عصر امام خمینى-۵

قسمت پنجم
میر احمدرضا حاجتى

اشاره: در شمارش و بررسى برخى از عوامل رویکرد دینى و معنوى انسان عصر حاضر، حقیقت جویى فطرى و نیاز ذاتى او به خداپرستى و یک جهان بینى الهى که واقعیت وجودى او و جهان و هستى پیرامونش را به بهترین وجه براى او تفسیر نماید، در صدر عوامل و بعنوان اولین عامل برشمرده، مورد بررسى مختصرى قرار دادیم.
و حال احساس پوچى و سردرگمى معنوى و خلاء روحى ناشى از فقدان این جهان بینى و اعتقاد واقعى به خداوند را به عنوان دومین عامل مورد بررسى قرار مى دهیم.

۲. احساس پوچى و سردرگمى معنوى
هنگامى که بشریت از منبع فیاض تعالیم وحیانى محروم گشت و از درک راز هستى و آفرینش و هدف زندگى بالتبع عاجز شد و عنان روح و فکر خود را به دست کوران عصا به دستى داد که حتى از درک حقیقت حوادث پیرامون خود ناتوان بودند، شاهد تولد مولودى شوم و پلید بود که در گذر زمان آن مولود تبدیل و به هیولایى خطرناک شد، هیولایى که امروزه براى بلعیدن حیات آدمى و آرامش فکرى و روحى او و امیدوارى او به زندگى و… چنگ و دندان نشان مى دهد.
و این در حالى است که بشر معاصر از اضطراب و احساس پوچى همه جانبه حاکم بر زندگى خود بشدت خسته و دلزده گردیده است. اضطراب، نیهیلیسم و پوچ انگارى کشنده اى که معلول سرسپردگى کامل انسان عصر ما بر تعالیم غیروحیانى بلکه وحى ستیز و ضددینف افرادى همچون فروید و فویرباخ و… مى باشد. همانها که خدا را مخلوق مشکلات روانى انسان مى دانستند و قائل بودند که گزاره هاى دینى معانى منطقى نداشته و تحقق پذیر نیستند که نتیجه عادى این القائات چیزى نبود جز تصویر جهانى پوچ، بى هدف، خشک و بى روح و انزواى دین بعنوان منجى اصلى بشریت از صحنه تنظیم مناسبات و روابط اجتماعى و… جامعه، و در نهایت تولیدات وسیع انسانهاى پوچ و بى هدف.
اوژن یونسکو نمایشنامه نویس ۸۲ ساله مشهور فرانسوى در آخرین مصاحبه مطبوعاتى خود در پاسخ این سؤال که چه پیامى براى مردم دنیا دارد؟ چنین مى گوید:
هیچ، سالها عمر کرده ام. سالها نوشته ام ولى هنوز نفهمیده ام چرا به دنیا آمده ام و این همه تلاشها براى چه بوده است؟ اکنون در آستانه خداحافظى با دنیا هستم بدون آنکه دلم بخواهد پیام و وصیت نامه اى از خود برجاى بگذارم.۱
 و آنگاه با حسرتى عمیق چنین ادامه مى دهد:
یک عمر آزگار به نوشتن نمایشنامه پشت نمایشنامه ادامه دادم؛ چون نمى توانستم کار دیگرى بکنم. اما همیشه حسرت این را داشتم که توانسته بودم کار دیگرى بکنم… کاش استعدادش را داشتم که راهب شوم… وقتى انسان جهتى روحانى ندارد من جهان برین را طلب مى کنم، مى کوشم تا خدا را بجویم…۲
 سخنان اوژن یونسکو در واقع نمادى از دغدغه هاى عمیق انسان عصر جدید است؛ دغدغه ها و نگرانیهایى که طمأنینه و آرامش را از او سلب کرده است.
