دنیا، نمایشگاهى است از زیبایىها و زشتىها زیبایىهایى که یزدان آفرید و پلشتىهایى که انسان آفرید و هر دو هم بسیارند؛ و فاطمه (سلام الله علیها) مىفرمود: «از دنیاى شما، سه چیز را دوست مىدارم که یکى از آنها قرآن را با توجه خواندن است.»
به گزارش موعود به نقل از فارس، زهرا در برابر پروردگار، کوچکى کوچکترین موجود – انسان – و بزرگى بزرگترین معبود – خدا – را مىدید و از کوتاهى خویش در انجام فرمانهاى الهى مىهراسید؛ آن چنان که یزدان در برابر فرشتگانش به او افتخار مىکرد و مىفرمود: «به کنیزکم فاطمه بنگرید، چگونهاندامش از هراس [احتمال کوتاهى در برابر] من مىهراسد؟!
آن هم زهرایى که پیامبر(صلی الله علیه واله) درباره ی او فرمود: «خداوند اندام و دل فاطمه را از خداباورى و یقین، سرشار کرده است.»۲ بانویى که در آسمان ایمان چنان اوج گرفته بود که ایمان و باور به او، در ردیف ایمان و باور به پیامبر(صلی الله علیه واله) و آفریدگار محسوب مىشود.در گفت وگویى طولانى، روزى به پدر گفت: «پدرم! جانم فدایت! براى چه گریه مىکنى؟ و او برایش آیههاى چهل و سوم و چهل و چهارم سوره ی حجر را خواند که جبرئیل آورده بود: “و دوزخ، میعادگاه همه ی آنهاست. هفت در دارد و براى هر درى، گروه معینى از آنها تقسیم شدهاند.”»
فاطمه(سلام الله علیها) به رو، بر زمین افتاد و بارها گفت: «واى بر کسى، واى بر کسى که وارد دوزخ شود!»۳ اگر از نشانهها و عوامل و مراحل و موانع و آثار اخلاص و یا از تفاوت مخلَص و مخلِص به بهانه ی این که جاى بحثش این جا نیست بتوان گذشت، اما از توضیح حقیقت اخلاص نمىتوان گذشت.حقیقت اخلاص، فقط خدا را در نظر داشتن است و فقط براى او کار کردن. اخلاص، آزادى از وابستگى به مدح و ستایش دیگران است و خالى بودن از هواى نفس.اخلاص، یکى بودن ظاهر است و باطن، درون است و برون؛ و زهرا(سلام الله) در اوج قله ی اخلاص بود.
او در جواب پدرش که مىفرمود: «دخترم، هم اکنون جبرئیل در نزد من است و از جانب خدا پیام آورده که هر چه بخواهى تحقق مىیابد، مىگوید: “مرا جز خود او هیچ تمنایى نیست.”»۴ با این که سه روز، خود و فرزندانش هیچ نخورده بودند، پیراهنش را نزد یک یهودى گرو مىگذارد تا سائلى را از خانه ی خود نرانَد.وقتى سلمان اصرار مىکند کمى از نان و خرما را خود بردارد، مىگوید: «سلمان، این کار را فقط براى خدا انجام دادم، از این رو هیچ از آن بر نخواهم داشت.»
راوى مىگوید: «از حسین بن روح – یکى از نواب امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) – پرسیدم: رسول خدا(ص) چند دختر داشت؟ او گفت: چهار دختر. پرسیدم: کدام یک از همه بافضیلتترند؟ جواب داد: فاطمه. پرسیدم: با این که او از همه ی فرزندانش کوچکتر بوده و کمتر مصاحبت رسول را درک کرده، چرا او بافضیلتتر است؟ حسین بن روح جواب داد: به سبب دو خصلت که خداى سبحان مخصوص او گردانیده بود.
یکى این که وارث رسول خدا(صلی الله علیه واله) بود و دیگرى این که نسل رسول خدا(صلی الله علیه واله) از ذریه ی اوست و خداوند سبحان اینها را به او ارزانى نداشت مگر به دلیل اخلاص در نیت او.”» پس با هم به کلام این عبد مخلَص خدا گوش مىسپاریم: کسى که عبادت خالصانه ی خود را به سوى خدا فرستد، پروردگار بزرگ برترین مصلحت او را به سوى او خواهد فرستاد.۵
روزه
روزهدارى را تنها دم فرو بستن از خوردن و آشامیدن نمىدانست و مردمان را به ژرفاى روزهدارى توجه مىداد: «اگر روزهدار زبان، گوش، چشم و دیگر اعضایش را [از گناه] حفظ نکند، روزه چه فایدهاى برایش دارد؟»۶
امام رضا(علیه السلام) در سخنى فرمود: «دوستان شیعه ی من! هرگاه ماهِ شب اوّل رمضان را دیدید، با دستان خود به آن اشاره نکنید؛ بلکه رو به قبله قرار گیرید، دستان تان را به سوى آسمان بگشایید و رو به ماه بگویید: “خداى ما و تو خدایى است که پرورش دهنده ی جهانیان است. خداوندگارا! ماه را براى ما، ماه نوى فرخندگى قرار بده و به ما توفیق روزه گرفتن در ماه رمضان عطا فرما. ما را به سلامت بدار؛ در آسایش و بهبود. ما را به پیروى خویش وادار کن؛ زیرا تو بر هر کارى توانایى.”» سپس حضرت فرمود: «فاطمه – بانوى بانوان جهان – هر سال این نیایش را بر لب مىآورد.»
روزى به همسرش گفت: «اى ابا الحسن! از پدرم شنیدم که مىفرمود: “اشک، خشم خداوند را فرومىنشاند؛ و قبر، باغى از باغستان بهشت نخواهد بود، جز هنگامى که آدمى از بیم [کارهاى زشت خود در برابر] خداوند مىگرید و یزدانِ عزیزِ جبران کننده [ی نیکى انسانها]، مىداند که من از [کوتاهى خود در برابر] پروردگار مىگریم.”»
امام(علیه السلام) نیز گریست. فاطمه با دستانش اشک او را برگرفت و بر رخسار خود مالید و گفت: «اى ابا الحسن! اگر اندوهگینى میان مردمى بگرید، آفریدگار [به خاطر او] آن مردمان را مىبخشاید. پسرعمویم! تو اندوهگینى و من اشک تو را بر چهرهام مالیدم تا آمرزش خداوندى مرا فراگیرد.»
قرآن
دنیا، نمایشگاهى است از زیبایىها و زشتىها؛ زیبایىهایى که یزدان آفرید و پلشتىهایى که انسان آفرید و هر دو هم بسیارند؛ و فاطمه(سلام الله علیها) مىفرمود: «از دنیاى شما، سه چیز را دوست مىدارم که یکى از آنها قرآن را با توجه خواندن است.»
سلمان مىگوید: «روزى به درِ خانه ی بانو آمدم، صدایش را شنیدم که مشغول خواندن قرآن بود.»۱۰مىفرمود: «کسى که سوره ی “حدید”، “واقعه” و “الرحمان” را بخواند [و در مفاهیم عمیق آن بیندیشد و عمل کند]، در ملکوت آسمانها و زمین او را “ساکن بهشت” مىنامند.»۱۱اگر موقعیتى مناسب رخ مىداد، با معرفى قرآن، به عنوان نسخه ی بهبودبخش بیمارىهاى انسان در طول تاریخ، اندیشهها را به مهمانىِ این درمان گر مىبرد:
«حجتهاى آن آشکار است و آن چه درباره ی ماست پدیدار. و برهان آن روشن. و از تاریکى گمان به کنار. و آواى آن در گوش، مایه ی آرام و قرار. و پیرویش ره گشاى روضه ی رحمت پروردگار و شنونده ی آن در دو جهان رستگار.»«دلیلهاى روشن الهى را در پرتو آیتهاى آن توان دید و تفسیر احکام واجب او را از مضمون آن باید شنید. حرامهاى خدا را بیان دارنده است، و حلالهاى او را رخصت دهنده و مستجاب را نماینده و شریعت را راه گشاینده و این همه را با رساترین تعبیر گوینده و با روشنترین بیان رساننده.»
