می نویسم شعر لبخند تو را
می نویسم با بهشتی از سرور
با قلم هایی که دارد رنگ نور:
ای ربیع آرزوهایم سلام!
برگ سبز گفتگوهایم سلام!
ذکر ما را با حضورت دم بده
مژدگانی های ما را هم بده
مژدگانی هایی از جنس حضور
مژدگانی های ایام سرور
اول از مدح تو می نوشم عسل
کوزه ای از دست کندوی ازل
آب زمزم را تو شیرین کرده ای
کام آدم را تو شیرین کرده ای
آسمان با نور تو تزیین شده
با قدم هایت زمین سنگین شده
ای تپش های زلال آسمان
زندگی بی زوال آسمان
جانشین مطلق آئینه ها
ای امام جمعه ی آدینه ها
راستی روز نهم عید شماست
روز خوشحالی خورشید شماست
ای ربیع شادمانی ها سلام
عید اهل آسمانی ها سلام
باید این جا سنگ بردارد غزل
تا بکوبد بر رخ لات و هبل
سنگ بر پیشانی شیطان بزن
یک قدم در حج مظلومان بزن
آری احساس برائت میکنم
چون ولایت را قرائت میکنم
با تولی میشوم مرغ سحر
با تبری می پرم من بیشتر
با تولی میشوم مثل بلور
با تبری می رسم تا پای نور
گفته بودم سنگ بردارد غزل
تا بکوبد بر رخ لات و هبل
من چه گویم که خدا فرموده است
در بیان شأن شان “بل هم اضل” (۱)
کیست “شَرّ” جز منکر فضل علی
کیست جز مولای ما خیر العمل!
گندم از گندم بروید جو ز جو
این هم از آوردن ضرب المثل
هر که با آل علی (ع) شد رو به رو
زیر و رو شد، زیر و رو شد، زیر و رو …
پی نوشت:
۱. اشاره به آیه ی وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ کَثِیرًا مِّنَ الْجِنِّ وَالإِنسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لاَّ یَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْیُنٌ لاَّ یُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لاَّ یَسْمَعُونَ بِهَا أُوْلَـئِکَ کَالأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُوْلَـئِکَ هُمُ الْغَافِلُونَ (برای جهنم بسیاری از جن و انس را بیافریدیم ایشان را دلهایی است، که بدان نمی فهمند و چشمهایی است که بدان نمیبینند و گوشهایی است که بدان نمیشنوند اینان همانند چارپایانند حتی گمراه تر از آنهایند اینان خود غافلانند) اعراف: ۱۷۹
رحمن نوازی