یک ضلع مثلث قدرت، حکومت جهانی است که بنیاسرائیل مرکز استقرار آن را «اورشلیم» میشناسد.
رغم آنکه میان اشرار یهود و قدرتطلبان صهیونیست با آیین موسوی (دین موسی کلیم الله) هیچ نسبتی نیست و ریشههای این تفکّر شیطانی قدرتطلب به کفر و شرک باستانی مصری برمیگردد، گفتوگو از کتاب مقدّس «تورات» و سرزمین قدس، پوششی است که آن باطن را از تیررس نگاه عمومی مردم دور میسازد و سادهلوحان را میفریبد.
یک ضلع مثلث قدرت، حکومت جهانی است که بنیاسرائیل مرکز استقرار آن را «اورشلیم» میشناسد.
رغم آنکه میان اشرار یهود و قدرتطلبان صهیونیست با آیین موسوی (دین موسی کلیم الله) هیچ نسبتی نیست و ریشههای این تفکّر شیطانی قدرتطلب به کفر و شرک باستانی مصری برمیگردد، گفتوگو از کتاب مقدّس «تورات» و سرزمین قدس، پوششی است که آن باطن را از تیررس نگاه عمومی مردم دور میسازد و سادهلوحان را میفریبد.
به این مطلب، شناسایی جایگاه و موقعیّت اورشلیم را در جغرافیای تاریخی، سیاسی، اقتصادی جهان اضافه کنید. نویسندگان کتاب «جغرافیای استراتژیک خاورمیانه» درباره «فلسطین» مینویسند:
هیچ بخشی از خاورمیانه نقش تاریخی و پایدار جغرافیا را در تأثیرگذاری بر سیاستهای ملّی در زمینه صلح و جنگ، بهتر از باریکه خشکی ساحل شرقی مدیترانه، یعنی فلسطین یا اسرائیل ایفا نمیکند.۱
در طول تاریخ، در این منطقه و به ویژه صحرای «مگیدو» در جنوب «حیفا» جنگهای بسیاری رخ داده است. بنیادگرایان بنیاسرائیلی وابسته به کلیسای پروتستان «انگلیس» و «آمریکا» هم این منطقه را به منطقه درگیری آخرین جنگ در آخرالزّمان معرفی میکنند. در کتاب «مثلث مقدّس» مفصّلتر درباره اهمّیت این منطقه و جایگاه ژئوپلتیک آن در «خاورمیانه» و جهان نوشتهام. اشرار یهود با انتخاب این محل، به تمامی عملکردهای مزوّرانه خود، صبغه دینی و مذهبی میدهند و چنانکه خاخام میکا هالبرن گفته بود، از اورشلیم به عنوان راهی برای توجیه زمان حال (بخوانید جنایات زمان حال) میسازد. از نظر نگارنده و با تکیه بر همه شواهد، این حکومت جهانی و به عبارتی سلطه جهانی اشرار یهود اتّفاق افتاده است. تنها یکپارچهسازی سیاستها، تمرکز سازمان اجرایی و مدیریّتی و بالأخره اعلام علنی آن باقیمانده که یهود سعی دارد، طیّ سالهای نزدیک و از طریق اعمال استراتژی آتشفشان آپوکالیپتیک این بخش بر زمین مانده را هم محقّق کند؛ به امید اینکه امکان کنترل تاریخ آینده را به دست آورد.
دلیل این ادّعا، یعنی تحقّق حاکمیّت بنیاسرائیل بر مقدورات و امکانات مادّی و فرهنگی جهان در قرن بیستم و سالهای اوّلیه قرن بیست و یکم میلادی هم روشن است:
۱. تبدیل شدن فرهنگ و تمدّن غربی به فرهنگ و تمدّن غالب در سراسر جهان؛ تمدّنی که در بنیاد، یهودی و منبعث از اخلاق یهودیانه است؛
۲. حاکمیّت سران صلیب و صهیون بر سازمانهای جهانی و متولّیان رتق و فتق امور بین المللی در حوزههای پول و سرمایه، فرهنگ و آموزش و پرورش، بهداشت و سلامتی، سیاست و ملکداری و …؛
۳. غلبه رسانههای بنیاسرائیلی، اعمّ از ماهوارهها، اینترنت، رادیو و تلویزیون، سینما، مطبوعات بر نظام رسانهای جهان؛
۴. غلبه بانکداری و اقتصاد یهودی بر نظام مالی جهان؛
۵. غلبه کارتلها و کمپانیهای چند ملّیتی بر همه داراییهای مردم جهان؛
۶. حاکمیّت یهود بر اقتصاد، سیاست و فرهنگ آمریکایی و اروپایی؛
۷….
