اشاره: طیّ سه دهۀ گذشته بر «انقلاب اسلامی ایران»، از راههای رفته بسیار گفته و شنیدهایم. تغییرات حادث شده در مناسبات سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و …؛امّا برای مراقبت و محافظت از این انقلاب، ژرفا بخشیدن به دگرگونیها و پیراستن این درخت سبز از آفتها و آسیبها جا دارد که از راههای نرفته نیز سخن به میان آوریم.
در تجربه همه گذشتگان آمده است؛ چنانچه اصلاحگری و تحوّل از درون یک حوزه رهنگی و تمدّنی رخ ندهد، دیر یا زود در شرایط انفعالی، همان حوزه از عوامل و حوزههای فرهنگی و تمدّنی خارجی و بیگانه متأثّر شده و ره به دیاری دیگر و مغایر با خاستگاه اصلی خواهد پویید.
بر آن بودیم تا از سر خیرخواهی و احساس خویشی درباره نهضت بزرگی که خداوند توفیق حضور در آن را به همۀ ما ارزانی داشت و مراقبت از آن را نیز در تکلیف ما وارد ساخت، از راههای نرفته بگوییم. در این شماره تنها توفیق افتتاح کلام را یافتیم و با گفتوگویی با جناب آقای مهدی نصیری که خود از چهرههای دردمند و دلسوز انقلاب اسلامیبوده و هستند، وجهی از این عبارت را بیان داشتیم. بدیهی است که مجال گفتوگوی بسیاری فراهم است که امید میرود خداوند توفیق پرداختن به وجوه مختلف مطلب را عطا کند. ان شاالله
+ موعود: به استناد این سخن که درباره موضوع ظهور حضرت صاحب الزّمان(ع) و تأثیر رفتار ما در سرعت یافتن این واقعه مطالب بسیاری بیان شده است و کسی که درباره امام معرفت داشته باشد، ولایت تامّ حضرت را گردن نهاده و خودش را مقیّد و مکلّف بشناسد، برایش عقب یا جلو افتادن ظهور تفاوتی ندارد و منظور از آمادگی و آماده شدن هم به معنای این است که کاری کنیم که همه مقدّمات ظهور اتّفاق افتد، ما چشم به این نداریم که تنها ما عاملیم و ظهور تنها به ما بستگی دارد. ما در هر صورت خودمان را در هیئت فردی و جمعی مکلّف میشناسیم. به گونهای عمل بکنیم باید که عقب یا جلو افتادن ظهور فرقی به حال ما نکند و از این منظر به موضوع نگاه کنیم، در این باره چه میفرمایید؟
*آقای نصیری: باید دید مسئله ظهور چقدر بستگی به اعمال و رفتار ما دارد یا به چه نوع از اعمال و رفتار ما بستگی دارد؛ مثلاًً آیا اگر همه تبانی کنیم که ظهور اتّفاق نیافتد، ظهور عقب خواهد افتاد؟
+ موعود: و به عکس اگر همه مسیر درست را طی کنیم، ظهور جلو میافتد؟ از نظر ما این مسئله شرط لازم است؛ ولی کافی نیست. این مطلب حکایت همان سخنرانی است که گفته بود: امام مبسوط الید نیست و باید امام مبسوط الید بشود و چون مبسوط الید شدن امام منوط به آزاد شدن «حجاز» است! جمهوری اسلامیباید به حجاز حمله و آنجا را آزاد کند تا امام مبسوط الید شود. ما چون از تمامی حکمتهای پشت پرده فلسفه غیبت بیاطّلاع هستیم؛ اگر بخواهیم بگوییم راز اصلی غیبت براساس همان اطّلاعات و اعمال ماست، بوالفضولی میکنیم. ما این مطلب را اساساًً درست نمیدانیم؛ ولی چنانکه به مادستور داده شده، حسب آنچه به ما تکلیف شده، اگر عمل کنیم، امید این هست که این مدّت غیبت کم بشود. فاصله طولانی غیبت در اثر امید، درخواست، التجاء و ایجاد آمادگی کوتاهتر میشود.
* آقای نصیری: ما الآن که در مقام حکومت هستیم و نظام و امکانات اجرایی سیاسی در دست ماست، بسته به اینکه چه تلقّیای از ظهور داشته باشیم، اعمال و رفتار ما خیلی فرق میکند. درک من از زمینهسازی این است که از یک سو جوامع بشری باید به احساس یأس کامل برسد و از سوی دیگر در میان مؤمنان، اقشار و گروهها و بخش قابل توجّهی و نه صرفاً ۳۱۳ نفر، آمادگی روحی، روانی و عقیدتی برای این حادثه داشته باشند؛ ضمن آنکه در جای خودش اهل طلب، دعا، استغاثه و تضرّع هم جای خودش باشند. من با این تلقّی از زمینهسازی که ما باید بخشی از تمدّن اسلامی و مهدوی را بسازیم تا آقا ظهور کنند، موافق نیستم؛ مثلاًً ظهور بستگی به این ندارد که ما چقدر احکام خداوند را در دنیا یا در کشوری خاص پیاده کردهایم. البتّه هر مقدار بتوان این کار را در هر کجا انجام داد، لازم و مطلوب و طبعاً مفید است؛ امّا وقوع حادثه ظهور منوط به آن نیست.
البتّه اینکه سیّد خراسانی یا یمانی با لشکریانشان به حضرت میپیوندند، بدین معناست که جریانهای دینی و شیعی فعّالی قبل از ظهور وجود دارند که آماده حمایت و جانفشانی در رکاب حضرت حجّت(ع) هستند؛ امّا معنای آن الزاماً این نیست که آنها موفّق به تحقّق یک الگوی دینی از تمدّن، ولو به طور نسبی شدهاند.
حرف من این است که چون در آخرالزّمان، یعنی همین روزگار ما، غلبه تمدّنی با کفر، الحاد و اومانیسم در سرتاسر جهان است و جامعه ما نیز به شدّت از این فضای تمدّنی متأثّر است، عرصه برای تحقّق مطلوب بسیاری از احکام الله تنگ است. بر این اساس، منطقی نیست که ما وعده تحقّق یک مدینه اسلامی هفتاد هشتاد درصدی را به مردم بدهیم. من گمان میکنم یکی از اشتباهاتی که ما مرتکب شدیم و همچنان به آن ادامه میدهیم، این است که از آغاز انقلاب تا بهامروز چنین وعدههایی دادهایم؛ در حالی که به نظر من در یک برآیند نهایی از تواناییها و تنگناهای داخلی، خارجی، تمدّنی و … ما اگر بتوانیم در حدّ توان و با انجام تکلیف در حوزههای فردی و جمعی، بخشهایی از اهداف دینیمان را هم محقّق کنیم، کار بزرگی انجام دادهایم. اینکه ما وعده هفتاد هشتاد درصدی بدهیم، هم خودمان را به عنوان نظام و مسئولان دچار مشکل میکنیم و هم جامعه را نسبت به خود مسئله دار میکنیم. این امر به راحتی برای مردم قابل توضیح است که ما چه تنگناهایی برای تحقّق یک جامعه تراز اسلامی داریم. اگر این مسئله برای مردم توضیح داده شود، آنگاه بسیاری از تعارضات روحی و اجتماعی که ناشی از این مسئله است که چرا جامعه آن گونه که وعده داده شده، دینی نشده است، کاهش خواهد یافت؛ به طور مثال، از جمله بحثهایی که ظرف این سی و دو سال پس از انقلاب مطرح بوده است، موضوع بانکداری اسلامی است. ما همچنان از امکان و بعضاً از محقّق شدن بانکداری اسلامی سخن میگوییم؛ در حالی که از این نکته غافلیم که بانک، امری مدرن و محصول اقتصاد مدرن بوده و ماهیتاً ربوی است و بدون ربا نمیتواند به حیات خود ادامه دهد. مثلاًً آیا شما میتوانید در روزگار کنونی جریمه تأخیر در پرداخت بدهیها را که غیر شرعی است، حذف کنید؟ آیا حذف این جریمه به متضرّر شدن بانک یا ورشکستگی آنها منجر نخواهد شد؟ آیا بانکها میتوانند به راحتی بر اجرای درست عقود نظارت کنند؟ آیا دیوانسالاری بانکی خود منشاء بسیاری از مفاسد، نظیر آنچه که در اختلاس اخیر دیدیم، نیست؟ و دهها معضل دیگر، با وجود این چه اصراری بر سخن گفتن از بانکداری اسلامی داریم و چرا برای مردم تنگناهای این امر را توضیح نمیدهیم و نمیگوییم که ما امروز گریزی از این نوع بانک در عین حال که اسلامی نیست، نداریم؟ و چرا تلاشمان را بر این امر متمرکز نمیکنیم که مثلاًً میزان سود بانکی را کاهش دهیم یا مثلاًً صندوقهای قرض الحسنه را برای مبالغ پایینی که مردم به آن نیاز دارند، گسترش بدهیم.
در نظام تعلیم و تربیت و رسانهها هم مسئله به همین شکل است. ما عموماً مشکل نظام تعلیم و تربیت و غیر اسلامیبودن دانشگاهها را تنها به مدیران یا فقدان برنامهریزی یا سالم نبودن فضای حاکم بر آن یا فقدان اساتید مناسب و معتقد بهاندازه کافی مربوط میکنیم؛ این بخش جایگاه خودش را دارد؛ در حالی که غافلیم از الحاد و سکولاریسم که امری نهادینه شده در سلوک علمی نظام تعلیم و تربیت جدید است که عمری یک صد ساله در کشور ما دارد و این مشکلی نیست که با یک خیز سیاسی یا برنامه ریزی معمولی اصلاح شود. ما بدون توجّه به این مسئله شعار میدهیم و بعد به سرجای اوّل خودمان برمیگردیم و کلّی تعارض و مشکل برای خودمان و دیگران درست میکنیم. در نظام رسانهای ما، یعنی سینما و رادیو و تلویزیون و مطبوعات هم مسئله همین گونه است. یعنی این رسانهها برای پاسخ به یک نیاز دینی و روحی و معنوی ساخته نشدهاند و از طرفی دیندار بودن فرد و جامعه، هیچ منوط به وجود این رسانهها نیست؛ بلکه کارکرد اساسی این رسانهها در بهترین حالت، ایجاد سرگرمی است و البتّه هرگز مسئله به سرگرمی محدود نمیشود و خیلی از اقتضائات باطل را با خود میآورد. ما از یک سو خرسندیم که مثلاًً از این رسانهها سخنرانیها و برنامههای مذهبی پخش میکنیم و از سوی دیگر هم فیلم و سریال و مستند خارجی و داخلی بسیاری که آمیخته به انواع سموم فکری و فرهنگی است، به خورد جامعه میدهیم. من هرگز نمیگویم بساط دانشگاهها یا رسانهها را برچینیم. این کار نه ممکن است و نه در شرایط کنونی مطلوب؛ امّا میگویم که اوّلاً بفهمیم که با چه واقعیتهای تلخ و گریز ناپذیری مواجهیم؛ ثانیاًً بهاندازه وسع و تواناییهایمان در صدد اصلاح نسبی اینها برآییم، از ادّعای اسلامیکردن رسانه و دانشگاه به مفهوم هفتاد هشتاد در صدی آن کوتاه بیاییم و این قدر خود و جامعه را آزار ندهیم.
+ موعود: یعنی عدم تحقّق مطلوب را شما به نبود شناخت لازم و کافی ما به طور کلّی از حوزه فرهنگی و تمدّنی غالب برمیگردانید؟
* آقای نصیری: خیر، مشکل اساسی در بستر تمدّنی ویرانی است که عرصه را بر بسیاری از اصلاحات اساسی و عمیق تنگ کرده است. اگر به شناخت درست برسیم، به این نتیجه میرسیم کهامکان تحقّق مطلوب بسیاری از احکام و اصلاحات دینی وجود ندارد و وسع ما نسبی و محدود است. چون شناخت نداریم، فکر میکنیم هفتاد، هشتاد درصدش را میتوانیم محقّق کنیم. وقتی نمیتوانیم اصلاح کنیم، از همان اصلاح بیست،سی درصدی هم میمانیم. این مطلب به معنی نفی انقلاب و حکومت نیست و آن تلقّیای نیست که باید قبل از ظهور دست روی دست گذاشت. نخیر باید تلاش کرد؛ امّا این بسیار مهم است که شما وسع و مقدورات و توانمندی و تنگناهای خودتان را بفهمید: «رَحِمَ اللهُ امْرَأً عَرَفَ قَدْرَهُ وَ لَمْ یَتَعَدَّ طَوْرَه»۱ وقتی یک حکومت تشکیل میشود، به همان اندازه که شناخت تواناییها باید برایش مهم باشد، باید شناخت ناتواناییها هم مهم باشد. یعنی بدانیم به چه عرصههایی میتوانیم وارد شویم و چه عرصههایی شدنی نیست و به همان میزان شدنیها پیش برویم. این مطلب، شاید نکته جدیدی به نظر برسد؛ ولی من به ادّله مختلف روی این مطلب ایستادهام.
