حساسیتزدایی از خشونت، روندی ظریف و تقریباً تصادفی است که میتواند به عنوان یکی از نتایج قرار گرفتن پیدرپی در معرض خشونت زندگی واقعی و نیز خشونتهای رسانهای رخ دهد. حساسیتزدایی عاطفی، زمانی مشهود میشود که واکنشهای کندی در برابر حوادثی صورت میگیرد که عموم آنها واکنشی قوی را نیاز دارند.
جین بی. فانک۱
چکیده:
اعتقاد بر این است که قرار گرفتن مکرر در معرض خشونتِ در زندگی واقعی و خشونت موجود در سرگرمیها، میتواند روند شناختی، عاطفی و رفتاری را تغییر دهد و حتی به حساسیتزدایی منجر شود. هدف مطالعه حاضر، تعیین وجود رابطه میان قرار گرفتن در معرض خشونتِ در زندگی واقعی و خشونت رسانهای و حساسیتزدایی است، آنگونه که در مشخصههای مربوطه بازتاب مییابد، ۱۵۰ نفر از دانشآموزان پایه چهارم و پنجم، در آزمونی مورد مشاهده قرار گرفتند. تجزیه و تحلیلهای بهعملآمده نشان داد، ارتباط معناداری میان قرار گرفتن در معرض خشونت بازیهای ویدئویی و نیز فیلمها، با حساسیتزدایی نسبت به خشونت وجود دارد. ماهیت فعال بازیهای ویدئویی، ایفای نقش شدید و گرایش این بازیها به تبدیل شدن به بازی فانتزی، میتواند توضیحدهنده این تأثیر منفی باشد، هرچند که رابطه علت و معلولی این موضوع در طرح حاضر بررسی نشده است.
دلگرمکننده است که نرخ جرایم خشونتآمیز در ایالات متحده از سال ۱۹۹۹م. تاکنون، نزدیک به ۱۵ درصد کاهش یافته است. با این حال، میزان خشونتهای ارتکابیِ جوانان امریکایی که خود، آنها را گزارش کردهاند، کاهش نیافته است. قرار گرفتن در معرض خشونت، به عنوان یکی از دلایل پرخاشگری و خشونتهای بعدی نقش داشته است. اعتقاد بر این است که قرار گرفتن پیاپی در معرض خشونتهای زندگی واقعی و سرگرمی، میتواند روندهای شناختی، عاطفی و رفتاری را تغییر دهد.
با وجود کاهش نرخ جرایم خشونتآمیز، نوجوانان و جوانان در ایالات متحده هنوز هر سال بیشتر از شش میلیون مورد از چنین جرایمی را تجربه میکنند. شاید قرار گرفتن در معرض خشونتهای اجتماعی، دلیل واکنشهای عاطفی مختلف از جمله هراس، خشم، اضطراب و افسردگی باشد. تماشای خشونت توسط کودکان، میتواند تکامل مهارتهای قانونمند کردن عواطف را مختل کند.
قانونمند کردن عواطف ناقص، میتواند به حساسیتزدایی و نشانههایی منجر شود که به طور طبیعی واکنش همدلانه را تحریک میکنند و احتمال رفتار پرخاشگرانه یا خشن را افزایش میدهند. نیز قرار گرفتن در معرض خشونت اجتماعی، میتواند احتمال رفتار خشونتآمیز را از راه به نمایش گذاشتن و تقویت نگرشهای خشونتآمیز، با بهکارگیری راهبردهای حل مشکل و رفتارها و نیز تغییر روندهای شناختی مربوطه، افزایش دهند.
خشونت بسیاری از افراد، در رسانههای سرگرمکننده عاملی عمده در ایجاد رفتار پرخاشگرانه و خشونتآمیز در زندگی واقعی قلمداد میشود. خشونت نمایشی (تلویزیون، فیلم، اینترنت و بازیهای ویدئویی) غالبترین و جامعترین منبع مطالعهشده درباره کودکان و نوجوانان به شمار میرود. برخی از مکانیسمهای پیشنهادی این نقیصه، مشابه با آن دسته از مکانیسمهایی است که معتقدند در معرض خشونت اجتماعی قرار گرفتن، آنها را فعال میکند، برخی از آنها بدین قرارند: به نمایش گذاشتن و تقویت اعمال خشونتآمیز، حساسیتزدایی از خشونت در زندگی واقعی به همراه افزایش نگرشهای مدافع خشونت و تغییرات در روند شناختی.
تأثیر خشونت تلویزیونی به شکلی خاص و به خوبی مطالعه شده است، با این حال تمرکز کمتری بر خشونت در فیلمها وجود داشته است. همچنین اگر چه بسیاری از مکانیسمها و نتیجهگیریهای توصیف شده برای خشونت تلویزیونی به کار رفتهاند، موزیک ویدئوها نیز یک گونه مرتبط خوانده میشود.
بنابر نتایج یک تجزیه و تحلیل محتوایی که به تازگی انجام شده، تنها ۱۵ درصد تقریباً کل موزیک ویدئوهای مشاهدهشده در سال ۲۰۰۲م. حاوی خشونت بودهاند و تأثیر مشخص این نوع موسیقی، در این مقاله بیش از این بررسی نخواهد شد. درک ما از تأثیر محتوای خشونتآمیز در اینترنت، قلمروی ترسیم نشده است و تأثیر خشونت در بازیهای ویدئویی نیز به تازگی بررسی دقیق شده است.
خشونت در بازیهای ویدئویی
به بازیهای ویدئویی، به عنوان تازهترین و غالبترین منبع خشونت رسانههای نمایشی، توجه خاصی میشود. گفته شده است که ماهیت فعال بازیهای ویدئویی، آنها را در میان رسانههای نمایشی، به رسانهای منحصر به فرد تبدیل میکند. بازیکنان بازیهای ویدئویی، فعالانه در آنها مشارکت میکنند و به جای اینکه گیرنده حرف محتوا باشند، تا اندازهای خالق افعالی هستند که در این بازیها انجام میشود.
به منظور موفقیت در یک بازی ویدئویی، بازیکنان باید راهبردهای خشونتآمیز را شناسایی و سپس انتخاب کنند. انتخابهای پیدرپی خشونتآمیز، به یک چرخه مدام از پاداشها منتج میشود. در این بازیها، خشونت به عنوان عنصری توجیهشده، بدون پیآمدهای منفی عرضه میشود. برخی از پژوهشگران اصرار دارند که ثابت کنند، بازیهای ویدئویی خشونتآمیز، شناخت، عواطف و رفتار منفی را افزایش میدهند. با این حال، کارهای بسیار بیشتری باید انجام گیرد تا شناسایی شود که چه کسی بیشتر از همه در معرض پیآمدهای شناختی قرار دارد و در چه شرایطی، احتمال بروز پیآمدهای منفی بیشتر میشود.
حساسیتزدایی و ارزیابی اخلاقی
حساسیتزدایی، یکی از مکانیسمهای کلیدی پیشنهادی برای پنهان داشتن آثار قرار گرفتن در معرض خشونت است. حساسیتزدایی، به معنای تخفیف یافتن یا از بین رفتن واکنشهای شناختی، عاطفی و رفتاری در برابر یک محرک است. روند حساسیتزدایی میتواند به طور مستقیم و به منظور خاصی دستکاری شود.
برای مثال، حساسیتزدایی نظاممند، تکنیکی است که بیشتر، در رفتاردرمانی کسانی استفاده میشود که هدف آنها از این کار، کاهش دادن یا از بین بردن واکنشهای عاطفی خاصی، از راه قرار دادن فرد در معرض محرکهای اضطراببرانگیز درجهبندی شده یا تحت نظارت است.
حساسیتزدایی نظاممند، یکی از اجزای کلیدی مداخلههای درمانگرانه در کودکان است که کاراییهای مستندشدهای در تغییر دادن احساسات، عواطف و رفتارهای آنها در پی داشته است.
حساسیتزدایی از خشونت، روندی ظریف و تقریباً تصادفی است که میتواند به عنوان یکی از نتایج قرار گرفتن پیدرپی در معرض خشونت زندگی واقعی و نیز خشونتهای رسانهای رخ دهد.
حساسیتزدایی عاطفی، زمانی مشهود میشود که واکنشهای کندی در برابر حوادثی صورت میگیرد که عموم آنها واکنشی قوی را نیاز دارند.
حساسیتزدایی شناختی، زمانی مشهود میشود که که غیرمعمول و غیرمحتمل بودن خشونت، به این باور تبدیل شود که خشونت، امری پیش پا افتاده و گریزناپذیر است. حساسیتزدایی عاطفی و شناختی نسبت به خشونت، این احتمال را افزایش میدهند که رفتار خشونتآمیز، یا سانسور خواهد شد یا سرزنش.
هر چند که از حساسیتزدایی به عنوان یکی از پیآمدهای اصلیِ قرار گرفتن در معرض خشونت یاد شده است، مستندسازیهای تجربیِ پدیده حساسیتزدایی، در مقایسه با خشونت محدود شده است.
درباره خشونت در زندگی واقعی، فارل و بروس ۴۷۳ دانشآموز مقطع راهنمایی درونشهری را برای تعیین این نکته مورد پیمایش قرار دادهاند که بدانند آیا آنها در معرض خشونت اجتماعی قرار گرفتهاند یا نه، و سطح اضطرار و پرخاشگری آنها چقدر بوده است. در این پیمایش، هیچ رابطه حایز معناداری میان قرار گرفتن در معرض خشونت و اضطرار مشاهده نشد، هرچند که قرار گرفتنِ بیشتر در معرض این نوع خشونت به همراه پرخاشگری، بیشتر در دختران مشهود بود. فارل و بروس نتیجه گرفتند، کودکانی که به شدت در معرض خشونت قرار میگیرند، در برابر خشونت حساسیتزدایی میشوند که این امر، احتمال تشدید پرخاشگری را در آنها بالا میبرد. حساسیتزدایی در برابر خشونت رسانهای در برخی مؤسسههای تجربی همچون کارِ کلاسیکِ درابمن و توماس، مطالعه شده است. در این مطالعه، برای شماری از کودکان، یک فیلم پرخاشگرانه به نمایش درآمد. پس از تماشای فیلم، والدین آنها زمان بسیار طولانیتری را صرف ممنوع کردن کودکان خود از یک مشاجره عادی کردند؛ درحالیکه در مورد کودکانی که این فیلم را تماشا نکرده بودند، چنین مشکلی وجود نداشت. در یک نسخه تازهتر از چنین مطالعهای، با استفاده از مواد ویدئویی جدیدتر، مولیتور و هیرش، یافتههایاولیه را تأیید کردند: تماشای خشونت، روامداری در قبال رفتار خشونتآمیز را افزایش میدهد.
همچنین حساسیتزدایی میتواند از بررسی روندهای مربوطهای که متأثر از حساسیتزدایی هستند، نتیجهگیری شود. مثلاً زمانی که حساسیتزدایی رخ میدهد، روند ارزیابی اخلاقی مختل میشود، چرا که فرد به نشانههایی که روندهای ارزشیابی را کلید میزند، توجهی نمیکند یا واکنشی نشان نمیدهد. در نتیجه، اعمال میتوانند بدون توجه به مفاهیم ضمنیِ اخلاقیشان به کار برده شوند. همدلی و نگرشها درباره خشونت، اجزای مهم روند ارزیابی اخلاقی هستند که میتوانند از قرار گرفتن در معرض خشونت در زندگی واقعی و در رسانهها، تأثیر بپذیرند. کند و کرخ شدن واکنشهای همدلانه، میتواند بازتاب حساسیتزدایی عاطفی اولیه باشد، درحالیکه حساسیتزدایی شناختی میتواند در نگرشهای قویتر مدافع خشونت، خود را نشان دهد.
همدلی و نگرشها درباره خشونت
همدلی که به معنای درک وضعیت یک نفر دیگر است، در روند ارزیابی اخلاقی نقش بسیار مهمی دارد. همدلی، در واکنش به تجربههای اجتماعی مثبت، از جمله فرصت مشاهده مدلهای همدلانه و تجربه بازخورد گزینشهای رفتاری، تکامل مییابد. وجود یک رابطه مثبت میان همدلی و رفتار شخصی، شناسایی شده است. رابطه میان همدلی پایینتر و نداشتن سازگاری مناسب اجتماعی و پرخاشگری در جوانان نیز برخی از این یافتههاست.
خشونت در رسانههای نمایشی، میتواند از راه حساسیتزدایی از بینندگان در برابر پیآمدهای واقعی اعمالِ خشونتآمیز، بر همدلی آنها تأثیر بگذارد. میتوان انتظار داشت که بازیهای ویدئویی به سبب ماهیت فعال و خلاقشان، رابطه به شدت قدرتمندی با ابراز واکنش همدلانه داشته باشد. این رابطه را دو مطالعه بررسی کردهاند. پیمایش سوکوموتو از ۳۰۷ نوجوان کلاس چهارم و پنجمی در ژاپن، رابطهای منفی را میان توالی ساده استفاده از بازیهای ویدئویی و همدلی پایینتر شناسایی کرده است. بارنت و دیگران، بازی کردن، اعتماد به نفس و همدلی را در پیمایشی از ۲۹۹ نوجوان پانزده تا نوزده ساله بررسی کردهاند. نوجوانانی که به بازی علاقهمند بودند، خشونت بیشتری داشتند و از سطح همدلی پایینتری برخوردار بودند.
همچنین نگرشها بهویژه نگرش درباره خشونت نیز در روند ارزیابی اخلاقی تأثیر دارند. شکلگیری نگرشها درباره خشونت، متأثر از عوامل بسیاری مانند میزان قرار گرفتن در معرض خشونت در زندگی واقعی و رسانهها و نگرشهای همتایان و والدین است. نگرشها در مورد خشونت، نقش مهمی در شکلگیری شناختهای منفی ایفا میکنند و بر رفتارها تأثیر میگذارند. از نظر بیشتر افراد، خشونت در رسانههای نمایشی، بسیار رایجتر و غالبتر از خشونت در زندگی واقعی هستند. اگر تماشاچی، این نگرش را پیدا کند که خشونت امری عادی است، حساسیتزدایی و نیز در برابر خشونت در زندگی واقعی، بدون احساس میشود.
قرار گرفتن در معرض خشونت توجیهشده رسانهها، میتواند این باور را که رفتار خشونتآمیز امری خطاست، تغییر دهد و ایجاد نگرش مدافع خشونت را در فرد تشویق کند. همانگونه که اشاره شد، بازیهای ویدئویی خشونتآمیز، بعد جدیدی را تعبیه کردهاند که فرد خلق میکند و در اعمال خشونتآمیز آنها مشارکت میکند. خشونت در بازیهای ویدئویی، به این دلیل پذیرفتنی است که واقعی نیست، از اینرو «قربانیان» خشونت نیز واقعاً رنج نمیکشند. بازیهای ویدئویی خشونتآمیز، میتواند در ایجاد نگرشهای مدافع خشونت نقش داشته باشد؛ چرا که این بازیها خشونت را عادیسازی و از بازیکن در برابر پیآمدهای خشونت در زندگی واقعی، حساسیتزدایی میکنند.
رابطههای موجود میان بازیهای ویدئویی خشونتآمیز و نگرشها درباره خشونت و همدلی، در تحقیقی که از ۵۲ دانشآموز پایه ششمیبه عمل آمده است، بررسی شده است. مشارکتکنندگان در این مطالعه، به «شاخص بریانت برای همدلی در کودکان و نوجوانان» و «مقیاس نگرشها درباره خشونت» پاسخ دادند. آنها سه بازی مورد علاقه خود را با استفاده از سیستمی مرکّب از شش طبقهبندی محتوایی که از قبل با کمک کودکان و نوجوانان تهیه شده بود، طبقهبندی کردند. این تحقیق روشن ساخت که وقت گذاشتن بیشتر روی بازیهای خشونتآمیز، در همدلی پایینتر و نگرشهای قویترِ مدافع خشونت، نقش دارند. نتایج این مطالعه، بیشتر همانگونه بود که انتظار میرفت؛ هرچند برخی رابطههای مهم فرعی با میزان اثرگذاریهای کمتر نیز یافته شد.
جالبتر از همه اینکه کودکانی که به میزان بیشتری بازیهای ویدئویی خشونتآمیز انجام میدادند و زمان بیشتری را صرف این کار میکردند، همدلی پایینتری را از خود نشان دادند. نتایج این مطالعه اولیه جالب توجه هستند، ولی برای تأیید رابطههای احتمالی، پژوهشهای بسیار بیشتری نیاز است.
منبع: www.lionlamb.org/research-articles/study%202.pdf
۱. Jeanne B. Funk، روانشناس.
نشریه سیاحت غرب شماره ۸۹