در دنیای کنونی عدّه ای سعی در تقابل ادیان دارند و از شیوه های مختلف سعی میکنند تا اسلام را در مقابل ادیان دیگر ـ با تخریب و توهین به مقدّسات آن ـ به انزوا بکشانند. آنها یا اسلام و قرآن را نشناخته و معرفتی نسبت به آن ندارند و یا مغرضانه دست به این اقدامات می زنند. مردم جهان نیز روز به روز به این حقیقت نزدیکتر میشوند که تشنه معارف اسلام و قرآن اند و با ایمان به اسلام خشم دشمنان را برانگیخته و آنها نیز حربه ای جز توهین و تخریب به مقدسات – بخصوص قرآن – در دست خود چیزی را نمیبینند
ملاک و معیار برتری در ادیان
در دنیای کنونی عدّه ای سعی در تقابل ادیان دارند و از شیوه های مختلف سعی میکنند تا اسلام را در مقابل ادیان دیگر ـ با تخریب و توهین به مقدّسات آن ـ به انزوا بکشانند. آنها یا اسلام و قرآن را نشناخته و معرفتی نسبت به آن ندارند و یا مغرضانه دست به این اقدامات می زنند. مردم جهان نیز روز به روز به این حقیقت نزدیکتر میشوند که تشنه معارف اسلام و قرآن اند و با ایمان به اسلام خشم دشمنان را برانگیخته و آنها نیز حربه ای جز توهین و تخریب به مقدسات – بخصوص قرآن – در دست خود چیزی را نمیبینند. برتری اسلام بر سایر ادیان حقیقتی است که اثبات آن دشوار نیست و همین سبب شده تا حقیقت جویان این مطلب را درک کرده و قلب خود را تسلیم اسلام کنند.
اساساً آنچه سبب شده تا ادیان الهی مختلف ظهور کنند، رشد تدریجی انسان به کمال است. انسان هر چه تکامل یابد نیاز به دین کامل تری دارد، و خداوند نیز با ارسال شریعت جدیدی به این نیاز پاسخ میگفت، که از آن با «تجدید شرایع» یاد میکنند.(۱) علاوه بر این، چون انسان به آن حدّ از رشد و توان نرسیده بود تا از کتب الهی در مقابل تحریفات و خطرات محافظت کند، تحریف کتب آسمانی و یا نابودی آن در گذر حوادث ایجاب میکرد تا کتاب آسمانی جدیدی نازل شود، تا مسیر هدایت بر بندگان مسدود نگردد.(۲) راهیابی خرافات و اوهام به آموزه های دین را نیز، یکی دیگر از مواردی است که ارسال شریعت جدید را ضروری میکند.(۳)
در نتیجه مردم هنگامیبرترین آئین را درک کردهاند که از آئین های منسوخ گذشته دست برداشته و به جدیدترین آئین روی آورند. آئینی که دو ویژگی از ضروریات آن است:
۱- سلامت کتاب آسمانی آن از تحریف و دستبرد،
۲- سلامت تعالیم و آموزه های آن از آمیختگی با خرافات و اوهام.
حال باید ببینیم کدام آئین است که این ویژگی ها را داراست تا با بهره گرفتن از آموزه هایش سعادت و خوشبختی ابدی را برای خود تضمین کنیم.
ما که عقیده به برتری آئین مبین اسلام بر همه ادیان دیگر داریم و ویژگی های فوق را مطابق بر آن یافته ایم، بر این عقیده ایم که ظهور دین اسلام، با اعلام جاودانگى آن و پایان یافتن دفتر نبوّت توأم بوده است.(۴) این بدین دلیل است که نهایت کمال را برای بشر به ارمغان آورده است، بدون اینکه دچار تحریف و خرافه گرایی شود.
با این حال، در این نوشته به بررسی آئین یهود می پردازیم تا این ویژگی ها را در آن جستجو کنیم، باشد که مسیر حق و حقیقت برای جویندگان آن هموارتر شود. از نظر ما آئین یهود و آموزه هایش، سراسر دچار اوهام و خرافات شده و عمده دلیل آن را می توان تحریف عهد عتیق دانست. دین و آئینی که کتاب مقدّسش آلوده به تحریف شد، سندیّت و اعتبار آن خدشه دار است و نمی تواند مسیر سعادت بشر و برترین آئین باشد.
سرمنشاء تحریف در تورات
حضرت موسی(ع) در اواخر عمرش، لاویان(۵) و بزرگان بنیاسرائیل را گرد آورد و تورات را به آنان سپرد و به آنان گفت: این کتاب را در صندوق عهد بگذارید و در پایان هر هفت سال، تمام بنی اسرائیل، ـ حتی زنان و کودکان و غریبان شهر- را بخوانید تا گرد آیند، آنگاه تورات را بر ایشان بخوانید تا بشنوند و تعلیم یابند و از خدا بترسند و در عمل به آن هوشیار باشند.(۶) به پادشاهان یهود نیز سفارش شد در جهت حفاظت از کتاب مقدّس، طوماری از آن بنویسند و آن را بخوانند و سرلوحه کارشان سازند.
این روند ادامه داشت تا اینکه در جنگ بنی اسرائیل با بت پرستان فلسطین در عصر سموئیل نبی، صندوق عهد به دست دشمنان افتاد و مدّتها پس از این ماجرا، به بنی اسرائیل بر گردانده شد.(۷) علاوه بر این در حمله ششونک ـ فرعون مصر ـ به اورشلیم نیز نسخه تورات سرگذشت مبهمی داشت.(۸) با این حال ماجرا پایان نیافت، بعدها حمله بخت النصر پادشاه بابل آغاز شد(۹) و در این جنگ آثار مذهبی یهودیان از بین رفت تا جایی که می توان گفت با سوختن تابوت و هیکل سلیمان در سال ۵۸۶ ق.م کتاب مقدّس نیز سوزانده شد. علاوه بر این، عدّه زیادی از یهودیان به اسارت گرفته شدند و اشیای قیمتی بسیاری از معبد سلیمان مصادره شد. برخی مدّت اسارت یهودیان را هفتاد سال(۱۰) بیان کردهاند که با حمله کوروش به بابل به پایان رسید. کوروش پادشاه ایران پس از پیروزی در این نبرد یهودیان را از بردگی و اسارت آزاد کرد و اشیاء قیمتی غارت شده از معبد را به محلّش باز گرداند و پس از اینکه از خود یهودیان شخصی را به رهبریشان گماشت، آنان را با کمال آزادی به سرزمین هاینشان برگرداند.(۱۱)
در این هنگام یکی از بزرگان یهود به نام عزرا که عدّه ای او را همان عزیر نبی می دانند، بر آن شد تا در سال ۴۵۷ ق.م تورات را بازنویسی کند(۱۲)، امّا دیری نپائید که در زمان آنتیوکس پادشاه روم و فاتح بلاد یهود، یعنی در حدود سال ۱۶۱ ق.م بار دیگر تورات سوزانده شد.(۱۳) حتی مامورین وی تمامی خانه ها و پستوها را گشته و نسخه های مجموعه عزرا را یافته و سوزاندند. بطوری که در تاریخ ضبط شده است، در منزل هر کس نسخه ای مییافتند صاحب آن را اعدام یا جریمه میکردند.(۱۴) امّا پس از این ماجرا، بار دیگر یهودیان کتاب مقدسشان را از دست دادند و دو مرتبه به فکر چاره افتادند. احتمالا تمام آنچه در مورد دستبرد علمای یهود در نوشتن کتاب مقدس آمده است مربوط به این دوره میباشد. آنان از محفوظات خود کتابی را نوشتند که سراسر آن، آکنده از خرافات و تحریفات است.
سوزانده شدن مکرّرِ تورات و نابودی آن در جنگ ها، زمینه تحریف و دستبرد آن را فراهم کرد.
قرآن در موارد مختلف بیان میکند که کتب آسمانی یهود تحریف شده است و کسی جز علمای یهود، عامل تحریف آن نبودهاند.
آنها برای رسیدن به مقاصد دنیوی دست به جعل زده و آنچه خود ساخته بودند به عنوان وحی الهی قلمداد میکردند. آیات را آنگونه که می خواستند معنا کرده و تفسیر به رای می نمودند و هرگاه از تحریف لفظی و معنوی آیات درمانده میشدند، راه کتمان حقایق و مخفی کردن آیات الهی را پیش میگرفتند و در نهایت از سر گناه و نافرمانی، وحی الهی را به فراموشی سپردند و خداوند آنان را از رحمتش دور ساخت.
این آنچیزی است که قرآن کریم در مورد کتاب مقدّس یهود، و تحریف آن بیان میکند:
۱. «فَوَیْلٌ لِلَّذینَ یَکْتُبُونَ الْکِتابَ بِأَیْدیهِمْ ثُمَّ یَقُولُونَ هذا مِنْ عِنْدِ اللهِ لِیَشْتَرُوا بِهِ ثَمَناً قَلیلاً فَوَیْلٌ لَهُمْ مِمّا کَتَبَتْ أَیْدیهِمْ وَ وَیْلٌ لَهُمْ مِمّا یَکْسِبُونَ:(۱۵) پس واى بر آنها که نوشته اى با دست خود مى نویسند، سپس مى گویند: این، از طرف خداست تا آن را به بهاى اندکى بفروشند. پس واى بر آنها از آنچه با دست خود نوشتند; و واى بر آنان از آنچه (از این راه) به دست مى آورند!»
۲. «وَ إِنَّ مِنْهُمْ لَفَریقاً یَلْوُونَ أَلْسِنَتَهُمْ بِالْکِتابِ لِتَحْسَبُوهُ مِنَ الْکِتابِ وَ ما هُوَ مِنَ الْکِتابِ وَ یَقُولُونَ هُوَ مِنْ عِنْدِ اللهِ وَ ما هُوَ مِنْ عِنْدِ اللهِ وَ یَقُولُونَ عَلَى اللهِ الْکَذِبَ وَ هُمْ یَعْلَمُونَ:(۱۶) در میان آنها کسانى هستند که به هنگام تحریف کتاب خدا، زبان خود را چنان مى گردانند که گمان کنید آن از کتاب خدا است، در حالى که از کتاب خدا نیست. و (با صراحت) مى گویند: آن از سوى خداست. با این که از سوى خدا نیست، و بر خدا دروغ مى بندند در حالى که مى دانند.»
۳. «فَبِما نَقْضِهِمْ میثاقَهُمْ لَعَنّاهُمْ وَ جَعَلْنا قُلُوبَهُمْ قاسِیَهً یُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ عَنْ مَواضِعِهِ وَ نَسُوا حَظّاً مِمّا ذُکِّرُوا بِهِ … : (۱۷)ولى بخاطر پیمان شکنى آنها، از رحمت خویش دورشان ساختیم; و دلهاى آنان را سخت و پر قساوت نمودیم; آنها کلمات الهى را از موردش تحریف مى کنند; و بخشى از آنچه را به آنها گوشزد شده بود، فراموش کردند….»
۴. «أَلَّذینَ آتَیْناهُمُ الْکِتابَ یَعْرِفُونَهُ کَما یَعْرِفُونَ أَبْناءَهُمْ وَ إِنَّ فَریقاً مِنْهُمْ لَیَکْتُمُونَ الْحَقَّ وَ هُمْ یَعْلَمُونَ:(۱۸) کسانى که کتاب آسمانى به آنان داده ایم، او (پیامبر) را همچون فرزندان خود مى شناسند; ولى جمعى از آنان، حق را در حالى که از آن آگاهند کتمان مى کنند.»
«یا أَهْلَ الْکِتابِ قَدْ جاءَکُمْ رَسُولُنا یُبَیِّنُ لَکُمْ کَثیراً مِمّا کُنْتُمْ تُخْفُونَ مِنَ الْکِتابِ وَ یَعْفُوا عَنْ کَثیرٍ قَدْ جاءَکُمْ مِنَ اللهِ نُورٌ وَ کِتابٌ مُبینٌ:(۱۹) اى اهل کتاب! فرستاده ما، به سوى شما آمد، در حالى که بسیارى از حقایق کتاب آسمانى را که شما کتمان مى کردید روشن مى سازد; و از بسیارى از آن، صرف نظر مى نماید. (آرى، ) از طرف خدا، نور و کتاب روشنگرى به سوى شما آمد.»
نشانه های تحریف در عهد عتیق
تناقض گویی در کتاب مقدّس یهود
هر چند در ابتدا عهد عتیق را به حضرت موسی(ع) و پیامبران پس از او منسوب میکردند و برایش منشا وحیانی قائل بودند، امّا بعدها وجود تناقضات بسیار در عهد عتیق سبب شد تا عدّه ای در قرون وسطا، وحیانی بودن عهد عتیق را انکار و آن را حاصل نویسندگانی ناشناس بدانند. یکی از معروفترین کسانی که در گذشته وحیانی بودن عهد عتیق را نقد کرده ابراهیم بن عزرا است. او در کتاب تفسیر خود بر سفر تثنیه، به این موضوع پرداخته است. او که نمیتوانست با صراحت در این باره سخن بگوید، مطالب خود را به صورت رمز آورده است و به مواردی خاص اشاره کرده، مواردی که حکایت از این دارد که نویسنده واقعی اسفار پنج گانه حضرت موسی(ع) نیست، بلکه این کتاب باید قرنها پس از حضرت موسی(ع) به دست فرد یا افراد دیگری نوشته شده باشد. ابن عزرا به صورت رمز به شش بخش تورات اشاره کرده که با انتساب آن به حضرت موسی(ع) سازگار نیست.(۲۰) بعدها باروخ اسپینوزا رمزهای ابن عزرا را گشوده، خود نیز موارد متعدد دیگری بر آن افزود.(۲۱)
در قرن هجدهم و نوزدهم نیز، جریانی انتقادی نسبت به کتاب مقدّس ظهور کرد(۲۲) که میگفت فرقی بین کتاب مقدس و کتابهای دیگر نیست. این کتاب را نیز باید مورد نقد قرار داد. الکساندر جدیس مطالبی تحت عنوان ملاحظات انتقادی نوشت که در سال۱۸۰۰م در پایان ترجمه اش از کتاب مقدس منتشر شد و در آن وجود کلام الهی و نگارش تورات موجود به دست موسی(ع) مورد انکار قرار گرفت.(۲۳) در این عصر بود که محققان به این نتیجه رسیدند که تورات وحیانی نیست و منابع مختلفی را برای آن تصوّر کردند که یکی از آنها منبع کاهنی است که با حرف: (P) نشان داده میشود.(۲۴) طبق این تقسیم بندی، تورات پس از اسارت بابلی و در دوره کاهنان تالیف شده است که این خود مهمترین سبب در تناقض گویی در کتاب مقدس شده است. گاهی مطلبی را میگوید و پس از آن نقیضش را در جای دیگر مطرح میکند. کتب زیادی با موضوع تناقضات کتاب مقدس نوشته شده که به طرح این تناقضات پرداختهاند.(۲۵)
این جریان انتقادی نسبت به تورات، دلالت بر دخالت کاهنان در کتابت آن دارد که زمینه ورود تناقضات و تغییرات را در کتاب مقدّس فراهم کرده است و اعتبار و سندیّت آن را خدشه دار میکند. علّامه طباطبایی در جلد هفتم تفسیر المیزان پس از بیان تناقضاتى که تورات در مورد زندگی حضرت ابراهیم(ع) بیان میکند میگوید: تناقضاتی که تورات موجود تنها در ذکر داستان ابراهیم(ع) دارد، دلیل قاطعى است بر صدق ادّعاى قرآن مبنى بر اینکه تورات و آن کتاب مقدّسى که بر موسى(ع) نازل شده، دستخوش تغییر گشته و به کلى از سندیّت ساقط شده است.(۲۶)
تحریفات در باب خداشناسی
خداوند در کتاب مقدس یهودیان احوالات عجیبی دارد و همانند انسان است(۲۷) و چون مانند اوست تصمیم میگیرد از آسمان به زمین بیاید و قدمیبزند و مدّتی را در محلّی از زمین ساکن شود.(۲۸) چون با زمین آشنا نیست، گاهی در تشخیص خانه مومنان از کفار دچار اشتباه میشود.(۲۹) شاید هم علّت اشتباه و خطا در تشخیص خداوند این باشد که بسیاری از امور را نمی داند(۳۰) و بخاطر ندانستن دچار لغزش های زیادی میشود که از آن پشیمان شده و مدتی را در اندوه بسر میبرد.(۳۱) او چون با آداب زندگی اجتماعی آشنا نیست گاهی عهد میشکند(۳۲) و دروغ میگوید، در حالی که مار از او راستگوتر است(۳۳) و سبب تفرقه بین مردم شده(۳۴) و گاهی هوس میکند با کسی کشتی بگیرد امّا شکست می خورد. (۳۵)
لازم به ذکر است، این خداوند که در کتاب مقدّس یهودیان معرفی شده است بر خلاف انسان در همان حالی که سه تاست یکی است(۳۶) ولی با این حال مانند انسان دارای گیسو و لباس است. (۳۷)
احوالات خداوند که اینگونه باشد اوضاع پیامبران الهی مشخص است!.
