امام باقر (علیه السلام) او را در آغوش گرفتند و فرمودند: پدر و مادرم به فدایت، و سپس رو به محمد بن مسلم فرمودند: اى محمّد بن مسلم ! این کودک بعد از من امام و پیشواى تو خواهد بود، و تو باید علوم خود را از او بهره مند شوى، سوگند به خداى یکتا! که او همان صادقى است، که رسول خدا (صلى الله علیه و آله) او را توصیف نموده و بشارتش را داده است و به درستى که پیروان و شیعیان او در دنیا و آخرت مورد حمایت خداوند متعال خواهند بود و دشمنانش ملعون و مغضوب مى باشند.
مد بن مسلم نزد امام باقر(ع) نشسته بود و گرم بحث و گفتگو بودند که در حجره باز شد و کودک در حالی که کلاهی منگوله دار بر سر داشت و چوبی در دستش بود، وارد اتاق شد.
امام باقر (علیه السلام) او را در آغوش گرفتند و فرمودند: پدر و مادرم به فدایت، و سپس رو به محمد بن مسلم فرمودند: اى محمّد بن مسلم ! این کودک بعد از من امام و پیشواى تو خواهد بود، و تو باید علوم خود را از او بهره مند شوى، سوگند به خداى یکتا! که او همان صادقى است، که رسول خدا (صلى الله علیه و آله) او را توصیف نموده و بشارتش را داده است و به درستى که پیروان و شیعیان او در دنیا و آخرت مورد حمایت خداوند متعال خواهند بود و دشمنانش ملعون و مغضوب مى باشند.
در همین لحظه صورت امام صادق(ع) در حالی که لبخند بر لبانشان نشاند، سرخ شد.
امام باقر(ع) رو به محمد بن مسلم کردند و فرمودند: آنچه مى خواهى از او سؤ ال کن، که جواب کافى دریافت خواهى کرد.
او پرسید: یاابن رسول اللّه ! خنده از کجا سرچشمه مى گیرد؟
آن کودک لب به سخن گشود و فرمود: اى محمّد بن مسلم ! سر چشمهاندیشه و عقل انسان از قلب است، غم و اندوه از کبد، تنفّس از ریه و خنده از طحّال بر مى خیزد.
محمد بن مسلم که این سخن عاقلانه را از کودک شنید، از جایش بلند شد و پیشانی امام صادق(ع) را بوسید.
بحارالا نوار: ج ۴۷، ص ۱۵، ح ۱۲ به نقل از کفایه الا ثر: ص ۳۲۱؛ به نقل از چهل داستان و چهل حدیث از امام صادق(ع).