حجت الاسلام و المسلمین علیرضا پناهیان در چهارمین روز سخنرانی خود با موضوع « سبک زندگی کجای دین ماست؟» که در جمع دانشجویان و اساتید دانشگاه تهران ایراد میشد، با تشریح ماهیت چرخۀ حرکت انسان، و نقش «علم»، «علاقه» و «عمل» در این چرخه، به نقش «عمل» در این چرخه پردخت و با بررسی نحوه و چگونگی تأثیر آن در دو عنصر دیگر، گفت: «انسان سعی میکند متناسب با هر چیزی که میفهمد، علاقههای لازم را در خودش ایجاد کند. برای اینکه این «فهم» و آن «علاقه» در وجود او در حد متعادل، کارآیی لازم خودشان را داشته باشند، باید به «عمل» برسند. اگر گرایشها و آگاهیها به عمل نرسند، قدرت فهم انسان و اراده انسان مخدوش میشود.»
پناهیان با بیان اینکه گرایشهای انسان مانند یک چرخ گردون هستند، گفت: « همیشه گرایش های خوبتر، رو نیستند. وقتی گفته میشود به عمل اهتمام داشته باش، یعنی اینطور نباش که هر گرایشی که رو آمد، به همان گرایش ترتیب اثر بدهی؛ برنامه داشته باش. بالاخره یک گرایش خوب و اصیل که در وجود تو هست، برای آن گرایش، برنامه عملی ثابت داشته باش و با کم و زیاد شدن قدرت این گرایش، برنامه عملی خودت را ترک نکن. اینگونه است که اراده انسان قوی میشود و انسان بر قلب خودش مسلط میشود. این انسان، حالا دیگر میتواند قلب خودش را هم امربه معروف و نهی از منکر کند و بگوید: «به این چیز علاقه نداشته باشی.» با این شیوه، ، قلب انسان دیگر هرزه نیست، که به هر چیزی علاقه پیدا کند و از هر چیزی متنفر شود.»
این استاد حوزه و دانشگاه در پاسخ به این سوال که «چرا عملهای پیشنهادی در عرفانهای کاذب رشد دهنده نیستند؟» گفت: «حُسن برنامۀ عملی این است که هر دقیقه دلت چیزی را گفت، اطاعت نمیکنی و چشم نمیگویی. «برنامه عملی» راز درک و دستیابی به ارزش عمل است. و الگوی آن هم نماز است. نماز را در اسرع وقت باید بخوانی، نه هر وقتی که حال داشتی، چون خدا میخواهد نماز روی ما اثر بگذارد. ولی عرفان های کاذب، میگویند هر وقت حال داشتی بیا. معنویت بدون عمل میگوید، هرگاه حال هر احساس خوبی را داشتی، آن را انجام بده. در حالی که حضرت امام(ره) مصاحبه با رسانهها را قطع میکنند و میگویند وقت نماز است. امام(ره) مقید به «برنامه» است. عمل غیر مداوم اثر رشد دهنده و تربیتی ندارد»
بخشهایی از چهارمین جلسه این سخنرانی که در روز پنجم محرم و در مسجد دانشگاه تهران ایراد شده است، را در ادامه میخوانید:
بررسی جایگاه عمل در چرخه حرکت انسان/بدون عمل، چرخه حرکت انسان ناقص است
• اهمیت سبک زندگی به این دلیل است که در ساختار وجود انسان، چرخهای هست که با عمل تکمیل میشود. ممکن است این چرخه از آگاهی شروع شود و بعد از تأثیرگزاری بر گرایشها، به عمل منجر شود. عدهای هم معتقدند این چرخه، از گرایشها آغاز میشود. زیرا این میل انسان به دانستن است که انسان را به کسب آگاهی وادار میکند؛ لذا آغاز این چرخه از علاقه است؛ علاقههای فطری که در اثر آنها انگیزۀ کسب علم پدید میآید.
• لذا اگر در آغاز این چرخه، علاقههای فطری مخدوش شده باشند، کار فرد به آگاهی نمیکشد؛ یعنی اصلاً دنبال کسب آگاهی نمیرود؛ چون انگیزهای برای کسب اگاهی ندارد. چه وجود و فعال بودن علاقههای فطری مفروض بگیریم، و بگوییم آغاز علاقه و انگیزۀ عمل از آگاهی پدید میآید، و در نتیجه بگوییم آغاز حرکت انسان از آگاهی شروع میشود، و چه اینکه علاقه های فطری را مفروض نگیریم، بلکه خود فعالسازی علاقه های فطری را آغاز چرخه حرکت در وجود انسان بدانیم که آگاهی به دنبال آن پدید میآید، در هر دو صورت، عمل را باید بخشی از این چرخه دانست. به عبارت دیگر، چه ترتیب عناصر در چرخه حیات انسان را «آگاهی- علاقه – عمل» بگیریم و چه «علاقههای فطری-آگاهی-علاقه- عمل» بگیریم، به هر حال «عمل» بخشی از این چرخه است.
