ابراهیم شفیعى سروستانى
حتى عدهاى در این میان به پیشبینى زمان ظهور پرداخته و مردم را به آمادگى براى استقبال از قدوم حضرت مهدى، علیه السلام، در آیندهاى بسیار نزدیک فرا خواندهاند!
اگر چه گسترش شور و شوق عمومى براى ظهور حضرت حجت، علیهالسلام، پدیده مبارکى است و جاى این دارد که علاقهمندان آن حضرت اشتیاق ظهور را بیش از پیش در جامعه ما گسترش دهند و مردم را براى ظهور آماده سازند; اما اگر این پدیده منجر به تعیین زمان براى ظهور و امیدوار ساختن مردم به ظهور حضرت حجت، علیهالسلام، در زمانى معین گردد، جاى تامل بسیار دارد. زیرا بر اساس روایات نقل شده از ائمه اهلبیت، علیهمالسلام، هیچکس جز خداى تبارک و تعالى از زمان دقیق ظهور آگاهى ندارد و لذا تعیین وقتبراى ظهور (توقیت) جایز نیست و هیچکس حق ندارد که بر اساس برداشتهاى شخصى خود، به پیشبینى زمان رخداد عظیم ظهور بپردازد.
براى روشن شدن بیشتر موضوع یاد شده در این مقاله در ضمن چند عنوان به بررسى جوانب مختلف موضوع تعیین زمان براى ظهور مىپردازیم.
۱. انتظار، رمز پایدارى و پویایى شیعیان
پیش از این در باب مفهوم، فلسفه و کارکرد انتظار در عصر غیبتسخن گفتهایم (۱) و در اینجا قصد تکرار مباحث پیشین را نداریم و تنها به ذکر خلاصهاى از این مباحثبسنده مىکنیم.
انتظار منجى از سویى عاملى براى پایدارى و شکیبایى در برابر سختیها و مشکلات عصر غیبت و از سویى دیگر عاملى براى پویایى و تحرک شیعیان و آماده باش همیشگى آنان است. بر اساس تعالیم ائمه معصومین، علیهمالسلام، منتظر باید هر لحظه آماده ظهور باشد و زندگى خود را چنان سامان دهد که هر زمان که اراده خدا به ظهور تعلق گرفتبتواند با سربلندى در پیشگاه حجتخدا ظاهر شود.
به عبارت دیگر انتظار ظهور حجت در آیندهاى نامشخص هم بیمدهنده و هم نویدبخش است. بیمدهنده است; چرا که منتظر با خود مىگوید شاید همین سال، همین ماه و یا همین روز ظهور رخ دهد و لذا باید آماده حضور در پیشگاه جتخدا و ارائه اعمال خود به آن حضرت باشم. و امیدبخش است; چرا که منتظر مىاندیشد شاید در آیندهاى نزدیک ظهور رخ دهد و سختیها و مشکلات او به پایان برسد و لذا باید پایدارى و مقاومت ورزید و تسلیم جریانهایى که در پى غارت سرمایههاى ایمانى و اعتقادىاند نشد.
با توجه به مطالب یاد شده مىتوان گفت که تعیین زمان براى ظهور بر خلاف مفهوم و فلسفه انتظار است و چه بسا منتظر را به سستى و یا ناامیدى بکشد. زیرا وقتى گفته شود که تا فلان زمان مشخص، هر چند آیندهاى نه چندان دور، ظهور به وقوع نخواهد پیوست، ما به طور طبیعى دچار سکون و رکود مىشویم و به این بهانه که هنوز تا ظهور فاصله داریم از به دست آوردن آمادگى لازم براى ظهور خوددارى مىکنیم.
از سویى دیگر اگر ظهور به هر دلیل در زمانى که به ما وعده داده شده رخ ندهد ما دچار ناامیدى و یاس مىشویم و چه بسا که در اصل اعتقاد به ظهور منجى آخرالزمان نیز دچار تردید شویم. این نکتهاى است که در روایات نیز مورد توجه قرار گرفته است.
از جمله در روایتى که فضیل بن یسار از امام محمد باقر، علیهالسلام، نقل کرده، آن حضرت در پاسخ این پرسش که «آیا براى این امر (برخاستن قائم، علیهالسلام) وقت (مشخص) وجود دارد، فرمود:
کذب الوقاتون، کذب الوقاتون، کذب الوقاتون، ان موسى، علیهالسلام، لما خرج وافدا الى ربه واعدهم ثلاثین یوما، فلما زاده الله على الثلاثین عشرا قال قومه: قد اخلفنا موسى فصنعوا ما صنعوا… (۲)
کسانى که براى این امر وقت تعیین مىکنند، دروغ مىگویند (آن حضرت سه مرتبه این سخن را تکرار کرد و آنگاه فرمود: ) زمانى که موسى، علیهالسلام، قومش را براى رفتن به قرارى که با پروردگارش داشت ترک کرد، به آنها وعده داد که تا سى روز دیگر برمىگردد، اما زمانى که خداوند ده روز دیگر بر آن سى روز افزود، قومش گفتند: موسى خلاف وعده کرد پس آن کردند که کردند…
داستان ارتداد قوم یهود و گوسالهپرستشدن آنها در پى تاخیر ده روزه حضرت موسى در تاریخ مشهور است و این هشدارى استبه همه کسانى که در پى تعیین وقتبراى ظهورند.
آنچه در روایت امام باقر، علیهالسلام، در مورد فلسفه تعیین نشدن وقت ظهور آمده بود، به بیانى دیگر در روایتى که از امام موسى کاظم، علیهالسلام، نقل شده، آمده است. آن حضرت در این زمینه مىفرماید:
فلو قیل لنا: ان هذا الامر لا یکون الى مائتى سنه او ثلاث مائه سنه لقست القلوب و لرجع عامه الناس عن الاسلام، ولکن قالوا: ما اسرعه و ما اقربه تالفا لقلوب الناس و تقریبا للفرج. (۳)
اگر به ما گفته شود: این امر [ظهور قائم] تا دویستسال و یا سیصد سال دیگر واقع نمىشود; دلها سخت مىشد و بیشتر مردم از اسلام برمىگشتند. اما گفتهاند: این امر چه باشتاب پیش مىآید و چه نزدیک است! تا دلهاى مردم الفت گیرد و فرج نزدیک احساس شود.
بنابراین همه نویسندگان و گویندگانى که به عشق امام عصر، علیهالسلام، قلم مىزنند و سخن مىرانند باید تلاش خود را متوجه اصل قضیه انتظار فرج، منتظر نگهداشتن مردم، حفظ شادابى و سرزندگى انتظار در آنها و یادآورى وظایف منتظران کنند و از نوشتهها و سخنانى که مردم را بدون دلیل به وقوع ظهور در وقت مشخصى امیدوار مىکند، خوددارى نمایند.
۲. ظهور ناگهانى فرا مىرسد
در بسیارى از روایاتى که از پیامبر گرامى اسلام، صلىاللهعلیهوآله، و امامان معصوم، علیهمالسلام، نقل شده، این نکته مورد تاکید قرار گرفته که ظهور نیز همانند قیامت، ناگهانى و غیرمنتظره فرا مىرسد و زمان آن را هیچکس جز خداوند حکیم نمىداند. از جمله در روایتى که امام رضا، علیهالسلام، به واسطه پدران بزرگوارش از پیامبر اکرم، صلىاللهعلیهوآله، نقل مىکند چنین آمده است:
ان النبى، صلىاللهعلیهوآله، قیل له: یا رسولالله متى یخرج القائم من ذریتک؟ فقال، علیهالسلام: مثله مثل الساعه التى «لا یجلیها لوقتها الا هو ثقلت فىالسموات و الارض لا یاتیکم الا بغته (۴) ». (5)
به پیامبر، صلىاللهعلیهوآله، عرض شد: اى رسول خدا آن قائم که از نسل شماست چه وقت ظهور مىکند؟ آن حضرت فرمود: ظهور او مانند قیامت است. «تنها خداوند است که چون زمانش فرا رسد آشکارش مىسازد. فرارسیدن آن بر آسمانیان و زمینیان پوشیده است. جز به ناگهان بر شما نیاید».
امام باقر، علیهالسلام، نیز در تفسیر این آیه شریفه:
هل ینظرون الا الساعه ان تاتیهم بغته و هم لا یشعرون. (۶)
آیا چشم به راه چیزى جز آن ساعتند که ناگاه و بىخبرشان بیاید؟
مىفرماید:
هى ساعه القائم، علیهالسلام، تاتیهم بغته. (۷)
مراد از ساعت، ساعت [قیام] قائم، علیهالسلام، است که ناگهان برایشان بیاید.
