به هرحال، باید گفت که کج خلقى کودکان پس از تماشاى تلویزیون، به خاطر این است که آنها با شرایط ناخواستهاى روبهرو مىشوند: به هرحال، والدین باید بپذیرند که رفتار بد کودکان پس از تماشاى تلویزیون، امرى منطقى است و این رفتار شبیه نالیدن و جار و جنجال کردن آنها براى دستیابى به اسباببازى و یا آبنبات چوبى نیست. این رفتار حاصل برخى از نیات درونى است که کودک از آن آگاه نیست
مارى وین۱
چکیده:
اکنون هم متخصصان و هم والدین بر این امر صحه مىگذارند که تماشاى تلویزیون براى کودکان عوارض ذهنى و جسمى به همراه دارد. همه تأیید مىکنند که کودکان، بلافاصله پس از تماشاى تلویزیون، از خود رفتارهاى ناشایستى چون بدخلقى و خشونت بروز مىدهند. بحث و بررسىهایى که کارشناسان پس از این مطالعات صورت مىدهند، بیشتر مربوط به این مسأله است که آیا کودکان در زمان تماشاى تلویزیون دچار نشئگى مىشوند؟ و آیا مىتوان تماشاى تلویزیون را در زمره «اعتیاد» گنجانید.
«مهره مار» تلویزیون
دکتر ادوارد پالمر رئیس سابق گروه تحقیقاتى «سىسیم استریت»، گفت: «من فکر مىکنم که مشاهده تلویزیون، در نفس خود یک اقدام ذهنى و عقلانى باشد. در تمام مدتى که کودکان تلویزیون تماشا مىکنند، فرضیاتى را مىسازند، پیشبینىهایى را انجام مىدهند، دست به تعمیم مىزنند، چیزهایى را به خاطر مىآورند و فعالانه آنها را با چیزهایى که در زندگى خودشان مىبینند، مربوط مىسازند.»
توصیفات مادران از رفتار کودکان خردسالشان، دقیقا متضمن این تصور است که تماشاى تلویزیون یک فعالیت ذهنى شدید است:
«وقتى که چارلز از کودکستان به خانه مىآید، با همه وسایلى که به همراه دارد، در مقابل دستگاه تلویزیون مىنشیند. او با تماشاى تلویزیون، وارد یک نشئگى واقعى مىشود. تقریبا غیرممکن است که در این وضعیت بتوانیم توجهش را جلب کنیم. او، اگر من مزاحمش نشوم، چند ساعت در این وضعیت باقى مىماند؛ حتى اگر به نظر نرسد که وى کاملاً بیدار است، باز هم نمىتوان گفت که در خواب است، زیرا این وضعیتش باعث نمىشود که او نیازى به خواب نداشته باشد.
اگر هم وى در طول روز حتى به مدت نیم ساعت بخوابد، در موقع خوابیدن سر ساعت هشت، با مشکل زیادى مواجه مىشود. من نمىدانم که این وضعیت چیست، به نظر مىرسد که او هیپنوتیزم مىشود.
کودک پنج ساله من، زمانى که تلویزیون تماشا مىکند، وارد نشئگى مىشود. او به آنچه که در صفحه تلویزیون مىگذرد، قفل مىشود. زمانى که او به مشاهده مشغول است تماما و به طور مطلق جذب مىشود و نسبت به هر چیز دیگرى بىتوجه است.
در زمانى که او تلویزیون تماشا مىکند، اگر بخواهم با وى صحبت کنم، او مطلقا چیزى از من نمىشنود. من براى آنکه توجهش را جلب کنم، مجبورم تلویزیون را خاموش کنم؛ در این صورت است که وى ناگهان از این وضعیت بیرون مىآید.
تام در زمانى که تلویزیون مىبیند، به تلفن پاسخ نمىدهد، هر چند تلفن درست در کنارش باشد و با صداى بلند زنگ بزند؛ او صداى آن را نمىشنود.»