+ موعود: این سخن شما مجال بزرگی برای توجیه بسیاری از ندانمکاریها، سهل انگاریها، بیبرنامگیها و بالأخره واگذاری پیشاپیش میدان به خصم فراهم میآورد. شاید هم گمان بردهاید طیّ سه دهه اخیر به تمامی و بیکم و کاست منطبق بر استراتژیهای اساسی، شناخت ماهیّت فرهنگی و تمدّنی غربی و مطابق احکام شرع مقدّس عمل کردهایم که به این نتیجه رسیده و سقف دستاورد مسلمانان در تحقّق ارکانهای اسلامی را حدود بیست تا سی درصد شناسایی میکنید و بیش از این را از عهده مسلمانان خارج میشناسید.
تردیدی نیست که همواره رابطه مستقیمی میان وسعت امکانات و انجام تکلیف وجود دارد و ما درباره مردمی مسلمان گفتوگو میکنیم که خداوند به آنها مجال تأسیس حکومت داده است. کسی ادّعا یا تمنّای تحقّق دولت کریمه اهل بیت(ع) را ندارد، چون این دولت قطعاً با دست با کفایت حجّت خداوند(ع) تحقّق مییابد؛ امّا فکر نمیکنید پذیرش بیست یا سی درصدی اصلاحات در هنگام وجود وسعت و قوّت ملکداری و حکومت، به معنای واگذاری میدان به خصم و قبول انفعال و حتّی شکست باشد؟
حرف من این است که واقع نگری در امر مبارزه و حکومت بسیار ضروری و حیاتی است و ما باید فهم درستی از زمانه و مؤلّفههای حاکم بر آن داشته باشیم. البتّه برخیها سعی میکنند تا به ما بگویند که ما در دوران پیشرفت و تعالی بشر قرار داریم و مثلاً عصر علم و تکنیک و … است و دیگر جایی برای دین و شریعت نیست، بدیهی است که این به نوعی کفر و ارتداد و اعتقاد به سکولاریسم است.
* آقای نصیری: مگر همه ما این روایت را نخواندهایم که همه اصناف و اقشار قبل از ظهور به حکومت میرسند و آزمایش خودشان را پس میدهند و توانمندیها و ناتواناییهای خودشان را میفهمند تا وقتی حضرت آمدند، نگویند: اگر ماهم بودیم، چنین حکومت عدلی برپا میکردیم. این روایت حتماًً در مقام نفی مبارزه و انقلاب و تشکیل حکومت نیست؛ بلکه میخواهد متذکّر تنگناهایی شود که یک حکومت و انقلاب داعیهدار عدالت و معنویت و دیانت قبل از ظهور با آن مواجه میشود. ما از این روایت این استنباط را باید کنیم که قبل از ظهور، نمیتوان وعده تحقّق مدینه اسلامی و عادله صد در صدی و هفتاد در صدی را به مردم داد و یک نهضت دینی و اصلاحی باید متوجّه این محدودیت باشد. حرف دیگر بنده در این باره این است که ما وقتی تحلیل درستی از تنگناها نداشته باشیم، نظام را دچار مشکل میکنیم و ای بسا مشکلات سیاسی و امنیّتی برای نظام درست میکنیم. نظامیکه در چشم مردم، پیوسته عقب از تحقّق وعده هایش باشد، تحت انواع فشارهای اجتماعی و سیاسی قرار خواهد گرفت. از طرفی هر اصلاحی متضمّن بهایی است که باید کسانی در جامعه بپردازند. حال اگر شما برای اصلاح امری تلاش کنید کهامکان تحقّق آن اندک است یا ممکن نیست، بهایی را پرداختهاید؛ امّا به نتیجه نرسیدهاید؛ مثلاًً شما وقتی با نگاهی غیر واقع بینانه برای اسلامیکردن دانشگاهها وارد عمل شوید و با بسیاری از استادان، دانشجویان و بدنه اجتماعی خودتان را درگیر کنید؛ در حالی که مثلاًً بیش از یک اصلاح پنجاه در صدی وسع ندارید، این اقدام منشأ مشکلات بسیاری خواهد شد که از مهمترین آنها میتواند بروز تعارضاتی بین بدنه دانشگاهی با نظام باشد و زمینه را برای بهره برداری مخالفان نظام فراهم کند. من معتقدم فتنه سال ۸۸ از اینگونه زمینهها بهره برداری میکرد.