فرازهایی از تحریفات تورات در مورد خداوند بدین شرح است:
۱. خداوند و انسان همانند یکدیگرند: (پس خدا آدم را به صورت خود آفرید. او را به صورت خدا آفرید.)(۳۸)
۲. خداوند بر کرسی می نشیند و لباسی زیبا و مویی پشمین دارد: (و نظر میکردم تا کرسی ها بر قرار شد و قدیم الایام – موجود ازلی – جلوس فرمود و لباس او مثل برف سفید و موی سرش مثل پشم پاک و عرش او شعله های آتش و چرخهای آن آتش ملتهب بود.)(۳۹)
۳. بعضی خداوند را دیدند، در حالیکه زیر پاهایش به زینت آراسته بود: (و موسی با هارون و ناداب و ابیهو و هفتاد نفر از مشایخ اسرائیل بالا رفت. و خدای اسرائیل را دیدند، و زیر پایهایش مثل صنعتی از یاقوت کبود شفاف و مانند ذات آسمان در صفا.)(۴۰)
۴. خداوند در قالب سه شخص بر ابراهیم(ع) وارد میشود و ابراهیم(ع) پاهای خداوند را با آب میشوید و برای او غذا می آورد: (و خداوند در بلوطستان ممری، بر وی ظاهر شد، و او در گرمای روز به در خیمه نشسته بود. ناگاه چشمان خود را بلند کرده، دید که اینک سه مرد در مقابل او ایستادهاند. و چون ایشان را دید، از در خیمه به استقبال ایشان شتافت، و رو بر زمین نهاد و گفت: «ای مولا، اکنون اگر منظور نظر تو شدم، از نزد بنده خود مگذر. اندک آبی بیاورند تا پای خود را شسته، در زیر درخت بیارامید، و لقمه نانی بیاورم تا دلهای خود را تقویت دهید و پس از آن روانه شوید، زیرا برای همین، شما را بر بنده خود گذر افتاده است.» گفتند: «آنچه گفتی بکن« پس ابراهیم به خیمه، نزد ساره شتافت و گفت: «سه کیل از آرد مَیدَه بزودی حاضر کن و آن را خمیر کرده، گِردهها بساز.» و ابراهیم به سوی رمه شتافت و گوساله نازکِ خوب گرفته، به غلام خود داد تا بزودی آن را طبخ نماید.)(۴۱)
۵. حضرت داوود(ع) تصمیم میگیرد تا به خانه نرود، مگر اینکه برای خداوند مسکنی مهیّا کند و سرانجام خداوند صهیون را برای خود بر میگزیند: (ای خداوند برای داود به یاد آور، همه مذلّتهای او را. چگونه برای خداوند قسم خورد و برای قادر مطلق یعقوب نذر نمود که به خیمه خانه خود هرگز داخل نخواهم شد، و بر بستر تختخواب خود برنخواهم آمد، خواب به چشمان خود نخواهم داد و نه پینکی به مژگان خویش، تا مکانی برای خداوند پیدا کنم و مسکنی برای قادر مطلق یعقوب…. زیرا که خداوند صهیون را برگزیده است و آن را برای مسکن خویش مرغوب فرموده. این است آرامگاه من تا ابدالآباد. اینجا ساکن خواهم بود زیرا در این رغبت دارم.)(۴۲)
۶. خداوند وقتی می خواهد مردم مصر را عذاب کند، به مومنان میگوید خانه هایتان را با خون علامت گذاری کنید تا من شما را اشتباهاً هلاک نکنم: (و در آن شب از زمین مصر عبور خواهم کرد، و همه نخستزادگان زمین مصر را از انسان و بهایم خواهم زد، و بر تمامی خدایان مصر داوری خواهم کرد. من یهوه هستم. و آن خون، علامتی برای شما خواهد بود، بر خانههایی که در آنها میباشید. و چون خون را ببینم، از شما خواهم گذشت و هنگامی که زمین مصر را میزنم، آن بلا برای هلاک شما بر شما نخواهد آمد.)(۴۳)
۷. خداوند از عملکرد خویش پشیمان میشود: (و کلام خداوند بر سموئیل نازل شده، گفت: «پشیمان شدم که شاؤل را پادشاه ساختم زیرا از پیروی من برگشته، کلام مرا بجانیاورده است.» و سموئیل خشمناک شده، تمامیشب نزد خداوند فریاد برآورد.)(۴۴)
۸. خداوند از خلقت انسان پشیمان و محزون میشود: (و خداوند دید که شرارت انسان در زمین بسیار است، و هر تصوّر از خیالهای دل وی دائماً محض شرارت است. و خداوند پشیمان شد که انسان را بر زمیـن ساخته بود، و در دل خود محزون گشت. و خداوند گفـت: «انسـان را که آفریـدهام، از روی زمین محو سازم، انسان و بهایم و حشرات و پرندگان هوا را، چونکه متأسف شدم از ساختن ایشـان.)(۴۵)
۹. خدای اسرائیل وعده و پیمان میشکند و میگوید: هر چند وعده داده بودم که خاندان تو و خاندان پدرت همیشه کاهنان درگاه من باشند، امّا بعد از این نمی خواهم. بلکه هر کسی که به من احترام بگذارد، او را محترم میگردانم و کسی که مرا حقیر شمارد، او را حقیر خواهم ساخت: (۴۶) (بنابراین یهُوَه، خدای اسرائیل میگوید: البته گفتم که خاندان تو و خاندان پدرت به حضور من تا به ابد سلوک خواهند نمود. لیکن الآن خداوند میگوید: حاشا از من! زیرا آنانی را که مرا تکریم نمایند، تکریم خواهم نمود و کسانی که مرا حقیر شمارند، خوار خواهند شد.)(۴۷)
۱۰. خداوند دروغ میگوید و حقیقت را پنهان میکند، امّا مار حقیقت را بیان میکند: (و مار از همه حیوانات صحرا که خداوند خدا ساخته بود، هُشیارتر بود. و به زن گفت: «آیا خدا حقیقتاً گفته است که از همه درختان باغ نخورید؟» زن به مار گفت: «از میوه درختان باغ میخوریم، لکن از میوه درختی کهدر وسط باغ است، خدا گفت از آن مخورید و آن را لمس مکنید، مبادا بمیرید». مار به زن گفت: «هر آینه نخواهید مرد، بلکه خدا میداند در روزی که از آن بخورید، چشمان شما باز شود و مانند خدا عارف نیک و بد خواهید بود»)(۴۸)
۱۱. حضرت آدم(ع) و همسرش از دید خداوند پنهان میشوند و چون علم خداوند محدود است، نمی تواند آنها را بیابد: (و آواز خداوند خدا را شنیدند که در هنگام وزیدن نسیم نهار در باغ میخرامید، و آدم و زنش خویشتن را از حضور خداوند خدا در میان درختان باغ پنهان کردند. و خداوند خدا آدم را ندا در داد و گفت: «کجا هستی؟)(۴۹)
۱۲. خداوند از روی ضعف و حسادت از اتحّاد و همدلی انسان ها هراسان میشود و به فکر تفرقه و پراکندگی انسان ها می افتد: (و گفتند: «بیایید شهری برای خود بنا نهیم، و برجی را که سرش به آسمان برسد، تا نامی برای خویشتن پیدا کنیم، مبادا بر روی تمام زمین پراکنده شویم« و خداوند نزول نمود تا شهر و برجی را که بنیآدم بنا میکردند، ملاحظه نماید. و خداوند گفت: «همانا قوم یکی است و جمیع ایشان را یک زبان و این کار را شروع کردهاند، و الآن هیچ کاری که قصد آن بکنند، از ایشان ممتنع نخواهد شد. اکنون نازل شویم و زبان ایشان را در آنجا مشوش سازیم تا سخن یکدیگر را نفهمند.» پس خداوند ایشان را از آنجا بر روی تمام زمین پراکنده ساخت و از بنای شهر باز ماندند.)(۵۰)
۱۳. و گاهی خداوند پیامبرانش را امر به کارهای نا معقولی میکند که به آن اشاره خواهیم کرد.(۵۱)
آری، این خداوندی است که تورات معرفی میکند. خدایی که هیچ فرقی با انسان ها ندارد. خالقی که همان صفات مخلوقش را دارد. جسم است و دست و پا دارد. می خورد و می آشامد. دروغ میگوید. وعده میشکند و حسود است. علمی محدود دارد و سراسر عجز و ضعف است، امّا حقیقت چیز دیگری است و خداوند منزّه است از این تصوّرات باطل و افکار لبریز از خرافات. خدای قرآن کجا و خدای تورات کجا!
تحریفات در باب پیامبران الهی
در کتاب مقدّس و تحریف شده یهودیان، پیامبران الهی نیز احوالات پیچیده ای دارند. در این کتاب نسبت هایی به انبیاء الهی که بی شک از مقام عصمت بر خوردارند، داده شده و انسان از نقل آن هم شرم دارد! ولی چون اساس این رساله نقل و ردّ همین گونه افسانه های راه یافته به کتاب مقدّس است ناچار از نقل این عبارات هستیم و پیشاپیش عذر خواهی میکنیم:
در مورد حضرت داوود(ع) آمده است که او با همسر یکی از فرماندهانش همبستر شده! و سپس با طرّاحی قتل آن فرمانده در میدان جنگ، با همسرش ازدواج میکند! (۵۲)
ظاهراً در تورات، داوود تنها پیامبری نیست که مرتکب زنا میشود، حضرت لوط نیز مانند حضرت نوح شراب می نوشد و مستی میکند، (۵۳) امّا به این اکتفا نکرده، و بی آنکه بداند با دخترانش همبستر میشود! (۵۴)
حال دیگر قبحی ندارد که خداوند به حضرت هوشع(ع) دستور دهد تا با زن بدکاره ای ازدواج کند، (۵۵) چرا که به گفته کتاب مقدّس، پیامبرانی هستند که خود از زنا متولّد شدهاند! (۵۶)
دیگر عجیب نیست که حضرت نوح دروغ بگوید. (۵۷) زیرا پیامبرانی هستند که گناهان بزرگتری مرتکب شدهاند. حضرت سلیمان(ع) مرتکب محرّمات الهی میشود و بخاطر علاقه قلبی به بتها برایشان بتکده می سازد! (۵۸) حضرت هارون (ع) نیز بت می سازد و مردم را به پرستش بتها تشویق میکند! (۵۹) حضرت موسی(ع) نیز دستور به قتل اسیران جنگی، حتّی زنان و کودکان داده است! (۶۰)
در کتاب تحریف شده یهودیان آمده است که خداوند پیامبرانش را به دستورات نامعقولی امر میکرده است.
به عنوان مثال، خداوند به حضرت حزقیال(ع) می فرماید تا نانی که به نجاسات انسانی آلوده شده را بخورد و شاید بخاطر همین است که گاهی اوقات، حضرت موسی(ع) با خداوند با درشتی و خشونت رفتار میکند.(۶۱) و یعقوب(ع) سعی دارد از راه کشتی گرفتن با خداوند و قدرت نمایی در برابر او، صاحب رسالت و نبوت شود. (۶۲)
آری گویا در اعتراض به این دستورات نامعقول میباشد که حضرت اشعیا(ع) سال های زیادی در میان مردم بدون لباس و با پای برهنه راه می رود، و حضرت ارمیا(ع) به گردن خویش بند و یوغ میبندد.
فرازهایی از تحریفات تورات در مورد پیامبران الهی بدین شرح است:
۱. تورات میگوید حضرت داوود(ع) با زن یکی از فرماندهانش زنا میکند و پس از با خبر شدن از حاملگی او، نقشه قتل فرمانده اش را میکشد. این در حالی است که آن فرمانده وفادار در ایامیکه به دستور حضرت داوود(ع) از میدان نبرد به اورشلیم می آید، امّا به منزل نمی رود. چون روا نمی داند او در کنار همسرش باشد ولی سربازانش در میدان کارزار. شرح داستان در تورات اینگونه است: (در فصل بهار، هنگامیکه پادشاهان به جنگ می روند، داوود یوآب را با سپاه اسرائیل به جنگ فرستاد. آنان عمونیان را از بین بردند و شهر ربه را محاصره کردند. امّا داوود در اورشلیم ماند. یک روز، بعد از ظهر داوود از بستر برخاست و به پشت بام کاخ رفت و به قدم زدن پرداخت. از روی بام نظرش بر زنی افتاد که حمام میکرد. آن زن زیبایی فوق العاده ای داشت. داوود کسی را فرستاد تا بداند که آن زن کیست و معلوم شد که او بتشبع، دختر الیعام و زن اوریای حِتّی است. پس داوود قاصدان را فرستاد و آن زن را به حضورش آوردند و داوود با او همبستر شد. سپس به خانه خود رفت. پس از مدّتی پی برد که حامله است. پس قاصدی نزد داوود فرستاد تا حاملگی اش را به او خبر بدهد. آنگاه داوود به یوآب پیام فرستاد و از او خواست که اوریا را به نزد او بفرستد. هنگامیکه اوریا آمد، داوود از حال یوآب و سپاه او و وضع جنگ جویا شد. بعد به اوریا گفت که به خانه خود برود و شست وشو کند و هدیه ای هم برای او به خانه اش فرستاد. امّا اوریا به خانه خود نرفت و در پیش دروازه کاخ با سایر خادمان پادشاه خوابید. چون داوود باخبر شد که اوریا به خانه خود نرفته است، او را به حضور خود خواسته گفت: «تو مدّت زیادی از خانه ات دور بودی، پس چرا دیشب پیش زنت به خانه نرفتی؟» اوریا جواب داد: «آیا رواست که صندوق خداوند، مردم اسرائیل و یهودا، سرورم یوآب و سپاه او بیرون در دشت بخوابند و من به خانه خود بروم و با همسرم بخورم و بنوشم و همخواب شوم. به جان شما سوگند که هرگز این کار را نمیکنم.» داوود گفت: «امروز هم همین جا بمان و فردا دوباره به اردوگاه برو.» پس اوریا آن روز هم در اورشلیم ماند. داوود او را برای شام دعوت نمود و او را مست کرد. اوریا آن شب نیز به خانه خود نرفت و با خادمان پادشاه خوابید. فردای آن روز داوود نامه ای به یوآب نوشت و به وسیله اوریا برای او فرستاد. متن نامه به این قرار بود: «اوریا را در صف اول یک جنگ سخت بفرست و خودت عقب نشینی کن و بگذار تا او کشته شود». پس یوآب او را در جایی گماشت که نزدیک به شهر محاصره شده بود، یعنی جایی که بهترین جنگجویان دشمن می جنگیدند. آنگاه دشمنان از شهر بیرون آمدند و با یک حمله، بسیاری از سربازان بنی اسرائیل را به قتل رساندند که اوریا هم از جمله کشته شدگان بود… چون زن اوریا شنید که شوهرش کشته شده است، سوگوار شد. وقتی دوران سوگواری به پایان رسید، داوود او را به خانه خود آورد و با او عروسی کرد. آن زن برایش پسری به دنیا آورد، امّا این کار در نظر خداوند ناپسند آمد.)(۶۳)
۲. در تورات آمده است که دختران حضرت لوط(ع) به پدرشان شراب دادند و در حال مستی با او همبستر شده و از پدرشان صاحب فرزند گشتند: (و دختر بزرگ به کوچک گفت: «پدر ما پیر شده و مردی بر روی زمین نیست که برحسب عادت کل جهان، به ما در آید. بیا تا پدر خود را شراب بنوشانیم، و با او همبستر شویم، تا نسلی از پدر خود نگاه داریم«. پس در همان شب، پدر خود را شراب نوشانیدند، و دختر بزرگ آمده با پدر خویش همخواب شد، و او از خوابیدن و برخاستن وی آگاه نشد. و واقع شد که روز دیگر، بزرگ به کوچک گفت: «اینک دوش با پدرم همخواب شدم، امشب نیز او را شراب بنوشانیم، و تو بیا و با وی همخواب شو، تا نسلی از پدر خود نگاه داریم«. آن شب نیز پدر خود را شراب نوشانیدند، و دختر کوچک همخواب وی شد، و او از خوابیدن و برخاستن وی آگاه نشد. پس هر دو دختر لوط از پدر خود حامله شدند. و آن بزرگ، پسری زاییده، او را موآب نام نهاد، و او تا امروز پدر موآبیان است. و کوچک نیز پسری بزاد، و او را بنعَمّی نام نهاد. وی تا بحال پدر بنیعمون است.)(۶۴)
۳. در تورات آمده است که حضرت نوح شراب می نوشد و در حال مستی عریان میشود: (و نوح به فلاحت زمین شروع کرد، و تاکستانی غرس نمود. و شراب نوشیده، مستشد، و در خیمه خود عریان گردید. و حام، پدر کنعان، برهنگی پدر خود را دید و دو برادر خود را بیرون خبر داد. )(۶۵)
۴. خداوند در تورات به حضرت هوشع(ع) امر میکند تا با زن زناکاری ازدواج کند: (خداوند به هوشع گفت: «برو و زنی زانیه و اولاد زناکار برای خود بگیر زیرا که این زمین از خداوند برگشته، سخت زناکار شدهاند.» پس رفت و جُومَر دختر دبلایم را گرفت و او حامله شده، پسری برایش زایید. )(۶۶)
۵. تورات میگوید حضرت یفتاح(ع) زنازاده بوده است: (و یفْتاح جِلْعادی مردی زورآور، شجاع، و پسر فاحشهای بود؛ و جِلْعاد یفْتاح را تولید نمود).(۶۷)
۶. تورات به حضرت نوح(ع) نسبت دروغ می دهد: (آنگاه نبی پیر بیت ئیل به او گفت: «من نیز مانند تو نبی هستم و فرشته از طرف خداوند به من گفت که تو را با خود به خانه ببرم و از تو پذیرایی کنم.» امّا نبی پیر دروغ میگفت. )(۶۸)
۷. تورات حضرت سلیمان(ع) را شرور معرفی کرده که برای بت ها بتکده می سازد: (و سلیمان در نظر خداوند شرارت ورزیده، مثل پدر خود داود، خداوند را پیروی کامل ننمود. آنگاه سلیمان در کوهی که روبروی اورشلیم است مکانی بلند به جهت کَمُوش که رِجْسِ موآبیان است، و به جهت مُولَک، رِجْسِ بنیعمون بنا کرد).(۶۹)
۸. تورات میگوید حضرت هارون(ع) مردم را به بت پرستی تشویق میکند: (و چون قوم دیدند که موسی در فرود آمدن از کوه تأخیر نمود، قوم نزد هارون جمع شده، وی را گفتند: «برخیز و برای ما خدایان بساز که پیش روی ما بخرامند، زیرا این مرد، موسی، که ما را از زمین مصر بیرون آورد، نمیدانیم او را چه شده است«. هارون بدیشان گفت: «گوشوارههای طلا را که در گوش زنان و پسران و دختران شماست، بیرون کرده، نزد من بیاورید». پس تمامی قومْ گوشوارههای زرین را که در گوشهای ایشان بود بیرون کرده، نزد هارون آوردند. و آنها را از دست ایشان گرفته، آن را با قلم نقش کرد، و از آن گوساله ریخته شده ساخت، و ایشان گفتند: «ای اسرائیل این خدایان تو میباشند، که تو را از زمین مصر بیرون آوردند». و چون هارون این را بدید، مذبحی پیش آن بنا کرد و هارون ندا درداده، گفت: «فردا عید یهوه میباشد». و بامدادان برخاسته، قربانیهای سوختنی گذرانیدند، و هدایای سلامتی آوردند، و قوم برای خوردن و نوشیدن نشستند، و بجهت لعب برپا شدند.)(۷۰)
۹. حضرت موسی(ع) دستور می دهد تا گروهی از زنان و کودکان اسیر، بی رحمانه کشته شوند: (و بنیاسرائیل زنان مدیان و اطفال ایشان را به اسیری بردند، و جمیع بهایم و جمیع مواشی ایشان و همه املاک ایشان را غارت کردند. و تمامی شهرها و مساکن و قلعههای ایشان را به آتش سوزانیدند. و تمامی غنیمت و جمیع غارت را از انسان و بهایم گرفتند. و اسیران و غارت و غنیمت را نزد موسی و العازار کاهن و جماعت بنیاسرائیل در لشکرگاه در عَرَبات موآب، که نزد اردن در مقابل اریحاست، آوردند. و موسی و العازار کاهن و تمامی سروران جماعت بیرون از لشکرگاه به استقبال ایشان آمدند. و موسی بر رؤسای لشکر یعنی سرداران هزارهها و سرداران صدْها که از خدمت جنگ باز آمده بودند، غضبناک شد. و موسی به ایشان گفت: « آیا همه زنان را زنده نگاه داشتید؟ اینک اینانند که برحسب مشورت بلعام، بنیاسرائیل را واداشتند تا در امر فغور به خداوند خیانت ورزیدند و در جماعت خداوند وبا عارض شد. پس الآن هر ذکوری از اطفال را بکشید، و هر زنی را که مرد را شناخته، با او همبستر شده باشد، بکشید. و از زنان هر دختری را که مرد را نشناخته، و با او همبستر نشده برای خود زنده نگاه دارید).(۷۱)
۱۰. تورات میگوید حضرت موسی(ع) برای خداوند تکلیف تعیین میکند و با درشتی با او سخن میگوید: (پس موسی به حضور خداوند برگشت و گفت: «آه، این قوم گناهی عظیم کرده، و خدایان طلا برای خویشتن ساختهاند. الآن هرگاه گناه ایشان را میآمرزی و اگرنه مرا از دفترت که نوشتهای، محو ساز.»)(۷۲)
۱۱. خداوند تا صبحدم با یعقوب کشتی میگیرد و برای رهایی از دست یعقوب به او پاداشی می دهد: (و یعقوب تنها ماند و مردی با وی تا طلوع فجر کشتی میگرفت. و چون او دید که بر وی غلبه نمییابد، کف ران یعقوب را لمس کرد، و کف ران یعقوب در کشتی گرفتن با او فشرده شد. پس گفت: «مرا رها کن زیرا که فجر میشکافد.» گفت: «تا مرا برکت ندهی، تو را رها نکنم« به وی گفت: «نام تو چیست؟» گفت: «یعقوب« گفت: «از این پس نام تو یعقوب خوانده نشود بلکه اسرائیل، زیرا که با خدا و با انسان مجاهده کردی و نصرت یافتی« و یعقوب از او سؤال کرده، گفت: «مرا از نام خود آگاه ساز.» گفت: «چرا اسم مرا میپرسی؟» و او را در آنجا برکت داد. و یعقوب آن مکان را «فِنیئیل» نامیده، (گفت:) «زیرا خدا را روبرو دیدم و جانم رستگار شد.»)(۷۳)
۱۲. گاهی اوقات پیامبران الهی مامور به اوامر نامعقولی میشود: (تو (حزقیال) باید با مدفوع خشک انسان آتش بیافروزی و نان خود را بر روی آن بپزی و آن را در جایی بخور که همه ببینند. خداوند فرمود: «بدین سان قوم اسرائیل در میان اقوامیکه پراکنده اش کرده ام، نان ناپاک خواهد خورد.» امّا من گفتم: «ای خداوند متعال، من هرگز خود را آلوده نکرده ام. از کودکی تاکنون من گوشت حیوانی را که مرده باشد یا به وسیله حیوانات وحشی کشته شده باشد، نخورده ام. من هرگز غذایی را که ناپاک شمرده میشد، نخورده ام.» آنگاه خداوند به من فرمود: پس من اجازه می دهم که برای پختن نان، به جای مدفوع انسان از سرگین گاو استفاده کنی).(۷۴)
۱۳. همچنین در جای دیگر چنین نقل شده: (خداوند به واسطه اشعیا ابن آموص تکلّم نموده، گفت: «برو و پلاس را از کمر خود بگشا و نعلین را از پای خود بیرون کن.» و او چنین کرده، عریان و پا برهنه راه میرفت.)(۷۵)
۱۴. علاوه بر این در جای دیگر، از زبان حضرت ارمیا(ع) نقل شده است که: (خداوند به من چنین گفت: «بندها و یوغ ها برای خود بساز و آنها را بر گردن خود بگذار».)(۷۶)
تنها لازم است انسان لحظاتی را به فکر فرو رود. براستی اگر پیامبران الهی از دید یهود اینگونهاند، مردمان عادی و پیروانشان چگونه خواهند بود؟! این در حالی است که قرآن پیامبران الهی را بهترین و پاکترین انسان ها معرفی میکند. کافیست کمیبا قرآن مانوس باشیم تا تفاوت را احساس کنیم.
توهّم برگزیدگی
یکی از باورهای تحریف شده یهودیان، اندیشه برگزیدگی است. اندیشه ای که به معنای وجود رابطه ویژه و منحصر به فردى بین قوم اسرائیل با خداوند است. اندیشه ای که سبب شده قوم یهود بر پایه افکار نژاد پرستانه، خود را بر همه برتر ببیند و غیر یهود برایش هیچ ارزش و حرمتی نداشته باشد. نمونهای از روحیّه نژادپرستانه یهود، فتوایی است که خاخام «اسحاق کتربرگ» مبنی بر این که خون یهودی با خون مسلمان و مسیحی یکسان نیست، صادر کرده است. لذا سربازان یهودی میتوانند بزرگان غیر خودی (منظور غیر یهودی) را بکشند.(۷۷) نمونهای دیگر آن است که یهودیان، مردمان غیرخودی را ستور میپندارند که گوشتشان بسان گوشت خران و نطفه شان همانند نطفهی اسبان است.
شریعت یهود در عین این که به پیروان خود اجازه میدهد با غیر یهودی غل و غش و نیرنگ پیشه کند، آنان را از اتحاد چنین شیوهای با همنوع خود منع میکند.
طبق این شریعت یهودیان مجاز به دریافت ربا از غیر یهودی هستند؛ امّا دریافت آن را از یهودی حرام میدانند.
ده فرمان یهود که قائل به نهی زنا، سرقت و قتل است، این وصیتها را مختص جامعهی یهود میداند و در مورد غیر خودی جایز میشمارد؛ زیرا اساسا غیر خودی بشر به حساب نمیآید.
از دیگر تعالیم نژادپرستانهی یهود این است که مرد یهودی برای نکاح زن غیر یهودی نیاز به عقد نکاح ندارد؛ زیرا زنی که از تبار بنیاسرائیل نباشد، مادیان به شمار میرود.(۷۸)
براستی آیا این قوم، برترین قوم جهان است!؟ آیا یهود سزاوار برتری است، یا اینکه سرگرم وگرفتار توهّمیبیش نیست؟ توهّمیکه راه طغیان و جنایاتش را هموارتر میکند.
هر چند در ظاهر، آیاتی از تورات اشاره ای به برگزیدگی بنی اسرائیل کرده است امّا رسیدن به حقیقت مطلب، بررسی و مطالعه دقیق تر را می طلبد.
تورات در آیات زیادی یهود را قوم برگزیده می داند. طبق گفته تورات، خداوند با حضرت ابراهیم(ع) ـ که با اطاعت بی چون و چرایش موقعیّت و جایگاهی در نزد خداوند یافته بود ـ عهد بست(۷۹) تا نسلش را برکت بخشد و خداوند نیز عهدش را عملی ساخت و از نسل ابراهیم، قوم بنی اسرائیل را گرد آورد.(۸۰) پس از آن، خداوند در عصر موسی(ع) در طور سینا با قوم بنی اسرائیل عهدی بست تا طبق این عهد آنان را قوم برگزیده خود بر روی زمین سازد.(۸۱)
هر چند عهد خداوند با حضرت ابراهیم(ع) یک سویه بود، امّا عهد او با بنی اسرائیل دو طرفه و الزام آور است. عهدی که طبق آیات تورات، اطاعت و فرمانبرداری یهود از دستورات الهی را می طلبد. در غیر این صورت، برگزیدگی یهود بی معنا شده بلکه به خفت و خواری دچار خواهند شد. برخی از آیات تورات از این قرارند:
۱. «و اکنون اگر آواز مرا فی الحقیقه بشنوید و عهد مرا نگاه دارید، همانا خزانه خاصّ من از جمیع قوم ها خواهید بود».(۸۲)
۲. در باب یازدهمِ سفر تثنیه آمده است که اگر از خدا اطاعت کنید، برکت خدا برقرار خواهد بود، باران رحمت بر شما به موقع باریدن خواهد گرفت و زرع شما محصول فراوان خواهد داد. ولى هوشیار باشید که دلهایتان از خداوند برنگردد تا خدایان دیگر را بپرستید، چون اگر چنین کنید خشم خداوند نسبت به شما برافروخته خواهد شد و همه نعمت ها را از کف خواهید داد و فرزندان شما از زندگى در سرزمین موعود محروم خواهند گشت.(۸۳)
امّا آیات دیگری از تورات بیان میکنند که بنی اسرائیل راه طغیان و سرکشی را پیش گرفتند و عهد الهی را نقض کرده، از مقام برگزیدگی محروم شدند:
۱. خداوند در سفر تثنیه سرکشی بنی اسرائیل را پیشگویی میکند و میگوید: «زنا خواهند کرد و مرا ترک کرده، عهدی را که با ایشان بستم خواهند شکست و در آن روز خشم من بر ایشان مشتعل شده، ایشان را ترک خواهم نمود …»(۸۴)
۲. خداوند با ارمیای نبی چنین سخن میگوید: «بگو که سخنان عهد را بشنوید و آنها را بجا آورید… امّا نشنیدند و گوش خود را فرا نداشتند بلکه پیروی سرکشی دل شریر خود را نمودند. پس سخنان این عهد را برایشان وارد آوردم چونکه امر فرموده بودم که آن را وفا نمایند اما وفا ننمودند»(۸۵)
مساله برگزیدگی قوم بنی اسرائیل در قرآن نیز مطرح شده است. خداوند در آیاتی(۸۶) آنان را برترین جهانیان میشمرد: «وَ لَقَدْ آتَیْنا بنى اِسْرائیلَ الْکِتابَ وَ الْحُکْمَ وَ النُّبُوَّهَ وَ رَزَقْناهُمْ مِنَ الطَّیِّباتِ وَ فَضَّلْناهُمْ عَلَى الْعالَمِینَ:(۸۷) ما به بنى اسرائیل کتاب و حکمت و نبوت را بخشیدیم و از روزى هاى پاکیزه به آنها عطا کردیم و آنان را بر جهانیان برترى بخشیدیم». امّا فضیلت و برتری بنی اسرائیل مشروط به رعایت عهد و پیمان بود. «أَوْفُوا بِعَهْدی أُوفِ بِعَهْدِکُمْ:(۸۸)به پیمان من وفا کنید، تا من نیز به پیمان شما وفا کنم». آیا بنی اسرائیل به عهد و پیمان وفا کردند؟ قرآن چیز دیگری میگوید: «وَ إِذْ أَخَذْنا میثاقَ بَنی إِسْرائیلَ لاتَعْبُدُونَ إِلَّا اللهَ وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً وَ ذِی الْقُرْبى وَ الْیَتامى وَ الْمَساکینِ وَ قُولُوا لِلنّاسِ حُسْناً وَ أَقیمُوا الصَّلاهَ وَ آتُوا الزَّکاهَ ثُمَّ تَوَلَّیْتُمْ إِلّا قَلیلاً مِنْکُمْ وَ أَنْتُمْ مُعْرِضُونَ:(۸۹) و (به یاد آورید) زمانى را که از بنى اسرائیل پیمان گرفتیم که جز خداوند یگانه را پرستش نکنید; و به پدر و مادر و خویشاوندان و یتیمان و مستمندان نیکى کنید; و به مردم سخن نیک بگویید; و نماز را برپا دارید; و زکات بپردازید. سپس (با این که پیمان بسته بودید) همه شما ـ جز عدّه کمى ـ سرپیچى کردید; و (از وفاى به پیمان خود) روى گردان شدید.». آری یهود در نعمات و فرصت ها راه طغیان را برگزید و از نعمات الهی محروم شد.
توجه به این نکته لازم است که آیه شانزدهم سوره جاثیه، گویا می خواهد جهات برتری بنی اسرائیل را بیان کند:
۱. برتری در کثرت ارسال پیامبران و معجزات. (لَقَدْ آتَیْنا بنى اِسْرائیلَ الْکِتابَ وَ الْحُکْمَ وَ النُّبُوَّهَ)
۲. برتری در نعماتی که بنی اسرائیل از آن بهره مند شدند. (رَزَقْناهُمْ مِنَ الطَّیِّباتِ)
پس این آیات نه تنها برتری این قوم را اثبات نمیکند بلکه بیان میکند که آنان، با این کثرت ارسال پیامبران و برخورداری از نعمات فراوان، باز هم نافرمانی کرده و عهد و پیمان شکستند. حال آیا این آیات دلالتی بر برتری ذاتی یهود، آن هم در همه اعصار(۹۰) میکند؟ با این حال، یهودیان تندرو خود را بر همه اقوام برتر می دانند و بخاطر جبران حقارتی که در ۷۰ سال اسارت بابلی تحمّل کردند، بر آن شدند تا تفسیری نژاد پرستانه از مساله برگزیدگی داشته باشند.
متن تلمود نیز بر همین اساس نگاشته شد. تدوین تلمود در اواسط قرن دوم میلادى، در حالى آغاز گشت که یهودیان کشور خود را از دست داده و پراکنده شده بودند. در واقع عالمان یهود که تلمود را مى نگاشتند، با بزرگنمایی و طرح مساله برگزیدگی می خواستند بدبختى هاى قوم و آزار و فشارهایى که بر آن تحمیل مى شد، قابل تحمّل گردد. به همین سبب است که در تلمود، اندیشه قوم برتر بسیار جدّى شد، حتّی جدّی تر از تورات.(۹۱) مضاف بر این، در جریان تسلّط یافتن اسکندر مقدونی بر یهودیان و تاثیر پذیری یهود از فرهنگ یونان، برخى از یهودیان درصدد مقابله با تهاجم فرهنگ یونانى برآمدند و خود را حسیدیم یا پارسایان نامیده و برای جلوگیری از فرهنگ یونانی در میان یهود از عقیده «برگزیدگی نژاد پرستانه» بهره بردند تا مانع فرهنگ زدگی یهودیان از یونانیان شوند. «حسیدیسم» میکوشیدند تا کسانی که به فرهنگ یونانی روی آورده بودند را بدین نکته آگاه کنند که آنها قوم برگزیده خدایند و نباید مغلوب و تسلیم فرهنگ های بیگانه شوند. (۹۲)
برگزیدگی یهود تنها وقتی درست تحلیل میشود که آن را در جبران حقارت ها و برتری جویی سیاسی این قوم بر دیگر اقوام جستجو کرد. به همین منظور عدّه ای از محقّقین یهود این تفکّر را برخواسته از متن دین نمی دانند و با برداشت نژاد پرستانه از آن مخالفت کردهاند. از نظر هنرى اتلن برگزیدگى دلیل بر برتری ذاتى نیست. زیرا کتاب مقدّس بر برگزیدگىِ مشروط دلالت مى کند.(۹۳) از نظر اسپینوزا نیز، آیات تورات وقتی کنار هم قرار گیرند، بر موقّتى بودن برگزیدگى بنى اسرائیل دلالت خواهند داشت. او مى گوید تنها به یک شرط با ادّعاى یهودیان مبنى بر برگزیدگى از سوى خدا مخالفت ندارم و آن این که این برگزیدگى، اعمّ از موقّت و ابدى، (بر همه جهانیان) تنها با رفاه زندگى جسمانى آنان در ارتباط باشد.(۹۴)
سرزمین موعود، توهّمی دیگر
سرزمین موعود نیز یکی از باورهای تحریف شده یهودیان است که در گذر زمان دچار دگرگونی هایی شده است و وسیله ای گردیده برای موجّه جلوه دادن تحرّکات و سرزمین گشایی یهود صهیونیستی در فلسطین. اکنون جای این سوال است که: آیا سرزمینی به نام سرزمین موعود وجود خارجی دارد؟ آیا سرزمین موعود ملک مطلق یهودیان است؟ و آیا آیات تورات کنونی و قرآن، وجود این سرزمین را به عنوان سرزمین یهودیان تایید میکنند؟
آیاتی از تورات اشاره به سرزمینی دارند که متعلّق به یهود و بنی اسرائیل است. سرزمینی که بر سرزمین های دیگر برتری دارد و سکونت در آن نشانه ایمان است و کسانی که خارج از آن زندگی کنند همانند بت پرستانند. سرزمینی که نماز باران و مراسمات خاصّ در آن برگزار میشود و مضمون برخی از ادعیه بیانگر این مطلب اند که ماشیح در آخرالزمان از این سرزمین ظهور خواهد کرد و در آنجا است که تاریخ پایان می پذیرد.(۹۵)
قرآن نیز در سوره مائده از سرزمینی به عنوان سرزمین مقدّس یاد میکند که حضرت موسی(ع) از یهودیان می خواهد تا به این سرزمین داخل شوند. «یا قَوْمِ ادْخُلُوا الأَرْضَ الْمُقَدَّسَهَ الَّتی کَتَبَ اللّهُ لَکُمْ وَ لا تَرْتَدُّوا عَلى أَدْبارِکُمْ فَتَنْقَلِبُوا خاسِرینَ»(۹۶).
البته توجه به این نکته لازم است که از جمله «کَتَبَ اللّهُ لَکُمْ وَ لا تَرْتَدُّوا عَلى أَدْبارِکُمْ» استفاده مى شود: خداوند چنین مقرّر داشته بود که بنى اسرائیل در این سرزمین مقدّس با آرامش و رفاه زندگى کنند، مشروط به این که آن را از شرک و بت پرستى پاک سازند و خودشان نیز از تعلیمات انبیاء منحرف نشوند، اما اگر این دستور را به کار نبندند، زیان هاى سنگینى دامان آنها را خواهد گرفت. بنابراین، اگر ملاحظه مى کنیم نسلى از بنى اسرائیل که این آیه خطاب به آنها بود، موفق به ورود در این سرزمین مقدس نشدند، بلکه چهل سال در بیابان سرگردان ماندند، بخاطر این بود که طبق شرایط و عهد الهی رفتار نکردند.
چنانکه آیات سوره مائده بیان میکند، گروهی از بنی اسرائیل نافرمانی کردند و از گناهکاران شدند. بنابراین از سرزمین مقدّس محروم گشتند.
«قالَ فَإِنَّها مُحَرَّمَهٌ عَلَیْهِمْ أَرْبَعینَ سَنَهً یَتیهُونَ فِی الْأَرْضِ فَلا تَأْسَ عَلَى الْقَوْمِ الْفاسِقینَ:(۹۷) خداوند (به موسى) فرمود: این سرزمین (مقدّس)، تا چهل سال بر آنها ممنوع است، پیوسته در زمین، سرگردان خواهند بود; و درباره این جمعیت گنهکار، غمگین مباش.»
تورات نیز بخشش این سرزمین را منوط به اطاعت و فرمانبرداری بنی اسرائیل می داند و چنین میگوید:
«سرزمین کنعان را که اکنون در آن غریب هستی تا ابد به تو و به نسل تو خواهم بخشید… وظیفه تو و فرزندانت و نسل های بعد این است که عهد مرا نگاه دارید و…»(۹۸)
«و خداوند بر وی (اسحاق) ظاهر شده گفت: به مصر فرود میا، بلکه به زمینی که به تو بگویم ساکن شو. در این زمین توقف نما، و با تو خواهم بود و تو را برکت خواهم داد، زیرا که به تو ذریت تو تمام این زمین را می دهم و سوگندی را که با پدرت ابراهیم خوردم استوار خواهم داشت.»(۹۹)
به همین سبب است که عدّه ای بر این باورند که آنچه اکنون به عنوان سرزمین موعود در بین یهودیان مرسوم است، یک باور ساختگی و تحریف شده میباشد و فقط وسیله ای برای توجیه جنایات و کشور گشایی اسرائیل است. و آنها این سرزمین را ملک مطلق و دائمی خود می دانند. چنانکه خاخام راشى در دفاع از باورِ سرزمین موعود، عبارت آغازین تورات را نقل مى کند، آن جا که خدا مى گوید: «خدا در ابتدا آسمان ها و زمین را آفرید»(۱۰۰) و مى نویسد: خداوند به جماعت اسرائیل و تمام جهانیان خبر داد که او خالق هستى است و از این رو اختیاردار و مالک مخلوقات است و هرگونه که بخواهد آن را تقسیم خواهد کرد، لذا اگر مردم به یهودى ها بگویند که شما از آن رو اشغالگر هستید که با جنگ و خونریزى سرزمین اسرائیل را از دست ساکنان یعنى ملت هاى هفت گانه کنعان گرفته و غصب کرده اید، در پاسخ به آنان باید گفت: این سرزمین همچون تمام دنیا ملک خداست و خدا آن را به ما بخشیده است: «و زمین غربت تو یعنى تمام زمین کنعان را به تو و بعد از تو به ذریت تو به ملکیت ابدى دهم و خداى ایشان خواهم بود»(۱۰۱). خلاصه آنکه سرزمین مقدس خارج از تاریخ و جزئى از آسمان و زمین است که خداوند آن را قبل از تاریخ خلق کرده و خدایى که در طبیعت و تاریخ حلول کرده، حق تصرّف در هر دو دارد. مارتین بوبر نیز همین منطق را در عصر جدید براى توجیه سلطه صهیونیست ها بر سرزمین موعود به کار گرفته است.
در مقابل گروهی نیز یهود را امّت روح(۱۰۲) می دانند یعنی امتی که هیچ سرزمینی ندارد و از نظر آنها سرزمین موعود یک مفهوم مذهبی است که بر هر سرزمینی که عبادت و اطاعت الهی در آن انجام شود اطلاق میشود. دکتر حسین الفوزی نویسنده کتاب «ارض موعود»(۱۰۳) با استناد به آیات قرآن کریم و برخی از اسفار تورات نشان داده است که «ارض موعود یهود»، تنها یک مفهوم مذهبی است و در هر نقطهای از جهان که پیروان ادیان الهی اعم از مسلمانان، مسیحیان و یهودیان به عبادت خدا و آبادانی آن سرزمین اقدام کنند، همان نقطه سرزمین موعود است و آنچه اسراییلیها هم اکنون ادّعای آن را دارند، دروغی بیش نیست.
مجمع اسقفهای کلیساهای کاتولیک خاورمیانه نیز در پیام پایانی نشست دو هفتهای خود در واتیکان آوردند که: «اسرائیل نمیتواند ازعبارات توراتی (سرزمین موعود و قوم برگزیده) برای توجیه شهرک سازیهای جدیدش در قدس و کرانه باختری استفاده کند».
«سیریل سلیم بوستورز»، اسقف شهر نیوتون ایالت ماساچوست آمریکا نیز بر این عقیده است که: رژیم اسرائیل حق ندارد با تکیه بر عبارت «سرزمین موعود» در کتاب مقدس، بازگشت همه یهودیان به سرزمینهای اشغالی و اخراج مردم فلسطین از این سرزمین را توجیه کند. او معتقد است: «به باور ما مسیحیان، بحث درباره سرزمین موعودِ یهودیان، دیگر مفهومی ندارد؛ چرا که این کلمه متعلّق به کتب عهد عتیق است و پس از آغاز رسالت حضرت مسیح(ع)، این عبارت خود به خود منسوخ میشود. پس از تولّد حضرت عیسی(ع)، ما از سرزمین موعود به عنوان سرزمینی یاد میکنیم که تحت فرمانروایی خداوند متعال است. این سرزمین، سرزمین محبّت، دوستی، عدالت و برابری است و همه در این سرزمین فرمانبردار خداوند متعال هستند.»(۱۰۴)
حقیقت این است که در سال ۱۸۹۵ میلادی بود که یک روزنامه نگار یهودی به نام تئودور هرتزل، بنیانگذار سازمان صهیونیزم جهانی کتابی به نام «دولت یهود» نوشت و ایجاد یک کشور جدید را راه حل پایان دادن به مشکلات یهودیان دانست.(۱۰۵) درست دو سال بعد از اتمام جنگ جهانی اول یعنی آوریل ۱۹۲۰ بود که جامعه ملل (سازمان ملل سابق) انگلستان را رسماً به عنوان قیّم و سرپرست فلسطین تعیین کرد. از این زمان به بعد انگلیسی ها با وضع انواع و اقسام قوانین، شرایط را برای اشغال زمینها، ساختمانها و باغهای فلسطینی فراهم کردند(۱۰۶) و یهود صهیونیسم نیز با نظریه تحریف شده سرزمین موعود به توجیه این اشغالگری ها پرداخت.
آری، هم اکنون یهود صهیونیسم عقیده سرزمین موعود را تحریف کرده و با رویکردی نژاد پرستانه راه جنایاتش را هموار میکند.
نتیجه نهایی
با توجه به آنچه گذشت، شکّی نیست که آئین یهود دچار تحریف و آلوده به خرافات شده است. چون کتاب مقدّس آن که سند مکتوب هر آئین است، مورد دستبرد قرار گرفته و اعتبار آن مخدوش است. آئینی که اعتبار آن مخدوش شد مسلماً نمی تواند راه سعادت و تکامل را به بشر معرفی کند. و این مکتب نمی تواند برترین آئین باشد.
پی نوشت ها
(۱) – مجموعه آثار استاد شهید مطهرى، ج۲، ص ۱۸۳.
(۲) – همان.
(۳) – مرتضی مطهرى، وحی و نبوت، صفحه ۱۷۳ و ۱۷۴.
(۴) – «ما کانَ مُحَمَّدٌ ابا احَدٍ مِنْ رِجالِکُمْ وَ لکِنْ رَسولَ اللَّهِ وَ خاتَمَ النَّبِیّینَ: محمّد پدر هیچ یک از مردان شما نیست؛ همانا او فرستاده خدا و پایان دهنده پیامبران است» (احزاب، آیه ۴۰)
(۵) – لاویان از نسل لاوی بودند.لاوی خود سومین پسر یعقوب بوده است.(کتاب قاموس مقدّس ص ۷۵۹)
(۶) – سفر تثنیه، فصل۳۱، آیه ۱۰تا ۱۴.
(۷) – کتاب اوّل سموئیل باب ۴ و ۵.
(۸) – سیر تاریخی تورات، موسسه در راه حق، تهران، چاپ دوّم، صفحه۹.
(۹) – تاریخ ابن خلدون، ج ۲ ص ۸۰.
(۱۰) – کتاب ارمیای نبی، فصل ۴، ۱۴ تا ۲۹.
(۱۱) – تاریخ اورشلیم، دکتر سید جعفر حمیدی، صفحه ۱۳۳.
(۱۲) – علامه طباطبایی عزرا را همان عزیر نبی می داند. (المیزان فى تفسیر القرآن، محمدحسین طباطبایى، جلد ۹، صفحه ۲۴۳، دفتر انتشارات اسلامی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، چاپ ۱۴۱۷ ق.)
(۱۳) – همان. و ترجمه تفسیر المیزان، محمد باقر موسوی همدانی، جلد۹، صفحه ۳۲۴ دفتر انتشارات اسلامی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، چاپ ۱۳۷۴ش.
(۱۴) – مراجعه کنید به: تحلیلی از پیشگوییهای نوستر دامس، شرف الدین اعرجی، ترجمه: عباسعلی براتی، انتشارات سعید بن جبیر، بی تا، بی جا.
(۱۵) – سوره، بقره، آیه ۷۹.
(۱۶) – سوره آل عمران، آیه ۷۸.
(۱۷) – سوره مائده، آیه ۱۳.
(۱۸) – سوره بقره، آیه ۱۴۶.
(۱۹) – سوره مائده، آیه ۱۵.
(۲۰) – ویل دورانت، تاریخ فلسفه، ترجمه عباس زریاب، انتشارات آموزش و انقلاب اسلامی، چاپ دهم، ۱۳۷۱، صفحه ۱۴۰ . در آمدی بر تبارشناسی کتاب مقدس، صفحه ۱۸۵.
(۲۱) – آشنایی با ادیان بزرگ، حسین توفیقی، انتشارات سمت، چاپ اول، ۱۳۷۹، صفحه ۸۲. باروخ اسپینوزا، «مصنف واقعی اسفار پنج گانه»، ترجمه علی رضا آل بویه، فصلنامه هفت آسمان، شماره ۱، صفحه ۹۰ تا ۹۴.
(۲۲) – در آمدی بر تبارشناسی کتاب مقدس، صفحه ۱۸۴ و ۱۸۵.
(۲۳) – در آمدی بر تبارشناسی کتاب مقدس، صفحه ۱۸۴.
(۲۴) – یهودیت، عبد الرحیم سلیمانی اردستانی، صفحه ۱۹۱.
(۲۵) – رجوع کنید به: مجله رواق اندیشه، شماره ۳، مقاله نقد و بررسى عهد عتیق از کتاب مقدس، عباس نیکزاد.
(۲۶) – ترجمه المیزان، جلد۷، صفحه ۲۱۵، ۱۶۲ تا ۱۶۵ و ۳۰۷، ۳۱۳، ۳۲۶.
(۲۷) – سفر پیدایش، فصل ۵، آیه ۱.
(۲۸) – سفر پیدایش، فصل ۱۸، آیه ۱ تا ۸.
(۲۹) – سفر خروج، فصل ۱۲، آیه ۱۲، ۱۳.
(۳۰) – سفر پیدایش، فصل ۳، آیه ۸، ۹، ۱۰.
(۳۱) – سموئیل اوّل، فصل ۱۵، آیه ۱۰ و ۱۱. سفر پیدایش، فصل ۶، آیه ۶، ۷ و ۸.
(۳۲) – سموئیل اوّل، فصل ۲، آیه ۳۰.
(۳۳) – سفر پیدایش، فصل ۳، آیه ۱ تا ۶.
(۳۴) – سفر پیدایش، فصل ۱۱، آیه ۴ تا ۹.
(۳۵) – سفر پیدایش، فصل ۳۲، آیه ۲۴ تا ۳۱.
(۳۶) – سفر پیدایش، فصل ۱۸، آیه ۱ تا ۸.
(۳۷) – دانیال، فصل ۷، آیه ۹.
(۳۸) – سفر پیدایش، فصل ۵، آیه ۱.
(۳۹) – دانیال، فصل ۷، آیه ۹.
(۴۰) – سفر خروج، فصل ۲۴، آیه ۹ و ۱۰.
(۴۱) – سفر پیدایش، فصل ۱۸، آیه ۱ تا ۸.
(۴۲) – مزامیر، فصل ۱۳۲، آیه ۱، ۲، ۳، ۴، ۵ و ۱۳، ۱۴.
(۴۳) – سفر خروج، فصل ۱۲، آیه ۱۲، ۱۳.
(۴۴) – سموئیل اوّل، فصل ۱۵، آیه ۱۰ و ۱۱.
(۴۵) – سموئیل اوّل، فصل ۱۵، آیه ۱۰ و ۱۱. سفر پیدایش، فصل ۶، آیه ۶، ۷ و ۸.
(۴۶) – ترجمه شریف، سموئیل اوّل، فصل ۲، آیه ۳۰.
(۴۷) – سموئیل اوّل، فصل ۲، آیه ۳۰.
(۴۸) – سفر پیدایش، فصل ۳، آیه ۱ تا ۶.
(۴۹) – سفر پیدایش، فصل ۳، آیه ۸، ۹، ۱۰.
(۵۰) – سفر پیدایش، فصل ۱۱، آیه ۴ تا ۹.
(۵۱) – ذیل عنوان «تحریفات در باب پیامبران الهی» به آن خواهیم پرداخت.
(۵۲) – ترجمه شریف، سموئیل دوّم، فصل ۱۱، آیه ۱ تا ۲۷.
(۵۳) – سفر پیدایش، فصل ۹، آیه ۲۰، ۲۱، ۲۲.
(۵۴) – سفر پیدایش، فصل ۱۹، آیه ۳۱ تا ۳۸.
(۵۵) – هوشع، فصل ۱، آیه ۲ و ۳.
(۵۶) – داوران، فصل ۱۱، آیه ۱.
(۵۷) – ترجمه شریف، اوّل پادشاهان، فصل ۱۳، آیه ۱۹.
(۵۸) – اوّل پادشاهان، فصل ۱۱، آیه ۶ و ۷.
(۵۹) – سفر خروج، فصل ۳۲، آیه ۱ تا ۷.
(۶۰) – سفر اعداد، فصل ۳۱، آیه ۹ تا ۱۸.
(۶۱) – سفر خروج، فصل ۳۲، آیه ۳۱ و ۳۲.
(۶۲) – سفر پیدایش، فصل ۳۲، آیه ۲۴ تا ۳۱.
(۶۳) – ترجمه شریف، سموئیل دوّم، فصل ۱۱، ۱ تا ۲۷.
(۶۴) – سفر پیدایش، فصل ۱۹، ۳۱ تا ۳۸.
(۶۵) – سفر پیدایش، فصل ۹، ۲۰، ۲۱، ۲۲.
(۶۶) – هوشع، فصل ۱، ۲ و ۳.
(۶۷) – داوران، فصل ۱۱، ۱.
(۶۸) – ترجمه شریف، اوّل پادشاهان، فصل ۱۳، ۱۹.
(۶۹) – اوّل پادشاهان، فصل ۱۱، ۶ و ۷.
(۷۰) – سفر خروج، فصل ۳۲، ۱ تا ۷.
(۷۱) – سفر اعداد، فصل ۳۱، ۹ تا ۱۸.
(۷۲) – سفر خروج، فصل ۳۲، ۳۱ و ۳۲.
(۷۳) – سفر پیدایش، فصل ۳۲، ۲۴ تا ۳۱.
(۷۴) – ترجمه شریف، حزقیال، فصل ۴، آیات ۱۲، ۱۳، ۱۴، ۱۵.
(۷۵) – اشعیا، فصل ۲۰، آیه۲.
(۷۶) – ارمیا، فصل۲۷، آیه ۲.
(۷۷) – کتاب نژادپرستی صهیونیسم، مجید صفاتاج، انتشارات فلسطین، بی تا، بی جا. صفحه ۲۴.
(۷۸) – همان، صفحه ۲۵.
(۷۹) – کتاب مقدس، سفر پیدایش، فصل۱۵ و سفر پیدایش، فصل۱۷، آیه۲.
(۸۰) – «و عهد خود را در میان خود و تو خواهم بست، و تو را بسیار بسیار کثیر خواهم گردانید»، (سفر پیدایش، فصل۱۷، آیه۲.)
(۸۱) – حضرت موسی مأموریت یافت برای گفت و گو با خداوند (یهوه) به بالای طور (کوه) سینا برود و در آنجا دو لوح دریافت کرد که فرمان هایی بر آن نقش بسته بود که به ده فرمان معروف است؛ این فرمان ها عبارتند از: ۱. برای خود، خدایی جز من نگیرید. ۲. به بت سجده نکنید. ۳. نام خدا را به باطل نبرید. ۴. شنبه را گرامیبدارید. ۵. پدر و مادر را احترام کنید. ۶. مرتکب قتل نشوید. ۷. زنا نکنید. ۸. دزدی نکنید. ۹. بر همسایه شهادت دروغ ندهید. ۱۰. به اموال و ناموس همسایه طمع نورزید. (مراجعه کنید به کتاب مقدس، سفر خروج، فصل۲۰. و سفر تثنیه، فصل ۵.)
(۸۲) – کتاب مقدس، سفر خروج، فصل۱۹، آیه۵.
(۸۳) – کتاب مقدس، سفر تثنیه، فصل۱۱، آیه۱۳ تا ۱۸.
(۸۴) – کتاب مقدس، سفر تثنیه، فصل۳۱، آیات ۱۴ تا ۱۸.
(۸۵) – کتاب مقدس، ارمیای نبی، فصل۱۱، آیات ۶ تا ۹.
(۸۶) – سوره بقره، آیات ۴۷ و ۱۲۲. سوره اعراف، آیه ۱۴۰. سوره جاثیه، آیه ۱۶. سوره دخان، آیه ۳۲.
(۸۷) – سوره جاثیه، آیه ۱۶.
(۸۸) – سوره بقره، آیه ۴۰.
(۸۹) – سوره بقره، آیه ۸۳.
(۹۰) – علامه طباطبایی در تفسیر «فضلناهم على العالمین» مى گوید: اگر مقصود از جهانیان، همه جهانیان باشد، پس آنان از برخى جهات مانند کثرت انبیا و معجزات فراوان بر دیگران برترى دارند و اگر مقصود همه جهانیان عصر خودشان باشد، از همه جهات برترى داشتهاند.
(۹۱) – اندیشه های نژاد پرستانه در بسیاری از تعالیم و آموزه های یهود به چشم می خورد که متاثّر از کتاب تلمود است. تا جایی که برخی منشا اندیشه برگزیدگی را منشا تلمودی می دانند. تاریخ یهود مذهب یهود، اسرائیل شاهاک، ترجمه مجید شریف، انتشارات چاپخش، تهران، ۱۳۷۶، صفحه ۱۸۹ و ۱۹۰.
(۹۲) – مدخلی بر تبارشناسی کتاب مقدس، دکتر حسین کلباسی اشتری، صفحه ۲۷۱، چاپ اول۱۳۸۴، انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی.
(۹۳) – اندیشه قوم برگزیده در یهودیّت، رضا گندمی، مجله هفت آسمان، شماره ۲۶، تابستان ۱۳۸۴.
(۹۴) – Spinoza، ۴۴. به نقل از اندیشه قوم برگزیده در یهودیت، رضا گندمی، مجله هفت آسمان، شماره ۲۶، تابستان ۱۳۸۴.
(۹۵) – موسوعه الیهود و الیهودیه و الصهیونیه، عبد الوهاب مسیرى، جلد ۵، صفحه ۷۸. چاپ اول، دار الشروق، قاهره (و بیروت)، ۱۹۹۹.
(۹۶) – سوره مائده، آیه۲۱.
(۹۷) – سوره مائده، آیه ۲۶.
(۹۸) – پیدایش، فصل ۱۷، آیات ۸ تا ۱۱.
(۹۹) – پیدایش، فصل ۲۶، آیات ۲ و ۳.
(۱۰۰) – پیدایش، فصل ۱، آیه ۱.
(۱۰۱) – پیدایش، فصل ۱۷، آیه ۸.
(۱۰۲) – فصلنامه هفت آسمان، سال هفتم، شماره ۲۶، تابستان ۱۳۸۴، صفحه ۶۳، اندیشه قوم برگزیده در یهودیت، رضا گندمی.
(۱۰۳) –
(۱۰۴) – خراسان، مورّخ دوشنبه ۱۳۸۹/۰۸/۰۳، شماره انتشار: ۱۷۶۸۲.
(۱۰۵) – بوی خون، محمد رضا واحدی، سازمان عقیدتی سیاسی ارتش، چاپ اوّل، تهران ۱۳۸۲، صفحه ۳۴.
(۱۰۶) – سیاست و دیانت در اسرائیل، سیّد رضا تهامی، انتشارات سنا، چاپ اوّل، تهران ۱۳۸۱، صفحه ۳۵۶.
نویسنده : حجه الإسلام حسین الادری