یا لثارات الحسین علیه السلام
مجتبیالساده / مترجم: ابوذر یاسری
فتح محمدی، فتح حسینی، فتح مهدوی
در روایات اهل بیت(ع) آمده است، در روز ظهور امام مهدی(ع) که مصادف با عاشورای آن سال است، یاران آن حضرت(ع) پرچمهایی را با شعار «یالثاراتالحسین؛ ای خونخواهان حسین» برمیافرازند و با بلندترین صداها آن شعار را سر میدهند، زیرا آن روز، روز شهادت جدّ مظلوم آن حضرت ـ امام حسین(ع) ـ است. میتوان گفت که قیام
سیدالشهدا و قیام امام مهدی(ع) در هدف با یکدیگر مشترکاند. قیام امام حسین(ع) در واقع از زمینههای قیام مهدوی و فرا رسیدن روز موعود آن؛ و به عبارت دیگر بخشی از طرح خداوند جهت آماده نمودن امت (اسلامی) برای روز مورد انتظار است. همچنان که قیام امام مهدی(ع) نیز در دفاع از هدف حسین(ع) و انتقام از ظالمان آن حضرت به منظور تحقق مقصود اساسی مشترک بین ایشان که عبارت از استقرار قسط و عدل و برچیدن ظلم و جور، انحراف و کفر است، صورت خواهد پذیرفت. بنابراین، در صحت و تناسب اطلاق شعار«یالثارات الحسین» بر قیام امام عصر(ع)، تردیدی باقی نمیماند. به ویژه آن که مهمترین مناسبت ممکن برای گفتوگو از امام حسین(ع) و اهدافشان، روز شهادت آن حضرت(ع) ـ دهم محرم ـ است و از اینجا معلوم میشود که در تعیین روز عاشورا به عنوان روز ظهور، حکمتی نهفته است. علاوه بر این، وجود امام حسین(ع) در کالبد امت اسلام ـ خصوصاً ـ و در تمام بشریت ـ عموماً ـ همواره و در همه سطوح آن تا به حال و آینده، زنده و تپنده است، و روح قیام، فداکاری و اخلاص را به نسلها الهام میکند. از آنجا که شعار «یالثارات الحسین» نشانههای بزرگ و آشکاری از اهداف و مقصد امام مهدی(ع) را در خود دارد، لازم است تا شرایط دو قیام، اهداف و نقاط مشترک آن دو را بشناسیم. ضمن توجه به این نکته که آرمان هر دو قیام، تحقق اسلام و شریعت والای آن میباشد.
اما قبل از آن ناگزیر از شناختن روش رسول اکرم(ص) در «فتح مکه» و ارتباط آن با «فتح حسینی» و «فتح مهدوی»(ع) هستیم، زیرا این سه فتح، در حفاظت و نگهداری دین اسلام نقش مؤثری داشتند.
۱. فتح محمدی (مکّه)
خداوند متعال در کتاب آسمانی خود فرموده است:
إذا جاء نصرالله والفتح ٭ و رأیتالناس یدخلون فیدین الله أفواجاً…١
چون یاری خدا و پیروزی فرا رسد، و ببینی که مردم دسته دسته در دین خدا درآیند…
و او همچنین فرموده است:
إنّا فتحنا لک فتحاً مبیناً.۲
ما تو را پیروزی بخشیدیم، [چه] پیروزی درخشانی!
اما [سؤال این است که] جبهه اصلی رو به روی پیامبر(ص) کدام گروه بودکه فتح مکه ـ محل بعثت و آغاز دعوت پیامبرـ را چندین سال به تأخیر انداخت، تا آن که به سبب اهمیت مسئله سال فتح مکّه، از سوی آن حضرت(ص) «سال پیروزی» نام گرفت. برای توضیح مسئله اصلی که پیامبر اکرم(ص) با آن مواجه بود، لازم است به وقایع سال موسوم به «عام الفیل» (570 م) ـ سال ولادت رسول خدا(ص) ـ باز گردیم.
