استعمارگران براى گسترش دامنه و حوزه قدرت خویش در سرزمینهاى اسلامى، همیشه اسلام ـ به ویژه شیعه ـ را مانع مهم دستیابی به اهداف خود یافتهاند؛ از همین رو با بدعتگذاری و بنیان نهادن فرقههای ضاله و مذاهب ساختگی در برابر فرهنگ اصیل شیعی، زمینه سازی رشد و ترویج آنها را در رأس برنامههای شیطانی خود قرار دادند. تأسیس مذهب قادیانی در پاکستان، بابیت و بهائیت در ایران، و وهابیت در عربستان، نمونههایی از آن فرقهها و جریانات دینی است.
چکیده
استعمار برای سلطه بر کشورهای اسلامی از روشهای متعدد بهره میجوید؛ گاهی با حضور فیزیکی و گاهی از طریق سوء استفاده از باورهای اعتقادی مردم همان کشور؛ همانند اینکه در عراق از اعتقاد مردم به مهدویت استفاده کرد و فردی به نام احمد الحسن را به میدان فرستاد تا ادعا کند یمانی است. در این مقاله، پس از بررسی روایاتی که درباره یمانی وارد شده، و نیز مرور ادعاها و اعتقاداتِ احمد الحسن، تناقضات ادعاها و اعتقادات او با روایات بیان شده و ایرادات اساسی این حرکت، تبیین شده است. در پایان، بر اساس روایات، بهترین راه سعادت در زمان غیبت، مراجعه به علمای ربّانی معرفی شده است.
کلید واژهها: یمانی، احمد الحسن، استعمار، بعثی، علائم.
مقدمه
استعمارگران براى گسترش دامنه و حوزه قدرت خویش در سرزمینهاى اسلامى، همیشه اسلام ـ به ویژه شیعه ـ را مانع مهم دستیابی به اهداف خود یافتهاند؛ از همین رو با بدعتگذاری و بنیان نهادن فرقههای ضاله و مذاهب ساختگی در برابر فرهنگ اصیل شیعی، زمینه سازی رشد و ترویج آنها را در رأس برنامههای شیطانی خود قرار دادند. تأسیس مذهب قادیانی در پاکستان، بابیت و بهائیت در ایران، و وهابیت در عربستان، نمونه هایی از آن فرقهها و جریانات دینی است. همراهی، بلکه سر سپردگی این فرقهها به آمریکا، انگلیس و صهیونیستها در این زمان بر همگان آفتابی شده است.
بر این اساس، اخیراً دولت های استعماری که به بهانه مبارزه با تروریسم، کشورهای مسلمان افغانستان و عراق را اشغال کردهاند، پروژه تأسیس آن گونه فرقهها وپشتیبانی از آنها را به ویژه در عراق در رأس برنامه های خود قرار دادهاند. در این کشور، به دنبال اشغال عراق دهها فرقه بروز و ظهور نمودهاند؛ از قبیل:
ـ جند السماء به رهبری ضیاء عبدالزهراء کاظم الگرعاوی؛
ـ جریان یمانی؛
ـ جریان سید محمود حسنی سرخی؛
ـ فرقه الامام الربانی به رهبری سید فاضل عبدالحسین الحسینی الهاشمی؛
ـ فرقه فرقد القزوینی؛
ـ جریان سلوکی؛
اغلب جریانات فوق، مدّعی مهدویت یا ارتباط با امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف شدهاند و ارتباط بیشتر آنها با جریانات بعثی و دستگاه های جاسوسی استعماری، کشف و احراز گردیده است. هدف اصلی این فرقهها مبارزه با حوزه، مرجعیت و روحانیت شیعه قرار گرفته است؛ زیرا در تاریخ نهضت های اسلامی معاصر ضد استعماری، این واقعیت، بارها به اثبات رسیده است که تنها سنگری که در مقابل استعمار ایستاده و مانع پیروزی آنها شده، سنگر روحانیت، مرجعیت و حوزه های علمیه شیعه است.[۲] جالب این جاست که فرقه های مذکور فقط بر ضد روحانیت سخن میگویند و اقدامات عملی انجام میدهند؛ امّا هیچ گونه اقدامیبر ضد اشغالگران انجام ندادهاند.
یکی از مسائل مطرح در باب مهدویت، بررسی علائم و نشانههای ظهور است. بررسی و شناخت این علائم و نشانه ها، از این رو اهمیت و ضرورت دارد که درمتون روایی شیعی، شناخت نمادهای آخرالزمان، مورد تأکید قرارگرفته و حجم وسیعی از روایات مربوط به مباحث مهدویت را بحث علائم ظهور و شناخت طلایهداران ظهور دولت کریمه مهدوی، به خود اختصاص داده است.
یکی از این نشانهها و علایم، قیام شخصی موسوم به «یمانی» در آستانه ظهور است که در منابع روایی شیعی، بارها از او یاد شده. این موضوع از جهات مختلفی نظیر زمان قیام یمانی، خصوصیات شخصی، ملیت، اهداف و ویژگیهای قیام یمانی قابل بررسی است.
اخیراً اشخاصی به تبلیغ یکی از جریان های مدّعی مهدویّت به نام احمد الحسن یمانی در برخی مناطق مشغول شدهاند؛ لذا این سوالها برای برخی از مؤمنان ایجاد شده که این جریان چیست ؟ احمد الحسن کیست؟ چه سابقهای دارد؟ ادّعاهای او چیست؟ برای اثبات مدّعای خود به چه دلایلی استناد میکند؟ ادلّه مورد ادّعای او به چه میزان، اعتبار شرعی دارد؟ این جریان، وابسته به کجا است؟ عملکرد این جریان، تاکنون چه بوده است؟ بالأخره تکلیف مؤمنان در برابر این گونه جریانها چیست ؟
برای شناخت این جریان، لازم است نخست، ادعاهای احمدالحسن یمانی مطرح گردد و در مرحله دوم، وضعیت یمانی با روایات سنجیده شود و در مرحله سوم، تناقضات مدعی مورد بررسی قرار گیرد.
مرحله نخست (ادعاهای احمد الحسن یمانی)
باتوجه به پیدایش نحله های دروغین در جوامع اسلامی و خصوصاً در عراق و دست داشتن حزب بعث در پیدایش آنها توجه به ریشه بعثی احمدالحسن یمانی و نیز شناخت حزب بعث، درخور توجه است.
شناخت حزب بعث
حزب بعث عراق توسط یک مسیحی صهیونیست به نام میشل عفلق تأسیس شده است. حزب مذکور از یک سو به جریان استعماری انگلیسی وابسته بود، و از سوی دیگر دشمنی ذاتی با اسلام و تشیع داشت.
شعار معروف آنها هنگام به دست گرفتن قدرت، این بود:
«آمنت بالبعث ربّاً لاشریک له وبمیشل نبیّاً ماله ثانی؛ به بعث به عنوان پروردگار بیشریک، و به میشل به عنوان پیامبری که همتا ندارد، ایمان آوردهام».[۳]
کارنامه حزب بعث به ویژه در طول حاکمیت سی ساله صدام، مملوّ از مبارزه با اسلام و قتل صدها هزار انسان بی گناه، نابودی اقتصادی عراق و به تعطیلی کشیدن شعائر مذهبی و شهید کردن صدها مجتهد و فاضل و هزاران طلبه از حوزه های علمیه بود.
این حزب به تحریک آمریکا، پس از پایان جنگ تحمیلی با ایران، به منظور بسترسازی حضور آمریکا و متحدانش در خلیج فارس، در سال ۱۹۹۰ م (۱۳۶۹ ش) کویت را اشغال کرد. پس از حضور آمریکا و متحدان غربی اش در منطقه که به بهانه اخراج صدام از کویت، انجام گرفته بود، مردم مسلمان عراق در زمان مرجعیت مرحوم آیت الله خوئی بر ضد حزب بعث در انتفاضه معروف به شعبانیه[۴] قیام کردند، و در آستانه پیروزی قرار گرفتند؛ اما آمریکا با کمک منافقان به سرکوب انتفاضه پرداخت و صدام را بار دیگر بر کرسی قدرت نشاند.
تغییر مبارزه حزب بعث
حزب بعث عراق، هنگامیکه مشاهده کرد روح اسلامی در مردم مسلمان عراق نمرده و هنوز هم میتواند آنها را به انقلاب وا دارد، این بار تاکتیک خود را در مبارزه با اسلام عوض کرد و به جای نشان دادن چهره خشن، جنگ نرمی را بر ضد اسلام و حوزه و مردم مظلوم شیعه عراق تحت عنوان «الحمله الایمانیّه» به راهانداخت. در واقع، این کار همان استفاده ابزاری از مذهب بر ضد مذهب بود.
صدّام علاوه بر تظاهر به نماز و رفتن به زیارت، در این حمله ایمانی، چند کار خبیث وخطرناک انجام داد، از جمله:
۱. نفوذ دادن جوانان مستعد بعثی در حوزه های علمیّه، تا به عنوان طلبه علوم دینی به تحصیل بپردازند و از آنها برای مأموریت های ضددینی بهره ببرد.
۲. دادن آزادی به برخی از علما برای فعالیت به عنوان مرجعیت و کوبیدن مراجع تقلید دیگر به منظور ایجاد تفرقه میان آنان به بهانه های قومی وصنفی.
۳. اجازه دادن به برخی از روحانیان برای اقامه نماز جمعه و برگزاری کنترل شده شعائر دینی.
البته صدّام وقتی از فعالیتهای مرجع شهید، آیت الله سید محمد باقر صدر ضربه خورد و مشاهده کرد که به دست خود زمینه را برای حضور مردم متدین در صحنه فراهم کرده است، آن مرجع بزرگ را به شهادت رساند و عملاً آن برنامهها به تعطیلی کشیده شد.
۴. نفوذ دادن برخی از جوانان بعثی که ظاهری متدین داشتند و در سحر و جادو و مرتاضی دست داشتند به درون زندانها. این نفوذ به منظور فریب زندانیان سیاسی صورت گرفت و نمونه بارز آن، مثل ضیاء عبدالزهراء الگرعاوی است که یک افسر بعثی بود.
