دنیای مدرنیته دنیای شگفت انگیزی ست، دنیایی پر از هیجان و تازه های چشم نواز.
همه ی این کارخانه و ماشین های رنگارنگ برای ورودشان به دنیایمان کلی قربانی گرفتهاند. اجداد پدری مان را از کنار دشت های کشاورزی و نهرهای باصفا راهی شهرهای پردود و کارخانه های شلوغ کرده اند و مادرهایمان را از کنار گاهواره و تنورهای پر از عطر نان به سمت کارگاه ها هل دادهاند تا پا به پای مردانشان کار کنند و در کارخانه ها بیشتر بچرخند و اولین قربانی سرمایه داری، خودشان و کودکانشان باشند.
همه ی این ها سر گرمی های خوب و مفرحی بودند؛ برای فراموش کردن کلیساها و مساجد و دین و ایمانمان.
خوب به سود آدم نیست که چرخ دنده های کارخانه را رها کند و کمر به نماز اول وقت ببندد. اصلاً چطور میان این همه ازدحام و صداهای سرسام آور دل به صدای موذن بسپارد؟! انسان این روزها، وقتی دلش گرفت، به جای دخیل بستن به ضریح امامزاده، به طناب دار دخیل میبندد.
این هم از جنایات تکنولوژی است.
بگذار خلاصه بگویم:
دین، راه و روش زندگی ما آدم هاست. وقتی نباشد پا گذاشتن روی هرتکه ای از این سیاره ی رنج، یعنی راه رفتن در بیراهه؛ راه رفتن روی میدان مین بدون راهنما.
حالا این روزها، تعداد دینها، بهاندازه ی آدمهای روی زمین شده است؛ بی جهت نیست گاهی تا این اندازه پوچ و توخالی است؛ بی جهت نیست این میدان پرمین، اینقدر کشته و به دام افتاده باقی گذاشته است. دین، دیگر دین نیست…
عطیه پاک آئین
منبع: مستور