روژه دوپاسکیه محقق سوئیسى در تفسیر سرخوردگى و احساس پوچى انسان معاصر چنین مى نویسد:
با اعلام پوچى زندگى و هیچ بودن جهان، زندگى در روى زمین عملاً معنى و مفهوم خود را از دست داده است. تمدن امروز غرب به انسان معاصر امکانات مادى گوناگونى داده است که نسل گذشته خواب آن را هم نمى توانست ببیند، ولى چون در این تمدن معنى انسان مفقود و مجهول است از این رو امیدها و آرزوهاى ژرف او نادیده و ناشناخته مانده است. همه این امکانات مادى مانع از آن نیست که انسان کنونى در سیه روزى و ناامیدى فرو نرود.۳
 در واقع بخش مهمى از علل رویگردانى بشر از تعلقات زمینى (به مراتب واقعى خود) و احساس نیاز به نگاه ایمانى به جهان را باید در احساس وازدگى او نسبت به درخشش صورى مظاهر تمدن جدید و احساس عمیق پوچى خود و دنیاى پیرامونش و احساس رنجش فراوان از ارزش زدایى و هدف زدایى در زندگى او جستجو نمود.
اینها همان نگرانیهایى است که انسان امروز را دچار یأس و بى هویتى و اضطرابى جانکاه نموده است.
یکى از صاحبنظران در این باره مى گوید:
عصر اضطراب نامى است که روانشناسان بر این عصر نهاده اند، طبق آمار، در جهانى که به آن فراتر از تجرد مى گویند، بسیارى از تختهاى بیمارستانى ایالات متحده متعلق به بیماران روانى است.
ایشان در جهت بیان علت این ابتلاء بزرگ که گریبانگیر اینگونه جوامع شده است، مى گوید:
امروز دنیاى ما دچار قحطى تفسیر معنوى از جهان و هستى است۴.
 همانگونه که هفته نامه فرانسوى نوول آبزرواتور در تحلیل از وضعیت فعلى جوامع صنعتى مى نویسد:
اکنون میلیونها نفر مردم جوامع صنعتى و پیشرفته و مصرفى جهان احساس خلاء مى کنند.۵
 نظریه پرداز معروف و سیاستمدار کهنه کار آمریکایى، برژینسکى، هم در حکایت وضعیت کنونى دنیاى غرب مى گوید:
خلاء اخلاقى تعبیر دقیقترى از پوچى معنوى است که بخش بزرگى از تمدن غرب را فرا گرفته است.۶
 خلاء معنوى یاد شده بشر عصر ما را به تنگ آورده است، پیشرفتهاى تکنولوژیک، فتح فضا، ارتقاى سطح رفاه، کشفیات بسیار سریع و وسیع علمى، سرگرمیها و تفریحات متنوع و تبلیغات رنگارنگ عصر مدرنیته، هیچکدام عنصر حیاتى و ضرورى اما از دست رفته آرامش روحى و روانى را چنانکه مطلوب بشر است به او باز نگردانده اند؛ چرا که منبع فیاض و اصلى عطا کننده این عنصر به انسان تنها ایمان و اعتقاد به خداوند و سرسپردگى به دستورات و پیامهاى الهى است؛ همان اعتقادى که انسان بر اثر هجوم فرمولها و نظریات بظاهر علمى و خداستیز، از موهبت وجودش محروم گشت.
در واقع ایدئولوژیهایى مانند لیبرالیسم و مارکسیسم در چارچوب عقلانیت مدرن به تحمیق اذهان و افکار انسانها پرداختند و در ساحت این افکار باطل انسان با فراموش کردن خداوند دچار خودبنیادى به جاى خدابینى و فراموشى گوهر وجود خود گردید و چیزى که در این میان براى او به ارمغان آمد، اضطراب، سرگشتگى و خلاء معنوى بود و بس.