والدین بارها و بارها چنین توصیفاتى را انجام مىدهند و اغلب از تشویش قابل توجه و حالت نشئگى کودکانشان در حین تماشاى تلویزیون حرف مىزنند: حالت چهره کودکشان تغییر مىیابد؛ فک کودک شل و تا حدودى باز و آویزان مىشود؛ زبان در بین دندانها قرار مىگیرد؛ چشمها به نظر لعابى و پژمرده مىآیند. هر چند مىتوان تنوع بىشمارى از شخصیتها و الگوهاى رفتار را در کودکان دید، ولى در موقع تماشاى تلویزیون، شباهت و یکسانى قابل توجهى از حالات را مىتوان در میان کودکانى که تلویزیون نگاه مىکنند، دید. آنها در موقعى که برنامهها تمام مىشود و یا زمانى که باید به رختخواب بروند، از نشئگى بیرون مىآیند و اثر «بیرون آمدن ناگهانى» از این وضعیت، آشکارا قابل مشاهده است. این بیرون آمدن ناگهانى، باعث مىشود که چهره دوباره حالت طبیعى بگیرد و بدن در حالت طبیعى قرار گیرد و حرکتهاى گاه و بىگاه از خود نشان دهد. تحولات مذکور این احساس را قطعیت مىبخشد که کودکان کم سن و سال در زمان تلویزیون، حالت نشئگى به خود مىگیرند. مطمئنا به سختى مىتوان دلیلى یافت که آنها در آن زمان از لحاظ ذهنى فعال و هوشیار باشند.
مکانیسم تعطیل شده
دکتر تى برى برازلتون پزشک متخصص اطفال و نویسنده مطالبى در مورد کودکان، در رابطه با اهمیت نشئگى در حین تماشاى تلویزیون، تعمق کرده است. او آزمایشى را که مربوط به نوزادان مىشود و احتمالاً به نشئهآورى تلویزیون مربوط مىگردد، چنین توصیف مىکند:
«ما یک گروه از نوزادان آرام و در حال استراحت را با یک صحنه محرک دیدارى اضطرابآور مواجه کردیم – با نور چراغ یک اتاق عمل – و این نور را در ۲۴ اینچى سر آنها قرار دادیم. این نور به مدت سه ثانیه روشن و سپس به مدت یک دقیقه خاموش مىشد و این وضعیت تا ۲۰ بار ادامه مىیافت. در تمام طول آزمایش، نوزادان تحتنظر قرار داشتند تا تغییرات در ضربان قلب، تنفس و امواج مغز آنها مشخص شود.
نخستین بارى که نوزادان در مقابل محرک نور قرار داده شدند، آنها آشکارا از جا پریدند؛ شدت واکنش آنها پس از چند بار تکرار، به سرعت کاهش یافت. تا دهمین بار تغییرى در رفتار، ضربان قلب و یا تنفس آنها دیده نشد؛ در پانزدهمین بار تکرار محرک، نشانههاى خواب در امواج مغزى نوزادان ظاهر شد، هر چند در ظاهر چشمان آنها همچنان باز بود. پس از آنکه ۲۰ بار محرک تکرار شد نوزادان از خواب «اجبارى» بیدار شدند و شروع به داد و فریاد و حرکت در اطراف کردند.
آزمایش ما نشان داد که یک نوزاد از محیط اطراف خود ایمن نیست. او داراى یک مکانیسم شگفتانگیز و یک تدبیر تعطیل کننده است، تا بتواند از عهده محرکهاى دردسرساز برآید: او مىتواند وضعیت خود را با شرایط جدید سازگار کند و در یک حالت خواب فرو رود، اما اگر ما بتوانیم میزان انرژى را که یک نوزاد جهت عبور از این حالت صرف مىکند تصور نماییم – انرژى که وى مىتواند از آن استفاده بهترى نماید – در این صورت ما مىتوانیم دریابیم که این مکانیسم چهقدر براى نوزاد گران تمام مىشود.»
برازلتون این مکانیسم تعطیل کننده را به نشئهآورى تلویزیون که در میان کودکان کمسن و سال امرى رایج است، مرتبط مىکند و مىگوید: «تلویزیون درست مانند نور اتاق عمل، محیطى را خلق مىکند که این محیط نسبت به کودک حالت حمله و تهاجم دارد و وى را کاملاً مستغرق مىکند؛ او مىتواند تنها با فعال کردن مکانیسم تعطیلکنندگى خود، نسبت به این محیط واکنش نشان دهد و بدین ترتیب، بیشتر حالت انفعالى به خود مىگیرد. من این مورد را در خصوص کودکان خود مشاهده کردم و در مورد دیگر کودکان هم دیدهام. زمانى تلویزیون داشت برنامه پخش مىکرد، کودکان مقابل آن نشستند و با دیدن فیلم و یا برنامههاى مختلف ترسناک، کاملاً ساکت شدند… آنها به دام افتاده بودند.»
