از میان مذاهب و فرق اسلامیباقی مانده در صفحه خاورمیانه، تنها گروهی اندک از آنان هستند که در عرصه سیاست حضور جدی دارند، بقیه یا حاضر نیستند یا بعنوان یک شخصاند و این حضورشان هیچ ربطی به مذهب ندارد.
موضوع این یادداشت، نگاهی گذرا بر فرقههای دینی فعال در عرصه سیاست با بررسی تاثیر و تاثرهای اعتقادی-سیاسی است.
تنها فرق به ظاهر اسلامیکه خارج از اسلام هستند
یکی از عناوین جدی کتب کلامی، «غلات» است که در اصطلاح کلامی این نام به گروهی اطلاق میشود که انسانی را به مرتبه خدایی بردهاند یا فردی معمولی را پیامبر تصور کردهاند، اگرچه این گروه بیشترشان منقرض شدهاند اما برخی از آنان به گونهای رأی خود را تقریر میکنند که نمیتوان آنها را غالی دانست؛ تنها فرقهای که بی شک خارج از اسلام است، فرقه ضاله بهائیه و بابیه است
.
دروزیان و غلوهای آنها در مورد پادشاه فاطمی
گروه دیگری که در کتب کلامی جزو غلات محسوب میشوند، «دروزیه» هستند. این فرقه ظاهرا در قرن پنج شکلگرفته است. تاریخ دروزیه در اغلب کتب کلامیشیعه به شکلی غیر از آنچه خود دروز مدعیاند، تحریر شده است. خلاصه آنکه دروزیه، با اعتقاد به حلول و یک سری اصول دیگر که ریشه در فرقه اسماعیلیه دارد، در مورد یکی از پادشاهان فاطمی مصر غلوهایی کردند.
از آن جمله اینکه بعد از مرگ این پادشاه، الحاکم بالله مدعی شدند که او غیبت کرده و زمانی دیگر باز خواهد گشت، اگرچه بعد از مرگ وی طرفداری از این فرقه در مصر فروکش کرد، اما در سوریه شدت گرفت. سپس دورهای آمد که در آن دروزیه وارد جنگهای فرسایشی شد و قدرتش را تا حد زیادی از دست داد.
بعد از این جنگها، دروزیه وارد یک مرحله جدید شد؛ مرحلهای که به قول خودشان، دوره صبر و بردباری برای بازگشت الحاکم و نایبش بوده است. در این دوره، این فرقه با گروههای غیر دروز مراودهای نداشتند و به حکومتهای محلی بر خودشان بسنده میکردند. این سازمان بسته باعث شد پس از سالها فرقه «دروز» متفاوتتر از زمان الحاکم بشود.
دستهبندی مردم در فرقه دروزیه
در حال حاضر طبق اعتقاد دروزیه، مردم دو دسته هستند: یک عده عاقلان هستند که به حقایق ایمان رسیدهاند و عده دیگر مردم عادی میباشند. هر دروزی در زندگی از امتحانات متعدد سربلند بیرون میآید و میتواند خود را با ارزشهای دروزی وفق دهد، وارد حقایق ایمان میشود و باید واجبات را انجام دهد و ملتزم باشد. این گروه دارای پوشش خاصی هستند، اما مردم عادی موظف به رعایت چیزی نیستند.
چرا دروزیان دین خود را تبلیغ نمیکنند؟
دروزیها معتقدند هر دینی بهرهای از حقیقت دارد و جوهر دین، توحید است که در همه ادیان هست؛ لذا هیچ کس حق ندارد دین خود را عوض کند؛ چرا که این عمل ناشی از جهل او به دین خود است، از این رو آنان هیچ گاه دین خود را تبلیغ نمیکنند و پیروان جدید نمیپذیرند.
نکته دیگر آنکه اگر نگوییم همه، دست کم اکثر دروزیه معتقد به تناسخ یا به تعبیر خودشان «تقمص» هستند.
اتحاد دروزیان لبنان با انگلیس
دروزیه در دوره معاصر در مناطق شام، لبنان و سوریه حضور جدی و پررنگ داشتهاند، اگرچه فعالیت سیاسی آنها برخاسته از یک معرفت عمیق و انگیزه دینی نیست، اما بیشتر منفعتطلبانه بوده یا حداقل اگر با اندیشهای جدی همراه بوده، یک اندیشه غربزده آنان را به حرکت درآورده است.
از این رو از قرن نوزده، اتحاد دروزیهای لبنان و انگلیس را شاهدیم و در همین راستا جمله مشهور جنبلاط، رهبر دروزیهای لبنان را مبنی بر اینکه آرزو دارد در واشنگتن یک رفتگر شود، به خاطر میآوریم.