استاد شهید مرتضى مطهرى با اشاره به نشانه هاى هشیارى بشر در این زمینه مى نویسد:
امروزه همه دریافته اند که عصر علم محض به پایان رسیده و یک خلاء آرمانى جامعه ها را تهدید مى کند.۷
 به تعبیر دیگرى:
در نظم جدید جهانى یک خلاء سیاسى و ایدئولوژى در غرب به وجود آمده، در این دوره مارکسیسم شکست خورده، لیبرالیسم نیز حرفى براى گفتن ندارد و در واقع یک دوره خلاء ایدئولوژى پدید آمده.۸
 حتى مدافعان سرسخت لیبرالیسم نظیر فرانسیس فوکویاما۹ نیز در مقاله جنجال برانگیز خود با عنوان »آیا تاریخ به پایان رسیده است؟« که پس از سقوط کمونیسم منتشر کرده است، خلاء روانى و پوچى معنوى را به عنوان ضعف اساسى غیرقابل انکارى در ایدئولوژى لیبرالیسم مى داند.

آسیبهاى فردى و اجتماعى جوامع غربى
با توضیحاتى که گذشت نسبتاً روشن شد که با توجه به وجود این خلاء آرمانى و معنوى علاوه بر علت یابى بخشى از پدیده رویکرد دینى انسان معاصر مى توان بسیارى از آسیبهاى فردى و اجتماعى را که امروزه در جوامع دین گریز خصوصاً غرب معاصر رخ نموده تفسیر کرد.
روژه دوپاسکیه محقق سوئیسى در این باره مى نویسد:
بنا بر گواهیهاى بسیار هر روز بر شمار جوانانى که بیماریهاى عصبى دارند و عدم تعادل روحى پیدا کرده اند و به انواع مخدرات معتاد شده اند در غرب (و در جهان امروز بطور کلى در کشورهایى که به شیوه غرب زندگى مى کنند) پیاپى افزوده مى شود…۱۰
 انسانى که از حداکثر قابلیتهاى تکنولوژیک در جهت ارتقاء سطح استیلاى خود بر طبیعت بهره بردارى نموده امروزه در مقابله با فشارها و آلام روحى و عصبى بسیار ضعیف و منفعل و آسیب پذیر گردیده است.
روزنامه آلمانى فرانکفورد رونه شاو طى گزارشى با اشاره به نمونه کوچکى از آثار خطرناک احساس بى هویتى و پوچى و از خودبیگانگى مى نویسد:
سالانه ۱۲ هزار نفر در دانمارک اقدام به خودکشى مى کنند که این روند بشدت رو به افزایش است.۱۱
 اتحادیه مطالعات روانى ایتالیا اعلام نموده است:
ناراحتى عصبى به طور گسترده اى دامنگیر جوانان این کشور شده است.
بر اساس تحقیقات این اتحادیه: ۵۱/۸ جوانان مورد پرسش طرح تحقیقاتى این مرکز عصبى، ۴۸/۹ دچار افسردگى و ۲۵% در فکر خودکشى هستند، علاوه بر این کمیته اخلاق پزشکى ایتالیا نیز اعلام کرده است: سالانه هزار جوان خودکشى مى کنند. رئیس این کمیته با اشاره به آمار وحشتناک خودکشى فریاد برآورده که:
پدیده خودکشى در میان نوجوانان و جوانان رو به افزایش است.۱۲
 روزنامه آمریکایى واشنگتن پست نیز طى گزارشى مى نویسد:
روند رو به رشد خودکشى در کشور ثروتمند فنلاند نگرانى محققان غربى را که پاسخى براى آن نمى یابند برانگیخته است.۱۳
 در گزارشى دیگر به نقل از شرکت بیمه درمانى کمونر (در مونیخ آلمان) مى خوانیم که:
پرفسور کلاوس هورلمان سخنگوى مرکز روانکاوى بهدارى بیله فلد مى گوید: ۳۰% از کودکان ۱۲ تا ۱۶ ساله در آلمان از فشارهاى روحى و روانى رنج مى برند.
وى معتقد است:
فشار روانى والدین بر کودکان از جمله دلایل اصلى گسترش این نوع بیماریها در بین کودکان آلمانى است.
