بداء از دیدگاه امام رضا علیه السلام

اما علیه السلام به سلیمان رو کرد و فرمود: چگونه بداء را انکار می‌کنی، در حالی که قرآن می فرماید: «بدیع السموات و الارض»، [۱]«و هو الذی یبدؤا الخلق ثم یعیده»[۲]و … (این ها دلیل بر این است که خداوند موجودات جهان را ابداء فرموده و این یکی از معانی بداء است).
دیگر این که قرآن می‌گوید: «و اخرون مرجون لامر الله اما یعذبهم و اما یتوب علیهم»[۳]و «و ما یعمر من من معمر و لاینقص من عمره الّا فی کتاب».[۴] (از این دو آیه چنین برمی آید که ممکن است ظواهر امر نشان دهد فلان شخص مشمول عذاب یا کوتاهی عمر می‌گردد، امّا بعداً روشن می‌شود که مشیت الهی به دلیل شرایطی بر این قرار گرفته که او را ببخشاید یا به او عمر طولانی دهد؛ یعنی در عالم تکوین یا تشریع، دگرگونی بر خلاف ظواهر امور حاصل می‌شود) با وجود این آیات، چگونه می خوهی بداء را منکر شوی؟
سلیمان: آیا روایتی در این زمینه از پدران گرامی ات به شما رسیده؟
امام علیه السلام آری، از جدم امام صادق علیه السلام نقل شده که فرمود: خداوند دو گونه علم دارد: علمی‌که مخزون و پنهان است و جز ذات پاکش کسی از آن آگاهی ندارد و بداء از این ناحیه حاصل می‌شود، و علمی‌که به فرشتگان و پیامبرانش تعلیم داده و علمای اهل بیت پیامبر ما نیز از آن آگاهی دارند.[۵] سپس امام علیه السلام رو به سلیمان کرد و فرمود: من فکر می‌کنم تو در مورد انکار بداء از سخنان یهود الهام می‌گیری!
سلیمان عرض کرد: به خدا پناه می‌برم که چنین باشد! مگر یهود چه گفته‌اند؟
امام علیه السلام فرمود: آنها می‌گویند: «دست خدا بسته است»! و مقصودشان این است که خدا کار خود تمام کرده و هیچ دگرگونی رخ نخواهد داد، در حالی که خداوند می فرماید: «غلت ایدیهم و لعنوا بما قالوا»[۶](یعنی دست آن ها بسته باد و به خاطر این سخن از رحمت خدا دور مانند. درست این است که بگوییم دست خدا از هر نظر گشوده است و هر دگرگونی که مصلحت بداند، ایجاد می‌کند و این است معنای بداء).
سرانجام، سلیمان اعتراف کرد که بداء حق است و به مأمون روکرد و گفت: از امروز به بعد، مسئله بداء را انکار نخواهم کرد.
مأمون افزود: اگر سؤال دیگری داری، مطرح کن، امّا انصاف در بحث را فراموش نکن.

پی نوشت:
۱ . بقره/۱۱۷ و انعام/ ۱۰۱.
۲ . روم/ ۲۷.
۳ . توبه/ ۱۰۶.
۴ . فاطر/ ۱۱.
۵ . علم نخست، علمی است قطعی و مشروط به هیچ شرطی نیست و لذا دگرگونی در آن راه ندارد، امّا دومی مشروط به شرایطی است که اگر آن شرایط حاصل گردد، معلوم تحقق می‌یابد، در غیر این صورت، نه. مثلاً کسی به دلیل انجام گناهی بناست مشمول عذاب الهی و نزول بلا گردد، ولی بعداً توبه می‌کند یا کار خیری انجام می دهد که عمل سوء او را جبران می نماید. این جاست که برای کسانی که از این شرایط آگاه نبودند، دگرگونی و بداء رخ می دهد (دقت کنید).
۶. مائده/ ۶۳.

همچنین ببینید

از شیراز تا حیفا

«از شیراز تا حیفا»روایتی از بنیاد و تاریخ فرقه بابیه

«از شیراز تا حیفا» نقدی عالمانه و روایتی منصفانه از چگونگی شکل‌گیری فرقه بابیه و …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *