« سپس بار دیگر از اسبابى که ( در اختیار داشت ) بهره گرفت، تا به خاستگاه خورشید رسید . ( در آنجا ) خورشید را دید که بر جمعیتى طلوع مى کند که در برابر (تابش ) آفتاب، پوششى براى آنها قرار نداده بودیم ( و هیچ گونه سایبانى نداشتند ) . آرى چنین بود ( کار ذو القرنین ) و ما به خوبى از امکاناتى که نزد او بود، آگاه بودیم . باز از اسباب مهمى ( که در اختیار داشت ) استفاده کرد .
خداى بلند مرتبه درباره ذى القرنین مى فرماید :
« سپس بار دیگر از اسبابى که ( در اختیار داشت ) بهره گرفت، تا به خاستگاه خورشید رسید . ( در آنجا ) خورشید را دید که بر جمعیتى طلوع مى کند که در برابر (تابش ) آفتاب، پوششى براى آنها قرار نداده بودیم ( و هیچ گونه سایبانى نداشتند ) . آرى چنین بود ( کار ذو القرنین ) و ما به خوبى از امکاناتى که نزد او بود، آگاه بودیم . باز از اسباب مهمى ( که در اختیار داشت ) استفاده کرد .
( همچنان به راه خود ادامه داد ) تا به میان دو کوه رسید، و در کنار آن دو کوه، قومى را یافت که هیچ سخنى را نمى فهمیدند ( و زبانشان مخصوص خودشان بود) . آن گروه به او گفتند : اى ذو القرنین ! یأجوج و مأجوج در این سرزمین فساد مى کنند . آیا ممکن است هزینه اى براى تو قرار دهیم که میان ما و آنها سدى ایجاد کنى ؟ گفت : آنچه پروردگارم در اختیار من گذارده، ( از پیشنهاد شما ) بهتر است . مرا با نیرویى یارى دهید تا میان شما و آنها سد محکمى قرار دهم . قطعات بزرگ آهن برایم بیاورید ( و آنها را روى هم بچینید ) تا وقتى که کاملا میان دو کوه را پوشاند، گفت : ( در اطراف آن آتش بیفروزید و ) در آن بدمید . ( دمیدند ) تا قطعات آهن را سرخ و گداخته کردند، گفت : مس مذاب برایم بیاورید تا روى آن بریزم .
( سرانجام چنان سد نیرومندى ساخت ) که آنها ( یأجوج و مأجوج ) قادر نبودند از آن بالا روند و نمى توانستند نقبى در آن ایجاد کنند . آن گاه گفت : این از رحمت پروردگارم است. اما هنگامى که وعده پروردگار فرا رسد، آن را در هم مى کوبد و وعده او حق است. در آن روز ( که جهان پایان مى گیرد ) آنان را چنان رها مى کنیم که درهم موج مى زنند و در صور ( شیپور ) دمیده مى شود . در آن روز جهنم را بر کافران عرضه مى داریم » .(۱)
معنى آیات این است که ذو القرنین ـ که خداوند او را براى وظیفه اى جهانى برانگیخت ـ با ابزارش به طرف محل طلوع خورشید رفت . به قومى رسید که تابش سوزنده خورشید را تحمل مى کردند که شاید یأجوج و مأجوج بودند ; و کارى براى آنها انجام نداد .
آن گاه با اسبابش به منطقه بین دو کوه رسید و قومى را دید که از هجوم یأجوج و مأجوج، شکایت داشتند . وى براى حمایت از آنها، سدى ساخت که به نام خودش (سد ذو القرنین ) شناخته مى شود . یأجوج نتوانست نقبى در آن سد ایجاد کند یا از آن بالا روَد و آن قوم در امان ماندند . ذو القرنین خبر داد که این سدّ براى آن قوم رحمت است و تا نزدیک روز قیامت باقى خواهد ماند اما خداوند در آغاز قیامت آن را درهم مى کوبد .