بعضی ممکن است بگویند مردم مسلمان و متدیّن از نظامیکه در یک برآیند نهایی توان اصلاحات سی چهل درصدی را دارد، دفاع نخواهند کرد و دلسرد خواهند شد. پاسخ این است که اوّلاً همین الآن مردم شاهدند که ما بیش از این توان اصلاح نداشتهایم؛ امّا همچنان حامی نظام هستند و مثلاًً اسلامی نشدن بانکداری، باعث سلب حمایت آنها از نظام نشده است. ثانیاً باید این موضوع را به جامعه و به خصوص اقشار متدیّنتر و جوانان پرشور متدیّن تفهیم کنیم که اینگونه نیست که اگر امکان اصلاح حدّاکثری نبود و زمینه اصلاح محدود بود، دیگر انقلاب و مبارزه و فداکاری ارزش لازم را ندارد. خداوند میفرماید: «لایکلّف الله نفساً الّا وسعها»، ما باید به سیره اهل بیت(ع) نیز نگاه کنیم. آنها با اینکه در بسیاری از مواقع وسعشان بسیار محدود بود، امّا پیوسته در حال تلاش و مبارزه و در صدد اعتلای کلمه الله بودند و وسع محدود و حتّی عدم امکان تشکیل حکومت برای آنها مانع از جهاد سیاسی و فرهنگی و اعتقادی در چارچوب مقدوراتشان و با لحاظ مصلحت دین خدا و تشیّع نبود. این تلقّی سادهاندیشانهای است که فکر کنیم چون حکومت تشکیل دادهایم و قدرت سیاسی را در اختیار داریم، پس قادر به انجام هر اصلاح و تحقّق هر آرمانی هستیم. بنده معتقدم در بدترین حالت اگر نظام جمهوری اسلامی نتواند به دلیل موانع داخلی و خارجی و تمدّنی و … هیچ اصلاح قابل توجّهی انجام دهد؛ امّا در رأس آن کسانی باشند که اسلام خواه و خدا خواه هستند و تیشه به ریشه دین نمیزنند و کسی را ملزم به بی دینی نمیکنند، آن گونه که نظامی، مثل نظام پهلوی میکرد و نیز استقلال سیاسی کشور را حفظ میکنند و مطیع جهانخواران و مستکبران نمیشوند، همین برای اینکه دفاع از این نظام و فداکاری برای آن را عقلاً و شرعاً لازم و واجب کند، کافی است.
+ موعود: با عرض معذرت من قانع نمیشوم. میدانداری حوزه فرهنگی و تمدّنی و در سطح نازلتر، حوزههای سیاسی، اجتماعی، بیشباهت به میدانداری در حوزه نبرد رویارویی نظامی نیست. هر فرماندهی از ابتدا برای پیروزی به میدان میآید و اگر جز این را سرلوحه عمل خود قرار داده باشد، پیشاپیش شکست را قبول کرده است. از طرف دیگر، مطابق سنّتهای خداوندی، هیچ حوزه فرهنگی و تمدّنی طاغوتی از ظرفیّت بزرگ و ماندگاری ابدی دراز برخوردار نیست.
