من در همين حال بودم كه ديدم قطعه ابرى از آسمان به زمين نازل شد و مردان فراوانى در ميان آن بودند. در ميان ايشان مردى بود كه رنگش مثل رنگ درّ و ...
بیشتر بخوانید »سرنوشت ستمپیشگان- قسمت پانزدهم
در عصر عاشورا سیدالشهدا ارواحنا فداه لحظهای توقف كرد تا استراحت نمايد؛ زيرا از جهاد ضعيف شده بود.هنگامى كه ايستاده بودند ناگاه سنگى آمد و ...
بیشتر بخوانید »سرنوشت ستمپیشگان- قسمت چهاردهم
فاطمه دختر سیدالشهدا ارواحنا فداه مي فرمايد: هنگامى كه ما نزد يزيد نشستيم ظاهراً قلب او نسبت به ما رقت نمود. مردى از اهل شام كه چهره سرخى ...
بیشتر بخوانید »سرنوشت ستمپیشگان- قسمت سیزدهم
ناگاه شنيدم منادى ندا مي كند: «آدم فرود بيا.»آدم أبو البشر در حالى فرود آمد كه گروه فراوانى از ملائكه با او بودند. باز شنيدم منادى مي گفت: ...
بیشتر بخوانید »سرنوشت ستمپیشگان- قسمت دوازدهم
در منابع آمده روزی که سر مطهر سیدالشهدا ارواحنا فداه در قصر ابن زیاد بود بعضی از حاضران آتشی دیدند که از قصر زبانه می کشید.ابن زیاد هراسناک ...
بیشتر بخوانید »سرنوشت ستمپیشگان- قسمت یازدهم
به دستور ابن زیاد پانصد سواره از سپاهیان ابن سعد به فرماندهی عمرو بن حجاج آب را چنان بر سیدالشهدا ارواحنا فداه و همراهانشان بستند که احدی ...
بیشتر بخوانید »سرنوشت ستمپیشگان- قسمت دهم
در آن لحظات گفت و گوی عجیبی میان آن حضرت و او رد و بدل می شود. او در نهایت جسارت به امام علیه السلام عرضه می دارد که تو چنین حسب و نسبی داری و ...
بیشتر بخوانید »سرنوشت ستمپیشگان- قسمت نهم
سیدالشهدا ارواحنا فداه هنگامی که به منطقه کربلا رسیدند رو به زهیر بن قین نموده و فرمودند:بدان ای زهیر اینجا محل شهادت من است. زحر بن قیس سرم ...
بیشتر بخوانید »سرنوشت ستمپیشگان- قسمت هشتم
خولی دو زن داشت یکی ثعلبي و دیگری اسدی. ابتدا به نزد زن اسدیاش رفت. او از خولی پرسید:«این چیست؟» خولی گفت:«سر حسین بن علی(علیهما السلام) است. ...
بیشتر بخوانید »سرنوشت ستمپیشگان- قسمت هفتم
نقل شده حصین بیدرنگ دچار چنان عطشی شد که از شدت تشنگی چشمانش نمیدید. تشنگی او هیچگاه پایان نیافت. هر چه آب و شیر مینوشید باز فریاد ...
بیشتر بخوانید »