ابراهیم(ع) به سبب علاقهاش به اسماعیل، برای دیدار او و هاجر مکرراً به بیابان حجاز میرفت، و از اینجا بود که خداوند به او دستور داد که فرزندش را ذبح کند تا از این محبت که باعث این مشقّات وی شده، به این سبب نزدیک است که او به خدا مشرک گردد، پاک شود. ابراهیم(ع) پدر توحید است و علاقهاش به اسماعیل(ع) واضحاً بدان سبب بود که او پدر نبی خاتم است. لهذا او پسرش اسماعیل را گرامی میداشت.
در خصوص ذبیح بودن اسماعیل یا اسحاق در میان مسلمانان و یهودیان اختلاف نظر وجود دارد. و باید گفت که ریشۀ عداوت یهود با مسلمانان به همین مسئله برمیگردد. و همچنین ریشۀ دو عقوبت مهمیکه خداوند به یهود رساند (اسارت بابلی در سال ۵۸۶ قبل از میلاد و پراکندگی آنها در سال ۷۰ میلادی) به تحریف همین حقیقت بازگشت دارد. زیرا علمای یهود یا تغییر نام ذبیح از اسماعیل به اسحاق میخواستند که برکت پیامبر خاتم را به قوم خود مخصوص کنند.
در این مقال مسئلۀ ذبیح بودن اسماعیل را با نگاهی به تورات کنونی یهود مرور خواهیم کرد و ادلۀ خود برای جعل تورات کنونی در این خصوص را به اختصار خواهیم گفت.
پیامبر آخرین، از نسل ابراهیم(ع) است
در تورات کنونی، خداوند در سه نوبت به حضرت ابراهیم(ع) وعده داده است که «از ذرّیت تو، جمیع امتهای زمین برکت خواهند یافت، زیرا که قول مرا شنیدی« یا «از تو جمیع قبایل جهان برکت خواهند یافت« (سفر پیدایش ۱۲/ ۳ ـ ۱۳/ ۱۶ ـ ۲۲/ ۱۸). این کلام نقلشده از خداوند، به این معنا است که موعود امم یعنی پیامبر خاتم از حضرت ابراهیم(ع) پدید خواهد آمد.
حضرت ابراهیم(ع) و همسرش ساره به دلیل بتشکنی ابراهیم(ع) دیگر نمیتوانستند در بین النهرین بمانند. لذا به هدایت خداوند به زمین مبارکی کوچ کردند که بعدها به «فلسطین» مشهور شد (انبیاء/ ۷۱). مدتی بعد ابراهیم(ع) پی برد که همسرش سارا نازاد است (تورات: پیدایش ۱۱/ ۳۰ ـ ۱۶/ ۱) و لذا ایشان تا حدود نیم قرن فرزندی نیافتند. سپس حضرت ابراهیم(ع) به فرمان خداوند حکیم، با هاجر که کنیز ساره بود ازدواج کرد و اسماعیل(ع) به دنیا آمد.
به فرمان خداوند، مدتی بعد حضرت ابراهیم(ع) مأمور گشت تا هاجر و کودکش را در حجاز بگذارد و خودش به فلسطین بازگردد. آن حضرت نیز چنین کرد و در تورات فعلی در سفر پیدایش ۱۷/ ۱۸، دعای ابراهیم(ع) خصوصاً برای فرزندش مذکور است که از خداوند میخواهد تا اسماعیل را زنده نگه دارد. در تورات کنونی ماجرای هاجر و تشنگی اسماعیل با کمی تفاوت با روایات اسلامی در باب ۲۱ از سفر پیدایش مذکور است.
چرا خداوند به ذبح اسماعیل(ع) فرمان داد؟
ابراهیم(ع) به سبب علاقهاش به اسماعیل، برای دیدار او و هاجر مکرراً به بیابان حجاز می¬رفت، و از اینجا بود که خداوند به او دستور داد که فرزندش را ذبح کند تا از این محبت که باعث این مشقّات وی شده، به این سبب نزدیک است که او به خدا مشرک گردد، پاک شود. ابراهیم(ع) پدر توحید است و علاقهاش به اسماعیل(ع) واضحاً بدان سبب بود که او پدر نبی خاتم است. لهذا او پسرش اسماعیل را گرامی میداشت.
و ابراهیم(ع) فرمان خداوند را اطاعت کرد ولی چاقو (به امر خدا) گلوی نازک اسماعیل(ع) را نبرید. خداوند قربانی را از ابراهیم(ع) قبول کرد و در پاداش کار بزرگش، طبق قرآن و تورات، به توسط فرشتگان مقرب خود که چندی بعد در هیئت سه مرد به منزلش آمدند به او مژده داد که همسرش سارا اصلاح شده فرزندی خواهد آورد. سارا که طبق نقل تورات در آن وقت نود ساله و در جوانی نیز نازا بود، همانجا سخن فرشتگان خدا را «مضحکه» کرد و بر آن وعده خندید. فرشتگان او را ملامت کردند و لذا طبق فرمان خداوند، آن پسر «اسحاق» نام گرفت، که معادل است با «إضحاک» و «مضحکه» در زبان عربی.
مطابق تورات کنونی، اسماعیل(ع) در ۸۶ سالگیِ ابراهیم(ع) تولد شد و اسحاق(ع) در سن صد سالگی او به دنیا آمد. در قرآن مذکور است که آن فرشتگان بشارت تولد یعقوب(ع) فرزند اسحاق(ع) را نیز به ابراهیم(ع) داده بودند. یعنی او آنقدر عمر خواهد کرد تا نوه خود را نیز ببیند.
ارج و قرب ابراهیم(ع) برای چیست؟
سفر پیدایشِ تورات کنونی، در این خصوص که چرا ابراهیم(ع) در نزد خداوند ارج و قرب دارد و چرا زمین فلسطین به او داده شده سخنی نمیگوید. اما در سفر پنجم تورات از حضرت موسی(ع) در وقتی که قومش را تحذیر میداد نقل است که فرمود: در دل خود گمان مبرید که خداوند به سبب عدالت و نیکویی تو این زمین (فلسطین) را به شما بخشیده است بلکه این امر به دلیل نیکویی پدران تو یعنی ابراهیم و اسحاق و یعقوب (علیهم السلام) بوده است (سفر تثنیه ۹/ ۴ تا ۶ ـ ۱۰/ ۱۵).
در تورات مکرراً مذکور است که خداوند تا هزار پشت بر مؤمنان رحمت میفرستد و از کافران و گناهکاران تا پشت چهارم عقوبت میکشد. این مطالب جملگی صحیح است چنانکه فرمودهاند که رحمت خداوند بر غضب او سبقت دارد. به همین سبب بود که بنیاسرائیل پس از تبعید به مصر در زمان حضرت یوسف(ع)، بعد از چهار نسل به لطف خداوند و راهنمایی حضرت موسی(ع) به فلسطین بازگشتند تا آن رحمتی را که خداوند به نسل حضرت ابراهیم(ع) مخصوص کرده به ایشان نیز برساند. لهذا بنیاسرائیل طفیل وجود حضرت ابراهیم هستند و حیات طیبه آنها در گرو سلوک در طریق حقّی است که ابراهیم(ع) آن را پیموده و برای پیروانش هموار کرده است. متأسفانه اکثر یهودیان در این راه سلوک نکردند و به پدرشان حضرت ابراهیم اقتدا ننمودند. لهذا به حکم خداوند گرفتار عقوبتهای متعدد شدند و زمین فلسطین نهایتاً در سال ۷۰ میلادی از ایشان گرفته شد.