چرا به جای قبول شکست یا راضی شدن به پیروزی بیست و سی درصدی، در استراتژیهای نبرد، تجدید نظر نمیکنیم؟
از دیگر سو، با کدام مجوّز با وجود عُدّه و عِدّه لازم در امر ملکداری میتوان به پذیرش منکر در حوزه بزرگ فرهنگی و تمدّنی که تمامی معاملات و مناسبات سیاسی، اقتصادی و فرهنگی جامعه چند میلیونی مسلمان شیعه را شامل میشود در گسترهای به بزرگی هفتاد یا هشتاد درصد جمله حوزهها تن داد؟
* آقای نصیری: در هر صورت حرف من این است که واقع نگری در امر مبارزه و حکومت بسیار ضروری و حیاتی است و ما باید فهم درستی از زمانه و مؤلّفههای حاکم بر آن داشته باشیم. البتّه برخیها سعی میکنند تا به ما بگویند که ما در دوران پیشرفت و تعالی بشر قرار داریم و مثلاًً عصر علم و تکنیک و … است و دیگر جایی برای دین و شریعت نیست، بدیهی است که این به نوعی کفر و ارتداد و اعتقاد به سکولاریسم است؛ امّا اگر گفتیم انحطاط زمانه و غلبه تمدّن الحادی مدرن عرصه را بر تحقّق مطلوب احکام الله تنگ کرده است و ما نباید وعده تحقّق مدینه اسلامی هفتاد هشتاد درصدی را بدهیم و الّا دچار مشکل و تعارض میشویم و برای نظام مشکل درست میکنیم، این به مفهوم سکولاریسم و ضدّیت با دین نیست؛ بلکه واقع نگری و مصلحت اندیشی شرعی و عقلایی است.
چون نشریه شما در زمینه مهدویّت کار میکند، باید به این نکته اشاره کنم که مروری بر روایات آخرالزّمان در ارتباط با بحث من بسیار مفید است. یکی از محورهای مهمّ مطرح شده در این روایات اشاره به تنگناها و وضعیّت بسیار سختی است که برای مؤمنان وجود دارد و این تنگناها جز با حادثه عظیم ظهور قابل رفع نیست، لذا مؤمنان باید محدودیت وسع و مقدار توان خویش را برای مبارزه و اصلاح درک کنند.
+ موعود: در حوزه نظری چه اشکالی را مترتّب بر دریافتها و عملکردهای ما میبینید؟
* آقای نصیری: اشکال در التقاط است. الآن منظومه مکتبی و معرفتی ما یک ملغمه ایست از قرآن، عترت، فلسفه یونانی، عرفان یونانی، گرایشهای غربی، اعمّ از لیبرالیستی، مارکسیستی، اومانیستی و… ما رجوع تامّ و تمام و جامع به قرآن و عترت و ثقلین نداریم. فکر میکنم همه ما شیعیان روی این کبرا تفاهم داریم که مرجعیّت ما باید ثقلین باشد؛ ولی این در حدّ شعار و حرف است؛ امّا در مقام اندیشهورزی و تعلیم و تعلّم این طور نیست؛ یعنی استنادات و ارجاعات ما در تفکّرات و اندیشه و تحلیلها به طور خالص دینی نیست.
مسئله دومیکه سالهاست ما و شما درباره آن تأکید میکنیم، زمان شناسی و غربشناسی است. شما آمدهاید در روزگار تسلّط تمدّن مادّی و الحادی غرب و مدرنیته انقلاب کردهاید و نظامی در تقابل جدّی و اساسی با آن تشکیل دادهاید؛ در حالی که شناخت جامعی از دشمن خود و تحلیل درستی از این تمدّن مسیطر بر عالم ندارید. در این کشور دو واحد غربشناسی به دانشجویان و طلّاب حوزه و دانشگاه ارائه نمیشود. اتّفاقاً این بحث کرسیهای آزاد اندیشی را که مقام معظّم رهبری مطرح کردهاند، اگر درست هدایت و انجام بشود، ما به این بحثها میرسیم. وقتی بحث کردیم خیلی چیزها از دلش بیرون میآید: تکلیف ما قبل از ظهور چیست؟ اگر حکومت تشکیل دادیم، حکومت چه باید بکند؟ وسعمان برای اصلاحات چقدر است؟ مواجهه ما برای غیبت و ظهور باید چگونه باشد؟ با مردم چگونه باید حرف بزنیم؟ به مؤمنان چه باید بگوییم و به بقیّه چه؟ و چگونه برنامهریزی کنیم؟
+ موعود: به دو موضوع و پایه اساسی توجّه دارید. جامعه هدفتان کجا بود؟ جمعیّتی که این سخنان را متوجّه آنان میدانید، عموم مردم کوچه و بازارند؟
* آقای نصیری: نه، خواصّ جامعه، متفکّران، روحانیون، علما و دانشگاهیان مخاطب این بحثهای نظری هستند.
+ موعود: پس عموم مردم مقصّر نیستند، آسیب پذیرند و مظلوم واقع شدهاند؟
* آقای نصیری: بله
+ موعود: پس این سخن به این معنا نیست که جمعیّت جمعی از صاحب منصبان و متولّیان امور مختلف چنانکه شایسته است، با وجود داشتن وسعت و امکانات حکومتی از وظایف خود شانه خالی کردهاند؟
* آقای نصیری: من میخواهم از زاویهای به موضوع نگاه کنم که آنها را هم تا حدّی تبرئه کنم. بسیاری از ما دچار جهل مرکّب بودهایم. مثلاًًً شناخت دقیقی از غرب و مدرنیته قبل و بعد از انقلاب نداشته و هنوز هم نداریم. البتّه پیشرفتهایی صورت گرفته و کارهایی انجام شده است. شما یک نظام آموزشی غربی در دانشگاهها داشتهاید که هنوز هم هست. یک نظام آموزشی هم در حوزه وجود داشته که طیّ چند دهه اخیر به شدّت فلسفه و عرفان زده شده و از معارف قرآن و اهل بیت(ع) فاصله گرفته و اخیراً هم به شدّت مدرک زده شده است. همه اینها ما را به اینجا میرساند که فلک زدگی خودمان را در دوران غیبت درک کنیم و عمق فاجعه و مصیبتی را که ظاهر نبودن امام معصوم(ع) برای ما ایجاد میکند، بفهمیم.
شما در وضعیّت فلک زدگی این جوری، یک نظام تشکیل دادهاید و طبیعی است که وسعتان برای اصلاح محدود باشد.
+ موعود: به فرض شروع چنین مطالعهای ضروری بوده است که در روز اوّل اتّفاق میافتد و حالا با تأخیری ۳۲ ساله میخواهیم شروع کنیم، میخواهیم پایهای بگذاریم و برویم به نقطهای که ما اصلاحات۳۰،۴۰ درصدی مبتنی بر امر واقع، حقایق دینی و معارف صحیح داشته باشیم گمان میکنید برای رسیدن به پایهای قابل اعتماد، به چه میزان زمان نیاز داریم؟
* آقای نصیری: اگر دیدگاهی را که عرض کردم جمع قابل توجّهی از خواصّ جامعه بپذیرند و امکانات رسانهای و تبلیغی در اختیار داشته باشند، معتقدم ظرف چند سال، اتّفاقات خوبی میافتد. رساندن خواص به این باور، خود یک برنامه جداست و تا آنان به اینجا نرسند، هیچ کاری نمیشود کرد. اصل مشکل ما با خواص است.
+ موعود: و به دنبالش باید در بسیاری از تصمیمها تخفیفهای زیادی بدهیم.
* آقای نصیری: خیلی نیاز به تخفیف دادن ندارد. مگر همین الآن در بسیاری از عرصهها با تخفیف کار نمیکنیم؟ مسئله، عمدتاً تفهیم این موضوع به خودمان و جامعه است که وزن واقعی دینی بودنمان و وسعمان برای دینی بودن، روشن شود؛ مثلاًً شما از این به بعد، دیگر درباره بانکداری اسلامیشعار نمیدهید و تلاشتان را معطوف به کاهش عوارض وضعیّت موجود میکنید و البتّه اگر در همین بستر موجود، توانستید بعضی از عقود اسلامی را هم به طور واقعی اجرا کنید، آن کار را هم میکنید.
+موعود: مهمترین جاهایی که نیازمند اسلامیشدن بوده و نشده کجاهاست؟
* آقای نصیری: باید بفرمایید در کجاها ما امکان اصلاحات نسبی داشتهایم و انجام ندادهایم و الّا اگر مقصودتان اصلاحات مطلق و نزدیک به مطلق باشد، باید دوباره به حرفهای قبلی برگردیم. در اصلاحات نسبی، ما کارهای زیادی میتوانستیم در عرصه رسانهها، به خصوص صدا و سیما انجام دهیم که انجام ندادهایم و البتّه کارهای خوب زیادی هم صورت گرفته است. در نظام تعلیم و تربیت و دانشگاهها و حوزهها هم همین مسئله صادق است. من معتقدم در عرصه اصلاح فکری و نظری، وسعمان به مراتب بیشتر از عرصههای عملی است؛ البتّه مشروط به اینکه خواص، خود به تحلیل و درک درستی از مکتب و زمانه و شرایط کنونی عالم برسند.
+ موعود: اگر رسیدیم به اینکه باید از ابتدا آغاز کنیم، : برای آن چه مراتبی را پیش بینی میکنید؟
* آقای نصیری: همهاش از ابتدا آغاز کردن نیست. جاهایی کارهایی شده است. ابتدای محض و نقطه صفر نیستیم. گام اوّل این است که باب گفتوگو در این باره
باز شود و این نگاه را محک بزنیم، ببینیم درست است یا نه، شاید غلط باشد. سپس وارد مطالعه و برنامهریزی شویم.
+ موعود: پس آنچه ما را در زمینهسازی ظهور و اصلاحات حدّاقلی یاری میکند، درک اضطرار به حجّت و نیز عوامل تمدّنی و … است که مارا از گذشته تا بهامروز به این سطح اضطرار رسانده و تلاش حدّاکثری برای خروج از اضطرار در حدّ ضرورت که با مطالعه آغاز میشود تا جامعه به اکل میته عادت نکند.
* آقای نصیری: تمدّن مسلّط و غالب کنونی تنها با ظهور از بین میرود؛ بنابراین بخش زیادی از اضطرار ما تا زمان ظهور باقی خواهد ماند. ما نیازمند عالمی نو و آدمی نو هستیم که تنها به دست امام معصوم(ع) محقّق خواهد شد.
+موعود: میتوان با فهم عمیق به جایی رسید که هم افق شدن با واقعه شریف ظهور را نقطه شروع بدانیم. در راستای تحوّل بزرگی که امام انجام میدهند و از اضطرارها، از جمله سیطره تمدّن غربی نجات پیدا کنیم برای دیگرگون کردن تمام حوزههای نظری و عملی که باعث این اضطرارها شده، آن تحوّل بزرگ نقطه شروع است.
* آقای نصیری: تمدّن مهدوی ارتباطی با تمدّنهای قبلش ندارد و همان گونه که گفتم، منوط به اصلاحات تمدّنی پیش از ظهور نیست. بنابراین من هم افق شدن را به این معنا میبینم که هرچقدر مؤمنان و متدیّنان جامعه را بتوانیم بیشتر دچار تحوّل و رشد عقیدتی و ایمانی کنیم تا در فتنههای قبل از ظهور، دچار غربال و ریزش نشوند و تعداد رفوزهها را کم کنیم و قبولیها را زیاد کنیم، گام بزرگی برداشتهایم. من از زمینه سازی بیش از این نمیفهمم که تعداد یاران خراسانی و یمانی و … را زیاد کنیم و افراد به آن درک و تحلیل برسند که از فتنه دجّال و دیگر فتنههای قبل از ظهور، سالم در بروند. باز تأکید میکنم که ما در هر شرایطی، بهاندازه وسعمان مکلّف به اصلاحات عملی نیز هستیم.
+ موعود: با قدردانی از حضور جناب عالی و شرکت در این گفتوگو. امید که مقدّمهای برای گفتوگوی جدّیتر در حوزههای مختلف نظری و عملی جامعه ما باشد. ان شاالله
پینوشتها:
۱. تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص ۲۳۳.
۲. بحار الأنوار الجامعـ[ لدرر أخبار الأئمـ[ الأطهار، ج۵۲، ص: ۳۶۵.
۳. سوره ملک(۶۷)، آیه۳۰.
۴. سوره حجر(۱۵)، آیه۳.