ضیاء دوره آموزش مرتاضی را در هند دیده و به درون زندان عراق رفت. او با گرفتن اخبار سرّی از مأموران بعثی زندان، پیشاپیش از آزادی یا شهادت برخی از زندانیان خبر میداد. بسیاری از زندانیان هم فریب ادعاهای او را خورده، او را ولی الله و مرتبط با جهان غیب دانستند. همین شخص پس از آزادی از زندان و پس از سقوط صدام در سال ۱۳۸۲ش، گروهی را به نام «جند السماء» تشکیل داد و ادعا کرد که قائم آل محمد است و مأموریت دارد که روز عاشوراء ۱۲۰۰ نفر از روحانیان نجف را به قتل برساند.
اما پلیس عراق در تاسوعای سال ۱۳۸۵ ش نیروهای او را در پادگان «الزرگه» در حوالی نجف کشف کرد و آنها را از بین برد. خود ضیاء گرعاوی به اتفاق صدها نفر از همراهانش، از جمله ۲۰۰ نفر از نیروهای به اصطلاح یمانی، به هلاکت رسیدند.[۵]
مشخصات مدعی یمانی
این جریان ادعایی به وسیله احمد الحسن یمانی، که خود را وصی و فرزند و فرستاده امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف میدانست، در سال های پایانی حاکمیت صدام بروز کرد. او پس از سقوط صدام، با کمک برخی از باقیمانده های رژیم بعث، تشکیلات وسیعی را در مناطقی همچون نجف، کربلاء، ناصریّه و بصره به راهانداخت.
مؤسس جریان، شخصی است به نام احمد اسماعیل گاطع از قبیله صیامر که در حدود سال ۱۹۷۳م، در منطقهای به نام «هویر» از توابع شهرستان «زبیر» از استان بصره متولد شد. وی در سال ۱۹۹۹، از دانشکده مهندسی بصره فارغ التحصیل شد. مدّتی در حوزه شهید آیت الله سید محمد صدر در نجف به تحصیل پرداخت. ضمناً بنا بر نقل مؤثق، برادر وی از نیروهای بعثی بود.[۶]
ادعاهای احمد حسن یمانی
وی با این که سید نیست[۷] و اصل و نسب او از طایفه «صیامر» معلوم و معروف است، عمامه سیاه بر سر میگذاشت و در مجامع عمومی ظاهر میشد؛ از جمله ـ طبق فیلمیکه از او گرفته شده است ـ بر بالای منبر در یک مسجد، با لباس روحانی و عمامه سیاه سخنرانی نموده، و ادّعاهای ضد و نقیض خود را مطرح کرده است. وی، در عین اینکه تصریح میکند که هیچ ادّعایی ندارد و یک مرد ساده از یک روستای ساده است، در همان زمان ادّعا میکند که «من مایه رحمتم برای اسلام، بلکه برای اهل زمینم. هر جا بروم، اهل بیت علیهم السلام همواره با من هستند. صریحاً میگویم که خدواند مرا برگزیده است. صاحب نفس مطمئنه به من متصل شده و خود، صاحب نفس مطمئنه شده ام. من میخواهم شیعیان را متحد کنم از عالم و عامی، من آمادگی دارم حقایق را برای همه روشن کنم و به صورت سیاه و سفید نشان دهم. خدا نور است وکلام او نور است. در عین حال، هیچ ادعایی هم ندارم.»[۸]
مراحل ادعا
او طی پیامی از طریق پایگاه اینترنتی خود خطاب به علما و مراکز دینی در مورخه ۲۷ شوال ۱۴۲۴ق ادعاهایی مطرح کرد که محورهای آنها از این قرار است:
در مرحله اوّل: ادّعا میکند که امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف را در عالم خواب به صورت مکرّر در حرم سید محمد فرزند امام هادی علیه السلام دیده که او را به زیارت عسکریین امر میکند. پس از آن، به دیدار آن حضرت در بیداری موفق شده، حضرت او را از انحرافات عملی و مالی حوزهها به خصوص حوزه نجف آگاه میکند و تحت تربیت ویژه قرار میدهد.
در مرحله دوم: وی مدّعی است که حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف او را امر به ورود به حوزه علمیه میکند و در آن جا به او مأموریت میدهد که انحرافات حوزه را مطرح کند.
در مرحله سوم: ادّعا میکند که در ماه شعبان سال ۱۴۲۰ ق (مصادف با ۱۳۷۸ ش) امام زمان را برای دومین بار در حالت بیداری در کنار حرم امام حسین علیه السلام ملاقات کرده و به دستور آن حضرت به نجف میرود. او دعوت خود را علنی میسازد که در این مرحله، جمعی او را تکذیب و به سحر و جنون و تسخیر اجنّه، متهم میکنند. در پی آن، احمد به شهر خود بازگردانده میشود [۹].
دعوت علنی
پس از سقوط صدام در ماه جمادی الثانی ۱۴۲۴ق، احمد اسماعیل گاطع دعوت خود را علناً تکرار میکند و تعدادی فریب حرف های او را میخورند. در ماه مبارک رمضان آن سال، او ادّعا میکند که از سوی امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف مأموریت یافته است که همه مردم زمین را خطاب قرار دهد و آنها را به قیام در راه حق و بر ضد ظالمان دعوت کند!
وی در آن پیام، تصریح میکند که من انتظار یاری علمای دین را ندارم؛ زیرا بسیاری از آنان با امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف با لسان و سنان خواهند جنگید؛ چون با ظهور امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف بساط مرجعیت آنان درهم پیچیده میشود. به گفته او مقصود از اوثان و اصنام (بتها ) همان علما هستند. [۱۰]
استدلالها (مغالطات) احمدالحسن
وی برای اثبات مدّعای خود به چند دلیل استناد میکند:
دلیل اول. خواب هایی که اشخاصی درباره او دیدهاند و این، علاوه بر خوابهایی که خود دیده بود.
دلیل دوم. اخبار از حوادث آینده مثل سقوط صدّام.
دلیل سوم. آمادگی برای مناظره با علمای اسلام، یهود و مسیحت.
دلیل چهارم. آمادگی برای مباهله با علمای شیعه و سنی و یهودی و نصرانی.
بدیهی است که دلایل فوق، صرف ادّعا است.
وی در پیامی خطاب به مردم عراق، چنین میگوید:
پدرم امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف من را برای اهل زمین فرستاد و من دعوتم را در بین شما آغاز کردم. در حالی که جبرئیل و میکائیل مرا تأیید و نصرت میدهند، من از شما طلب نصرت میکنم.
اگر نصرتم دادید فبها، والّا سابقه پدران شما روشن است. اگر مرا خذلان کنید، صبر خواهم کرد همان گونه که مسلم بن عقیل صبر نمود. من بزودی از میان شما خواهم رفت، ای باقیمانده های قاتلان حسین! اگر میخواستم، شمر و شبث این زمان را معرفی میکردم.
من اخبار شما را به پدرم محمد بن الحسن خواهم رساند؛ در آینده به همراه او، که جز شمشیر، چیزی را به شما ارائه نخواهد داد، باز خواهم گشت.
وی در پایگاه اینترنتی «انصار المهدی»[۱۱] با امضای سید احمد حسن، وصی و رسول امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف، در تاریخ ۲۱ ربیع الثانی ۱۴۲۶ق مصادف با ۹ / ۳ / ۱۳۸۴ به صورت سؤال و جواب، پیامی را برای توجیه فرزندی امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف و هاشمیبودن بیان میکند که چنین است:
«مکه از تهامه است و تهامه از یمن؛ پس محمد و آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم همگی یمانی هستند».
طبق یکی از احادیث، پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم دوازده امام معصوم علیهم السلام را به شیعه معرفی میکند، و پس از ذکر نام امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف میفرماید:
ثم یکون من بعده اثناعشر مهدیّاً، فاذا حضرته الوفاه فلیسلّمها إلی ابنه أول المهدییّن…؛ (مجلسی، ۱۳۸۴: ج۵۳، ص۱۴۸)[۱۲]
وی ادّعا میکند که او مصداق همان «اوّل المهدیین» و فرزند امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف است؛ در حالی که امام زمان هنوز ظهور نکرده و فوت ننموده است.
در پیام دیگری که طرفداران وی با امضای «انصار المهدی» در مورخه ۱۱ ماه رمضان ۱۴۲۷ ق، از نجف خطاب به مقام معظم رهبری فرستادهاند، از مقام معظم رهبری تقاضای قرائت این پیام ودادن جواب به آن را کردهاند. آنان در این پیام، ادلّه حجیّت ادّعایی احمد بن حسن را مطرح میسازند و از جمله همان حدیث وصیّت وجریان خوابها و مناظرهها و مباهله را مطرح میکنند.[۱۳]
بررسی و نقد احادیث مورد استدلال
اینک لازم است تک تک احادیث مورد استدلال احمد را از نظر سند و دلالت بررسی نماییم و در نهایت، ارتباط مدّعای جریان یمانی را با آن احادیث، کشف کنیم.
۱. شیخ صدوق در کتاب کمال الدین مینویسد:
حدّثنا علیّ بن أحمد بن محمد بن عمران الدّقاق قال: حدّثنا محمد بن أبی عبدالله الکوفیّ قال: حدثنا موسی بن عمران النّخعی، عن عمّه الحسین بن یزید النوفلیّ، عن علیّ بن أبی حمزه، عن أبی بصیر قال: قلت للصّادق جعفر بن محمد: یا ابن رسول الله! إنّی سمعت من ابیک علیه السلام انّه قال:
«یکون بعد القائم اثناعشر مهدیّاً فقال: انّما قال: اثنا عشر مهدیّاً ولم یقل: اثنا عشر اماماً، ولکنهم قوم من شیعتنا یدعون النّاس إلی موالاتنا ومعرفه حقّنا»[۱۴]. (صدوق، ۱۳۷۹: ج۲، ص۳۵۸)
اولاً، حدیث فوق از نظر سند ضعیف است؛ زیرا:
ــ از علمای رجال توثیقی نسبت به علی بن احمد بن محمد بن عمران الدقاق صادر نشده است. (خویی، ۱۳۹۹: ج ۱۳، ص ۱۶۹).
ــ علی ابن ابی حمزه نیز به عنوان کذّاب و متّهم توصیف شده است. او کسی بود که پیرو مذهب انحرافی واقفیّه بود و طمع به دنیا او را واداشت تا منکر امامت امام رضا علیه السلام شده و از دین دست بکشد و به سوی الحاد سوق یابد.[۱۵]
ثانیاً، از نظر دلالت نیز این حدیث ارتباطی با این زمان ندارد که هنوز امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف ظهور نکرده است.
۲. شیخ طوسی در کتاب الغیبه مینویسد:
أخبرنا جماعه عن أبی عبدالله الحسین بن علیّ بن سفیان البزوفریّ، عن علیّ بن سنان الموصلیّ العدل، عن علیّ بن الحسین، عن احمد بن محمّد بن خلیل، عن جعفر بن احمد المصریّ، عن عمّه الحسن بن علیّ، عن ابیه، عن أبی عبدالله جعفر بن محمّد، عن أبیه الحسین الزّکی الشهید، عن ابیه امیرالمؤمنین علیه السلام قال: قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم فی اللیله التی کانت فیها وفاته لعلیّ علیه السلام: «یا أبا الحسن أحضر صحیفهً و دواه» فأملا رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم وصیته حتّی انتهی إلی هذا الموضع، فقال: «یا علی! سیکون بعدی اثناعشر اماماً و من بعدهم اثناعشر مهدیّاً…له ثلاثه اسامی، اسم کإسمی، و اسم أبی هو عبدالله و احمد و الاسم الثالث المهدی هو أول المؤمنین». (طوسی، ۱۳۶۹: ص۱۰۷؛ مجلسی، ۱۳۸۴: ج۳۶، ص۲۶۱).
اولاً، این حدیث نیز از نظر سند ضعیف است؛ زیرا علیّ بن سنان الموصلیّ العدل توثیق نشده و عامی مذهب است (خویی ۱۳۹۹: ج ۱۲، ص ۴۶ رقم ۸۱۸۰). علی بن الحسین هم شناخته شده نیست. همچنین مرحوم خویی درباره احمد بن محمد بن خلیل چنین میفرماید: «کذاب، وضاع للحدیث، فاسد، ضعیف جدّاً، لایلتفت الیه» (خویی ۱۳۹۹، ج۲، ص ۲۲۴رقم ۷۸۲).
دیگر راویان این حدیث هم در کتب رجالی شناخته شده نیستند.
ثانیاً، از نظر دلالت، این حدیث آشکارا دلالت میکند که بعد از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم دوازده امام معصوم میآیند که اولین آنها امیرالمؤمنین علیه السلام و آخرین آنها امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف است. همچنین بنابراین روایت، بعد از وفات امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف دوازده نفر آدم هدایت یافته (مهدی) میآیند که اولین آنها (اوّل مقرّبین )، فرزند امام زمان خواهد بود. وی دارای سه نام خواهد بود؛ یکی احمد (همنام پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم)، دیگری عبدالله (نام پدر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم) و سومی مهدیّ است.
این حدیث نیز مانند حدیث قبل درباره بعد از ظهور حضرت حجت عجل الله تعالی فرجه الشریف میباشد، پس ربطی به دوران غیبت ندارد. علاوه بر آن، این حدیث با حدیث قبلی از نظر انتساب مهدیین تعارض دارد؛ زیرا حدیث شیخ صدوق بر این مسأله تأکید دارد که آنها از شیعیانند که ظاهر آن، این است که از خود اهل بیت و اولاد آنها نیستند؛ در حالی که حدیث کتاب الغیبه بر این معنا صراحت دارد که اولین آنها فرزند امام زمان است.
درهر حال، این دو حدیث به این معنا دلالت میکنند که این دوازده نفر پس از شهادت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف خواهند آمد، نه قبل از آن و این با مدعیان زمان ما هیچ ارتباطی ندارد.
۳. شیخ طوسی در جای دیگر کتاب الغیبه آورده است:
محمد بن عبدالله بن جعفر الحمیریّ عن ابیه عن محمد بن عبدالحمید و محمّد بن عیسی، عن محمّد بن الفضیل، عن أبی حمزه، عن أبی عبدالله علیه السلام فی حدیث طویل ـ أنه قال:
«یا أبا حمزه إنّ منّا بعد القائم أحد عشر مهدیّاً من ولد الحسین» (طوسی، ۱۳۶۹: ص۷۸۴).
اولاً، حدیث فوق از نظر سند ضعیف است؛ زیرا محمد بن عبدالحمید مجهول است. محمد بن عیسی مشترک بین ثقه و مجهول است که تشخیص آن دو مشکل است. محمد بن فضیل هم مجهول است، ولی ابن حمزه ابو حمزه ثمالی است که ثقه است. (شوشتری، بیتا: ج ۷، ص ۲۶۸- ۲۶۹، شماره ۴۹۸۴)
ثانیاً، این حدیث، دلالت دارد که بعد از امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف یازده انسان هدایت یافته (مهدی) میآیند که همگی از فرزندان امام حسین علیه السلام میباشند. این حدیث با دو حدیث قبلی از نظر تعداد آنها تعارض دارد؛ زیرا آن دو حدیث بر دوازده نفر و این یکی بر یازده نفر تأکید دارد و در هرصورت، با زمان کنونی ارتباط ندارد؛ زیرا به دوران پس از ظهور امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف و وفات آن حضرت ناظر است.
۴. شیخ حسن بن سلیمان (متوفای ۸۰۲ ق) در کتاب مختصر بصائر الدّرجات (سعد بن عبدالله اشعری ) آورده است:
ممّا رواه السید علیّ بن عبدالحمید باسناده عن الصّادق علیه السلام: «أنّ منّا بعد القائم عجل الله تعالی فرجه الشریف اثنا عشر مهدیّاً من ولد الحسین علیه السلام».
اولاً، سند این حدیث معلوم نیست؛ زیرا مؤلف مختصر البصائر آن را از سیّد علی بن عبدالحمید (متوفای ۷۶۰ ق) به اسنادی که آن سید نقل کرده، روایت نموده است. اسناد مذکور که در دسترس ما نیست، تا بدانیم همه راویان ثقه هستند یا غیر ثقه؛ بنابراین سخن قطعی درباره سند حدیث ممکن نیست.
ثانیاً، از نظر دلالت همانند حدیث قبلی است، مگر این که این حدیث بر دوازده مهدی تأکید میکند، در حالی که قبلی بر یازده مهدی.
نقد کلی احادیث
صرف نظر از وضعیت سندی روایات که نوعاً ضعیف و غیرمعتبر است. از نظر دلالت نیز به عنوان احادیثی شاذ و غیر قابل قبول تلقّی میشوند؛ زیرا طبق احادیث مسلّم شیعه، بعد از شهادت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف آغاز دوره رجعت است.
لذا برخی از علمای شیعه، احادیث مزبور را بر فرض صحّت بر دوران رجعت، حمل کردهاند؛ پس مقصود از دوازده یا یازده مهدی، همان ائمه هدی علیهم السلام میباشند که پس از ظهور امام زمان و شهادت آن حضرت برای انتقام گرفتن از قاتلانشان آن هم به مدت کوتاه (چهل روز) قیام میکنند.
شیخ مفید در آخر کتاب ارشاد، درباره احادیث مذکور میفرماید:
ولیس بعد دوله القائم عجل الله تعالی فرجه الشریف لأحد دوله إلّا ما جاءت به الروایه من قیام ولده إن شاء الله ذلک، ولم یرد به علی القطع والثبات، وأکثر الروایات انّه لن یمضی مهدی الأمه الّا قبل القیامه بأربعین یوماً، یکون فیها الفرج (الهرج ) و علامات خروج الأموات وقیام السّاعه للحساب والجزاء (مفید، ۱۴۱۲: ص۳۳۶)؛
بعد از دولت حضرت قائم عجل الله تعالی فرجه الشریف برای کسی دولتی تشکیل نمیشود، مگر آنچه این روایت بر آن دلالت میکند که فرزند (فرزندان ) او اگر خدا بخواهد، قیام میکند. البته این روایت به صورت قطعی ثابت نیست.
اکثر روایات بر این معنا دلالت میکند که حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف نمی رود، مگر چهل روز قبل از قیام قیامت که در آن فرج (و بنا بر روایت بحارالانوار هرج و مرج) صورت میگیرد، و علائم خروج اموات و قیام قیامت برای حساب وکتاب آشکار میشود.
علّامه مجلسی پس از نقل اخبار مذکور در بحار الانوار، «باب خلفاء المهدی و اولاده»، درباره دلالت و تأویل آن احادیث مینویسد:
این اخبار، مخالف مشهور است و راه تأویل آن، دو صورت است؛
راه اوّل، اینکه مراد از دوازده مهدی (هدایت شده) همان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و سایر امامان به استثنای امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف است؛ به این معنا که مُلک آنها (در هنگام رجعت)، بعد از امام زمان خواهد بود.
راه دوم، این است که آن دوازده مهدی از اوصیای امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف، هدایت گران خلق در زمان ائمه علیهم السلام در هنگامه رجعتند؛ زیرا زمان نمی تواند خالی از حجّت باشد، اگر چه اوصیای انبیا علیهم السلام نیز حجج هستند، والله اعلم (مجلسی، ۱۳۸۴: ج۵۳، ص۱۴۸).
نتیجه
احادیث مذکور، چه صحیح باشند و چه ضعیف و از نظر دلالت چه قابل قبول باشند و چه غیر قابل قبول، چه قابل تأویل به رجعت باشند و چه غیرقابل تأویل، با مدّعای جریان یمانی هیچ ارتباطی ندارند؛ زیرا همه آن احادیث بر این مطلب اجماع دارند که قیام مهدییّن دوازده گانه یا یازده گانه بعد از ظهور و وفات امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف خواهد بود و هیچ یک از احادیث بر این معنا دلالت نمیکند که آنها یا برخی از آنها قبل از ظهور امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف میآیند.
احمد اسماعیل گاطع الصیمری در حالی به دروغ مدّعی فرزندی و وصایت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف است که هنوز امام زمان ظهور نفرموده است؛ اما ادّعای قیام کرده و خود را اوّلین نفر از مهدییّن مینامد.
بنابراین، مدّعای نامبرده هیچ پایه و مستندی از نظر احادیث ندارد. علاوه بر آن، وی که خود را وصی مینامد، باید بداند که «وصی» بعد از مرگ مُوصی قیام به وظیفه میکند، نه قبل از مرگ او.
ستاره داود نشانه چیست ؟
نشان جریان الیمانی یک ستاره اسرائیلی به نام داود است.
این ستاره شش ضلعی به عنوان آرم و کنار امضای احمد
الحسن الیمانی قرار میگیرد. امضای او در برخی اعلامیهها چنین است:
«بقیّه آل محمد، الرکن الشدید، احمد الحسن وصی و رسول الامام المهدی إلی الناس اجمعین، المؤیّد بجبرئیل، المسدّد بمیکائیل، المنصور باسرافیل، ذریّه بعضها من بعض والله سمیع علیم.»
این ستاره شش ضلعی در زبان لاتین«پنتاگرام» نامیده میشود. صهیونیستها از آن در پرچم خود به عنوان سمبل تسلّط بر جهان استفاده میکنند. فرقه یمانی در ابتدای کار از این ستاره به عنوان آرم و نماد جریان خود استفاده میکرد؛ ولی بعدها برای جلوگیری از آبروریزی و اثبات وابستگی آنها به صهیونیسم، این نماد را از تبلیغات خود حذف نمود.
فعالیت های جریان احمدالحسن
در کنار رهبری جریان الیمانی که بر عهده احمد اسماعیل گاطع معروف به احمد الحسن الموعود میباشد، رهبری معنوی، نظامی و رهبری سازمانی هم وجود داشته است.
شیخ کاظم العقیلی مسؤول شاخه نظامی و استاد عبدالرحیم ابومعاذ مرشد و رهبری معنوی سازمان هستد. معاون مؤسس این جریان، شخصی به نام شیخ حیدر المنشداوی (ابن ابو فعل ) از شاگردان شهید سید محمد صدر بود. المنشداوی در زمان صدام به ایران آمد و به ترویج این فکر پرداخت؛ لذا توسط حکومت ایران دستگیر شد، و شش ماه در زندان به سر برد. وی پس از سقوط صدّام به عراق بر گردانده شد. او ادّعا نمود که وصی امام زمان (عبدالله بن الحسن القحطانی) میباشد و از همه اموری که مردم از آنها اطلاعی ندارند، مطلع است؛ حتی از محل قبرحضرت فاطمه علیها السلام مطلع میباشد. وی دفتری را در منطقه قدیم نجف در شارع الرسول صلی الله علیه و آله و سلم افتتاح کرد و به نشر افکار خود همّت گماشت. بعد از این اتفاقات، مؤسس جریان با صدور بیانیهای المنشداوی را فردی فاسق معرفی کرد؛ [۱۶] لذا قاسم عبد حسن از عناصر سابق حزب بعث، عباس خلف الچبیناوی از عناصر سازمان بدر، عباس زوری عگله و هامل محیی حمود نیز همراه المنشداوی از این جریان خارج شدند. شیخ حیدر المنشداوی پس از آن، در بغداد توسط یک گروه مسلح کشته شد.
از طرفداران یمانی، شخصی از بیت حمامی، به نام سید حسن الحمامی ـ فرزند مرحوم سید محمد علی حمامی متوفای ۱۹۹۸ م از علمای معروف نجف ـ بود. این شخص که با دستگاه بعثی مرتبط بود، به عنوان روحانی ارشد آن گروه فعالیت داشت.
فعالیت تبلیغی
این جریان به فعالیت تبلیغی ـ از جمله نشر کتاب ـ بهای زیادی میداد. احمد حسن با استفاده از این تبلیغات، به بعضی از افراد بی اطلاع از مبانی دینی، تلقین کرد که وی یمانی، نائب امام زمان است.
وی کتاب هایی با نام های جذاب و فریبنده همچون «الجواب المنیر عبر الاثیر»، «نصیحت به طلاب حوزه علمیه»، «حاکمیت خداوند نه حاکمیت مردم» و «کرامات وغیب گویی ها»، نشریاتی با نام «روزنامه القائم عجل الله تعالی فرجه الشریف» و «نشریه قمر بنی هاشم»، و منشوراتی با نام «انصار المهدی» منتشر کرده است.
او در شماره ۳ نشریه هفتگی «قمر بنی هاشم» مورخه جمعه ۱۴ محرم ۱۴۲۵ق آورده است:
معرکه الامام المهدی تشتعل فی مصر، حرب آمریکا علی العراق، بدایه الحرب ضد المهدی المنتظر عجل الله تعالی فرجه الشریف. علماء السوء فی روایات اهل البیت علیهم السلام العجل العلمی عند فقهاء الشیعه.
در ضمن مقاله اخیر، کاریکاتور یک گاو نر که بر شکم آن، عبارت «علم اصول» نوشته شده است. در این مقاله، علم اصول فقه به گوساله سامری تشبیه گردیده است که توسط امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف از بین خواهد رفت. در آن نشریه تحت عنوان «نُبُوءَه» به معنای پیش گویی، خبر از خروج قریب الوقوع نفس زکیّه در نجف داده است که تا به حال رخ نداده است.
طرفداران این جریان با توزیع اعلامیهها و بروشورهایی همه علمای ایران و عراق را به مناظره دعوت کردند؛ از جمله در سال ۱۳۸۲ش بعد از سقوط صدّام، همزمان، گروه های معدودی از جوانان فریب خورده عراقی که به صورت غیر قانونی وارد ایران شده بودند، در نماز جمعه شهرهای اهواز، قم، کرج، مشهد، و جاهای دیگر بین صفوف نماز جمعه ایستاده و از ظهور یمانی خبر دادند. در آن شهرها، آن افراد دستگیر و به کشورشان بازگردانده شدند. در برخی شهرها مثل قم و اهواز، مبلّغین آنها به تبلیغ مرام خود پرداختند که در برخی موارد، بازداشت و محکوم شدند.
فعالیت نظامی
این جریان، آموزش نظامی را برای اعضای خود لازم دانسته، عناصر خود را در باغهای «العماره» و مناطق «الفاس» و «التیره» با انواع سلاح های اهدایی اربابانشان آشنا میکردند. یکی از آموزش های آنها آموزش سر بریدن افراد بوده است.
اولین اقدام نظامی آنها بعد از ایزوله برخی از عناصر منشعب مثل حیدر المنشداوی، هماهنگی با جماعت جند السماء به رهبری گرعاوی در تاسوعای سال ۱۴۲۸ ق، در منطقه الزرگه کوفه بود. در آن عملیات، حدود دویست نفر از جماعت یمانی کشته شدند. جالب این جاست که رهبر یکی از این دو جریان خود را قائم آل محمد میدانسته و دومی خود را فرزند و وصیّ امام زمان معرفی میکرده است.
آنان طی یک فعالیت نظامیبر ضد دولت شیعی عراق و حوزه های علمیه به صورت مشترک در یک عملیات وارد شدند و سرکوب گردیدند. این امر، حاکی از این است که هر دو جریان از پشت پرده توسط رهبری واحدی اداره میشدند و ادّعاهای عقیدتی آنها غیر واقعی بوده است. بعد از حادثه فوق، جریان یمانی به صورت سرّی فعالیتش را ادامه داد.
با سرکوب قیام گرعاوی در منطقه الزرگه نجف، یمانی تصمیم گرفت در عاشورای سال ۱۴۲۹ق قیام کند؛ اما یک ماه پیش از وقت مقرّر با دستگیری چهل نفر از پیروانش در نجف، تواناییاش کاهش یافت و نتوانست در نجف و کربلا و طی مراسم عاشورا اقدامی انجام دهد. این گروه تصمیم داشت روز تاسوعا قیام کند و زایران حرم امام حسین علیه السلام وحضرت عباس علیه السلام را قتل عام کرده، دو حرم مقدس را به اشغال درآورد. سپس با رهبری شخصی دارای سابقه بعثی به نام «سید حسن الحمامی» به سوی نجف حرکت کند و مراجع دینی را ترور نمایند.[۱۷] سپس با شخصی به نام «ابن بثینه» به عنوان امام مهدی بیعت کنند و فعالیت آنها به سوی بصره و ناصریه کشیده شود.
این گروه در ساعت ۳۰/۹ صبح تاسوعا فعالیت خود را با حمله به هیأت های عزاداری در بصره آغاز کردند و توانستند وارد مقر شرکت نفت جنوب شوند. همچنین در ناصریه فعالیت خود را با حمله به تیپ واکنش سریع آغاز کردند. در پی آن، سرتیپ ابولقاء الجابری فرمانده این تیپ و سرهنگ ابومحمد الرمیض مسؤول اطلاعات تیپ کشته شدند. پلیس نجف اشرف ۴۵ نفر از عناصر مسلح گروه الیمانی تحت عنوان «انصار المهدی» از جمله ۱۵ نفر از رهبران و فرماندهان این گروه را دستگیر کرد که حسن الحمامی رهبر مذهبی این گروه در بین دستگیرشدگان بود.