او حتى وصیت مىکند در شب اوّل قبر، امیرالمومنین على(علیه السلام) بر سر مزارش زیاد قرآن بخواند و دعا کند.۱۴و از همین انس او با قرآن بود که فضه، خادمه ی او، تا بیست سال به غیر از قرآن لب نگشود و جز با قرآن پاسخ نداد.۱۵ و باز از همین انس او با قرآن بود که در صحراى محشر هم قرآن را زمزمه مىکند.۱۶ تا آن جا که حتى در هنگام داخل شدن به بهشت هم آیات قرآن را مىخواند.
نماز
«حسن بصرى» گوید: «در دنیا عابدتر از فاطمه نیست. او آن قدر براى نماز سرپا مىایستاد که پاهایش ورم مىکرد.»
رسول خدا(صلی الله علیه واله) مىفرمود: «وقتى زهرا در محراب عبادت مىایستاد، همچون ستارهاى براى ملائکه ی آسمان مىدرخشید.»
فرزند زهرا(سلام الله علیها) حسن مجتبى(علیه السلام) مىگوید: «دیدم مادرم شب جمعه در محراب به عبادت ایستاد و مدام رکوع و سجده مىکرد تا صبح دمید.»او حتى شب عروسى از همسرش مىخواهد با هم در برابر پروردگار به نماز بایستند و او را بپرستند.
عصر روزى که شب آن، شب قدر بود، بچهها را به استراحت وامىداشت، غذاى اندکى به آنان مىداد تا سنگین نشوند و بتوانند با بیدارى در شب قدر، از گشایشهاى آن شب بهرهمند شوند و مىفرمود: «ناکام، کسى است که از خیر آن شب محروم بماند.»با توجه به آن همه پاىفشارى بر نماز در اسلام، در سؤالى از پدرش کیفر کسى را که به نماز بىاعتنایى مىکند جویا شد: «مرد یا زنى که نمازش را سبک مىشمارد، چه کیفرى دارد؟» پاسخ داد: «اى فاطمه! مرد یا زنى که نمازش را خوار مىشمارد، آفریدگار او را به پانزده خصلت گرفتار مىکند: ششتاى آنها در این سراست، سهتاى آنها هنگام جان دادن، سهتاى آنها در گور و سهتا در رستاخیز؛ هنگامى که از قبر برمىخیزد.
آن خصلتهایى که در همین سرا به آنها گرفتار مىشود این است: آفریدگار برکت را از عمرش مىستاند، برکت را از روزىاش مىبرد و سیماى شایستگان را نیز از چهرهاش مىزداید. هر کارى که مىکند بىپاداش است. دعایش از آسمان بالا نمىرود و از دعاى پارسایان بهرهاى ندارد. آن ویژگىهایى که هنگام مرگ به سراغش مىآیند این است: خوار مىمیرد، گرسنه مىمیرد و چنان تشنه جان مىسپارد که اگر تمام رودخانههاى جهان را بنوشد، باز تشنگىاش برطرف نمىشود. خصلتهایى که در قبر بدانها مبتلا خواهد شد عبارتند از: یزدان، فرشتهاى بر او مىگمارد که او را بیازارد، گور بر وى تنگ خواهد شد و قبرش تاریک خواهد بود.
اما گرفتارىهاى پس از بیرون آمدن از گور آن است که: خداوند فرشتهاى را مأمور او مىکند که وى را به صورت بر زمین بکشاند، در حالى که مردم به او مىنگرند. حساب دشوارى از وى مىکِشند و یزدان نه او را [با مهربانى] نگاه مىکند، نه [از گناهان] پاکش مىگرداند و شکنجهاى دردناک براى او مهیاست.مسجدسازى در ترویج فرهنگ نماز نقش دارد از همین روى حضرت زهرا(سلام الله علیها) یکى از کارهاى جوانمردانه را مسجدسازى مىدانست.۲۳مىفرمود: «پیامبر به من نماز شب چهارشنبه را چنین آموخت:
کسى که شش رکعت [سه نماز دو رکعتى] بخوانَد، در هر رکعت حمد و آیه ی بیست و ششم و بیست و هفتم از سوره ی آل عمران «قل اللهم مالک الملک تؤتى الملک من تشاء … بغیر حساب» را [به جاى سوره ی توحید] قرائت کند و هنگامى که نمازش به پایان رسید بگوید: «جزى اللّه محمداً و هو اهله» [خداى، محمد را پاداش دهد که سزاوار آن است]، آفریدگار گناهان هفتاد ساله ی [غیر از حق الناس و غیر از گناهانى که جبرانش لازم است مثل نماز و روزه قضا و …] او را مىبخشاید و پاداش بىشمارى به او مىبخشد.»
روایت شده است که هرگاه انسان از درگاه حضرت حق تعالى حاجتى داشته و سینهاش از آن تنگ شده باشد، دو رکعت نماز بخواند و وقتى سلام نماز تمام شد، سه مرتبه تکبیر بگوید و سپس تسبیح حضرت فاطمه-ی زهرا(سلام الله علیها) را بخواند. بعد از آن، به سجده برود و صد مرتبه «یا مولاتى یا فاطمهُ أغِیثِینى» بگوید. سپس صورت طرف راست را روى زمین بگذارد و توسل فوق را صد مرتبه بگوید. سپس صورت طرف چپ را بر زمین بگذارد و صد مرتبه همین ذکر را تکرار کند، بعد از آن مجدداً به سجده برود و صد و ده مرتبه این توسل را بازگوید و حاجت خود را بیان کند. محققاً خداوند آن را برآورده خواهد کرد.
نماز حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) دو رکعت است. در رکعت اوّل، یک مرتبه حمد و صد مرتبه «إنّا أنْزَلْناهُ فى لَیْلَهِ الْقَدْرِ» و در رکعت دوم یک مرتبه حمد و صد مرتبه «قُلْ هُوَ اللّهُ أحَد» و پس از سلام، تسبیح حضرت زهرا(سلام الله علیها) را بگوید و بخواند: «سُبْحانَ ذِى العِزِّ الشّامِخِ المُنِیفِ، سُبْحانَ ذِى الجَلالِ الباذِخِ العَظیمِ، سُبْحانَ ذِى المُلْکِ الفاخِرِ القَدیمِ، سُبْحانَ مَنْ لَبِسَ الْبَهْجَهَ وَ الجَمالِ، سُبْحانَ مَنْ تَرَدّى بِالنُّورِ وَ الوَقارِ، سُبْحانَ مَنْ یَرَى أثَرَ الَّنمْلِ فِى الصَّفا، سُبْحانَ مَن یَرَى وَقْعَ الطَّیْرِ فِى الهواءِ، سُبْحانَ مَنْ هُوَ هکَذا لا هکَذا غَیرُهُ.»
کسى که این نماز را بخواند و از تسبیح فارغ شود، باید دو زانو بنشیند، دو دستش را بگشاید و تمام مواضع سجدهاش را بدون این که مانعى بین او و زمین باشد، روى زمین بگذارد و حاجتش را بخواهد و هر اندازه که خواست، دعا کند و در حال سجده بگوید: «یا مَنْ لَیْسَ غَیْرَهُ رَبُّ یُدْعى، یا مَن لَیسَ فَوقَه إلهٌ یُخْشى، یا مَن لَیسَ دُونَهُ مَلِکٌ یُتَّقى، یا مَن لَیسَ لَهُ وَزیرٌ یُؤتى، یا مَن لَیسَ لَهُ حاجِبٌ یُرشى، یا مَن لَیسَ لَهُ بَوّابٌ یُغْشى، یا مَن لا یزْدادُ عَلى کَثْرَهِ السُّؤالِ إلّا کَرَماً و جوداً وَ عَلى کَثْرَهِ الذُّنُوبِ إلّا عَفْواً وَ صَفْحاً، صَلِّ عَلى مُحمّدٍ وَ آلِهِ وَ افْعَلْ بِى کَذا وَ کَذا.»
نیایش
امام سجاد(علیه السلام) مىفرماید: «روز عاشورا، پدرم مرا به سینهاش چسبانید و فرمود: پسرکم! دعایى را از من به خاطر بسپار که مادرم فاطمه آن را به ما آموخت و او نیز از پیامبر(صلی الله علیه واله) و رسول خدا نیز از جبرئیل آموخته است. این نیایش را در هنگامه ی نیاز، رخ دادى بزرگ و اندوه بخوان:به حقّ [سوره ی] یس و قرآن کریم، و به حقّ [سوره ی] طه و قرآن بزرگ، اى کسى که در برآوردن نیازهاى نیازمندان توانایى، اى که به آن چه در درون آدمى مىگذرد دانایى، اى زداینده ی اندوه غم زدگان، اى گشاینده ی غم اندوهگینان، اى مهربانِ پیران فرتوت، اى روزى دهنده ی خردسالان و نوزادان، اى آن که از هر تفسیرى بىنیازى، بر محمد و خاندانش درود فرست و با من چنان رفتار کن که شایسته ی [بزرگى و بزرگوارى] توست۲۸ [نه درخور رفتار زشت من]؛ و سپس خواستههاى خویش را بخواه.
آفریدگارا! به روزىام [که براى من در نظر گرفتهاى] قانعم ساز؛ عیبم را بپوشان؛ تا پایان زندگى سلامتىام را تداوم بخش؛ و هنگامى که مرا از این جهان مىبرى، ببخش و بر من مهربان باش.۲۹ قلبم را زنده کن؛ سینهام را گشاده ساز؛ و کارم را سامان ده.
گزیدهاى از تعقیبات نماز ظهر
خداوندگارا! جز تو کسى نیست که با آن دلم خنکا گیرد و شادمان شود و چشمانم روشن گردد و رخسارم افروخته شود … قلبم آرام گیرد و چنان پیکرم با آن مماس شود که آفریدگانت به حالم رشک برند.
یزدانا! نه حسودان و نه دشمنان مرا از [شکست] من شاد نکن.
بىعیب است کسى که از اندام [و مویرگهاى] دلها آگاه است.
بىعیب است کسى که تعداد گناهان را مىشمارد!
بىعیب است کسى که چیزى نه در روى زمین از او پنهان است و نه در آسمان.
یزدانا! گردنفرازى [به دلیل دین دارىام]، خودنمایى، خودپسندى، ستم، حسد، ناتوانى، دو دلى، سستى، زیان، بیمارىها، خوارى، فریب، نیرنگ، گرفتارى و فساد را از گوشم، چشمم و تمامى اندامهایم برکن و مرا به آن چه دوست دارى و خرسندى راه نمایى کن، اى مهربانتر از هر مهربانى.۳۴
آفریدگارا! از تو میانهروى را، هم در حال بینوایى و هم در عین ثروتمندى مىطلبم.
گزیدهاى از تعقیبات نماز مغرب
فرخندهاى اى شمارنده ی قطرههاى باران و برگهاى درختان …؛ چه بىعیبى اى صاحب شُکوه و گشادهدستى؛ چه مىکنى با بینواى بىکس، هنگامى که یارىخواهان به تو پناه مىآورد؟ چه کردى با کسى که به آستانهات آمد و خشنودى تو را مىجُست و در برابرت بر زمین افتاد و از آن چه بدان آگاهى، به تو شکایت کرد!
خداوندگارا! بهرهام از نیایشم ناکامى و از آن چه از تو امید دارم، خوارى نباشد.
یزدانا! هرگاه روز رستاخیز بر تبه کاران به درازا مىکشد، پس آن روز را بر ما کوتاه گردان؛ بهاندازه ی فاصله ی یک نماز تا نمازى دیگر.
آفریدگارا! هرگاه آفتاب به جمجمهها نزدیک مىشود و فاصله ی خورشید تا آنها به اندازه راه است و بر داغى آن، گرماى ده سال را مىافزایى [و متراکم مىسازى]، پس از تو مىخواهیم ما را در سایهسار [مهربانى خود] جاى دهى … .
درباره ی یکى از زمانهاى استجابت دعا مىفرمود: «از پیامبر(صلی الله علیه واله) شنیدم: “در روز جمعه وقتى هست که نمىشود در آن زمان مسلمانى از خداوند والا خیرى بخواهد، مگر آن که پاسخ مثبتش را بگیرد.” از او پرسیدم: “اى فرستاده ی خدا! آن چه وقتى است؟” فرمود: “زمانى که نیمى از آفتاب براى غروب کردن در افق فرو رود.”» پس از آن بود که بانو از خدمت کارش مىخواست به پشت بام برود و هرگاه چنین لحظهاى فرارسید، به او اطّلاع دهد تا وى به نیایش و دعا بپردازد.