آل یاسین

 قلب قرآن کریم

« سوره یس» از سوره‌های معظّم « قرآن کریم» است. احادیث و روایات بیان شده درباره فضایل این سوره بی‌شمار است. ابوبصیر از حضرت امام صادق(ع)نقل می‌کند:

 «برای هرچیزی قلبی است و قلب قرآن، سوره یس است. هرکس آن را در روز، پیش از آنکه غروب شود، بخواند، در تمام روز محفوظ و پر روزی خواهد بود و هرکس آن را در شب، پیش از خفتن بخواند، خداوند هزار فرشته را بر او مأمور می‌کند که او را از شرّ هر شیطان رجیم و هر آفتی حفظ کند … »(۱)

 درباره شأن نزول این سوره، بیان شده است که مشرکان قصد نابودی پیامبر مکرّم(ص) را داشتند و از این‌رو، در کنار کعبه با هم، پیمان بستند که به منزل ایشان هجوم آورده و حضرت را نابود کنند. وقتی به جلو منزل ایشان رسیدند، «سوره یس» نازل شد و خداوند به پیامبر اطمینان و قوّت قلب بخشید.

 پیامبر(ص) درحالی‌که آیه‌ای از این سوره را می‌خواند، از مقابل مشرکان عبور کرد، بدون آنکه او را ببینند و پیامبر خاک نابودی بر سر آنان ریخت و این خاک در جنگ بدر، موجب نابودی همة آنها شد.(۲)

خواص سوره یس

رسول خداوند فرمودند:
خداوند ابتلاهای دنیا را از کسی که قرآن را بشنود و بلاهای آخرت را از قاری قرآن دور می‌کند و به درستی که در کتاب خدا، سوره‌ای است که «عزیز» نامیده می‌شود و قاری آن سوره، «شریف» نامیده می‌شود، این سوره، در نزد خدا، مصاحبش را به تعداد [افراد قبیله‌های] ربیع و مضر شفاعت می‌کند. پس رسول خدا(ص) فرمودند: آن سوره، «یس» است.

بعد از آن فرمودند:
«ای علی! سوره «یس» را بخوان که در سوره یس ده برکت است:
۱. گرسنه‌ای نمی‌خوابد، مگر اینکه سیر می‌شود؛
۲. و نه تشنه‌ای، مگر اینکه سیراب می‌شود؛
۳. و نه برهنه‌ای، مگر اینکه پوشانده می‌شود؛
۴. و نه مجرّدی، مگر اینکه ازدواج می‌کند؛
۵. و نه ترسانی، مگر اینکه ایمن می‌شود؛
۶. و نه در بندی، مگر اینکه نجات پیدا می‌کند؛
۷. و نه مریضی، مگر اینکه بهبودی می‌یابد؛
۸. و نه مسافری، مگر اینکه در سفر یاری می‌شود؛
۹. و نمی‌خوانند این سوره را نزد مرده‌ای، مگر اینکه [گناهان او را] کم می‌کند؛
۱۰.و کسی‌که گم کرده‌ای دارد، این سوره را نمی‌خواند، مگر اینکه [گم‌شده‌اش] پیدا خواهد شد.»

آنچه رسول خدا(ص) درباره فضایل، خصایص و نتايج حاصل از توجّه به «سوره يس»، بيان فرموده‌اند، بي‌هيچ ترديد، اين سوره را كه قلب قرآن ناميده شده به مثابه كهف حصين يا پناهگاه امني معرفی می كند كه وارد شونده بدان، عافيت جان و جسم را در دنيا و آخرت، با آن و در آن تجربه مي‌كند. ۳

سلام علی آل یس!

مسلمانان به طور عام با سوره « یاسین» و شیعیان آل‌محمّد(ص) به طور اخص با این سوره و زیارت مشهور به «آل‌یس» آشنایی دارند.

«آل‌یس» یکی از زیباترین زیارت‌نامه‌های ویژه زیارت حضرت صاحب‌الزّمان(عج) است.

از قول حضرت نقل است که:
«هرگاه خواستید به سوی ما توجّه کنید، بگویید: سلامٌ علی آل‌یس.»
این زیارت‌نامه با همین عبارت دل‌نشین شروع می‌شود:

«سَلَامٌ عَلَی آلِ یس؛
سلام به خانواده [ = آل] یس»
و بلافاصله، حضرت امام عصر، ارواحنا له الفداء، را مخاطب قرار داده و می‌فرمایند:

«سلام بر تو ای دعوت‌کننده به سوی خدا و دانای بزرگ آیات او …»
سلام‌هایی پی‌در پی که فراز به فراز، برخی مقامات و شئونات آن امام معصوم و حجّت حضرت حقّ را برمی‌شمارد…

زیارت آل یاسین، نظام نامه معرفتی شیعه

بسیاری از ابتلائات ما، نتیجه بدعهدی ما و بر زمین ماندن تکالیفی است که در هنگام انعقاد دوستی و مودّت آن را پذیرا شده؛ امّا رها و یله‌اش ساخته‌ایم.

️ ما متذکّر این معنا نیستیم که نمی‌توان تنها به قصد ثواب و دوری از عقاب، به زیارت آل‌یس رفت. « زیارت آل‌ یس» به مثابه نظام‌نامه معرفتی شیعه است. به زبان امروزیان، پروتکل شیعه بودن است، در وجه اعتقادی و نظری.

ولیّ خدا، ضرورتاً و حسب شأن ولایی‌اش، راه دست‌یابی بندگان خدا به تعالی و قرب و مسیر ورود به حصن حصین را می‌نماید و برای هر دردی از دردهای آنان، نسخه‌ای می‌پیچد و دارویی فراهم می‌آورد تا حجّت بر همگان تمام شود و هیچیک از بندگان در مسیر پرفراز و نشیب زندگی، طعمه ابلیس نشود؛

مگر آنان‌که به‌رغم همه آگاهی، از سر عناد و عصیان، خود را طعمه ساخته و جان خود را فرودگاه دسایس شیطان قرار داده باشند.

آل‌یس آیت حکیمانه‌ای است از سوی حضرت ولیّ‌الله الاأعظم(عج)، برای بازگشت به سوی خداوند متعال. این بازگشت، اقبالِ پس از ادبار است.

هر آنکه، به هر دلیل از قلعه بیرون مانده، در بازگشت و اقبال دوباره، با سلام بر آل‌یس آغاز می‌کند. از آنجا که آل‌یس، باب‌ الله هستند و به مثابه نگهبانان حریم الهی و راهنمایان این صراط شناخته می‌شوند.

سلام به ایشان و اقبال صمیمانه و صادقانه به ایشان، شرط ورود و پذیرفته شدن به آستان حضرت خداوندی اعلام شده است.

آل‌یس، صاحبان امر خداوند متعالند!

بی‌گمان، امکان کسب شناخت و معرفت آل‌ یاسین، برای انسان متعارف ممکن نیست. آنچه مردم در زمان حیات از حضرات معصومان(ع) شناختند، عمدتاً منحصر در جنبه بشری ایشان بوده است؛ چنان‌که پیامبر اکرم(ص) فرمودند:

️«من بشری مانند شما هستم.»

امّا جنبة الهی ایشان بر کسی, الّا خداوند متعال و معصومان(ع) پس از ایشان مکشوف نشده و نخواهد شد.

حضرت علیّ‌بن موسی‌الرّضا(ع) در جلالت شأن، قدر و مقام امامت و ناتوانی عقول بشر، برای درک و دریافت آن فرمودند:

همانا قدر امامت بسیار والاتر و شأن آن با عظمت‌تر و مکانش مرتفع‌تر و فاصله‌اش [با مردم عادی] دورتر و عمقش بیشتر از آن است که مردم با عقل‌هایشان بتوانند بدان دست یابند یا اینکه با آرای خویش بدان وقوف یافته یا اینکه امامی را برای خویش برگزینند.

صفات نشناختنی امام و مقام امامت

جناب وحید خراسانی در ناتوانی عقول بشر برای دست‌یابی و شناخت شأن امام می‌فرمایند:

… عقل تمام ارباب و اصحاب اندیشه که عقل افلاطون و ارسطو و ابوعلی سینا و شیخ انصاری هم در این میان است، تمام عقل‌ها که بدینجا برسند، نورشان خاموش می‌شود و قدرت‌هایشان در هم می‌شکند.

حضرت علیّ‌بن موسی‌الرّضا(ع) در صفات امام می‌فرمایند:
«امام یگانه روزگار خود است و کسی همتای ایشان نمی‌شود و دانشمندی همتای ایشان یافت نمی‌شود.
هیچ بدل و مثل و نظیری ندارد و تمام بزرگواری مخصوص اوست و دارایش می‌باشد، بی‌آنکه آن را طلب کرده باشد یا به دنبال به دست آوردنش رفته باشد؛
بلکه خداوند بخشنده از درِ عطای بزرگواری، آن را به ایشان اختصاص داده است.»

چنین شخص شخیصی از آل‌ یس، چنان‌که حضرت علیّ‌بن موسی‌الرّضا(ع) توصیف فرمودند، واجد مقام اولی‌ الأمری است و اطاعتش عین اطاعت از رسول خدا(ص) و خداوند متعال، واجب شده است.

در تفسیر آیة مبارکة «أَطيعُوا اللهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْر منکم» حضرت امام ابوالحسن(ع)فرمودند:
اولی‌ الأمر , علی بن ابی‌طالب و اوصیای بعد از او هستند.

آل یاسین همتایان رسول خدا(ص)

‌ ابن حجر در « صواعق المحرقه» از قول فخر رازی یکی از بزرگ‌ترین مفسّران و محدّثان اهل سنّت بیان می‌کند که:

اهل بیت آن حضرت در پنج چیز با آن حضرت برابری می‌کنند:
۱. اوّل در سلام، فرموده: «سلام بر پیامبر بزرگوار» و نیز فرموده «سلام بر آل‌ یس» (آل‌محمّد(ص))؛

۲. دوم در صلوات بر آن حضرت و بر ایشان در تشهّد نماز؛

۳. سوم در طهارت که خدای تعالی فرموده است: طه؛ یعنی ای طاهر و درباره آنها آیه تطهیر را نازل فرموده است؛

۴. چهارم در تحریم صدقه که بر پیغمبر و اهل بیتش حرام است؛

۵. پنجم در محبت که خدای متعال فرموده: «بگو اگر شما خدا را دوست دارید، متابعت نمایید مرا, تا خدا شما را دوست بدارد.»
و درباره اهل بیت(ع) آن حضرت فرمود: «بگو (به امّت) من اجر و مزدی برای رسالتم از شما نمی‌خواهم، مگر مودت ذوی‌القربی و اهل بیتم.»

در آنچه فخر رازی ناقل آن بود، «آل‌یس»، در پنج امر، مساوی با رسول خدا(ص) معرفی شدند.

این پنج ویژگی و اعطای خداوند متعال درباره هیچیک از انبیا و اوصیای الهی از حضرت آدم(ع) گرفته تا سایر آن برگزیدگان، اتّفاق نیفتاده است.

این امر، نه تنها از برتری رسول خدا(ص) و خاندان مطهّرش پرده برمی‌دارد؛ بلکه ناظر بر اشرفیت و افضلیت ایشان در خلقت نوری و روحی نیز هست.

سینه آل یاسین، گنجینه علم الهی

ابوبصیر نقل می‌کند از امام باقر(ع) شنیدم که این آیه را قرائت می‌فرمودند:
️«بلکه [ قرآن] آیاتی روشن در سینه‌های کسانی است که علم [الهی] یافته‌اند و جز ستمگران منکر آیات ما نمی‌شوند.»
️سپس امام با دست اشاره به سینه خود فرمودند.

در واقع، امام، سینه خود را مصداق حقیقی دریافت‌کنندگان علم الهی و مورد اشاره خداوند متعال در آیه معرفی فرمودند.

ابوبصیر از امام صادق(ع) پرسید: قربانت گردم کیانند ایشان؟ دانشمندانی که حقایق قرآن در سینه آنهاست. ( راسخون فی العلم)
امام فرمودند: «توقّع می‌رود که جز ما چه اشخاصی باشند؟!»

قرآن بر قلب رسول خدا(ص) نازل شد و آل‌ یس به اذن الله، واجد همه شئون، مقامات و صفات کمالی حضرت رسول اکرم(ص) شدند تا اطاعت از آنان، عین اطاعت از رسول خدا(ص) و عین اطاعت از خداوند متعال شناخته شود.

از این‌روست که پیامبر اکرم(ص) فرمودند:
«من، علی، حسن و حسین و نه نفر از فرزندان حسین، پاک و معصوم هستیم.»

در تصوّر عوام مردم، قرآن همان مصحف کاغذی است؛ آکنده از آیات منقوش و ملفوظ. امّا در نزد اهل معنا، چنین نیست.

تنها، آل‌یس ظهور و تجسّم قرآنند و همان آیات متعالی و رفعت یافته که درباره ایشان این آیه نازل شد:

«ای ایمان‌آورندگان! اطاعت کنید خدای را و اطاعت کنید رسول خدای را و صاحبان امر را!»

 علم اهل بیت(ع)

امام صادق(ع) فرمودند:
«هنگامی که شب جمعه شود، پيغمبر(ص) و ائمه(ع) به عرش برآيند و من هم با ايشان برآيم و جز اين نباشد كه با علم استفاده شده, برگردم و اگر چنين نبود، آنچه نزدم هست، نابود می شد.»

صاحب چنین علمی که قلب او فرودگاه وحی و الهام ربّانی است، چونان قلب تپنده درون سینه انسان، به مثابه قلبی حیات‌بخش جمیع مخلوقات مستقر در عالم امکان است و به عنوان حجت‌ الله، بهترین دلیل و راهنما به سوی خداوند قادر متعال نیز هست.

حجت خدا در میان مردم، همان‌گونه که ضرورتاً می‌بایست واجد عصمت عملی باشند، از نظر علمی و عقلی نیز می‌بایست به چنان درجه‌ای از علم و عقل رسیده باشند که عصمت علمی به نحو تامّ در آنان حاصل شده باشد تا از هرگونه لغزش و لرزش در وقت هدایت انسان‌ها مصون باشند.

این درجه از عصمت علمی برای انبیای الهی و حضرات اوصیای الهی، جز از طریق علم لدنی حاصل نمی‌آید.

دریافت‌کننده این علم ربّانی، می‌بایست صاحب قلبی گشاده و برکشیده شده باشد تا با همه استعداد و قوه، بتواند آن علوم را دریافت کند، بفهمد و به مدد آن، جمیع انسان‌ها را از برهوت نگون‌بختی به بهشت سعادتمندی رهنمون شود.

وحی بی واسطه

هشام‌بن سالم از امام صادق(ع) نقل می‌کند که فرمودند:
وقتی که به پیامبر اکرم(ص)وحی نازل می‌شد، اگر جبرئیل (ع) واسطه بود، پیامبر می‌فرمود:
این جبرئیل است و چنین می‌گوید و اگر جبرئیل نبود و وحی مستقیم به آن حضرت نازل می‌گشت، برای پیامبر حالت غش و بی‌هوشی عارض می‌شد؛ زیرا در این وقت، وحی بر حضرت سنگین بود.»؛

از زراره نقل شده است که به امام صادق(ع) گفت:
فدایت شوم، آن حال غش و بی‌هوشی چه بوده است که بر رسول خدا(ص) عارض می‌گشت؟ فرمودند:
«آن در صورتی بود که بین خدا و رسولش واسطه‌ای نبود و خداوند، خود برای پیامبرش تجلّی می‌کرد.»

سپس فرمودند:
«ای زراره! این همان نبوت است.» در این وقت، امام(ع)حالت خضوع و خشوعی به خود گرفتند.

دریافت بی‌واسطه از خداوند متعال، نتیجه حضور و شهود ملکوت الهی و استغراق حضرت ختمی مرتبت(ص) است.

آیت‌الله جوادی آملی، ضمن پذیرفتن نزول لفظی « قرآن کریم» به وسیلة جبرئیل(ع)، دریافت باطن و تأویل قرآن را بدون واسطه می‌داند که با ترقّی به عالم غیب، از حقایق قرآن آگاه می‌گردد. ایشان می‌نویسد:

باطن و تأویل قرآن، ممکن نیست که به واسطه نزول فرشتة وحی بر پیامبر(ص) القاء گردد؛ زیرا هرچه نزول یابد و به مقام لفظ و مفهوم و علم حصولی (علمی که با مطالعه به دست می آید) برسد، در قلمرو ظاهر قرآن خواهد بود، نه باطن آن و اگر روح مطهّر پیامبر(ص) آیات الهی را بدون ترقّی به عالم غیب و تنها با نزول فرشتة وحی دریافت کند، لازمه‌اش آن است که از باطن و تأویل قرآن آگاهی نداشته باشد؛

در حالی‌که از جمع‌بندی آیات قرآن به دست می‌آید که آن حضرت از تأویل قرآن و دریافت امّ‌الکتاب از مقام لدنّ یا ترقّی روح آگاه بوده‌اند.
لازمة آنکه شخص رسول خدا(ص)، خود، تجلّی تامّ صراط مستقیم و عاری از اعوجاج و انحراف باشد، آن است که ایشان، خود عین پیوند با صراط مستقیم باشند.

خداوند درباره معراج آن حضرت می‌فرماید:
«آنگاه نزدیک‌تر آمد و نزدیک شد. بدان نزدیکی که فاصلة آن دو، به قدر دو کمان یا نزدیک‌تر بود.»

سلام اختصاصی خداوند به آل محمد

امام صادق(ع) فرمودند:
«آنچه علی(ع) آورده، انجام می‌دهم و از آنچه نهی فرموده، باز می‌ایستم. او همان فضیلتی را دارد که محمّد(ص) دارد و حضرت محمّد(ص) بر تمام مخلوق خدای عزّوجل فضیلت دارد.
خرده‌گیری بر حُکمی که علی آورده، مانند خرده‌گیری بر خدا و رسولش است و کسی که در موضوعی کوچک یا بزرگ، علی را رد کند، در مرز شرک با خداست. امیرالمؤمنین(ع) باب منحصر به فرد خداشناسی است و راه به سوی خداست، هر که جز آن پوید، هلاک شود و این امتیازات همچنین برای ائمّة هدی، یکی پس از دیگری جاری است.»

حضرت علیّ‌بن موسی‌الرّضا(ع) در مجلس مأمون، آنگاه که از فضیلت سلام بر آل‌یس، سخن به میان آمد، فرمودند:
«خداوند در این‌باره، فضیلتی به محمّد و آل محمّد(ص) عطا کرده که هیچ‌کس به کنه وضعش نرسد؛ زیرا خدا بر احدی جز پیامبران سلام نفرستاده؛ [خداوند] فرمود:
سلام بر نوح در جهانیان! سلام بر ابراهیم، سلام بر موسی و هارون و [خداوند] نفرموده: سلام بر آل نوح، یا آل‌ابراهیم، یا آل موسی و هارون؛ امّا درباره پیغمبر فرمود: «سلام بر آل یس؛ یعنی آل محمد (ص).»

تمامی زیارت‌نامه‌های رسیده برای عرض ادب و زیارت در پیشگاه حضرات معصومان(ع) با عبارات بسیار دل‌نشین و آهنگین سلامی آغاز و به انجام می‌رسد. در بخشی از زیارت امام حسین(ع) مذکور در « مناسک المزار» اثر مرحوم شیخ مفید می‌خوانیم:

سلام، اعلام سلم، صلح، صفا و مهرورزی صمیمانه به مخاطب است، پیراسته از همه نشانه‌های عناد و سرکشی.
سلام، اسم خداست که در خود و با خود، همة صفت سلامتی و امنیّت را داراست.

آنکه در وقت ورود به آستان یا منزلی، ابتدا به سلام می‌کند، در واقع اعلام می‌دارد: همة سلام و سلم و امنیّت خود را تقدیم می‌کنم؛ یعنی عهد مودت و دوستی خود را اعلام و اعلان می‌کنم. به عبارت دیگر، آشکارا، اعلام عهد می‌کند و در هر بار، سلام کردن، عهد خود را تجدید می‌کند.

معرفت، مقدمه محرمیت

ادعیه و زیارات وارده شده از حضرات معصومان(ع)، ابواب گشوده معرفت‌ الله و معرفت باب‌ الله هستند. یعنی از زبان حضرت معصوم، طالب مستعد و صمیمی را متوجّه خداوند متعال می‌سازند و پنجره‌هایی را بر قلب آنان می‌گشایند و هم از زبان ایشان، دربارة حجج الهی و اولیای ایشان سخن می‌گویند تا طالبان معرفت، بر شئون اولیای خدا و مقامات ایشان، نزد خداوند متعال آگاهی بیابند.

اولیای الهی، از خاندان رسول خد(ص) به چنان درجه‌ای از معرفت و قرب به حضرت باری‌تعالی رسیده‌اند که از آنان، به عنوان امین اسرار خدا و حافظ اسرار خداوند متعال یاد می‌شود.

صحابی عالی‌مقام حضرات معصومان(ع)، در قدر و مرتبه یکسان نبودند، چه بسا برای برخی اسراری مکشوف می‌شده که برای دیگری نمی‌شده است.

میزان انس و معرفت، بر میزان صمیمیت و محرمی صحابی می‌افروده است تا آنجا که شخص شخیصی، همچون حضرت سلمان فارسی، مخاطب این عبارت می‌شود که درباره‌اش فرمودند:

«سَلْمَانُ مِنَّا أَهْلَ الْبَيْت‏؛
سلمان [فارسی] از ما اهل بیت است.»

سینه‌های آل‌یس، آکنده از اسرار خداوند متعال است. به همین نسبت، معرفت یافتن درباره این ذوات مقدّسه، گام به گام، زائر مخلص را پیش می‌برد تا آنجا که به محرمی می‌رسد و قلبش آکنده از نور و اسرار می‌شود.

معرفت، مقدمه محرمیت

ادعیه و زیارات وارده شده از حضرات معصومان(ع)، ابواب گشوده معرفت‌ الله و معرفت باب‌ الله هستند. یعنی از زبان حضرت معصوم، طالب مستعد و صمیمی را متوجّه خداوند متعال می‌سازند و پنجره‌هایی را بر قلب آنان می‌گشایند و هم از زبان ایشان، دربارة حجج الهی و اولیای ایشان سخن می‌گویند تا طالبان معرفت، بر شئون اولیای خدا و مقامات ایشان، نزد خداوند متعال آگاهی بیابند.

اولیای الهی، از خاندان رسول خد(ص) به چنان درجه‌ای از معرفت و قرب به حضرت باری‌تعالی رسیده‌اند که از آنان، به عنوان امین اسرار خدا و حافظ اسرار خداوند متعال یاد می‌شود.

صحابی عالی‌مقام حضرات معصومان(ع)، در قدر و مرتبه یکسان نبودند، چه بسا برای برخی اسراری مکشوف می‌شده که برای دیگری نمی‌شده است.

میزان انس و معرفت، بر میزان صمیمیت و محرمی صحابی می‌افروده است تا آنجا که شخص شخیصی، همچون حضرت سلمان فارسی، مخاطب این عبارت می‌شود که درباره‌اش فرمودند:

«سَلْمَانُ مِنَّا أَهْلَ الْبَيْت‏؛
سلمان [فارسی] از ما اهل بیت است.»

سینه‌های آل‌یس، آکنده از اسرار خداوند متعال است. به همین نسبت، معرفت یافتن درباره این ذوات مقدّسه، گام به گام، زائر مخلص را پیش می‌برد تا آنجا که به محرمی می‌رسد و قلبش آکنده از نور و اسرار می‌شود.

اسم طه، اسم پیامبر

طه، یکی از اسماء دوازده‌گانه حضرت ختمی مرتبت(ص) است. در آيات ابتدایی « سوره طه»، خطاب به رسول اكرم(ص) می فرمايد:

«طه ما أَنْزَلْنا عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لِتَشْقی إِلاَّ تَذْكِرَةً لِمَنْ يَخْشی؛

طاها ! ما اين قرآن را بر تو نفرستاديم تا [برای ابلاغ آن به مردم] به رنج بيفتی؛ بلكه آن را فرو فرستاديم تا برای کسی كه از فرجام غفلت بيم دارد، تذكّری باشد.»

درباره شأن نزول «سوره مبارکه طه»، از قول امام محمّد باقر(ع) آمده است:
رسول خدا در شبی، نزد عايشه بود. عايشه به ايشان گفت: يا رسول الله! چرا خود را رنج می ‌دهی با اينكه خداوند تو را آمرزيده است؟

فرمودند: «ای عايشه! نبايد كه بنده شاكری باشم؟»

سپس امام محمّدباقر(ع) فرمودند:

رسول خدا(ص) را شيوه آن بود كه بر نوك انگشتان پاهايش برای عبادت مي‌ايستاد. پس خداوند بر او این آیه را نازل فرمود:
«طه! ما أَنْزَلْنا عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لِتَشْقی.»

چهره های درخشان آل طه

در « دعای ندبه»، ندبه‌کننده، امام عصر(عج) را به نام « یا ابن طه» و « یا ابن یاسین» می‌خواند:

«یابْنَ طه وَ الْمُحْکماتِ، یابْنَ یس وَ الذَّارِیات، یابْنَ الطُّورِ وَ الْعادِیات …؛
ای فرزند طه و آیات محکم، ای فرزند یس و ذاریات، ای فرزند طور و عادیات …»

در حدیثی از امام صادق(ع) در معنی طاها می‌خوانیم:
«طه از اسامی پیامبر است و معنی آن چنین است: ای کسی که طالب حق و هدایت کننده به سوی آنی.»

ائمّة هدی(ع) در بسیاری از روایات و ادعیه، آل‌ طه و آل‌ یس را قرین به هم توصیف نموده‌اند. حضرت امیرالمؤمنین(ع) خطاب به طارق‌ بن شهاب، توصیف دل‌نشینی از آل‌طه و یس ارائه فرموده و ضمن آن، شأن امام را تبیین می‌نمایند:

«طارق! امام کلمة‌ الله و حجّت‌ الله و وجه‌ الله و … است […] آنها ستارگان آسمانی و انوار علوی هستند که از خورشید عصمت فاطمه (ع) می‌درخشند.

در آسمان عظمت محمّد و شاخسار نبوی و درخت احمدی و اسرار الهی که در پیکر بشری به ودیعت قرار گرفته اند و ذریه پاک و عترت هاشمی که هادی و مهدی هستند، آنها بهترین افراد بشر هستند.

آنها ائمّة پاک و عترت معصوم و ذرّیه گرامی و خلفای راهنما و بزرگان صدیقان و اوصیای برگزیده و اسباط پسندیده و هادی هدایتگران و چهره های درخشان از آل‌طه و یاسین و حجّت های خدا بر اوّلین و آخرین هستند.

نام آنها بر سنگ‌ها و برگ‌های درختان و بال پرندگان و ابواب بهشت و جهنم و بر عرش و افلاک و بال و پر ملائکه و بر حجب جلال و سرادق عزّ و جلال نوشته شده است، به نام آنها، پرندگان تسبیح می‌کنند و برای شیعیان آنها ماهیان دریا استغفار می‌کنند.

خداوند احدی را خلق نکرده است؛ مگر اینکه از او اقرار به وحدانیت و ولایت ذریة پاک و بیزاری از دشمنان آنها گرفت؛ عرش نیز استقرار نیافت تا بر آن، با نور نوشته شد:

لاإِلهَ إِلَّااللهُ، مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللهِ، علی ولی الله.

اسم طه ، اسم طهارت

آیت‌ الله وحید خراسانی، در بیان معنی و مفهوم طاها می‌گویند:
خداوند می فرماید: طه، یا ای طاهر! طه را معنی می‌کند به طاهر. طهارت خاتم چیست؟ طهارت خاتم, طهارت نوح (ع) نیست. طهارت ابراهیم (ع) نیست؛ طهارت موسی (ع) نیست؛ طهارت عیسی (ع) نیست. طهارت او متناسب با عظمت قرآن است.

آن طهارت، طهارتی است که «وَ ما ینْطِقُ عَنِ الْهَوی‏ …؛ و سخن نمی‌گوید از روی هوای نفسانی؛ بلکه آنچه می‌گوید وحی خداوند است که به او رسیده است.»

آن وقت اهل بیتش با خود او در این مقام برابرند. بعد استدلال می‌کند، دلیلش هم این است که:
«و همانا خداوند اراده کرد که پلیدی را از شما خاندان پیامبر دور گرداند و تطهیر کند شما را، تطهیری کامل.»

آل‌یس، آل‌طه و آل‌طهارت و تزکیه‌ اند. آنان مطهر از هر رجس و پلیدی، دعوت‌کننده به سوی حضرت حق و طالب حقّند.

امیرالمؤمنین علی(ع) می‌فرمایند:
«به حقیقت، خداوند متعال ما را طاهر گردانید و عصمت بخشید و ما را گواهان بر آفریدگانش و حجت بر بندگانش قرار داد و ما را همراه قرآن و قرآن را همراه ما قرار داد؛ چنان‌که از آن جدا نمی‌شویم و آن نیز از ما جدا نمی‌شود.»

