به همانسان كه انتظار دستیابی به مدینه فاضله» و وضعی بهتر و متفاوت با وضع موجود و گریز از ناملایمات، از ابتدای خلقت یار قرین و رفیق دائمی انسان بوده و وعده فرارسیدن روزگاررهایی توسط انبیا، اولیا و حكما نیز این تمنا و انتظار را قوت بخشیده، تلاش برای كسب آگاهی از امكان و زمان وقوع وعده رهایی و فصل بهار حقیقی نیز او را رها نساخته است.
شاید این تلاش مرهمی بر زخمهای آدمی بوده و آن را انگیزهای برای تاب آوردن ناملایمات و مبارزه با همه آنچه كه نامطلوب بوده میشناخته؛ تا آنجا كه این تمنا و مجاهده فصل قابل توجهی از فرهنگ و ادبیات اقوام را به خود اختصاص داده است.
فقدان ادوات مناسب برای گشودن این راز سر به مُهر و عدم توانایی عموم مردم در دسترسی به آنچه در پس پرده نهان مانده، موجب بوده تا عموم اقوام، پردهبرداری از این راز را از قدیسان، راهبان، كاهنان، منجمان، طالعبینان و بالاخره پیشگویان بخواهند.
چه، دست یازیدن به این اسرار نهان را از توان انسانهای معمولی خارج میدانستند و تنها این توان را در كسانی جستوجو میكردند كه قادر به خرق عادت و شكستن محدودیتهای عالم محسوس بودند یا با ایجاد نوعی رابطه با نیروهای ماورایی و قدسی امكان كسب خبر از آینده را در اختیار داشتند. از همین روست كه بخشی از آثاری كه سخن از آینده به میان آوردهاند؛ منسوب به طالعبینان و منجمان و كاهنان است.
آثار اساطیری، ادبی و مذهبی عموم اقوام، مشحون از پیشگویی درباره آینده وفرجام تاریخ، جهان و انسان است.
نسبت با مبدأهستی و علم لدّنی انبیا و اولیای الهی، مكاشفات پیران طریقت و قدیسان، رؤیاهای صادقه، ریاضتهای نفسانی و بالاخره علوم غریبه در گذشته امكان كشف زمان و مكان وقوع بسیاری از حوادث و وقایع مربوط به حیات فردی و جمعی در كره خاك و در آینده دور را فراهم آورده است. چنانكه این اطلاعات به نسبتهای مختلف در میان عموم موجود بوده و عرضه آثاری را نیز موجب گشته است.
مراجعه به این آثار و توسل به برخی از طرق (حتّی ناپسند و مذموم مثل فالگیری و رمالی) برای آگاهی از آینده خود، با وجود انكار ظاهری آن، جزء لاینفك حیات انسان غربی و از جمله سیاستمداران و روشنفكران است.
زبان تمثیلی و گاه شاعرانه این آثار موجب بوده تا این آگاهی، همواره قرین با تردید در كشف مصادیق و تشخیص دقیق زمان و مكان وقوع حوادث باشد.
تنوع نشانه ها، نمادها و پیچیدگی زبانی را وجه مشترك عموم این آثار میتوان دانست. با این همه هیچگاه از جذابیت پیشگویی و رونق بازار پیشگویان كاسته نشده است؛ چرا كه نگاه به آینده و تلاش برای آگاهی درباره آینده جزء لاینفك حیات انسان و به عبارتی ذاتی وجود او بوده است. امری كه انسان را از سایر موجودات متمایز ساخته و انگیزه لازم برای تاب آوردن جهان و گذار از فراز و نشیبهای آن را در وی ایجاد كرده است.
از وجهی دیگر، اگر چه ملل گوناگون از جهانبینی» و جهانشناسی» متفاوتی برخوردارند و هر یك تعریفی ویژه از مبدأ و انتهای جهان و جایگاه و نقش انسان در میانه عالم ارائه میدهند اما، جملگی در منتهی شدن عمر جهان و حیات كلی انسان به عصرطلایی و عاری از هرگونه عیب و رنج و الم مشتركند؛ هر یك نیز این عصر را به نامی و عنوانی خواندهاند و فرارسیدنش را نیز نویدبخش انسان مانده در رنج و ظلم و تباهی ساختهاند.
در میان همه ملل، یهودیت به دلیل قدمت تاریخی از یك سو و تذكر درباره ظهورمسیح موعود، بیشترین آثار با موضوع و مضمون پیشگویی آینده را عرضه داشته چنانكه، علقه ویژه اقوام یهودی به كاهنان نیز بر دامنه این آثار افزوده است. تاریخ حیات این قوم هیچگاه منفك از حضور و رأی كاهنان نبوده است. از سوی دیگر مكاشفات قدیسان و رهبانان مسیحی نیز از جایگاه قابل توجهی برخوردار است.
آنان نیز واسپس آخرین گفتوگوی مسیح(ع) با حواریون كه خبر از آینده و ظهور مجددش میداد، در انتظاری بزرگ فرو رفتند تا از آن پس عارفان و رهبانان مسیحی مصادیق بارز حوادث و پیشگوییهای مسیح(ع) و قدیسین پس از وی را شناسایی، تفسیر و اعلام كنند. شاید كه منتظران مؤمن از حوادث سوء ماقبل از ظهور حضرت مسیح(ع) در امان مانند و توفیق دیدار دوباره موعود را حاصل آورند.
از همین روست كه علیرغم وقوع تحریف در دو كتاب مقدّس تورات و انجیل بخشهای قابل تأملی از این دو كتاب را پیشگوییهای مربوط به آخرالزمان و ظهور دوباره موعود منجی تشكیل میدهد.
در میان ملل و نحل مختلف و از جمله برهمنان هندی، كاهنان معابد تبت، عالمان بودایی و غیره نیز آثاری از این دست موجود است. بخشی از آثار و منابع كتبی و شفاهی مسلمانان نیز دربردارنده اخبار آخرالزّمان، ملاحم و فتن و بالاخره ظهور موعود(ع) است.
وجه بارز و ممیز این اخبار در مقایسه با پیشگوییهای قدیسان و طالعبینان سایر اقوام در موارد زیر است:
۱. وضوح و روشنی مصادیق؛
۲. ذكر علائم و نشانههای وقایع طبیعی و غیرطبیعی كه در سالهای پایانی (ماقبلظهور) آشكار میشود؛
۳. بیان تكلیف فردی و اجتماعی مسلمانان (و به ویژه شیعیان) در هنگام مواجه شدن با این مصادیق و وقایع.
اطمینان از صحت اقوال و اخبار صادره از سوی ائمه معصومین(ع) به دلیل نسبت حقیقی آنان با منبع وحی و الهام و جایگاه ویژه آنان به عنوان ولی و سرپرست مسلمانان و حجج الهی در گستره زمین، موجبات توجه جدی و تذكر مسلمانان و شیعیان به این اخبار را در سالهای سخت و طاقت فرسای قبل از ظهور فراهم آورده است.
حتمیالوقوع بودن برخی از این حوادث، بحرانهای نفسگیر طبیعی و غیرطبیعی كه جان میلیونها نفر را در آخرین سالهای قبل از ظهور به خطر میاندازد و بالاخره آشكار شدن علائم بسیاری كه حكایت از نزدیك شدن فصل رهایی میكند در این منابع مورد توجه و تأكید واقع شده است.
در هیچ دورهای نظریهپردازان، سیاستمداران و عموم مردم ساكن سرزمینهای غربی به اندازه دورهای كه در آن به سر میبریم درباره آینده جهان، جنگ پایانی، پایان تاریخ، ظهورمسیح، ضدمسیح(دجال) و همه آنچه غرب و تمدّن مادی آن را به خطر میافكند؛ گفتوگو نكرده و براساس پژوهشهای انجام شده اقدام به تولید آثار فرهنگی و تدوین استراتژیها و تنظیم سیاستهای منطقهای و بینالمللی خود ننمودهاند.
تولید و توزیع گسترده فیلمهای سینمایی كه عمدتاً محصول كمپانیهای امریكاییاند، تأسیس سایتهای اطلاعرسانی در شبكه جهانی اینترنت، انتشار مجموعه گستردهای از كتابها و مقالات مرتبط با موضوعات یاد شده و… تنها در زمره بخش آشكار این رویكرد عمومی غرب به موضوع آخرالزّمان و آیندهنگری در اینباره است.
طی چندین دهه اخیر، مضامین پیشگوییهای نوسترآداموس با چاشنی تحلیل سیاستمداران غربی و جهتگیری ویژه گردانندگان پشت پرده مدینه لیبرال سرمایهداری، دستمایه ساخت دهها فیلم با موضوع و مضمون آخرالزّمان و موجودی ماورائی كه از فضایی خارج از كره زمین جهان را تهدید میكند، شده است.
این موضوعات و انتشار آراء اشخاصی چون هانتینگتون، تافلر، فوكویاما و امثالهم كه بهعنوان نظریه پرداز سخنانشان درباره «پایان تاریخ»، «جنگتمدّن ها» و…
نوسترآداموس پیشگویی بود كه در عباراتی پیچیده و الفاظی نمادین و سمبلیك از آینده سخن میگفت، امّا بسیاری از حوادث و اتفاقات طی همین یكی دو دهه در كنار بنبستهای نظری، ابتذال فرهنگی و بحرانهای مدنی دلواپسی درباره آینده و انتظار رهایی بزرگ را مبدل به دغدغه فكری بخش بزرگی از مردم جهان كرد.
چنانكه امروزه تنها بیش از پنجاه پایگاه اطلاعرسانی در شبكه جهانی اینترنت وظیفه گفتوگو و تفسیر پیشگوییهای نوسترآداموس را عهده دارند و قریب به یكصد و بیست پایگاه نیز آراء عرضه شده درباره گذشته و آینده جهان در میان ساكنان ربع مسكون را مورد بحث و تجزیه و تحلیل قرار میدهند.
این همه حكایت از واقعهای شگرف یا جریانی پیوسته و سازمانیافته در لایههای پنهانی سیاست، فرهنگ و اقتصاد جهان استكبار میكند.
بسیاری از منابع و مصادر مذهبی (یهودی، مسیحی و اسلامی) و پیشگوییهای پراكنده در میان ملل مختلف از این «واقعه شگرف» و مقدّمات و نشانههای آن خبر میدهند و در وجه دیگر عملكرد عوامل استكبار و استعمار (آمریكا، انگلیس، پرتغال و اسپانیا) خبر از جریانی پیوسته و سازمان یافته دارد كه میتواند از سویی دیگر حاكی از اطلاعات آنان از این واقعه شگرف هم باشد یا…
علی كورانی محقق مباحث مهدوی و مؤلف مجموعه پنج جلدی معجم احادیث الامام المهدی(ع) در كتاب عصرظهور می نویسد:
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران نشانه های اعتقاد به حضرت مهدی منتظر(ع) در میان ملل جهان اسلام و حتّی غیر اسلام… یعنی پرسش از او و سخن گفتن پیرامون او و مطالعه و تألیف درباره او به اوج خود رسید.
تا جاییكه این لطیفه شایع شده كه وزارت اطلاعات آمریكا پروندهای از تمام اطلاعات لازم درباره امام مهدی(ع) تهیه و تنظیم نموده كه تنها نقص آن تصویر آن حضرت است.
تفاسیر مختلفی از این اطلاعات و آنچه در جغرافیای سرزمینهای اسلامی میگذرد میتوان ارائه نمود.
غرب به مدد مراكز مطالعاتی و استراتژیك خود، همه آنچه را كه درباره آینده جهان» و جهان آینده بیان شده گردآوری و بررسی كرده است و حسب خوی ذاتی (استكبارورزی) خود نیز سر در پی ترسیم نقشهای برای آینده جهان و جهان آینده گذارده است. چیزی كه از آن با عنوان نظم نوین جهانی یاد می شود. در این مراكز بی گمان آثاری كه محصول خلوت، مكاشفه، اخبار و روایات و حتّی ریاضت راهبان و قدیسان عالی مقام اند نیز از نظر دور داشته نشده است.
نمیبایست از این نكته غفلت كرد كه سیاستمداران امروز دو كشور مدعی؛ یعنی آمریكا و انگلیس عموماً همپا با سازمانهای جهانی مجری طرحها و خواست سرمایهداران یهودی و محافل صهیونیستی هستند. جریانی كه بیش و پیش از سایر اقوام دست در كار پیشگویی و طراحی توطئه دارند.
شاید بتوان پیشگوییها و روایات و اخبار قدیسان و مكاشفات موجود در منابع علمای مسیحی و پیشگوییهای طالعبینانی چون نوسترآداموس را نادیده انگاشت و با لبخندی از كنار اخبار علمای مستقل یهودی گذشت؛ امّا آیا میتوان پذیرفت كه گردانندگان پشت پرده سیاست جهانی هم، چون ما به این منابع و اخبار مینگرند؟!
مطالعه آنچه درباره آخرالزمان در میان شبكه های جهانی اینترنت، مقالات منتشر در میان مطبوعات غربی و آثار ارائه شده توسط مبلغان كلیسای انجیلی و همچنین فیلمهای سینمایی فراوانی كه توسط كمپانیهای غربی ساخته شده دو فرض را فراروی ما قرار داده است:
۱. فرض اوّل این است كه مستقل از سیاستمداران، جماعتی با پیگیری اخبار و مطالعات جدی و مستمر حاصل تأمل و خلوت خود را فرا روی پیروان خود قرار دادهاند.
چنانكه امروزه كلیسای كاتولیك به نحوی سازمان یافته و به كمك ابزار دقیق نجومی، اخبار و مكاشفات پیشینیان درباره آخرالزّمان را بررسی میكنند و سعی در كشف موارد قابل تطبیق در وضع كنونی سیارات و كواكب با آنچه كه در منابع آمده دارند. این وقایع بهطور مستقل بروز و ظهور همان چیزی است كه قبلاً پیشگویی شده است.
۲. فرض دوم این است كه مراكز عمده مطالعاتی و گردانندگان پشت پرده سیاست در آمریكا و انگلیس با آگاهی از این اخبار و با مشاهده قراین نزدیك شدن ایام سقوط و ركود خود سعی در سوار شدن بر موج حوادث دارند.
در واقع غرب كه امروزه فاقد عنصر قوی نظری و مراتب عالی فرهنگی است بسط قدرت و سلطه جویی از طریق نظامیگری صرف را، راه خلاص خویش فرض میكند و با درك مجموعه عوامل و شواهدی كه سقوط غرب و ظهور تاریخی جدید به نام دین و معنویت را در حوزه جغرافیای سرزمینهای اسلامی ممكن می سازد؛ سعی در تدوین یك استراتژی و برنامه ریزی برای اجرای آن در كوتاهترین زمان كرده است.
آنچه كه دست كم محافل تصمیم گیر و طراحان اصلی سیاست جهانی درباره آن اطلاع كافی دارند از چند منظر میتوان نگریست:
۱. طراحان نظم نوین جهانی، جنگ صلیبی دوم و عدالت بی پایان(؟!) با رویكردی مزورانه به اخبار موجود و پیشگویی ها سعی در القای این معنا دارند كه این حوادث و از جمله جنگ در عراق و هر آنچه كه بعد از آن واقع میشود اموری مقدر و محتوماند و همگان چارهای جز تسلیم در برابر آن ندارند.
۲. طراحان و عاملان یاد شده با اطلاع كامل از این منابع و اخبار و تذكر درباره آنچه آنها را تهدید میكند استراتژی ویژه سیاسی، نظامی و اقتصادی خود را طراحی كرده و مرحله به مرحله آن را به اجرا درمیآورند و در پیآنند تا با اتخاذ استراتژی بازدارندگی پیش از واقعهبزرگ ابتكار عمل را به دست گیرند و با كنترل شرایط و پیشدستی امكان ایجاد انحراف در سیر حوادث و تسلط یافتن بر اوضاع را حاصل آورند كه در این صورت چنانكه مسلمانان منفعل و ایستا عمل كنند؛ ناگزیر به تحمل خسارات و شداید بسیارند و چنانكه خام و نادانسته، عكسالعمل بروز دهند پیشاپیش بر سر راه خود چاله هلاك كندهاند.
۳. فرض دیگر این است كه غرب بیاعتنا به این منابع و اخبار و واهی پنداشتن آنها درگیرودار با تقدیری مقدر پیش میرود و انگیزههایی چون تسلط بر حوزههای نفتی و سرمایههای كشورهای اسلامی دانههایی هستند كه طراح تقدیر برای درافكندن آنان در دام ابتلا و هلاكت افشانده است.
در تمامی فیلمهای سینمایی ساخته شده براساس اخبار آخرالزمان، آمریكا به عنوان ناجی تمدّن جهانی معرفی میشود. چنانكه در فیلم روزاستقلال وقتی سفینهای بزرگ جهان را تهدید میكند، اوّلین بار این سفینه در عراق دیده میشود و پس از آن آمریكا به مدد تكنولوژی فوق مدرن خود، جهان را از مهلكهای بزرگ نجات می دهد.
همین مضمون در شكلی دیگر در فیلم آرمگدون تكرار میشود، امّا اینبار مهندسان و كارگران نفتی آمریكایی هستند كه با همراهی رئیس جمهور آمریكا، جهان را از بلایی بزرگ میرهانند و عالم را دعاگوی خود میسازند.
انتشار كتابها و مقالاتی با مضامین یاد شده و ساخت دهها فیلم سینمایی چون: آرمگدون، روز استقلال، طالع نحس، نوسترآداموس، ترمیناتور و…، ایجاد صدها پایگاه اطلاعرسانی مستقل و وابسته، طرح مباحثی چون عدالت بیپایان، جنگ صلیبیدوم از زبان رئیس جمهور آمریكا، ارائه نظریاتی مشخص درباره پایانتاریخ، جنگتمدّها» و مرتبط دانستن هر واقعه كوچك و بزرگی در جهان با مسلمین و به ویژه شیعیان ایران حكایت از آگاهی و اطلاع كامل مراكز اصلی تدبیرگر غربی از این اخبار میكند.
در واقع غرب متذكر این نكته است كه تاریخ غرب به سر آمده و دیر یا زود ناگزیر به قبول مرگ فرهنگ و تمدّن استكباری خود است.
چه، به صدا درآمدن زنگ رهایی به نام دین، خدا، معنا و معنویت، تمامیت این فرهنگ و تمدّن را در چالشی سخت به خطر افكنده است. اینهمه مراكز مطالعاتی و استراتژیك غربی و بهویژه یهودیان صهیونیست را بیش از مسلمین متوجه جایگاه و نقش مسلمین و سرزمینهای اسلامی در تاریخ آینده اضمحلال یهودیت صهیونیستی ساخته است. دریافتی كه آنان را واداشته تا به مدد نخبگان و نظریه پردازان، دست به طراحی یك استراتژی پر قدرت و همه جانبه تهاجمی بزنند.
امام خمینی(ره) در جمله كوتاهی باطن و ذات غربی را كه طی دهههای اخیر در سیمای امپریالیسم آمریكا نمودار شده بود بیان فرمودند:
آمریكا شیطان بزرگ است.
امام را به عنوان مردی اهل نظر، پیری ره رفته و رهیافته باید دید كه به مدد «معرفت قدسی» و عنایات آسمانی واقف به علمالاسماء، نسبت میان اسم و مسمی است و هیچ لفظی را بی جا و هیچ اسمی را بی ملاحظه مسمی بر زبان جاری نمی سازد.
امام خمینی سخنی ناسزا چون مردان گرفتار در هواجس بر زبان نراند به عكس، سخنی به سزا درباره آمریكا و غرب اعلام نمود. او تمامیت سیرت و باطن شیطانی را در صورت غرب و آمریكا میدید؛ سیرت و باطنی كه بیان آن مستلزم تفسیر تاریخ غرب و بررسی سیر تحول تفكرامانیستی طی چهارصد سال اخیر است و در این مقال نمی گنجد. تنها باید گفت:
شیطان هیچگاه بنابر انابه، بازگشت و اعتراف به آنچه به ناروا رفته نداشته و ندارد؛ همه آنچه كه او به مدد مطالعات و پژوهشها یافته؛ او را به اتخاذ شیوه ای شیطانی؛ یعنی مجادله، اغوا و عصیان واداشته تا انهدام و مرگ خود را تا وقت معلوم به عقب اندازد. چه او پایان حیات خود را میداند و تسلیم شدن در برابر اراده خداوند را هم نمیپذیرد.
از همین روست كه ارائه تفسیر و تحلیلی جامع از آنچه در پیرامون ما میگذرد؛ بدون مدد جستن از اخبار آخرالزمانی ممكن نیست. چنانكه بدون اتخاذ یك استراتژی مناسب و جامع نمیتوان این دوره حساس و مهم از تاریخ بشر را پشت سر گذاشت. درك اینهمه از سوی عموم مسلمین و به ویژه نخبگان، اوّلین گام برای ورود به این جریان و اخذ تصمیم بخردانه در برابر آن است.