در حالى که مراکز حسى مورد تهاجم به وسیله تلویزیون، باعث فعال شدن واکنش انفعالى سریع در بینندگان جوان مىشود، اثرات باقى مانده چنین مشاهداتى در طى رشد اوایل کودکى، ممکن است واقعا عوارضى داشته باشد. دکتر متهیودامونت طى مطلبى در نشریه «امریکن ژورنال آف سایکولوژى» احتمال دیگرى را نیز مطرح مىکند: «مایلم بگویم که انتقال مداوم صحنههاى دیدارى در نمایشهاى تلویزیونى، با سندروم جنبش زیاد مرتبط است… جداى از محتواى بىروح و خشونتآمیز برنامهها، تغییرات مداوم دوربین و چارچوب تصویر در این برنامهها به چشم مىخورد، به طورى که نقطه توجه بیننده، هر چند ثانیه تغییر مىکند. البته برنامههاى شفاهى، توجهاندکى را مىطلبد… به نظر من، کودک بیش از حد تلاش مىکند که کیفیت پویایى صفحه تلویزیون را از طریق تغییر دادن سریع جهت ادراکى خود، دوباره به تسخیر درآورد….»
یک روانپزشک دیگر نیز مثل او معتقد است که روند آشفته و محرک سى سیم استریت و دیگر برنامههایى که به خورد کودکان پیشدبستانى داده مىشود، احتمالاً در رفتارهاى پرخاشجویانهاى که در میان کودکان بزرگتر امروزى مشاهده مىشود، نقش دارد. این برنامهها بیش از حد مراکز احساسى برخى از کودکان ماقبل دبستانى را تحت تأثیر قرار مىدهند، کودکانى که به دستگاه عصبى پیشرفته مجهز نیستند تا از عهده محرکهاى سریع الکترونیکى برآیند.
تمرکز یا کند ذهنى؟
جرالد اس.لزر، مدیر آموزشى سابق سىسیم استریت، به کودکانى اشاره مىکند که در زمان تماشاى تلویزیون همچون «بینندگان مهره مار» از خود بىخود مىشوند. او متذکر مىشود که محققان مؤسسه سىسیم استریت هیچگونه علائم هشدار دهندهاى را در مورد این عارضه نیافتند. به اعتقاد آنها، یک بینند مهره مار ممکن است درست بهاندازه کودکى که در شرایط طبیعىتر، توجه هوشیارانه مىکند، جذب شود. لزر در تاریخ سىسیم استریت خود نوشت: «مشاهده مهره مار هم ممکن است باعث تمرکز واکنشى شدیدتر و یا باعث کند ذهنى شود.»
در حالى که مطالعه علمى درباره نشئهآورى تلویزیون به برخى پاسخهاى قطعى رسیده است، والدین در پاسخ به این سؤال که آیا واکنش کودکان آنها به تلویزیون «تمرکز» و یا «کند ذهنى» است، درباره وضعیت ذهنى کودکان خود در زمان تماشاى تلویزیون، پاسخهاى ضمنى و کلى مىدهند. والدین عموما گزارش مىکنند که مشاهده تلویزیون، کودک را به سستى بیشتر وا مىدارد. بنابراین، آنها به تدریج از تلویزیون براى تسکین دادن و آرام کردن و یا بازداشتن آنها از فعالیت فوقالعاده استفاده مىکنند.
تعدادى از مادران گزارش دادند:
– زمانهایى وجود دارد که فرد مىخواهد فرزندش زیاد فعالیت نکند.
– من نیم ساعت قبل از زمان خواب، نمىخواهم که کودکان من بازى کنند.
– من بیشتر ترجیح مىدهم که آنها با آرامش تلویزیون تماشا کنند. وقتى که آنها تلویزیون مىبینند، من مشکلى ندارم.
– روانپزشک مدرسه به من گفت: در مورد مشاهده تلویزیون توسط بیل نگران نباش. او گفت که بیل احتمالاً پس از دو ساعت وروور کردن، در موقعى که به خانه مىرسد، نیاز به آرامش و سکون دارد.
– وقتى که دیوى از مدرسه به خانه مىآید، تلویزیون به او کمک مىکند که آرامش پیدا کند، او شخصا قادر است که توسط تلویزیون به طریقى خود را در مدت کوتاهى آرامش دهد.
وقتى که کودکان از مدرسه به خانه مىآیند، نیاز دارند که از فشار بر خود بکاهند و بنابراین من به آنها در این موقع اجازه مىدهم که تلویزیون نگاه کنند؛ هر چند برنامههاى آن بىمصرف هم باشد.
منظور این نیست که گفته شود، کودکان نیازى به «زمان استراحت» ندارند – البته که دارند – اما استراحتى که باعث شود آنها احساس راحتى کنند و یا از فشار بر آنها کاسته شود و یا هر وضعیت آرامبخشى که احتمالاً آنها را درگیر تمرکز شدید ذهنى نکند. این فرض بسیار عقلانى است که این «درگیرى ذهنى» (تماشاى تلویزیون) حالت انفعالى بیشترى را براى کودکان، در مقایسه با وضعیت طبیعى آنها، به وجود مىآورد.
وضعیت انفعالى
والدین با مشاهده طبیعت انفعالى کودکانشان در زمان تماشاى تلویزیون، اغلب دچار نگرانىهاى عمیقى در مورد اثرات تلویزیون مىشوند. والدین موقعى که درباره تجارب خود از تماشاى تلویزیون توسط کودکانشان سخن مىگویند، بارها و بارها کلمه «حالت انفعالى» در گفتارشان تکرار مىشود. آیا این نگرانى، حاصل حرکت جامعه ما به سمت فعالیت بیشتر و کسب درآمد بیشتر است؟ آیا این حقیقت که والدین ترجیح مىدهند کودکانشان، به عنوان مثال، به جاى مشاهده تلویزیون، مطالعه کنند، صرفا ترجیح تجربه شفاهى بر تجربه دیدارى متوسط جامعه ما را منعکس مىکند؟
هر والدى در دوره رشد کودکش از زمان تولد، شاهد پیشرفت قابل ملاحظه وى از حالت انفعال عمومى و وضعیت پذیرش، به فعال شدن و اقدامات علمى و موفقیتآمیز آنها است. نوزاد به وسیله تودهاى از اعصاب رشد نیافته و غرایز قدرتمند، زندگىاش را با درک مداوم و غیرمتمرکز آغاز مىکند. مکانیسمهاى مشخص بیولوژیکى، نوزادان را در مقابل توجه بیش از حد محافظت مىکنند: ترجیح دادن خواب بر بیدارى، کودکان را در مقابل فشار بیش از حد به سیستم عصبى حفاظت مىکند: استفراغ کردن، باعث محافظت آنها در مقابل غذاى اضافى مىشود. به خاطر عدم توانایى کودکان در «اقدام» به شیوهاى هدفمند، تمام هستى آنها به درک و دریافت پیوند خورده است.
کودکان در خلال سه سال نخست زندگى خود، از این مرحله نوزادى بسیار فاصله مىگیرند. آنها مىتوانند ماهیچههاى رشد یافته خود را کنترل کنند و چشم و دست را با هم هماهنگ سازند. آنها در خزیدن، راه رفتن، دویدن و پریدن چیره دست مىشوند. آنها مىتوانند از طریق گریه کردن، لبخند زدن، جیغ کشیدن و بالاخره از طریق زبان، ارتباط برقرار کنند. تا سه سالگى اقدامات آنها کاملاً هدفمند مىشود و تلاش مىکنند که بدون هر گونه تأخیرى، خواستهها و آرزوهاى خود را ابراز کنند. براى یادگیرى و کشف و درک، از خود اشتیاق نشان مىدهند. در بسیارى از موارد، آنها تقریبا در نقطه مقابل آن مخلوق بىهدف و فاقد قدرت زمان تولد قرار دارند.
مشاهده تلویزیون بدون شک، بازگشتى به دوران کارکردهاى انفعالى در زمان خردسالى است. تلویزیون به هیچگونه بازىاى شباهت ندارد. نگرانى والدین اغلب به درستى نشان دهنده موردى منحرف و گمراه در زندگى کودکان است. نگرانىهاى گسترده والدین درباره وضعیت انفعالى کودکان در زمان تماشاى تلویزیون، احتمالاً به خاطر این است که این انفعال، اثرات منفى پایدارى روى کودک دارد.