در ادامه گزارش این شرکت بیمه درمانى با اشاره به خسارت هنگفت ناشى از فشارهاى روحى و روانى موجود در جامعه آلمان چنین آمده است:
بروز بیماریهاى روحى در بین شهروندان آلمانى خسارات اجتماعى و اقتصادى بزرگى به بار مى آورد به طورى که سالانه سه میلیون مارک به خزانه عمومى آلمان خسارت مى زند. ۱۱ میلیون روز کارى به هدر مى رود و منجر به بسترى شدن افراد در مراکز درمانى به میزان ۱۱۵ هزار روز مى شود.۱۴
 و روزنامه فرانسوى لوپاریزین طى گزارشى درباره پدیده خودکشى در این کشور مرفه اروپایى مى نویسد:
در فرانسه در هر ۴۰ دقیقه یک نفر خودکشى مى کند و خودکشى اولین عامل مرگ نزد جوانان ۲۵ تا ۳۴ ساله و دومین عامل مرگ نزد جوانان ۱۴ تا ۲۵ سال است.
در این گزارش آمده است:
فرانسه با ۱۲ هزار مرگ به دلیل خودکشى و ۱۶۰ هزار اقدام به خودکشى از جمله کشورهاى صدرنشین در این زمینه قرار دارد و مرگ و میر به دلیل خودکشى از مرگ و میر به خاطر تصادفات جاده اى بیشتر است.۱۵
 جهت تبیین هر چه بیشتر این مدعا که خلاء روحى و اعتقادى و رویگردانى از خداوند، دلیل اصلى نابسامانیهاى روحى جوامع امروزى بویژه جوامع غربى بوده و بشر عصر حاضر دواى اصلى درد خود را در رویکرد مجدد به دین و مذهب مى بیند، گفتار یکى از استادان روانشناس کشورمان را در این زمینه مورد توجه قرار مى دهیم. وى مى گوید:
سال گذشته براى ارایه سخنرانى به یکى از کنفرانسهاى بین المللى که در آمریکا برگزار شده بود، رفتم، یک مرکز بهداشت روانى در دانشگاه سنت لویى که از مراکز مهم و معروف دنیا مى باشد از من دعوت کرده بودند، بعد از اینکه صحبتها تمام شد کتابى را به من هدیه کردند، این کتاب جدیداً چاپ شده و دو نفر از روانشناسان نامى از نویسندگان آن هستند، عنوان این کتاب این بود (عوامل فراموش شده در بهداشت روانى)، در این کتاب، این نویسندگان به کمک محققان دیگر به این نتیجه رسیده اند که: اگر بخواهیم بیش از ۵۰% کسانى را که به عنوان بیمار روانى در بیمارستانها بسترى شده اند درمان بکنیم ناگزیر باید از مذهب به عنوان مهمترین عامل در درمان بیماران روانى بهره مند شویم. و یافته هاى متعددى را ارایه کرده اند. در این کتاب که تمامش مستند است؛ مثلاً اینکه سکته هاى قلبى و بیماریهاى که مربوط به حس ناامنى است یا مربوط به اضطراب و افسردگى چه میزان در افراد مذهبى موجود است و چه میزان در افراد غیرمذهبى…، حداقل گفته اند کسانى که مثلاً هفته اى یکروز کلیسا بروند و نماز بخوانند (به تعبیر خودشان) از مشکلات کمترى برخوردار هستند، و این چیزى است که دنیا دارد به طرف آن برمى گردد.۱۶
 در نظر صاحبنظران منصفى که از خودباختگى به دور بوده و تعصبات کور آنان را از نگرش شفاف به واقعیات جهان کنونى محروم ننموده است، شهروندان جوامع غربى در عین وصول به رفاه مادى و غوطه ور شدن در انواع لذات زمینى و شهوانى، امروزه بشدت محتاج درمان روحانى و تشنه درک معنویات آنهم با تعریف دینى و مذهبى آنند.
یکى از پزشکان ایرانى که بیش از ۴۲ سال است که مقیم کشور آلمان مى باشد، مى گوید:
کسانى که در غرب از نظر مادى از وضعیت خوبى برخوردار هستند هیچگاه نتوانسته اند خوشبختى را به تمام معنى درک کنند، اینها بظاهر خوشبختند.
وى مى افزاید:
به نظر من بشر به معنویات احتیاج دارد. بشر را نمى توان با ماشین مرسدس بنز و خانه زیبا خوشبخت کرد، این خلاء معنوى در آمریکا و اروپا احساس مى شود، در شهر هامبورگ آلمان، شهرى که بیش از هر شهر اروپایى افراد میلیونر را در خودش جا داده مشکل فقدان معنویت روى تمامى جنبه هاى زندگى افراد تأثیر منفى گذاشته است، مثالى در این رابطه مى زنم: در آمریکا یکى از استادان دانشگاه بوستون به نام »جونز لاینز« کتابى را تحت عنوان »آیا آمریکا قابل نجات است یا نه؟« نوشته که به آلمانى هم ترجمه شده است از آنجا که سراسر این کتاب انتقاد از وضعیت اجتماعى آمریکاست انتشار آن در آلمان چنان با استقبال مردم مواجه شد که جلد دوم آن به محض انتشار کمیاب شد، یکى از واقعیتهاى تلخى که در جلد اول این کتاب آمده اینست که، یک نوجوان ۱۶ ساله آمریکایى در دروان کودکى و نوجوانى اش تا این سن (۱۶ سالگى) شاهد ۱۸ هزار مورد قتل، ۸ هزار مورد تجاوز جنسى و… در تلویزیون بوده است. این وضعیت که در این کتاب ترسیم شده در مورد همه کشورهاى غربى صدق مى کند.
ایشان در ادامه اضافه مى کنند:
این واقعاً پیام بزرگى است براى کسانى که فکر مى کنند اگر به کشورهاى غربى بروند خوشبخت خواهند شد، در جوامع غربى انسانها از نظر امکانات رفاهى به حد اشباع رسیده اند اما دچار خلاء معنوى شده اند.۱۷
 در هر صورت موضوع رنج آور و آزاردهنده خلاء اعتقادى و معنوى امروز به موضوع مهمى تبدیل گشته است که توجه‌اندیشمندان و نخبگان جهان ما بالاخص، متفکران دیار غرب را به خود جلب نموده است. رودى دوم رئیس مرکز مطالعات جهان سوم کشور بلژیک مى گوید:
مردم در غرب خواهان معنى دادن به زندگى خود هستند:۱۸
 بنجامین اسپاک، روانشناس معروف غربى در اعتراف به این امر در یکى از جدیدترین آثار خود مى نویسد:
به نظر من جامعه ما بشدت از فقدان ارزشهاى معنوى رنج مى برد.۱۹
 یا دکتر برنى میگل نویسنده غربى در این ارتباط مى گوید:
مردم (در غرب) جداً تشنه مباحث معنوى و به دنبال یافتن معنى زندگى هستند.۲۰
 چنانکه کریستین بونو محقق تازه مسلمان فرانسوى در این باره اظهار مى دارد:
جوامع غربى از حرفهاى سیاسى و اقتصادى خسته شده اند آنها تشنه معنویت هستند.۲۱
 در نتیجه ما هم مانند آن نویسنده فقید معتقدیم که:
امروزه زندگى براى مردم غرب با آنهمه پیشرفت علمى، جز یک حرکت آلى و ماشینى چیز دیگرى نیست. همه بصورت آلت و پیچ و مهره یک ماشین بزرگ و سترگ درآمده اند و از این روست که زندگى در غرب روزبروز بى روحتر و خشکتر از پیش مى شود و بر دامنه خودکشیها و آدمکشیها و تباهى ها و تبهکاریها افزوده مى گردد.
وى در ادامه تأکید مى کند:
غرب در فریفتگى نسبت به علوم تجربى، بعد معنوى انسان را از یاد برده است امروز از هر لحاظ به بن بست رسیده است و حتى همان علوم تجربى با پیامدهاى تکنولوژیک و افزارگرانه آن و رفاه گسترده اش انسانها را نه تنها خوشبخت نساخته بلکه روزبروز تیره روزتر گردانیده است.
ایشان هم چنانکه ما در سطور سابق اشاره کردیم با بیان علت اصلى ابتلائات امروزین جوامع غربى (بلکه غرب فکرى) مى نویسد:
غرب کلید اصلى را گم کرده و براى باز کردن قفل این مسایل، کلیدى را که به این قفل نمى خورد به کار مى برد. پاسخ همه این پرسشها (انسان کیست؟ زندگى چیست؟…) را نه علم و نه فلسفه بلکه دین مى دهد…۲۲
 و این حقیقتى است که حضرت امام خمینى، قدّس سرّه، در عصر خود توجه بشریت را به آن منعطف کرد و او را به سوى سعادت واقعى رهنمون گشتند. رهبر بصیر و حکیم انقلاب اسلامى حضرت آیهالله خامنه اى در این باره مى فرمایند:
توجه و عشق به خداوند به زندگى معنى مى بخشد و خلاءهاى روحى زندگى بشر را پر مى کند و موفقیت در همه میدانهاى زندگى بشر را به همراه مى آورد و علت اینکه در کشورهایى نظیر آمریکا هیچ چیز حتى پول، قدرت نظامى و علم نتوانست خوشبختى و آسودگى روحى و روانى به دنبال بیاورد. همین بیگانگى با خداوند و معنویت است.۲۳
 سید شهیدان اهل قلم سید مرتضى آوینى هم با نگاهى عمیق به چشم انداز تابناک پدیده معنویت گرایى انسان معاصر مى نویسد:
با رویکرد دوباره انسان به عالم معنى خلاء درونى بشر که ناشى از بى ایمانى است، برطرف خواهد شد.۲۴
 بسیارى از نخبگان و اندیشمندان جوامع صنعتى در جهت ریشه یابى حوادث تلخى که ساختار زندگى اینگونه جوامع را متزلزل نموده با بررسى علل و عوامل رویکرد معنوى مذهبى مردمان این جوامع، همانند تحلیلگر روزنامه آلمانى دى ولت چنین اظهار مى دارند که:
گروههاى مذهبى امنیت درونى بشر را تأمین مى کنند.۲۵
 و در ادامه اضافه مى کند:
براى مردم تشنه به تعالیم مذهبى هر کلمه انجیل به منزله کشتى نجاتى در اقیانوس کثرت گرایى است. از این رو جاى تعجب نیست اگر گروههاى بنیادگرایى مسیحى با اقبال چشمگیرى در کشورهاى غربى روبرو شوند.
چنانکه دکتر جرج کرى سراسقف اعظم کلیساى کانتربرى انگلیس مى گوید:
شهروندان انگلیسى دچار نوعى خلاء روحى هستند که تنها از طریق آموزشهاى مذهبى مى توان آن رإ؛ برطرف کرد.۲۶
 البته باید متذکر شد که خلاء معنوى و روحى بشر تنها در سایه تعالیم اسلام مبدل به اطمینان و آرامش واقعى مى گردد. با کندوکاو در اظهارات تازه مسلمانانى که مدتهاى مدیدى با تعالیم وحیانى بیگانه بوده اند بر صحت ادعاى فوق بیشتر واقف مى شویم:
کت استیونس خواننده مشهور انگلیسى که بتازگى با ترک پیشه خوانندگى، اسلام را اختیار نموده با بیان علل مسلمان شدن خود مى گوید:
من در عصر تلویزیون و سفرهاى فضایى و توسعه برق آساى صنعتى در لندن بزرگ شدم و در دنیاى پیشرفته غربى زندگى مى کردم، من سالها هر چیزى را که هر انسانى آرزویش را دارد در اختیار داشتم اما همیشه احساس خلاء در زندگى خود مى کردم…
سعى مى کردم از طریق الکل و سیگار خودم را تسلى دهم اما… (موفق نشدم)… به فلسفه شرق و مذهب بودا و تمرکز حواس و یوگا روى آوردم. این اولین قدم من براى پیدا کردن حقیقت بود که در نهایت مى بایست به اسلام خاتمه پیدا کند.۲۷

پى نوشتها:
۱. روزنامه همشهرى، فروردین ۷۳، شماره ۳۷۱.
