ما آدمها در هر سن و سالی که باشیم بازی کردن را دوست داریم، از خاله بازی و وسطی گرفته تا بازیهای پیچیده ی فکری. اما گاهی وقتها، با بالا رفتن سن، بازی کردن هایمان کمی خطرناک میشود. ما معمولا می توانیم خیلی چیزها را برای سوژه ی بازیهای سرگرم کننده ی خود انتخاب کنیم، اما خدا نکند این سوژه، آبروی مردم را هدف قرار دهد. آن وقت است که بازی، ما را از دنیای پاک و معصومانه ی کودکی دور میکند و بار گناهی را بر دوشمان میگذارد که خدا می داند چطور می توانیم از آن خلاص ش
ما آدمها در هر سن و سالی که باشیم بازی کردن را دوست داریم، از خاله بازی و وسطی گرفته تا بازیهای پیچیده ی فکری. اما گاهی وقتها، با بالا رفتن سن، بازی کردن هایمان کمی خطرناک میشود. ما معمولا می توانیم خیلی چیزها را برای سوژه ی بازیهای سرگرم کننده ی خود انتخاب کنیم، اما خدا نکند این سوژه، آبروی مردم را هدف قرار دهد. آن وقت است که بازی، ما را از دنیای پاک و معصومانه ی کودکی دور میکند و بار گناهی را بر دوشمان میگذارد که خدا می داند چطور می توانیم از آن خلاص شویم.
برای آلوده نشدن به این بازیهای کثیف، باید از عوامل به وجود آورنده ی آن دوری کنیم. چه عواملی؟ با هم می خوانیم:
· اتهام. اگر کسی در مقابل چشم دیگران، یک چیز غیرواقعی را به شما نسبت دهد یا شما را متهم به گناه یا خلافی کند، هر چقدر هم که تلاش کنید به تمام آن جمع ثابت کنید کار اشتباهی نکرده اید و این موضوع، تهمتی بیش نیست، باز هم لطمه ای که به آبرو و شخصیت شما وارد شده است، سخت از بین می رود. روزی پیامبر اکرم (ص) به اصحاب خود فرمود: به شما خبر دهم که بدترین مردم کیست؟ گفتند: آری ای رسول الله. فرمود: بدترین مردم آن کسی است که خیر خود را از دیگران دریغ میکند و هر چه دارد تنها برای خودش می خواهد. حاضران گمان کردند دیگر بدتر از این افراد کسی نیست. در این میان آن حضرت فرمود: آیا می خواهید بدانید از این بدتر کیست؟ اصحاب گفتند: پنداشتیم بدتر از این گروه دیگر کسی نیست. ایشان صنف دیگری را برشمردند. آن حضرت فرمود: آیا می خواهید از آن بدتر را هم به شما بگویم؟ گفتند مگر از این بدتر هم هست؟ ایشان فرمود: بدتر از این افراد مردمان بد زبان، ناسزاگو، تهمت زن و آبرو ریزند. (۱) و نیز فرمودهاند: «هرگاه مومن برادر دینی خود را متهم نماید، ایمان او آب میشود و از بین می رود همان طوری که نمک در آب حل میشود و از بین می رود.» (۲)
· حسادت. آدم حسود معمولا از هیچ کاری دریغ نمیکند تا طرف خود را خوار و ذلیل کند و چه راهی بهتر از بی آبرو کردن او؟! راست یا دروغ برایش فرقی نمیکند و هیچ وقت هم دست از کار نمیکشد، مگر وقتی خودش را اصلاح کند و حسادت را کنار بگذارد. آن وقت است که قضیه را از ریشه حل کرده است.
