فهرست محتوا
وفای به عهد
«مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضى نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ وَ ما بَدَّلُوا تَبْدِيلا؛
مرداني از مؤمنان هستند كه در آنچه با خدا عهد كردند، صادق مانند. پس برخي مهلت را به سر آوردند و برخي منتظرند و [در آن عهد] هيچ تبديلي انجام ندهند.»
همانند پیک حسین (ع) … در آن روز که چشمها میدید:
برخورد هزاربارهی پیشانی بلند مسلم را
بر خاک کوچههای کوفه؛
وقتی که اسب هی شده،
با طنابی
او را
بر زمین میکشید؛
امّا
دل نجوا میکرد:
این برخوردهای مکرر…
این بر زمین افتادنهای مدام…
سجدهی شکر مسلم است بر خاک
که،
خدایا!
هزاران بار شکرت
که حسین (ع) را
به حق شناختم
و کوفی نشدم!
زهد و سادهزیستی حاج آقا همدانی
آیت الله حاج آقا رضا همدانی به شدّت از مظاهر دنیوی پرهیز میکرد. او زندگی بسیار سادهای را برای خود برگزیده بود. حاج سیّد مرتضی خراسانی، از شاگردان وی میگوید:
استاد ما با این که مرجعیّت داشت و وجوهات شرعیّه در اختیارش بود، زندگی بسیار سادهای داشت.
سیّدمحسن امین عاملی نیز میگوید:
او بعد از اینکه به زعامت و مرجعیّت رسید و پیشوای مسلمانان گردید، هیچگونه تغییری در زندگی معمولیاش نداد، لوازم زندگیاش را خود از بازار میخرید و به منزل میبرد. شبها فانوس به دست گرفته به تنهایی راه میپیمود و بر خلاف رسم بعضی از علمای بزرگ، به کسی اجازه نمیداد در پیشاپیش او چراغ بگیرد.
روز تعطیلی او را دیدم که شخصاً مشغول خرید هیزم بود و این در زمانی بود که مردم او را به عنوان مرجع تقلید میشناختند و از او تقلید میکردند. به او گفتم: استاد! کسی را مأمور کن برایتان هیزم بخرد. گفت: من راه و رسم خودم را عوض نمیکنم.
پرهيز از حرام
زمانی گوسفندی غارتی، با گوسفندان «كوفه» مخلوط شد. يكی از عُبّاد و اهل ورع كوفه سؤال كرد:
گوسفند چند سال عمر میكند؟ پاسخ دادند:
هفت سال.
از اينرو از خوردن گوشت گوسفند تا هفت سال پرهيز كرد و اجتناب ورزيد.
از سيره بزرگان چنين برداشت میشود كه انسان مؤمن كه خواهان رسيدن به مراتب معنوی میباشد، شايسته است تا حدّ امكان به خصوص در مورد خوراكیها احتياط لازم را نمايد تا آماده برای دريافت فيوضات رحمانی گردد.
از فضائل روز عاشورا
توكّل بر خدا از فضائلي است كه در واقعه عاشورا، همواره جاري و ساري بوده است. صبح عاشورا با شروع حمله دشمن به اردوگاه امام حسين(ع)، آن حضرت در نيايشي به درگاه خدا، اين اعتماد و توكّل به پروردگارش را در هر گرفتاري و شدّت و پيشامدِ سخت، چنين بيان كرد:
« اَللَّهُمَّ أَنْتَ ثِقَتِي فِي كُلِّ كَرْبٍ، وَ أَنْتَ رَجَائِي فِي كُلِّ شِدَّةٍ، وَ أَنْتَ لِي فِي كُلِّ أَمْرٍ نَزَلَ بِي ثِقَةٌ وَ عُدَّةٌ…؛
خدايا! تو پشت گرميِ من در هر كرب و رنج و اميدم در هر سختي و اطمينان نفس و حمايتگر من درهر امر هستي … .»
یاران مخلص
توبه حرّ
وقتی حرّ بيدار شد و توبه كرد و به اردوی امام پيوست، ترديد داشت كه امام حسين(ع) او را میپذيرد يا نه؛ لذا از ایشان سؤال کرد:
«هَلْ لي مِن تَوْبَـهٍ؛
آيا برای من توبهای هست؟»
نقطه اميد او به بزرگواری امام حسين(ع) بود. حضرت هم توبه و بازگشت و حقگرايی او را ارج نهاد و با سخنِ «نَعَم، يتوبُ الله عليكَ؛ بله. خداوند توبهات را میپذيرد.» او را به بخشايش و رستگاری اميد داد.
جواب پیامبر(ص)
نافع بن هلال، از جمله عاشوراييان بود. او همسری اختيار نمود؛ ولی هنوز عروسی نكرده بود.
هنگامی كه قصد ميدان نبرد كرد، همسرش دست به دامان او شد و گريست. اين صحنه كافی بود كه هر جوان تازه داماد را متزلزل سازد و انگيزه جهاد را از او سلب نمايد. با اينكه حضرت اباعبدالله(ع) هم شادمانی همسرش را بر ميدان رفتنش ترجيح داد، هلال گفت:
ای پسر پيامبر! اگر امروز تو را ياری نكنم، فردا جواب پيامبر(ص) را چه بدهم؟
آنگاه به ميدان رفت و جنگيد تا شهيد شد.
حسین مهدی(ع)
ذکر مصیبت امام حسین(ع)
ميرزا محمّدتقي موسوی اصفهانی نگارنده كتاب «مكيال المكارم» میگويد:
يكی از دوستان صالحم برايم نقل كرد كه مولايمان حضرت حجّت(عج) را در خواب ديدار كرده بود و حضرتش سخنی فرمودنده بودند كه مضمونش اين است:
«همانا من برای فرد شيعهای كه مصيبت جدّ شهيدم را ياد كند و سپس برای تعجيل و تأييد (امر من) دعا كند، دعا خواهم كرد.»
محبّت درونی
عارف واصل، مرحوم ميرزا جواد آقا ملكی تبريزی میگويد:
برخی از فرزندان خردسال خود را ديدم كه در دهه اوّل عاشورا از خوردن خورش پرهيز داشتند و به نان تنها اكتفا ميكردند. به گمان من، محبّت و عشق دروني آنها به چنين كاری وادارشان میكرد؛ زيرا تا آنجا كه من میدانم، كسي چيزی در اين باره به آنها نگفته بود.
پاداش صبر بر بلا
استعدّوا البلاء
روز عاشورا، حضرت اباعبدالله(ع) هنگام آخرين وداع با اهل بيت خود، ضمن آنكه آنان را آماده تحمّل بلا و رنج ميكند «استعدّوا للبلاء»، فرجام خوشی را برايشان بازگو مينمايد:
«خداوند، دشمنانتان را با انواع بلاها عذاب ميكند؛ ولی به شما در مقابل اين بلا، نعمتها و كرامتهای فراواني ميبخشد. پس شكوه نكنيد و چيزی نگوييد كه از ارزشتان بكاهد.»
پلی به سوی جاودانگی
در روز «عاشورا» هر چه كار سخت میشد، حال امام(ع) با حال ديگران فرق میكرد: هر چه حلقه محاصره دشمن تنگتر ميشد، اصحاب و ياران بيشتر نگران و ناراحت میشدند؛ در حالیكه رنگ چهره امام(ع) و بعضی از خواص، برافروختهتر میشد و باكی از مرگ نداشتند و مشتاق لقای حق بودند. امام حسين(ع) در سختترين شرايط به ياران و عزيزان خود میفرمودند:
«ای عزيزان! قدری آرام بگيريد و صبر و تحمّل كنيد؛ زيرا مرگ پلی است كه شما را از گرفتاریها و سختیها، به بهشت و نعمت جاويد عبور میدهد.»
در غذاي جسم سختگيرند؛ امّا ..
امام حسن(ع) ميفرمايند:
«عجب دارم از آنها كه به غذاي جسم خود ميانديشند؛ امّا به غذاي روح خود نميانديشند، خوراك ناراحت كننده از شكم دور ميدارند؛ امّا قلب خود را با مطالب هلاكتزا آكنده ميكنند.»
مردم معمولاً در غذاي جسماني خود سختگيرند. جز در پرتوي نور چراغ دست به سفره نميبرند. از غذاهاي مشكوك ميپرهيزند و رعايت نكات بهداشتي را میکنند؛ ولي در غذاي جان، با چشم بسته، در لابهلاي ظلمتهاي بيخبري، هر گونه غذاي فكري مشكوك را درون جان خود ميريزند؛ گفتار دوستان نامناسب، مطبوعات بدآموز، تبليغات مشكوك يا مسموم، همه را به آساني ميپذيرند و اين جاي بسيار شگفتي است.
برکاتِ کربلا
مادرش علاقه داشت که به زیارت «بارگاه مطهّر امام حسین (ع)» برود و با توسّل به پیشگاه آن امام، راه تحصیل و طیّ مراحل کمال را برای نوجوان خود هموار سازد. وی همراه گروهی از زائران حسینی، «فشارک» را به قصد اقامت در «کربلا» ترک کرد و در این شهر پس از انجام آداب زیارت، زمینههای ادامه تحصیل سیّدمحمّد را فراهم ساخت و فرزند بزرگترش، یعنی سیّدابراهیم کبیر را موظّف ساخت که متکفّل امور وی گردد.
سیّدمحمّد طباطبایی فشارکی در کربلا تحصیلات عربی، منطق و برخی مقدّمات دیگر را آموخت و از محضر حاج آقا حسنبن سیّدمحمّد مجاهد بهرهمند شد.
در این زمان، حسینبن محمّد اسماعیل معروف به فاضل اردکانی که سالها از محضر صاحب «ضوابط»، صاحب «جواهر» و دیگر بزرگان استفاده نموده و به مقام اجتهاد و اجازه روایت رسیده بود، در حوزه «کربلا» به تدریس اشتغال داشت. سیّدمحمّد فشارکی به همراه مجتهدانی چون میرزامحمّدتقی شیرازی، سیّدمحمّد کشمیری و میرزا مهدی شیرازی به حوزه درسی او رفت و ضمن فراگیری فقه و اصول، وارستگی، بیاعتنایی به دنیا و سایر مکارم اخلاقی را آموخت.
آیتالله العظمی اراکی خاطر نشان نموده است:
ایشان [سیّدمحمّدفشارکی] با مرحوم محمّدتقی شیرازی همبحث بودند. پس از مدّتی از «اصفهان» به کربلا میآیند و در درس فاضل اردکانی شرکت میکنند؛
فاضل اردکانی آن وقت خیلی مُعَنون بود. میرزاحسن شیرازی در آن زمان، در نجف و فاضل اردکانی در کربلا بودند. روزی در اوقات زیارتی، زوّار عرب از اطراف کربلا به عنوان زیارت حضرت امام حسین (ع) مشرّف میشوند. آمد و رفت اینها به صورت هروله و با لباس مخصوص بود. سیّدمحمّد فشارکی در زمان مراجعت آنها وارد جمعیّت میشود؛
با اینکه لباسی متفاوت با آنان داشت. در این بین که به حالت هروله بین زوّار عرب میرفته است، در مراجعه به کجاوه پایش به پای آقا میرزاحسن شیرازی برخورد میکند.
میرزاحسن شیرازی از داخل جمعیّت دستش را دراز میکند و میگوید: با من بیا! از همان ساعت اوّل، آقا سیّدمحمّد فشارکی به آقای میرزای شیرازی ملحق گردید و از خواصّ ایشان گشت. از او میپرسند: شما مدّتی در «کربلا» و در درس فاضل اردکانی بودید، چه تفاوتی بین او و میرزای شیرازی دیدی؟ او جواب داد: میرزای شیرازی در هوش و تواناییهای فکری بر فاضل اردکانی برتری دارد.
همانگونه که آیتالله مصلحی از پدر بزرگوار خود آیتالله اراکی و ایشان از مرحوم آیتالله حاج شیخ عبدالکریم حائری نقل کرده است که مرحوم سیّدمحمّد فشارکی برای اینکه در یادگیری دروس، توفیق افزونتری به دست آوَرد و درجات علمی را بهتر طی کند، تصمیم میگیرد روز عاشورا همراه طایفه طویرجیها عزاداری کند و چون با اخلاص و نیّتی عالی به سوگواری پرداخت، امام حسین (ع) به او توفیق بزرگی اعطا کردند و چه اجری بهتر از اینکه سیّدمحمّد فشارکی با میرزای شیرازی آشنا شود!
آشنایی مهمّی که تحوّل بزرگی در مسیر زندگی علمی و اجتماعی آن فقیه فرزانه ایجاد کرد و زمینههایی را برایش چنان مهیّا ساخت که جمع کثیری از معاریف و مشاهیر، حوزه درسی او را غنیمت شمردند.
حسابرسی از خود
پیامبر خدا (ص) میفرمایند:
«انسان از تقواپيشگان نيست؛ مگر آنكه سختتر از حسابرسی شريک از شريک، از خود حساب بكشد و بداند خوردنی، نوشيدنی و پوشيدنیاش از كجاست؛ آيا از حلال است يا حرام؟»
توفیق برآوردن حاجت
مردی به سبب گرفتاریاش نزد امام حسن(ع) آمد و از ايشان كمک خواست. امام (ع) بلافاصله كفشها را پوشيد و راه افتاد. در اين بين، به امام حسين(ع) رسيدند. ايشان مشغول نماز بودند. امام حسن(ع) به آن مرد فرمودند:
«چطور از حسين(ع) غفلت كردی و پيش او نرفتی؟»
گفت: میخواستم بروم؛ ولی چون گفتند ايشان اعتكاف كردند و معذورند، خدمتشان نرفتم. امام(ع) فرمودند:
«امّا اگر توفيق برآوردن حاجت تو برايش دست داده بود، از يک ماه اعتكاف برايش بهتر بود.»
سفارشاتی از امام حسن عسکری علیه السلام
ترك عادت
امام حسن عسكری (ع) میفرمايند:
«ترك دادن اعتيادهای غلط افراد، همانند معجزه است! »
عادت، يكی از مواهب بزرگ الهی است؛ زيرا كارهای مشكل را بر انسان آسان میكند و بسياری از كارهای پيچيده و ضروری زندگی (مانند سخن گفتن، راه رفتن و امثال آنها) را به طور خودكار در میآورد؛ ولی همين عادت، اگر در كارهای غلط مورد سوءاستفاده واقع شود، شكل اعتياد خطرناكی را به خود میگيرد كه ترك آن، غالباً مشكل است. تا آنجا كه امام عسكری (ع) آن را در حدّ يك معجزه قرار داده است. بنابراين بايد كوشيد پيش از آنكه اعمال زشت به صورت عادت درآيد، آن را ترك گفت.
حقوق همنوعان
امام حسن عسکری (ع) میفرمایند:
«أَعْرَفُ النَّاسِ بِحُقُوقِ إِخْوَانِهِ، وَ أَشَدُّهُمْ قَضَاءً لَهَا، أَعْظَمُهُمْ عِنْدَ اللَّهِ شَأْنا؛
هر کس حقوق همنوعان خود را بشناسد و رعایت کند و مشکلات و نیازمندیهای آنها را برطرف کند، در پیشگاه خداوند دارای عظمت و موقعیّت خاصّی خواهد بود. »
به بهانه هفدهم ربیع الاول
ارزش والای صلوات
امام صادق (ع) به نقل از رسول خدا (ص) فرمودند:
«صلوات فرستادن شما بر من، باعث روا شدن حاجت های شما است و خدا را از شما راضی و اعمال شما را پاكيزه می كند.»
حضرت آيت الله بهاء الدّينی (ره): محو و فانی در پيامبر، علی و فاطمه و فرزندان آنها بود و بارها می فرمودند:
«همه خيرات و بركات از ناحيه بنی خاتم است.»
بنابراين ذكر صلوات را خيلی ارج می نهاد. ايشان می فرمود:
ما برای زيارت مؤمنين و مؤمنات و اولياء الله هم كه به قبرستان می رويم، به جای يك حمد، سه تا صلوات می فرستيم…
خدمت به امام عصر (عج)
از امام صادق(ع) پرسيدند: آيا قائم (عج) تولّد يافته؟ فرمودند:
«لا وَلَو اَدركتُهُ لَخَدَمتُه ايامَ حَياتی؛
نه. اگر او را درك كنم، تمامی روزهای عمرم را به خدمت او می پرداختم.»
خدمت به حضرت ولیّ عصر(عج) بالاترين، بهترين و محبوب ترين طاعات است؛ زيرا امام صادق (ع) كه عمر شريف خويش را به اطاعت و عبادت الهی صرف كرده، می فرمايند: «روزگار زندگی ام را در خدمت حضرت صرف می كنم.»
پس سعی و تلاش در راه خدمت حضرت (ع) برترين طاعات و شريف ترين وسيله تقرّب به خداست كه امام صادق (ع) آن را برگزيده اند.
شایستگی های روحی
گرچه آیت الله دستغیب در خدمت به مردم مضایقه نمی کرد و زمان بسیاری به این کار اختصاص می داد و حال و هوای دعا و مناجات را رها می کرد؛ امّا چون در عرصه اجتماع آسیب پذیری بیشتری وجود داشت، ایشان از سلاح و سپر دعا و یاد حق بیشتر سود می جست.
همسر ایشان نقل می کند: در برخی از شب ها ناله های پرسوز و گداز آقا خواب را از من می ربود و نمی توانستم بخوابم. ایشان به غذایی ساده بسنده می کرد و زیاد می شد که به نان و پنیری راضی بود. بعضی روزها با نان و پیاز سر می کرد و هرگز معترض نبود.
بعضی از شبها با دوست بزرگوارش حاج مؤمن پیش هم بودند و به مناجات مشغول و شب های ماه رمضان تا صبح به دعا و نیاز به درگاه دوست قیام می کردند.
برخوردهای اجتماعی، خانوادگی و تربیتی اش همه از خودسازی های پیوسته در طول عمرش حکایت می کرد. با اینکه هشت فرزند داشت، به امور همه با صبر و حوصله می پرداخت و خیلی مراقب بود بچّه ها مادرشان را اذیّت نکنند. اساساً او نسبت به همسرش احترام خاصّی قائل بود.
هیچ گاه برای بیدار کردن بچّه ها برای نماز صبح یا کار دیگر سرزده بر آنها وارد نمی شد، بلکه در می زد و آنها را صدا می کرد. یکی از دختران آن سالک پرهیزگار می گوید:
برای نماز صبح در می زد و مرا چون خیلی زود بیدار می شدم و سحرخیز بودم با این عنوان زیبا صدا می زد: خانم بهشتی، خانم بهشتی، وقت نماز است پاشو!
راه سخت
آخرين بار كه امام خمينی(ره) به بيمارستان رفتند، همان طور كه از سرازيری كوچه پايين می رفتند، گفتند:
اين سرازيری كه می روم، ديگر بالا نمی آيم. اين جملات را با لبخندي بيان می كردند كه معنای آن، روحانيّت و آرامش ايشان در مسئله مرگ بود.
ساعت دوازده آخرين روز عمرشان گفتند:
خانمها را كار دارم.
وقتی خانم ها آمدند، گفتند:
اين راه، راه سختی است. بعد هم گفتند: گناه نكنيد.
امام در آن روز، از صبح تا شب، يكسره مشغول نماز بودند.
شفيعه روز جزا
حضرت علیّ بن موسی الرّضا (ع) در فضيلت زيارت بانوی بزرگوار، حضرت معصومه (س) چنين فرموده اند:
«هر كه او را زيارت كند و حقّ او را بشناسد، بهشت بر او واجب است.»
همچنين در زيارت نامه ای كه از حضرت رضا (ع) نقل شده است، در بيان جايگاه ايشان چنين آمده:
«يَا فَاطِمَه اِشفِعي لِي فِي الجَنَّه فِانَّ لَكَ عِندَالله شَأنَا مِن الشَّأن؛
اي فاطمه! برای بهشت برای ما شفاعت كن كه تو در نزد خدا جايگاه بس عظيمی داری.»
فرق بین مردمان
روزی وزير هارون الرّشيد از كنار قبرستان رد می شد. ديد جناب بهلول، استخوان ها را در قبرستان جا به جا می كند و دنبال چيزی می گردد. به او گفت:
بهلول! اينجا چه می كنی؟
بهلول گفت: امروز آمده ام اينها را از هم جدا كنم و فرق بگذارم بين وزير، دبير، سرهنگ، تاجر، حمّال و.. می خواهم ببينم داخل اينها كدامشان وزير است؟ هر چه نگاه می كنم، می بينم همه مثل هم هستند. اينها بی خود در دنيا بر سر هم می زدند.
توفیق دیدار
در فرازی از توقيع امام زمان(عج) به شيخ مفيد آورده است:
«اگر شيعيان ما كه خداوند توفيقشان دهد، همگان در پيمانی كه با ما داشتند، متّحد می شدند، هرگز بركت ديدار ما از آنها به تأخير نمی افتاد و هر چه زودتر سعادت ديدار ما را با معرفت كامل پيدا می كردند؛ ولي آنچه باعث اين دوری و سلب اين توفيق ديدار شده، خبرهايی است كه از اعمال ناپسند آنان به ما می رسد. »
مجرای لطف
يكی از نزديكان محترم سيّد منيرالدّين هاشمی شيرازی (ره) می گفت:
هر وقت برای كاری به ايشان مراجعه می كردم، چه كوچك و چه بزرگ، با محبّت تمام و با صبر و حوصله به حرف هايم گوش داده و با نهايت تلاش، سعی در حلّ مشكل می كرد و وقتی تشكّر يا عذرخواهی می كرديم، می فرمود:
شما بر من منّت داريد. هر كس از بندگان خدا برای انجام كاری به من مراجعه كند، مثل اين است كه نعمتی به من رو كرده و خداوند مرا مجرای لطف خود قرار داده است.
ویژگی های روحی و معنوی شهید آیت الله مدنی
آیت الله مدنی در همه حال، چشم به درگاه فیض الهی داشت و همواره در قنوت نمازهایش با سوز و گداز با خدا به نجوا می ایستاد و از او شهادت در راه اسلام و انقلاب را طلب می نمود. چون در عالم رؤیا جام شهادت از مولایش حسین (ع) گرفته بود، بی صبرانه در انتظار آن روز بود. خود می گفت:
«من در دو موضع نسبت به خودم شک کردم. یکی اینکه به من می گویند «سیّد اسدالله!» آیا واقعاً من از اولاد پیامبر (ص) هستم؟ و دیگر اینکه آیا من لیاقت آن را دارم که در راه خدا شهید بشوم یا نه؟ »
روزی به حرم امام حسین (ع) رفتم و در آنجا با ناله و زاری از امام (ع) خواستم که جوابم را بدهد. پس از مدّتی، یک شب امام حسین(ع) را در خواب دیدم که بالای سرم آمد و دستی به سرم کشیدند و این جمله را فرمودند: «یا بُنَیُّ أنتَ مَقتُولٌ؛ ای فرزندم! کشته می شوی» که جواب دو سؤال من در آن بود. امام فرمودند: فرزندم! یعنی من سیّد هستم، و دیگر به من بشارت داد که من شهید می شوم.»
از دیگر ویژگی های روحی ایشان می توان به زهد، امانت داری، اخلاص، شجاعت، دین داری و شیفته خدمت بودن ایشان اشاره کرد که به حق، سراسر زندگی پربارش جلوه اخلاص بود. او در زندگی خویش و حتّی در دوران تبعید نیز همواره در خدمت مردم بود و در این راه هیچگاه احساس خستگی نمی کرد. به هر شهر یا روستایی که می رفت برای رفع نیازهای فردی و اجتماعی مردم تلاش می کرد.
یاد مرگ
فقیه اعظم، شهید اوّل (ره) گفته است:
[انسان باید] یاد مرگ را نصب العین خویش كند و برای رسیدن آن زمان، در همه حال آماده باشد. برای اینكه یاد مرگ فرا دید او گردد، روزی بیست مرتبه یاد مرگ كند. با قلب و زبان، دائم در استغفار بوده، طلب بخشش كند. كیفیّت آن استغفار چنین است:
«اَللَّهُمَّ اغفِرلی، فَانّی اَستَغِفرُكَ و اَتُوب.»
برادران دینی را یار و كمك باشد و با نهایت افتادگی، نیاز آنان و حاجتشان را برآورد و اولاد فاطمه (س) را خدمت كند و برای تعجیل فرج امام زمان (عج) دائم دعا كند؛ زیرا این عمل در شریعت اسلام از اهمّیت والایی برخوردار است.
اثر لقمه حرام
آیت الله انصاری همدانی(ره) از سهم امام زمان(عج) برای ارتزاق خود و خانواده شان به هیچ وجه استفاده نمی کرد و معیشت او از این وجوهات نبود. ایشان اگر جایی می رفت که از مال صاحب آن اطمینان نداشت یا چیزی نمی خورد یا پول آن را کنار می گذاشت. چون به اثر لقمه حرام یا شبهه ناک در روح سالک بسیار معتقد بود و به آن اهمیّت زیاد می داد.
آقای علی انصاری (پسر ایشان) می گوید:
«آقای حکمت نقل می کردند که یک بار آقای انصاری با ملّاآقاجان زنجانی که مدّتی ملازم آقای انصاری بود، به یک باغ انگور می رود. مرحوم ملاّ آقاجان می گوید: این باغ مال یکی از دوستان ما است از انگورهای آن میل کنید. ولی آقای انصاری استنکاف می کند و نمی خورد. آقای حکمت می گوید: من تعجّب کردم که چرا آقای انصاری به انگورها لب نزد!؟
از ایشان در این زمینه سؤال کردم. آقای انصاری می گوید:
حاج ملّاآقاجان اشتباه می کند.
بعداً که تحقیق کردیم، متوجّه شدیم که باغ مال کس دیگری بوده است.
ترك امر به معروف و نهی از منكر
ترك امر به معروف و نهی از منكر به معنی كوتاهی و مسامحه در امر به معروف و نهی از منكر است. رسول خدا (ص) می فرمايند:
«هيچ قوم گناه كاری نيست كه در ميان آنان كسی باشد كه قدرت بر منع آنان داشته باشد و منع نكند؛ مگر آنكه بيم آن است كه خداوند تعالی عذاب بر همه آنان نازل گرداند.»
درخبر است كه حق تعالی به يوشع بن نون (ع) وحی كرد كه:
صد هزار مرد از قوم تو هلاك خواهند شد. چهل هزار از نيك مردان و شصت هزار از بدان.
سؤال كردند: از نيكان چرا؟ فرمودند:
«زيرا با دشمنان خدا دشمنی نكردند و از خوردن و معاملت كردن با ايشان حذر نكردند.»
زهد و ساده زیستی آیت الله عبدالکریم حائری
از خصوصیّات بارز آیت الله عبدالکریم حائری که سایر خصوصیّات اخلاقی دیگر او را تحت الشّعاع خویش قرار میداد، زهد و ساده زیستی و زندگی بی آلایش ـ قبل و پس از مرجعیّت ـ او بود. پایبندی او به زیست طلبگی تا آخر عمر، از او تندیسی از زهد ساخته بود.
او همواره خدا را شاکر بود که از همان اندک چیزی که در دست دارد، میتواند به وضع فقرا رسیدگی کند.
روزی یکی از بزرگان، عبای گرانقیمتی را به فرزندش هدیه کرد و آیت الله حائری چون از آن مطلّع گردید، با فرزندش به سخن نشست و با این جمله که:
فرزندم، این عبا برای تو زیاد است، او را متقاعد ساخت که آن را فروخته، با پولش سه عبای متوسّط برای خود و دو طلبه دیگر تهیّه نماید.
افزایش نعمت ها
شکر نعمت نعمتت افزون کند
کفر، نعمت از کفت بیرون کند
حضرت عیسی(ع) روزی در سیر و سیاحت خود، مردی نابینا را دید که علاوه بر کوری، به بیماری جذام و برص مبتلاست و بدنش از دو طرف فلج است و زمین گیر می باشد و در عین حال مکرّر می گوید: خدا را شکر که مرا از بسیاری از بیماری ها حفظ نموده.
عیسی(ع) به او گفت:
«تو به کدام بلا گرفتار نیستی که چنین شکر می کنی؟»
نابینا گفت: من از آن کس که مانند من معرفت به خدا ندارد، بهترم. از این رو شاکر خدا هستم.
حضرت عیسی(ع) فرمود: «راست گفتی. دست خود را به من بده!»
او دستش را به عیسی (ع) داد. ناگهان به اعجاز عیسی(ع) از همه بیماری ها آزاد شد و زیباترین شکل را پیدا کرد و از آن پس رفیق عیسی (ع) بود.
آری. شکر نعمت، نعمتت افزون کند…
برگی از دفتر فضیلت
نماز اوّل وقت
یکی از ویژگی های بارز آیت الله بهشتی، توجّه فراوان به نماز بود. هیچگاه چیزی نمی توانست ایشان را از نماز اوّل وقت باز دارد. هنگام نماز، کارها را رها می ساخت و به سوی تکلّم با خدا میشتافت و اگر چنانچه جلسه ای بود و موقع نماز فرامی رسید، یادآوری می کرد که موقع نماز است، برای عبادت خدا خودمان را آماده کنیم.
نظم
زندگی او سراسر نظم بود و موفّقیت چشمگیرش بیشتر در گرو نظم بوده و بدین وسیله این مسیر را با موفّقیت پیموده است.
همسر ایشان در این باره می گوید:
دکتر بسیار منظّم بودند، هرچند ایشان یک مرد سیاسی بود و در جلسات زیاد شرکت می کرد، چیزی که من از وی به یاد دارم این است که امکان نداشت دیرتر از موقع مقرّر در جلسه ای حاضر شود و به هر وسیله ای که بود، در ساعت مقرّر خودشان را به محلّ مورد نظر می رساندند.
وی می گفت:
ما تا نظم در کارهایمان نداشته باشیم، نمی توانیم کارهای مملکت را پیش ببریم.
در خانه
در کارهای خانه به همسرشان کمک می کرد و به درس بچّه ها رسیدگی جدّی می نمود. از وضع درسی و مشکلاتشان می پرسید و به آنها کمک می کرد. به دلیل نظارت ایشان در منزل، اسراف و استفاده بی حدّ و حصر کمتر مشاهده می شد، برای ساخته شدن بچّه ها به آنها پول به عنوان قرض الحسنه می داد تا از حقوق ماهیانه آنها، که معادل ده برابر سنّشان بود، کم کند.
در تربیت بچّه ها، نه آنها را بیبند و بار و لوس بار می آورد و نه خشن و بسیار جدّی. شوق به نماز و روزه و دیگر واجبات را در بچّه ها به طور اختیاری ایجاد می کردند.
راه رهايي از آتش جهنّم
يكی از تجّار تهران كه از همراهان آيت الله شاه آبادی(ره) بود، بعداً به علّت حرف های بعضی، از آقای شاه آبادی كناره گرفته بود و سوء ظنّی از ايشان در ذهنش بود.
او می گويد:
روزی در خواب ديدم قيامت شده و در صحرای قيامت جمعيت زيادی در آتش بودند و در اين آتش عجيب می سوختند. وقتي اين جمعيت درون آتش چشمشان به من افتاد ، صدايم زدند فلانی به دادمان برس.
پرسیدم: من برايتان چه كار كنم؟
گفتند: بايد بروی پيش آقای شاه آبادی يك ذكری بگيری و ما را نجات بدهی.
پرسیدم: آقای شاه آبادی را از كجا پيدا كنم؟
گفتند: در آن باغ است. وقتي وارد باغ شدم و قضيه را براي ايشان گفتم؛ فرمودند:
برو به آنها بگو من ذكری اعظم از ذكر ياحسين ندارم. من هم آمدم و گفتم و آنها هم يك يا حسين گفتند و نجات پيدا كردند. از خواب پريدم، فهميدم در خصوص ايشان اشتباه كرده ام.
ضرر جلسه معصيت
اصل و اساس سيره تربيتي اين بزرگان، چه آقای قاضی و چه آقای انصاری، بر اين بود كه دامنت آلوده به گناه نشود. خيلی به شرعيات پايبند بودند. ما قبل از اينكه با اين بزرگواران آشنا شويم، مثلاً نمی دانستيم كه مجلس معصيت چقدر مضرّ است و خيلی راحت در مجالس شركت می كرديم و بعد از آشنايي با ايشان بود كه پرهيز ميكرديم و اگر در مجلسی، معصيتی بود، در آن شركت نمی كرديم.
يك شب در يكی از جلساتمان جوانی بود كه ظاهراً شب قبلش در مجلسی، معصيتی كرده بود. در آن جلسه، آقای انصاری به او گفت: حافظ بخوان. امّا وسط خواندنش گفتند: بده فلانی بخواند.
آن لحظه جوان حالش منقلب شد و تازه فهميد چه خبر بوده و بعد از جلسه خدمت آقا رفته و پشيمانی خود را بيان می كند و آقا هم با او ملاطفت كرده و می گويند:
اين جور جلسات جای شما نيست.
دعای امام حسین(ع)در روز عاشورا
امام حسين (ع) از ابتدای روز «عاشورا» تا آخرين لحظات عمر شريفش به دعاها و اذكار گوناگونی مشغول بودند؛ از جمله نقل شده است آن حضرت، اين دعا را ابتدای آن روز خواندند:
«خدايا! تو در هر گرفتاری، پشتيبان من هستی و در هر سختی، اميد منی و در هر پيشامد، پشتيبان و توان من هستی. چه بسيار اندوهی كه دل از آن ناتوان شد و در آن بيچاره شدم و دوست رهايم كرد و دشمن زخم زبان میزد و من آن اندوه را با شوق به سوی تو و بیرغبتی از غير تو، به درگاهت آوردم. تو نيز آن غم را گشودي و بر طرف كردی. پس تويی ولیّ هر نعمت و صاحب هر نيكی و منتهای هر آرزو.»
سفارش های قرآن برای شیوه دعا کردن
قرآن درباره دعا سفارش هایی دارد؛ از جمله:
۱. دعا و درخواست باید خالصانه باشد:
« فَادْعُوا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّين؛
(تنها) خدا را بخوانيد و دين خود را براى او خالص كنيد.»
۲. با ترس و امید همراه باشد:
« وَ ادْعُوهُ خَوْفاً وَ طَمَعاً؛
و او را با بيم و اميد بخوانيد.»
۳. با عشق و رغبت و ترس توأم باشد:
«يَدْعُونَنا رَغَباً وَ رَهَبا؛
و در حال بيم و اميد ما را مىخواندند.»
۴. با تضرع باشد و صورت را بگیرد:
«ادْعُوا رَبَّكُمْ تَضَرُّعاً وَ خُفْيَة؛
پروردگار خود را(آشكارا) از روى تضرّع، و در پنهانى، بخوانيد.»
۵. با ندا و خواندنی مخفی همراه باشد:
«إِذْ نادى رَبَّهُ نِداءً خَفِيًّا؛
در آن هنگام كه پروردگارش را در خلوتگاه پنهان خواند.»
خدای منتظر
خداي متعال مي فرمايند:
«فَقُل إِنَّما الغَيبُ لِلهِ فَانتَظِرُوا إِنِّي مَعَكُم مِنَ المُنتَظِرينَ؛
علم به غيب مخصوص خداست. پس انتظار بكشيد. من نيز از منتظران خواهم بود.»
انتظار حضرت مهدي (ع) از همه انتظارها فراتر است. انتظار مهدي(ع)، يعني ايمان به غيب و اقرار به ولايت و باورداشتِ حقّ حاكميت «قرآن» و عشق به زيبايي ها، التزام به خوبيها و شوق به كمال و روايت اشتياق و حديث جست وجو و قصّه وصل است.
انتظار حضرت مهدي(ع)، يعني اقتدا به آن حضرت و بيعت و سرسپاري به فرمان اوست.
چنين انتظاري برترين و بالاترين عبادت است:
«اَفْضَلُ العبادةِ انتظارُ الفرج؛
انتظار فرج حضرت بقيّه الله اعظم از برترين عبادات است.»
حلم
حلم، اطمينان نفس است به گونه اي كه قوّه غضبيّه نتواند آن را به آساني تحريك كند و ناگواري هاي روزگار نتواند او را مضطرب سازد.
مؤمن تنها وقتي غضبناك مي شود كه هتك حرمت الهي را مشاهده كند.
در روايت است كه:
«هيچ جرعه اي را بنده نياشاميد كه اجر آن، بيشتر از جرعه آبي است كه براي فرو نشاندن غضب از براي خدا فرو برد. »
توجّه، مراقبه
«طُوبي لِمن صَمَت الّا عن ذكر الله؛
خوشا به حال كسي كه جز از ذكر خدا خاموش باشد.»
استاد علّامه طباطبايي(ره) در مراتب عرفان و سير و سلوك معنوي و ذكر دعا و مناجات نمونه بود. غالباً ذكر خدا بر لب داشت و جلسه اي به سكوت نمي گذشت مگر اينكه لب هاي استاد به ذكر خدا حركت مي كرد.
در يكي از شب هاي آخر عمر كه در خدمت ايشان بودم، عرض كردم:
براي توجّه خدا و حضور قلب در نماز چه راهي توصيه مي فرماييد؟
به سوي من متوجّه شد و لبهايش حركت كرد و با آهنگ بسيار ضعيفي كه به سختي شنيده ميشد، فرمودند:
توجّه و مراقبه، توجّه و مراقبه.
اين جمله را بيش از ده مرتبه تكرار كرد.
معصيت
خدای متعال میفرمايند:
«لَقَد خَلَقنَا الإِنسانَ في أَحسَنِ التَقويم؛
به درستی كه ما انسان را در بهترين وقت خلق نموديم.»
اگر انسان خود را تهذيب نكند، بر معصيت خدای تعالی اصرار ورزد، روح خود را در منجلاب فساد و تباهی غوطهور سازد و پردههای سياهی را كه روی قلب خود افكنده كنار نزند، به اسفل السّافلين «ثُمَّ رَدَدناهُ اَسفَلَ سافِلينَ» كه آخرين درجه از حجابهای ظلمانی است، گرفتار میشود و اين در حالی است كه خداوند، انسان را در بهترين شكل آفرينش خلق كرده.
قطب راوندی از امام باقر(ع) نقل میكند كه آن حضرت فرمودند:
«شگفتا از مردم كه از ترس بيماری در خوردن غذا، احتياط و امساک میكنند و از بيم آتش دوزخ از گناه و معصيت خودداری نمیكنند!»
يأس
خداوند متعال میفرمايد:
«وَ مَن يَقنَطُ مِن رَحمَةِ رَبِّهِ إِلّا الضّالُّون؛
هيچ كس جز گمراهان از رحمت خدا مأيوس و نااميد نمیشود.»
خوف و رجاء مانند دو كفّه ترازو هستند كه با هم برابرند. اگر كفّه رجاء و اميدواری بيشتر شود، انسان دچار غرور و سركشی میشود و اگر خوف از حدّ خود خارج شود، انسان دچار يأس و نااميدی میگردد.
پس:
«قُل يا عِباديَ الَّذينَ أَسرََفُوا علي أَنفسِهِم لا تَقنَطُوا مِن رَحمَةِ الله؛
بندگانی كه به خود بد كرديد! از رحمت خدا نااميد نباشيد.»
زیرا:
«إِنَّهُ لا يَيأسُ مِن رَوح ِاللهِ إِلّا القَومُ الكافِرونَ؛
از رحمت خدا مأيوس نشويد؛ كه تنها گروه كافران، از رحمت خدا مأيوس مىشوند.»
سوء ظنّ
رسول خدا(ص) فرمودند:
«لا تَموتَنَّ اَحَدُكُم اِلّا وَ هُوَ يَحسُنُ الظَّنَّ بِالله؛
مبادا كسی بميرد و سوءظنّ به خدا داشته باشد!»
بدگمانی به خدا و خلق خدا از گناهان بزرگ است.
از حضرت امير (ع) نقل شده كه فرمودند:«بايد كار برادر خود را به بهترين محامل حمل كنی و بايد به آنچه از برادر تو سر زده، گمان بد نبری؛ مگر وقتی كه محمل خوبی بر آن نيابی.»
البتّه لازم است بدانيم كه در مقابل نيز فرمودهاند:
«اِتَّقوا مِنْ مَواضِعِ التُّهم؛
از كارهايی كه باعث بد گمانی ديگران بشود، بايد پرهيز كرد و خويشتن را در معرض تهمت قرار نداد.»
جبران گناه
اميرالمؤمنين حضرت علی(ع) فرمودند:
«طُوبي لَكُلّ نادِمٍ عَلي زَلَّتِهِ مُستَدرَكِ فارِطِ عَثرَتِه؛
خوشا به حال كسی كه بر لغزشش پشيمان باشد و فوری به جبران گناه گذشته برخيزد.»
بشر حافی با شنيدن يك جمله دگرگون شد. با پای برهنه به دنبال مرد ناشناس كه جز موسی بن جعفر(ع) نبود، دويد و به دست آن حضرت به شرف توبه نائل شد و به افتخار آن روز كه با پای برهنه توبه كرده بود، تا آخر عمر كفش به پا نكرد و تا زنده بود، بر عهد و پيمان خويش وفادار بود و ديگر گرد گناه نگشت و بدين سان در سلک مردان پرهيزگار درآمد.
تواضع
خدای متعال میفرمايد:
«وَ عِبادُ الرَّحمنِ الَّذينَ يَمشُونَ عَلَي الأَرضِ هَونا؛
بندگان خدای رحمان آنهايی هستند كه آرام و بدون تكبّر روی زمين قدم برمیدارند.»
تواضع يكی از آداب و سنن اخلاقی و از ويژگیهای انسان متخلّق به خُلق نيكو است و شرع مقدّس نيز تأكيد زيادی روی آن دارد كه در اين باب، آيات و روايات زيادی وارد شده است. «قرآن عظيم» وقتی اوصاف بندگان خاص را برمیشمارد، يكی از اوصاف و امتيازات را تواضع میداند و میفرمايد: «عِبادُ الرَّحمنِ…» يا در جای ديگر، بهترين خَلق خود را به تواضع در مقابل مؤمنان امر مینمايد و میفرماید:
«وَ اخفِض جَناحَكَ لِمَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ المُؤمِنين؛
با مؤمنانی كه از تو پيروی میكنند متواضع و فروتن باش.»
عجب
خدای متعال میفرمايد:
«قُتِلَ الإِنسانَ ما أَكفَرَه * مِن أَي شَيءٍ خَلَقَه»
عجب يعنی اينكه انسان به واسطه داشتن نعمتی بزرگ يا صفتی و خصلتی، خود را از ديگران برتر بداند و منعم خود را فراموش كند. اين در حالی است كه اگر انسان به منشأ خلقت خود (كه آب گنديدهای است) فكر كند و بينديشد كه خداوند او را از چه خلق كرده و بداند كه «إِنَّ أَكرَمَكُم عِندَاللهِ أتقاكُم» هرگز دچار عجب نمیشود.
عفّت
خدای متعال میفرمايد:
«كُلُوا وَ اشرَبُوا وَ لا تُسرِفُوا؛
بخوريد و بياشاميد و اسراف نكنيد.»
رعايت اعتدال و ميانهروی قوّه شهوت (اعمّ از شهوت فرج يا شكم) حالتی است كه به آن عفّت گويند و به عبارت ديگر، مطيع و منقاد كردن قوّه شهوت در مقابل عقل، حدّ اعتدال و ميانه است كه شرع به آن توصيه كرده.
حضرت علی(ع) میفرمايند:
«عفّت، افضل عبادات است.»
امام باقر(ع) هم در اينباره میفرمايند:
«هيچ عبادتی افضل از عفّت فرج و شكم نيست.»
و باز در روايت است كه:
«كسانی كه عفّت ندارند، شيعه امام جعفر صادق(ع) نيستند.»
پس شيعه بايد وجود خود را از زنگار شهوت و شيطنت پاک كند.
رسول خدا(ص) وقتی برای جنگ بيرون شهر میرفتند، فردی را به عنوان سرپرست در شهر میگذاشتند. برای اين منظور جوانی در شهر ماند. يک روز، جوان به خانه دوستش رفت و در زد. زن در را باز كرد. شيطان جوان را وسوسه كرد. جوان وارد خانه شد. دست شهوت بر سينه زن زد. زن فرياد كرد: النّار النّار؛ يعنی آتش، آتش. جوان به خود آمد. بيرون دويد و در حالیكه ديوانهوار فرياد میكرد: النّار النّار، آواره كوه و بيابان شد. احوال او به رسول خدا(ص) رسيد. پس از چندی پيک وحی خبر آمرزش وی را داد. آنگاه «سوره تكاثر» نازل شد و جوان با شنيدن اين آيات، روح از كالبدش خارج گرديد.
كفران
خدای متعال میفرمايد:
«وَ لَئِن كَفَرتُم إِنَّ عَذابي لَشَديدٌ»
نشناختن نعمت و شاد نبودن به آن و صرف نكردن آن را در جهتی كه مْنعم بر آن راضی است، كفران نعمت نامند. كفران نعمت از صفاتی است كه آدمی را در آخرت به شقاوت میرساند و در دنيا سبب سلب نعمت و حرمان میگردد.
امام صادق(ع) میفرمايند:
«خدا لعنت كند كسی كه سدّ راه خير میكند.»
عرض شد: يابن رسول الله! آنها كيانند؟ فرمودند:
«شخصی كه كسی به او نيكی كند و او كفران نعمت كند و این سبب شود كه آن شخص ديگر نيكی نكند.»
بهترين زمان برای دعا
افضل اوقات به جهت ذكر، نزد طلوع صبح و وقت شام است و بعد از صبح و عصر.
از پيامبر(ص) منقول است كه خدای تعالی فرمود:
«يا ابن آدم! ذكر كن مرا، بعد از صبح. يک ساعت و بعد از عصر، يک ساعت تا ضروریترين مهمّات تو را كفايت كنم.»
و امام باقر(ع) فرمودند كه:
«ابليس – لعنت الله عليه – پراكنده میسازد، لشكر شب را در وقتی كه آفتاب فرو میرود و در وقتی كه طلوع میكند، بسيار ذكر خدا را بگوييد در اين دو ساعت و پناه گيريد به خدا در اين دو ساعت. به درستی كه اين دو ساعت، وقت غفلت است و افضل اوقات ذكر، سحرهاست و بعد از صبح و عصر.»
و از ائمّه(ع) مرويست كه:
«آگاه باشيد كه صلوات خدا بر سحرخيز است و بر آنها كه در سحرها استغفار میكنند.»
غضب
غضب، حالتی نفسانی است كه موجب حركت روح حيوانی به منظور گرفتن انتقام میگردد و نور عقل را میپوشاند. بنابراين، موعظه و پند به انسان غضبناک سودی نمیبخشد.