حضرت صاحبالامر، علیهالسلام، نیز در یکى از توقیعات خود بر این نکته تاکید مىورزند که ظهور ناگهانى و دور از انتظار فرا مىرسد:
فان امرنا بغته فجاه حین لا تنفعه توبه و لا ینجیه من عقابنا ندم على حوبه. (۸)
فرمان ما به یکباره و ناگهانى فرا مىرسد و در آن زمان توبه و بازگشتبراى کسى سودى ندارد و پشیمانى از گناه کسى را از کیفر ما نجات نمىبخشد.
این دسته از روایات از یک سو هشدارى استبه شیعیان که در هر لحظه آماده ظهور حجتحق باشند و از سویى دیگر تذکرى به همه کسانى که در پى تعیین وقتبراى ظهورند.
۳.نهى از تعیین وقتبراى ظهور
چنانکه گفته شد تعیین وقتبراى ظهور جایز نیست و بر اساس روایات معصومین، علیهمالسلام، ما وظیفه داریم کسانى را که به تعیین وقتبراى ظهور مىپردازند تکذیب کنیم. در اینجا براى آشنایى شما عزیزان به برخى از این روایات اشاره مىکنیم.
امام صادق، علیهالسلام، در روایتى خطاب به محمدبن سلم مىفرماید:
یا محمد، من اخبرک عنا توقیتا فلاتهابن ان تکذبه، فانا لانوقت لاحد وقتا. (۹)
اى محمد! هر کس براى تو خبرى از ما درباره تعیین وقت [ظهور] نقل کرد در تکذیب او درنگ نکن; زیرا ما [اهلبیت] براى هیچکس وقت ظهور را تعیین نکردهایم.
در روایت دیگرى وقتى «مهزم» به امام صادق، علیهالسلام، عرض مىکند:
جعلت فداک، اخبرنى عن هذا الامر الذى ننتظر، متى هو؟
فدایتشوم، در مورد این امرى که ما در انتظار آنیم، مرا آگاه کنید که چه زمانى واقع مىشود؟
آن حضرت مىفرماید:
یا مهزم کذب الوقاتون و هلک المستعجلون، و نجا المسلمون. (۱۰)
اى مهزم! آنان که [براى این امر] تعیین وقت مىکنند دروغ مىگویند و آنها که [در این امر] شتاب مىکنند نابود مىشوند و کسانى که تسلیم مىشوند نجات مىیابند.
همچنین در توقیعى که از ناحیه مقدسه صاحبالزمان، علیهالسلام، در پاسخ به پرسشهاى «اسحاق بن یعقوب» وارد شده چنین مىخوانیم:
و اما ظهور الفرج فانه الى الله تعالى ذکره، و کذب الوقاتون. (۱۱)
اما آشکار شدن فرج، به اراده خداوند است و آنان که [براى ظهور] وقت تعیین مىکنند دروغ مىگویند.
توجه به روایات یاد شده بخوبى این نکته را بر ما روشن مىسازد که ما نه تنها حق نداریم به استناد برخى رویدادهاى اجتماعى و یا حوادث طبیعى به پیشبینى زمان ظهور و تعیین وقتبراى آن بپردازیم. بلکه بر ما لازم است که ادعاى کسانى را که مدعى دانستن زمان ظهورند تکذیب کنیم و جلوى نشر این گونه ادعاها را بگیریم.
فلسفه این حکم نیز روشن است; شما تصور کنید اگر هر از چند گاهى زمانى براى ظهور تعیین شود و ظهور به وقوع نپیوندد چه پیش خواهد آمد. آیا مردم رفته رفته ناامید نمىشوند و اعتقاد خود را نسبتبه اصل اندیشه مهدویت و ظهور منجى از دست نمىدهند؟ بنابراین باید بسیار مواظب بود و اجازه نداد که «انتظار فرج» به عنوان ارزشمندترین سرمایه اعتقادى شیعه در عصر غیبتبازیچه دست جاهلان و یا شهرتطلبان گردد.
۴. ظهور را از نزدیک ببینیم
اگر چه ما از تعیین زمان براى ظهور نهى شدهایم اما این بدان معنا نیست که با موضوع ظهور به عنوان واقعهاى دور از دسترس که در آیندهاى دور و نامعلوم به وقوع مىپیوندد برخورد کنیم، بلکه باید همواره خود را در چند قدمى ظهور ببینیم و امیدوار باشیم که در زمان حیات خود، ظهور حضرت حجت، علیهالسلام، را درک کنیم.