حسن الحمامیبعد از دستگیری اعتراف کرد که اعضای گروهش قصد داشتند در روز عاشورا مراجع دینی و هیأت های حسینی را مورد هدف قرار دهند. وی در کنفرانس خبری در اعترافاتش گفت: «این گروه دارای طرفدارانی است و هدف آن، حمله به مراجع و دیگر علمای دینی و از هم پاشیدن اوضاع امنیتی عراق است». الحمامی در ادامه اعترافاتش گفت: «تعدادی از عناصر این گروه، مسؤولیت هایی همچون مسؤول امور مالی، تبلیغاتی و نظامی را برعهده داشتند». وی افزود: «هزینه های ما از کشورهای خارجی به ویژه امارات تأمین میشود و شعار ما ستاره داوود است».
چند روز بعد از حادثه یمانی، پایگاه خبری «ملف پرس» از خبرگزاری های معتبر در عراق در خبری فاش کرد که احمد الحسن یمانی بعد از حادثه بصره و ناصریه، به کشور امارات متحده عربی گریخته و در دبی اقامت گزیده است.[۱۸]
بررسی احادیث یمانی
۱. وجود ویژگیهای مثبت در شخصیت یمانی و تکریم و تجلیلی که در کلمات پیشوایان دین از او شده، میتواند انگیزهای برای شیادان و فرصت طلبان باشد تا به منظور جلب عواطف و احساسات مذهبی مردم، از آن استفاده کنند؛ لذا این احتمال همواره وجود داشته است که افرادی خود را یمانی معرفی کنند و از این رهگذر، عواطف و امکانات مردم را به سوی خود جلب کنند و چه بسا با این عنوان تا مرز تشکیل حکومت نیز پیش بروند. از اینرو بجاست تا در حد ممکن جزئیات این حادثه بر اساس اصول علمیشناسایی شود، تا بتوان در مقام تعیین مصداق، مدعیان دروغین را شناسایی کرد.
۲. از دیگر ثمرات این بحث، اثبات آن است که امامان معصوم علیهم السلام قیامهای اصلاحطلبانه را در عصر غیبت تأیید کردهاند. چنانکه خواهد آمد، پیشوایان معصوم علیهم السلام از یمانی و جنبش او جانبداری کردهاند. بنابراین، میتوان گفت که از نظر معصومان علیهم السلام در عصر غیبت، جنبشهای نظامیِ تأیید شده نیز وجود دارند. بر این اساس، دیدگاه معروفی که حرکتهای اصلاحی را در عصر غیبت محکوم به شکست و بر خلاف میل و ارادۀ پیشوایان دینی میداند، پذیرفتنی نیست، و در صورت وجود روایاتی که این اندیشه را تأیید میکنند، باید آنها را به صورتی تأویل کرد که با روایات یمانی جمعپذیر باشند.
۳. در میان مجموعه احادیث علائم ظهور، فقط حدود پنج پدیده به شکل مستقل، نشانههای ظهور شمرده شدهاند. تأکید پیشوایان معصوم علیهم السلام بر این علائم که در برخی روایات از آنها با عنوان علائم حتمی تعبیر شده و جداسازی آنها از سایر نشانههای ظهور، دلیل بر اهمیت این نشانههاست که توجه ویژهای را میطلبد. یمانی یکی از این نشانههاست و معمولاً در زمره پنج علامت یاد شده، به شمار میرود.
خروج یمانی از علائم ظهور
در این باره به ذکر دو حدیث بسنده میکنیم:
۱. امام صادق علیه السلام دراینباره فرمود:
خَمسٌ قبلَ قیامِ القائِم الیَمانِیُّ وَالسُّفیانیُّ، وَالمُنادی مِنَ السَّماءِ وَ خَسفٌ بِالبِیداءِ وَ قَتلُ النَّفسِ الزَّکِیَّهِ (نعمانی، ۱۳۷۶: ص۲۵۵؛ مجلسی، ۱۳۸۴: ج۵۲، ص۲۲۳)؛
پیش از قیام قائم پنج نشانه رخ خواهد داد؛ یمانی، سفیانی، ندای آسمانی، فرو رفتن [سپاه سفیانی] در سرزمین بیداء و کشته شدن نفس زکیه.
۲. مرحوم کلینى با سند صحیح از امام صادق علیه السلام روایت کرده است که فرمود:
قَبلَ قِیامِ القائمِ خَمسُ عَلاماتٍ مَحتُوماتٍ ألیَمانِیُّ وَ السَّفیانِیُّ وَ الصَّیحَهُ وَ قَتلُ النَّفسِ الزَّکیَّهِ وَ الخَسفُ بِالبَیداءِ (کلینی، ۱۴۰۱: ج۸، ص۲۵۸؛ صدوق، ۱۳۱۰: ج۲، ص۴۸)؛ پیش از قیام قائم پنج نشانه حتمی است؛ یمانی، سفیانی، بانگ آسمانی، قتل نفس زکیه و خسف بیداء.
مرحوم کلینى این حدیث را با پنج واسطه از امام صادق علیه السلام روایت کرده است که همه آنها از نظر اهل رجال مورد وثوق مىباشند.[۱۹]
مشخصات (نسب، اسم، لقب، ملیت) یمانی
نسب یمانى: در ضمن یک حدیث طولانى امام صادق علیه السلام نشانههاى ظهور را برشمرده، در پایان مىافزاید:
… وَ خُروج رَجلٍ مِن وُلْدِ عَمِّى زَیدٍ بِالیمَن، وَ انْتِهاب سِتارَهِ البَیت؛ (ابنطاووس، ۱۳۸۸: ص۱۷۱؛ مجلسی، ۱۳۸۴: ج۸۶، ص۶۲)
و خروج مردى از تبار عمویم زید در یمن و به یغما رفتن پرده کعبه (ابن طاووس۱۳۸۸، ص ۱۷۱؛ مجلسى۱۳۸۴: ج ۸۶، ص ۶۲).
اگر منظور از این شخصى که از یمن خروج مىکند، یمانى موعود باشد، حدیث تصریح میکند که نسب او به جناب زید بن على بن الحسین علیه السلام مىرسد.
ملیت یمانی: اما در مورد ملیت یمانی و اینکه یمانی اهل کجا است و از چه منطقهای قیام خواهد کرد، آنچه در روایات آمده، این است که وی از منطقه «یمن» خروج خواهد کرد، اما آیا مراد از «یمن» همین کشور یمن فعلی است یا اینکه منطقه گسترده و وسیع تری را شامل میشود؟ با توجه به اینکه در روایات، از اهل یمن به دلیل نقش با اهمیت آنان در زمینه سازی ظهور و یاری حضرت حجت عجل الله تعالی فرجه الشریف، تجلیل و ستایش شده است، این احتمال تقویت میشودکه وی از اهل یمن فعلی باشد. علاوه بر این هیچ قرینهای وجود ندارد که دلالت کند «یمن» در گذشته دارای قلمرو بیشتر از یمن فعلی بوده باشد.
در کتاب بشاره الاسلام روایتی نقل شده که در آن از یمانی به عنوان «حسین» یا «حسن» نام برده شده است. در این روایت آمده است:
…یخرج ملک فی صنعاء الیمن اسمه حسین أو حسن. (کاظمی، بیتا: ص۱۸۷)؛
فرمانروایی از صنعای یمن به نام حسین یا حسن قیام خواهد کرد. در پرتو قیام او که خجسته و طاهر است، فتنهها از میان میرود و حق پس از پنهان شدن، آشکار میشود.
روایت دوم، هم در کتاب بشاره الاسلام و هم در کتاب نور الابصار از امام صادق علیه السلام نقل شده است. در این روایت که به نسب یمانی اشاره دارد، آمده است:
…خروج رجل من ولد عمی زید بالیمن (همو، ص۱۷۸)
آنچه که در کتابهای متاخران درباره مشخصات اسمییا نسبی یمانی ذکر شده، بر همین دو روایت است.
نویسنده عصر ظهور با اشاره به روایت اول، مینویسد:
در قسمتی از روایات وارد شده است که او از یمن و از آبادی به نام «کرعه» خروج میکند وی احتمال داده است که بعید نیست این شخص همان یمانی باشد که قبل از قیام حضرت خروج مینماید (کورانی، ۱۳۷۸: ص۱۵۹).
آیت الله صافی گلپایگانی نیز در منتخب الاثر بیان میکند که وی از یمن خروج میکند. (صافی گلپایگانی، ۱۳۷۴: ص۵۶۳)
آیین یمانی
از احادیث یادشده به روشنى استفاده مىشود که او تابع مذهب اهلبیت علیهم السلام مىباشد. روایتی نیز آن را تأیید مىکند. امام صادق علیه السلام فرمود:
… لا، اَلیمانى یُوالى عَلیّاً وَ هذا یَبْرَأُ مِنه (طوسی، ۱۳۸۵: ص۶۶۱؛ مجلسی، ۱۳۸۴: ج۴۷، ص۲۹۷)؛
… نه، این طور نیست، یمانى از علىعلیه السلام پیروى مىکند، درحالیکه او از آن حضرت بیزارى مىجوید.
تقارن قیام خراسانی و یمانی و سفیانی
خروج یمانى از نشانههاى حتمى و در آستانه ظهور مىباشد. همانگونه که کسى نمىتواند براى ظهور، وقت تعیین کند، براى خروج یمانى و سفیانى نیز هرگز کسى نمىتواند وقت تعیین کند. مسلم است که خروج یمانى، مقارن با خروج سفیانى است؛ چنانکه در احادیث فراوان به آن تصریح شده است.
فضلبن شاذان با سند صحیح از امام صادق علیه السلام روایت مىکند که ضمن یک حدیث طولانى فرمود:
قَدیَکونُ خُروجُه وَ خُروج الیمانىِّ مِنَ الیمن مَع الرَّایاتِ البیضِ فى یَومٍ واحِدٍ وَ شَهرٍ واحِد وَ سَنَهٍ واحِدَه (میرلوحی، ۱۳۸۴: ص۲۶۲؛ خاتون آبادی، بیتا: ص۱۶۹)؛ خروج سفیانى با خروج یمانى از یمن با پرچمهاى سفید در یک روز، در یک ماه و در یک سال رخ خواهد داد.
فضل بن شاذان این حدیث را با سه واسطه از امام صادق علیه السلام روایت کرده است که هر سه در اوج وثاقت مىباشند.[۲۰] در نتیجه از بالاترین سطح صحت برخوردار است.
از امام صادق علیه السلام روایت شده است که فرمود:
یمانى و سفیانى همانند دو اسب مسابقه به دنبال یکدیگر فرا مىرسند. (نعمانی، ۱۳۷۶: ص۳۰۵؛ طوسی، ۱۳۸۵: ص۶۶۱)
محمد بن مسلم گوید:
یَخرجُ قَبلَ السُّفیانى مِصْرىٌّ وَ یَمانى (طوسی، ۱۳۶۹: ص۴۴۷، عاملی، ۱۳۷۹: ج۳، ص۷۲۸)؛
پیش از سفیانى مصرى و یمانى خروج مىکنند.
در این حدیث به نام معصوم تصریح نشده است؛ ولى بى گمان محمد بن مسلم آن را از غیر معصوم نقل نمىکند. از این حدیث استفاده مىشود که اگر چه سپاه سفیانى و سپاه یمانى همانند دو اسب مسابقه وارد کوفه مىشوند، خروج یمانى پیش از خروج سفیانى خواهد بود.
محل خروج
در احادیث فروانى، تصریح شده است که یمانى از یمن خروج مىکند. از جمله فضل بن شاذان با سند صحیح از امام صادق علیه السلام روایت کرده است که ضمن یک حدیث بسیار طولانى فرمود:
وَ خُروجُ السُّفیانى مِن الشَّام، وَ الَْیمانىِّ مِنَ الَیمن (میرلوحی، ۱۳۸۴: ص۲۸۰؛ خاتون آبادی، بیتا: ص۱۸۲)؛ سفیانى از شام و یمانى از یمن خروج مىکند.
فضلبن شاذان این حدیث را فقط با دو واسطه از امام صادق علیه السلام روایت کرده که آنها هر دو مورد وثوق هستند.[۲۱]
روایات دیگری هم در این خصوص میباشد که به سبب رعایت اختصار از ذکر آنان خودداری میکنیم.[۲۲]
ویژگیها و اهداف قیام یمانی
در میان شخصیتهای موثر در زمینه سازی و قیام برای دفاع و حمایت از حضرت حجت عجل الله تعالی فرجه الشریف، هیچ شخصیتی همانند یمانی و قیام او در روایات مورد تجلیل و عنایت قرار نگرفته است. قیام یمانی بیش از دیگران از جهت قداست هدف و خلوص انگیزه و دعوت به سوی حق از سوی ائمه علیهم السلام، مورد تأیید و تکریم قرار گرفته است. امام صادق علیه السلام در توصیف قیام یمانی میفرماید:
و لیس فیها رایه باهدی من رایه الیمانی یهدی إلی الحق؛ (طوسی، ۱۳۶۹: ص۴۴۶)
هیچ پرچمی و حرکتی در هنگامه ظهور، رشد یافته تر ازحرکت یمانی نیست که به سوی حق هدایت و راهنمایی میکند.
در روایت ابو بصیر از امام صادق علیه السلام نیز آمده است:
و لیس فی الرایات رایه أهدی من رایه الیمانی هی رایه هدی لأنه یدعو إلی صاحبکم. فإذا خرج الیمانی حرم بیع السلاح علی الناس و کل مسلم و إذا خرج الیمانی فانهض إلیه فإن رایته رایه هدی و لایحل لمسلم أن یلتوی علیه. فمن فعل ذلک فهو من أهل النار لانه یدعوا إلی الحق و إلی طریق مستقیم؛ (نعمانی، ۱۳۷۶: ص۲۵۳)
تعابیر و فرازهای به کار رفته در این حدیث شریف، گویای درخشش شخصیت ممتاز یمانی درهنگام ظهور و صحت قیام و انقلاب وی میباشد.
جالب این است که این توصیفات درباره یمانی که وی را به عنوان شخص مورد تایید و لازم الاتباع معرفی کرده، بعد از قراردادن آن در کنار سید خراسانی در صدر روایت است؛ یعنی قیام یمانی با قیام خراسانی همزمان ذکر شده است. فرازهای ذیل روایت در مقام تجلیل از شخصیت منحصر به فرد وی و تأیید کامل قیام ایشان، با تأکید مکرر بیان شده است که قیام یمانی را از نظر خلوص انگیزه و صداقت در اهداف، از دیگران متمایز میکند.
تناقضات جریان احمد الحسن
۱. بنا بر شهادت افراد مطّلع و آگاه، مدّعی جریان یمانی شخصی به نام احمد اسماعیل گاطع صیمری از طایفه صیامر منطقه زبیر است که از بنی هاشم نیستند؛ امّا با این حال، نامبرده با پوشیدن عمامه سیاه و یدک کشیدن عنوان «سید احمد»، خود را سیّد و از بنی هاشم معرفی کرده است. قطعاً این کار از باب دروغگویی و فریب دیگران، شرعاً حرام است
۲. در فیلمیکه از او موجود است، میگوید: «من یک روستایی ساده هستم و هیچ گونه ادّعایی ندارم»؛ امّا در عین حال میگوید: «خدا مرا برگزیده و ائمه همراه من هستند. من صاحب نفس مطمئنه ام و نور، سراسر وجود مرا فرا گرفته است و…».
قطعاً این ادّعاهای بزرگ با بی ادّعا بودنش در تناقض است.
۳. در همان فیلم، وقتی به عربی فصیح تکلم میکند، در لحن کلام او اشتباهات زیاد (نحوی و صرفی) وجود دارد که نشان میدهد سواد کافی ندارد. این واقعیت با ادّعاهای بزرگی که دارد، سازگار نیست.
۴. احمد اسماعیل گاطع از یک سو ادّعای فرزندی امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف میکند و از سوی دیگر، ادّعا میکند که برای اولین بار امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف را در عالم خواب و سپس در ماه شعبان ۱۴۲۰ ق (۱۳۷۸ ش) امام زمان را برای دومین بار در بیداری دیده است، یعنی در آن زمان که بیش از ۲۵ سال از عمر او گذشته است. چطور امکان دارد فرزند امام زمان تا آن موقع پدر خود را ندیده باشد؟!
۵. وی با وجود ادّعای فرزندی امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف، خود را احمد بن الحسن مینامد؛ در حالی که میبایست خود را «احمد بن محمد» مینامید؛ چون نام امام زمان، حسن نیست؛ بلکه حسن، نام پدر امام زمان است. گویی «قاعده دروغگو فراموشکار است» در این جا جریان دارد.
۶. وی خود را یمانی میداند و روایاتی را که درباره خروج یمانی صادر شده است، بر خود منطبق میداند؛ در حالی که در روایات آمده است:
یمانی، خراسانی و سفیانی در یک سال و یک ماه و یک روز خروج میکنند و پس از چند ماه، در همان سال، امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف هم قیام میکند. مدّعی یمانی بیش از ده سال است که خروج کرده؛ در حالی که تاکنون نه خراسانی قیام کرده ونه سفیانی و هنوز هم امام زمان قیام نفرموده است.
۷. وی در عین این که خود را فرزند امام زمان و سید هاشمی میداند، خود را یمانی نامیده است؛ در حالی که دو عنوان «یمانی» و «هاشمی» آن هم برای کسی که اهل عراق است، قابل جمع نیست. «یمانی» ظهور در این دارد که اهل یمن است؛ در حالی که وی به اعتبار محل تولد و نشو و نما عراقی است. البته گویی خود متوجه این تناقض شده؛ لذا با این مغالطه، این لقب را توجیه نموده است که چون مکّه از تهامه است و تهامه از یمن است، پس محمد و آل محمد علیهم السلام همگی یمانی هستند.
وجه مغالطه بودن توجیه فوق، این است که تهامه یک منطقه جغرافیایی است که از شمال جزیره العرب یعنی بالاتر از مکه و مدینه آغاز میشود وجنوب آن به یمن میرسد. بنابراین مکه و مدینه جزء تهامه هستند و یمن هم از تهامه است؛ ولی تهامه از یمن نیست، بلکه یمن در جنوب جزیره العرب قرار دارد و شامل شمال و میانه جزیره العرب نیست. بنابراین محمد و آل محمد علیهم السلام حجازی و تهامی هستند؛ امّا یمانی نیستند.
اصولاً مردم عرب به دو دسته عدنانی و قحطانی تقسیم شدهاند. مقصود از عرب عدنانی خصوص قریش و از جمله بنی هاشم است؛ در حالی که عرب قحطانی فقط اعرابی را شامل میشود که ریشه آنها از یمن است و به هیچ وجه به عرب عدنانی، یمانی گفته نمیشود.
۸. وی در پیامیکه به مردم عراق فرستاده است، از یک سو ادّعا میکند که من از طرف امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف وبا تأیید جبرئیل و میکائیل آمده ام؛ بنابراین پیروزی او با امدادهای غیبی باید حتمیباشد؛ در حالی که از مردم عراق یاری میطلبد و میگوید: «اگر نصرتم ندهید، شما سابقه بی وفایی به مسلم بن عقیل را داشتید» وبدین صورت خود را به مسلم بن عقیل تشبیه میکند.
۹. وی به خواب های خودش و خواب های دیگران استناد میکند؛ در حالی که خواب در مسائل شرعی و عقیدتی برای دیگران هیچ گونه حجیّت و اعتباری ندارد. هیچ پیامبر و حجت خدایی، حقانیت خود را با خواب اثبات نکرده است. مخصوصاً که خواب صرف ادّعا است و امکان دارد آدم دروغگو هم آن را ادّعا بکند.
۱۰. استناد دیگر او به وقوع حوادث آینده، مثل سقوط صدام هم مضحک است؛ زیرا این پیشگویی توسط هر آدم آگاه به مسایل سیاسی امکان پذیر است و به نامبرده اختصاص ندارد؛ مخصوصاً که پیش از همه امام خمینی; فرموده بود: «صدّام، رفتنی است».
۱۱. آمادگی برای مناظره و مباهله با علمای شیعه، سنی، یهودی و نصرانی هم صرف ادّعا است و هیچ چیزی را ثابت نمیکند. بله؛ اگر مناظره و مباهله صورت گرفت و طرف مقابل که دارای صلاحیت علمیباشد، محکوم شد یا عذاب الهی بر او نازل گردید، قابل استناد است؛ در حالی که این اتفاق برای مخالفان جریان یمانی پیش نیامده است.
۱۲. درباره استناد جریان یمانی به احادیث که قبل از این مفصّلاً توضیح داده شد که احادیث مورد ادّعا، به مدّعای او ربطی ندارد. چون احادیث میگوید: «مهدیین بعد از ظهور و وفات امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف میآیند، نه قبل از او»؛ در حالی که مدعی جریان یمانی میگوید: «من الآن وصیّ امام زمان هستم». معلوم است که وصی باید بعد از مرگ مُوصی وارد عمل شود، نه در حال حیات مُوصی و قبل از مرگ او.
۱۳. مدّعی جریان یمانی در تبلیغات خود، پیوسته بر ضد علمای دین، حوزه علمیه و مراجع تقلید هتّاکی و جسارت میکند و صریحاً میگوید: «ما آمده ایم که وساطت علما بین مردم و دین و خدا را حذف کنیم»؛ در حالی که این حرف بر ضد تعالیم اهل بیت علیهم السلام است. در تعالیم اهل بیت علیهم السلام علما واسطه مردم و اهل بیت هستند و فقهای ربّانی، مراجع دینی مردمند. امام حسن عسکری علیه السلام میفرماید:
فأمّا مَن کان مِن الفقهاء صائناً لنفسه محافظاً لدینه مخالفاً لهواه مطیعاً لأمر مولاه فللعوام أن یقلّدوه؛ (عاملی، ۱۴۰۳: ج۱۸، ص۹۴)
در توقیع منسوب به امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف آمده است:
وامّا الحوادث الواقعه فارجعوا فیها الی رواه أحادیثنا فانّهم حجّتی علیکم و أنا حجه الله؛ (صدوق، ۱۳۷۹: ج۲، ص۴۸۳؛ طوسی، ۱۳۶۹: ص۲۹۰ و ۲۹۳)
۱۴. جریان یمانی در امر ضدیت با علما، از تبلیغات سوء گذشته، وارد فاز عملی ونظامیشده است؛ لذا در جریان توطئه ترور علمای نجف که در عاشورای سال ۱۳۸۵ش توسط جریان «جند السماء» برنامه ریزی شده بود، مشارکت داشت و دویست نفر از آنها به هلاکت رسیدند.
از این واقعیت، این نتیجه به دست میآید که آنها پادوی استعمار در مبارزه با روحانیت هستند؛ روحانیتی که مهم ترین سنگر مقاومت اسلامی در مقابل استعمار است.
۱۵. استفاده از ستاره داوود که نشان مخصوص صهیونیستها میباشد، نشان دیگری از وابستگی این جریان به استعمار است.
۱۶. حضور افرادی با سابقه بعثی بودن در تشکیلات جریان یمانی از قبیل: سالم عبد حسن، وحسن الحمامی (رهبر مذهبی گروه که دستگیر هم شده است)، وهمین طور برادر احمد اسماعیل گاطع که از افسران حزب بعث بوده، نشانه دیگری از وابستگی جریان به «الحمله الایمانیّه» صدّام حسین معدوم است.
۱۷. اخیراً در یکی از برنامه های ماهوارهای سلفی (صفا) یک شخص مصری غیر معمم به نام عبدالعال سلیمه که به دروغ به عنوان عالم شیعی معرفی شده است، از جریان یمانی و احمد الحسن با تجلیل و به عنوان مهدویت نام برده است. این پدیده نشان میدهد که جریانات سلفی و وهابی، در پی تبلیغ جریان یمانی از ماهواره های خود میباشند. این هم قرینه دیگری از وابستگی جریان به استکبار جهانی است.[۲۳]
وظیفه منتظران در برابر این گونه جریانها
فتنه های رنگارنگ که از سوی شیاطین و یاران او برای فریب و انحراف مردم از صراط مستقیم تدارک دیده میشود، همیشه بوده و هست؛ مخصوصاً در آخر الزمان که بنا بر صریح احادیث، فتنهها فراوانتر میشوند و دجّالها به صورت پیچیدهتر ظهور میکنند.
در مقابل آن فتنهها و دجّالها هیچ پناهگاه امن و تضمینی برای سلامتی، جز تمّسک جستن به ثقلین (قرآن و عترت) وجود ندارد. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند:
انّی تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی أهل بیتی ما إن تمسکتم بهما لن تضلوا بعدی أبداً[۲۴]
امّا استفاده صحیح از کتاب وعترت، بدون مراجعه به کارشناسان و متخصّصان این فن، یعنی علمای دین، امکان پذیر نیست. این یک مطلب عقلایی و عرفی است که برای شناخت هر چیزی باید به متخصّص آن رجوع کرد.
اکنون توجه شما را به روایاتی جلب میکنیم که از ائمه علیهم السلام درمورد هدایتگری علما و پیروی امت اسلامی در عصر غیبت از ایشان آمده است:
امام حسین علیه السلام فرمود:
ذلک بأنّ مجاری الأمور و الأحکام علی أیدی العلماء بالله الأمناء علی حلاله وحرامه؛ (حرانی، ۱۳۸۳)
چرا که مجاری امور و احکام به دست علمای الهی و امنای بر حلال وحرام خدا گذاشته شده است.
امام صادق علیه السلام نیز فرمود:
العلماء ورثه الانبیاء؛ (کلینی، ۱۴۰۱: ج۱، ص۳۲) علما وارثان انبیا هستند.
از امام هادی علیه السلام نقل شده است:
لو لا من یبقی بعد غیبه قائمنا من العلماء الدّاعین الیه والدّالین علیه… لما بقی أحد الّا ارتدّ عن دین الله… اولئک هم الأفضلون عند الله عزّ وجلّ؛ (مجلسی، ۱۳۸۴: ج۲، ص۶)
اگر علمایی نباشند که در زمان غیبت، مردم را به سوی او راهنمایی میکنند، هر آینه کسی نمی ماند، مگر این که از دین مرتد شود … آنها (علما) نزد خدا برتر هستند.
ــ امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف فرمود:
وأما الحوادث الواقعه فارجعوا فیها الی رواه حدیثنا، فانهم حجّتی علیکم وأنا حجّه الله؛ (طوسی، ۱۳۶۹: ص۲۹۰)
در حوادث واقعه باید به راویان حدیث ما (علما) رجوع کنید؛ زیرا آنها از طرف من حجّت هستند و من حجّت خدا هستم.
بنابراین، مطمئن ترین و بهترین راه برای شناخت حقیقت مدّعیان، و تمیز دادن راستگویان از دروغگویان، و حلّ شبهه های دینی، پناه بردن به علمای دین است. بر علمای دین هم واجب است حقایق را روشن کنند، و در مقابل بدعتها سکوت ننمایند. [۲۵]
کتابنامه
۱. آشتیانی، محمدعلی، جهادیه میرزا بزرگ فراهانی، تبریز، ۱۲۳۴ق.
۲. ابن حماد، نعیم، الفتن والملاحم، تحقیق محمد عرفه، قم، مکتبه الحیدریه ۱۴۲۴ق.
۳. ابن شهر آشوب، محمد بن علی، معالم العلماء، قم، موسسه آل البیت علیهم السلام، ۱۳۸۸ش.
۴. ابن طاووس، علی بن موسی، فلاح السائل، ترجمه جباران، تهران، سازمان تبلیغات اسلامی، ۱۳۸۸ش.
۵. ــــــــــــــــــــــــــ، التشریف بالمنن، قم، موسسه فرهنگی حضرت صاحب الامر (عج)، ۱۳۷۸ش.
۶. ابنحجر عسقلانی، احمد بن علی، تهذیب التهذیب، حیدرآباد دکن، دائره المعارف النظامیه، ۱۳۲۷ق.
۷. ابنشاذان، فضل، مختصر اثبات الرجعه، بیجا، تراثنا، بیتا.
۸. ابنشعبه حرانی، حسن بن علی، تحف العقول، ترجمه اتابکی، قم، دارالحدیث، ۱۳۸۳.
۹. ابنهشام، عبدالملک، السیره النبویه، بیروت، بیتا.
۱۰. ابونعیم، احمد بن عبدالله، دلائل النبوه، بیروت، دار النفائس، ۱۳۷۰ش.
۱۱. حافظ برسى، رجب بن محمد، مشارق انوار الیقین، تحقیق اشرف المازرونی، قم، مکتبه الحیدریه، ۱۴۲۴ق.
۱۲. حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، تحقیق ربانی شیرازی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ق.
۱۳. حرعاملی، محمد بن حسن، اثبات الهداه، قم، ۱۳۷۹ق.
۱۴. حسینی دشتی، سید مصطفی، معارف ومعاریف؛ موسسه فرهنگی آرایه، ۱۳۶۹ش.
۱۵. حلی، حسن بن سلیمان، مختصر البصائر، قم، موسسه النشر الاسلامی، ۱۴۲۱ق.
۱۶. حلی، حسن بن یوسف، الرجال، بیجا، بیتا.
۱۷. خاتون آبادى، محمد صادق، کشف الحق، تصحیح میر صابری، تهران موسسه اهل البیت، بیتا.
۱۸. خویی، ابوالقاسم، معجم رجال الحدیث، قم، مرکز نشر آثار شیعه، ۱۳۹۹ق.
۱۹. سلیمان، کامل، روزگار رهایی، ترجمه مهدیپور، تهران، آفاق، ۱۳۸۱ش.