امام صادق(ع) میفرمايند:
«الغَضَبُ مِفتاحُ كلِّ شَرّ؛
غضب كليد هر بدی است.»
و رسول خدا(ص) میفرمايند:
«شجاع كسی است كه خود را در حال غضب نگاه دارد.»
و از نتايج غضب، پشيمانی پس از خاموشی غضب و دشمنی با دوستان و شماتت دشمنان است.
حرام
خداي متعال میفرمايد:
«فَليَنظُرِ الإِنسانُ إِلي طَعامِه؛
انسان بايد در قوت و غذای خود به چشم احتياط بنگرد.»
پس مهمترين چيزی كه مؤمن بايد به آن توجّه كند، نگاه داشتن شكم و حفظ دامن از آلودگی به حرام است.
ابوبصير گويد:
شخصی حضور امام باقر(ع) رسيد و عرض كرد:
من در مقام عمل، ضعيف و ناتوانم و كمتر توفيق دارم روزه (مستحبّی) بگيرم؛ ليكن اميدوارم كه به جز حلال، چيزی نخورم.
امام(ع) فرمودند:
«اَيِ الاِجتِهادُ اَفضَل مِن عِفَّة بَطن وَ فَرج؛
كدام تلاش و رياضت، بهتر و بالاتر از حفظ شكم و دامن از حرام است؟»
و نيز فرمودند:
«هيچ عبادتی نزد خداوند با ارزشتر از حفظ شكم و دامن از حرام نيست.»
پاک شدن گناهان
امام حسين(ع) می فرمايند:
«علی(ع) به عيادت سلمان فارسی كه مريض بود، رفت. حضرت به او فرمودند: «حالت چگونه است؟» عرض كرد: يا ابالحسن! خدا را سپاس گويم و از اندوه زياد ناراحتم.
امام فرمودند: «ناراحت نباش كه هيچ دردی به شيعيان ما نمی رسد؛ مگر به واسطه گناهانشان كه آن درد، او را پاك می كند.»
عرض كرد: اگر اينگونه است، پس پاداشي جز تطهير گناهان نداريم؟
حضرت فرمودند: «ای سلمان! شما به واسطه مريضی و دعا و درخواست از خداوند، اجر و ثواب می بريد و .. امّا درد، باعث پاكسازی و كفّاره گناه است.»
سلمان ميان دو ديده امام را بوسه زد و گريست و سپس گفت: «ای اميرمؤمنان! اگر شما نبوديد، چه كسی اين مفاهيم و معارف را برای ما بيان می كرد؟!»
عفو
عفو و احسان از اوصاف حميده است و اخلاق زيبای انبياء و اوليای خداست و خدا در «قرآن» میفرمايد:
«وَ أَن تَعفُوا أَقرَبُ لِلتَّقوي؛
عفو كردن به تقوا نزديکتر است.»
و بزرگان گفتهاند در عفو لذّتی است كه در انتقام نيست و پيامبر اكرم(ص) فرمودهاند:
«العَفو لا يَزيدُ العَبدَ الّا عِزّا فَاعفُوا يَعِزُّكُم الله؛
عزّت را عفو و بخشش زياد میكند. پس عفو كنيد تا خدا شما را عزيز كند.»
و عفو از اوصاف پروردگار عالم است و او را در مقام ستايش به اين وصف ياد میكنند.
عيب خويش
«طُوبي لِمَن شَغَلَهُ عَيبَهُ عَن عُيوبِ النّاسِ؛
خوشا به حال كسی كه اصلاح عيوب خويش، او را از عيبجويیديگران بازداشته است.»
شخصی نزد عمر بن عبدالعزيز رسيد و در سخنان خود از مردی به بدی ياد كرد. عمر گفت:
اگر مايلی، تحقيق كنم. در صورتی كه گفتهات دروغ درآمد، فاسق و گنهكاری و خبر تو مشمول اين آيه شريفه میشود:
«يا أَيُّها الَّذين آمَنُوا إِن جاءَكُم فاسِقٌ بِنَبَإِ فَتَبَيَّنُوا؛
ای مؤمنان اگر فاسقی برای شما خبری آورد تصديق نكنيد تا تحقيق كنيد.»
و اگر راست گفته باشی، عيبجو و سخنچين هستی كه مشمول اين آيه میشوی:
«هَمّازٍ مَشّاءٍ بِنَميم؛
از عيبجو و سخنچين پيروی مكن.»
و اگر هم ميل داری، تو را عفو میكنم.
شخص شرمنده و سرافكنده شد.
آمادگی برای ياری امام(ع)
امام باقر(ع) آيه ۲۰۰ «سوره بقره» را چنين تفسير میفرمايند:
«منظور از جملات «أَصبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا» در آيه شريفه اين است كه:
«اصبَرُوا عَلي اَداء الفَرائِض و صابِرُوا عَدوّكُم و رابِطُوا اِمامِكُم المُنتظَر؛
صبر كنيد، بر انجام احكام شرعی و شكيبايی كنيد بر آزار و اذيّت دشمنان و آماده باشيد، برای ياری امامتان كه در انتظار او هستيد.»
و لزوم آمادگی برای ياری حضرت اصلاح خويش است؛ يعنی اصلاح ظاهر و باطن.
ظلم
خدای متعال میفرمايد:
«وَ سَيَعلَمُ الَّذينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنقَلَبٍ يَنقَلِبُون؛
به زودی كسانی كه ظلم كردند، خواهند دانست چه كيفری در انتظار آنها است.»
ظلم و تجاوز، در واقع سركشی از فرمان حق است كه از حدّ شرع و عقل فراتر رفته و از حريم و محدوده خدا خارج شده است و كسی كه حريم الهی را میشكند، در واقع از اطاعت و انقياد الهی بيرون رفته و دير يا زود به عقوبت گرفتار میشود.
خيرخواهی
نصح يا خيرخواهی، از صفات عالیه انسان است. امام صادق(ع) میفرمايند:
«بر مؤمن واجب است كه برای برادر مؤمن خويش چه در حضور و چه در غياب، خيرخواهی كند.ـ خيرخواهی آن است كه آنچه برای خويش نمیپسندد، برای ديگران هم نپسندد و برعكس هر چه برای خود میپسندد، برای ديگران هم بخواهد.»
انسان خيرخواه دچار حسادت نمیشود؛ زيرا او میداند دنيا عاريتی است و هدف از خلقت چيست.
حسادت
حسادت، يعنی تمنّای زوال نعمت از فرد يا افراد ديگر كه از بدترين بيماریها و رذائل اخلاقی است.
رسول خدا(ص) میفرمايند:
«نعمتهای خدا را دشمن دارند.»
عرض شد: چه كسانی دشمن نعمتهای خدايند؟ حضرت فرمودند:
«كسانی كه نسبت به افرادی كه مورد فضل خدايند، حسادت میورزند.»
بدترين حسادت، حسادت بين دانشمندان و عالمان است كه علم را به خاطر جاهطلبی و كسب مال تحصيل نمودهاند و اگر باطن پاک بود، چنين رذيلهای نبود، پس حسادت از طبيعت ناپاک آنها سرچشمه گرفته است.
ترس از گناهان
«طوُبي لِمَن راقَب رَبّه و خافَ ذَنبه؛
خوشا به حال بندهای كه مراقب پروردگارش باشد و از گناهانش بترسد.»
دلا بسوز كه سوز تو كارها بكند
نياز نيمه شبی دفع صد بلا بكند
تعظيم
عظيم و احترام به بندگان خدا ضدّ تحقير است. در حديث قدسی است كه خداوند عزّوجلّ میفرمايند:
«وَ ليَأمَن غَضبي مَن اَكرَمَ عَبدي المُؤمِن؛
هر كس بنده مؤمن مرا اكرام كند، از غضب من در امان است.»
و به تجربه ثابت شده كه انسان با هر چشمی كه به مردم نگاه میكند، مردم نيز به همان چشم به او مینگرند. پس بايد هر كس را به اندازه شايستگی وی احترام و تعظيم نمود.
شجاعت مالک در کلام امیرالمؤمنین (ع)
بهترین کلام در معرفی مالک، سخنان جامع و زیبای امیر بیان، حضرت علی (ع) است. حضرت، به مردم «مصر» چنین می نویسند:
«از بنده خدا، علی، امیرمؤمنان، به مردمی که برای خدا به خشم آمدند، آن هنگام که دیگران خدا را در زمین نافرمانی و حقّ او را نابود کردند؛ پس ستم، خیمه خود را بر سر نیک و بد، مسافر و حاضر و بر همگان برافراشت. نه معروفی ماند که در پناه آن آرامش یابند و نه کسی از زشتی ها نهی می کرد.
پس از ستایش پروردگار، من بنده ای از بندگان خدا را به سوی شما فرستادم که در روزهای وحشت، نمی خوابد و در لحظه های ترس، از دشمن روی نمی گرداند. بر بدکاران از شعله های آتش تندتر است. او مالک، پسر حارث مذحجی است. آنجا که با حقّ است، سخن او را بشنوید و از او اطاعت کنید. او شمشیری از شمشیرهای خداست که نه تیزی آن، کند می شود و نه ضربت آن بی اثر است.
اگر شما را فرمان کوچ داد، کوچ کنید و اگر گفت بایستید، بایستید که او در پیش روی و عقب نشینی و حمله، بدون فرمان من اقدام نمی کند.
مردم مصر! من شما را بر خود برگزیدم که او را برای شما فرستادم؛ زیرا او را خیرخواه شما دیدم و سرسختی او را برابر دشمنانتان پسندیدم.»
تحقير
اهانت و تحقير بندگان خدا در حقيقت اهانت به مولا است و تحقير مخلوق در واقع تحقير خالق است. خداوند تبارک و تعالی میفرمايد:
«مَنْ اَهَانَ لِي وَلياً فَقَد بارَزَني بِالمُحاربةِ وَ دعانِي اِليَها؛
هر كس اهانت به يكی از بندگان من نمايد، به جنگ با من آمده است.»
خالص کردن عمل
«طوبي لِمَن اَخلَصَ لله عَمَلَهُ وَ عِلمَهُ و حُبَّه و بُغضَه و اَخذَه و تَرَكه و كلامه و صُمتَهُ؛
خوشا به حال كسی كه عملش و علمش و دوستیاش و دشمنیاش، گرفتن و واگذاریاش و سخنش و خاموشیاش را پاک و خالص برای خدا گرداند.»
جلوگیری از کرامت
محمّد بزنطی گويد:
در محضر امام رضا(ع) بودم. آن حضرت فرمودند كه امام عل(ع) فرمودند:
«از كرامت و بزرگواری، تنها الاغ جلوگيری ميكند.»
عرض كردم: معنی اين سخن چيست؟ فرمودند:
«۱. در موردی كه بوی خوش به شما عرضه میكنند؛ ولی ممانعت میكنيد؛
۲. در مجلس، جا باز میكنند؛ ولی شما بدون عذر در آنجا نمینشينيد.
در اين صورت شما از كرامت جلوگيری كردهايد و اين خلاف اخلاق اسلامی است.»
ترس از خدا
«طوبي لِلمُنكَسِرَةِ قُلوبُهُم مِن اَجَلِ الله؛
خوشا به حال آنان كه از بيم و ترس خدا، دل شكستهگانند.»
امام سجّاد(ع) نقل میكنند:
«زماني مردی با همسر خويش به كشتی نشست و كشتی بر اثر امواج در هم شكست و غرق شد. از مسافران، تنها زن او نجات يافت و به جزيرهای افتاد. راهزنی بود كه از هيچ گناهی باک نداشت و اتّفاقاً اين زن با او مواجه شد. راهزن چون خواست به كام خود برسد، زن چنان لرزيد كه مانند شاخه درخت تكان میخورد. راهزن پرسيد: از چه میترسی؟ زن با سر به آسمان اشاره نموده و گفت: از خدا. حالت زن راهزن را به خود آورد و از گذشته خود توبه كرد.
كوشش در امر به معروف و نهی از منكر
يكي از بزرگترين شعائر دين مقدّس اسلام و مقصد كلّی از بعثت انبياء(ع) فرضيه امر به معروف و نهی از منكر است.
از حضرت اميرالمؤمنين(ع) روايت شده كه:
«همه اعمال نيكو و جهاد در راه خدا در مقابل امر به معروف و نهی از منكر، همچون قطره است در برابر دريای پهناور.»
ترک امر به معروف و نهی از منكر
ترک امر به معروف و نهی از منكر به معنی كوتاهی و مسامحه در امر به معروف و نهی از منكر است.
رسول خدا(ص) میفرمايند:
«هيچ قوم گناهكاری نيست كه در ميان آنان كسی باشد كه قدرت بر منع آنان داشته باشد و منع نكند؛ مگر آنكه بيم آن است كه خداوند تعالی عذاب بر همه آنان نازل گرداند.»
در خبر است كه حق تعالی به يوشع بن نون(ع) وحی كرد كه:
صد هزار مرد از قوم تو هلاک خواهند شد. چهل هزار از نيکمردان و شصت هزار از بدان.
سؤال كردند: از نيكان چرا؟ فرمود:
«زيرا با دشمنان خدا دشمنی نكردند و از خوردن و معاملت كردن با ايشان حذر نكردند.»
اهل فضل
ابوحمزه ثمالی گويد: از امام سجّاد(ع) شنيدم كه فرمودند:
«وقتی كه روز قيامت برپا میشود، خداوند انسانهای قبل و بعد را در يک سرزمين جمع میكند؛ سپس منادی فرياد میزند: اهل فضل كجايند؟
جماعتی از مردم برمیخيزند. فرشتگان از آنها استقبال میكنند و میپرسند: فضل شما چه بود؟
گويند: ما با كسی كه قطع رابطه میكرد، دوستی برقرار میكرديم و به كسی كه ما را محروم میكرد، عطا میكرديم و به كسی كه ستم میكرد، عفو و بخشش داشتيم.
به آنها گويند: راست گفتيد. داخل بهشت شويد.»
خوف از خدا
«طوبي لِعَبد نَظَر اللهُ وَ هُوَ يَبكي عَلي خَطيئَةٍ مِن خَشيَةِ الله؛
خوشا به حال بندهای كه خداوند نظر لطف به او كند؛ حال آنكه او از خوف خدا بگريد.»
مردی از اهل «حبشه» نزد رسول خدا(ص) آمد و گفت: يا رسول الله(ص) گناهان من بسيار است. آيا درِ توبه به روی من باز است؟ پيامبر فرمودند: «آری.»
مرد حبشي از نزد پيامبر(ص) رفت. مدّتی گذشت كه بازگشت و عرض كرد:
يا رسول الله! آن هنگام كه گناه میكردم، خدا مرا میديد؟ پيامبر(ص) فرمودند: «آری.»
مرد حبشی آهي سرد از سينه بيرون داد و گفت: توبه جرم گناه را میپوشاند؛ امّا چه كنم با شرم آن؟
همانجا نعرهای زد و جان داد.
اخلاص و ريا
💧جمعی در محضر امام باقر(ع) بودند. بحث اخلاص و ريا پيش آمد. امام فرمودند: «نگهداری عمل، از خود عمل دشوارتر است.»
يكی از حاضران پرسيد: منظورتان از نگهداری عمل چيست؟
امام فرمودند: «مثلاً انسان پولی را میبخشد يا در راه خدا انفاق میكند، برای او پاداش عمل مخلصانه ثبت میشود. سپس در جايی آشكار كرده كه من فلان مبلغ را بخشيدم. پاداش انفاق پنهانی او در نامه عمل او حذف میشود و به جای آن پاداش انفاق آشكارا نوشته میشود. بار ديگر آن را مطرح میكند و اين بار آن پاداش هم حذف میشود و به جای آن عنوان ريا نوشته میشود.»
محبّت کامل و توسّل تام
مرحوم بافقی به قدری به وجود حضرت بقیّه الله (عج) محبّت و ارادت می ورزید که همواره ذکر و یاد حضرت را در قلب و بر زبان داشت و در همه امور، توسّل به حضرت را کافی و تمام می دانست. تا آنجا که در هیچ مجلسی نمی شد که برای فرج آن حضرت، دعا نکند.
خود آن مرحوم تعریف می کند:
در قم مرا با آیت الله حائری در این موضوع بحث بود که اگر کسی سهواً و خطائاًٌ و یا عمداً به دهان شیر و چنگال حیوان وحشی بیندازد و بعد متوجّه شده، متنبّه گردد و توسّل به حضرت بقیّه الله (عچ) پیدا کند و او را بخواند که «یا صاحب الزّمان ادرکنی»، آن حضرت او را دریابد.
مرحوم آیت الله حائری می فرمود:
چنین نیست؛ بلکه اگر سهواً و خطائاً بیندازد، البتّه آن حضرت او را نجات دهد و اگر عمداً انداخت، چشمش کور شود، می خواست نیندازد. حضرت او را نظری نمی کند.
من می گفتم:
مولایم ولیّ عصر، آقاتر و جوانمردتر است از اینکه به عمد و سهو و خطای کسی نگاه کند. به هر حال، اگر کسی خود را به دام هلاکت انداخت و بعد پشیمان شد و آن حضرت را به نصرت خواند، آن حضرت به جوانمردی خود او را نجات می دهد و ایشان قانع نمی شدند.
تا اینکه واقع شد؛ یعنی کسی خود را عمداً به دهان شیر درنده انداخت و آن حضرت را طلبید. پس آن حضرت او را نجات داد. من برای ایشان نوشتم:
«دیدی فلانی چطور خود را عمداً به دهان شیر درنده انداخت با اینکه می دانست کیست و زبان حال شما چه بود.»
خلاصه مرحوم آیت الله حائری تصدیق کرد و در این عمل، تسلیم شد.
مرحوم رازی می نویسد، آن شخص، خود مرحوم بافقی بود و آن شیر هم سلطان معاصرش بود و قضایای «قم» و تبعید و … را اشاره می نمود.
راستگويی
«يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اتَّقَوا اللهَ وَ كُونُوا مَعَ الصّادِقين؛
ای كسانی كه ايمان آورديد! با تقوا باشيد و با راستگويان باشيد.»
ضدّ دروغگويی، صدق و راستی است و پايينترين مراتب صدق اين است كه انسان در همه حالات، سخن راست بگويد و سزاوار است كه انسان با خدا و خلق خدا راستگو باشد.
پس كسی كه در حال نماز میگويد: «إِيّاكَ نَعبُدُُ» يعنی فقط تو را میپرستم، در حالی كه دنيا و هوا و هوس را میپرستد يا میگويند «وَ إِيّاكَ نَستَعين» در حالی كه از غير خدا، طلب ياری میكند، دروغگو است.
امام صاد(ع) میفرمايند:
«به ركوع و سجود طولانی كسی نگاه نكنيد؛ زيرا چيزی است كه او عادت كرده و میترسد اين شيوه را ترک كند. بنابراين به راستگويی و امانتداری هر كس نگاه كنيد.»
عمّار در آینه سخن دشمنان
شخصیّت جناب عمّار آن چنان درخشنده است که حتّی دشمنان هم نتوانستند فضایل وی را انکار کنند و در مقاطعی به تمجید از او پرداخته اند:
بهتر آن باشد که سرّ دلبران
گفته آید در حدیث دیگران
وقتی خبر شهادت جناب مالک اشتر به معاویه رسید، گفت:
«علی دو دست داشت؛ یکی را روز صفّین قطع کردم و او عمّار بن یاسر بود و دیگری را امروز، و او مالک اشتر است.»
در جنگ جمل شخصی به زبیر گفت:
«عمّار یاسر به سپاه ما پیوسته است.»
زبیر این سخن را قبول نکرد و گفت:
«کلّا و ربَّ الکعَبة أنَّ عمّاراً لایُفارقهُ أبَداً؛
نه به خدا قسم! عمّار هرگز از او [امیرالمؤمنین(ع)] جدا نمی شود.»
این تعبیر بیانگر استقامت عمّار در عقیده خود بوده است، تا جایی که حتّی تمام مخالفان او هم می دانستند که عمّار در دفاع از امیرالمؤمنین (ع) و حمایت از ایشان، ثابت قدم مانده است و هرگز در این راه کوتاهی نمی کند.
جلوه های تربیتی
سیّدرضی مردی خودساخته و پیراسته بود و شخصیّت و عظمت افراد را در ارزش های والای انسانی و معنویات می دید. از این رو در تمام عمرش همواره میانه روی را پیشه خود ساخت؛ چرا که با روح قناعت در غنای حقیقی به سر می برد.
وی هیچ گاه دست طمع به سوی دیگران دراز نکرد. به همین سبب، علوّ همّت و مناعت طبع شریف رضی، زبانزد عامّ و خاصّ گشته بود. در مورد خصوصیات اخلاقی سیّد رضی قضایای زیادی نقل شده است که به یکی از آنها اکتفا می کنیم:
از ابی محمّد مهلبی، وزیر بهاء الدّوله نقل کرده اند که می گفت:
روزی به من خبر رسید خداوند به سیّدرضی پسری عنایت کرده است. فرصت را غنیمت شمردم و خواستم به بهانه این مولود، صله ای به سیّدرضی بدهم. به غلامان دستور دادم طبقی حاضر کردند و دو هزار دینار بر طبق گذاشتم و به رسم چشم روشنی و هدیه برایش فرستادم. سیّد قبول نکرده و پیغام داده بود که: لابد وزیر می دانند و اگر مطلّع نیستند، بدانند که من از کسی صله قبول نمی کنم.
به امید اینکه اصرارم ثمر بخشد، دوباره طبقِ پر سیم و زر را فرستادم و گفتم: این هدیه ناچیز را قبول بفرمایید و به قابله ها بدهید.
او آنها را دوباره پس فرستاد و جواب داد: قابله ها غریبه نیستند و رسم ما بر این نیست که بیگانگان به خانه ما رفت وآمد داشته باشند. آنها از بستگان خودمان می باشند و چیزی هم نمی پذیرند.
برای بار سوم طبق را فرستادم و گفتم: حال که خود قبول نمی کنید، بین طلبه هایی که پیش شما درس می خوانند، تقسیم کنید.
چون طبق را آوردند، استاد در حضور طلبه ها فرمود: طلبه ها خودشان حاضرند! بعد رو به شاگردان کرد و گفت: هرکس به این پول ها محتاج است، بردارد. در این هنگام یکی از آنان برخاست. دیناری [طلا] برداشت و قسمتی از آن را قیچی کرد و بقیه را سر جایش گذاشت. دیگر طلبه ها هم چیزی برنداشتند.
شریف رضی از آن طلبه پرسید: برای چه این مقدار برداشتی؟!
وی گفت: شب گذشته هنگام مطالعه روغن چراغ تمام شد. خادم نبود که از انبار مدرسه روغن بدهد، از فلان بقّال، مقداری روغن چراغ نسیه کردم. حالا این قطعه طلا را برداشتم تا قرض خود را ادا کنم!
سیّدرضی تا این سخن را شنید، دستور داد به تعداد طلّاب کلید ساختند تا هرکس چیزی لازم داشت، کلید انبار را همراه داشته باشد.
صدقه آبرو
نقل کرده اند که یکی از انسان های الهی در خواب چنان دید که مجلسی باشکوه برپا شده و همه عالمان شیعه در آن جمع هستند؛ ولی ابنفهد حضور ندارد.
در عالم خواب می پرسد:
پس ابن فهد کجاست؟ می گویند او در مجالس انبیا مقام گزیده است.
آن عالم بزرگ مدّتی بعد، پس از دیدار با ابن فهد خوابش را برای وی تعریف می کند. آنگاه می پرسد:
شما چه کرده اید که خلوت نشین محفل انس گشته و در مجلس پیامبران جای گرفته اید؟
ابن فهد می گوید:
آنچه مرا بدان مقام رهنمود شد این بود که فقیر بودم و پولی نداشتم تا به آن صدقه داده، نیازمندی را دست گیرم. از همین رو مقام و آبرویم را صدقه دادم و از موقعیّت خویش، نیازمندی را دستگیری کردم.
قلب و عمل
برای امام صادق (ع) در محلّی [بيرون از خانه] مهمانی رسيد، سلام كرد و نشست. هنگامی كه امام برخاستند، مرد نيز همراه امام بلند شد. وقتي امام به منزل رسيدند، مرد را ترك كردند و به منزل وارد شدند.
آنگاه پسر آن حضرت، اسماعيل، عرض كرد:
ای پدر! چرا تعارف نكردی به منزل داخل شود؟
امام فرمودند:
«به دليل مشغوليّت نمی خواستم داخل منزل شود.»
اسماعيل گفت: او هم در صورت تعارف، داخل نمی شد.
امام فرمودند:
«پسرم! كراهت دارم كه خداوند، مرا نمايش گر ثبت كند.» [يعنی قلب و عمل من يكی نباشد.]
راز سرافرازی
فقیه فرزانه «کربلا»، آیت الله وحید بهبهانی با همه گستردگی اندیشه و ژرفنای دانش که داشت، بسیار گشاده رو، شیرین گفتار و فروتن بود.
روزی گروهی از مؤمنان، ضمن نامه ای از وی پرسیدند:
چگونه به چنین جایگاه بلندی در دانش، سرافرازی، شرافت و مقبولیّتِ دو سرا دست یافته اید؟
آن بزرگوار در پاسخ نوشت:
من هرگز خود را چیزی نمی دانم و در شمار افراد موجود جای نمی دهم. آنچه ممکن است مرا به این وضع رسانده باشد، این است که همواره دانشوران را به نیکی یاد کرده، یادشان را گرامی داشتم. هرگز اشتغال به تحصیل را رها نکردم و آن را بر هر کاری مقدّم می دارم.
بهره دنيا
«.. وَ لا تَنْسَ نَصِيبَكَ مِنَ الدُّنْيا..؛
و بهره خود از دنيا را فراموش مكن.. »
اين عبارت قرآنی، هشدار و تذكّری است برای فراموش نكردن بهره های دنيايی انسان و نعمت هايی كه می تواند از آنها برای آبادانی آخرت خويش استفاده كند.
در كتاب «معانی الأخبار» از حضرت موسی بن جعفر (ع) و آن حضرت از پدرانش از اميرمؤمنان (ع) درباره اين آيه چنين روايت كرده است:
«سلامتی، نيرومندی، فراغت، جوانی و نشاطت را فراموش مكن و با اين سرمايه های گران بها، آخرت خود را تأمين كن.»
انصاف
اميرالمؤمنين(ع) می فرمايند:
«هر كس با مردم انصاف داشته باشد، خداوند جز عزّت او نيفزايد.»
امام صادق(ع) به مردی فرمودند:
«آيا شديدترين و مؤكّدترين تكليف خدا بر بندگان را به تو بگويم؟
عرض كرد: بله. حضرت فرمودند:
«انصاف با مردم و ياری كردن برادران و ياری كردن برادران مؤمن و ياد خدا در هر مكانی.
روايت شده عربی بيابانی در يكي از جنگ ها نزد رسول خدا (ص) آمد و ركاب مركبش را گرفت. عرض كرد: يا رسول الله! عملی به من بياموز تا به وسيله آن به بهشت بروم. حضرت فرمودند:
«آنچه را كه دوست داری مردم نسبت به تو انجام دهند، نسبت به آنها انجام ده و آنچه را نمی خواهی با تو انجام دهند، با آنها نكن.»
اخلاق و رفتار آیت الله حبّوبی
عارف مجاهد، سیّد محمّدسعید حبّوبی یکی از فقیهان بردبار و صبور بود. تا آنجایی که مورد تقدیر و تشویق استاد بزرگ عرفان مرحوم ملّاحسینقلی همدانی قرار گرفت.
روزی آخوند ملّاحسینقلی همدانی در وسط درس چند بار پشت سر هم این جمله را تکرار کرد:
آفرین سیّد محمّدسعید! آفرین سیّد محمّدسعید!
همه حاضران مجلس از شنیدن این سخن تعجّب کرده و با بهت و حیرت به یکدیگر نگاه کردند که این چه سخنی است که استاد در وسط درس بدون زمینه بر زبان جاری کرده است؟!
بعداً که از سیّد محمّدسعید حبّوبی سؤال کردند که تو در آن روز کجا بودی و چه می کردی؟ او پاسخ داد:
آن ساعت من در قایق نشسته بودم و از «کوفه» به «کربلا» می آمدم. در قایق در کنار من مرد عربی خوابیده و سرش را بر شانه من گذاشته بود. او خرخر می کرد و آب دهانش به روی من می ریخت، ولی من دلم نیامد که او را بیدار کنم و آن وضعیت نفرت آور را تا مقصد تحمّل کردم و آن مرد عرب را از خواب بیدار ننمودم.
سخن آخوند علاوه بر اینکه حکایت از دید باطنی این ولیّ خدا دارد، حلم و بردباری آیت الله حبّوبی را نیز مورد تشویق و تقدیر قرار داده است.
اخلاق و رفتار آیت الله حبّوبی
عارف مجاهد، سیّد محمّدسعید حبّوبی یکی از فقیهان بردبار و صبور بود. تا آنجایی که مورد تقدیر و تشویق استاد بزرگ عرفان مرحوم ملّاحسینقلی همدانی قرار گرفت.
روزی آخوند ملّاحسینقلی همدانی در وسط درس چند بار پشت سر هم این جمله را تکرار کرد:
آفرین سیّد محمّدسعید! آفرین سیّد محمّدسعید!
همه حاضران مجلس از شنیدن این سخن تعجّب کرده و با بهت و حیرت به یکدیگر نگاه کردند که این چه سخنی است که استاد در وسط درس بدون زمینه بر زبان جاری کرده است؟!
بعداً که از سیّد محمّدسعید حبّوبی سؤال کردند که تو در آن روز کجا بودی و چه می کردی؟ او پاسخ داد:
آن ساعت من در قایق نشسته بودم و از «کوفه» به «کربلا» می آمدم. در قایق در کنار من مرد عربی خوابیده و سرش را بر شانه من گذاشته بود. او خرخر می کرد و آب دهانش به روی من می ریخت، ولی من دلم نیامد که او را بیدار کنم و آن وضعیت نفرت آور را تا مقصد تحمّل کردم و آن مرد عرب را از خواب بیدار ننمودم.
سخن آخوند علاوه بر اینکه حکایت از دید باطنی این ولیّ خدا دارد، حلم و بردباری آیت الله حبّوبی را نیز مورد تشویق و تقدیر قرار داده است.
عامل بی نظمی
از عوامل بی نظمی، واگذاری کار هر روز به روز ديگر و امروز و فردا كردن است. اميرمؤمنان(ع)می فرمايند:
«و امض لكلّ يوم عمله؛ فان لكلّ يوم ما فيه؛
در هر روز، كار همان روز را انجام بده؛ زيرا براي هر روز، كاری مخصوص بدان است.»
آن حضرت در نامه ای به يكی از يارانشان می نگارند:
«باقی مانده عمرت را درياب و با امروز و فردا كردن تلف نكن. كسانی كه پيش از تو می زيسته اند، با آرزوها و امروز و فردا كردن، كارها را به تأخير افكندند تا به هلاكت رسيدند و سرانجام، در حال غفلت، مرگ ناگهانی آنان را فرا گرفته است.»
ولایت و شهادت
امام صادق(ع) می فرمایند:
«مَنْ مَاتَ مِنْكُمْ عَلَى هَذَا الْأَمْرِ شَهِيدٌ بِمَنْزِلَةِ الضَّارِبِ بِسَيْفِهِ فِي سَبِيلِ اللَّه؛
هر كه از شما با اعتقاد به اين امر (ولايت) بميرد، شهيد است و به منزله كسی است كه در راه خدا شمشير زده است. »
قلّه فرزانگی و چشمه عطوفت
آیت الله فشارکی انسان وارسته ای بود که با کوهی از معرفت و دانش، عزّت و اقتدار معنوی بسیار فروتن بود. از نشانه های تواضع او این بود که با تمام افرادی که با وی در تماس بودند، برخوردی عاطفی داشت. در هنگام بحث و گفت وگوهای علمی، با وسعت نظر و سعه صدر، ظرفیت روحی انتقادها را داشت و از جدال و بیهوده گویی پرهیز می کرد.
سیمای پرصلابت او گشاده و غالباً توأم با تبسّم بود. تنها هنگامی غم بر چهره اش می نشست که به او خبر می دادند خانواده ای در تأمین معاش خود مشکل دارد و فقیری زندگی خویش را به سختی اداره می کند.
البتّه زندگی خانوادگی او به اوضاع انسان های مستضعف شباهت بیشتری داشت و به همین دلیل برخی شاگردانش که با وی رابطه ای نزدیک تر داشتند، از طریق صرفه جویی در زندگی شخصی و مانند آن، مبالغی را فراهم می نمودند و به استاد خویش تحویل می دادند. وضع زندگی سیّدمحمّد فشارکی به نحوی بوده که این گونه اعانت ها در زندگی آن استاد پرهیزکار، بسیار مؤثّر بود.
کثرت زهد، پارسایی و اعراض از مقام مرجعیّت و اکتفا به زندگی عادی موجب شد که سیّد محمّد فشارکی این گونه زندگی نماید و خود در جهت تدارک لوازم منزل و امرار معاش، شخصاً اقدام کند و روزگار خویش را در نهایت وارستگی به پایان برد.
از خصوصیّات دیگر آیت الله فشارکی این بود که شاگردانش به گونه ای تربیت شوند که علاوه بر تهذیب درون و اعراض از معاصی باطن، به ترقّی علمی و ژرف نگری روی آورند و به معارف و کمالات اهمّیت دهند و بی سواد نمانند.
به اعتقاد وی، طلبه ای که مدام در فکر تحصیل و یادگرفتن مطالب و دانشاندوزی است، از ذکر، دعا، نماز شب و حالات معنوی ناشی از این برنامهها غافل می ماند و اگرچه ذهنی روشن و مزیّن به دانش و اندیشه دارد، امّا قلبش غبارآلوده است و باید مراتب اعتدال را مراعات کند.
همچنین شاگردی که در پی آن است تا دستورات سیر و سلوک صوفیان و آداب ریاضت های پر مشقّت را به اجرا درآورد از تحصیل دانش، غافل می ماند. در صورتی که توأم با تحصیل می توان اهل تزکیه بود و درون را به نور حق، آراست و از رذایل و سیّئات دوری کرد.
ذکر و دعای با آرامش
علّامه طباطبايی(ره) می فرمودند:
روزی به «مسجد كوفه» رفته بودم که ديدم مرحوم قاضی و همه خانواده اش تب كرده اند و مریض هستند. هنگام نماز شد. مرحوم قاضی طبق معمول، اوّل وقت به نماز ايستاد و بعد از نماز عشاء، آن چنان با توجّه كامل آيه شريف «آمن الرّسول …» را تلاوت می فرمودند، مثل اينكه هيچ مشكلی پيش نيامده است. با آرامش وصف ناپذير و شگفت انگيزی به ذكر و دعا مشغول بودند.
رضایت پدر
يكی از ارادتمندان شيخ رجبعلی خيّاط(ره)، درباره آغاز ارتباط خود با او می گويد:
در آغاز، هر چه تلاش می كردم به محضر او راه يابم، اجازه نمی داد تا اينكه روزی در «مسجد جامع» او را ديدم.
پس از سلام و احوال پرسی گفتم:
چرا مرا در جلسات خود راه نمی دهيد؟ فرمودند: اوّل، پدرت را از خود راضی كن، بعد با شما صحبت می كنم.
شب به منزل رفتم و به دست و پاي پدرم افتادم و با اصرار و التماس از او خواستم مرا ببخشد. فردا صبح به منزل جناب شيخ رفتم. تا مرا ديد، فرمودند:
بارك الله! خوب آمدی. حالا پهلوی من بنشين.
ريا
خدای متعال می فرمايند:
«فَوَيلٌ لِلمُصَلِّينَ؛ الَّذينَ هُم عَن صَلاتِهِم ساهُونَ؛ الَّذينَ هُم يُراؤُن؛
«واى بر آن نمازگزاران. آنان كه در نمازشان سهل انگارند. و آنانكه ريا می كنند.»
نبیّ گرامي اسلام صلی الله علیه و آله می فرمايند:
«ترسناك ترين چيزی كه از آن بر شما می ترسم، شرك اصغر است.»
عرض كردند: يا رسول الله! شرك اصغر چيست؟
فرمودند: «ريا». آنگاه چنين فرمودند:
«هنگامی كه در روز قيامت خدای متعال پاداش بندگان را می دهد، می فرمايد: «برويد سراغ كسانی كه در دنيا برای آنها ريا كرديد. ببينيد آيا پاداشی دارند به شما بدهند ؟» و می فرمايند: «خداوند عملي كه ذرّه ای در آن ريا باشد، نمی پذيرد.»
نيرومندی
💧«طُوبي لِمَن بادر صالِح العَمَل قَبلَ اَن يَنقَطِعَ اَسبابُهُ؛
خوشا به حال كسی كه به كردار نيك مبادرت كند، پيش از اينكه زمينه های آن برچيده شود.»
💧رسول خد صلی الله علیه و آله و سلم خطاب به جوانی كه زور و بازوي خود را با برداشتن تخته سنگی نشان می داد. فرمودند:
«نيرومندترين شما آن كس است كه دل بستگی ها و دوست داشتن ها، او را از حق، دور و بيگانه نكند. زشتی را تاب نياورد. خشم خود را نگهبان باشد. جز حق نگويد و زبان به دشنام نيالايد و آنگاه كه زمام قدرت را به دست گرفت، بر سهم خود نيفزايد. سنگی چنين را از جا كندن و چند قدم پيش بردن، سهل است.»
لبّیک خداوند
مردی بود كه هميشه با خدای خودش راز و نياز می كرد و داد «الله الله» داشت. شيطان بر او ظاهر شد و كاری كرد كه نواي مرد خاموش شود.
شيطان گفت:
ای مرد! اين همه «الله الله» گفتي، آيا يك بار شد كه لبّيك بشنوی؟ تو اگر در خانه ای رفته بودی و اين اندازه ناله كرده بودی، جواب تو را داده بودند.
مرد به خيال خود، این حرف را منطقی دانست و دهانش بسته شد و ديگر ذكر خدا نگفت. در رؤيا هاتفی علّّت ترك مناجات را پرسيد و او هم دليل را بازگو كرد. هاتف گفت:
مأمورم از طرف خدا جوابت را بدهم كه: «دردی كه ما در دل تو قرار داديم و سوزی كه ما در دل تو نهاديم، خود، لبّيك ما است.
عامل بی نظمی
از عوامل بی نظمی، واگذاری کار هر روز به روز ديگر و امروز و فردا كردن است.
اميرمؤمنان علیه السلام می فرمايند:
«و امض لكلّ يوم عمله؛ فان لكلّ يوم ما فيه؛
در هر روز، كار همان روز را انجام بده؛ زيرا براي هر روز، كاری مخصوص بدان است.»
آن حضرت در نامه ای به يكي از يارانشان می نگارند:
«باقی مانده عمرت را درياب و با امروز و فردا كردن تلف نكن. كسانی كه پيش از تو می زيسته اند، با آرزوها و امروز و فردا كردن، كارها را به تأخير افكندند تا به هلاكت رسيدند و سرانجام، در حال غفلت، مرگ ناگهانی آنان را فرا گرفته است.»
عیب جویی
«وَيْلٌ لِكُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ؛
وای به حال هر عيب جوی طعنه زن!»
عيب جويی غير از انتقاد است كه انتقاد گاهی به حق است. عيب جويی يعني سخره چی گری، اشخاصی كه كارشان اين است كه مردم را به شكلی خفيف و تحقير كنند؛ با چشمشان، با گوششان، با شكلك درآوردن؛ در خيابان كسی راه می رود پشت سرش تقليدش را در بیاورند، اينهايی كه شأنشان فقط اين شده است كه آبرو و حيثیت مردم را بريزند.
رعایت حال برادران
حضرت اميرالمؤمنین علیه السلام به فرزندشان امام حسن علیه السلام فرمودند:
«وَ وَاخَ الاخوانَ في الله؛
حال برادران خود را در راه خدا رعايت كن.»
كسی لاف وفاداري زند با دلربای خود
كه خود را بهر او خواهد، نه او را از برای خود
برتری فرشتگان
عبدالله بن سنان می گويد:
از حضرت صادق علیه السلام پرسيدم: فرشتگان برترند يا انسان ها؟ حضرت، پاسخ را از قول اميرمؤمنان علیه السلام فرمودند كه:
«همانا خدا در فرشتگان، عقل را بدون شهوت استوار كرده و در چارپايان، شهوت را بدون عقل بر نشانده است و در فرزندان آدم، هر دو را نهاده است. پس هر كس عقلش بر شهوتش چيره شود، از فرشتگان بهتر است و هر كس شهوتش بر عقلش چيره شود، از چارپايان بدتر است.»
اخلاص
خدای متعال می فرمايند:
«فَاعبُدِ اللهَ مُخلِصاً لَهُ الدَّينَ؛
در حال اخلاص و با دين پاك خدا را عبادت نما.»
اخلاص يعنی پاك كردن نيّت از شرك و ريا؛ چنانچه تزكيّه و پاك كردن نفس، زدودن روح است از صفات ناپسند و كدورتهای معنوی و پاك كردن ظاهر است از نجاسات و آلودگی های ظاهری و چون اخلاص، امری قلبی و وجدانی است، نمی توان آن را با ظاهر زيبا ارزيابی كرد. امام صادق علیه السلام می فرمايند:
«وَ العَملُ الخالِصُ، الَّذي لا تُريدُ اَن يَحمَدِكَ عَلَيهِ اَحَداً اِلّا الله عَزَّوَجلّ؛
عمل خالص آن است كه جز از خدا انتظار ستايش نداشته باشی.»
حلال
خدای متعال می فرمايند:
«يا اَيُّهَا النّاسُ كُلُوا مِمّا في الأَرضِ حَلالاً طَيِّباً؛
ای مردم! از آنچه در زمين است، بخوريد؛ در حالی كه حلال و طيّب باشد.»
خداوند ابزاری را به انسان عنايت فرموده اند كه به وسيله آنها از طريق حلال، در به دست آوردن روزی سعی كند و همان طور كه نماز و روزه، از جمله عباداتی هستند كه خداوند واجب كرده كه باعث قرب به خدا می شوند، طلب روزی حلال نيز عبادتی است كه انسان ها و بندگان خدا به آن مكلّف شدند؛ بلكه برترين عبادات است.
چنانچه در روايت است كه:
«عبادت، هفتاد جزء است كه برترين جزئش طلب حلال است.»
دين پدر و مادر
احترام به پدر و مادر، فريضه ای اسلامی است كه هيچ گاه از دوش انسان برداشته نشده است. از امام باقر علیه السلام روايت شده است:
«همانا بنده ای در زمان حيات پدر و مادرش به آن دو، نيكوكار است؛ ولي چون می ميرند ديون آنان را ادا نمی كند و برای آنها آمرزش نمی خواهد؛ از اين رو، خدا او را عاقّ والدين به شمار می آورد. فرد ديگری در زمان حيات پدر و مادر خود، عاقّ آنها است و به آنان نيكی نميكند؛ ولی چون مُردند، ديون آنان را ادا می كند و برای آنان آمرزش می خواهد و خداوند متعال، او را نيكوكار به پدر و مادر ثبت می كند.»
کوتاه کردن آرزو
پیامبر خدا صلی الله علیه و سلم می فرمایند:
«الزُّهْدُ فِي الدُّنْيَا قَصْرُ الْأَمَلِ وَ شُكْرُ كُلِّ نِعْمَةٍ وَ الْوَرَعُ عَنْ كُلِّ مَا حَرَّمَ اللَّه؛
بی رغبتی به دنیا، عبارت است از کوتاه کردن آرزو و به جای آوردن شکر هر نعمتی و پرهیز از هر آنچه خداوند حرام کرده است.»
آشکاری شکر مؤمن
اميرمؤمنان، حضرت علی علیه السلام می فرمایند:
«شُكْرُ الْمُؤْمِنِ يَظْهَرُ فِي عَمَلِه، شُكْرُ الْمُنَافِقِ لَا يَتَجَاوَزُ لِسَانَه؛
شکرگزاری مؤمن در کردار او آشکار میشود و شکرگزاری منافق از زبانش در نمیگذرد.»
سجده شکر
امام زمان، حضرت مهدی علیه السلام می فرمایند:
«سَجْدَةُ الشُّكْرِ مِنْ أَلْزَمِ السُّنَنِ وَ أَوْجَبِهَا؛
سجده شکر، از لازم ترین و واجب ترین مستحبّات الهی است.»
ثواب صبر در برابر بیماری
امام صادق علیه السلام می فرمایند:
«مَنِ اشْتَكَى لَيْلَةً فَقَبِلَهَا بِقَبُولِهَا وَ أَدَّى إِلَى اللَّهِ شُكْرَهَا كَانَتْ كَعِبَادَةِ سِتِّينَ سَنَةً قَالَ أَبِي [فَقُلْتُ لَهُ مَا قَبُولُهَا] قَالَ يَصْبِرُ عَلَيْهَا وَ لَا يُخْبِرُ بِمَا كَانَ فِيه؛
کسی که یک شب مریض شود و آن گونه که باید آن را بپذیرد و به درگاه خداوند شکر آن را به جا آورد، کفّاره گناهان شصت سال او خواهد بود.»
راوی می گوید: پرسیدم آنگونه که باید بپذیرد، یعنی چه؟ فرمودند:
«در مقابل رنج های آن صبر کند.»
سه چیز به ازای سه چیز
دعای صبح و آه شب کلید گنج مقصود است
بدین راه و روش میرو که با دلدار پیوندی
معاویه بن وهب گوید: روزی امام جعفر صادق علیه السلام به من فرمودند: ای معاویه! هر کس موفّق شود سه چیز را به جای آورد، از سه چیز دیگر محروم نخواهد ماند.
هر کس توفیق دعا کردن یابد، از اجابت محروم نمی ماند؛ چون خدای متعال فرموده:
«ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُم؛
بخوانيد مرا تا اجابت كنم شما را.»
هر کس توفیق شکرگزاری یابد، از فزونی نعمت محروم نمی شود؛ چون خدای متعال فرموده:
«لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُم؛
اگر شكرگزارى كنيد، (نعمت خود را) بر شما خواهم افزود.»
و هر کس موفّق به توکّل گردد، خداوند او را از کفایت امرش محروم نمی کند:
«وَ مَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ؛
هر كس بر خدا توكّل كند، كفايت امرش را مى كند.»
عذاب قبر
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم می فرمایند:
«احْذَرِ الْغِيبَةَ وَ النَّمِيمَةَ فَإِنَّ الْغِيبَةَ تُفَطِّرُ وَ النَّمِيمَةَ تُوجِبُ عَذَابَ الْقَبْر؛
از غیبت و سخن چینی حذر کنید؛ زیرا غیبت مفطر است و سخن چینی، موجب عذاب قبر می شود.»