· استهزا و تمسخر. هرچقدر هم که با کسی صمیمیباشیم، باز هم اگر در مقابل دیگران یک ویژگی اخلاقی، جسمانی یا رفتاری ما را بیان کنند و به آن بخندند، شاید به روی خودمان نیاوریم، اما در دل ناراحت میشویم و حتی اگر آنقدر بی خیال باشیم که ککمان هم نگزد! باز هم در برابر دیگران شخصیتمان کوچک میشود و راه را برای دیگران باز میکند تا آنها هم بتوانند به راحتی این جسارت را بکنند که هر تمسخری را به بهانه ی شوخی نثارمان کنند. «ای کسانی که ایمان آورده اید! نباید قومی، قوم دیگر را ریشخند کند، شاید آنان از اینها بهتر باشند… و یکدیگر را به القاب زشت مخوانید، چه ناپسندیده است نام زشت پس از ایمان. و کسانی که توبه نمیکنند همان ستمکارانند.» (۳)
· تجسس. اگر مدام به زندگی خصوصی مردم سرک بکشیم و دائم از احوال و کارهای دیگران خبر بگیریم، نتیجه اش میشود فهمیدن رازهایی از زندگی مردم. هرچقدر هم که دهن قرص باشیم و به کسی چیزی نگوییم، باز هم این کار ناپسند است، زیرا شاید آن شخص نخواهد حتی یک نفر هم رازش را بداند. «ای گروه کسانی که به زبان ایمان آورده اید، ولی ایمان به قلبتان وارد نشده است! به دنبال خطاها و لغزشهای مومنان نباشید، زیرا هر کس لغزش و خطای پنهان مومنی را دنبال کند، خداوند هم در مقابل، اعمال زشت و لغزشهای او را دنبال میکند و [در همین دنیا] او را رسوا می سازد؛ حتی اگر در گوشه ای از خانه ی خود [و دور از دیدگان] خلافی مرتکب شود.» (۴)
· عیب گویی. اگر گاهی بر فرض عیب و ایرادی از کسی بینیم، دو حالت دارد: یا آدم خوب و آبرونگهداری هستیم و به وظیفه مان عمل میکنیم و شتر دیدی، ندیدی! یا اینکه همه جا جار می زنیم و تشت رسوایی آن شخص را بر زمین می ریزیم. اما نکته اینجاست که ما وظیفه داریم حتی اگر چیزی دیدیم، آن را بپوشانیم. امام صادق (علیه السلام) می فرمایند: «کسی که به منظور عیب جویی و ریختن آبروی مومن و این که او را از نظر مردم بیندازد سخنی را نقل کند، خداوند او را از ولایتش بیرون کرده به سوی ولایت شیطان می فرستد ولی شیطان هم او را نمی پذیرد.» (۵)
· غیبت. «دروغ که نمیگم، حقیقته!» «جلوی خودش هم میگم!» ما آدمها، غیبت میکنیم و خیلی راحت توجیهش میکنیم. اما نمی دانیم که غیبت، یعنی یک حرف راست که پشت سر کسی بگوییم و مهم نیست که جلوی خودش هم بگوییم یا نه؛ زیرا مهم این است که در برابر دیگران حرفی راجع به کسی زده ایم که دوست نداشته افراد دیگر آن را بدانند و آبرویش را برده ایم. در ضمن حرف راست است که میشود «غیبت»، اگر دروغ میگفتیم که میشد «تهمت»! «کسی که در غیبت برادرش و کشف سرّ او قدم گذاشت، اول قدمیکه برمی دارد در جهنم گذارد، و خداوند سرّ او را در بین خلایق کشف کند» (۶)
اینها، عواملی هستند که انجامشان، ما را به سمتی میبرد که دیگر آبروی اشخاص برایمان مهم نخواهد بود. آبرویی که آنقدر اهمیت دارد که پیامبر خدا (صل الله علیه و آله) می فرماید: « از خداوند درخواست کردم که در روز حساب، حساب رسی امت را به خودم واگذار کند که بندگان اگر لغزشی داشتند، آبروی من پیش پیامبران پیشین نرود. خداوند پاسخ داد حساب آنها را خودم به عهده میگیرم که اگر لغزشی داشتند آبرویشان پیش تو نرود .» (۷)
رعایت این مسئله را در رفتار بزرگان دینمان هم به خوبی مشاهده میکنیم. مثلا:
روزی امیرمومنان (ع)، مقدار پنج وسق (حدود پنج بار) خرما برای مردی آبرومند فرستاد. شخصی در آنجا بود و این رفتار امام (ع) را دید. تعجب کرد و به امام علی (ع) گفت: «آن مرد که تقاضای کمک نکرد، چرا برای او خرما فرستادی؟ به علاوه یک وسق برای او کافی بود، چرا پنج وسق فرستادی؟!» امیرمومنان علی (ع) به او فرمود: «خداوند امثال تو را در جامعه ما زیاد نکند. من میدهم، تو بخل میورزی؟! اگر من آنچه را که مورد حاجت او است، پس از درخواستش به او بدهم، چیزی به او ندادهام، بلکه قیمت آبرویی را که به من داده، به او دادهام. زیرا اگر صبر کنم تا او خواهش کند، در حقیقت او را وادار کردهام که آبرویش را به من بدهد، آن رویی را که در هنگام عبادت و پرستش خدای خود و خدای من، به خاک میسایید… (۸)
پی نوشت:
۱. http://www.askquran.ir/thread10075.html
۲. کشف الریبه، به نقل از http://www.zitova.com/thread36.html
۳. سوره حجرات، آیه ۱۱.
۴. بحارالانوار، ج ۷۵، ص ۲۱۴، ح ۱۰؛ به نقل از حقوق مومنان، ابراهیم شفیعی سروستانی، نشر موعود عصر (عج)، ص ۲۸.
۵. مهدوی کنی، محمدرضا، نطفه های آغاز در اخلاق عملی، ۱۴۸. به نقل از http://yamin.persianblog.ir/post/18
۶. پیامبر اکرم (ص)، چهل حدیث، امام خمینی، ص ۳۰۴. به نقل از همان.
۷. http://yamin.persianblog.ir/post/18.
۸. وسائل الشیعه، ج ۲ ص ۱۱۸. به نقل از http://nasimehaghighat.persianblog.ir/page/475896
منبع: مستور