• نتیجه اینکه حرکت انسان با آگاهی و علاقه، ختم نمیشود و بدون «عمل» تکمیل نمیشود. به عبارت دیگر، برای اینکه چرخۀ کاملی از حرکت انسان داشته باشیم، حتماً باید آگاهی و علاقه در «عمل» تجلی پیدا کند، و الا هم در «آگاهی» نقص ایجاد میشود و هم در «گرایش».(این را بیشتر توضیح خواهیم داد). یک چرخۀ کامل، چرخهای نیست که گرایش و آگاهی داشته باشد ولی عمل نداشته باشد.
اگر گرایش و آگاهی به عمل منجر نشوند، هر دو ناقص خواهند شد/با حذف عمل، «سیستم وجود انسان» مخدوش میشود
• در روایات تأکید شده که اگر آگاهی و علاقه به عمل منجر نشود، نقص در دو بخش آگاهی و عمل ایجاد میشود. پیامبر اکرم(ص) میفرمایند: اگر کسی گناهی را انجام دهد، قسمتی از عقلش از او جدا میشود که دیگر به سوی او بازنخواهد گشت. (مَن قارَفَ ذَنباً فارَقَهُ عَقلٌ لا یَرجِعُ إلَیهِ أبداً؛ میزان الحکمه/۴/۲۶۴). در روایت دیگری امام صادق(ع) میفرماید: «علم و عمل با هم هستند. هر کس خبردار شو، عمل میکند، و هر عمل کند آگاه میشود. و علم-وقتی پیدا شد- عمل را صدا میزند. اگر عمل پاسخ داد(عملی صورت گرفت) آن علم میماند، در غیر اینصورت علم از وجود انسان رخت برمیبندد؛ الْعِلْمُ مَقْرُونٌ إِلَى الْعَمَلِ فَمَنْ عَلِمَ عَمِلَ وَ مَنْ عَمِلَ عَلِمَ وَ الْعِلْمُ یَهْتِفُ بِالْعَمَلِ فَإِنْ أَجَابَهُ وَ إِلَّا ارْتَحَلَ عَنْهُ.»(کافی/۱/۴۴) پس بدون عمل، این چرخه ناقص میشود. در مورد گرایشها هم، این نکتۀ مهم وجود دارد که «ضعف گرایش»، «سستی اراده» و «ناتوانی انسان در تغییر و کنترل علاقههای خودش»، آن وقتی پدید میآید که چرخه حرکت انسان ناقص باشد.
• اگر کسی عادت کند به اینکه علاقههایش را به عمل مبدل نکند؛ (خصوصاً علاقههای عمیقتر و با ثباتتر را)، یا آگاهی خودش را به عمل نرساند؛ به انسانی تبدیل میشود که هم عقل او ضعیف است و هم قدرت ارادهاش ضعیف میشود. نمیتواند به چیزهایی که «میداند» خوب هستند، علاقهمند شود. نمیتواند به چیزهایی که «علاقهمند» است عمل کند و در عمل به علاقمندیهای خودش دسترسی پیدا کند. اصلاً قدرت اراده کردن او مخدوش میشود، یعنی قدرت عمل کردن مخدوش میشود، و با حذف عمل، کل سیستم وجود انسان مخدوش میشود.
• چرخه حرکت انسان باید همیشه فعال باقی بماند. انسان سعی میکند متناسب با هر چیزی که میفهمد، علاقههای لازم را در خودش ایجاد کند. برای اینکه این «فهم» و آن «علاقه» در وجود او در حد متعادل، کارآیی لازم خودشان را داشته باشند، باید به «عمل» برسند. اگر گرایشها و آگاهیها به عمل نرسند، قدرت فهم انسان و اراده انسان مخدوش میشود.
چگونه «برنامه عملی مستمر» در «تقویت اراده» و «اصلاح گرایش» تأثیر دارد؟
• تقویت اراده هم مقدماتی دارد و به خودی خود قوی یا ضعیف نمیشود. اگر مدتی چیزهایی که میفهمی خوب است و چیزهایی که به آن علاقه داری، عملش را انجام بدهی، حتی اگر شده یک ساعت در روز باشد، روی تقویت اراده اثر میگذارد، به شرط اینکه یکسال بطور مداوم ادامه بدهی. اما اتفاقی که معمولا میافتد این است که چند روز حال داری آن انجام بدهی و چند روز بی حالی. اما این کاستی را میتوان برطرف کرد: وقتهایی که بی حال هستی- یعنی آن گرایشی که موجب این عمل میشود غیر فعال شده و حضور ندارد – آن گرایش را با تفکر رو آورده و عمل را انجام میدهی. فرآیند تقویت آن گرایش این گونه آغاز میشود.
• گرایشهای انسان مثل یک چرخ گردون هستند. امیرالمؤمنین میفرمایند: إنَّ لِلقُلوبِ إقبالاً وإدبارا(میزان الحکمه/۹/۵۱۸). همیشه گرایش های خوبتر، رو نیستند. وقتی گفته میشود به عمل اهتمام داشته باش، یعنی اینطور نباش که هر گرایشی که رو آمد، به همان گرایش ترتیب اثر بدهی؛ برنامه داشته باش. بالاخره یک گرایش خوب و اصیل که در وجود تو هست، برای آن گرایش، برنامه عملی ثابت داشته باش و با کم و زیاد شدن قدرت این گرایش، برنامه عملی خودت را ترک نکن. اینگونه است که اراده انسان قوی میشود و انسان بر قلب خودش مسلط میشود. این انسان، حالا دیگر میتواند قلب خودش را هم امربه معروف و نهی از منکر کند و بگوید: «به این چیز علاقه نداشته باشی.» با این شیوه، ، قلب انسان دیگر هرزه نیست، که به هر چیزی علاقه پیدا کند و از هر چیزی متنفر شود.
برای خود برنامه عمل داشته باشیم/ نماز نمونهای از برنامه عمل
• پس چرخه ای در وجود انسان هست که باید درست کار کند. عمل همیشه باید به گرایش و آگاهی اضافه شود تا این سیستم خوب کار کند. البته این سخن به این معنا نیست که عمل نمیکنیم، بلکه اتفاقی که میافتد این است که چون گرایشهای قلب ما در حال گردش هستند و دل ما «دمدمی مزاج» است و هر علاقهای برای ما یک روز قوی و یک روز ضعیف است، عمل ما هم نامنظم میشود، عمل هم بیترتیب و بیبرنامه میشود، و کماثر یا بیاثر میشود یا حتی اثر منفی هم میگذارد؛ چون ممکن است گرایش بدی رو آمده باشد و با عمل به آن، آن گرایش را تقویت کرده باشیم.
• وقتی میخواهی عمل خودت را با گرایشها منطبق بکنی، باید عمل را با گرایش های خوب و اصیل خودت منطبق کنی. در اینصورت شما یک برنامۀ عملی ثابت خواهید داشت و یک حالات قلبی که میآیند و میروند. آنگاه عمل، کارکرد و اثر خودش را در تقویت گرایشهای خوب نشان خواهد داد.
• نماز یکی از این برنامههای ثابت عملی است. یعنی اینطور نیست که هر وقت حال داشتی، نماز بخوانی. حال داشته باشی یا نداشته باشی، نماز را باید بخوانی. وقتی که اینگونه نمازخوان شدی، سیستم وجودیات تکامل پیدا میکند و ساختار انسانی انسان احیاء میشود. کسی که نماز را به عنوان یک برنامه عملی در زندگیاش قرار میدهد، بعضی وقتها حال نماز دارد و بعضی وقتها حال نماز ندارد-که طبیعی هم هست- ولی زمانی که حال نماز خواندن نداشت و با تفکر به این مسأله توجه کرد و مثلاً به خودش گفت: «آن گوشۀ دل من که وجدان ایمانی من قرار دارد، چند روز بعد رو میآید، و دردش میآید. آن گرایش ایمانی من، چند روز بعد جلو میآید و متأسف میشود و من را هم متأثر و غمگین میکند. لذا من نباید برنامه عملیام را بر اساس گرایشی که الان رو است تنظیم کنم.» برنامه یعنی همین که عمل تکرار شود تا تأثیر داشته باشد و حداقل زمان آن را هم ائمه معصوم ما یکسال گفتهاند. (امام صادق(ع): مَن عَمِلَ عَمَلاً مِن أعمالِ الخَیرِ فَلْیَدُمْ عَلَیهِ سَنَهً، و لا یَقطَعْهُ دُونَها- میزان الحکمه/۱۴۴۲۱) با داشتن این برنامه عمل مستمر است که چرخه وجود حرکت انسان کامل میشود. در روایت دیگری امام باقر(ع) در مورد اهمیت دوام عمل میفرمایند: «محبوبترین عمل در پیشگاه خداوند عزّ و جلّ عملى است که آدمى بر آن مداومت ورزد، هرچند اندک باشد؛ أحَبُّ الأعمالِ إلَى اللّه ِ عَزَّ و جلَّ ما داوَمَ عَلَیهِ العَبدُ، و إن قَلَّ»(کافی/۲/۸۲)
آیا برنامۀ عمل همان سبک نیست؟/ چرا عملهای پیشنهادی در عرفانهای کاذب رشد دهنده نیستند؟
• گاهی به فکر انسان چیزهایی میرسد و نسبت به افکارش هیجان پیدا میکند، مثلاً به ذهنش میرسد که من که استعداد دارم، پس درسهایم را بهتر بخوانم تا نمراتم بهتر شود، بلکه با این نمرات بهتر، کارشناسی ارشد را بدون امتحان پذیرفته شوم. دو سه روز بعد- چون قلب ادبار و اقبال دارد- از این هیجان کاسته میشود. این گوی دل میچرخد و گرایشهای دیگری رو میآیند و آدم به آنها میپردازد. وقتی صحبت از اهمیت عمل است، منظور «برنامه عملی» است. روزی که فرد هیجان و گرایش و انگیزه درس خواندن داشته، درس خوانده و امروز که انگیزه تفریح و وقت گذرانی دارد، طبق همین انگیزه عمل میکند. بالاخره همیشه عمل انجام میشود. اما با این روش عمل، سیستم وجودی شما کامل نمیشود. پس هر موقع صحبت از عمل شد، برنامه عملی مدنظر است.
• وقتی گفته میشود که عمل، چرخه وجود انسان را کامل میکند و به آن قدرت و تکامل میبخشد، منظور «برنامه عملی» است. حُسن برنامۀ عملی این است که هر دقیقه دلت چیزی را گفت، اطاعت نمیکنی و چشم نمیگویی. «برنامه عملی» راز درک و دستیابی به ارزش عمل است. و الگوی آن هم نماز است. نماز را در اسرع وقت باید بخوانی، نه هر وقتی که حال داشتی، چون خدا میخواهد نماز روی ما اثر بگذارد. ولی عرفان های کاذب، میگویند هر وقت حال داشتی بیا. معنویت بدون عمل میگوید، هرگاه حال هر احساس خوبی را داشتی، آن را انجام بده. در حالی که حضرت امام(ره) مصاحبه با رسانهها را قطع میکنند و میگویند وقت نماز است. امام(ره) مقید به «برنامه» است.
• آیا برنامه همان سبک نیست؟ عمل مستمری که انسان به آن عادت کند را «سبک» میگویند.
سبک و برنامه عملی باید ناشی از شخصیت انسان باشد، نه متأثر از جبرهای بیرونی/ سبک رشد دهنده، یک سبک ضد هوای نفس است
• پس سبک زندگی مهم است. البته هوسرانانه زندگی کردن هم یک سبک است ولی دین میگوید: «سبک زندگی، دنبال یک برنامه منظم است که حال هوای نفس را بگیرد.» سبک هرزه زندگی کردن هم یک سبک است، ولی نابودت میکند، بیچارهات میکند.
• عمل موثر یعنی «برنامۀ عملی»، و «برنامۀ عمل» داشتن یعنی داشتن سبک. و سبک رشد دهنده، سبکی است که «یک نظم ضد هوای نفس» را بر اساس «علاقههای اصیل زندگی» شکل میدهد. منتها باید دید آیا این نظم و قواعد و مقررات را نظامات اجتماعی به شما تحمیل کرده است یا شخصیت اخلاقی و معنوی خودت؟ اینکه هر روز با نظم سر کلاس میروی، اگر به دلیل اجبار نظام دانشگاه و ترس از غیبت خوردن و بعد مشروط شدن باشد، این کار به جای اینکه شخصیت تو را بسازد، نابودش میکند. اگر منظم به اداره رفتن برای به موقع ساعت زدن و ترس از کسر حقوق باشد، این کار هم سیستم وجودی تو را نابود میکند. این کارها نقش گرایشهای برتر تو را نابود میکند. چرا امام(ره) نظم امام به گونهای بود که خدام حرم امیرالمؤمنین علی(ع) از روی رفت و آمد منظم امام برای عمل مستحبی زیارت، ساعتهایشان را تنظیم میکردند؟ آیا قرار بود امام(ره) سر ماه حقوق بگیرد؟ این شخصیت است که وقتی اراده میکند میتواند عالم را تغییر دهد.
ما باید در سایه شخصیت تقوایی خود، برنامه عمل و سبک زندگی خود را تنظیم کنیم/ افزایش جریمهها به معنای ناتوانی در تقویت شخصیت تقوایی است / با ادارۀ جامعه بر اساس تئوریهای علوم تربیتی «جان دیویی» و «سگ آقای پائولف» از راه اصلی دور میشویم
• خود دین به انسان نظم میدهد، منتها ما هنوز دنیایی پیدا نکردهایم که آدم را برای منظم شدن تحت اجبار قرار نداده باشد، یا آدم را رها کرده باشد تا آدمها با «تقوی» به نظم برسند و آن نظم بر اساس تقوا و دین دیده شود. دیدید که کار جامعه اسلامی ما هم به آنجا رسید که برای منظم کردن خیابانها، جریمهها را افزایش دادند. این یعنی جامعه ما در تربیت و تقویت شخصیت تقوایی انسانها ناتوان بوده است. یا به عنوان مثال تعداد زیادی امضاء از مرد میگیرند تا به زنها ظلم نشود، ولی آمار طلاق افزایش پیدا میکند. این یعنی ما در تربیت انسانهای جامعه ناتوان بودیم.
• اگر قرار باشد «جان دیویی» تئوریهای علوم تربیتی جامعه ما را بدهد، ما از راه اصلی دورتر میشویم. اگر بنا باشد با شرطی کردن انسان، به شیوه سگ آقای پائولف آدمها را با پاداش و جزای فوری تربیت کنیم، از راه دور میشویم. اگر بنا باشد نظامات حقوقی را برمدرک تحصیلی استوار کنیم و نظمهای آهنین خشک و بی روح و بی روابط انسانی و بیانگیزه های معنوی برای تحصیلات در دانشگاهها بگذاریم، دانش کاهش پیدا میکند.
• شما به این مقدار رشد علمیکه در بر اساس حداقل استعداد ایرانیان پدید آمده است نگاه نکنید؛ انسان موجودی برتر از این حرف هاست. همین ایرانیها، اگر تقوای خودشان را افزایش بدهند، به ثریا دست پیدا خواهند کرد. که در روایات هم اشاره شده است. در آن آینده شما خواهید دید که ادارات بدون کارت ساعت زنی اداره میشوند، و وجود کارت ساعت زنی را توهین به کارمند میدانند. نمیتوان با نام قانون، به شخصیت افراد بیتوجه شد. قانون چیز خیلی خوبی است ولی آیا در هر جایی باید از قانون استفاده کرد؟ آیا با قانون میتوان زن و مرد را در خانواده خوشبخت کرد؟ درست است که قانون، عدالت میآورد ولی عدالت را برای کجا گذاشتهاند؟ امیرالمؤمنین(ع) فرمود: عامِلْ سائرَ النّاسِ بالإنصافِ، وعامِلِ المؤمِنینَ بالإیثارِ(میزان الحکمه/۱۲/۲۲۵). با مؤمنین ایثارگرانه برخورد کن. در خانه هم باید ایثارگرانه برخورد کرد. با غریبهها باید به انصاف برخورد کرد. این خیلی زیباتر است که ایثار روی سبک زندگی اثر بگذارد.
برای ابراز ارادت به امام حسین(ع) هم باید برنامۀ عمل منظم و مستمر داشته باشیم/ روضۀ هفتگی، یعنی «ابراز ارادت به امام حسین(ع)» وارد سبک زندگیمان شود
• وقتی قرآن میفرماید عمل، ارزش دارد و در کنار ایمان همیشه بر عمل صالح تکیه میکند، یعنی دین برای عمل صالح برنامه میدهد. یکی از عناصر ثابت برنامه، مداوم بودن است و الا هر وقت انسان هوس کر برود سراغ عمل صالح، فایدۀ چندانی ندارد. ای کسانی که سر سفره عزاداری ماه محرم نشستهاید! مرحوم قاضی سفارش میکردند که روضه هفتگی از دست نرود. برای امام حسین(ع) هم باید برنامه عمل منظم و مستمر داشته باشی. بگو برنامه من حسین(ع) است. روضه یعنی ابراز کردن محبت به اباعبدالله الحسین. این ابراز محبت، یعنی عمل داشتن. این رفتار مهم است. این عمل را ترک نکن. دین یک سبک و فرم زندگی باید باشد.