توجه به فضایل و رذایل اخلاقی انسان را در موقعیتی قرار میدهد که در مسیر الی الله قرار گیرد تا در سایه آن لذت حضور خداوند را در تمام لحظات زندگیاش احساس کند، یکی از مسیرهایی که باعث میشود اخلاق در دل و جان آدمی نفوذ پیدا کند، نشستن در پای درس اساتید اخلاق است.
آنچه پیشرو دارید سلسله مباحث اخلاقی مرحوم آیتالله عبدالکریم حقشناس است که با موضوع «آداب دعا» در مسجد امینالدوله ایراد شده است.
*کسی که از حد متعارف مردم خارج شود، باید به عرف بازگردد
بعضی رفقا از حد متعارف خارج شدهاند و من متوجه حال آنها هستم، در فقه ما مسئله جالبی است، فقها میفرمایند: آنها که در نواحی سردسیر قطب شمال زندگی میکنند که شب بیشتر از روز است یا بالعکس و یا مثلاً جایی ۶ ماه شب و ۶ ماه روز است، فقها میگویند اینها باید به منطقه معتدله رجوع کنند و ساعات نماز و افطار و سحر را براساس مناطق معتدله قرار دهند.
یا کسی که وسواسی میشود و از حد متعارف خارج میشود، او باید رفتارش را با متعارف مردم مقایسه و تصحیح کند، بنده این مسئله را یک مرتبه گفتم، باز دو مرتبه میگوم که چون شیطان مدام انسان رو وسوسه میکند که اینجا نجس یا اونجا پاک است، اونجا ترشح شد؛ اونجا فلان شد؛ وضو درست نشد؛ غسل درست نشد و با این چیزها انسان را از اهداف عالیه باز میدارد، اما شارع مقدس در قسمت نجاست و طهارت، به اصطلاح حد أنزَل (مرحله پایینتر) را از بندگان خواسته است.
*مراقب وسواس باشید
مثلاً ببینید آقا، در این رستورانها، مهمانخانههای معمولی، مشتری غیرمسلمان هم میآید؛ اما صاحبش مسلمانه، یا اینکه آن صاحب رستوران ممکن است چندان پایبند به نجاست و پاکی هم نباشند؛ خوب، در اینجا چکار بکنیم؟ باید احتراز بکنیم؟ باید بگوییم اینها نجس هستند؟ غذاشون نجسه؟ نه اینطور نیست؛ بلکه باید بگویید پاک است تا مادامیکه علم به نجاست برای شما حاصل نشده، اینها پاکند برادر من!
به عنوان مثال پشتت دمل در آورده، حالا مثل اینکه یه قدری، از پشت من یک چیزی سرازیر شد، یک مایعی؛ آیا خونه یا جراحت و چرک است؟ هیچ نمیخواد چراغ روشن کنی، نمیخواد بگی خانواده بیاد ببیند؛ یا اینکه اصلاً نبین، نمازت را بخوان، درست و صحیح است. مسائل شرعی اینگونه سهل است، مع ذلک انسان وسواسی بشه! وسواسی چه کسی است؟ کسی است که از حد متعارف خارج شده؛ مدام فکر میکنه این نجسه، اون پاکه! پس اینها باید به حد متعارف برگردند؛ این یک نوع بیماری روانی هست که انسان مبتلا میشود؛ راه معالجهاش بیاعتنایی و بازگشت به حد متعارف مردم است.
پس ترتیب اثر دادن جایز نیست. عرض کردم حضرت فرمودند: به آن شخص بگو، که اگر شارع فرموده یک مرتبه یا دو مرتبه کافیه؛ مثلاً یک مرتبه با آب کر، دو مرتبه با آب قلیل، چرا سه مرتبه چهار مرتبه در آب میزنی؟ خواهد گفت: بر شیطان لعنت، یعنی این اضافه شستن اطاعت از فرمان شیطان است، فهمیدی داداش جون! پس بنابراین چون اطاعت از شیطان است ترتیب اثر دادنش هم جایز نیست.
*هر چه به انسان میرسد از جانب خداست
پروردگار عزیز فرموده: «مَا أَصَابَ مِنْ مُصِیبَهٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ وَمَنْ یُؤْمِنْ بِاللَّهِ یَهْدِ قَلْبَهُ ۚ وَاللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ»، هر مصیبتی که برای انسان میرسد؛ مثل بیماری، سختی، تلف مال؛ درست است که خدای متعال علم احاطی قیومی دارد و میتواند جلوی اینها رو بگیرد؛ اما برای صلاح شما، برای امتحان شما این بلیِّات نازل میشود.