سندروم ورود مجدد
والدین مرتبا یادآور مىشوند که رفتار کودکشان، درست پس از آنکه به تلویزیون پایان مىدهند، بدتر مىشود. وقتى که از والدین، خصوصا در مورد رفتار کودکان پس از تماشاى تلویزیون، سؤال مىشود، بسیارى از آنها تصدیق مىکنند که برخى از تندخویىها و یا رفتارهاى ناشایست کودکان، اغلب در همین موقع روى مىدهد. بعضى از این اظهارات، در ذیل مىآید:
«ما متوجه مىشویم که کودکان همیشه پس از یکى دو ساعت تماشاى تلویزیون، در یک وضعیت ترسناک قرار مىگیرند: مثل تندخویى، عیبجویى، خستگى و آماده براى منفجر شدن.
– آنها از دستگاه تلویزیون فاصله مىگیرند و مىکوشند که به طریقى، برخى از نارضایتىهاى درونى خود را تخفیف دهند؛ مثلاً با زیاد نوشیدن، زیاد خوردن، و بىهدف بالا و پایین پریدن.
– تلویزیون خلق و خوى کودکان را رشد نمىدهد. آنها درست پس از تماشاى تلویزیون، بدخلق و زودرنج مىشوند.
– کودکان بعد از تماشاى تلویزیون، اخمو مىشوند و حالت ناامیدى به خود مىگیرند.
در لحظهاى که تلویزیون خاموش مىشود، عدم توانایى کنترل در کودکان، به سرعت ظاهر مىشود؛ آه و ناله سر مىدهند، سر و صدا راه مىاندازند و کاملاً دگرگون مىشوند. من آنها را به اتاقشان مىفرستم تا استراحت کنند. این اقدام قبل از زمانى انجام مىگیرد که آنها به حالت عادى برمىگردند.
– زمانى که آنتونى صبح خود را با تماشاى تلویزیون سپرى کند، آنقدر بداخلاق مىشود که دیگر نمىتوان با وى سر کرد. او به شخصى عصبى، پررو، حواس پرت و در خود فرو رفته تبدیل مىشود و نمىداند که با خود چه کند و کاملاً ناسازگار است و البته، به تدریج به حالت عادى برمىگردد.
– رفتار بچهها درست پس از تماشاى تلویزیون از حالت عادى خارج و وارونه مىشود. آنها وحشیانه این طرف و آن طرف مىدوند و یا اقدامات مشابهى را انجام مىدهند.
– مهمترین نکته درباره تلویزیون این حقیقت است که انرژى زیادى از آن به سمت تو سرازیر مىشود و در حالى که تو منفعلانه آنجا نشسته اى، این انرژى وارد تو مىشود. زمانى که دستگاه را خاموش مىکنى، این انرژى دوباره از تو خارج مىشود. آنچه را که من در کودکانم دیده ام این است که انرژىهاى فوق به شیوهاى غیرمنطقى خارج مىشوند، حالت بىفکرى، ظهور انرژى انقباضى و انبساطى، حالت خشم کوتاه و مختصر، هیجانى شدن، فشار و هل دادن و ناراضى بودن را در آنها مىتوان دید.»
ناپایدارى و بدخویى پس از تماشاى تلویزیون، یک علامت مهم براى والدین است. به هرحال، رفتار کودکان کم سن و سال، یکى از ارزشمندترین منابع اطلاعات والدین در ارتباط با سلامت وضعیت ذهنى، هیجانى و بدنى کودکان است، چرا که بچه هاى کوچک به ندرت درباره احساسات خود حرف مىزنند. آنها معنى احساس کردن را به سختى درک مىکنند؟
وقتى که رفتار حالت اسرارآمیز به خود مىگیرد، وقتى که یک کودک بدون دلیل قابل تشخیصى، ناسازگار مىشود و یا به شیوهاى غیرمنتظره، نسبت به تجارب لذتبخش و یا ناراحت کننده واکنش نشان مىدهد؛ وقتى که رفتار یک کودک از قواعد معمول و ساده علت و معلولى، آنطور که والدین آن را مىفهمند، پیروى نمىکند؛ در این صورت، دلیلى براى نگرانى وجود دارد. اگر الگوى رفتارى نامناسب کودک درک شود، همیشه ثابت شده است که چنین درکى ارزش پایدار دارد. به عنوان مثال، کودکى که هر روز از کودکستان با ذهنى خسته به خانه مى آید، خرده گیرى مىکند و مىخواهد که مورد توجه قرار گیرد، ممکن است این رفتارش باعث شود که پدر و یا مادر وى جستجو کنند که در مدرسه براى او چه اتفاقى افتاده است؛ اغلب از همین طریق است که مشکلات جدى آشکار مىشوند؛ حتى اگر کودک هرگز شکایتى از مدرسه و یا معلمش نکند و حتى اگر ادعا کند که همه چیز در مدرسه عالى است.
چیزى که براى سلامتى کودک خیلى مهم است، شناسایى دقیق و غریزى والدین است، بدین ترتیب که آنها بدخویى بىدلیل را نشانه احتمالى بروز بیمارى مىدانند. کودکان قبلاً هر گونه علامتى را به وضوح و به صورتى که براى مادر و پدر قابل فهم باشد، بروز مىدادند؛ آنها اگر به شیوه عجیب و غریب نفس مىکشیدند، والدین دماسنج مىگذاشتند و اغلب کشف مىکردند که کودک تب دارد و مریض است. والدین براساس همین شناسایى غریزى خود، بدخویى کودک را علامت این موضوع مىدانند که در این میان، چیزى غلط و ناسالم است؛ کار ویژه این بدخویى هم مثل همه علایم دیگر آن است که کمک نماید تا بدن وضعیت دلخواه و باثبات خود را بازیابد. والدین اقداماتى را براى کمک به بازیابى تعادلى که به دلایلى از بین رفته است، صورت مىدهند.
به هرحال، باید گفت که کج خلقى کودکان پس از تماشاى تلویزیون، به خاطر این است که آنها با شرایط ناخواستهاى روبهرو مىشوند: به هرحال، والدین باید بپذیرند که رفتار بد کودکان پس از تماشاى تلویزیون، امرى منطقى است و این رفتار شبیه نالیدن و جار و جنجال کردن آنها براى دستیابى به اسباببازى و یا آبنبات چوبى نیست. این رفتار حاصل برخى از نیات درونى است که کودک از آن آگاه نیست.
آیا رفتار ناشایست پس از تماشاى تلویزیون، مىتواند علامتى براى والدین باشد که کودک آنها خسته و کوفته است و نیاز به استراحت دارد؟ در این صورت، چرا والدین باید اینگونه بپندارند که تماشاى تلویزیون فعالیتى آرامبخش و تسکین دهنده است و اغلب، کودکان خسته و درمانده خود را تشویق مىکنند که مقابل دستگاه تلویزیون بنشینند؟
بسیار بعید است که بد خلقى پس از تماشاى تلویزیون، مشابه علائمى چون رفتار غیرعادى زمان آغاز یک بیمارى و یا در پایان خواب باشد. این کج خلقى همچنین ممکن است علامت این باشد که تماشاى تلویزیون براى کودک زیانآور است و ممکن است پیامدهاى ناگوارى براى رشد وى داشته باشد، مثل بدخلقى قبل از آغاز بیمارى؛ و یا ممکن است این بدخلقى علامت حرکت از یک وضعیت هوشیارى به یک وضعیت هوشیار دیگر باشد (مثل بدخلقى پس از خواب).
اگر بدخلقى پس از تماشاى تلویزیون، نشان دهنده ورود مجدد سندرم مربوط به حرکت از یک وضعیت هوشیارى به وضعیت هوشیارى دیگر باشد، این مسأله پرسش ناراحت کنندهاى را به میان مىکشد: در این صورت، وضعیت هوشیارى کودک در زمانى که مشغول تماشاى تلویزیون است، چیست؟ مشخصا خواب نیست. آیا این وضعیت، چیزى غیر از بیدارى است؟ حالات هوشیارى همه ما در موقعى که از موادمخدر استفاده کنیم، مثل هم است. با این تفاصیل، آیا تماشاى تلویزیون توسط کودک، به نوعى سفر مىماند که رفتار بد پس از آن، لازمه دوره انتقالى جهت ورود مجدد به دنیاى واقعى است؟
اگر تماشاى تلویزیون را بیمارى بنامیم یا آن را سفر بخوانیم یا بدتر از همه، مشاهده تلویزیون را یک سفر بیمارگونه بدانیم، هیچکدام از این احتمالات، دلالت و نشانه درستى نیستند. لذا مطمئنا اگر تماشاى تلویزیون بتواند یک سفر باشد، این عمل نیز مثل استعمال موادمخدر، تبدیل به یک اعتیاد مىشود.
منبع: فصلى از کتاب The Plug in drug
نشریه سیاحت غرب شماره ۳۹
۱ – Marie winn: نویسنده آمریکایى که بیش از ۱۳ جلد کتاب در ارتباط با تأثیرات تلویزیون بر کودک، اثرات جامعه مدرن بر روند طبیعى رشد کودک و… نگاشته است.