هدایت‌شدگان معصوم

از لطف، شفقت و رحمت خداوند متعال است كه در مسير هدايت بندگانش، دست آنان را در دست برگزيده‌ترين معصومان خودش از خانواده آل‌ طه و ياسين قرار داد تا پيش از فوت شدن فرصت‌ها، در تبعيّت از اين خاندان مطهّر و معصوم، مراتب تعالی را طی كرده، به قرب و نزديكی برسند و از رذايل اخلاقي و پليدی ها برهند.

حضرت علی بن حسين(ع) در ضرورت عصمت امامان و ضرورت منصوب بودن امام از سوی خداوند متعال، فرمودند:

آل طه, قرآن ناطق

اهل ظاهر به دلیل داشتن چشم ظاهربین، «قرآن» و آل‌طه را از هم جدا می‌پندارند. آنان «قرآن» را در مصحف ملفوظ و مجلّد می‌شناسند و آن را تماميّت قرآن می‌پندارند؛ امّا اهل باطن وقتی در سیمای آل‌ یس می‌نگرند، درمی‌یابند كه آنان خود قرآن ناطقند و یكی شده‌اند.

«قرآن»، به تمام معنا ظهور یافته در سیما و سیره و سنت آل‌ طه و آل‌یس است؛ چنان‌كه فرمودند:

«قرآن بر قلب آل‌یس وارد شده است؛ چنان‌كه پرده‌ها برداشته شود، قاری قرآن، در آیه، آیه آن مصحف مبارک، آل‌محمّد(ص) را خواهد دید؛ چنان‌که شخصی که توفیق زیارت آل‌یس را بیابد، به شرط آنكه به او اذن داده شود، تماميّت آیات كریمه قرآن را خواهد دید.»

از اینجا، می‌توان دریافت چرا بی‌وضو و بی‌تطهیر نمی‌توان به ساحت ملكوتی حضرات معصومان(ع), حتّی در هنگام زیارت مشاهد شریفه ایشان وارد شد؛ مگر نه آنكه فرمودند:

«لايَمَسُّهُ إِلاَّ الْمُطَهَّرُون‏؛
به آن دست نمی‌یابند؛ مگر پاكان.»

هم تراز با بهترین آفریده خدا

انسان مات و مبهوت می‌شود، وقتی می‌نگرد، خداوند و رسولش، طيّ سال‌های متمادی و به گونه‌های مختلف و به نحو علنی و عملی، اوصیا و رسول ختمی مرتبت(ص) را در كمال شایستگی و طهارت (خدادادی) معرّفی كردند؛ امّا با این‌همه، جماعتی ره به بیراهه بردند و همه خسران دنیوی و اخروی را برای خود و سایرین از پیروانشان خریدند.

آیت‌ الله وحید خراسانی، در حیرت از هم‌زمانی اعتراف و انكار یكی از بزرگترین مفسّران اهل عامّه، یعنی فخر رازی كه اهل بیت(ع) را در پنج چیز با پیامبر(ص) مساوی و برابر شناخته بود، می‌فرمایند:

ختم كلام؛ اعتراف فخر رازی است. كسانی كه اهل فنّ هستند متوجّه می‌شوند که فخر رازی كیست. امام المشكکین است… تعصّبش نسبت به مذهب عامّه به حدّی است كه قابل وصف نیست. او كه بدیهيّات فضایل و مناقب اهل بیت(ص) را مورد تشكیک قرار داده؛ امّا به اینجا كه رسیده، سر سپرده است.

او كسی نیست كه در جواب سؤال چرا در نماز، كه تكلّم انسان است با خدا و در قرآن كه تكلّم خداست با انسان، سلام بر علی(ع) است و صلوات بر علی(ع) است، پس چرا او خلیفة چهارم شد؟ پاسخی داشته باشد. از یك طرف، این اعتراف است و از آن طرف، آن تأخّر. عقل كو؟ كتاب كو؟ سنّت كو؟

خداوند متعال، بر محمّد(ص) و آل‌یس سلام می‌فرستد و همچنان كه صلوات بر پیامبر گرامی‌اش می‌فرستد، همان صلوات خاصّه را درباره آل‌یس اعلام می‌فرماید. آنان را نیز در « كلام مجید» خودش تطهیر می‌نماید تا مقام ایشان و عصمت خاصّه ایشان را اعلام داشته باشد.

همان خداوند متعال، همه اجر و مزد رسالت رسول خاتم را، معطوف به محبت درباره آل‌یس دانسته و همگان را در مراعات و مراقبت از آن مسئول می‌شناسد.

«امام از ما، حتماً معصوم است و عصمت از ظاهر خلقتش فهميده نمی‌شود، به همين دليل، امام بايد منصوب از سوی خداوند متعال باشد.»

محبت به آل‌یس

آیات فراوانی در قرآن مجید، درباره شئون، منزلت و مقامات اهل بیت نبي اكرم(ص) وارد شده است. بسیاری از مفسران و محدثان و راویان عامه و خاصه نیز در منابع خود، انطباق آن آیات را با آن خاندان مكرم و معزز آل‌یس اعلام و بر آنها، تأكید داشته‌اند. « آیه مودت» در « سوره شوری» یكی از آن‌همه است.

«ای پیامبر! بگو: من هیچ پاداشی از شما بر رسالتم در خواست نمی‌كنم؛ جز دوست داشتن نزدیكانم [اهل بیتم] و هركس كار نیكی انجام دهد، بر نیكی‌اش می‌افزاییم؛ چرا كه خداوند آمرزنده و سپاسگزار است.»

در «تفسیر مجمع البیان» برای این آیات، شأن نزولی از پیامبر اکرم(ص) نقل شده است که حاصل آن چنین است كه:

وقتی پیامبر اكرم(ص) وارد مدینه شد و پایه‌های حكومت اسلامی محكم گشت، انصار گفتند: ما خدمت رسول خدا(ص) می‌رسیم و عرض می‌كنیم اگر مشكلات مالی پیدا شد، این اموال ما بدون هیچ‌گونه قید و شرطی در اختیار تو قرار دارد.

هنگامی‌كه این سخن را خدمت ایشان عرض كردند، آیه ذکر شده نازل شد و پیامبر(ص) آن را برای آنها تلاوت كردند. سپس فرمودند:
«نزدیكان من را بعد از من، دوست بدارید.»

آنها با خوشحالی، رضا و تسلیم از محضرش بیرون آمدند؛ اما منافقان گفتند:
این سخنی است كه او بر خدا افترا بسته و هدفش این است كه ما را بعد از خود، در برابر خویشاوندانش ذلیل كند.
سپس این آیه نازل شد:
«آیا می‏گویند: بر خدا دروغی بسته است؟ پس اگر خدا بخواهد بر دلت مُهر می‌نَهد.»
و به آنها پاسخ گفت.

مودت، اجر رسالت نبی(ص)

گروهی از انصار گمان کردند که می توانند با انفاق اموالشان، مزد رسالت را بپردازند؛ امّا خداوند با نزول آیه مودت, اجر رسالت را مودت نزدیکان و اقربای رسول اکرم(ص) معرفی کرد.

در گام نخست، خداوند متعال، محبت و مودت اهل بیت رسول الله(ص) را هم‌سنگ و برابر با محبت و مودت به رسول خدا(ص) اعلام می‌نماید. امری كه درباره هیچ‌یک از انبیا و رسولان پیشین و خاندانشان اتفاق نیفتاده است.

در گام دوم، خداوند متعال با در هم شكستن آنچه كه نزد مردم ارزش تلقی می‌شد. به مردم فهماندند كه مابه ازای امری معنوی و الهی، مال و مادیات نیست. به واقع، معیار را دگرگون ساخته و نشان دادند آنچه كه از سوی رسول خدا(ص) بر آنان وارد شده با مابه ازای مادی و دنیوی قابل جبران نیست.

در گام سوم و در همین فرصت، خداوند متعال پایه‌های بنای امامت و ولایت اهل‌بیت(ع) را كه در ادامه مسیر نبوت و رسالت حضرت ختمی مرتبت(ص) قابل شناسایی است، استوار ساخته و بر آن تأكید می‌کنند؛ اما از این سه گام مهم‌تر، مصونیت‌بخشی به مسلمانان از مسیر رهنمون شدن آنها به قلعه امن و استوار ولایت آل‌یس است. این امر، در كشف و درک حكمت رسالت نبی اكرم(ص) و نزول «قرآن كریم» است.

رسول مكرّم(ص)، با اعلام كلمه طيبه توحيد و با در هم شكستن همه بت‌های عينی و ذهنی جايگير شده در كعبه جسم و جان ساكنان « حجاز»، مسلمانان را به دژ مستحكم توحيدی وارد كردند.

مطابق قول خداوند متعال، شرط دوام و بقای ديوارهای حصين و تداوم امنيتی تمام كه می توانست باعث حفاظت از مسلمانان شده و آنان را در برابر هجوم بی رحمانة جنود ابليس، در امان نگه دارد، محبّت و مودّت دربارة آل‌يس بود.
«إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبی‏»

معنای مودت

وقتی قرار بر این باشد که اهل‌بیت رسول اکرم(ص)، به عنوان وصی و وزیر معرفی شوند و پس از ایشان، به عنوان ولی و امام معصوم و منصوب از سوی حضرت حق، عهده‌دار امر ولایت، امامت و خلافت مردم باشند و در این مقام، قول و فعل ایشان حجت باشد، نمی‌توان پذیرفت که تکلیف مردم در برابر ایشان، تنها محبت ورزیدن و دوستی کردن باشد.

چنانچه شئون مهم وصایت، ولایت و امامت حضرات معصومان(ع) شناخته شود و حجت بودن فعل و قول ایشان برای سیر و سفری دراز تا ابدیت ملاحظه گردد، دریافته می‌شود که در پس واژه مودت فی‌ القربی چه مفهومی نهفته است.

خداوند متعال، مودت را نردبان اتصال و ارتباط با اهل بیت(ع)، همراهی با ایشان در سیر الی‌الله تا رسیدن به مقام قرب، همگامی با اینان در گذار از نقطه عطف‌های مهم تاریخی، هنگام صلح و جنگ معرفی می‌فرماید.

مرحوم علامه طباطبایی، در توضیح و بیان مودت، با نگارش مطالب زیر، سعی در انتقال بخشی از مفاهیم نهفته در این واژه پرمغز دارد:

مودت به معنای دوستی و محبت بسیار زیاد است که فراتر از دوستی و محبت معمولی است. محبت ممکن است تنها درونی باشد؛ اما مودت، اعلام و ابراز محبت است و در اعمال انسان نیز ظاهر می‌شود.

در محبت ممکن است محب از محبوب خویش نافرمانی کند؛ اما مودت، محب را به سوی اطاعت و فرمانبرداری می‌کشاند؛ بلکه رفتار و اعمال محب، تأثیر فراوانی از محبوب می‌گیرد. در محبت، ممکن است محب هیچ تعهدی در قبال محبوب خود نداشته باشد و مراعات حال وی را ننماید؛ اما در مودت، محب نسبت به فرد مورد مودت، خود را متعهد می‌داند و مراعات حال او را می‌نماید.

خداوند متعال در « سوره فرقان »، ضمن بیان مقصود و مراد از ارسال رسل، هدایت مردم در سیر الی‌الله و رهنمون شدن آنها در طریق هدایت را، به عنوان نتیجه راضی کننده و مطلوب نبی خدا(ص) معرفی می‌کنند و می فرمایند:
«بگو! من برای رساندن پیام آسمانی خود، هیچ مزدی از شما نمی‌خواهم، جز اینکه کسی بخواهد راهی به سوی پروردگارش برگیرد. آری. مزد من همین است که شما هدایت شوید.»

از اینجاست که عرض می‌کنم، مردم برای همراهی و هم‌افقی با آل‌ یس، در مسیر پرفراز و نشیب هدایت، به سرمایه و ره‌توشه‌ای بیش از محبت کردن و دوست داشتن احتیاج دارند تا داد آن را داده باشند.

«قرآن» از این سرمایه و ره‌توشه بزرگ برای طی طریق، با عنوان مودت یاد می‌کند.

ویژگی‌های اهل مودت: افتاده در راه دوست

در جست‌وجوی مفاهیم مندرج در واژه مودت و همه آنچه که اهل مودت در قبال حضرت دوست بر گردن گرفته و خود را در مقابلش مسئول می شناسند، ناگزیر باید به سراغ بزرگان اهل ادب و معرفت در جمع شاعران توانمند فارسی زبان رفت.

خواجوی کرمانی راه مودت را بی پایان و محب را مرد راهی می شناسد که در طریق مهرورزی از اعطای جان دریغ ندارد. درد بی درمانی که همه وجود محب را از خود پر می کند تا به تمامی از خویش یاران امام زمان ع تهی شود.

اهل مودت، چنان خود را افتاده و خاکسار می شناسد که منتهای سربلندی و گردن افرازی خود را در خاک پای دوست افتادن می شناسد.

گر سر در آورد سرم آنجا که پای دوست
وز سرکشد تنعم من در جفای اوست
گرد می برد به بندگی و می‌کشد به بند
پیوسته حرز بازو جانم دعای اوست

ویژگی‌های اهل مودت: مثل لیلی و مجنون

هیچیک از عبارات و واژگان معمول که در توصیف محبت و اهل محبت در گسترة ادبیات فارسی و عربی آورده شده، افاده همه معنی مودت و عهد مودت نمی کند. جمله آنها تنها واجد مرتبه ای از مراتب مودت و بیان کننده وجه و ساحتی از وجوه آنند.

این درجه از محبت ورزیدن را تنها در میان داستان‌ها و حکایات جانسوز عاشقان نام‌آور، همچون لیلی و مجنون می‌توان سراغ گرفت.

به قول نظامی گنجوی در « خمسه » همچون مجنون که در عشق لیلی نشید برمی‌کشید:

آیا تو کجا و ما کجائیم؟
تو زان که ای و ما تو رائیم
مائیم و نوای بی‌نوایی
بسم‌ الله اگر حریف مایی
افلاس خزان جان فروشیم
خز پاره کن و پلاس پوشیم

نزد اهل مودت حیات بی محبوب جانی، یعنی مرگ و نیستی و جان دادن در هوای ایشان، عین زندگانی است. تایید این کلام را در آیه از « قرآن کریم» می‌بینیم. آنجا که می‌فرماید:
«و می پیندارند آنانی که در راه خداوند کشته شدند، مرده‌اند؛ بلکه زنده‌اند و نزد پروردگارشان روزی می‌خورند.»

مصداق واقعی اهل مودت

معنی و مفهوم حقیقی اهل مودت را در میان رندان سینه‌چاک حافظ و عاشقان بی‌دل دفتر سعدی و نظامی می‌توان جست‌وجو کرد و مصداق و ما به ازای خارجی آن را در دشت کربلا و در جمع یاران اباعبدالله الحسین (ع) که بی سر و دستار جانانه و مردانه در پای او ایستادند و رقص‌کنان زیر شمشیر و سنان دشمن رفتند و خم به ابرو نیاوردند.

