ادبیات

دو گوهر هستیخدیجه پنجیبهشت از رایحه ای دلنوار، سرمست می شود.جشنی برپاست از انبوه فرشتگان و کائنات.بر منبری از نور و روشنایی، جبرئیل خطبه می ...

ستاره های چشمک زن، ریسمان بسته اند آسمان کوچه هایی را که قرار است از امشب، مهربانی هایتان را در آنها قدم بزنید. کوچه هایی که هم قدم می شوند ...

کاوش در موضوع زیبایی در اسلام، یکی از مسائل مفید و ضروری به نظر می‌رسد. مبحث حسن و جمال(زیبایی)؛ در قرآن کریم، روایات معصومین ...

نیازى به برشمردن وجوه تفاریق و اشتراك بین ساكنان امروزی كره زمین و گذشتگان، بویژه در كشورهاى مشر ق زمین نیست. چه، همه این وجوه به هر نوعى كه ...

خزان ز راه می رسد، جوانه پیر می شودنَفَس چه زود می رود، بیا که دیر می شودشب است و باد می وزد، چگونه صبح می کنی؟دلم چه شور می زند؛ به غم اسیر می ...

کسال گذشت و ذکر لب حسن و دعای قنوت هر روزش شده بود فیض دیدار یار. بالاخره شب موعود فرا رسید. حسن در مسجد جامع دمشق مشغول خواند نماز بود که کسی ...

آیا زمانی فرا خواهد رسید كه باور كنیم در همین نزدیكی‌ها چشم‌های نگرانی زندگی‌امان را هر روز مرور می‌كند؟چشمانی مضطرب، كه منتظر است تا با ...

مولای من! ای کاش آن اوایل که زبان گشودم، نزدیکانم مرا به گفتن یا مهدی وا می‌داشتند. ای کاش مهد کودکم، مهد، آشنایی با تو بود. کاشکی در کلاس ...

پیرمرد دست‌های چروكیده‌اش را به هم حلقه كرد. لحاف را روی شانه‌هایش كشید. حیدر شرمنده از سرمایی كه تا مغز استخوان پدر پیرش را می‌لرزاند، ...

سروده شد با دلی سوخته برای مسلمانان میانمار كه در خاموشی جهان، می‌سوزندبه این آتش برس! هیزم مهیّا كن! مهیّاتر!گلستانیم ما در آتش نمرود ...