اصلا چرا انسانى؟!

یکى دیگر از اعتراضات و عکس العمل هاى قوم نوح این بود که:
«اگر تو پیامبرى، چرا بشرى همچون ما هستى!»

به آیه ۲۷ سوره هود توجّه کنید:
«فَقَالَ الْمَلَأُ الَّذِینَ کَفَرُواْ مِن قَوْمِهِ مَا نَرَِکَ إِلَّا بَشَرًا مِّثْلَنَا; «اشراف کافر قومش (در پاسخ او) گفتند: «ما تو را جز بشرى همچون خودمان نمى بینیم». البتّه این عکس العمل اختصاص به قوم نوح(علیه السلام) نداشت، بلکه بت پرستان و مشرکان عصر پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله وسلم) نیز چنین اعتراضى داشتند. خداوند متعال در این زمینه در آیه هفتم سوره فرقان مى فرماید:
«وَ قَالُواْ مَا لِ هَذَا الرَّسُولِ یَأْکُلُ الطَّعَامَ وَ یَمْشىِ فىِ الْأَسْوَاقِ لَوْ لَا أُنزِلَ إِلَیْهِ مَلَکٌ فَیَکُونَ مَعَهُ نَذِیرًا; و گفتند: چرا این پیامبر غذا مى خورد و در بازارها راه مى رود؟! (نه سنّت فرشتگان را دارد و نه روش شاهان را!) چرا (لااقل) فرشته اى بر او نازل نشده که همراه وى مردم را انذار کند (و گواه صدق دعواى او باشد)؟!»
در حالى که بشر بودن انبیا از امیتازات آنها محسوب مى شود; چون انبیاى الهى باید اسوه و الگو و سرمشق مردم باشند، و اگر آنها همچون سایر انسانها، انسان نبودند نمى توانستند الگوى انسانها باشند. اگر بخواهند به انسانها درس شجاعت بدهند مى گویند: «ما بشرى همچون شما هستیم; ولى از چیزى هراس نداریم. شما هم شجاع و بى باک باشید». همچنین اگر بخواهند در زهد و تقوى و مانند آن اسوه و الگو باشند.
در حالى که اگر پیامبرى از جنس ملائکه بود و پیروانش را به تقوى فرا مى خواند، به او مى گفتند: «تو همچون ما احساسات و خواسته هاى جنسى ندارى و براحتى مى توانى متقى باشى».
قرآن مجید داستان یوسف پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) را نقل کرده تا جوانان درس عفّت را از آن بیاموزند. او که در سنّ جوانى و اوج زیبایى و شهوت و تجرّد، دست ردّ به سینه زلیخاى زیبا زد و در حالى که همه امکانات و شرایط براى آلودگیش وجود داشت خود را کنترل کرد و به لطف خدا آلوده نشد. این پیامبر جوان الگوى همه جوانان در مسأله عفّت و مبارزه با شهوت است. در حالى که اگر حضرت یوسف(علیه السلام) فرشته بود نمى توانست الگو باشد; زیرا مردم مى گفتند: «او همچون ما انسانها داراى شهوت و میل به جنس مخالف نیست و لهذا به راحتى خود را در مقابل این مسایل کنترل کرد».
آرى پیامبران و امامان(علیهم السلام) باید از جنس انسان باشند تا علیرغم داشتن تمام ضعف ها و نیازها و شهوات انسانى، بتوانند الگو باشند.

حلم و بردبارى امام حسن(علیه السلام)
امام حسن مجتبى(علیه السلام) همراه اصحاب و یارانش از مسجد خارج شد و به سمت منزل حرکت کرد. مردى از شام که براى انجام کارى به مدینه آمده بود و بر اثر تبلیغات مسموم بنى امیّه دشمنى سر سختى با على(علیه السلام) و فرزندانش داشت، هنگامى که ملاحظه کرد مرد محترمى به همراه عدّه اى از یارانش به سمت او مى آیند، پرسید آن مردکیست؟ گفتند: او حسن بن على(علیهما السلام) است. مرد شامى جلو آمد و شروع به فحّاشى به امام مجتبى(علیه السلام)کرد. و به قول معروف دهانش را باز و چشمانش را بست و تا آنجا که توانست به حضرت ناسزا گفت.
امام مجتبى(علیه السلام) که مظهر حلم و بردبارى است، از حرکت باز ایستاد و مشغول تماشاى مرد شامى شد. هنگامى که مرد شامى از ناسزا گفتن خسته شد و دم فرو بست، امام(علیه السلام)، که مى خواهد به اصحاب و یارانش و همه مسلمانان درس بدهد، خطاب به او فرمود: به نظر مى رسد که غریبى و اهل مدینه نیستى؟ عرض کرد: بله، از شام آمده ام. امام فرمود: «به خانه ما بیا و میهمان ما باش. اگر مشکلى دارى مشکلت را حل مى کنیم، و چنانچه به کسى بدهکارى بدهى ات را مى پردازیم و در صورتى که کسى در این شهر به تو ظلم و ستم کرده یاریت مى کنیم تا انتقامت را از ظالم بگیرى، و هر چند روز که در مدینه باشى خانه ما خانه توست. اگر هم از این برخوردت عذر خواهى کنى، عذرت را مى پذیریم!»
مرد شامى هنگامى که این برخورد کریمانه و بزرگوارانه را دید تکانى خورد، و گریست! در حالى که امام(علیه السلام)مى توانست با اشاره اى به همراهانش مرد شامى را به سختى ادب کند. و لذا، گویا آبى بر آتش ریخته شد و آن مرد صد و هشتاد درجه تغییر کرد و خطاب به امام(علیه السلام) عرض کرد:
«اَشْهَدُ اَنَّکَ خَلیفَهُ اللهِ فى اَرْضِه، اللهُ اَعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسالَتَهُ، وَ کُنْتَ اَنْتَ وَ اَبُوکَ اَبْغَضُ خَلْقِ اللهِ اِلَىَّ وَ الان اَحَبُّ خَلْقِ اللهِ اِلَىَّ; شهادت مى دهم که تو خلیفه خدا در زمین هستى. خداوند آگاهتر است که رسالت خویش را در کجا (و بر عهده چه کسى) قرار دهد. (اى حسن بن على!) هنگامى که وارد مدینه شدم شما در نظرم مبغوض ترین مردم دنیا بودى، امّا هم اکنون محبوب ترین مردم دنیا در نظرم شما هستى.(۱)
اگر امام حسن(علیه السلام) فرشته بود، این برخورد او نمى توانست الگو و سرمشق باشد; چون مردم مى گفتند: «فرشته که قوّه غضبیّه ندارد و عصبانى نمى شود. بنابراین، حلم و بردبارى از او امرى سهل و آسان است».
خلاصه این که یکى دیگر از اعتراضات قوم نوح به آن حضرت این بود که: چرا تو انسانى همچون ما انسانها هستى؟ پیامبر باید از جنس فرشته باشد!
(۱). منتهى الآمال عربى، ج ۱، ص ۴۲۳ و بحار الانوار، ج ۴۳، ص ۳۴۴، ح ۱۶.

Check Also

ماهنامه موعود شماره 280 و 281

شماره ۲۸۰ و ۲۸۱ مجله موعود منتشر شد

با امکان دسترسی سریع دیجیتال ؛ شماره ۲۸۰ و ۲۸۱ مجله موعود منتشر شد ماهنامه …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *