با تشکر از اینکه وقت خود را علیرغم مشغله بسیار در اختیار ما قرار دادید. به عنوان نخستین پرسش بفرمائید توجه به امام عصر(ع) در جامعه امروز ما چه نقشى دارد و چه نیازى را مى تواند پاسخ دهد؟
مهمترین نیازى که انسان دارد نیاز به آرامش و مقام امن است. و از همین روست که مى بینیم این انسان براى تحصیل مقام امن دائماً در حال تلاش و کوشش است. به تعبیر قرآن مقام امن زمانى حاصل خواهد شد که وجود انسان از شرک پاک بشود: »الذین آمنوا و لم یلبسوإایمانهم بظلم أولئک لهم الأمن«؛ براى کسانى که ایمان{P بیاورند و ایمانشان لباس ظلم نپوشد امنیت وجود دارد. در آیه دیگرى خداى متعال شرک را به ظلم تفسیر فرموده: »انّ الشرک لظلم عظیم«؛ شرک، ظلم{P بزرگى است. بنابراین »لم یلبسوا ایمانهم بظلم« یعنى »لم یلبسوا ایمانهم بشرک«. براى تطهیر از شرک یک راه وجود دارد. آن هم دریافت توحید از راه ولایت است. هیچکس غیر از ولى خدا، »مطهّفر« و پاک کننده نیست. آیه تطهیر تنها در شأن اهل بیت نازل شده و آنها چون »مطهَّر«ند و خداى متعال آنها را پاک کرده، »مطهّفر« هم مى توانند باشند. انس با این بزرگواران، فهم معارف این بزرگواران، قرار گرفتن در دایره این بزرگواران، آرام آرام انسان را تطهیر مى کند و هر چه درجه تطهیر انسان بیشتر شود، به مقام امنیت نزدیک تر خواهد شد. زمانى تطهیر انسان کامل خواهد بود که ولایت اول و خاتم اوصیا براى او کاملاً قبول شود و مورد پذیرش قرار بگیرد. اینجا است که ایمان که در حقیقت همین ولایت است – بنابر تفسیرى که در بعضى از روایات شده است – به اوج خودش خواهد رسید و لباس ظلم را از خودش خواهد کند و شخص قلبى پیدا خواهد کرد، مملو از توجه به خدا، بلکه مملو از حب خدا و هیچگونه توجهى به غیر خدا در او وجود نخواهد داشت.
اگر کسى همه ائمه هدى (ع) را بپذیرد به جز حضرت بقیه الله، ارواحنا له الفداء، به دلیل نقصانى که در پذیرش ولایت موالیان عظام (ع) براى او ایجاد خواهد شد، به همین مقدار مشرک شده و لباس ظلم بر ایمان او افکنده خواهد شد و اینجاست که از نعمت امن و امنیت و آرامش و طمأنینه محروم خواهد گردید و به ناچار براى پر کردن این نیاز و این خلا، به دنیاى امروز، مکاتب، ایسم ها و تفکرات گوناگون – که بزرگترین دلیل براى بطلان آنها، وجود تشکل ها، تعارض ها و تناقضات فکرى است – روى خواهد آورد.
توجه به حضرت ولى عصر،ارواحنا له الفداء، بزرگترین مایه تحصیل امن و آرامش است. البته وجود خود حضرت بقیهالله موجب همه این عوالم وجود خواهد بود؛ چون ابر و باد و مه و خورشید و فلک براى چرخیدن و گردش و حرکت باید یک غایتى داشته باشند، غایت آنها آن است که براى انسان کامل، انسان معصوم، حرکت کنند؛ نه انسان ناقص، نه انسان خطا کار و عاصى.
همه به طفیلى وجود حضرت بقیه الله، ارواحنا له الفداء،در قید حیاتند و مرزوقند و روزى مى برند.
این تعبیرى که در دعاى عدیله آمده است: »و بیمنه رزق الورى و بوجوده ثبتت الأرض و السماء«{P مبتنى بر همین اصل است. »بیمنه رزق الورى«؛ یعنى چون حضرت حضور دارند، بقیه هم مرزوق مى شوند. اینکه در حدیث قدسى آمده است: »خلقتف الأشیاء لاجلک« نیز بیان کننده همین واقعیت است. پس باید حرکتمان، راه رفتنمان، همه چیزمان به عشق و محبت حضرت بقیه الله (ع) باشد. چه بدانیم، چه ندانیم، چه بخواهیم، چه نخواهیم، چه انسان مؤمن، چه انسان مشرک، چه انسان موحد و چه انسان منافق، حضرت مظهر رحمت رحمانیه حضرت حقند و رحمت رحمانیه حضرت حق براى همه مخلوقات عام است.
ما مى گوییم که حضرت ولى عصر (ع) ولى الله است. قرآن کریم، بر خلاف ما که وقتى مى خواهیم از یک کسى تعریف بکنیم، القاب متعددى را به کار مى بریم، یک کلمه بیان مى کند. مى گوید: »بقیه اللّه خیرٌ لکم، ان کنتم مؤمنین«. »بقیه اللّه« یعنى کسى که{P تمام صفات حضرت حق، جلّ جلاله، در او خلاصه شده است. اگر مى گوییم »هو مَعَکفم اَیْنَما کفنْتفم«؛ هر جا باشید{P خداوند هم با شما هست، کسى که هم »بقیّه اللّه« است، چون مظهر صفات خداوندى است. باید، »هو مَعَکفم اَیْنَما کفنْتفم«باشد؛ یعنى همه جا با ما باشد. پس بر این مبنا حضرت بقیّه اللّه (ع) در همه آنات و در تمام حالات با ما همراه هستند. و به تعبیر روایاتى که در بصائرالدرجات آمده است، هیچ چیزى از وجود ما در محضر حضرت بقیّه اللّه (ع)پنهان نیست.
این اصل کلى از آیه شریفه سوره مبارکه »یس« هم که مى فرماید »و کلّ شى ءف اَحصیناه فى افمامف مبین« قابل{P استخراج است.
معرفت این است که ما بدانیم حضرت بقیّه اللّه، ارواحنا فداه، لحظه به لحظه به ما توجه دارند و همه ما تحت مشاهده این بزرگوار هستیم. امیرالمؤمنین مى فرمایند: »مَنْ اَحَبَّ شَیى ءً لهج بذکره« وقتى کسى، کسى را دوست بدارد، دائماً مى خواهد از او تعریف بکند. مرتب از او یاد کند. تا اینکه به جایى مى رسد که دائماً خودش را در محضر حضرت دوست مى بیند. دیگر بین خودش و او جدایى نمى بیند. پس عمده تحصیل معرفت است. معرفت هم از چند راه قابل تحصیل است:
یک راهش مطالعه پیرامون احوال حضرت ولى عصر، ارواحنا فداه، است خواندن کتاب هایى مثل »مکیال المکارم« مرحوم آیه الله سید محمد تقى اصفهانى. مثل بحارالانوار جلد ۵۱، ۵۲، ۵۳ مرحوم علامه عالى مقام، مجلسى، که تحت عنوان مهدى موعود (ع) هم ترجمه شده است. بعضى از کتبى که اخیراً نوشته اند مثل خورشید مغرب از آقاى محمد رضا حکیمى یا دادگستر جهان از آقاى ابراهیم امینى. مطالعه این مجموعه از یک طرف کمک مى کند، از طرف دیگر تبعیت از خواسته هاى حضرت مهدى (ع) آرام آرام محبت را زیاد مى کند. خواندن دعاهایى که مربوط به حضرت است، زیارات حضرت مثل زیارت آل یاسین، مثل »دعاى عصر غیبت« که عصرهاى جمعه خوانده مى شود و در انتهاى مفاتیح هم آمده است و… یعنى انسان باید اول شستشوى قلبى دهد خود را که مورد توجه حضرت ولى عصر (ع) قرار بگیرد و ایشان هم عنایت بکنند، در این صورت این محبت چندین برابر خواهد شد.
نقش مطبوعات و رسانه ها در ترویج فرهنگ مهدویت چیست؟
به نظر مى رسد قبل از اینکه مطبوعات و رسانه هاى گروهى بخواهند نقش داشته باشند باید متفکرانى که صاحب نظر هستند در فرهنگ اسلامى، یک تقریر صحیح و همه جانبه از قضیه مهدویت ارایه کنند که برداشت از آن مهدویت موجب تعطیلى بعضى از احکام الهى نشود. بعد از اینکه آن تقریر صحیح ارایه شد و جامعیت تفکّر مهدویت عرضه شد، آنوقت رسانه هاى گروهى مى توانند نقش بسیار مؤثرى در ارایه فرهنگ مهدویت داشته باشند. این کار بزرگترین تأثیرش القاى روحیه امید و باز شدن افق فکرى براى دیدن یک آینده روشن و در حقیقت رو به کمال دیدن نظام آفرینش است. به عنوان نمونه در بعضى از کتبى که اخیراً پیرامون حضرت مهدى (ع) نوشته شده است آمده است که حضرت مهدى (ع) وقتى تشریف مى آورند، آیا از »آواکس«، از کامپیوتر، از اینترنت استفاده مى کنند یا نمى کنند؟ آقایان بعضاً جواب داده اند که حضرت ولى عصر (ع) به هیچ عنوان مخالف با علم و پیشرفت هاى علمى نیستند و از این وسایل حتماً استفاده خواهند کرد. دو نکته در این جواب مورد غفلت قرار گرفته: جواب دهنده فرض را بر این قرار داده است که زمانى که حضرت ولى عصر (ع) خواهند آمد، همچنان عصر اینترنت باقى خواهد بود. ما در این بیست سال گذشته، عصر بشقاب پرنده ها، عصر اتم، عصر اینترنت را داشته ایم. الان عصر اینترنت است، عصر تکنولوژى جدید الان با این عنوان مطرح است. دائماً بشر در حال تکامل علمى است. الان متفکران تراز اول علوم تجربى دائماً در در حال خلق جدیدند و این را نمى شود اصلاً جلویش را گرفت و از آن طرف به دلیل ارتباطات تمام کره زمین را تحت تأثیر خودش قرار خواهد داد.
نکته دوم که مهمتر است، این است که آیا حضرت بقیه الله (ع) در وضع موجود مى خواهند انقلاب کنند؟ مثل انقلاب ایران یا بنا دارند کل شیوه هاى چگونه زندگى کردن بشر را به صورت جهانى تغییر دهند. اگر بناست حضرت ولى عصر (ع) تشریف بیاورند در وضع موجود اصلاح بکنند، حرف آقایان درست است. امّا اگر بناست »و نرید ان نمن على الذین استضعفوا فى الارض«{P باشد لازمه اش این است که سفره این عالم، سفره زندگى با این نحوه اى که امروز بر این عالم حاکم است به کلى تغییر کند.ما روایات مسلمى داریم که فرموده »قام قائمنا بالسیف« حضرت بقیه الله (ع) با شمشیر قیام خواهند کرد و در سندش هم هیچ خدشه اى نمى شود وارد کرد. با این بیان که حضرت از »آواکس« استفاده مى کنند و از بمب افکن استفاده مى کنند و ائمه ما (ع) که با تکامل علمى مخالف نبوده اند به هیچ عنوان سازگارى ندارد.
نکته سوم اینکه: خود نظام زندگى امروز بشرى، آرام آرام به سمتى دارد حرکت مى کند که شیوه هاى زندگى انسان را در معرض تغییر جدّى دارد قرار مى دهد. چه بسا در بیست سال آینده به کلى شیوه زندگى انسان روى کره زمین تغییر بکند. مثلاً جایگزین کردن انرژى هاى خورشیدى به جاى انرژى هاى غیر خورشیدى که امروز دارند از آن استفاده مى کنند. پیش بینى اتمام منابع زیر زمینى، پیش بینى اتمام نفت، زمینه را براى تغییر روش هاى زندگى، براى کاهش مصرف بى رویه انرژى هاى موجود به کلى دارد فراهم مى کند، نکته چهارم اینکه در روایات آمده است که تا زمان ظهور تنها دو حرف از ۲۷ حرف علم روشن شده است، این همه اکتشافاتى که هنوز معلوم نیست تا کجا طول بکشد و ما هنوز اطلاع نداریم، نمى توانیم در موردش قضاوت بکنیم. با توجه به این نکته که هر روزى یک کشف جدید در عالم علم دارد اتفاق مى افتد تازه دو حرف از علم مى شود. هنوز ۲۵ حرف دیگر در زمان ظهور کشف خواهد شد. اصلاً آن ۲۵ حرف قابل مقایسه با این دو حرف نیست.
ژان گیتون در مصاحبه خودش بیان کرد که پیشرفتى که بشر در قرن بیستم انجام داده به هیچ عنوان قابل مقایسه با پیشرفت علمى بشر در سه هزار سال گذشته تاریخ علم نیست.
نکته پنجم اینکه خداى متعال اراده کرده است در زمان ظهور تمام جنود خودش را حامى حضرت مهدى (ع) قرار بدهد. زمین ها، آسمان ها، حتى روایت دارد ابرها به فرمان امامند. در روایت است که حضرت یک یهودى را تعقیب مى کند، او پشت سنگى پنهان مى شود، سنگ به زبان در مى آید نطق مى کند که یک یهودى پشت سر من مخفى شده است. در روایتى در کتاب سفینه البحار آمده است: روزى متوکل مى خواست از امام هادى (ع) زهر چشم بگیرد دستور داد به اصطلاح سواره نظام و پیاده نظام و تیراندازها همه بیایند رژه بروند، تا قدرت خودش را به امام هادى (ع) نشان بدهد. یک زهر چشمى از امام بگیرد. خوف در امام ایجاد کند. پس از اتمام سان و رژه، حضرت هادى (ع) فرمودند: حالا ما هم مى خواهیم قدرتمان را نشان بدهیم. یک لحظه امام فرمودند نگاه کن، به محض اینکه نگاه کرد دید ملائکه در دو صف، صف در صف ایستاده اند، از روى زمین تا زیر طاق آسمان و همه آماده، دارند به امام (ع)مى فرمایند: ما آماده ایم. در روایت آمده متوکل از هوش رفت. خوب حالا یک کسى که این قدرت را دارد چه احتیاجى به آواکس دارد؟ چه احتیاجى به اینترنت و کامپیوتر دارد؟ این توهین به امام (ع)است. من نمى خواهم عظمت تحقیقات علمى را پایین بیاورم. آن در جایگاه خودش محفوظ. عظمت امام(ع) مافوق این حرف هاست. مى فرماید: »و لله جنود السماوات و الارض« این است که این حرف یکى از حرف هاى غلطى است که امروز در زمان ما مطرح مى شود براى اینکه بگویند امام (ع) با پیشرفت هاى علمى مخالف نیستند. بله ائمه ما (ع) با پیشرفت هاى علمى مخالف نیستند. صد در صد. امّا زمان ظهور چون بناست حرکت فى الارض باشد. کل این شرایط تغییر خواهد کرد و جالب توجه اینجاست که باید عزیزان توجه داشته باشند که زمینه هاى تغییر شرایط به دست خود بشریت دارد انجام مى گیرد. نمونه هایش اگر، عزیزان بتوانند راجع به تکنولوژى سبز تحقیق بکنند که اخیراً در دنیا مطرح شده، ممکن است در بیست سال آینده همه کره زمین را فرا بگیرد و ما مجدداً یک بازگشت به طبیعت را و یک زندگى طبیعى را در جوامع انسانى مشاهده کنیم. این است که رسانه هاى گروهى مشروط به اینکه یک تقریر صحیحى از قضیه ظهور و قضیه مهدویت ارایه کنند مى توانند بسیار مؤثر واقع بشوند.
مهمترین تأثیرش هم ایجاد یک بینشى است که اجازه احساس به بن بست رسیدن در زندگى انسانى را به انسان نخواهد داد و افق فکرى را آنچنان باز مى کند که دائماً احساس نشاط و امید و آرامش در انسان به وجود خواهد آمد و این تنها نقطه اى است که بشر مى تواند آرامش خودش را به دست بیاورد.
آنچه در احادیث و زیارات مى بینیم این است که از حضرت صاحب الزمان (ع) با نام حجت یاد مى شود. لطفاً در این باره توضیح بفرمائید:
اصل کلمه حجت از حج است و حج به معناى قصد است. وقتى قصد مى شود، الى الله آن را مى گویند. حج، القصد الى الله و کسى که این قصد را کرده به او مى گویند »حاج«. حجت آن دلیلى است که شما را به سوى مقصد برساند. مقصد اگر الله است، آن دلیلى که شما را به مقصد رساند. حجت است. به این دلیل همه ائمه (ع) حجج الله البالغه هستند که همه عالم وجود را اینها به مقصد اعلى مى رسانند و لذا آن دلیلى که شما را به مقصد مى رساند، حج است و آن راهى که شما را به آن مقصد برساند محجّه و و محجّه العظمى یا محجه البیضاء که اینها در زیارات اهل بیت به گونه هاى مختلفى ذکر شده است .
چگونه حضرت (ع) در عصر غیبت حجیت دارند و چطور مى شود در حالى که در میان مردم حضور ندارند، آنها را به مقصد برسانند؟
در روایات داریم که حضرت (ع) فرمودند: کیفیت استفاده ما از حضرت ولى عصر (ع) در زمان غیبت مثل کیفیت استفاده از خورشید است، پشت ابر، یعنى اگر نور نباشد، تبخیرى نیست. وقتى تبخیرى نباشد، طبیعتاً تراکم ابرها به وجود نمى آید، یعنى بارش باران رحمت هم به برکت آن خورشید است.
پس هر فکر الهى که به ذهن انسانى رسیده خیر است و برکت است و راهگشا است به سوى خداى متعال. دیگر اینکه بزرگترین نقشى که وجود مقدس حضرت ولى عصر در عالم وجود دارند، این است که مستفیض مطلق اند .
دائماً فیض را از ذات ربوبى مى گیرد و بعد مفیض مطلق مى شوند و دائماً این فیض را نیز استفاضه مى کنند به همه ما سوى الله. هر کس متناسب با ظرفیت وجودى خودش بهره مى برد. پس هر خیرى به هر که برسد به برکت حضرت است. خورشید هم به همه مى تابد. اگر در اطاق شما نور وارد نشود، شما خودتان طاق زده اید و دیوار زده اید و پنجره ها را بسته اید. زمین هاى بایر که هیچ حجابى ندارند بیشتر از همه خورشید را دریافت مى کنند و از نور خورشید بهره مى برند.
بحث مهدویت را چگونه مى توان با توجه به نیازهاى دنیاى امروز به روز کرد؟
اولاً عرض بکنم که اصلاً هیچ احتیاجى نیست ما بحث مهدویت را به روز بکنیم. چون بحث مهدویت به روزترین بحث امروز دنیاست و مرتباً روز به روز هم این بحث تازه تر و شفاف تر و جدّى تر مى شود. در یک روایت آمده است که »لا یزال یؤید هذا الدین برجل فاسق« امروز خود سردمداران فاسد دنیا، زمینه به روز کردن بحث مهدویت را دارند فراهم مى کنند. به قول »وایتهد« که مى گوید بار دیگر جهان وضوح و روشنى خود را از دست داد؛ زیرا پرفسورها از پیغمبران پیشى گرفتند. از زمانى که پرفسورها از پیغمبران پیشى گرفتند، اوضاع روشنى خودشان را از دست دادند، تا آنجا بشر قدرت واقع بینى ندارد.
»ژان ژاک روسو« در یکى از کتاب هایش که مال سال هاى قبل است، چندین دهه قبل، مى گوید، آنچنان معضل زندگى انسان روى کره خاکى پیچیده شده است که دیگر به دست بشر عادى مشکلات حل نخواهد شد بلکه به دست خدایگان اصلاح خواهد شد.
این نکته اى که مى خواهم اینجا مطرح کنم این است که تکنولوژى جدید بزرگترین تأثیر را در طرح قضیه مهدویت گذاشته است. ما هیچ اشکالى نمى توانیم به تکنولوژى بگیریم، بنده بر خلاف کسانى که معتقدند تکنولوژى صد در صد یک پیام است و تمام مدیریت انسانى را به تسخیر خودش در آورده، یعنى مسخَّر خودش قرار داده معتقدم که اینجا اول باید مشخص بکنیم کدام انسان، کدام بشر؟ لازمه این حرف این است که انسان یک موجودى است بى هویت، وقتى انسان یک موجودى است بى هویت، به راحتى عوامل خارجى با او بازى مى کنند. به هر سمتى بخواهند او را جهت بدهند جهت مى دهند، در صورتى که ما در معارف اسلامى بر اساس بحث فطرت معتقدیم انسان داراى اصالت و داراى هویت است و این اصالت و هویت به او اجازه نمى دهد که هر شى ء خارجى به راحتى بتواند زمام شخصیت او را، به دست بگیرد. اگر این انسان چنانکه باید رشد کرده و در فضاى فرهنگ اسلامى و انسانى، قرار گرفته باشد به جاى اینکه تکنولوژى پیشرو باشد، تکنولوژى پیرو خواهد بود، یعنى جنبه ابزارى پیدا خواهد کرد. امّا اگر این انسان چنانکه باید رشد نکرده، نظرش شکوفا نشده و هنوز در فضاى فرهنگ اسلامى قرار نگرفته باشد، تکنولوژى براى او جنبه پیشرو خواهد داشت. نه جنبه پیرو و ابزارى.
این است که در داخل کشور ما هم عده اى آمدند و گفتند که تکنولوژى به دلیل اینکه خود پیام است پس بهتر است که او را به طور کلى کنار بگذاریم. این حرف هم حرف درستى است .هم حرف غلطى است. انسان استفاده کننده از تکنولوژى، اگر انسانى باشد که در فضاى فرهنگ فطرى و فرهنگ اسلامى رشد کرده باشد، بله مسخّر تکنولوژى قرار خواهد گرفت. امّا اگر یک انسانى باشد، رشد یافته، آن وقت با نگاه ابزارى به تکنولوژى خواهد نگریست .و آنچه که از فقه ما انتظار مى رود این است که فقه جنبه پیرو بودن تکنولوژى را معین بکند و اصول کلى که باید این تکنولوژى پیرو آن اصول باشد، به عنوان اصول پیشرو، آنها هم تبیین بشوند.
قضیه مهدویت یکى از آن عناصر عمده اى است که فطرت به او آنچنان قوام مى بخشد، آنچنان شکوفا مى کند که به راحتى مى تواند از هر ابزارى در این مسیر استفاده کند. کما اینکه ناخودآگاه الان بخشى از کسانى که در کشور ما دارند از تکنولوژى جدید استفاده مى کنند، در همین مسیر دارند قرار مى گیرند. یعنى جنبه ابزارى براى آنها پیدا کرده است .این است که این دیدگاه مثل دیدگاه »تافلر« یا دیدگاه »مک لوهان« یا دیدگاه »نیل پست من« در فضایى که آنها فکر مى کنند، براى آنها درست است. کاملاً منطقى است و درست بیان مى کنند. منتهى ما در فضاى »الاسلامف یعلوا و لا یعلى علیه« فکر مى کنیم و اسلام آنچنان علو دارد که هیچ چیز نمى تواند برتر از آن اندیشه واقع بشود. آیه اى هم در قرآن داریم که مى گوید: »علیکم أنفسکم لا یضرّکم من ضلّ اذا اهتدیتم« شما به خویشتن توجه{P کنید، بیرون از شما دیگر نمى تواند به شما ضرر بزند. اگر تکنولوژى با شخصیت عده اى بازى کند آنها شخصیت هایى هستند در قالب انسان هاى با شخصیت، یعنى به ظاهر با شخصیت.
مثال ساده اش این است که یک دختر دو ساله را نگاه کنید، با یک عروسک کوچکى بازى مى کند، خیلى هم لذت مى برد، همین دختر وقتى پانزده سالش شد به او بگویید این کار بکن خجالت مى کشد؛ چرا؟ چون شخصیت او از علو برخوردار شده، هر چه شخصیت بالا برود تأثیرش بر محیط خارج بیشتر و تأثّرش از محیط خارج از خودش کمتر خواهد شد. تمسک به مهدویت، شخصیت را این چنین رشد مى دهد که تأثیر گذار باشد و تأثّر او کم بشود تا جایى که بعضى مى توانند به مرحله اى برسند که تأثیرشان صد در صد و تأثر آنها صفر بشود که این مرز نهایى استقلال شخصیت انسانى در تفکّر دینى ما خواهد بود .
در برخى از روایات در باب حضرت، سلام الله علیه، مى بینیم که مى گویند ایشان زمانى ظهور مى کنند که همه مردم به یأس مبتلا شده باشند و از سوى دیگر به عنوان وظایف غیبت ایجاد آمادگى عنوان مى شود. در باره اینگونه تناقضات در میان روایات چه مى توان گفت:
در روایات ما تعبیر تناقض تعبیر صحیحى نیست. گاهى مدلول بعضى از روایات تعارض دارد. و بزرگان ما براى رفع تعارض در روایاتى که تعارض وجود دارد و به اصطلاح جمع دلالى مى کنند این روشى است که در کتب اصولى هم مطرح است. مرحوم شیخ، اعلى الله مقامه الشریف، در »وسایل« در مبحث تعادل و تراجیح نکاتى را مطرح کرده اند. بزرگان ما رساله هایى در باره تعادل و تراجیح نوشته اند و حتى بعضى معتقدند اصلاً مجتهد واقعى کسى است که بتواند بین این روایات معارض جمع بکند. در میان بزرگان اگر ملاحظه بکنید مرحوم محقق صاحب شرایع، رحم الله، یکى از هنرهایى که در شرایع به خرج داده اند، این است که به جاى اینکه روایات معارض را طرد بکنند، کنار بگذارند آنها را جمع کردند و جمع بسیار زیبایى است و هنر صاحب شرایع همین است و شاید اگر بعضى کتاب شرایع را »قرآن الفقه« مى دانند از این باب باشد. بنده در درس آیه الله بهجت، دام ظله، این را از خود ایشان شنیدم که ایشان مى فرمودند که قوى ترین جمع هاى اینچنین احادیث معارض را محقق صاحب شرایع انجام داده است و براى همین صاحب شرایع از نظر جمعى و فقهى، فوق العاده عمیق و دقیق است. و حالا من از همین فرصت استفاده مى کنم و به عزیزان طلبه بزرگوار تاکید مى کنم که در کنار مطالعات و مباحثاتشان، حتماً شرایع مرحوم محقق را مورد بحث و بررسى قرار بدهند. روایاتى که در باب ظهور ولى عصر، ارواحنا فداه، وجود دارد،بسیارى اش قابل جمع است.
۱. جمع این روایات احتیاج به دقت نظر عمیق دارد.
۲. با مطالعه عمیق روایات، همه را باید کنار هم بررسى کرد.
۳. دقت نظر در خود واژه هاى روایات لازم است و این یعنى بررسى لغوى روایات .از طرف دیگر بررسى سندى روایات هم لازم است که باید به خوبى بررسى شود. همچنین، تفکیک بین مقدمات ظهور با علائم ظهور که خود این مطلب خیلى ظرافت دارد، اینها یک مجموعه کارهایى هست که ایجاب مى کند یک گروه تحقیقى بنشینند، روى اینها کار تحقیقى عمیقى بکنند و اینها را به مرور زمان به جامعه اسلامى عرضه بدارند. مخصوصاً این کار مى تواند بحرانهاى مهم فکرى را در جامعه ما مخصوصاً در اندیشه نسل جوان ما اصلاح بکند. من باب
ماهنامه موعود شماره ۳۱
پىنوشتها:
۱. سوره انعام (۶)، آیه ۸۲ .
۲. سوره لقمان (۳۱)، آیه ۱۳.
۳. مفاتیح الجنان، دعاى عدیله .
۴. سوره هود (۱۱)، آیه ۸۶.
۵. سوره حدید (۵۷)، آیه ۴.
۶. سوره یس (۳۶)، آیه ۱۲.
۷. سوره قصص (۲۸)، آیه ۵.
۸. سوره فتح (۴۸)، آیه ۴ و۷.
۹. سوره مائده (۵)، آیه ۱۰۵.