اینک از یهودیان و محققان تورات میپرسیم که ارج و قرب حضرت ابراهیم(ع) در نزد خداوند به چه علت بوده است و چرا این مسئله در تورات کنونی مذکور نیست؟ اینکه در تورات خداوند به حضرت ابراهیم فرموده است: «من سپر تو هستم و اجر بسیار عظیم تو» (پیدایش ۱۵/ ۱) این «اجر عظیم» خداوند چه بوده و به چه جهت به ابراهیم داده شده است؟
پاسخی که نگارنده یافته این است که پاداش و اجر عظیم حضرت ابراهیم(ع) آن است که خداوند موعود جهان را از نسل او خواهد فرستاد. این پاداش در ازای بتشکنی ابراهیم(ع) به او عطا شده است. در تورات کنونی بت¬شکنی آن حضرت و جدلهای او با نمرود و قصد آن ملعون برای سوزانیدن ابراهیم(ع) مغفول است. لکن یکی از محاجّههای آن حضرت با نمرود در خصوص نفی پرستش غیرخدا، در تلمود ایشان مذکور است. این مسئله، نشان میدهد که علما و کاتبان ایشان، گرچه بت¬شکنی حضرت ابراهیم(ع) را از تورات حذف کرده¬اند اما نمیتوانستهاند این حقیقت را بالکل دور انداخته و فراموش کنند و لذا آن را در تلمود آوردهاند. بنابراین اقوال قرآن مجید در این خصوص صادق آمده و بایست قدر دانسته شود.
وفق قرآن و تورات، خداوند ابراهیم(ع) را بعد از نبوت و آزمونهای بسیار به دوستی خود برگزید و او به مقام «خلیلالله» بار یافت. در قرآن علاوه بر اینها مذکور است که خداوند وی را «امام» تمام مردم جهان (بقره / ۱۲۴) و اسوه حسنه ایشان (ممتحنه / ۴) قرار داده، و حضرت حق بدین وسیله ابراهیم(ع) را در جهان شهرت بخشید.
اهمیت ذبیح در چیست؟
اسلام و یهودیت در این قول متفقند که آن پیامبر خاتم، که روح شریفش اولین مخلوق خداوند است و بزرگترین نبی خدا در زمین، رسالتش جهانی است و دین مبارکش تا قیامت باقی، در واقع مقرر گشته تا از نسل حضرت ابراهیم(ع) و پسر ذبیح او به این جهان بیاید. اما اختلاف نظر این دو دین در این مسئله است که آیا آن ذبیح اسماعیل بوده است یا اسحاق؟
اگر قول یهودیان و تورات امروزی را بپذیریم یعنی ذبیح «اسحاق» است و آن نبی خاتم باید که از نسل پسر او یعقوب باشد، و از میان قوم بنیاسرائیل به این جهان بیاید. البته حضرت اسحاق پسر دیگری به نام «عیصو» داشت که از نسل وی قوم اَدوم پدید آمدند، اما این قوم در قرون بعد به سبب شرارتشان منقرض شدند. یهودیان معتقدند که آن نبی موعود، که آنها او را ماشیح Messiah)) مینامند، هنوز زاده نشده است و آنها منتظر ظهور وی هستند. در میان اسباط دوازدهگانه یعقوب، یهودیان بیشتر از همه به نسل حضرت داوود (که از سبط یهودا بن یعقوب بود) امید دارند تا خداوند آن نبی را در میان این نسل برانگیزد. چه اینکه اکنون فقط سه سبط از اسباط یهود بر روی زمین زندگی میکنند یعنی سبط لاوی، یهودا و بنیامین. نُه سبط دیگر به سان اقوام عاد، ثمود و لوط منقرض شدهاند.
اما اگر قول دین اسلام را صادق بدانیم و آن ذبیح اسماعیل باشد، آنگاه حضرت رسولالله(ص) همان پیامبری است که تمام انبیاء وعده آمدنش دادهاند. چنانکه از خود آن حضرت نیز منقول است که فرمود: أنَا ٱبنُ ٱبذَّبیحَیْن. از حضرت امام رضا(ع) منقول است که مراد از این دو ذبیح، حضرات اسماعیل و عبدالله بن عبدالمطلب هستند که هر دو در معرض ذبح بوده، به فضل خدا نجات یافتهاند. بنا بر این نظر، یهودیان و مسیحیان بایست به حضرت رسولالله(ص) ایمان میآوردند. و به تبع میتوان گفت که تمام ظلمها و جنگهایی که در زمین رخ داده و میدهد ریشه در همین عدم پذیرش دارد. به عبارت دیگر اگر یهودیان به جای دشمنی کردن با حضرت رسول اکرم(ص)، به آن حضرت ایمان میآوردند، هم خود در دنیا و آخرت رستگار میشدند و هم صلح و رحمت در جهان گسترش مییافت.
مسیحیان در این میانه اعتقاد دارند که حضرت عیسی(ع) همان ماشیح موعود و آن نبی اعظم و رسول خاتم است. یهودیان نهتنها این را نمیپذیرند بلکه به گزاف، حتی نبوت حضرت عیسی(ع) را قبول ندارند و نعوذاً بالله او را یک نبی کذبه و انسان دروغگو میشمارند. در خصوص حضرت عیسی(ع) یهودیان تفریط میکنند و مسیحیان افراط. افراط مسیحیان اولاً در این است که حضرت عیسی(ع) را پیامبر موعود و آخرین پیامبر میدانند و ثانیاً او را همان خدای خالق جهان میخوانند. بطلان ادعای دوم برای مسلمانان واضح است. لکن با مسیحیان که علی الرسم به تصلیب عیسی(ع) اعتقاد دارند میتوان اینچنین استدلال کرد که چگونه میتوان خدا را کشت و به مدت سه روز او را دفن کرد؟!
لکن ادعای ماشیح دانستن عیسی(ع) مسئلهای قابل بحث است. مثلاً مواردی در همین اناجیل کنونی وجود دارد که به خلاف این اعتقاد مسیحیان شهادت میدهد. برای نمونه، حضرت عیسی(ع) مطابق انتهای باب ۲۲ از انجیل متی با کاهنان و کاتبان یهود محاجّه کرده است که چرا شما بر خلاف قول خداوند به مردم اینچنین تعلیم میدهید که آن نبی بایست از نسل داوود بیاید؟ آنگاه آن حضرت با استناد به عبارتی از مزامیر داوود (مزمور ۱۱۰/ ۱) برای کاهنان یهود استدلال فرمود که ماشیح از نسل داوود(ع) نخواهد آمد وگرنه داوود اینچنین نمیفرمود. در همانجا مؤکد است که کاهنان نتوانستند پاسخی به او بدهند. لهذا حضرت عیسی(ع) که از نسل داوود است، به طریق اولی ماشیح نبوده و نیست. چه اینکه آن حضرت مشخصات متعدد ماشیح را که در عهد عتیق (خصوصاً در صحیفه اشعیاء) آمده، دارا نبوده است. مثلاً ماشیح یک نبیِ امّی و درس¬ناخوانده از ذریه ابراهیم(ع) و از نسل ذبیح او است، صاحب شریعت (فقه) است، حکومت تشکیل میدهد و برای استقرار دین خدا جنگ میکند، همسر دارد و فرزندانی که پس از وی جانشینش میشوند، وحی او شفاهی است (بر خلاف تورات که مکتوب نازل شده است) که در دو مکان مختلف بر او نازل میشود (مکه و مدینه)، و غیره.
ادعای یهود در ذبیح دانستن اسحاق باطل است
یهودیان مطابق باب ۲۲ از سفر پیدایش تورات کنونی، مدعی هستند که ذبیح اسحاق است. اما این سخن موجب تناقضهای عدیدهای شده است. این خود موضوع یک مقالۀ مفصل است و ما در اینجا به اهمّ آن اشاره میکنیم.
۱. در سفر پیدایش باب ۲۲ مذکور است که خداوند به ابراهیم فرمود: «پسر یگانۀ خودت یعنی اسحاق را به کوه موریاه ببر و ذبح کن». از آنجا که تورات کنونی به ارشد بودن اسماعیل تأکید دارد پس «یگانه بودن» آن فرزند با «اسحاق» بودن او ناسازگار است. اما از آنجا که «یگانه بودن» آن فرزند دو نوبت دیگر نیز در همین باب مؤکد شده است لذا نتیجه میشود که کلمۀ «یعنی اسحاق را» توسط کاهنان افزوده گشته است.
۲. با کمی تأمل دیده میشود که فصول تورات کنونی جابهجا شده است و ماجرای ذبح که قبل از تولد اسحاق بوده به بعد از تولد او منتقل شده است تا بتوانند اسحاق را ذبیح کنند. و این مسئله مشکلاتی را در تورات کنونی پدید آورده است. مثلاً اینکه کوچ کردن هاجر و اسماعیل بعد از تولد اسحاق و قبل از ذبح بوده است. در این وقت حضرت اسماعیل حداقل چهارده سال داشته است. اما در توصیفاتی که در باب ۲۱ سفر پیدایش از تشنگی هاجر و رو به موت بودن اسماعیل آمده معلوم میشود که اسماعیل در این وقت کودکی خردسال بوده که مادرش او را به آغوش حمل میکرده است (پیدایش ۲۱/ ۱۶ تا ۱۸). ترتیب فصول و وقایع باید اینچنین باشد: نازایی سارا، دعای ابراهیم، ازدواج با هاجر، تولد اسماعیل، هجرت اسماعیل و هاجر، فرمان به ذبح، بشارت به فرزندی از سارا در پاداش سربلندی ابراهیم به ذبح اسماعیل، تولد اسحاق. در تورات کنونی تولد اسحاق بلافاصله به بعد از تولد اسماعیل انتقال یافته است در حالیکه فاصلۀ آن دو واقعه چهارده سال بوده است.
۳. در دین یهود، فرزند نخست و محصول نخست زمین و احشام، باید برای خداوند تخصیص یابد. لذا ذبح او به دستور خداوند امری معقول و پذیرفتنی است. و فرزند نخست ابراهیم در واقع حضرت اسماعیل بوده است و حتی تورات کنونی نیز بر این شهادت میدهد.
۴. باید توجه کرد که نخستزادۀ ابراهیم کیست؟ زیرا در یهود فرزند نخست اهمیت فوق العاده دارد. تورات کنونی اذعان دارد وقتی که اسحاق به دنیا آمد اسماعیل چهارده ساله بود. لکن در کمال تعجب میبینیم که بر خلاف معمول، اصطلاح «نخستزاده» برای اسماعیل(ع) به کار نرفته است. یهودیان ممکن است استدلال کنند که هاجر زن مکروهۀ ابراهیم بود لذا پسر او نخستزاده خوانده نشده است. در جواب باید گفت که این سخن بر خلاف تورات کنونی است. زیرا در سفر تثنیه ۲۱/ ۱۵ تا ۱۷ آمده است که اگر مردی دو زن محبوبه و مکروهه داشته و نخستزادۀ او از زن مکروهه به دنیا بیاید آن مرد نمیتواند حق نخستزادگی را از آن فرزند خلع کند.
۵. در تورات کنونی، دو نوبت به نازایی سارا تصریح شده (پیدایش ۱۱/ ۳۰ ـ ۱۶/ ۱) و در موارد دیگر آمده که نازایی به امر خدا است (خروج ۲۳/ ۲۶ ـ تثنیه ۷/ ۱۴) و لذا سارا هم به همینطور به ابراهیم میگوید: «پس سارای به ابراهیم گفت اینک خداوند مرا از زائیدن بازداشت. پس به کنیز من درآی شاید از او بنا شوم. و ابراهیم سخن سارای را قبول نمود» (پیدایش ۱۶/ ۲). نتیجه میشود که خداوند حضرت سارا را نازا کرده است تا نخستزادۀ ابراهیم(ع) از هاجر به دنیا بیاید. بعد از سربلندی ابراهیم(ع) در ماجرای ذبح، خداوند برای پاداش ابراهیم(ع) همسرش سارا را نیز بارور کرده است.
۶. خداوند به توسط سه فرشته که در هیئت سه مرد به خانۀ ابراهیم(ع) آمدند به آن حضرت بشارت داد که سارا فرزندی خواهد آورد. اما سارا باور نکرده سخن آنها را مضحکه نمود و لذا فرشتگان پسر او را «اسحاق» نام نهادند که معادل است با «اضحاک» در زبان عربی (نگا. قاموس کتاب مقدس، مدخل اسحاق و نیز در مقدمۀ کتاب). این واقعه نشان میدهد که حضرت سارا منتظر فرزند نبوده است و وعدۀ خداوند به ابراهیم که در جوانی به او داده شده بود را با تولد اسماعیل(ع) تحقق شده میدانست. اما یهودیان به گزاف مدعی هستند که اسحاق همان پسر وعده است. پولس نیز در نامههای خود اینچنین ادعا میکرده است (نگا. غلاطیان ۳/ ۱۹ ـ ۴/ ۲۸).
۷. دربارۀ کوه موریاه که مکان ذبح دانسته شده اختلاف نظر بسیاری در نسخ مختلف تورات وجود دارد. به این ترتیب، یهودیان نه مکان ذبح را میدانند و نه زمان آن را و نه شخص ذبیح را میشناسند. و ما مسلمانان میدانیم که حضرت اسماعیل(ع) در دهم ماه ذیالحجه در نزدیکی کعبه قربان شد و خداوند آن عمل را از او پذیرفت و این سنت از او باقی ماند تا هر حج کنندهای برای خداوند قربانی تقدیم کند.
بیش از ده مورد دیگر نیز در تورات کنونی وجود دارد که بر ذبیح بودن اسماعیل شهادت میدهد، مواردی که تخصصیتر است و از حوصلۀ این مقال خارج. همچنین در تلمود دیده میشود که علمای یهود ظهور آخرین پیامبر را در قرن پنجم یا ششم میلادی پیشگویی کردهاند (نگا. گنجینهای از تلمود، باب ۱۲)، که واضحاً نشان میدهد که آن پیامبر موعود حضرت رسول الله(ص) است و لهذا ذبیح حضرت اسماعیل(ع) بوده است.
ذبیح بودن اسماعیل(ع) در انجیل برنابا
در انجیل برنابا که انجیل تحریف نشدۀ حضرت عیسی(ع) است در خصوص ذبیح بودن اسماعیل اینچنین آمده است:
فصل چهل و چهارم (۱) آن وقت شاگردان گفتند: «ای معلم! در کتاب موسی چنین نوشته شده که عهد با اسحاق بسته شده است.» (۲) یسوع آهی کشیده، جواب داد: «آنچه نوشته شده همین است. (۳) ولیکن نه موسی نوشته و نه یوشع، (۴) بلکه احبار ما نوشتهاند، آنان که نمیترسند از خدای. (۵) حق میگویم به شما، به درستی که هر گاه به کار برید نظر را در سخن فرشته جبرئیل خواهید دانست خباثت کاتبان و فقهای ما را. (۶) زیرا فرشته گفت: “ای ابراهیم! زود است که همۀ جهان بدانند که خدای دوست میدارد تو را. (۷) ولیکن چگونه جهان بداند محبّت تو را به خدای؟ (۸) به راستی واجب است بر تو اینکه بکنی چیزی از برای محبّت خدای.” (۹) ابراهیم پاسخ داد: “همانا اینکه بندۀ خدای آماده است تا بکند هر آنچه را خدای میخواهد.” (۱۰) پس خدای با ابراهیم به سخن درآمده فرمود: “بگیر اولزادۀ خود را و بر کوه برشو تا پیش کنی او را به قربانی.” (۱۱) پس چگونه اسحاق اولزاده میشود؟ و حال آنکه چون او زاده شد، اسماعیل هفت ساله بود؟» (۱۲) پس آن وقت شاگردان گفتند: «به درستی که خدعۀ فقها هرآینه آشکار است. (۱۳) از این رو بگو به ما حق را. زیرا میدانیم که تو فرستاده شده از سوی خدایی.» (۱۴) پس یسوع آن وقت فرمود: «حق میگویم به شما، به درستی که شیطان طلب میکند همیشه باطل نمودن شریعت خدای را. (۱۵) پس از این جهت به تحقیق امروز ناپاک نمودند او و پیروان او و ریاکاران و بدکاران هر چیزی را. (۱۶) پیشینیان به تعلیم دروغ و پسینیان به زندگانی بیباک. (۱۷) حتی اینکه تقریباً نزدیک است که حق یافت نشود. (۱۸) وای بر ریاکاران! زیرا مدح این جهان از آنان، زود است برگردد بر آنها به اهانت و عذاب در دوزخ. (۱۹) بدین جهت به شما میگویم، به درستی که رسول خدای نیکوییای است که مسرور میسازد هر آنچه را که ساخته است خدای تقریباً. (۲۰) زیرا زینت داده شده است به روح دانش و مشورت، (۲۱) روح حکمت و توانایی، (۲۲) روح خوف و محبت، (۲۳) روح اندیشه و میانهروی. (۲۴) زینت داده شده است به روح محبت و رحمت، (۲۵) روح عدل و پرهیزگاری، (۲۶) روح لطف و صبر، که گرفته است آنها را از خدای، سه برابرِ آنچه عطا فرموده به سایر خلق خود. (۲۷) چه با سعادت است زمانی که زود است بیاید در آن زمان به سوی جهان. (۲۸) مرا تصدیق کنید، که دیدم او را و تقدیم کردم برای او احترام را، چنانکه دیده است او را هر پیغمبری. (۲۹) زیرا خدای عطا میکند به ایشان «روح او» را به نبوت. (۳۰) چون دیدم او را، از تسلّی پر شده، گفتم: “ای محمد! خدای با تو باد و مرا لایق آن نمایاد که دوال نعل تو را باز کنم، (۳۱) زیرا هرگاه به این افتخار برسم، خواهم شد پیغمبری بزرگ و قدوس خدای.”» (۳۲) چون یسوع این بفرمود شکر خدای نمود.
در خصوص این سخن حضرت عیسی(ع) که هر پیغامبری در واقع حضرت رسول الله۰ص) را دیده است به آیات ۸۱ تا ۸۳ از سورۀ آلعمران مراجعه کنید و پیمان محکمیکه خداوند از انبیائش گرفته تا آن حضرت را یاری کنند.
حکمت قربانی از انجیل برنابا
حسن ختام ما باز هم از سخنان حضرت عیسی(ع) خواهد بود که در جواب پرسش یک کاهن، کاتبان و علمای یهود را ملامت میکرد که شما ظاهر دین را گرفته و باطن آن را تهی کردهاید:
فصل شصت و ششم … (۱۵) وای بر شما ای کاتبان و فریسیان! (۱۶) وای بر شما ای کاهنان و لاویان! زیرا شما فاسد نمودید قربانی پروردگار را. (۱۷) تا حدّی که آنان که آمدند تا قربانی خود را تقدیم کنند، اعتقاد دارند که خدای مانند انسان گوشت پخته میخورد.
فصل شصت و هفتم (۱) زیرا شما به ایشان میگویید که حاضر سازید گوسفندان و گاوان و برّههای خود را به هیکل خدای و مخورید همه را، بلکه بدهید بخشی را به خدای خود از آنچه به شما داده است. (۲) لیکن شما خبر نمیدهید ایشان را از اصل قربانی که آن شهادت زندگی است که انعام داده شده بر پسرِ پدرِ ما ابراهیم. (۳) تا فراموش نشود ایمان و طاعت پدر ما ابراهیم با وعدههای استوار به او، از طرف خدای و برکتی که او را بخشیده شده است. (۴) ولیکن خدای بر زبان حزقیال پیغمبر میفرماید: “دور کنید از من این ذبایح خود را، به درستی که قربانیهای شما نزد من مکروهند.” (۵) زیرا که نزدیک میشود وقتی که تمام شود در آن، آنچه تکلّم کرده است از او خدای ما بر زبان هوشع پیغمبر، که فرموده: “به درستی که من قومی که غیرمختار است مختار نمیخوانم. ” (۶) و چنانکه حزقیال پیغمبر میفرماید: “زود باشد که خدای پیمان تازهای به عمل آورد با قوم خود، که نیست مانند پیمانی که به پدران شما عطا فرموده بود. (۷) پس وفا ننمودند به آن. و زود باشد بگیرد از ایشان دلی را که از سنگ است و بدهد به ایشان دل تازهای. (۸) و زود باشد که همۀ این واقع شود، زیرا شما اکنون به موجب شریعت او رفتار نمیکنید، و نزد شماست کلید و باز نمیکنید، بلکه به شایستگی راه را میبندید بر آنان که بر آن رفتار میکنند.» (۹) و آن کاهن خواست برود تا خبر دهد رئیس کهنه را، که در نزدیکی هیکل ایستاده بود به همه چیز. (۱۰) ولیکن یسوع فرمود: «بایست، زیرا جواب میدهم تو را از سؤالت»….
۱ . مشابه این دعا در قرآن مجید نیز آمده است، نگا. بقره / ۱۲۵ تا ۱۲۸ ـ ابراهیم / ۳۷
۲ . قرآن: هود / ۷۱ ـ حجر / ۵۳ ـ عنکبوت / ۳۱ ـ الذاریات / ۲۸ ـ تورات: سفر پیدایش ۱۸/ ۱۰
۳ . سفر پیدایش ۱۸/ ۲۰
۴ . قرآن: هود / ۷۳ ـ الذاریات / ۳۰ ـ تورات: سفر پیدایش ۱۸/ ۱۳ تا ۱۵
۵ . نگا. سفر خروج ۲۰/ ۵ و ۶ ـ سفر تثنیه ۵/ ۹ و ۱۰
۶ . برشیت ربا ۳۸/ ۱۸. به نقل از دکتر ا. کُهِن، گنجینهای از تلمود، ترجمۀ امیر فریدون گرکانی، بینا، تهران، ۱۳۵۰، ص ۲۸
۷ . قرآن: نساء / ۱۲۵ ـ عهد عتیق: ۲تواریخ ایام ۲۰/ ۷ ـ اشعیاء ۴۱/ ۷ ـ عهد جدید: رساله یعقوب ۲/ ۲۳. چون اعطای این لقب مهم از سوی خداوند به حضرت ابراهیم(ع) در زمان خود آن حضرت رخ داده است لهذا میبایست در تورات موسی، مذکور باشد که نیست. و این خود دلیلی است بر تحریف تورات امروزین و حذف بسیاری از مطالب مکتوب در آن.
۸ . عهد عتیق: صحیفه عوبدیا ۱۸ ـ صحیفه ملاکی ۱/ ۳
۹ . صدوق بن بابویه قمی، الخصال، ترجمۀ سید احمد فهری زنجانی، انتشارات علمیه اسلامی، تهران، بیتا؛ باب اوصاف دوگانه، حدیث ۷۸؛ ص ۶۵