باید مؤمن در هر حال دغدغه و اضطراب خاطر نداشته باشد: «إنَّ العَبدَ لَیُصیبُهُ مِنَ المَصائِبِ، حَتّى یَمشِیَ عَلَى الأَرضِ وما عَلَیهِ خَطیئَهٌ»، این درد و کسالت که میآید، به امر الهی این قدر در بدن مؤمن میماند تا اینکه بر او هیچ گناهی نماند؛ پاک پاک شود، پروردگار این گونه امتحان میکند.
حالا همان قدر که ایمان داشته باشد، معتقد باشد که اینها از جانب خدا و رسول است و خیرش در این است، صلاحش در این است، پروردگار او را در صراط ایمان ثابت نگه میدارد و شرح صدر به او مرحمت میفرماید، وقتی که چنین حالت قلبی برای او پیدا شد، پروردگار، به او مقام صبر و تسلیم و رضا عنایت میفرماید:
قال النبی(ص): «ألَا أَدُلُّکـُمْ عَلَى سِلَاحٍ یُنْجِیکُمْ مِنْ أَعْدَائِکُمْ وَ یُدِرُّ أَرْزَاقَکُمْ قَالُوا بَلَى قَالَ تَدْعُونَ رَبَّکُمْ بِاللَّیْلِ وَ النَّهَارِ فَإِنَّ سِلَاحَ الْمُؤْمِنِ الدُّعَاءُ»، فرمود: آیا شما را راهنمایی کنم به اسلحهای که شما را از دشمنان دین حفظ میکند و ارزاقتان را زیاد و فراوان؟ «تدعون ربکم باللیل و النهار»، پروردگار را شب و روز بخوانید، حقیقتاً بخوانید؛ زیرا سلاح مؤمن دعاست «فَإِنَّ سِلَاحَ الْمُؤْمِنِ الدُّعَاءُ» و «مَتی تَکْثِرُ قَرْعَ الْبابِ یَفْتَحُ لَکَ»
بکوب حلقه در را که عاقبت ز سرای/ سری برآید چون حلقه را بجنبانی
بالاخره که خواهد گفت شما مقصودتان چیست؟ و جوابتان را میدهند.
*آداب دعا
به حضرت موسی(ع) فرمود: «یَا مُوسَی، کُن إذا دَعَوتَنی خَائفاً مُشفِقاً وَجِلاً … وَارتَقِب بَینَ یَدَیّ فی القِیَامِ وَنَاجِنی حَیثُ تُنَاجی بِخَشیَهٍ مِن قَلبٍ وَجِلٍ»؛ اگر میخواهی مرا بخوانی، باید خائف باشی، ترسان و هراسان باشی و فرمود: «وَاعفِر وَجهَکَ فی التُّرابِ»؛ باید بهترین جاهای بدنت – پیشانیت- را در پستترین مواضع – روی خاک – بگذاری، او این طور میخواهد میفرماید: «وَاسجُد لی بمَکَارِمِ بَدَنِکَ» با همه بدنت برای من سجده کن؛ قلبت را برای من خاشع بنما «فاخشع لی قلبک».
به حضرت عیسی(ع) فرمود: «یا عیسى استغث بی فی حالات الشده فإنی اغیث المکروبین واجیب المضطرین وأنا أرحم الراحمین»، در حالت سختی به من استغاثه کن، من گرفتاران را پناه میدهم و مضطرین را اجابت میکنم؛ من ارحم الراحمین هستم، من فریادرس آنها هستم، اینها دوای قلب ماست.
حالا بین بزرگان دین ما چگونه دعا میکردند: رسول اکرم(ص): «اللهم لا تنزع منّی صالح ما اعطیتنی ابداً اللهم»، ای پروردگار عزیز من! طوری نشود آن نعمتهایی که به من دادی، در اثر کفران از من بگیری! باید شکرگزاری کرد، تا نعمت بماند – این سخنان برای این است که به ما یاد بدهند و گر نه آنها نفس عصمتند – مبادا این برکات را از ما بگیری؛ نزع کنی و ببری، «ولا تردنی فی سوء استنقدتنی منه»؛ پروردگارا! مبادا دو مرتبه مرا در آن بدیها، سختیها و گرفتاریها وارد کنی که از آن نجات دادهای.
آقا چندی پیش نبود که موشک میآمد؟ سه روز قبل از اینکه موشک بیاید یکی از رفقا آمد، برای من خوابی که دیده بود نقل کرد و گفت: من در خواب این آیات را میخواندم «کَلا إِنَّهَا لَظَى، نَزَّاعَهً لِلشَّوَى، تَدْعُو مَنْ أَدْبَرَ وَتَوَلَّى، وَجَمَعَ فَأَوْعَى»، گفت من در عالم رؤیا این آیات را خواندم و تعبیر شد به اینکه عن قریب عذابی بیاید که گوشتها را از استخوان جدا کند و اینها برای کسانی است که نسبت به احکام الهی پشت کردهاند.
*موعظه باعث زندگانی دلهاست
خدا شاهد است! در مشهد مقدس، دو مرتبه استخاره کردم که پروردگارا! سخنرانیهایم هفتهای یک دفعه بشود، دیگه چهارشنبه برود پی کارش، بسیار بد آمد! آیه این بود که اگر ترک بشه، شاید یک ابتلائاتی برای نوع مردم پیش بیاید؛ اینها منبِّه است! اینها بیدار میکند و توجه میدهد، امیر(ع) به حضرت مجتبی(ع) فرمود: «أحی قلبک بالموعظه»، به مواعظ حسنه قلبهای شما زنده خواهد شد.
*مناجات ابن فهد حلی
یا من یرجی للشدائد کلّها/ یا من إلیه المشتکی والمفزع
ای پروردگار عزیز من! تو در تمام شدائد و سختیها یگانه مورد امید من بودی
ما لی سوی قرعی لبابک حیله/ و لئن رددت فأی باب أقرع
پروردگار عزیز من! من اصلاً غیر باب تو جایی رو ندارم که بکوبم، اگر چنانچه این باب بسته بشه پس به کجا باید بروم؟
ما لی سوی فقری الیک وسیله/ بالإفتقار الیک فقری أدفع
ای پروردگار عزیزم! به واسطه نیاز به درگاه تو، احتیاجات خودم را یکی بعد از دیگری برطرف خواهم کرد، به به!
ببین داداش جون! «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ اسْتَجِیبُواْ لِلّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاکُم لِمَا یُحْیِیکُمْ… وَأَنَّهُ إِلَیْهِ تُحْشَرُونَ»، دعوت انبیا و ائمه طاهرین، سبب حیات قلب شماست؛ آنها شما را به حیات دائم و به نعیم ابد دعوت میکنند، نمیگذارند که مؤمن باطل را حق و حق را باطل بفهمد، آیه عجیبی است: «و اعلموا أن الله یحول بین المرء و قلبه یعنی أن یعتقد الحق باطلاً و أن یعتقد الباطل حقاً».
وقتی که جلو رفت، پروردگار عزیز قلبش را در همان عقاید حقه مستقر میکند و این علامت شرح صدر است:
ربنا گویند از او لبیک عبدی بشنوند/ جمله سرمست الست از جرعهی این بادهاند
تا به دنیا آمدند از کلبهی کتم عدم/ رو به حضرت جز نیاز و ناله نفرستادهاند
نفس خود را قهر کرده، روح کرده پر فتوح
* خصوصیات مؤمن در کلام امیرالمؤمنین(ع)
«قَد أحیَا عَقلَهُ وَ أمَاتَ نَفسَهُ حتَّی دقَّ جَلیلُهُ وَلَطُفَ غَلیظُهُ وَ بَرَقَ لَهُ لامعُ کَثیرُ البَرقِ، فَأبَانَ لَهُ الطَّریق وَسَلَکَ به السَّبیلَ وَتَدَافَعَتهُ الأبوَابُ إلی بَاب السَّلامَهِ وَدَار الأقَامَه وَثَبَتَت رجلاهُ بطُمَأنینَهِ بَدَنِهِ فِی قَرار الأَمن وَالرَّاحَهِ بِمَا أستَعمَلَ قَلبَهُ وَأرضَی رَبَّهُ»؛ یعنی از بس اعمال نفسانیت، اعمال خودیت نکرده است، گویی نفس و شهوتش مرده؛ در نتیجه قلب و عقلش را زنده کرده است، آن وقت آن راهی که هدف انبیاست برای او باز کردهاند و او را به سلامت تا پایان راه میبرند، این امیال نفسانی را از خودش دور کرد، چیزهایی که غیر خداست در قلب وارد نکرد.
وقتی که اینجاها را مطالعه میکردم، برخوردم به اینکه خوب، پروردگار میخواهد که او را بشناسند: «قال سبحانه کنت کنزاً مخفیاً فاحببت أن أعرف فخلقت الخلق لکی أعرف».
