کدام بهداشت جهانی؟

رنامه دیگر که باز این سیاست استعماری را دنبال می‌کند، سریال «پرستاران» است که از سیما نیز پخش شد. در این سریال به بینندگان چنین القا می‌شود که انسان همیشه و در همه حال نیازمند مراجعه به مراکز پزشکی است؛ یعنی انسان سالم یافت نمی‌شود. البته بر اساس برنامه‌های غذایی که غرب برای ما طراحی کرده است انسان سالم واقعاً یافت نمی‌شود

حسین روازاده
با گسترش دانش بشری در علوم مختلف، امید آن می‌رفت تا بشر به مرز شکوفایی خود نزدیک‌تر شود و چیزی نباشد که از محدوده‌اندیشه و تفکر انسان خارج باشد. فکرها به تکاپو افتاد و تلاش‌ها دامنه‌دار شد و بشر توانست بر نردبان ترقی و پیشرفت گام نهد. امروزه شاهد آن هستیم که در سایه‌سار تلاش و پویایی جوانان، رهیافت‌های جدیدی به علم و اندیشه باز شده و مسیر حرکت انسان را به سوی آینده پویاتر نموده است. در سال‌های اخیر هم فرزندان برومند انقلاب توانستند در حیطه‌های مختلف علمی دستاوردهای بزرگ خویش را در سایه بهت و حیرت دشمنان به نمایش بگذارند. پرتاب ماهواره امید تنها گوشه‌ای از این تلاش‌های ارزنده است که جهان را مبهوت بزرگی اراده ملت بزرگ ایران ساخت.

با وجود این همه پیشرفت در زمینه‌های مختلف علمی جای بسی تأسف است در جایی که علم و دانش از مرزهای ما به سراسر دنیا راه پیدا می‌کرد و همه عالم، جیره‌خوار دانش بی‌پایان بزرگان و دانشمندان ایران زمین بودند، امروزه شاهد هستیم که در بسیاری از زمینه‌ها چشم دانشجویان ما به گفتار و نوشته‌های ره آورد غرب دوخته شده است و هر چه را آنها برای ما ترسیم می‌کنند بدون هیچ گونه پرسش و تعقّلی می‌پذیرند. زهی تأسف و شرم بر ما که بر فراز قله رفیع علم و دانش بشری مأوا داشتیم اکنون به کجا می‌رویم؟!

با بررسی دقیق در چرایی این روند مرموز در می‌یابیم که دشمنان قسم خورده انقلاب و ملّت از سال‌های دور برنامه‌ریزی دقیقی برای استثمار نرم جوانان و سیطره بر مغزهای پرشور آنان طرح‌ریزی کرده و با مدیریت توأم با صبر، اهداف خود را یکی پس از دیگری به دست آورده‌اند و به گونه‌ای در برنامه‌های خود موفق بوده‌اند که جوان ما در برابر استدلالات منطقی و تعلیل‌های بی‌خدشه، حاضر به پذیرش حقیقت نیست و حقیقت را در لابه‌لای کتاب‌های عرضه شده از غرب که متأسفانه در دانشگاه‌های ما با افتخار تدریس می‌شود، می‌جوید.
امروزه از طریق فرهنگ وارداتی غرب که لابه‌لای تحفه‌های کتاب آنها به گونه‌ای کاملاً روانشناسی شده مخفی شده است، به دانشجوی ما به انحای مختلف چنین القا می‌شود که ایرانی هیچ چیزی برای گفتن ندارد. ایرانی همیشه نیازمند غرب است، ایرانی حتّی نمی‌تواند برای خود یک مدل لباس طراحی کند. ایرانی حتی قادر به ساختن یک سرپناه برای خود نیست. «استاندارد» همان چیزی است که ما می‌گوییم و تأیید می‌کنیم. هر چه ما می‌گوییم درست است و لاغیر و با کمال تأسف می‌بینیم که برخی از هم‌وطنان ما ناخواسته بازیچه دست استعمار شده‌اند و در مسیر هدایت برنامه‌های آنها گام برمی دارند.

آیا صحیح است به جهت اینکه خود را کشوری مترقی و پیشرفته معرفی کنیم، در همه امور مقلّد و تابع غرب شویم؟ این پیشرفت و تکاملی که اینان از آن دم می‌زنند به چه معناست؟ آیا برهنگی پیشرفت است؟ اگر این گونه باشد که اعراب جاهلی صدر اسلام از ما پیشرفته‌تر بوده‌اند. آیا برای ما که جامعه‌ای دین مدار هستیم، شایسته است که معنای پیشرفت و ترقی را در قاموس فرهنگ منحط غرب به جست‌وجو بنشینیم؟ مگر فرهنگ ما که بر پایه حفظ کرامت انسانی پایه‌گذاری شده است چه کم دارد که بزرگی و کرامت خویش را در رویکرد به غرب پی می‌گیریم؟

باید متذکر شد با پیشرفت جوامع، استعمار هم شیوه‌های خود را ترقی داده و چون می‌دانست که در جوامع قرن بیست و یک دیگر برای سلطه ظاهری جایی باقی نمی‌ماند، از طریق رویکرد جدید خود و پایه‌گذاری سازمان‌های جهانی سعی داشت که در میان آحاد ملت‌ها نفوذ کرده و برنامه‌های استعماری خویش را پیاده سازد. یکی از همین سازمان‌ها که وزارت‌خانه‌های تمامی‌کشورها خود را موظف می‌دانند طبق برنامه‌ریزی و سیاست‌های دیکته شده آن گام بردارند، «سازمان بهداشت جهانی» است.

این سازمان اکنون متولّی امر بهداشت در جهان شده است و استاندارد‌های محصولات و مواد غذایی را تأیید می‌کند و متأسفانه پیشرفت‌ها و دستاوردهای پزشکی تنها با نظر مثبت این سازمان در منطبق بودن با اصول تعریف شده قابل پذیرش است. با کمی دقت در ماهیت واقعی این سازمان درخواهیم یافت که آن سازمانی کاملاً صهیونیستی است که برای نابود کردن نسل انسان، سیاست‌های غذایی و دارویی و پزشکی را به تمام دنیا دیکته می‌کند و باز متأسفانه می‌بینیم پزشکان و مسئولان امر بدون کمترین تعقل و تفکری در آنچه از ناحیه سازمان بهداشت جهانی به آنها دیکته می‌شود تنها به صرف اینکه از آنجا آمده است بر دیده منّت نهاده و با آن همچون وحی منزل برخورد می‌کنند. اینجا کلام امام خمینی(ره) نورافشانی می‌کند که در جمع پزشکان در اوایل انقلاب فرمودند: «مغز پزشکان ما را شست‌وشو داده‌اند، نه مغز آنها را برداشته‌اند و مغز دیگری به جای آن گذاشته‌اند». آری اگر مغز انسان شست‌وشو شود با القای تفکر صحیح هر چند زمان‌بر است، امّا این مغز قابلیت بازگشت دارد، امّا اگر مغزی که مطیع بی‌چون و چرا باشد را جایگزین کنند دیگر فاتحه آن مغز خوانده شده است. آنچنان که می‌بینیم پزشکان درس آموخته این نهاد صهیونیستی در برخورد با استدلات منطقی برخوردی کاملاً منفعلانه بروز می‌دهند و مستند خود را سازمان بهداشت جهانی و کتاب‌های پزشکی غربی معرفی می‌نمایند!

هر چند امروزه می‌بینیم که در زمینه پزشکی همچون سایر علوم، جوانان این مرز و بوم دستاوردهای بسیار بزرگی به دست آوردند به طوری که در برخی عرصه‌ها به جمع معدود کشورهای دارای تکنولوژی‌های مربوطه وارد شدیم. کشت و پرورش سلول‌های بنیادی تنها عرصه کوچکی از پیشرفت دانشمندان ما در عرصه پزشکی بود که امید را در دل ملّت بار دیگر زنده کرد، امّا متأسفانه با وجود این همه پیشرفت می‌بینیم که پزشکی امروز، نتوانسته است چاره‌ای برای بسیاری از بیماری‌هایی که مردم با آن دست به گریبانند، بیندیشد و این نیست جز مقلّد بی‌چون و چرای غرب بودن.

آیا تاکنون اندیشیده‌ایم که چگونه می‌شود کشوری که سابقه هفت هزار ساله در زمینه طب و پزشکی دارد اسیر سیاست‌های دیکته شده‌ای باشد که اگر هم حرفی برای گفتن داشته باشند، ذره‌ای از اقیانوس بی‌کران علم آباء و اجدادی ما نمی‌شود. یادآوری این نکته ضروری است که پیشرفت غرب در این زمینه‌ها مرهون دسترنج دانشمندان از پدران ما هستند که در زمان حکومت‌های ستم‌شاهی با برنامه‌ریزی دقیق به تاراج رفته‌اند و هم اکنون که تنها ذره‌ای از این دسترنج کشف شده و مورد استفاده قرار گرفته می‌بینیم تحولات شگرفی را در دنیای ـ به اصطلاح ـ متمدن غرب پایه‌ریزی کرده است.

ما منکر گسترش دانش بشری نیستیم، امّا آیا این دانشی که اینان دم می‌زنند به راستی در جهت خدمت به انسان است یا نابودی او؟ آیا علمی‌که هدفی جز استثمار و به نابودی کشیدن انسان‌ها ندارد شایسته فراگیری و آموزش است؟ مدّعیان برای ما روشن کنند که این علم پزشکی جدید در کدام عرصه درمانی توانسته است بیماری‌ها را ریشه کن کند؟ هر روزه شاهد آن هستیم که تعداد بی‌شماری از بیماران برای درمان به مراکز پزشکی مراجعه می‌کنند، امّا نه تنها درمان قطعی نمی‌شوند بلکه آسیب‌های ناشی از عوارض داروهای مصرفی باعث شده که بیمار همیشه در حال مراجعه به پزشک باشد و دردها یکی پس از دیگری جان بیمار را در می‌نوردد تا جایی که رمقی برای ادامه زندگی در او باقی نمی‌ماند.

آیا در زمان‌های دور که حکمای ما به امر طبابت اشتغال داشتند نیز بدین گونه بوده است؟ با کمی مطالعه و پرسش از بزرگان خود به راحتی می‌توان دریافت که در گذشته حکیم، تنها با تدبیر و گاهی از طریق اصلاح تغذیه و بدون عوارض بیمار را به طور کامل مداوا می‌کرد و این چیزی نیست که بر کسی پوشیده باشد، امّا متأسفانه امروز از طریق رسانه چنین القا می‌شود که طبّ سنتی در درمان بیماری‌ها حرفی برای گفتن نداشت و تنها در سایه پیشرفت و رویکرد جامعه ما به پزشکی وارداتی بود که توانستیم بیماری‌ها را علاج کنیم. برنامه «روزگار قریب» که چندی پیش از سیما پخش شد در رویکردی تأمل برانگیز سیاستی را دنبال می‌کرد که نتیجه‌ای جز انکار علم و تمدن بزرگانمان به همراه نداشت. شخصیت دکتر قریب که یکی از پزشکان خبره بودند، برای ما بسیار ارزشمند است امّا آیا صحیح است در جریان معرفی سیر زندگی یک شخصیت بزرگ، علوم ارزشمند و میراث دانشمندان خود را به سخره بگیریم؟

برنامه دیگر که باز این سیاست استعماری را دنبال می‌کند، سریال «پرستاران» است که از سیما نیز پخش شد. در این سریال به بینندگان چنین القا می‌شود که انسان همیشه و در همه حال نیازمند مراجعه به مراکز پزشکی است؛ یعنی انسان سالم یافت نمی‌شود. البته بر اساس برنامه‌های غذایی که غرب برای ما طراحی کرده است انسان سالم واقعاً یافت نمی‌شود. امّا آیا انسانی که می‌خواهد خود را از چاه بیرون بکشد به چاله می‌رود؟ آیا این معالجه‌ها در ادامه روند القای دوباره بیماری به جان بیمار نمی‌باشد؟ آیا ما تنها برای دوره کوتاه سلامتی به پزشک نیازمندیم؟ پس کی انسان سلامت کامل خود را باز خواهد یافت؟ مگر نشنیده‌ایم که در زمان رسول اکرم(ص) به دلیل عمل به دستورات اسلام پزشکان از نبود بیمار گله‌مند بودند. پس چرا به آن‌ همه علم و دانش که از بروز بیماری‌ها ما را مصون می‌دارند کمترین توجهی نمی‌کنیم؟ مطلب دیگر اینکه در این برنامه به گونه‌ای پزشکی امروزی را مسلّم و بدون خدشه معرفی می‌نماید که حتی در ذهن بیننده جایی برای ایجاد تردید نسبت به آن باقی نمی‌گذارد، امّا آیا پزشکی امروز چنین جایگاهی که ما برای آن ساخته‌ایم می‌تواند داشته باشد؟ آیا جایی برای کنکاش در هویّت واقعی صهیونیسم جهانی که نقاب سازمان بهداشت را به چهره زده و با حالتی دلسوزانه نگران وضع بهداشتی جهان است، باقی نیست؟ آیا زمان آن فرا نرسیده است که به خود بیاییم و قدری درباره آنچه بر سر ما می‌آورند تفکر نماییم؟ تا کی باید مقلّد چشم و گوش بسته باقی بمانیم؟

همچنین ببینید

لوشاتو

لوکاشنکو: به پریگوژین گفتم که نیروهای واگنر مثل حشره له خواهند شد

رئیس جمهور بلاروس تأکید کرد که به رئیس واگنر در مورد نابودی اعضای گروه هشدار …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *