مسیح منجی مصلوب! صاحب انفاس قدسی و دم مسیحایی، آن شاهکار شگفت خلقت در اذهان اقوام مختلف جهان، با آداب و آرای گونهگون، با ویژگیها و خصوصیات متفاوت، متفاوت جلوه کرده است. مراودات سیاسی و فرهنگی، حب و بغضی دینی، الزامات جغرافیایی و اقلیمی و نیز کمیت وکیفیت کار مبلغین، مسیح را به گونههای متفاوت در جایجای جهان به جهانیان نمایانده است و این تفاوت در همه اعصار تاریخی، از روزگار باستان تا دوران معاصر تداوم داشته و به اشکال مختلف تبلور یافته است.
به گزارش شفقنا به نقل از روزنامه مردم سالاری، در میان اقوام وملل متعدد دنیا در روزگاران متمادی از شرق وغرب، ایران، به عنوان جایگاه قومیشاخص چه در روزگار باستان، که نامداری نیمی از قدرت جهان را یدک میکشید و در مصاف با نامداران جهان باستان چون یونان و روم به کرات، به شکست یا فتح، در تاریخ سیاسی وفرهنگی جهان مطرح بوده و از زوایای مختلف با علائق و ارادههای عام وخاص بسیار، تحلیل شده، و چه، در روزگار خلافت و امپراطوری اسلامیکه ایران بخش بزرگی از آن یا عامل اثر گذار مهمی در ایجاد و هم در تشکیلات اداری و ساختار سیاسی ونظامی آن بوده، نگاه ویژهای به مسیح ومسیحیت داشته است، حتی با سقوط امپراطوری اسلامیبه دست مغولان و تسخیر ایران به دست ایلخانان، پیرو مناسبات و مراودات خارجی آنان با دنیای غرب، به علاوه تساهل مذهبی و تسامح دینی ایشان، دیگربار نگاه ایران وایرانیان خاصه دربار و متعلقانش به مسیح و مسیحیت جلوه دیگری مییابد. و این رویه و این روند استمرار یافته و با نوسانات بسیار به روزگار ما رسیده است، اما آنچه مسلم است اینکه، میتوان از لابهلای الواح و اوراق پیشینیان و هم از دل آداب و عادات جاری بخشی از بدنه جامعه ایرانی در دورههای مختلف رد پاهای آن پیام آور آسمانی را پی گرفته و نمایان کرد (۱).
درجه خلوص، قداست، پیدایش و پاکی مسیح چنان است که در خیال آدمی نمیگنجد و عقل از دریافت آن در میماند، آن روح سبکبال و سر گردان، آن کالبد نحیف و ناآرام، آن انسان سرشار از احساس و اشراقهای شگفت، که شور بندگی و شهود روحانی پیوسته در او میجوشید و سر میرفت و مدام جذب جذبهها و جذابیتهای ملکوتی و الهامهای ماورایی میشد و شیدایی و شورمندی، بندبند وجود او را، کلام وکرامات خاصه او را از خود متاثر میکرد، همو را پاسبانان سنتهای جاهلیت جاری تاریخ که او را، ظرافت و گزندگی کلام و کتاب او را در نمییافتند یا بر نمیتافتند، همانها که به نام و برای خدا در کنیسههای خود، از شدت تقوی و درد دیانت و خوف از تباه شدن ایمان مومنان، پیوسته در توطئه و تخریب او بودند، هر دم به آزار و اذیتی او را میآزردند.
خاخامها و خادمهای شریعت یهود همان بزرگان صاحب نام و نان که از تحریف و تاویل تورات و آیات و اسفار بسیارش بر اوضاع و احوال مردمان مسلط و از همه چیز منتفع بوده و از فرط فربهی در جامه خود نمیگنجیدند، او راکه جان شیفته سراپا شوق باشعوری متفاوت و باجوهری بینظیر از مهربانی و مهر بود را چگونه میتوانستند برتافت؟ آنها، آن حاملان وحملکنندگان کتاب (۲) کجا و آن روح سراسر عطوفت واردات و عشق کجا؟
مسیح هم چون تمام مصلحان ومنجیان و پیامبران راستین، تا بود پیوسته در تعقیب و گریز بود، همچون موسی پیامبر و دربار و درگاه فرعون و دردهای جانکاهی که بر جانش میریخت، فرعون پادشاه پلیدی که غرق در طلا و عشرت وعیش بود و همه دنیا در دست ودل وزبانش جز به خوشی و حظ مزه نکرده بود، موسی، هم کلام خدا را، آن پیامبر پرزحمت و رنجور راکه کوهها و صحراهای بسیار از پی ارشاد قوم خویش به مرارت میپیمود، تباه کننده دین مردمان میخواند. و هم محمد(ص) آن خاتم پیامبران پاک، که نفس به نفس جبرئیل داشت را، قریش که خود افسون جاهلیت جفاکارخویش بود و از آن به جور و جبر، دستهدسته مردمان را به زنجیر بردگی وبندگی بتها وبزرگان نامدار پوک و بعضا پلید میکشید، ساحر میخواند، عجبا، آدمها پیوسته به چیزی که ندارند تظاهر میکنند.
این است که مسیح هم از جانب صاحبان سرمایه وثروت و سیاست در تنگنا وتعقیب است و هم از جانب متشرعان دینمدار خدا جو، که قرار است از قبل آموزههای آسمانی خود آدمها را از مذلت ضلالت و ظلم به رستگاری برسانند و او که آمده است تا بیراههها و راهها را از هم بازشناساند و روندگان و رهجویان طریقت تقوی را راه بنماید و حقیقت دین و حقانیت خویش را با بیان و عملش نشان دهد و آدمها و آدمکهای خرفت و خائن و گمراه و منحرف و مظلوم بسیار را با کلماتش، با کراماتش، با معجزات شگفت و شگرفش (۳)چشم دل و سر بگشاید، همه جا در همه عمر با سنگ اندازیها و سیاست کاریهای اصحاب دین و دولت درگیر، و از رنج و مرارت مضاعف روزگار، دردمند و رنجور میشود. و این رنجوری و دردمندی پا به پای مسیح تا روزگار مرگ، او را وفادارانه همراهی میکند.
مسیح که آمده بود تا زنجیرهای جور و جهل راکه کرور کرور آدمیان را، به دست مدعیان متشرع و مومن و زورمندان و زرداران متقلب و مغرور به بند کشیده بود، بگسلد و دم مسیحایی و و روح حیات بخش قدسیاش را در کالبد بیجان و نیمه جان بندگان و بردگان بینام و نشان زمین بدمد و جهان و جهانیان و جهان دارانش را جنبه دیگری از حیات، بنمایاند، خود به صلیب فریب حرامیان حیلت کار کشیده شد، اما هرگز، حتی کلمهای را به پای آن خوکان نریخت، و شرف وآزادی و انسانیت و مسوولیتش را به نام و نان و نوا نفروخت و این چنین بود که یکبار دیگر اصحاب ظلم و ضلالت چشمه جوشانی از حقیقت، رستگاری و نجات را خشکاندند و استمرار و استقرار گمراهی و گناه و استثمار و استحمار را تداوم بخشیدند، اما از دل خاکسترهایی که از آتش شرارتهای شروران و هم از تعلیمات وآموزههای خاص آن پاک پیامبر خدا، اینجا و آنجا پراکنده بود شعلههایی لرزان و بیپناه سر بر آورد و به تدریج در همه روم صاحب نام و آوازه شد. حواریون همان خواص مرید و مطلع از احوال مسیح به جد و جهد طاقت فرسای و کمر شکن خویش نام و نشان مسیح و مسیحیت را از گمنامی و گمراهی به قدر بضاعت خویش رهاندند. اما آن تنگناها و تنگدستیها و تظلمها تا سالها سایه سردش را بر مومنان و مریدان مسیح افکند و تا روزگار امپراتور، قسطنطین که خود طی فرمان و تشریفاتی چند به آیین مسیح در آمد، آرامش و اعتبار و استقرار مسیحیت در حد آرزو بود.
اما تحکم و شدت عمل امپراتوری روم در برخورد با عناد و عتاب بسیارش با مسیحیان، مبلغان مامور را به دیگر بلاد خاصه سرزمینهایی که از شهرت و اعتبار لازم برخوردار بودند و هم در دشمنی و جنگ با رومیان شهره بودند، چون ایران، روانه کرد. در ایام تولد مسیح در ایران امپراتوری اشکانی حاکم بود. در بازتاب تلقی و برداشت ایرانیان این روزگار از مسیح روایات بسیار، در هالهای از افسانهها و و اساطیر غوطهور است. در انجیل متی حضورعدهای از بزرگان مجوس در اورشلیم هنگام تولد عیسی در ستایش او آمده است. به علاوه دیاتسارون ضمن بیان روایت متی آنها از اهالی ساوه و آوه ایران میداند و شاید بر همین اساس نصارای ایرانی ارتباط خود با مسیحیان را به دوران ظهور عیسی (ع) میرسانند (۴) .
پینوشتها:
۱- مسیحیت در ایران هیچگاه چه در روزگار باستان و چه در ادوار بعد، آیین و دین رسمی ایرانیان نبوده است اگرچه مسیحیان به تبع سیاستهای حاکمان کم یا بیش پیوسته در ایران وجود داشتهاند.
۲- به تعبیر قرآن کریم، مثل الذین حملوا التورات، ثم لم یحملوها کمثل الحمار یحملو اسفار.
۳- مسیح کرامات و معجزات شگفتانگیزی داشته است، او در گهواره به سبک و سیاق بزرگان سخن میگفت و به دفعات مردگان بسیاری را به لطف و فضل خدا زنده میکرد.
۴- در اعمال رسولان آمده است در اورشلیم پارتیان و مادیان و عیلامیان هر یک موعظه رسولان را به زبان خود شنیدند که حاکی از شهرت و شناخت این دعوت در میان ایرانیان است.