منبع تغذیه خبرگزاریهای شرق و غرب جهان کجاست؟ مگر جز این است که هالیوود بنیاسرائیلی به عنوان اتاق فکر رسانههای جهان عمل میکند؟
به این مجموعه، حاکمیّت نخبگان را بیافزایید.
نخبگان کیانند؟ رؤسای کشورهای اروپایی؟ اعضای ایپاک؟ سهامداران شرکتهای چند ملّیتی؟ بانکداران یهودی؟ اعضای کمیسیون سه جانبه یا همان سه جانبهخواهان؟ یا … سالها بلکه قرنهاست که همه از دولتی در سایه سخن میگویند، از دستهایی آلوده؛ امّا پنهان که در پشت هر توطئه بزرگی نمودار است؛ امّا رخ نمینماید.
همین پوشاندن چهره و سایهنشینی و مخفیکاری باعث شده تا همواره در امان بمانند، باعث شده تا افسانههایی پیرامونشان ساخته شود و حتّی از همه مهمتر، باعث شده تا وجودشان انکار شود و به عنوان توهّمی جلوه نماید. افسانهها در لابهلای صفحات خود، حقیقتی را مکتوم داشتهاند. این شیوه از آموزههای «تلمود» است که نخبگان! را تعلیم میدهد؛ همواره سرت را در سوراخی پنهان کن، مردم را بیرون بفرست تا هرگاه دُم را زدند، سرت بتواند آن را بازسازی کند.
این مخفیکاری باعث شده تا دُمها به جای سرها بریده شوند. انگشتهای اتّهام دُمهای بیرونی یا همان عملههای سیاسی، اجتماعی را نشانه میروند و در فرصتی مناسب، آن دمها را قطع کنند؛ در حالی که سرها در لانه ماندهاند و حتّی گاه، از روی مصلحت، سرهای مخفی خود، دمها را قربانی میسازند تا سرها دیگر بار و دیگر بار به توطئه مشغول باشند و سلطه ادامه پیدا کند تا آن زمان که فصل پیدایی و آشکاری برسد.
در خاطر داشته باشید که نخبگان یا هر عنوان دیگری که روی آنها بگذارید، در نسبت تمام با حکومت جهانیاند و تنها در این مسیر، قابل شناساییاند و حضورشان در طول تاریخ قابل ردیابی و توجیه است!
درک این امر، کشف اسم رمزی است که پرده از بسیاری وقایع پیچیده برمیدارد؛ در حالی که ما به اشتباه بسیاری از وقایع رخ داده را با کلمه بیمعنی حادثه و اتّفاق تفسیر کردهایم.
زمانی روزولت، رئیس جمهور گذشته آمریکا گفته بود:
در عالم سیاست، هیچ چیز تصادفی روی نمیدهد. اگر اتّفاقی رخ داده، مطمئن باشید که طرح آن قبلاً به همان صورت ریخته شده است.