این نکتهاى است که از مجموع روایاتى که در این زمینه از ائمه معصومین، علیهمالسلام، نقل شده استفاده مىشود; که از جمله مىتوان به بخشى از دعاى عهد که از امام صادق، علیهالسلام، نقل شده، اشاره کرد. در بخشى از دعاى یاد شده چنین مىخوانیم:
اللهم اکشف هذه الغمه عن هذه الامه بحضوره و عجل لنا ظهوره انهم یرونه بعیدا و نریه قریبا… (۱۲)
بارخدایا! اندوه و دلتنگى این امت را با حضور ولى خود برطرف ساز و در ظهور او شتاب کن. دیگران ظهور او را دور مىبینند ولى ما آن را نزدیک مىبینیم…
۵. توجه به نشانههاى ظهور
بخش عمدهاى از روایاتى که در زمینه مهدویت و انتظار از پیامبر گرامى اسلام، صلىاللهعلیهوآله، امامان معصوم، علیهمالسلام، نقل شده مربوط به نشانههاى ظهور است. که این نشانهها عبارتند از برخى رویدادهاى اجتماعى مانند جنگها، شورشها، کشته شدن افرادى خاص، زوال برخى حکومتها و…; برخى رویدادهاى طبیعى مانند، سیلهاى ویرانگر، قحطى، خشکسالى، خورشیدگرفتگى و ماه گرفتگى غیر عادى و… و همچنین برخى حوادث غیرعادى مانند برخاستن ندایى در آسمان که نام قائم، علیهالسلام، را در همه جا طنینانداز مىسازد. (۱۳)
چنانکه در روایات تصریح شده وقوع برخى از نشانههاى یاد شده حتمى است و تا آنها واقع نشوند ظهور رخ نخواهد داد. برخى از آنها نیز غیر حتمى بوده و چه بسا که واقع نشوند. این نشانهها از یک سو هشدار و آمادهباشى براى منتظران و از سویى راهى براى شناخت ادعاهاى بىاساس و مدعیان دروغین مهدویت و به عبارت دیگر وسیلهاى براى حفظ مردم از درافتادن در خطا و اشتباه است. بنابراین همه ما وظیفه داریم که نشانههاى ظهور را بر اساس روایات صحیح و قابل اعتماد بشناسیم و از کم و کیف آنها بدرستى آگاه شویم تا هر ادعایى را بدون دلیل نپذیریم.
۶. دعا براى تعجیل فرج
یکى از وظایف اصلى ما در دوران غیبت دعا و استغاثه به درگاه الهى براى تعجیل فرج است و هیچ چیز نباید ما را از این وظیفه باز دارد.
چنانکه در توقیعى که از طرف وجود مقدس امام عصر، علیهالسلام، صادر شده مىخوانیم:
و اکثروا الدعاء لتعجیل الفرج فان ذلک فرجکم. (۱۴)
براى تعجیل فرج بسیار دعا کنید، که فرج شما در همان است.
این دعا و استغاثه ضمن اینکه اسباب نزدیک شدن فرج مولایمان حضرت صاحبالامر، علیهمالسلام، را فراهم مىکند موجبات ارتباط مستمر و همیشگى ما با آن حجت الهى را فراهم آورده و جلوى یاس و نومیدى ما را در دوران طولانى غیبت مىگیرد.
بنابراین شایسته است که همه منتظران امام عصر، علیهالسلام، که امیدوارند در این زمانها شاهد ظهور آن حضرت باشند، بیش از پیش به دعا و توسل براى تعجیل فرج روى آورند و آتش سوزان سینه خود را با خنکاى دعاهاى دلنشینى همچون دعاى عهد، دعاى ندبه، زیارت آلیاسین و دیگر ادعیه و توسلات، آرامش بخشند. باشد تا خداوند رحمان بر همه ما ترحم کند و ظهور پربرکت آن امام انس و جان را نزدیک سازد.
سخن خویش را با بیان بخشى از دعاهایى که مرحوم سید بن طاووس آن را در «جمال الاسبوع» نقل کرده و مرحوم شیخ عباس قمى نیز آن را با عنوان «دعا در غیبت امام زمان، علیهالسلام» در «مفاتیحالجنان» آورده است، به پایان مىبریم. با امید به اینکه خداوند همه ما را در دوران غیبت ثابتقدم بدارد و از فتنهها و آشوبهاى این زمان حفظ کند.
اللهم فثبتنى على دینک و استعملنى بطاعتک و لین قلبى لولى امرک و عافنى مما امتحنتبه خلقک و ثبتنى على طاعه ولى امرک الذى سترته عن خلقک و باذنک غاب عن بریتک و امرک ینتظر و انت العالم غیر المعلم بالوقت الذى فیه صلاح امر ولیک فى الاذن له باظهار امره و کشف سره فصبرنى على ذلک حتى لا احب تعجیل ما اخرت و لا تاخیر ما عجلت و لا کشف ما سترت و لا البحث عما کتمت و لا انازعک فى تدبیرک و لا اقول لم و کیف و ما بال ولى الامر لا یظهر و قد امتلات الارض من الجور و افوض امورى کلها الیک.
خداوندا! بر دین خود پایدارم دار و مرا به طاعتخود وادار ساز. قلبم را براى ولى امرت نرم کن و مرا از آنچه آفریدگانت را با آن مىآزمایى معاف فرما و مرا به طاعت ولى امرت ثابتقدم بدار. همو که از آفریدگانت نهانش داشتى و به اذن تو از دیدهها پنهان شد و فرمان تو را انتظار مىکشد.
تو دانایى به وقتى که به صلاح ولى امر توست تا اجازهاش دهى امرش را آشکار کند و پرده (غیبت)اش را بردارد، بىآنکه تو را معلمى باشد. پس مرا بر این امر شکیبا ساز تا دوست ندارم تعجیل در آنچه را که تو به تاخیر انداختهاى و تاخیر در آنچه تو تعجیلش را خواستهاى و پرده برداشتن از آنچه تو پوشیدهاش داشتهاى و کاوش در آنچه تو نهانش داشتهاى و به ستیز برنخیزم با تو در آنچه که تدبیر فرمودهاى و نگویم: براى چه، چگونه و چرا ولى امر ظهور نمىکند، با اینکه زمین از ستم پر شده است؟ و همه کارهایم را به تو واگذارم.
مجله موعود شماره ۱۸
پىنوشتها:
۱. ر.ک: نگارنده، «نقش انتظار در پویایى جامعه اسلامى»، موعود، پیششماره ۲، آذر ۱۳۷۵; «چشم به راه حجت در آرزوى منجى»، موعود، ش15، مرداد و شهریور ۱۳۷۸.
۲. الکلینى، محمد بن یعقوب، الکافى، ج1، ص5; النعمانى، محمد بن ابراهیم، الغیبه، ص294، ح13; الطوسى، محمدبن الحسن، الغیبه، ص261.
۳. الکلینى، محمدبن یعقوب، همان، ص369، ح6; النعمانى، محمد بن ابراهیم، همان، ص295، ح14; الطوسى، محمدبن الحسن، همان، ص207.
۴. سوره اعراف (۷)، آیه187.
۵. الصدوق، محمدبن على بن الحسین، کمالالدین و تمامالنعمه، ج2، ص372.
۶. سوره زخرف (۴۳)، آیه66.
۷. المجلسى، محمدباقر، بحارالانوار، ج24، ص164، ح4.
۸. همان، ج52، ص176.
۹. النعمانى، محمد بن ابراهیم، همان، ص289، ج3; الطوسى، محمدبن الحسن، همان، ص262.
۱۰. الکلینى، محمد بن یعقوب، همان، ص368، ح2; النعمانى، محمد بن ابراهیم، همان ص197 و ۱۹۸، ح8; الطوسى، محمدبن الحسن، همان، ص262.
۱۱. الصدوق، محمدبن على بن الحسین، کمالالدین و تمامالنعمه، ج2، ص483، ح4; الطوسى، محمد بن الحسن، همان، ص176.
۱۲. المجلسى، محمدباقر، بحارالانوار، ج102، ص111.
۱۳. ر.ک: المفید، محمد بن محمد نعمان، الارشاد فى معرفه حجج الله على العباد، ص356-361; الصدر، السید محمد، تاریخ الغیبه الکبرى، ص442 به بعد.
۱۴. المجلسى، محمدباقر، همان، ج53، ص177.