حضرت(ع) فرمود: این قلب، «یتلجلج فی الجوف یطلب الحق فاذا اصابه اطمأن و قر» یعنی این قلب دائماً در اضطراب است تا مادامیکه عقیدتاً به حق اصابت بکند؛ وقتی که به حق اصابت کرد، ثبت و قرّ ثابت میماند و قرار میگیرد. ببینید: «اِنَّ الْمُؤمِنَ لَیَسْکُنُ اِلَى الْمُؤْمِنِ کَما یَسْکُنُ الظَّمْآنِ اِلَى الْماءِ الْبارِدِ».
*نقش رفاقت در سعادت یا شقاوت
به شما عرض نکردم که در خواب یا در القائات، به انسان مؤمن پاکدامن حالی میکنند که اگر هدایت میخواهی، برو پیش فلان شخص؟ و یا مثلاً اگر اوقاتت تلخ شد برو پیش فلان کس؛ معلوم میشود در آن طرف یک چیزی هست، یک چیزی هست که پروردگار فهمیده، تو نفهمیدی!
«الرفیق ثم الطریق»؛ انسان یک رفیق بیدار احتیاج دارد، یا یک استاد که مثلاً به انسان بگوید: دیشب شما نماز جماعت کجا بودی بابا؟ که اگر نسیان کردی متذکرت بکنه، اگه در راه حق رفتی کمکت بکنه، داداش جون!
مثلاً به انسان بگوید خیلی خوب، مسائلت را بلد نیستی، خودم برایت میگویم، خودم یادت میدهم! آدم باید از موقعیت استفاده کند، «الرفیق ثم الطریق»، دیشب کجا بودی؟ چرا درس اخلاق نیامدی؟ آنجا آن حرف را زدی درست نبود! عرض میشود که یک کتابی دیدم نامش «دوستیابی» است! رفیقیابی که با کتاب نمیشود! دوست خوب را باید خدا اعطا بفرماید.
«المرء علی دین خلیله، فلینظر احدکم من یخالل»، بالاخره رفیق خوب، آن یکی را به راه خوب وا میدارد، «فَأَعْرِضْ عَنْ مَنْ تَوَلّی عَنْ ذِکْرِنا وَ لَمْ یُرِدْ إِلاَّ الْحَیاهَ الدُّنْیا»؛ ای نبی اکرم ما! از آنها که از ذکر ما روی گرداندهاند و جز دنیا نمیخواهند، روی بگردان! اما در برابر، خدای تبارک و تعالی عبادتی بالاتر از این قرار نداده است که انسان مواخات با اتقیا (دوستی با پاکان و پرهیزکاران) را طلب کند «اطلب مواخاه الاتقیاء»، یعنی من همین الان دارم میگردم؛ از اینجا شمال میروم، از شمال جنوب میروم تا همان طور که حضرت فرمودند: یک رفیق صالح پیدا کنم «اِنَّ الْمُؤمِنَ لَیَسْکُنُ اِلَى الْمُؤْمِنِ کَما یَسْکُنُ الظَّمْآنِ اِلَى الْماءِ الْبارِد»؛ آن وقت هم رفیقها رو برانداز میکند، آن شخص چطور است؟ این چطوره؟ تا یک وقت به یک نفر بر میخورد که «یسکن»، مثل وقتی که تشنهای به آب خنک رسید، بهره میبرد؛ وقتی هم به آن رفیقی که منظور نظر اهل بیت(ع) است رسید، «ثَبَتَ و قَرّ».
*مؤمن به سه چیز نیاز دارد
ببین داداش جون! حضرت امام جواد(ع) فرمود: «الْمُؤمِنُ یَحْتاجُ إلی ثَلاثِ خِصال: تَوْفیق مِنَ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ، وَ واعِظ مِنْ نَفْسِهِ، وَ قَبُول مِمَّنْ یَنْصَحُهُ»؛ مؤمن به سه چیز نیاز دارد؛ اول یک توفیقی از پروردگار بیاید؛ باید مدام در خانه را بزند، ظهر، شب، نصفه شب؛ حالا عصری از من پرسیدند: آقای میرزا حالا ما نصف شب بلند شویم، نماز شب بخوانیم یا آن یک ساعت را استراحت کنیم؟
گفتم: خیر؛ استراحت نه! آن بیداری «مِطرَده» است؛ آن، درد و مرض را از بدن شما طرد میکند، تصور میکنید آن استراحت شما را نجات میدهد؟ البته باید یک ناصحی هم داشته باشد.