وقتی که «ابرهه» پادشاه یمن، قصد حمله به مکه مکرمه و انهدام بیتالله الحرام ـ کعبه ـ را نمود، اهالی مکه، منازل خود را ترک کردند و به کوههای اطراف پناه بردند. در آن حال بود که بزرگ آنان ـ عبدالمطلب ـ این عبارت را به زبان راند که «کعبه پروردگاری دارد که از آن محافظت مینماید».
آنگاه خداوند معجزه خود را برای حفظ کعبه شریف آشکار ساخت، و پرندگان ابابیل را همراه با سنگ ریزههای سجّیل ـ درشتتر از عدس و ریزتر از نخود ـ بدان جا فرستاد.
پس از این واقعه بود که نظریه جدیدی در اذهان مردم ریشه دواند، و آن عبارت از وجود نوعی تلازم بین تقدس کعبه و سروری قریش بر مکّه بود. عاملی که باعث شکلگیری قوت ادبی و در نتیجه نفوذ قریش نزد دیگر قبایل عرب شد. آنان به دلیل آن که زائران خود را مجاور و محافظ بیتالله میدانستند، لذا نفوذ ادبی قریش، دشوارترین مانعی بود که در آغاز دعوت و همچنان در مدت سیزده سال حضور پیامبر(ص) در مکه بر سر راه آن حضرت قرار داشت. تا آنجا کهاندک بودن اسلام آورندگان، نه از ضعف در شیوههای تبلیغ یا کاستی در آن، بلکه به دلیل وجود و استمرار همین تفکر رسوخ یافته یعنی نسبت قائل بودن بین تقدس کعبه و سیادت قریش بر مکه، بود. از این جا حکمت هجرت آن حضرت(ص) به یثرب آشکار میشود. و به دلیل شناخت این حقیقت از سوی آن رهبر بزرگ(ص)، در صلح حدیبیه با قریش بر این پیمان گرفت که واسطهگری قریش از رابطه میان او و دیگر اعراب برداشته شود، قریش دست از توسعه نفوذ ادبی خود در میان اعراب، به منظور ممانعت از ارتباط آنان با پیامبر بکشد، و تبلیغات دروغ خود را علیه پیامبر و دین او متوقف سازد.
پیروزی پیامبر اکرم(ص) بر قریش و فتح مکه در سال هشتم هجری، دشوارترین مانع را از راه پیشرفت و انتشار اسلام برداشت. این امر حاصل از بین رفتن تلازم ذهنی مذکور از افکار مردم بود. به همین دلیل، مردم بدون زحمت و مشقت گروه گروه به دین خدا وارد شدند. بر همین اساس سال فتح مکه، «عامالفتح» عنوان گرفت، و آن به دلیل کثرت ورود قبایل عرب بر پیامبر اکرم(ص) جهت اعلام پذیرش ولایت و رهبری ایشان و گردن نهادن به اسلام بود. بدین ترتیب حضرت محمد(ص) رهبر بلا منازع جزیرهالعرب گردید.
۲. فتح حسینی
رسول خدا(ص) رهبر و فرمانده عالی حکومت اسلامیبودند. خداوند متعال، شایستگیها و اختیارات فراوانی را به آن حضرت(ص) اعطا کرده بود که تصدی این مسئولیت بزرگ برایش امکانپذیر شده بود. خدای متعال فرموده است.
النبّی أولی بالمؤمنین من أنفسهم.۳
پیامبر به مؤمنان از خودشان سزاوارتر [و نزدیکتر] است.
و فرموده است:
فاحکم بینهم بما أنزل الله و لا تتّبع أهواءهم.۴
پس میان آنان بر اساس آنچه خدا نازل کرده حکم کن، و از هواهایشان پیروی مکن.
از این جا روشن میشود که رسول خدا(ص) دارای دو رهبری دینی و اجرایی (سیاسی) بودند. که ارتباط آن حضرت(ص) با عوالم دیگر از طریق وحی ـ یگانه منبع تشریع ـ مسئولیت ابلاغ رسالت خداوندی را به ایشان واگذار کرد، همچنان که تصدی رهبری امت اسلامی آن حضرت(ص) را تنها مسئول اجرایی شریعت نمود.
خداوند متعال میفرماید:
إنّا أنزلنا إلیک الکتاب بالحقّ لتحکم بینالناس بما أراک الله.۵
ما این کتاب را به حقّ بر تو نازل کردیم، تا میان مردم به [موجب] آنچه خدا به تو آموخته داوری کنی.
بنابراین وظیفه پیامبر(ص) صرفاً به ابلاغ رسالت محدود نمیشد، بلکه رهبری مسلمین و اجرای شریعت الهی را در سراسر زمین، در بر میگرفت. مسلمانان نیز ملزم به اطاعت از پیامبر(ص) که اطاعت خداوند سبحان شمرده میشود، هستند.
خداوند فرموده است:
یا أیّها الذین ءامنوا أطیعوا الله و أطیعوا الرسول و اُولیالأمر منکم فإن تنازعتم فی شیءٍ فردّوه إلی الله و الرسول إن کنتم تؤمنون بالله و الیوم الآخر.۶
ای کسانی که ایمان آوردهاید، خدا را اطاعت کنید و پیامبر و اولیای امر خود را [نیز] اطاعت کنید. پس هر گاه در امری [دینی] اختلاف نظر یافتید، اگر به خدا و روز بازپسین ایمان دارید، آن را به [کتاب] خدا و [سنت] پیامبر عرضه بدارید.
از این آیه و آیات دیگر وجوب اطاعت از پیامبر اکرم(ص) آشکار میشود. این اطاعت علاوه بر حوزه تشریع، آنچه را که آن حضرت (ص) به عنوان حاکم و رهبر میفرماید، نیز در بر میگیرد و آن واجب است، زیرا خداوند متعال نسبت به آن امر نموده است. لذا حکومت اسلامی جزئی از اجزای دین محسوب میشود. پس از رحلت رسول خدا(ص) تلازم فکری جدیدی در اذهان مردم شکل گرفت و آن عبارت بود از این که میان قداست پیامبر(ص) و تعالیم اسلامی از یک سو و قداست خلیفه پیامبر یا کسی که بر مسند حکومت تکیه میزند، دلالت وجود دارد البته در اصل، جانشین رسولالله(ص) باید از هیبت، احترام و وقار ویژهای برخوردار باشد، زیرا او قائم مقام و جانشین رسول خدا(ص) در امر رهبری امت و حفظ دین بر اساس اصول صحیح آن است. در نتیجه اوصافی همچون هیبت پس از رسول خدا(ص) به خلیفه ایشان نیز انتقال مییابد، جز آن که تمام آنچه گفتیم تنها درباره خلیفه مشروع (بر حق) و بر اساس فرمان خدا و رسول صادق است. و در اصل، چنین خلیفهای عالمتر، فهیمتر در امر دین، با تقواتر و شایستهتر بوده، ولیامر مسلمین، و مرجع رسمی آنان در امور دین و دنیای ایشان است. اما باکمال تأسف رایج شدن روش زورگویی و کسب ظالمانه و غاصبانه خلافت، باعث شد شأن و جایگاه بلندی که از اوصاف خلیفه مشروع بود، به خلیفه غالب (نامشروع)، تسری پیدا کند؛ خلیفهای که هیچ گونه دلیلی بر مشروعیت خلافتش جز قوه قاهره وجود نداشت. از آن جا که خلیفه ـ حاکم یا امیر ـ جانشین رسول خدا(ص) محسوب میشد، از تمام امکانات در اختیار آن حضرت(ص) بهره میبرد. همچنین بدین واسطه تقدس و جایگاه معنوی که اختصاص به پیامبر(ص) داشت، به وی انتقال مییابد. به تدریج این قداست در اذهان مردم رسوخ یافت، به حدی که توجیهات و تعلیمات صادر شده از سوی حاکم نامشروع، جزء محکمترین دستورات دین شمرده میشد، و به دلیل قداست خلیفه پیامبر(ص) قداست مییافت، هر چند که بسیار از احکام اصیل دین به دور بود. بدین ترتیب فرامین و دستورات حکام اموی ـ همچون معاویه و یزید ـ گونه ای از دین یا تعالیم دینی، و نه احکامی انحرافی و خارج از آن، شناخته شد. در چنین شرایطی بود که خطر و بحران امت اسلام را فرا گرفت و گریزی از انجام قیامی مجاهدانه به منظور کشف حقیقت و ابطال تلازم فکری مذکور، بین قداست حاکم و تعالیم حکومتی او، نبود.
امام حسین(ع) نسبت به این حقیقت آگاه بود و میدانست که تاریخ از ایشان انتظار باز گرداندن امور به جایگاه اصلیاش را دارد. و سیدالشهداء(ع) حرکت خود را به سمت هدف رفیع و مقصد بلند خویش آغاز نمود، در حالی که مصداق این گفتار بود که:
إن کان دین محمّدٍ لم یستقم إلاّ بقتلی فیا سیوف خذینی.
چنانچه دین محمد(ص) جز با قتل من پا برجا نمیماند، پس ای شمشیرها مرا دریابید.
حسین(ع) پس از آن که دانست دفع خطرهایی که دین جد بزرگوارش را نشانه رفته، جز با شهادت او ممکن نیست، ایستادگی جاودانه خویش را به ظهور رساند. لذا حسین(ع) تجسم آن مسئولیت شرعی و تاریخی بود که بر دوشش قرار داشت و از همین رو بود که خود فرمود:
إنّی لم أخرج أشراً و لا بطراً و إنّما خرجت لطلب الإصلاح فی أمّه جدی، [أرید أن] آمر بالمعروف و أنهی عن المنکر.
همانا من، برای هواپرستی و از روی زیادهخواهی خارج نمیشوم (قیام نمیکنم). [من] تنها برای اصلاح در امت جدّم قیام کردم. [میخواهم] تا امر به معروف و نهی از منکر نمایم.
پس شعار و هدفی که انقلاب امام حسین(ع) از آن سرچشمه گرفت، اصلاح در امت رسول خدا(ص) بود. چیزی که بازگشت امت را به روش اسلامی صحیح، تضمین مینماید. از این جا در مییابیم که انقلاب امام حسین(ع) طوفانی در برابر دشمن داخلی خطرناکی بود که کیان امت را تهدید، قدرت آن را تضعیف و آن را از درون سست میساخت، زیرا نیرنگ داخلی از توطئه خارجی خطرسازتر است.
انقلاب سیدالشّهدا(ع) (فتح حسینی) انقلاب آزادسازی امت بود، همچنان که انقلاب در ارزشهای دین بود و با خود تفکر، آگاهی، هوشیاری و مسئولیت تاریخی را به همراه داشت. از همین رو، نه تنها هیچ حاکمی پس از انقلاب امام حسین(ع) نتوانست، فقه، فقاهت، فرهنگ، وحی و یا قرآن و تفسیر آن را دست آویز خود نماید، بلکه میان حکومت و سلطنت (اجرایی) و عناوینی همچون: حاکم، ملک، خلیفه، امیرالمؤمنین، ولیامر، یا هر عنوان دیگری که بر خلفای غیر مشروع اطلاق میشد، با احکام شرع و تعالیم اسلامی فاصله ایجاد شد. از این جاست که عظمت نهضت و قیام امام حسین(ع) تا اندازهای روشن میشود، که عبارت بود از: ابطال تلازم فکری و ذهنی ایجاد شده میان قداست شریعت اسلامی و قداست کسی که به عنوان خلیفه رسولالله(ص) بر کرسی حکومت تکیه میزد. به دنبال این امر حرکتها و قیامهای دیگری پس از نهضت امام حسین(ع) شکل گرفت. قیامهایی همچون: توابین، مختار ثقفی و … لذا شایستهتر آن است که نهضت و قیام امام حسین(ع) را فتح حسینی بنمایم.
۳. فتح مهدوی
شعار «یالثارات الحسین» که در آغاز ظهور امام مهدی(ع) مطرح خواهد شد، نقاط مشترک بین اهداف این قیام را با قیام سیدالشهداء(ع) آشکار میسازد. بدین گونه که قیام امام مهدی(ع) بازگرداندن اسلام کاملاً خالص و پاک است همچنان که رسول اکرم(ص) آن را آوردند. از این هدف در بعضی از روایات شریف با عنوان «رواج اسلام جدید به دست امام مهدی(ع)» یاد شده است، و این همان نقطه ارتباط میان فتح مهدوی و فتح حسینی، و همچنین قبل از آن، فتح محمدی(ص) است. بنابراین درست است که بگوییم فتوحات حقیقی در تاریخ اسلامی سه مورد است: محمدی، حسینی و مهدوی. اینها در اصل فتوحاتی فکری و عقلی هستند که حقایقی را برای ما تبیین میکنند و اهداف شریعت اسلام را ـ هر چند با ظاهری نظامییا سیاسی ـ محقق میسازند.
نقطه مهم در روش امام مهدی(ع) اجرای کامل و اعمال دقیق دین است. آن حضرت(ع) وظیفه دارد تا سعی و تلاش همه پیامبران، رسولان الهی و جانشینانشان را بنماید، اهداف و مقاصد ایشان را محقق فرماید، تا همه ساکنان کره زمین از ادیان و مذاهب گوناگون به دین حقیقی خداوند ـ آنچنان که پیامبر اکرم، حضرت محمد(ص) آورده است ـ هدایت شوند. همچنین آن حضرت(ع) وظیفه دارد تا حکومتی فراگیر در سراسر جهان تشکیل دهد، که جمله سرزمینها و آبادیهای زمین را در بر گرفته و همه انسانهای واجد شرایط را در خود جای دهد. همچنین موظف است تا منظومه
الهی ـ احکام شریعت اسلامی ـ را به عنوان قانون نافذ و لازم الاجرا در سراسر حکومت جهانیاش قرار داده، عدل مطلق را حاکم سازد، و توانگری و بینیازی جمیع ساکنان این حکومت را تأمین نماید. اینها اهداف و وظایفی است که هیچ کس قبل از حضرت مهدی(ع) بدان مکلف نشده است.
امام منتظر(ع) در بدو ظهور خویش، با مشکلات و سختیهای فراوان و متعددی از سوی جهان اسلام مواجه خواهد شد؛ مشکلاتی که برخاسته از تنوع مذاهب، اختلاف و تشتت آراء است. در طول چهارده قرن انتقال سنت نبوی(ص)، از طریق احادیث و روایات، وجود موارد مجمل و مبین، و عام و خاص، به علاوه تأثیر عوامل بیرونی مانند اهداف و منافع سیاسی و بروز هواها و امیال نفسانی، موجب اختلاف آرای علما بوده است. گاه توصیه رهبران سیاسی در اجتهاد مجتهدان مؤثر افتاده و سبب ترجیح بعضی از روایات بر برخی دیگر، و یا اسقاط (بی اعتبار شمردن) بعضی از احادیث شریف یا تجاهل نسبت به وجود آن، به ویژه در هنگام تعارض با منافع و مصالح شخصی و یا سیاسی شده است. به علاوه اجتهادات مخصوص و ویژه [مذهبی] در مذاهب مختلف اسلامی و احکام آن، که هر فرقهای رویکرد خاصی به اسلام بنا نهاده، به موجب آن به تأویل آیات متشابه قرآن کریم پرداخته و آن را مبنای آیات محکم قرار داده است. بدین ترتیب مسلمانان به فرق و مذاهب گوناگونی تقسیم شده، و در خلال سالهای طولانی، برخی از ایشان به تکفیر برخی دیگر پرداختند، خونهایشان بدین سبب ریخته شد، هر کس مخالف رأی و نظری بود به قتل رسید و سرزمینهایشان تخریب شد. اما چگونه ممکن است امام مهدی(ع) مسلمین را بر توحید کلمه گرد آورد و ایشان را به پیروی از تعالیم اسلام، مطابق آنچه رسول خدا(ص) آورده است، وادار نماید، در حالی که این اختلافات وجود دارد؟
به علاوه این امرچگونه ممکن است با وجود اکثریت غیر مسلمان… در برابر اقلیت مسلمان؛ با وجود تنوع و تشتت ادیان و مذاهب در سطح جهان؛ اعم از ادیان آسمانی با مذاهب گوناگون، ادیان غیر آسمانی، و بی دین (لاییک)ها، به علاوه وجود انحرافات اجتماعی، اخلاقی، اقتصادی، سیاسی، استضعاف فکری و بیماریهای روانی، همچنین سختیها و موانع ـ نظامی و غیر نظامی ـ که امام(ع) در عرصههای گوناگون (همچون: فقر، بیماری، قتل، کشتار، فساد، جهل، ظلم، آزار و شکنجه، کفر، بحرانهای طبیعی، فزونی فتنهها، گرسنگی، کمبود امنیت، ستم و …) با آن مواجه خواهند شد، به علاوه مواجه شدن با منافع مردم و حکومتها در سطح جهان…
هنگامیکه امام مهدی(ع) قیام نماید، انقلاب بزرگی را بر ضد باطل ـ با تمام نشانهها و معانی آن ـ، و بر ضد ظلم ـ با همه جبهههای گمراهکنندهاش ـ اعلام میدارد. آنگاه اقدامات مبنایی و قدرتمند خود را به همراه نشانههای بزرگ آغاز مینماید، تا بدان وسیله، واقعیات گوناگونی که مسلمین و دیگر ساکنان زمین درون آن زندگی میکنند و در طول زمان در عقلها و اذهانشان رسوخ یافته، زایل شود. آن حضرت(ع) به اقداماتی دست خواهند زد که علایم و نشانههای فکری و عقلی آن، اگرچه با ظاهری سیاسی و نظامی حقایق اصیل را روشن گرداند تا بدان وسیله تصورات و اوهام غیر حقیقی، و تلازمات باطل موجود در اذهان مردم ـ مسلمان یا غیر مسلمان ـ زدوده شود. پس، طوفانهای بزرگی در عقل و جان انسانها ایجاد میشود که حقیقت را برای ایشان پس از آن که در تاریکی غفلت بودهاند، آشکار نماید.
در آن هنگام فتح آن حضرت(ع) به آسانی صورت گرفته، و فرمانشان در عالم اسلام گردن نهاده خواهد شد (در مدت زمان ۸ ماه، آن طور که روایات توضیح دادهاند) و حاکمیت امام مهدی(ع) در مدت کوتاهی با همکاری مسیح(ع) در سراسر جهان استقرار خواهد یافت؛ امر مهم و بزرگی که ایجاد قسط و عدل در سراسر زمین، منوط به آن است.
پینوشتها:
۱. سوره نصر (۱۱۰)، آیه ۲ – ۱.
۲. سوره فتح (۴۸)، آیه ۱.
۳. سوره احزاب (۳۳)، آیه ۶.
۴. سوره مائده (۵)، آیه ۴۸.
۵. سوره نساء (۴)، آیه ۱۰۵.
۶. سوره نساء (۴)، آیه ۵۹.
ماهنامه موعود شماره ۷۲