۲۰. شوشتری، محمدتقی، قاموس الرجال، موسسه تحقیقات و نشر معارف اهل البیت علیهم السلام، بیتا.
۲۱. صافی گلپایگانی، لطف الله، منتخب الاثر، چ۲، قم، انتشارات حضرت معصومه علیها السلام، ۱۳۷۴ش.
۲۲. صدوق، محمد بن علی بن بابویه، کمال الدین، تهران، ۱۳۱۰ق.
۲۳. ـــــــــــــــــــــــــــ، الخصال، قم، انتشارات اسلامی، ۱۳۶۵ش.
۲۴. طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری، بیجا، ۱۳۷۰ق.
۲۵. ـــــــــــــــــــــــ، مجمع البیان، ترجمه احمد بهشتی، تهران، فراهانی، بیتا.
۲۶. طوسی، محمد بن حسن، اختیار معرفه الرجال، تحقیق حسن مصطفوی، مشهد، دانشکده الهیات، ۱۳۴۸ش.
۲۷. ــــــــــــــــــــــــ، الامالی، تهران، بعثت، ۱۳۸۵ش.
۲۸. ــــــــــــــــــــــــ، الرجال، بیجا، بیتا.
۲۹. ــــــــــــــــــــــــ، الغیبه، تهران، نینوا، ۱۳۶۹ش.
۳۰. ــــــــــــــــــــــــ، الفهرست، نشر الفقاهه، ۱۳۷۵ش.
۳۱. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی؛ بیروت، دار صعب، ۱۴۰۱ق.
۳۲. کاظمی، سیدمصطفی، بشاره الاسلام، تهران، نینوا، بیتا.
۳۳. کورانی، علی، عصر ظهور، ترجمه جلالی، تهران، سازمان تبلیغات اسلامی، ۱۳۷۸ش.
۳۴. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ترجمه علی دوانی، تهران، دارالکتب، ۱۳۸۴ش.
۳۵. ـــــــــــــــــــ، مرآه العقول، تهران، مشیر السلطنه، ۱۳۲۲ق.
۳۶. محمدی ری شهری، محمد، موسوعه احادیث امیر المؤمنین، قم، موسسه دار الحدیث، ۱۳۸۸ش.
۳۷. مفید، محمد بن محمد بن نعمان، الارشاد، قم، بصیرتی، ۱۴۱۲ق.
۳۸. میر لوحى سبزواری، محمد بن محمد، کفایه المهتدى فی معرفه المهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف، ، قم، دارالتفسیر، ۱۳۸۴ش.
۳۹. نجاشی، احمد بن علی، الرجال، تهران، بیتا.
۴۰. نعمانی، محمد بن ابراهیم بن جعفر، الغیبه، ترجمه غفاری، تهران، صدوق، ۱۳۷۶ش.
۴۱. www.//farsi.almahdyoon.org
۴۲. www.rasanews.ir
۴۳. www.youtube.com
محسن حیدری آل کثیری: استاد حوزه.
حجت حیدری چراتی:دانشآموخته سطح۳ مهدویّت حوزه علمیه قم.
[۲]. فتوای جهاد برعلیه استعمار در تاریخ معاصر(جهادیه میرزا بزرگ فراهانی، محمد علی آشتیانی) رساله فوق نخست در سال ۱۲۳۳ق و بار دوم در سال ۱۲۳۴ق در تبریز چاپ شد..[۳] این شعار بارها در اوایل تأسیس حزب بعث عراق از گوینده رادیوی آن رژیم شنیده شد (روزنامه جمهوری اسلامی، ۳/۶/۸۱).
.[۴] انتفاضه شعبانیه: (۱۵ شعبان ۱۴۱۲ق): این قیام، نتیجه ظلم و ستمى بود که بر ملت عراق روا شد. و با استفاده از فرصتى که در جنگ اول خلیج فارس پیش آمد، شکل گرفت؛ زیرا در ارکان نظام بعثى، تزلزلى واقع شده بود و مؤمنان این فرصت را غنیمت شمرده و به قیام برخاستند. در آن زمان که رژیم صدام، ساقط شده و حکومتش جز در شهر بغداد از بین رفته بود، مى بایست مراجع، رهبرى را به دست مى گرفتند؛ ولى تنها آیت اللّه سبزوارى و آیتالله سید محمد صدر۰ براى رهبرى انتفاضه پیش قدم شدند و فتواى جهاد دادند. آن دو، با تشکیل گروه هایى و برپایى جلساتى مردم را اداره مى کردند، تا این که جریانها و افرادى با ایجاد اختلاف در میان این تشکل و هسته هاى مردمى، سبب شدند تا بغداد کاملاً به دست رژیم افتاد و نهایتاً تمام عراق دوباره تحت سیطره صدام در آمد؛ خانهها ویران شد، مردم قلع و قمع شدند و جنایات صدام که بر کسى ـ به ویژه ایرانیان ـ پوشیده نیست، فزونى یافت. پس از سرکوبى انتفاضه، آیت اللّه سبزوارى چون کهن سال بود، کنار زده شد، و آیت الله سید محمد صدر به زندان افتاد.
[۵]. www.rasanews.ir [۶]. www.//farsi.almahdyoon.org.[۷] این ادعاها بر اساس سایت www.youtube.com میباشد:
[۸]. www.//farsi.almahdyoon.org [۹]. همان. [۱۰]. همان. [۱۱].www.almahdyoon.org// www.youtube.com [۱۲]. یعنی «بعد از او ]امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف [دوازده نقر مهدی ]هدایت یافته[ خواهند آمد، پس وقتی وفات او ]امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف[ فرا می رسد، باید آن را به فرزندش که اولین نفر از مهدیین است، تحویل دهد». [۱۳]. www.almahdyoon.org [۱۴]. ابی بصیر میگوید: به امام صادق علیه السلام عرض کردم: ای پسر رسول خدا! من از پدرت شنیدم که فرمود: «بعد از قیام حضرت قائم عجل الله تعالی فرجه الشریف دوازده نفر مهدی خواهند آمد»امام فرمود : «بله؛ امّا پدرم فرمود: دوازده نفر مهدی و نفرمود: دوازده امام. بلی؛ آنها قومی از شیعیان ما هستند که مردم را به ولایت ما و معرفت حقمان دعوت خواهندکرد.» [۱۵]. فرقه ای از شیعه که امام موسی کاظم علیه السلام را آخرین امام می دانند و قائلند که آن حضرت زنده و مهدی منتظر میباشد. بنیانگذار آن، علی بن ابی حمزه بطائنی و زیاد بن مروان قندی و عثمان بن عیسی رواسی و احمد بن ابی بشرسرّاج بودند (قاموس الرجال، ج ۷، ص ۲۶۸- ۲۶۹، شماره ۴۹۸۴). [۱۶]. www.rasanews.ir [۱۷]. www.//farsi.almahdyoon.org [۱۸]. همان. [۱۹]. این پنج واسطه عبارتند از: محمد بن یحیى العطار، براى وثاقتش ر.ک: نجاشى، الرجال، ص ۳۵۳، رقم ۹۴۶؛ احمد بن محمد بن عیسى، براى وثاقتش ر.ک: شیخ طوسى، الرجال، ص ۳۶۶؛ على بن الحکم، براى وثاقتش: ر.ک: شیخ طوسى، الفهرست، ص ۱۵۱، رقم ۳۷۶؛ ابو ایوب خزاز – ابراهیم بن عیسى – براى وثاقتش ر.ک: نجاشى، الرجال، ص ۲۰، رقم ۲۵؛ عمر بن حنظله، براى وثاقتش ر.ک: کلینى، الکافى، ج ۳، ص ۲۷۵. [۲۰]. این سه واسطه عبارتند از: محمد بن ابى عمیر، براى وثاقتش ر.ک: شیخ طوسى، الفهرست، ص ۲۱۸، رقم ۶۱۷؛ جمیل بن دراج، براى وثاقتش ر.ک: نجاشى، الرجال، ص ۱۲۶؛ رقم ۶۱۷؛ زرارهبن اعین، براى وثاقتش ر.ک: نجاشى، الرجال، ص ۱۷۵، رقم ۴۶۳. [۲۱]. آن دو واسطه عبارتند از: صفوانبن یحیى، براى وثاقتش ر.ک: نجاشى، الرجال، ص ۱۹۷، رقم ۵۲۴؛ محمدبن حمران، براى وثاقتش ر.ک: نجاشى، الرجال، ص ۳۵۹، رقم ۹۶۵. [۲۲]. شیخ صدوق، کمالالدین، ج ۱، ص ۳۳۱، باب ۳۲، ح ۱۶؛ نعیم بن حماد، الفتن، ص ۲۳۱، ح۸۵۵؛ شیخ مفید، الارشاد، ص ۳۳۹؛ بحار الانوار، ج۵۲، ص۲۱۰؛ نعمانى، الغیبه، ص ۲۵۵، ب ۱۴، ح ۱۳؛ فضلبن شاذان، اثباتالرجعه ـ مخطوط ـ؛ تراثنا، ش ۱۵، ص ۲۱۵، ح ۱۶ و ص۲۷۶، ح۱۷؛ میر لوحى، کفایه المهتدى، ص ۲۶۲؛ خاتونآبادى، کشف الحق، ص ۱۶۹؛ خاتون آبادى، کشف الحق، ص ۱۷۳، ح ۲۹. [۲۳]. www.//farsi.almahdyoon.org.[۲۴] حدیث متواتر و متفق علیه بین کتب فریقین.
[۲۵]. «إذا ظهرت البدع فعلی العالم ان یظهر علمه وإلا فعلیه لعنه الله».(کافی، ج۱، ص ۵۴، باب البدع و الرأی والمقاییس، علل الشرایع، باب العله التی من اجلها قیل بالوقف علی موسی بن جعفر، ص ۲۳۶؛ عیون اخبار الرضا علیه السلام، ج۱، ص ۱۱۳).