۲. کتاب از پوچى تا خدا، نوشته سعید شهرتاش.
۳. سرگذشت اسلام و سرنوشت انسان، روژه دوپاسکیه، ترجمه على اکبر کسمایى، چاپ دوم، انتشارات فرجام، ۱۳۷۴، ص۱۹.
۴. دکتر محمدرضا شرفى، مجله رشد، سال چهارم، پاییز و زمستان ۷۴.
۵. روزنامه ابرار، ۷۵/۶/۶.
۶. خارج از کنترل، نوشته زبیگنو برژینسکى، ص۸۶، ترجمه از کتاب (control out of)
۷. مجموعه آثار، انسان و ایمان، ص۳۳ و ۳۴.
۸. پرفسور حمید مولانا، سخنرانى در مرکز آموزش و گسترش رسانه ها، روزنامه رسالت، ۷۰/۱۲/۱۰.
۹. استراتژیست معاصر آمریکایى ژاپنى الاصل.
۱۰. سرگذشت اسلام، سرنوشت انسان، ص۲۱.
۱۱. خبرگزارى جمهورى اسلامى، روزنامه جمهورى اسلامى، ۷۳/۶/۵.
۱۲. ماهنامه صبح، ش۸۶، آبان ۷۷.
۱۳. روزنامه جمهورى اسلامى، ۷۳/۱۲/۱۸ (به نقل از خبرگزارى جمهورى اسلامى).
۱۴. ضمیمه روزنامه اطلاعات، ۷۷/۱۱/۴.
۱۵. روزنامه کیهان، ۷۷/۱۱/۱۷.
۱۶. دکتر غلامعلى افروز، سمینار نماز، بابلسر، سال ۷۲ (کتاب نماز پیوند خلق و خالق، ص۳۶ و ۳۷).
۱۷. کیهان هوایى، ۷۱/۸/۱۳.
۱۸. در مصاحبه با فصلنامه حضور، ش۱۸، زمستان ۷۵.
۱۹. دنیاى بهتر براى کودکانمان، ص۱۵۳.
۲۰. مجله شرق، شماره دوم و سوم، مقاله »در جستجوى امر قدسى«.
۲۱. روزنامه جمهورى اسلامى، ۷۵/۹/۵.
۲۲. على اکبر کسمایى، پاورقى ترجمه کتاب بحران دانشگاه نوشته ژان فوراستیه، ص۱۰۳ و ۱۰۱.
۲۳. ۷۵/۵/۱۸.
۲۴. مجموعه مقالات شهید آوینى، ص۸۷.
۲۵. روزنامه کیهان، ۷۶/۱/۳۰.
۲۶. خبرگزارى جمهورى اسلامى، به نقل از رادیو بى بى سى، روزنامه جمهورى اسلامى، ۷۳/۱/۶.
۲۷. نشریه نداء (جمعیت زنان انقلاب اسلامى) شماره هفدهم و هجدهم.
 

موعود شماره ۲۱

Check Also

لوشاتو

لوکاشنکو: به پریگوژین گفتم که نیروهای واگنر مثل حشره له خواهند شد

رئیس جمهور بلاروس تأکید کرد که به رئیس واگنر در مورد نابودی اعضای گروه هشدار …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *