«ای مردم! به علم یقین بدانید آن کس که با جاهلیّت مرسوم در میان شما به استقبال قائم ما برود تفاوتی با آن کس که با جاهلیّت اوّل به استقبال رسول خدا(ص) رفت، ندارد و دلیل آن این است که در آن روز همه بر رسم و روش جاهلیّت زندگی خواهند کرد، مگر آن کسی که مورد رحمت خداوند قرار گیرد.»
در یادداشت قبلی از فاصله ای حدّاقل پنجاه ساله میان جهان اسلام و غرب در گفتوگوی جدّی و به روز دربارۀ آخرالزّمان، منجیگرایی، حوادث سالهای ظهور و مصداق یابی دربارۀ شخصیّتها و سرزمینهای درگیر در واقعۀ ظهور منجیّ موعود سخن گفتم و مستندات خودم را ارائه کردم.
ما در حالی وارد این گفت وگو، ورق زدن کتب و روایات مهدوی و گشودن پنجره های جدید با رویکردهای سیاسی اجتماعی به موضوع و مفهوم آخرالزّمان و منجی گرایی شده ایم که آنها دو فاز بزرگ فرهنگی و سیاسی را پشت سر گذاشته و برای تجربۀ مراحل عملیاتی و ایفای نقش در این میدان وارد فاز نظامیشدهاند.
حرکتهای بزرگ و تصمیمات کلان هماره از مراحل مهمّ فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و در صورت لزوم نظامی عبور میکنند. موفقیّت در هر مرحله در گرو موفقیّت در مراحل قبلی است.
صرف نظر از پیشینۀ تاریخی ـ مذهبی موعودگرایی در غرب مسیحی و وجود رویکردهای جدّی به موضوعاتی همچون «بشارت و نجات» در کلام و لاهوت مسیحیّت از یک سو و بنیادگرایی پیوریتانی شکل گرفته در قرون ۱۶ و ۱۷ میلادی تاریخ «ایالات متّحدۀ آمریکا» و موعظه های انجیلگرایان، فعّالیت گستردۀ فرهنگی بنیادگرایان و استفادۀ آنها از تمامی ظرفیّتهای رسانه های مدرن برای تبلیغ و گفتوگو از آخرالزّمان، زمینه سازی برای ظهور و مصداقیابی و مصداق سازی دربارۀ شخصیّتها تا دهۀ هفتاد و هشتاد میلادی نتایج روانی خودش را بارز ساخته بود.
آنها با تکیه بر دستاوردهای فاز فرهنگی از دهۀ هفتاد و به قصد تصمیم سازی و عملیاتی کردن طرحها با همین رویکرد وارد فاز سیاسی شده و جلب پشتیبانی نو تولّدیافته ها یا همان مردمیکه به آموزه های مبلّغان انجیلی ایمان آورده و خود را برای ظهور مسیح مهیّا کرده بودند، رئیس جمهور مورد نظر خود را راهیِ «کاخ سفید» ساختند تا او با استفاده از قدرت، نفوذ و ثروت ایالات متّحدۀ آمریکا در برابر دجّال و ضدّ مسیح و سپاهیانش که مظهر ظلمت و شرارتند قد علم کند و لشکر نور را برای حضور در میدان جنگ بزرگ آخرالزّمانی آرمگدون مهیّا کند. نبردی که از نظر آنها به هزارۀ خوشبختی، حکومت جهانی پیروان نور، نابودی ضدّ مسیح و پیروانش می انجامد.
این عبارت رئیس جمهور منتخب ایوانجلی ها، یعنی آقای رونالد ریگان معروف است که گفته بود: «من آرزو دارم اوّلین کسی باشم که شاسی جنگ اتمی آرمگدون را فشار میدهد.»
میخواستم عرض کنم در حالی که آنها با این رویکرد آخرالزّمانی ماشین های جنگی را به راهانداختهاند، شرق اسلامیگفتوگوهای پراکنده و چالش برانگیز مهدوی را آغاز نموده است.
این همه خلجان و هیجان و اردوکشی در میان ما ناشی از همین تأخیر طولانی در ورود به این مباحث است. از طرف دیگر، گاه به دلیل بستن درها و پنجره ها به هر نوع نسیم چنان بر پارهای از آموزه های قابل طرح و قابل نقد تعصّب می ورزیم که تمامی قوا را مصروف آنها میسازیم که آخرین فرصتهای شناسایی موقعیّتها و شرایط را نیز از دست میدهیم.
این عبارت محقّق فلسطینی الاصل آمریکایی و استاد سرشناس دانشگاههای آن کشور، یعنی ادوارد سعید را که دربارۀ راز «کینه و حسد» غرب دربارۀ شرق اسلامیبیان کرده تکرار میکنم. او پس از مقدّمه ای طولانی و البتّه خواندنی مینویسد:
«برای کین جویی و حسد غرب دربارۀ شرق دلایل مذهبی، سیاسی و روانشناختی بسیاری میتوان یافت، لیکن این همه به آگاهی غرب از چالشهای آخرالزّمانی با شرق برمیگردد.» (نقل به مضمون)
غرب به شرق اسلامیبه عنوان بزرگترین رقیب آخرالزّمانی نگاه میکند.
چنان که مطّلع هستید، تنها «بنی اسرائیل و بنی اسماعیل»اند که طیّ همۀ قرون و هزاره ها از حکومت جهانی سخن گفته و درباره اش اندیشیدهاند و البتّه از میان این دو سلسله، تنها بنی اسرائیل بود که بریده از آسمان و وحی آستین بالا زد و در هوای دستیابی به این حکومت جهانی بنی اسرائیلی طیّ هزاره ها از خورد و خواب گذشت و گام به گام برای تصرّف مواضع، بیرون راندن رقیب و زمینه سازی تا دستیابی به تخت و بارگاه پادشاهی بنی اسرائیل با محوریّت «بیت المقدّس» اقدام کرد.
تاریخ یهود، در عبارت کوتاه «تلاش مستمر، همه جانبه و صبورانه فرهنگی، سیاسی و نظامیبرای دستیابی به حکومت جهانی بنی اسرائیل» قابل تعریف و شناسایی است.
این یعنی نگاه امپراتوری، چشم داشت امپراتوری از آنجا که به خوبی گسترۀ و ساحات این موضوع را میشناختند، نسل در نسل و در میان همۀ قرون، همۀ تلاش خویش را مصروف طرّاحی، توطئه و عمل کردند.
ممکن است آدمی سادهلوح بلافاصله در جواب بنده بگوید:
«ای بابا! خداوند وعدۀ تفوّق بنی اسماعیل و حاکمیّت مردی از خاندان بنی اسماعیل، یعنی حضرت صاحب الزّمان(عج) را داده و حکمش را هم امضا نموده است، پس بی خیال.» همین بی خیالی یعنی مشاهده و تجربۀ قرنها ظلم، تباهی، فساد، توطئه در عرصۀ زمین؛
یعنی حوادث خونبار صفّین، جمل، نهروان، کربلا تا هشت سال نبرد بیامان ما و «بحرین»، «یمن»، شرق «عربستان» و «غزّه»، یعنی شکلگیری ماتریالیسم، داروینیسم، کمونیسم، فاشیسم، صهیونیسم، ماکیاولیسم، لیبرالیسم، پان عربیسم و پان ترکیسم در حوزۀ سیاست؛
یعنی پا گرفتن بنی امیّه، بنی مروان، بنی عبّاس، آل سعود، آل خلیفه، قذّافی و علی عبدالله صالح؛
یعنی گسترش فساد در زمین، ربا، سکس، شراب، قمار؛
یعنی تجربۀ جاهلیّت مدرن در عصر غلبۀ مدرنتیه؛
یعنی ۱۱۷۷ سال غیبت کبرای امام زمان(عج)؛
یعنی مصرف سالیانه بیش از یک میلیارد دلار لوازم آرایشی در سال؛
یعنی ۱۸۲ میلیارد تومان، هزینه ای معادل دو میلیون بشکه نفت در سال برای رفع چین و چروک صورت؛
یعنی یکصد میلیون نفر الکلی در آمریکا؛
یعنی وجود صدها هزار پروندۀ مشروبخواری در مجامع قضایی کشور؛
یعنی نزول سنّ روسپیگری به ۱۵ سال؛
یعنی تزریق بیش از ۴۰ میلیون تصویر پورنوگرافیک در سال از طریق تلویزیونها و ماهوارهها به خانه های مردم؛
یعنی قربانی شدن سالانه ۱۰۰ تا ۳۰۰ هزار کودک در منجلاب روسپیگری آمریکا؛
یعنی پنجاه میلیون عمل سقط جنین در سال و کشته شدن ۵۸۵,۰۰۰ زن در این مسیر؛
یعنی اوّل شدن شیعه خانۀ امام زمان(عج) در مسابقۀ کنترل جمعیّت در میان ۷۵ کشور در حال توسعه؛
یعنی بی خیالی چیزی مثل بی غیرتی و بی دینی است؛
و ….
این همه با هم و در تفسیر روایت ظلم رفته بر همۀ مستضعفان قابل شناسایی است. در مسیر تلاش بنی اسرائیل برای نابودی «حرث و نسل» و افساد بر زمین و تأسیس حکومت جهانی.
در مسیر شناسایی رویارویی آخرین و نهایی موعود مقدّس حضرت صاحب الزّمان(عج) با امامت کفر و شرک و نفاق روزی نه چندان دور، امیرمؤمنان(ع) با نگاه در آینۀ علم یقین لدنی خدادادی خویش روزگار ما را این چنین بیان فرمود:
«باطل در محلّ خود جای میگیرد؛
جهالت بر مرکبهایش سوار میشود؛
گروه ستمگر بزرگ و بزرگتر میشود؛
دعوت کننده به سوی حق کمیاب میشود و روزگار چونان گزنده ای وحشی حمله میآورد؛
شتر باطل واسپس سکوت، عربده کشید و قوّت مییابد؛
مردم بر معصیّت پیمان برادری میبندند و بر دینداری از هم دوری میگزینند؛
بر دروغ و ناروا بر یکدیگر دوستی کنند و به راستی دشمنی ورزند؛
… توانمندان همچون گرگ، حاکمانشان درّنده، میانه حالان طعمه و نیازمندان همچون مردگان شوند؛
… فسق عامل نسب، عفّت باعث شگفتی و اسلام را همچون پوستینی وارونه پوشند.»۱
و بالأخره در روایتی خطاب به ما فرمودند:
۲
اسماعیل شفیعی سروستانی
پینوشتها:
۱. نهج البلاغه، خ ۱۰۷.
۲. وسائل الشّیعه، ج ۱۵، ص ۷۷.