خداوند درباره بعثت پیامبران مى فرماید :
« ( پیامبران بزرگ و پیروانشان ) همه امت واحدى بودند ( و پیرو یک هدف ) ومن پروردگار شمایم، پس مرا پرستش کنید . ( گروهى از پیروان ناآگاه آنها ) کار خود را به تفرقه میان خود کشاندند ( ولى سرانجام ) همگى به سوى ما باز مى گردند . هر کسى چیزى از اعمال شایسته به جا آورد، در حالى که ایمان داشته باشد، کوشش او ناسپاس نخواهد شد و ما تمام اعمال او را ( براى پاداش ) مى نویسیم . حرام است بر شهرها و آبادى هایى که ( بر اثر گناه ) نابودشان کردیم ( که به دنیا بازگردند ) آنها هرگز باز نخواهند گشت تا آن زمان که راه یأجوج و مأجوج گشوده شود و آنها از هر محل مرتفعى به سرعت عبور کنند . وعده حق قیامت نزدیک مى شود . در آن هنگام چشم هاى کافران از وحشت از حرکت باز مى ماند ( و مى گویند ) اى واى بر ما که از این جریان در غفلت بودیم، بلکه ما ستمکار بودیم )(۲)
معنى : خدا پیامبران را فرستاد و به مردم دستور داد از هدایت شان پیروى کنند و امت واحدى باشند اما آنها نزاع و اختلاف کرده و به راه گناه و تفرقه را در پیش گرفتند . آنها نزد خدا بازگشته و مجازات خواهند شد
سپس خداوند از آبادى هایى که به سبب ستم شان هلاک شدند، سخن مى گوید یعنى تمدن هاى ستم پیشه و مى فرماید که بازگشت به دنیا در زمان رجعت بر آنان حرام است .
مفسران در معناى رجوع ( بازگشت ) حرام متحیر ماندهاند . برخى گفتهاند : به این معناست که نمى توانند به دنیا بازگردند و تلاش کنند تا پاداش بگیرند و کردارى انجام دهند که در نامه عملشان نوشته و پذیرفته شود . ( تفسیر المیزان ۱۲/۳۲۵) اما این تفسیر شامل تمام کسانى است که مى میرند ومعنا ندارد که مخصوص هلاکت شوندگان با عذاب باشد.
همچنین بیشتر مفسران مى گویند که بازگشت به زندگى دنیا براى آنان حرام و ناممکن است . این هم عام است و براى هلاک شدگان و سایرین یکى است .
تفسیر درست را اهل بیت(علیهم السلام) فرمودهاند که بازگشت هلاک شوندگان با عذاب، در زمان رجعت ناممکن است نه این که آیه مربوط به قیامت باشد .
در تفسیر قمى ۲/۷۵ به سند صحیح از امام صادق و امام باقر(علیهما السلام) نقل شده است :
« هر آبادى را که خداوند اهالى اش را با عذاب هلاک کند، در زمان رجعت بازگشت ندارند » .
قمى مى گوید : این آیه از بزرگ ترین دلایل رجعت است، چرا که هیچ مسلمانى منکر این نیست که همه مردم در قیامت زنده مى شوند، چه هلاک شدگان و چه دیگران .
آیه بعد از سرنوشت دنیا سخن مى گوید که یأجوج و مأجوج راهشان را مى گشایند و در زمین پراکنده مى شوند . آن زمان، نزدیک قیامتى است که خدا وعده داده است . و آیه در مورد اینکه یأجوج از طرف سد مى آیند یا از جاى دیگر، یا این که وارد جنگ با کسى مى شوند یا نه، چیزى نمى گوید .
در این جا نکاتى وجود دارد :
۱. شاید یأجوج و مأجوج در جاى دیگرى غیر از کره زمین باشند که آیه به آن اشاره دارد : « ثم أتبع سبباً حتى إذا بلغ مطلع الشمس … » و شاید این اسباب و ابزار، وسایل فضایى باشند و خاستگاه خورشید که ذو القرنین بدانجا رسیده، در غیر کره خاکى باشد!
۲ ـ روایت شده که یأجوج از بنى آدم(علیه السلام) نیستند . در کافى ۸/۲۲۰ به نقل از على(علیه السلام)آمده است : « بنى آدم از هفتاد جنسند . مردم آدمیزاد هستند، به جز یأجوج و مأجوج » .
در این باره « کعب الاحبار » فضولى کرده و مى گوید : آنان جدا از آدمیزاد هستند، چرا که روزى حضرت آدم محتلم شد و نطفه اش بر خاک ریخته شد، خدا از آن منى و خاک، یأجوج و مأجوج را آفرید . و اینان از جهت پدر ـ نه مادر ـ به ما آدمیان متصل اند ! شرح مسلم ۳/۹۸، فتح البارى ۱۳/۹۴، بحار ۶/۲۹۸ .
۳ ـ اهل بیت(علیهم السلام) هیچ جنگى میان مسلمانان یا دیگران با یأجوج و مأجوج را روایت نکردهاند، اما منابع سُنى ها پر از جنگ هاى خیالى مسلمانان با آنهاست که به رهبرى عیسى بن مریم(علیه السلام) انجام مى پذیرد که خواهید خواند .
۴ ـ امیر مؤمنان(علیه السلام)، مغول و جنگ آنها با امت را توصیف کرده، ولى آنها را به یأجوج یا قیامت، ربط نمى دهد، اما منابع پیروان دربار و خلافت، مغولان را یأجوج مى دانند در حالى که اکنون مغول ها نابود شده و از بین رفتهاند ولى هنوز قیامت بر پانشده است، از این رو دروغ بودن چنین پندارى ثابت است .
در مسند احمد ۵/۲۷۱ آمده است که رسول خدا در حالى که انگشتش را به سبب نیش عقرب بسته بود، خطبه خواند و فرمود : « شما مى گویید که دیگر دشمنى باقى نمانده است، اما بدانید که پیوسته در جنگ با خصم خواهید بود تا یأجوج و مأجوج بیایند . صورت آنها پهن و صاف، چشمانشان ریز است و مو زرد هستند، به سرعت از هر پشته و بلندى مى آیند و گویا صورت هایشان مانند سِپَر کوبیده و صاف شده است !
مانند حدیث در این منابع زیر هست : الفائق ۲/۲۴۸ و از همین مصدر در « فتن » ابن کثیر ۲/۱۸۳ و تفسیر وى ۳/۲۰۵، مجمع الزوائد ۸/۶ از طبرانى، در المنثور ۴/۳۲۶ و …
۵ ـ از پیروان خلافت شده که پیامبر(صلى الله علیه وآله) خبر داده است که هلاکت عرب نزدیک است و یأجوج در کمتر از یک قرن خروج مى کنند اما اهل بیت(علیهم السلام) در این باره مطلبى روایت نکردهاند .
در صحیح بخارى ۸/۸۸ آمده است : پیامبر در حالى که صورتش برافروخته و سرخ شده بود، از خواب برخاست و فرمود : لا إله إلا الله، واى بر عرب از شرى که نزدیک است، سد یأجوج و مأجوج بدین اندازه باز شد ! ]پیغمبر انگشتانش را به نشانه سوراخ شدن سد حلقه کرد ; به مرور شکاف آن بزرگ تر مى شود تا این که تمام آن خراب شود که آن زمان یأجوج به عرب ها حمله مى کنند، چون دیگر مانعى سر راه آنها نیست . [
« سفیان » ( راوى حدیث ) زمان حمله را نود یا صد سال بعد را مى داند . از پیامبر پرسیدند : آیا در حالى که بین ما افراد صالحى هست، هلاک مى شویم ؟! فرمود : اگر پلیدى و زشتى زیاد شود، آرى !
۱-کهف/۸۹ ـ ۱۰۰ .
۲ـ انبیا/۹۲ – ۹۷ .