فرقههایی که وجه اشتراک آنها غلو درباره علی (ع) است
اهل حق، علی الهیان، سرسپردگان، یارسان، غلات، نصیریه، علویان، بکتاشیان و …، نامهایی است که در کتب کلامی و بر زبان مردم در شهرهای گوناگون میتوان یافت که همگی را بر یک گروه اطلاق میکنند.
شاید وجه اشتراک همه آنها، غلو درباره امیرالمؤمنین (علیه السلام) است؛ به این معنی که بسیاری از آنها قائل به الوهیت علی (ع) شدند. بسیاری از آنها حتی در مورد بزرگان خود غلو میکنند و بسیاری نیز قائل به تناسخ هستند.
حقیقت آن است که پیروان این گروه به قدری با هم اختلاف دارند که به سختی میتوان همه آنها را در یک عنوان گنجاند؛ به گونهای که حتی برخی شاخههای این فرقه، شیطان پرست به حساب میآیند.
باید دانست که اهل حق فاصله بسیاری از شریعت گرفتهاند و آدابی شبیه آداب و سلوک صوفیه دارند؛ رفتارهایی شبیه خانقاهنشینی صوفیه، وضعیت ظاهری مشابه متصوفه و….
مثلا آنها حتی نماز و روزه را هم بر خود واجب نمیبینند و دست به بدعتهای بسیاری در دین زدهاند؛ از نگاه تاریخ، حضور اهل حق به عنوان فرقه، چندان روشن نیست.
انحراف علویان سوریه و خروج آنها از دین
این گروه معتقدند به خطای تاریخ و غرض ورزی صاحبان مناصب، اشتباها در این فرقه جای گرفتهاند. آنها شدیدا و جدا اصرار دارند که علویان ترکیه، علی اللهیان و قزل باشیه، با آنها تفاوت اساسی دارند، این در حالی است که در طول تاریخ، بسیاری از مکتوبات تصریح در انحراف علویان دارد و بسیاری از این مکتوبات، علویان سوریه را خارج از دین شمردهاند و برخی از آنها ناهنجاریهای اجتماعی بسیاری مثل راهزنی و … را به علویان نسبت دادهاند.
فتوی امام موسی صدر در خصوص شیعه بودن علویان سوریه
علی رغم تمام بیانصافیهای مورخین، علویان دین خود را در تمام اصول و فروع کاملا مطابق مذهب امامیه میدانند و در همین راستا امام موسی صدر در زمان حیات و حکومت حافظ اسد، فتوا به شیعه بودن علویان سوریه داد.
علویان سوریه معتقدند غلو در میان تعداد اندکی از ایشان آن هم به دلیل دوری از علما، جریان داشته است.
از مجموع این سخنان میتوان نتیجه گرفت که شاید علویان در گذشته چنین بوده باشند که اگر چنین نبوده باشند و مورخین مسیحی راه را درست رفته باشند، لااقل امروز خودشان معتقدند که جزو امامیه هستند و همه عقاید آن را قبول دارند، حتی متکلمین معاصر شیعه هم آنها را در زمره امامیه به حساب میآورند.
آنچه مسلم است، این است که فشار و اذیتی که در طول تاریخ متوجه شیعیان بوده، به مراتب بیشتر گریبان علویان را گرفته است؛ از این روست که آنها بیشتر در مناطق کوهستانی و روستاهای دور از شهر سکنی گزیدهاند؛ این مظلومیت، از صفحه اجتماع و زندگی مردم، پای به صفحات تاریخ کشید و کوششی بیشتر در به حاشیه راندن علویان کرد.
وجوه اختلاف علویان با امامیه
وجه اختلاف علویان با امامیه در دو مسئله است: ۱- طریقت جنبلائیه؛ مانند عرفان و تصوفی است که در مذاهب دیگر نیز دیده میشود؛ یعنی در کنار شریعت قرار دارد. ۲- باب؛ آنها معتقدند علوم اولین و آخرین نزد ائمه است، پس ناچار برای هر کدام از ایشان بابی است که علوم از آن اخذ شود، لذا برای هر یک از ائمه بابی برگزیدند.
روی کار آمدن حافظ اسد و ورود علویان به عرصه سیاست
مطرود بودن علویان حتی از منظر شیعیان جعفری، باعث انزوای سیاسی- اجتماعی شده بود تا اینکه به شکل یک اتفاق و نه یک روند، به آنجا رسید که فردی علوی به اسم حافظ اسد با یک کودتا حکومت را به دست گرفت.
علت کودتا، مدل کوچک شده وضعیت کنونی جهان عرب بود که متأثر از نگاه غربی منتشر شده در ترجمه پیرامون آزادی بود. پس از روی کار آمدن حافظ اسد، ۱۰-۱۲ درصد علوی حاشیه نشین، کم کم به عرصه سیاست کشیده شدند و برای اولین بار در تاریخ، توانستند در رأس باشند.