روزولت، در مقامیبود که خوب میدانست چه میگوید.۲
نخبگان یا به تعبیر گاری آلن ـ که خود صاحب مدرک دکترای تاریخ و سابقه دراز در خبرنگاری در آمریکاست و در فرآیند تحقیقاتی وسیع به مدارک فراوانی دست یافته است ـ گروه محارم، یک باند انحصارطلب، توطئهگر است که دستش را در بسیاری از صحنههای خانمانبرانداز و آتش افروزیهای سیاسی میتوان مشاهده کرد.۳
در یکی از گزارشهای خبرگزاری «یونایتد پرس اینترنشنال»، به تاریخ ۲۷ دسامبر ۱۹۶۵ م. پدر پدرو آروپ، ۴ رئیس «فرقه ژزوئت» وابسته به کلیسای «کاتولیک رُم»، ضمن گفتاری خطاب به شورای جهانی کلیساها، اتّهامات زیر را نسبت به این شبکه توطئه وارد ساخته است:
این گروه ملحد … دست کم در سطوح بالای رهبری به طرزی به غایت کارا و مؤثّر فعّالیت دارد. این گروه کلّیه وسایل ممکن را در اختیار دارد و از امکانات فراوانی از علمیگرفته تا زمینههای فنّی، اجتماعی و اقتصادی را برای اهداف خود به کار گرفته است. این گروه از یک استراتژی دقیقاً طرّاحی شده، پیروی میکند. در سازمانهای بینالمللی، در محافل مالی و در زمینههای ارتباطات جمعی، نظیر مطبوعات، سینما، رادیو و تلویزیون تقریباً نفوذ کامل دارد.۵
این سخن در سراسر جهان، برای کلّیه روزنامهنگاران، محقّقان مبارز که عمر خود را صرف شناسایی و افشای استراتژی و عملکرد این توطئهگران جهانی کردهاند، قابل درک و حتّی تجربه شده است که گروه محارم، در اوّلین فرصت، مخالفان خود را به یکی از بلاها درگیر میسازند:
۱. در صورت امکان آنها را خریده و ساکت میکنند؛
۲. به انواع آزارها و درگیریها (مالی، حقوقی، ضرب و شتم، تهمت، افترا و حتّی آزار خانواده و منزوی کردن در محافل) مبتلا میسازند تا مجال حرکت و عمل را از آنها سلب کنند؛
۳. در صورت افاقه نکردن طرق دوگانه بالا، آنها را از سر راه برمیدارند.
خاطرات منتقدان هولوکاست و مخالفان فراماسونری جهانی، خواندنیترین و در عین حال دردناکترین تاریخ حیات انسانهای آزاده در جهان است.
اشرار بنیاسرائیل یا همان یهودیّت صهیونیستی، برای مبارزه با منتقدان از یک شبکه گسترده جهانی موسوم به «اتّحادیه مبارزه با افترا»، (Anti – Defamation Leagbe)
به عنوان یک ابزار نیرومند استفاده میکنند تا مردم را متقاعد سازند که هر گونه اشاره به بانکداران بینالمللی (روتچیلدها) و همدستانشان، به منزله حمله به کلّیه یهودیان در سراسر جهان است.
این عناصر یهودی بدین ترتیب هر گونه تحقیق در خصوص عملکرد یهودیان، صهیونیستها و بانکداران بینالمللی را در نطفه خفه میکنند و حتّی طرح چنین مطالبی را در دانشگاهها به صورت تابو، امری حرام جلوه میدهند.
آنها هر کتاب یا فردی که در این موارد به مطالعه و تفحّص بپردازد، بلافاصله از جانب صدها کمیته وابسته به اتّحادیه ضدّ افترا در سراسر آمریکا مورد حمله قرار میگیرد.
لکّهدار کردن حیثیّت دیگران، سادهترین تخصّص این گروه حرفهای است.
آنچه بر سر امثال فوریسون، استاد و محقّقی که با ارائه مدارک و مستندات، هولوکاست را مورد نقد قرار داد و اصالت واقعه را به چالش کشید، نمونه کوچکی از عکس العمل این جماعت است.
بانکداران بین المللی که در تاریخ سیاسی جهان نقش عمدهای را ایفا کردهاند، تنها بخشی از جماعت محارم یا همان نخبگان مورد بحث ما هستند. روتچیلدهای یهودی و راکفلرها در کنار اشخاصی، چون ج.پی. مورگان را نمیتوان به عنوان بانکدارانی ساده تصوّر کرد.
در توصیف خصوصیّات روتچیلدها و دیگر بانکداران بین المللی، دکتر کوبگلی میگوید:
«اینها از چند لحاظ با بانکداران معمولی تفاوت داشتند:
۱. بین المللی بودند و در همه پایتختها و شهرهای بزرگ حضور داشتند؛
۲. به حکومتها نزدیک بودند و خصوصاً به دیون دولتی، ۶ از جمله به دیون خارجی دولتها علاقه فراوان نشان میدادند؛
۳. عملیّات بانکی آنها طوری بود که به عنوان بانکداران
بین المللی، شهرت یافته بودند.۷
این بانکداران صدها میلیارد دلار به حکومتهای سراسر جهان قرض میدهند؛ امّا پرسش این است که آنها برای تضمین بازپرداخت بدهی خود، چه تضمینی به بانکها میپردازند؟!
روش وصول کردن بدهی از حکومتها و پادشاهان موضوعی نیست که در دانشکدههای بازرگانی دانشگاههای ما تدریس شود.
پرفسور استوارت کرین، استاد اقتصاد میگوید:
برای تضمین وامهای اعطایی به حکومتها و پادشاهان، طبق معمول دو راه وجود دارد. اوّلاً هر وقت یک مؤسّسه تجاری مبلغ کلانی پول قرض میکند، وام دهنده نوعی حقّ رأی در اداره آن مؤسّسه نیز به دست میآورد تا از سرمایهگذاری خود حراست کند. در رابطه با حکومتها نیز به همین منوال عمل میشود. هیچ حکومتی نخواهد توانست مبالغ کلانی وام بگیرد؛ مگر اینکه به عنوان تضمین بازپرداخت آن تا حدودی از حقّ حاکمیّت خود به نفع وام دهنده، چشمپوشی کند؛ امّا به عنوان راه دوم، برتری نهایی وام دهندگان نسبت به یک پادشاه یا رئیس جمهور این است که اگر حاکم مقروض درصدد گردنکشی برآمد، بانکدار میتواند رقیب یا دشمن وی را با پول تقویت کند.
خاندان روتچیلد۸ در این گونه بازیها از مقام والایی برخوردار بودند.۹
مهمترین عامل مؤثّر در نفوذ و سیطره بانکداران بینالمللی بر حکومتها و دولتها آن است که اساساً این بانکدارها بر پایه قرضههای دولتی استوار شدهاند.
بزرگترین وقایع تاریخ معاصر جهان، از جمله جنگ جهانی و انقلاب بلشویکی در «روسیه» که به عنوان نقطه عطفهایی در تاریخ سیاسی غرب و جهان قابل شناساییاند، حاصل عمل و نقشه محارم و نخبگان بانکداری بین المللی بودند.
لنین با آن «قطار سر به مُهر» معروف، از طریق همان اروپای مشتعل در جنگ جهانی به روسیه اعزام گردید.
لنین در این سفر یک محموله طلا به ارزش ۵ تا ۶ میلیون دلار به همراه داشت. این سفر تماماً توسط فرماندهی عالی آلمان و ماکس وار برگر از طریق یک سوسیالیست پر سابقه و بسیار ثروتمند دیگر، موسوم به السکاندر هلیهند۱۰ با نام مستعار پارووس۱۱ ترتیب داده شد.۱۲
دار و دسته بانکداران بینالملل، همچون روتچیلدها، نقش به سزایی در تشکیل سوسیالیسم روسی ایفا کرده و در تأمین هزینه به قدرت رسیدن آدولف هیتلر نیز سهم قابل توجّهی داشتند. جز این، عموم رسانهها و بنگاههای غولآسا، مانند «تایم»، «CBS»، «ABC» و سایرین، عمدتاً زیرنظر بانکهای بزرگ «طبقه محارم» یا همان «نخبگان» قرار دارند. موضوع این بخش از مقاله، بررسی همه وجوه و معرفی ساختار و عملکرد بانکهای بینالمللی نیست؛ بلکه مقصود معرفی قطعهای و بخش بزرگی از گروه نخبگان مؤثّر در سیاستهای جهانی و جهان اقتصاد امروز جهان میباشد؛ همانها که دریافتهاند، چگونه میتوانند از ثروت خود برای حکومت بر تمام جهان استفاده کنند.
شعبههای دیگر توطئه بزرگ علیه بشریت را که سر در پی حکومت جهانی دارند، در جای دیگر باید جستوجو کرد.
این گروه، در سیاست خارجی ایالات متّحده و انگلیس نقش مهم و تعیین کنندهای دارند. سؤال این است که نقطه پیوند و محلّ تجمّع برگزیدگان در کجاست؟
ادامه دارد …
پینوشتها:
۱. جفری کمپ و رابر هارکاوی، مترجم سیّد مهدی حسینی متین، ج ۱، ص ۴۷.
۲. گاری آلن، هیچ کس جرئت ندارد، ص ۱۹.
۳. همان، ص ۲۷.
۴. Pedro Arrupe.
۵. هیچ کس جرئت ندارد، ص ۲۸.
۶. Government debts.
۷. هیچ کس جرئت ندارد، ص ۶۶.
۸. House of Rothchild.
۹. هیچ کس جرئت ندارد، ص ۶۵.
۱۰. Alexander Helphand.
۱۱. Parvus.
۱۲. هیچ کس جرئت ندارد، ص ۱۱۵.