با چنین رویکردی به جناب محبوب است که محب، برکشیده می شود. همه آثار محبوب در او متجلی می شود و با پرواز در آسمان کمالات محبوب به سراپرده محرمی و خویشی رسیده, استعداد خطابی منّا می یابد. چنان که درباره سلمان فارسی فرمودند:

سلمان منا اهل البیت؛ سلمان از ما اهل بیت است.

اهل مودت, در مغناطیس وجودی محبوب برکشیده شده و متصف به اوصاف وی می شوند.

رابطه مودت و ولایت پذیری

ولایت و محبت، سنگ بنای ولایت و پذیرش ولایت و پذیرش سرپرستی و زعامت است.

این بنای آسمانی و دژ مستحکم توحیدی، با محبت و ولایت بر کشیده شده است. از مسیر پذیرش ولایت و سرپرستی قلبی است که مأمون خود را در اختیار امام قرار داده و ایشان را میسوط الید می نماید تا هر آنچه می خواهد، بکند و مجال رهنمون ساختن امت به عافیت تمام دنیوی و اخروی و تجربه مقام رضای خداوند متعال و بهشت رضوان الهی را بیابد.

از این روست که عرض می کنم، حاصل برابر ساختن آل یس در عموم فضائل و مناقب رسول مکرم ص و مخصوص ساختن سلام، صلوات، طهارت، تحریم صدقه و سرانجام محبت درباره ایشان، همچون نبی اسلام، جز تضمین عافیت و امنیت و برخورداری رعایای مستقر در دژ ولایت و گذار دادن آنان تا سرمنزل مقصود نیست؛ همان که موجب تحقق تمام عیار مقصود انبیا و رسل و انزال کتب میشود.

زمخشری در تفسیر خود، ذیل «آیه مودت»، از رسول گرامی ، روایت بلندی را نقل می کند که پرده از همه معنی و مفهوم «اَمن من عذابی» برمی دارد.
او می گوید:

پيامبر خدا(ص) فرمودند:
هر كه با دوستى آل محمّد بميرد، شهيد از دنيا رفته است.
بدانيد كه هركس با دوستى آل محمّد بميرد، آمرزيده از دنيا رفته است.
بدانيد كه هركس با دوستى آل محمّد بميرد، با توبه از دنيا رفته است.
بدانيد كه هركس با دوستى آل محمّد بميرد، مؤمن و با ايمان كامل از دنيا رفته است.

… بدانيد كه هركس با دوستى آل محمّد بميرد، بر طريق سنت و جماعت از دنيا رفته است.ترک نفاق

ترک نفاق، نتیجه قطعی تبری جستن آشكار و تولی جستن آشكار است. دو امر ضروری اعتقادی كه موجب جدا شدن صفوف مؤمنان از كافران و منافقان شده و پالایش رویكردهای اجتماعی را در پی خواهد داشت.

نقطه آسیب‌پذیر دیواره قلعه محکم مؤمنانه، نفاق است. منافق، در حالی‌که در دل تبری از آل‌یس می‌جوید، در زبان‌آوری و لفّاظی، اظهار محبّت می‌کند. او خود را در معرض بلا و ابتلا می‌افکند؛ بلکه موجب رهزنی مؤمنان و بروز بلا و ابتلا بر آنان می‌شود.

اظهار محبّت آشکار و اجتماعی (و نه مخفیانه و همراه با دورویی) و قبول تعهّدات در قبال آنها، در معنی ابراز صلوات آشکار، به جامعه مؤمنان، امنیّت و مصونیّت می‌بخشد. شاید از این‌روست که رسول خدا(ص) فرمودند:

«ارْفَعُوا أَصْوَاتَكُمْ بِالصَّلَاةِ؛
صدایتان در وقت صلوات بر من بلند کنید.»

برابر شناختن آل‌یس با رسول اکرم(ص)، در سلام و صلوات، برابر شناختن ایشان در امر تولّی و تبرّی مؤمنانه است.

سه شرط خلیفة الله بودن

خداوند متعال، اطاعت از اوامر و نواهی رسول اکرم(ص) و آل‌یس را همچون اطاعت از خود و عین آن اعلام فرمود.

آیة مبارکه «ای کسانی که ایمان آورده‌اید، خدا را اطاعت کنید و پیامبر و اولیای امر خود را [نیز] اطاعت کنید.» در خود و با خود، عصمت و تطهیر اهل بیت(ع) را پنهان دارد.

پر واضح است، آنکه در قول و فعلش احتمال خطا و لغزش باشد، ضرورتاً نمی‌توان اوامر و نواهی‌اش را عین اوامر و نواهی خداوند علیم دانست و بی‌چون و چرا از او اطاعت کرد و قول و فعلش را سنت دانست و به عنوان حجت بی‌بدیل حضرت حقّ بدان نگریست و بدان تکیه کرد؛ چنان‌که دو شرط عصمت و تطهیر، اهل بیت(ع) را در مقام واجب‌ الاطاعه بودن مستقرّ ساخته است؛ سه شرط حاضر عصمت، تطهیر و واجب‌الاطاعه بودن، در اهل بیت(ع)، لزوماً ایشان را همچون رسول مکرّم(ص)، به منزلت خلیفة‌ اللهی نایل ساخته است.

بدین سبب، نزول آیة «اطیعوا اللهَ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْر منکم» اعلام منصب خلیفة‌اللهی حضرات معصومان(ع) از خاندان آل‌یس برای همیشه است.

آنکه اطاعتش واجب و اوامر و نواهی‌اش عین اوامر و نواهی حضرت باشد، لزوماً قائم مقام وی و خلیفه مأذون از سوی ایشان در رهبری انسان‌ها در مسیر پرفراز و نشیب تاریخ در همه پهنه‌ها و ساحات مادّی و معنوی است.

از این‌روست که پیامبر اکرم(ص) خطاب به امیرمؤمنان(ع) فرمودند:
«[ای علی!] منزلت تو نزد من، مانند منزلت هارون نزد موسی (ع)است؛ الّا اینکه بعد از من پیامبری نمی‌آید.»

اولی الامر چه کسانی هستند؟

حضرات معصومان(ع) عموماً در تفسیر آیه مبارکه «… و اولی الامر منکم» مصداق صاحب ‌الامر را، علی(ع) و فرزندان معصومش تا به امام عصر(ع) معرفی نموده‌اند.

جابر بن یزید جعفی می‌گوید: از جابر بن عبدالله انصاری شنیدم که می‌گفت:
هنگامی‌که آیه شریفه یا أَيُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِی الْأَمْرِ مِنْكُمْ نازل شد، خدمت حضرت رسول(ص) عرض کردم: ما خدا و رسول را شناختیم و اکنون می‌خواهیم بدانیم این اولوالامر که اطاعت از آنان، با اطاعت از خدا و رسول او قرین شده است،کدام افراد هستند؟

حضرت فرمود: این افراد خلفا ی من هستند.
ای جابر! آنان پیشوایان مسلمانانند که پس از من خواهند آمد؛ اول آنها علی‌ بن ابی‌طالب است، پس از وی حسن و بعد از او حسین، سپس علی‌بن الحسین و محمدبن علی که در تورات به باقر معروف است و تو او را درک خواهی کرد و هرگاه وی را ملاقات نمودی، سلام مرا به او برسان، بعد از او جعفربن محمد و موسی‌بن جعفر و علی‌بن موسی و محمدبن علی و علی‌بن محمد و حسن‌بن علی امام هستند.

پس از اینها، هم‌نام و صاحب کنیه من است که حجت پروردگار و نشانه او در زمین و نام او م‌ح‌م‌د بن الحسن می‌باشد که از شیعیان و پیروان و دوستان خود غیبت خواهد کرد و جز افرادی که در ایمان امتحان داده باشند، کسی در امامت او باقی نخواهد ماند.

به خداوندی که مرا به راستی برانگیخته است، شیعیان از غیبت او استفاده خواهند کرد و از تابش انوار او مستفیض خواهند شد؛ همان‌طور که از خورشید طلب نور می‌کنند؛ ولو در زیر ابر باشد.

ای جابر! این مطالب از اسرار خداوند است که در گنجینه‏های علم محفوظ مانده‏ و آنها را جز به اهلش اطلاع نده.»

بازگشت به سوی رستگاری

حضرت مهدی(عج) در توقیعی، نقطه آغازین گسست عهد طاغوتی و رجعت رحمانی را، سلام بر آل‌یس معرفی کرده و در ادامه، زیارت‌نامه غنی «آل‌یس» را به جناب محمدبن عبدالله حمیری تعلیم می‌دهند.

این تجدید عهد، به منزله بازگشت به ولایت ولی‌الله الأعظم(ع) و استقرار در حصن حصین توحیدی و ولایی است. چنان‌که این بازگشت، متضمن عهد قلبی باشد، آدمی را مستعد تجربه تقدیری جدید و حکمی (قضایی) دیگر می‌کند که در اساس با تقدیر و مقدرات رقم خورده، حسب سنت ثابت الهی، برای مرتد و منکر و منحرف از ولایت اولیای الهی متفاوت است.

در این بازگشت صمیمانه، مؤمن آل‌محمد(ص)، اقتضای شرایطی جدید و مقدراتی جدید می‌کند. مقدراتی که باعث فلاح و رستگاری‌اش می‌شود؛ چنان‌که در بیان کلمه طیبه توحیدی آمده است:
«قُولُوا لَاإِلَهَ إِلَّااللهُ تُفْلِحُوا؛
بگویید لااله الاالله تا به فلاح و رستگاری برسید.»

فلاح، نتیجه حتمی انعقاد عهد قلبی با ولی معصوم و منصوب از سوی خداوند متعال است؛ چنان‌که ناکامی و حرمان، نتیجه محتوم انعقاد عهد با اولیای طاغوت است.

خوش‌عاقبتی و رستگاری از آنِ مؤمنان

خداوند متعال، تجربه فلاح را نویدی برای مؤمنان شناخته و فرموده است:
«قَدْأَفْلَحَ الْمُؤْمِنُون‏؛
مؤمنان رستگار شده‌اند.»

این مؤمنانند که در پناه حصن حصین کلمه طیبه لااله الاالله، به رستگاری و جمله خیر و سعادت دنیوی و اخروی می‌رسند؛ زیرا آنکه در پناه این دژ استوار قرار می‌گیرد، در همه ساحات و عوالم دنیوی، برزخی و قیامت کبرا، بهره‌مندی و رستگاری را تجربه می‌کند.

حضرت خاتم الانبیاء(ص) می‌فرمایند:
«ای علی! شیعیان تو روز قیامت رستگار هستند […] ای علی! شیعیانت آمرزیده هستند و خداوند گناهان و عیب‏های آنان را می‏آمرزد.
ای علی! من از شیعیانت شفاعت خواهم کرد، اینک شیعیان خود را به این موضوع مژده بده.
ای علی! شیعیان تو یاران و شیعیان خداوند می‏باشند و دوستانت دوستان خدا هستند.
آنها که در حزب و گروه تو هستند، از حزب و جمعیت خداوند به شمار می‏روند.
ای علی! سعادتمند هستند کسانی که تو را دوست می‏دارند و بد عاقبتند کسانی که با تو دشمن هستند.»

همچنین جابر از امام باقر(ع) نقل می‌کند:
«خداوند جز ما و شیعیان ما را مورد رحمت خود قرار نمی‏دهد و شیعیان ما روز قیامت رستگارند.»

فلاح، به معنای رستن به همراه رسیدن است. نه فقط رستگاری، بلکه رستن از شرور و رسیدن به خیرات پایدار در دنیا و آخرت و بقای در آن، معنای کامل فلاح است.

زیارت آل یاسین، راه نجات از انحطاط فرهنگی

در جست‌وجوی دلایل انحطاط فرهنگی مسلمانان و انفعال آنان در وقت مواجهه با حوزه‌های فرهنگی و تمدنی بیگانه، متوجه این نکته می‌شویم که آنان، به دلیل انسلاخ از بنیادهای نظری و فرهنگی ولایی و دینی، ابتدا در دریافت‌های کلی و نظری، مبتلای آسیب و جراحت شده‌اند و سپس در انتخاب روش بودن و زیستن، مبتلای حوزه تمدنی بیگانه شده‌اند.

عموم منتقدان و حتی اصلاح‌گرانی که از ابتلای ساکنان شرق اسلامی به طاعون غرب ‌زدگی سخن به میان آورده‌اند، در جست‌وجوی دلایل تقلید مسلمانان از سبک زندگی و نحوه بودن و زیستن غربیان و حتی روی آوردن آنان به زندگی مدرن ماشینی به پاسخ جامعی نرسیده‌اند.

مسلمانان، سال‌ها پیش از آنکه در انتخاب دو صورت تاریخی از زندگی، خود را مواجه با سبک زندگی سنتی و مدرن ببینند و از آن میانه، سبک دومی را برگزیده و همه همت خود را مصروف تقلید از آن سبک کنند، در دریافت‌های نظری و کلی، مبتلای آسیب و بحران شده و از مبادی و مبانی دریافت‌های سنتی (دینی) فاصله گرفته بودند.

این امر آنها را مستعد ساخته بود تا قبل از آنکه اقدام به احیاگری مبادی و مبانی فکری خود کنند و با باز‌تعریف نحوه بودن و زیستن خود (در قرن نوزدهم میلادی)، در عصر جدید، برای جلوگیری از استحاله تمدنی در تمدن غربی مهاجم چاره‌اندیشی کنند، در وضعی ناگزیر و اضطراری، همه صورت‌های تمدنی غربی را پذیرفته و از همه ارزش‌های سنتی عقب‌نشینی کردند.

زیارت آل‌یس، در مجمل‌ترین صورت، انتظام‌دهنده دریافت‌های کلّی شیعیان است. منظومه‌ای که نگارنده، آن را منظومه ولایی خاص شیعه می‌شناسد.

پی نوشت :

۱. ابن‌بابويه، محمّدبن علی، «ثواب الأعمال و عقاب الأعمال»، ص ۱۱۱
۲. طبرسی، فضل‌بن حسن، «زندگانی چهارده معصوم:»
۳. شعيري، محمّدبن محمّد، «جامع الاخبار»، نجف، مطبعة الحيدريّه، ص۴۶.

همچنین ببینید

به ما نگفتند…

سید مهدی شجاعیگفتند: تو که بیایی خون به پا می کنی،جوی خون به راه می اندازی و از کشته پشته می سازی و ما را از ظهور تو ترساندند.درست مثل اینکه ...

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *