در اربعین چه گذشت؟

همان طور که می دانید حادثه کربلا و روز عاشورا در روز دهم محرم اتفاق افتاد و در روز بیستم ماه صفر چهل روز از شهادت امام حسین (ع) و یارانشان گذشته است.
اما سوالی که در این جا مطرح است این است که دلیل و یا دلایل بزرگداشت سیدالشهداء(ع) در این روز چیست؟ آیا «اربعین» ریشه در مستندات روایی و تاریخی ما دارد؟ و در این روز چه اتفاقاتی رخ داده است؟

مهمترین نکته درباره اربعین در روایات، روایت امام حسن عسکری(ع ) است که ایشان فرموده‌اند: نشانه های مؤمن پنج چیز است : ۱.خواندن پنجاه و یک رکعت نمازدر شبانه روز (۱۷ رکعت نماز واجب + ۱۱رکعت نماز شب + ۲۳رکعت نوافل ) ۲. زیارت اربعین ۳. انگشتری در دست راست ۴.وجود آثار سجده بر پیشانی ۵. بلند خواندن «بسم الله»در نماز.

در این مطلب ما قصد داریم تا به سه واقعه مشهور مرتبط با قیام حسینی در اولین اربعین شهادت سیدالشهداء اشاره ای داشته باشیم.

. جابربن عبدالله انصاری، نخستین زائر قبر امام حسین علیه السلام
از عطیه عوفى روایت شده که گفت: با جابر بن عبد اللَّه انصارى، جهت زیارت قبر حضرت حسین‏ بن على علیه السّلام، راه افتادیم وقتى به کربلا رسیدیم، جابر به کنار آب فرات رفت، و در آن غسل کرد، سپس پارچه‏اى را به کمر بست و دیگرى را به دوش انداخت [و خود را به هیأت زائران خانه خدا در آورد] آنگاه خود را با عطرى خوشبو کرد. [جابر در آن ایام نابینا شده بود و جایى را نمى‏دید به همین خاطر] به من گفت: یاریم کن تا قبر حضرتش را لمس کنم، من او را یارى کردم، روى قبر افتاد و بیهوش شد، آبى به سر و صورتش زدم تا به حال آمد و سه بار صدا زد: یا حسین، و سپس گفت: دوستى، جواب دوستش را نمى‏دهد، سپس گفت: و چگونه مى‏توانى جواب بدهى، و حال آنکه رگهاى گردنت بریده شده، و بین بدن و سرت جدایى افتاده است، من شهادت مى‏دهم که تو، فرزند پیامبرانى، و فرزند سرور مؤمنانى، فرزند همراه تقوایى، فرزند سلیل هدایتى، تو پنجمین اهل کسائى، تو فرزند سید نقبائى، تو فرزند فاطمه سیده زنانى، و چرا چنین نباشى و حال آنکه به دست سید پیامبران به تو غذا داده شد و در دامن پرهیزکاران تربیت یافتى و از پستان ایمان شیر خوردى، پاک زیستى، و پاک به شهادت نائل شدى، دلهاى مؤمنان در فراقت ناآرامند، و شک و تردیدى ندارند که [شهادت‏] برایت اختیار شده بود. پس سلام خدا و رضوان او بر تو باد، و گواهى مى‏دهم که تو بر همان راهى رفتى که برادرت یحیى بن زکریا رفت.(۱)

۲. رسیدن کاروان اسرا به کربلا، بنا به قولی
سیدبن طاووس در کتاب مقتل خود، لهوف آورده است: هنگامى که زنان و فرزندان حسین از شام برگشتند و به عراق رسیدند به راهنما گفتند: ما را از راه کربلا ببر. وقتى به موضع قتلگاه رسیدند جابر بن عبد اللَّه انصارى را با گروهى از بنى هاشم و مردى از آل رسول اللَّه یافتند که براى زیارت امام حسین علیه السلام وارد شده بودند. همه در یک وقت وارد شدند و با یک دیگر شروع به گریه و حزن کردند و لطمه بصورت زدند. ماتمى بپا کردند که فوق العاده دلخراش و جگر سوز بود. زنان آن دیار نیز به ایشان پیوستند و عموما چند روزى عزادارى کردند.(۲)

۳.رسیدن کاروان اسرا به مدینه
بشیر بن حَذلَم می‌گوید: وقتى نزدیک مدینه رسیدیم حضرت زین العابدین (ع) پیاده شد و پس از اینکه خیمه‏هاى خود را بر سر پا کرد زنان را پیاده نمود. بعد به بشیر فرمود: خدا پدر تو را که شاعر بود رحمت کند. آیا تو بر گفتن شعر قادرى؟ گفتم: آرى. یا ابن رسول اللَّه، من نیز شاعرم. فرمود: وارد مدینه شو و خبر شهید شدن امام حسین(ع) را بده. من بر اسب خود سوار شدم و آن را راندم تا وارد مدینه گردیدم. هنگامى که بر در مسجد پیغمبر خدا رسیدم صدا به گریه بلند کردم و این شعر را سرودم:

اى اهل مدینه (نام مدینه قبلا: یثرب بوده است) جا ندارد که شما در مدینه بمانید. حسین مقتول شد! این اشکهاى من است که فرو میریزند؛ جسم مقدس امام حسین(ع) در کربلا غرق به خون است و سر مبارکش بر فراز نیزه دور می زند!

بشیر می‌گوید: سپس گفتم: این على بن الحسین(ع) است که با عمه‏ ها و خواهرانش نزدیک شما بر در دروازه مدینه وارد شده ‏اند. من فرستاده آن حضرت می‌باشم، آمدم تا شما را از مکان آن بزرگوار آگاه نمایم. هیچ زن پرده ‏نشین و محجوبه‏اى نبود مگر اینکه از مکان خود خارج شد.

زنان در حالى بیرون آمدند که سر و پاى برهنه بودند، صورت‏هاشان خراشیده بود، لطمه بصورت خود میزدند و صدا به وا ویلا بلند می‌کردند، هیچ روزى بقدر آن روز گریه ‏کننده نبود، هیچ روزى نظیر آن روز به مسلمانان تلخ نگذشت… بشیر می‌گوید: عموم مردم بر من سبقت گرفتند و متوجه حضرت سجاد(ع) شدند.

من نیز اسب خود را به تعجیل راندم و به سوى آن مردم باز گشتم. دیدم آن مردم راه و جاده‏ ها را فرا گرفته ‏اند. من از اسب خود فرود آمدم و روى دوش مردم راه می رفتم تا خود را نزدیک در آن خیمه‏ اى رساندم که حضرت على بن الحسین(ع) در میان آن بود. حضرت سجاد(ع) پارچه‏ اى بدست داشت که اشکهاى خود را بوسیله آن خشک می‌کرد. خادمى پشت سر امام سجاد(ع) بود که صندلى همراه خود داشت. وى آن صندلى را نهاد و امام سجاد(ع) در حالى بر فراز آن نشست که نمی توانست از گریه‏ خوددارى نماید! صداى مردم به گریه بلند شد. ناله و فریاد دختران و زنان بلند شد. مردم از هر طرف به امام سجاد(ع) تسلیت و تعزیت می‌گفتند. کار بجایى رسید که آن بقعه یک پارچه ضجه و گریه شد.

امام سجاد با دست خود به مردم اشاره کرد: ساکت شوید! وقتى مردم آرام شدند؛ آن حضرت(ع) در آنجا خطبه ای خواندند و در مورد جریان کربلا سخن گفتند:
الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ، الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ، مالِکِ یَوْمِ الدِّینِ‏، بارئ الخلائق اجمعین، الذى بعد فارتفع فی السموات العلى، و قرب فشهد النجوى و …

ایها الناس! آن خدائى که حمد مخصوص او است ما را به مصیبت‏ هاى جلیل و بزرگ و رخنه بزرگى در اسلام مبتلا کرد. زیرا امام حسین(ع) با عترتش شهید شدند، زنان و کودکانش اسیر گردیدند، سر مبارکش را بر فراز نیزه در شهرها گردانیدند. و این مصیبتى است که نظیرى نخواهد داشت.

ایها الناس! کدام یک از شما بعد از شهادت امام حسین(ع) مسرور و خوشحال خواهد شد؟ کدام چشم است از شما که از ریختن اشک خوددارى و مضایقه نماید… ایها الناس! کدام قلب است که براى شهید شدن حسین شکافته نشود. کدام قلب است که به حسین(ع) علاقه نداشته باشد. کدام گوش است که این مصیبت اسلام را بشنود و ناراحت نشود… بخدا قسم اگر پیامبر خدا(ص) آن طور که به این مردم در باره ما سفارش کرده راجع به کشتن ما توصیه می‌کرد اینان بیشتر از این به ما ظلم نمی‌کردند و ما را نمى ‏کشتند… (۳)

شیخ مفید در«مسار الشیعه» و شیخ طوسی در«مصباح المتهجّد»، کهن ترین کتاب دعایی مفصل موجود، روز بیستم صفر یعنی اربعین را روزی می دانند که حرم امام حسین(ع) یعنی کاروان اسرا، از شام به مدینه بازگشتند و این روز، روزی است که جابر بن عبدالله انصاری، صحابی رسول خدا(ص)، از مدینه به کربلا رسید تا به زیارت قبر امام حسین(ع) بشتابد و او نخستین کسی است که قبر آن حضرت را زیارت کرد.(۴)

پی نوشت ها:
۱. درر الأخبار با ترجمه‏ سید مهدى و على رضا حجازى و عیدى خسروشاهى‏، ج ۱، ص: ۶۹۷ و ۶۹۹، ناشر: دفتر مطاالعات تاریخ و معارف اسلامى‏
۲.سید على بن موسى بن طاوس، اللهوف، انتشارات جهان تهران، ۱۳۴۸ شمسى، ‏ ص : ۱۹۶
۳.زندگانى حضرت امام حسین علیه السلام‏، محمد جواد نجفى‏، ج ۱، ص: ۱۹۶ تا ۱۹۸، ناشر: اسلامیه‏
۴. مصباح المتهجد، ص ۷۸۷.

منابع:
لهوف، سید بن طاووس، ص۲۱۱
مقاله وقایع اتفاق افتاده در اربعین، سید روح الله علویان، سایت تبیان؛ با تصرف و تلخیص

همچنین ببینید

از شیراز تا حیفا

«از شیراز تا حیفا»روایتی از بنیاد و تاریخ فرقه بابیه

«از شیراز تا حیفا» نقدی عالمانه و روایتی منصفانه از چگونگی شکل‌گیری فرقه بابیه و …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *