امام موسی، مظهر علم و تواضع

خاطراتی از امام موسی صدر از زبان آیت‌الله‌ مکارم‌ شیرازی‌ (قسمت اول)
من‌ خاطرات‌ بسیاری‌ از امام‌ موسی‌ صدر دارم‌ که‌ در این‌ فرصت‌ کوتاه‌، محورهایی‌ از آن‌ را به‌طور خیلی‌ فشرده‌ بیان‌ خواهم‌ نمود.
محور اول‌ درباره اولین‌ آشنایی‌ من‌ با امام‌ موسی‌ صدر است‌. من‌ طلبه کم‌سن‌ و سالی‌ بودم‌ که‌ حدود ۴۵ سال‌ قبل‌ وارد حوزه علمیه قم‌ شدم‌. از همان‌ اول‌ به‌ درس‌ مرحوم‌ آیت‌الله‌ داماد جذب‌ شدم‌. در آنجا امام‌ موسی‌ صدر که‌ در آن‌وقت‌ ایشان‌ را «آقا موسی‌ صدر» صدا می‌زدند، دیدم‌. اشکالاتی‌ که‌ آقای‌ صدر درمقابل‌ استاد مطرح‌ می‌کرد، خیلی‌ عمیق‌ و پرمحتوا بود. کم‌کم‌ آرزو کردم‌ که‌ بتوانم‌ مباحثه‌ای‌ با ایشان‌ داشته‌ باشم‌؛ چون‌ هم‌مباحثه‌ هرچه‌ قوی‌تر باشد، انسان‌ بیشتر استفاده‌ می‌کند. چیزی‌ نگذشت‌ که‌ این‌ توفیق‌ نصیب‌ من‌ شد. مباحثه‌ای‌ داشتیم‌ که‌ چهارنفر در آن‌ شرکت‌ می‌کردیم‌: امام‌ موسی‌ صدر، مرحوم‌ دکتر بهشتی‌، یکی‌ از بزرگان‌ امروز حوزه علمیه قم‌ و بنده‌. همه‌ در آن‌ وقت‌ جوانهای‌ کم‌سن‌ و سالی‌ بودیم‌ که‌ باهم‌ مباحثه‌ می‌کردیم‌.

باید عرض‌ کنم‌ که‌ در طول‌ دوران‌ تحصیل‌ در حوزه علمیه‌، یکی‌ از بهترین‌ دوران‌ مباحثات‌ من‌، همان‌ دوره‌ای‌ است‌ که‌ با این‌ بزرگواران‌ گذشت‌. واقعاً به‌سهم‌ خودم‌ از فکر آنها استفاده‌ می‌کردم‌. آقا موسی‌ صدر استعداد فوقالعاده‌ای‌ داشت‌. این‌ استعداد به‌ پشتکار و استقامت‌ فوقالعاده وی‌ ضمیمه‌ می‌شد و هر دو به‌ کار مستمر شبانه‌روزی‌ در مسائل‌ تحصیلی‌ و منظم‌ درس‌ خواندن‌ می‌پیوست‌. به‌همین‌ علت‌ بود که‌ آقای‌ صدر خیلی‌ سریع‌ در حوزه علمیه‌ قم‌ ترقی‌ کرد و در مدت‌ کوتاهی‌ جزء فضلای‌ بنام‌ و درجه اول‌ حوزه‌ شد. یکی‌ از کسانی‌ که‌ می‌توانم‌ شهادت‌ بدهم‌ در همان‌ سنین‌ جوانی‌ به‌ درجه اجتهاد رسید، امام‌ موسی‌ صدر بود. مرحوم‌ دکتر بهشتی‌ هم‌ چنین‌ بود. هر دو دارای‌ نبوغ‌ و استعداد فوقالعاده‌ بودند. هر دو پشتکار و ذوق سلیم‌ داشتند و به‌ همین‌ دلیل‌ هم‌ هر دو خیلی‌ زود و خوب‌ در حوزه علمیه قم‌ درخشیدند.

فراموش‌ نمی‌کنم‌ که‌ مرحوم‌ آیت‌الله‌ آقاشیخ‌ محمد کاظم‌ شیرازی‌ که‌ از اعاظم‌ علمای‌ نجف‌ بودند، به‌ قم‌ سفری‌ کرده‌ بودند. ایشان‌ از کسانی‌ بود که‌ جزء مدرسین‌ درجه اول‌ حوزه نجف‌ محسوب‌ می‌شد. در قم‌ به‌ منزل‌ یکی‌ از بزرگان‌ و علما (آیت‌الله‌ فیض‌) وارد شده‌ بودند. دوستان‌ گفتند که‌ برویم‌ و با ایشان‌ دیدار کنیم‌. آقا موسی‌ صدر بود، عده‌ای‌ از دوستان‌ بودند، بنده‌ هم‌ در خدمتشان‌ بودم‌. معمول‌ است‌ که‌ در مجالس‌ علما، برای‌ اینکه‌ عمق‌ علما و دانشمندان‌ آزموده‌ شود، مشکلات‌ پیچیده‌ای‌ را در برخوردهای‌ نخست‌ مطرح‌ می‌کنند. آقای‌ صدر اشکال‌ مهمی‌ را در بحث‌ استصحاب‌ مطرح‌ کردند. مرحوم‌ آیت‌الله‌ شیرازی‌ جواب‌ دادند. آقای‌ صدر قانع‌ نشدند و مقاومت‌ کردند. مرحوم‌ آقای‌ شیرازی‌ هم‌ جواب‌ دادند و جواب‌ دادند تا اینکه‌ بحث‌ به‌ جایی‌ رسید که‌ هرگز فراموش‌ نمی‌کنم‌، آیت‌الله‌ شیرازی‌ گفتند که‌ من‌ بیش‌ از این‌ توانایی‌ دفاع‌کردن‌ از این‌ مطلبی‌ که‌ مرحوم‌ آخوند در حاشیه‌اش‌ گفته‌ را ندارم‌. البته‌ ایشان‌ کاملاً دفاع‌ می‌کرد، زیرا می‌خواست‌ که‌ کلام‌ مرحوم‌ آخوند خراسانی‌ را تقویت‌ کند، ولی‌ به‌ جایی‌ رسید که‌ دید اشکال‌ این‌ طلبه جوان‌ (یعنی‌ امام‌ موسی‌ صدر) وارد است‌ و اعتراف‌ کرد. این‌ مسئله‌ هم‌ تواضع‌ و بزرگواری‌ آن‌ مرد بزرگ‌ را درمقابل‌ یک‌ طلبه جوان‌ آن‌ روز نشان‌ می‌دهد و هم‌ استعداد فوقالعاده آقای‌ صدر را. به‌ همین‌ دلیل‌ بود که‌ آقای‌ صدر باسرعت‌ پیش‌ رفتند و یکی‌ از فضلای‌ بنام‌ و مجتهدین‌ و صاحب‌نظران‌ حوزه‌ شدند.

محور دومی‌ که‌ می‌خواهم‌ درباره آن‌ صحبت‌ کنم‌، آشنایی‌ آقای‌ صدر با مسائل‌ سیاسی‌ روز و جهان‌ بود. از همان‌ زمان‌ می‌دیدم‌ که‌ هم‌ امام‌ موسی‌ صدر و هم‌ مرحوم‌ دکتر بهشتی‌ عشق‌ و علاقه خاصی‌ به‌ مسائل‌ سیاسی‌ دارند. در حالی‌که‌ آن‌ وقت‌ جوّ به‌گونه‌ای‌ بود که‌ بعضیها اصرار داشتند که‌ سیاست‌ و دیانت‌ باید از یکدیگر جدا باشند! امثال‌ این‌ افکار آن‌ زمان‌ کم‌ و بیش‌ وجود داشت‌. ولی‌ این‌ دونفر از کسانی‌ بودند که‌ اصرار داشتند که‌ در کنار مسائل‌ دینی‌، باید مسائل‌ سیاسی‌ را هم‌ بررسی‌ نمود. تحلیلهای‌ سیاسی‌ خوبی‌ در مورد مسائل‌ داشتند و آرزو می‌کردند که‌ روزی‌ برسد که‌ مسائل‌ سیاسی‌ ایران‌ در راستای‌ یک‌ محور صحیح‌ اسلامی‌ قرار بگیرد. امام‌ موسی‌ صدر از یک‌ مسیر وارد شدند و مرحوم‌ دکتر بهشتی‌ از مسیری‌ دیگر.

آقای‌ صدر محیط‌ آن‌ روز ایران‌ را برای‌ پیشبرد اهداف‌ سیاسی‌ و اصلاحی‌ مساعد نمی‌دید، لذا پایگاه‌ خودش‌ را لبنان‌ قرار داد. هنگامی‌که‌ وارد لبنان‌ شد، انصافاً تحولی‌ در وضع‌ شیعیان‌ آنجا ایجاد کرد. امروز همه شیعیان‌ لبنان‌ معترفند که‌ این‌ جهش‌ و تحولی‌ که‌ در وضع‌ آنها ایجاد شده‌، ناشی‌ از امام‌ موسی‌ صدر است‌. امروز شیعیان‌ لبنان‌ به‌عنوان‌ یک‌ قدرت‌ سیاسی‌ در سطح‌ دنیا مطرح‌اند. این‌ جهش‌ از زمانی‌ پیدا شد که‌ امام‌ موسی‌ صدر وارد لبنان‌ شد. البته‌ دشمنان‌ هم‌ دیدند که‌ این‌ مرد با آن‌ انرژی‌ و توانایی‌ فکری‌ و روشنی‌ ذهن‌، و با آن‌ استعداد و پشتکار فوقالعاده‌، اگر در لبنان‌ باقی‌ بماند، یک‌ مزاحم‌ بسیار قوی‌ برای‌ دولتهای‌ استعماری‌ و استکباری‌ خواهد بود، لذا توطئه‌ ناپدیدشدن‌ ایشان‌ را فراهم‌ کردند.

محور سومی‌ که‌ در مورد امام‌ موسی‌ صدر به‌ خاطرم‌ می‌آید، آن‌ است‌ که‌ ایشان‌ از همان‌ اوایل‌ جوانی‌ اصرار داشت‌ که‌ در حوزه علمیه قم‌ تحولاتی‌ ایجاد شود و طرحهایی‌ هم‌ برای‌ اصلاحات‌ به‌ کمک‌ دوستان‌ ریختند، ولی‌ هنگامی‌که‌ می‌خواستند این‌ اصلاحات‌ را اظهار کنند، با مخالفت‌ عده‌ای‌ روبه‌رو شدند. ناچار ایشان‌ کوتاه‌ آمد زیرا ممکن‌ بود از ناحیه بعضی‌ افراد ناآگاه‌ مشکلاتی‌ پیدا شود. من‌ اصرار ایشان‌ را بر اینکه‌ حوزه‌ باید تکانی‌ بخورد و تحولی‌ در آن‌ ایجاد شود و با روح‌ زمان‌ آشناتر و هماهنگ‌تر شود، فراموش‌ نمی‌کنم‌. این‌ از ویژگیهای‌ ایشان‌ بود.

محور چهارمی‌ که‌ به‌خاطرم‌ می‌رسد آن‌ است‌ که‌ وقتی‌ مجله مکتب‌ اسلام‌ تأسیس‌ شد، ایشان‌ جزء اعضای‌ اصلی‌ تشکیل‌دهنده آن‌ بود. در آن‌ زمان‌ چاپ‌ مجله‌ و روزنامه‌ در حوزه‌های‌ علمیه‌ یک‌ امر غیرمنتظره‌ بود. فراموش‌ نمی‌کنم‌ که‌ چون‌ دولت‌ وقت‌ مجله مکتب‌ اسلام‌ را مزاحم‌ خود می‌دید و احتمال‌ داشت‌ که‌ امتیاز آن‌ را لغو کند، آقای‌ صدر رفتند و یک‌ امتیاز دومی‌ گرفتند. گفتند که‌ من‌ امتیازی‌ می‌گیرم‌ که‌ با امتیاز اول‌ بخواند. اگر اولی‌ تعطیل‌ شد، امتیاز دوم‌ را به‌کار می‌گیریم‌. من‌ امتیازی‌ گرفته‌ بودم‌ به‌ نام‌ «درسهایی‌ از مکتب‌ اسلام‌» و ایشان‌ امتیازی‌ گرفته‌ بودند به‌ نام‌ «از مکتب‌ اسلام‌». این‌ برای‌ آن‌ بود که‌ اگر مجله اولی‌ توقیف‌ شد، مجله دومی‌ به‌کار بیافتد و از فرصت‌ بتوانیم‌ استفاده‌ کنیم‌. اتفاقاً توقیفهای‌ مکرری‌ هم‌ پیش‌ آمد و ما توانستیم‌ از امتیاز دوم‌ استفاده‌ کنیم‌. آقای‌ صدر مقالات‌ بسیار خوبی‌ می‌نوشت‌ و تفکر ایشان‌ در جمع‌ اعضای‌ تحریریه‌ در آن‌ زمان‌ بسیار مغتنم‌ بود و نشان‌ می‌داد که‌ واقعاً فکر عمیقی‌ دارند. هم‌ در مسائل‌ علمی‌ عمیق‌ بودند و هم‌ در مسائل‌ سیاسی‌ و اجتماعی‌ و مسائل‌ روز.

از حالات‌ ایشان‌ که‌ نمی‌توانم‌ فراموش‌ کنم‌، تواضع‌ فوقالعاده‌شان‌ بود. از یک‌ بیت‌ علم‌ بودند. پدرشان‌ از مراجع‌ بودند و اجدادشان‌ از افراد بسیار برجسته‌ بودند؛ ولی‌ هیچ‌ حساب‌ نمی‌کردند که‌ مثلاً به‌ تعبیر آن‌ زمان‌، آقازاده‌ای‌ هستند… واقعاً تواضع‌ فوقالعاده‌ای‌ داشتند. مثل‌ بچه‌ طلبه‌ای‌ که‌ پدرش‌ کشاورز باشد و از ده‌ و روستا آمده‌ باشد رفتار می‌کرد و همان‌ چهره‌ و همان‌ قیافه‌ را به‌خود می‌گرفت‌. خداوند هم‌ به‌خاطر همین‌ نبوغ‌ و شایستگی‌ و تواناییهای‌ فکری‌ و اخلاقی‌ او را یاری‌ نمود. آقای‌ صدر در درسهای‌ جدید و دانشگاهی‌ هم‌ شرکت‌ کرد و در دانشگاه‌ توانست‌ به‌ سهم‌ خودش‌ موجی‌ ایجاد کند؛ مثل‌ مرحوم‌ دکتر بهشتی‌ و یا مرحوم‌ شهید مطهری‌. در هر صورت‌ به‌ خاطر همین‌ جهات‌ بود که‌ خداوند هم‌ در لبنان‌ میدانی‌ برای‌ او فراهم‌ نمود. لبنان‌ واقعاً با آغوش‌ باز او را استقبال‌ نمود.

یاد او را گرامی‌ می‌داریم‌ و امیدواریم‌ که‌ مشکل‌ ناپدیدشدن‌ ایشان‌ هم‌ بالاخره‌ حل‌ بشود و این‌ عزیز به‌ جمع‌ علمای‌ اسلام‌ بازگردد؛ ان‌شاءالله‌.

بهار ۱۳۶۹
منبع:موسسه تبیان

همچنین ببینید

لوشاتو

لوکاشنکو: به پریگوژین گفتم که نیروهای واگنر مثل حشره له خواهند شد

رئیس جمهور بلاروس تأکید کرد که به رئیس واگنر در مورد نابودی اعضای گروه هشدار …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *