۱ـ فضیلت دانش طلبى.
مـن سلک طریقا یطلب فیه علما سلک الله به طریقا الـى الجنه … و فضل العالـم علـى العابـد کفضل القمـر علـى سـائر النجـوم الیله البـدر.
(۱) هرکه راهى رود که در آن دانشـى جـوید، خداوند او را به راهى که به سـوى بهشت است ببرد، و برترى عالـم بر عابـد ماننـد برتـرى ماه در شب چهارده بـر دیگـرستارگان است .
ستارگان است .
۲ـ دین یابى ایرانیان.
لو کان الدیـن عند الثریا لذهب به رجل من فارس ـ او قال ـ مـن ابناء فارس حتى یتناوله،(۲) اگـر دین به ستاره ثـریا رسـد، هـر آینه مـردى از سـرزمین پارس ـ یا ایـن که فـرمـوده از فـرزنـدان فـارس ـ به آن دست خـواهنـد یـازیــد.
۳ـ ایمان خواهى ایرانیان.
اذا نزلت علیه (ص ) سـوره الجمعه فلما قرا: و آخریـن منهم لما یلحقوا بـهم .
(۳) قال رجل مـن هولاء یا رسول الله ؟ فلم یراجعه النبى (ص ) حتى سئله مره او مرتین او ثلاثا.
قال و فینا سلمان الفارسـى قال فـوصع النبـى یده على سلمان ثـم قال : لـو کـان الایمـان عنـد الثـریـا لنـا له رجـال مـن هـولاء.
(۴) وقتـى که سـوره جمعه بر پیامبـر اکرم (ص ) نازل گردیـد و آن حضرت آیه و آخریـن منهم لمایلحقـوا بهم را خـوانـد.
مردى گفت : اى پیامبـر خـدا مراد ایـن آیه چه کسانـى است ؟ رسـول خدا به او چیزى نگفت تا ایـن که آن شخص یک بار،دوبار، یا سه بار سوال کرد.
راوى میگـوید: سلمان فارسى در میان ما بود که پیامبراکرم (ص ) دستـش را روى دوش او نهاد، سپـس فرمـود: اگر ایمان به ستاره ثریا برسد هرآینه مـردانـى از سـرزمیـن ایـن مـرد به آن دست خـواهنـد یافت .
۴ـ مشمولان شفاعت.
اربعه اناالشفیع لهم یوم القیمه :.
۱ـ معین اهل بیتى .
۲ـ والقـاضـى لهـم حـوائجهم عنـد مـا اضطــروا الیه .
۳ـ والمحب لهم بقلبه و لسانه .
۴ـ والدافع عنهم بیده .
(۵) چهار دسته انـد که مـن روز قیـام شفیع آنهاهستـم :.
۱ـ یارى دهنده اهل بیتم، ۲ـ بـرآورنـده حـاجـات اهل بیتـم به هنگـام اضطـرار و نـاچـارى، ۳ـ دوستدار اهل بیتم به قلب وزبان، ۴ـ و دفـاع کننـده از اهل بیتـم با دست و عمل .
۵ـ ملاک پذیرش اعمال.
لایقبل قول الا بعمل و لایقبل قـول و لاعمل الا بنیه و لا یقبل قـول و لاعمل و لا نیه الا باصابه السنه .
(۶) نزد خداوند سخنى پذیرفته نمیشود مگر آن که همراه با عمل باشد، و سخـن و عملى پذیرفته نمـیشـود مگـر آن که همراه با نیت خالص باشـد .
و سخـن و عمل و نیتـى پذیـرفته نمـیشـود مگـر آن که مطـابق سنت بـاشد.
۶ـ صفات بهشتى.
الا اخبر کـم بمـن تحرم علیه النارغدا؟ قیل بلى یا رسـول الله .
فقال : الهیـن القریب اللین السهل .
(۷) آیا کسـى را که فرداى قیامت، آتـش بر او حرام است به شما معرفى نکنـم ؟ گفتند: آرى، اى پیامبر خدا.
فرمـود: کسى که متیـن، خونگرم، نرمخـو و آسانگیر باشد.
۷ـ نشانه هاى ستمکار.
علامه الظالم اربعه :یظلم من فوقه بالمعصیه ویملک مـن دونه بالغلبه و یبغض الحق و یظهر الظلم .
(۸) نشانه ظالم چهار چیز است : ۱ـ با نافرمانى به مافوقش ستم میکند، ۲ـ به زیـر دستـش بـا غلبه فـرمـانـروایـى مـیکنـد، ۳ـ حق را دشمـن مـیدارد، ۴ـ و ستـم را آشکـار مـیکنـد.
۸ـ شعبه هاى علوم دین.
انمـا العلـم ثلاثه : آیه محکمه او فریضه عادله او سنه قـائمه و مـا خلاهــن فهوفضل .
(۹) همـانـا علـم دیـن سه چیز است، وغیــر از اینها فضل است : ۱ـ آیه محکمه (که منظور آز آن علـم واصـول عقـــائد است )، ۲ـ فـریضه عادله ( که منظور از آن علـم اخلاق است )، ۳ـ و سنت قـائمه ( که منظور از آن علـم احکـام شــریعت است ).
۹ـ فتواى نااهل.
مـن افتـى النـاس بغیـر علـم … فقـد هلک و اهلک .
(۱۰) کسـى که بدون صلاحیت علمى براى مردم فتـوا دهد، خـود را هلاک ساخته و دیگران را نیز به هلاکت انداخته است .
۱۰ـ روزه واقعى.
الصائم فـى عبـاده و ان کـان فـى فـراشه مـا لـم یغتب مسلمــا.
(۱۱) روزه دار ـ مادامـى که غیبت مسلمانـى را نکرده باشد ـ همـواره در عبادت است، اگر چه در رختخواب خود باشد.
۱۱ـ فضیلت رمضان.
شهر رمضان شهر الله عزوجل و هـو شهر یضاعف فیه الحسنات و یمحـو فیه السیئات و هو شهر البـرکه و هو شهر الانابه و هو شهر التـوبه وهو شهر المغفـره و هـو شهرالعتق من النار والفوز بالجنه،الا فاجتنبـوا فیه کل حرام و اکثروا فیه مـن تلاوه القران …(۱۲) ماه رمضان ماه خداوند عزیز و جلیل است،و آن ماهـى است که درآن نیکیهادوچندان و بدیها محو میشود، ماه برکت و ماه بازگشت به خدا و تـوبه ازگنـاه و مـاه آمـرزش و مـاه آزادى از آتـش دوزخ و کـامیـابـى به بهشت است .
آگاه بـاشیـد در آن ماه از هـرحـرامـى بپـرهیزیـد و قـرآن را زیاد بخـوانیـد.
۱۲ـ نشانه اى شکیبا.
علامه الصابر فى ثلاث : اولها ان لایکسل و الثانیه ان لایضجـر، والثالثه ان لایشکـو مـن ربه عزوجل، لانه اذا کسل فقد ضیغ الحق، واذا ضجر لـم یـود الشکر، واذا شکى مـن ربه عزوجل فقدعصاه .
(۱۳) علامت صابر در سه چیزاست : اول : آن که کسل نشـود، دوم : آن که آزرده خاطـرنگردد، سـوم آن که از خـداونـدعزوجل شکوه نکند، زیرا وقتى که کسل شـود، حق را ضایع میکند، وچـون آزرده خاطرگـردد شکـر را به جا نمـیآورد، و چـون از پـروردگارش شکایت کنـد در و واقع او را نافرمانى نموده است .
۱۳ـ بدترین جهنمى.
ان اهل النار لیتاذون مـن ریح العالـم التارک لعلمه و ان اشد اهل النار ندامه و حسره رجل دعا عبـدا الـى الله فاستجاب له و قبل منه فاطاع الله فادخله الله الجنه و ادخل الـداعى النار بترکه علمه .
(۱۴) همانا اهل جهنـم از بوى گند عالمى که به علمش عمل نکرده رنج میبرند، و از اهل دوزخ پشیمانـى و حسرت آن کـس سخت تـر است که در دنیا بنـده اى را به سـوى خـداخـوانده و او پذیرفته وخدا اطاعت کرده و خـداوند او را به بهشت در آورده ولـى خـود دعوت کننـده را به سبب عمل نکـردن به علمـش به دوزخ انداخته است .
۱۴ـ عالمان دنیا طلب.
اوحـى الله الـى داود(ع ) لاتجعل بینـى و بینک عالما مفتـونا بالدنیا فیصـدک عن طریق محبتى فان اولئک قطاع طرق عبادى المریدیـن، ان ادنى ما انا صانع بهم ان انزع حلاوه مناجاتى عن قلوبهم .
(۱۵) خداوند به داود(ع ) وحى فرمود که : میان مـن وخودت عالـم فریفته دنیا را واسطه قرار مده که تو را از راه دوستیام بگرداند، زیراکه آنان، راهزنان بندگان جـویاى مـناند، همانا کمتر کارى که باایشـان کنـم ایـن است که شیـرینـى منـاجـاتـم رااز دلشـان بـرکنم .
۱۵ـ نتیجه یقین.
لـو کنتم توقنون بخیر الاخره و شرهاکما تـوقنون بالدنیا لاثرتـم طلب الاخره .
(۱۶)اگر شما مردم یقین به خیر وشـر آخـرت مـیداشتیـد، همان طـور که یقیـن به دنیاداریـد البته در آن صـورت آخـرت را انتخـاب مـیکـردیـد.
۱۶ـ نخستین پرسشهاى قیامت.
لاتزول قـدمـا عبـد یـوم القیمه حتـى یسئل عن اربع : عن عمره فیما افناه، و عن شبابه فیما ابلاه، و عن ماله مـن این اکتسبه و فیما انفقه و عن جبنا اهل البیت .
(۱۷) هیچ بنـده اى در روز قیامت قدم از قـدم بـر نمـیدارد تا از ایـن چهار چیزاز اوپرسیده شود: ۱ـ از عمـرش که در چه راهـى آن را فـانـى نمـوده، ۲ـ واز جـوانـى اش که در چه کـارى فـرسـوده اش ســـاخته، ۳ـ و از مـالـش که از کجـابه دست آورده و در چه راهـى صـرف نموده، ۴ـ و از دوستى ما اهل بیت .
۱۷ـ محکم کارى.
ولکـن الله یحب عبــدا اذا عمل عملا احکمه .
(۱۸) پیامبـر اکـرم (ص ) وقتـى که بـا دقت قبـر سعد بـن معاذ را پـوشـانـد فـرمـود: میدانـم که قبر سرانجام فرو میریزد و نظم آن بهم میخـورد، ولـى خداوند بنده اى را دوست مـیدارد که چـون به کـارى پـردازد آن را محکـم واستـوار انجـام دهـد.
۱۸ـ مرگ، بیدارى بزرگ.
الناس نیام اذا ماتوا انتبهوا.
(۱۹) مـردم در خـواب انـد وقتـى که بمیـرنـد، بیـدا مـیشـونـد.
۱۹ـ ثواب اعمال کارساز.
سبعه اسبـاب یکسب للعبـد ثـوابها بعد وفـاته : رجل غرس نخلا او حفـر بئرا او اجـرى نهرا او بنـى مسجـدا او کتب مصحفا او ورث علمـا او خلف ولـدا صـالحـا یستغفـر له بعد وفـاته .
(۲۰) هفت چیز است که اگر کسى یکیاز آنها را انجام داده باشد، پس از مرگـش پاداش آن هفت چیز به او میرسد:.
۱ـ کسـى که نخلـى را نشـانـده بـاشـد (درخت مثمـرى را غرس کـرده بـاشد)، .
۲ـ یا چاهى را کنده باشد، .
۳ـ یانهرى راجارى ساخته باشد، .
۴ـ یامسجدى را بنا نموده باشد، .
۵ـ یاقرآنى نوشته باشد، .
۶ـ یـا علمـى را از خـود بـر جـاى نهاده بـاشـد، .
۷ـ یا فـرزنـد صـالحـى را باقـى گذاشته بـاشـد که بـراى او استغفـار نمـایـد.
۲۰ـ سعادتمندان.
طـوبـى لمـن منعه عیبه عن عیـوب المـومنیـن مـن اخـوانه طـوبـى لمـن انفق القصـد وبذل الفضل و امسک قـوله عن الفضـول و قبیح الفعل ، (۲۱) خوشا به حال کسى که عیبـش او را از عیوب برادران مومنـش باز دارد، خوشا به حال کسـى که در خرج کردن میانه روى کند و زیاده از خرج راببخشد و از سخنان زائد و زشت خوددارى ورزد.
۲۱ـ دوستى آل محمد.
من مات على حب آل محمد مات شهیدا.
الا و مـن مـات علـى حب آل محمـد مـات مغفـورا له .
الا و من مات على حب آل محمد مات تائبا.
الا و مـن مـات علـى حب آل محمـد مـات مـومنـا مستکمل الایمان .
الا ومن مات على بغض آل محمد جاء یوم القیمه مکتـوب بیـن عینیه مایـوس من رحمه الله .
الا و مـن مـات علـى بغض آل محمـد لم یشـم رائحه الجنه .
(۲۲) کســى که بـا دوستـى آل محمـد (ص ) بمیـرد شهیـد مرده است .
آگـاه بـاشیـد کسـى که بـا دوستـى آل محمـد (ص ) بمیـرد آمـرزیـده مــرده است .
آگاه باشیـد کسـى که بـا دوستـى آل محمـد (ص ) بمیـرد .
تـوبه کـار مـرده است .
آگاه باشیـد کسـى که با دوستـى آل محمـد (ص ) بمیرد، با ایمان کامل مرده است .
آگاه باشیـد کسـى که با دشمنـى آل محمـد (ص ) بمیرد، در حالـى به صحراى قیامت مـیآیـد که بـر پیشـانـى اش نـوشته شـده : نـا امیـد از رحمت خدا.
آگاه باشید کسـى که با دشمنـى آل محمد (ص ) بمیرد، بـوى بهشت به وى نمـیرسـد .
۲۲ـ سزاى زن و مرد همسر آزار.
ایما امراه اذت زوجها بلسانها لمیقبل الله منها صرفا و لاعدلا ولاحسنه مـن عملهاحتى ترضیه و ان صامت نهارها قامت لیلهاو کانت اول مـن یرد النار و کذلک الرجل اذا کان لها ظالم، (۲۳) هر زنـى که شـوهر خـود را با زبان بیازارد خداوند هیچ جبران و عوض و نیکـى ازکارش را نمیپذیرد تا او را راضى کند، اگر چه روزش را روزه بگیرد و شبـش را به عبادت بگذراند و چنین زنى اول کسى است که داخل جهنـم خـواهد شد و همچنیـن است اگر مرد به زنش ستم روا دارد.
۲۳ـ سزاى زن ناسازگار با شوهر.
ایما امراه لمتـرفق بزوجها و حملته علـى ما لایقـدر علیه و ما لایطیق لـمتقبل منها حسنه و تلقـى الله و هـو ملیها غضبان ، (۲۴) هرزنـى که با شـوهر خـود مـدارا ننماید واو را به کارى وادرا سازد که قـدرت وطاقت آن را ندارد، از او کارى نیکـى قبـول نمـیشـود ودر روز قیامت، خدا رادرحـالتـى ملاقـات خـواهـد کـرد که بـر روى خشمگیـن بـاشـد.
۲۴ـ نخستین رسیدگى در قیامت.
اول ما یقضى یوم القیمه الدماء.
(۲۵) اولیـن کارى که در روز قیامت به آن رسیدگـى میشـود خـونهاى به ناحق ریخته شده است .
۲۵ـ بیرحمى و ترحم.
اطلعت لیله اسـرى علـى النار فرایت امراه تعذب فسئلت عنها فقیل انها ربطت هره و لم تطعمها و لـم تسقها و لـم تـدعها تاکل مـن خشـاش الارض حتـى ماتت فعذبهابذلک و اطلعت علـى الجنه فـرایـت امـراه مـومسه یعنــى زانیه فسئلت عنها فقیل انهامرت بکلب یلهث مـن العطـش فارسلت ازارها فى بئر فعصرته فـى حلقه حتـى روى فغفـر الله لها.
(۲۶) در شب مـعراج از دوزخ آگاهـى یـافتـم، زنـى را دیـدم که درعذاب است، از گناهش سوال کـردم .
پاسخ داده شد کـــــه او گربه اى رامحکـم بست، درحالى که نه به آن حیوان خـوراکى داده و نه آبى نوشاند و آزادش هم نکرد تا خود در روى زمین چیزى را بـیابـد و بـخـورد و با این حال ماند تا مرد.
خداوند این زن را به خـاطر آن گناه عذاب کرده است .
و از بهشت آگاهى یافتـم، زن آلـوده حامنى را دیدم و از وضعش سـوال کردم .
پاسخ داده شد ایـن زن به سگى گذر کرد، در حالى که از عطش و زبانش را از دهان بیرون آورده بود، او پارچه پیرهنـش را در چاهى فرود برد، پـس آن پارچه را در حلقوم سگ فشرد تا آن حیـوان سیراب شـد خـداوندگناه آن زن را به خاطرایـن کار بخشید.
۲۶ـ عدم پذیرش اعمال ناخالص.
اذا کان یـوم القیمه نادى مناد یسمع اهل الجمع این الذین کانـوا یعبدون الناس قـومـوا خذوا اجـورکـم ممـن عملتـم له فانـى لااقبل عملا خالطه شـى ء مـنالـدنیا واهلها.
(۲۷) چـون روز قیامت فـرا رسـد، نـدا دهنـده اى نـدا دهـد که همه مـردممیشنـوند گـوید: کجایند آنانکه مردم را میپرستیدند ؟ (۲۸) برخیزید و پاداشتان را ازکسـى کـــه براى او کار کردید بگیرید چـون مـن عملـى را که چیزى از دنیا واهل دنیا با آن مخلوط شده باشد، قبول نمیکنـم .
۲۷ـ دنیا طلبى،عنصر حبط اعمال.
لیجیئن اقـوام یوم القیمه واعمالهم کـجبال تهامه فیـومر بهم الى النار قالـوایا رسول الله مصلین ؟ قال نعم یصلون و یصومون ویاخذون هنا مـن اللیل فاذا عرض لهم شـى ء مـن الـدنیا و ثبـوا عیله .
(۲۹) در روز قیامت گروهـى را بـراى محاسبه میآورند که اعمال نیک آنان ماننـد کـوههاى تهامه بر روى هـم انباشته است امـا فرمان میرسد که به آتـش برده شوند صـحـابـه گفتند : یـا رسول الله آیـا اینان نماز میخواندند؟ فرمـود: بلى نماز میخـواندند و روزه میگرفتند و قسمتى از شب را در عبـادت بــه سـر میبردند اما همیـن که چیزى از دنیا به آنها عرضه میشد، پرش و جهشمیکردند تا خود را به آن برسانند.
۲۸ـ با هر که اى با اوستى.
المرء مع من احب (۳۰).
آدمـى ( در قیـامت ) بـاکســى است که او را دوست دارد.
۲۹ـ دوستى اهل بیت.
مـن سره ان یحیى حیاتى و یمـوت مماتـى و یسکـن جنه عدن غرسهاربـى فلیـوال علیامن بعدى و لیوال ولیه و لیقتد بالائمه من بعدى فانهم عترتى و خلقوا مـن طینتى رزقوا فهما و علما و ویل للمکذبین بفضلهم مـن امتى القاطعیـن فیهم ضلتى لا انالهم الله شفاعتى .
(۳۱) هر کس دوست داشته باشد که چون من زندگى کند وچون مـن بمیرد و در باغ بهشتى که پروردگارم پرورده جاى بگیرد.
باید بعد از من على ر، و دوست او را دوست بداردو به پیشوایان بعد از من اقتدا کند که آنان عترت مـن هستند و از طینتم آفریده شـدهاند و از درک و دانـش برخـوددار گردیـده انـد و واى بر آن گروه از امت مـن که برترى آنان راانکار کنند و پیوندشان را با مـن قطع نمایند که خداوند شفاعت مرا شامل حال آنان نخواهد کرد.
۳۰ـ ولایت على (ع ) شرط قبولى اعمال.
فـو الذى بعثنى بالحق نبیا لو جاء احدکـم یوم القیامه باعمال کامثال الجبال ولـم یجـى ء بـولایه علـى بـن ابیطـالب لاکبه الله عزوجل فـى النار .(۳۲) سـوگنـد به خـدایـى که مرا به حق بـرانگیخته اگر یکـى از شما در روز قیامت بااعمالى هماننـد کـوهها بیاید.
اما فاقـد ولایت وقبـول حاکمیت علـى بـن ابیطالب بـاشـد، خـداونـد او را به رو در آتـش افکند.
۳۱ـ پاداش مریض.
اذا مـرض المسلـم کتب الله له کاحسـن ما کـان یعمل فـى صحته و تسـاقطت ذنـوبه کمایتساقط ورق الشجر.
(۳۳) وقتى که مسلمان، بیمار شـود، خـداوند هماننـد بهتریـن حسناتـى که در حال سلامت انجام میداده در نامه عملـش مینـویسد و گناهانـش همچـون برگ درخت فرو میریزد.
۳۲ـ مسئولیت مسلمانى.
من اصبح لایهتـم بامور المسلمین فلیـس منهم و مـن سمع رجلا ینادى یا للمسلمیـن فلم یجبه فلیس بمسلم .
(۳۴) هر که صبح کند و به امور مسلمیـن همت نگمارد، از آنهانیست؛و هرکـس بشنود که شخصـى فریاد مـیزنـد: (( اى مسلمانها به فریادم برسید)) ولـى جـوابـش نگـوید، مسلمان نیست .
۳۳ـ پیوستگى ایرانیان با اهل بیت علیهم السلام.
قالت الرسول من الفرس لرسول الله (ص ) الى من نحـن یا رسول الله ؟ قال انتم مناو الینا اهل البیت .
(۳۵) فرستادگان باذان، پادشاه یمـن، تحت الحمایه ایران که اصالتا ایرانى بـودند به حضور پیامبر اکرم (ص ) آمدند و گفتند: اى رسـول خدا: سرانجام ما فارسیان به نزدچه کسى خواهد بود؟ حضرت فرمـود: شما فارسیان از ما هستیـد و سرانجامتان به سـوى ما و خانـدان ماخواهد بود.
قال ابـن هشام : فبلغنى عن الزهرى انه قال : فمـن ثـم قال رسول الله : سلمان منااهل البیت .
ابـن هشام از قول زهرى گوید: و از همین جا بود که پیامبر فرمود: سلمان از اهل بیت ماست .
۳۴ـ خیانت بزرگ.
من تقدم على المسلمین و هو یرى ان فیهم مـن هو افضل منه فقد خان الله و رسوله و المسلمین .
(۳۶) کسى که بر مسلمانان پیشـى گیرد، در حالـى که میداند در میان آنها کسـى افضل وبهتر از او وجـود دارد، چنیـن کسى به خدا و رسولـش و همه مسلمانان خیانت کرده است .
۳۵ـ ارزش هدایت.
لان یهدى الله بک رجلا واحـدا خیـر لک ممـا طلعت علیه الشمس .
(۳۷) پیـامبـر اکـرم (ص ) خطـاب به حضـرت علـى (ع ) فـرمود: هدایت نمـودن خداوند فردى را به وسیله تو از آنچه آفتاب بر آن بتابد براى تـوبهتر و ارزنده تر است .
۳۶ـ مردمان آخرالزمان.
یاتـى على الناس زمان تخبث فیه سرائرهـم و تحسـن فیه علانیتهم طمعا مـن الدنی، لایریدون به ما عنـد ربهم، یکـون دینهم ریـاء لایخالطهم خـوف، یعمهم الله بعقاب فیـدعونه دعاء الغریق فلا یستجیب لهم .
(۳۸) زمانى بر مردم فرا مـى رسد که براى طمع در دنی، باطنشان پلید و ظاهرشان زیباباشـد، علاقه اى به آنچه نزد پروردگارشان است نشان ندهند، دیـن آنها ریا شـود وخـوفـى (از خـدا) در دلشان آمیخته نشـود، خـداونـد همه آنها را به عذاب سختـى گـرفتار کند، پـس مانند دعایشخص غریق دعا کنند، ولـى دعایشان را اجابت نکند.
۳۷ـ راستگو ترین صحابه.
مـااظلت الخضـراء و لااقلت الغبـراء مـن ذى لهجه اصـدق مـن ابــیذر.
(۳۹) آسمان سایه نینداخته و زمیـن در بر نگرفته، صاحب سخنى راستگوتر از ابوذر را.
۳۸ـ پرسش از عالمان و همنشینى بافقیران.
سـائلـوا العلمـاء و خـاطبـوا الحکماء و جـالسـوا الفقـراء.
(۴۰) از دانشمنـدان بپـرسیـد و با فـرزانگان سخـن بگـوییـد و با فقیـران بنشینیـد.
۳۹ـ دستبوسى نه.
هذا تفعله الاعاجـم بملـوکها و لست بملک انمـا انـا رجل منکـم .
(۴۱) مردى خواست تا بر دست رسـول خـدا (ص ) بـوسه زنـد، پیامبر دست خـود را کشیـد وفرمود: ایـن کارى است که عجمها با پادشاهان خـود میکنند و من شاه نیستـم، مـن مردى از خودتان هستم .
۴۰ـ مهربانى با همنوعان.
ما آمن بـى مـن بات شبعان و جاره جائع و ما مـن اهل قـریه یبیت و فیهم جائع لاینظر الله الیهم یوم القیمه .(۴۲)
به مـن ایمان نیاورده کسـى که سیر بخـوابـد و همسایه اش گرسنه باشـد، و اهل یک آبادى که شب را بگذرانند و در میان ایشان گرسنه اى باشد، خـداوند در روز قیامت به آنها نظر رحمت نیفکند.
۱ـ اصول کافى، ج ۱، ص ۴۲.
۲ـ صحیح مسلـم، ص ۴ص ۱۹۷۲، کتاب فضائل الصحابه، حـدیث ۲۳۰، و همان، ج ۲، ص ۴۱۷ چاپ بولاق، ۳ـ سوره جمعه، آیه ۳.
۴ـ صحیح مسلم، ج ۴، ص ۱۹۷۲، کتـاب فضـائل الصحابه .
۵ـ خصـال صـدوق، بـاب اربعه، ص ۲۱۵، حـدیث ۱.
۶ـ بحار الانوار ج ۲، ص ۱۷۴.
۷ـ ثواب الاعمال ص ۳۸۱.
۸ـ تحف العقول .
ص ۲۱.
۹ـ اصول کافى، ج ۱، ص ۳۷.
۱۰ـ اصول کافى، ج ۱، ص ۵۴.
۱۱ـ تهذیب الاحکام، ج ۴، ص ۱۹۰.
۱۲ـ بحار الانوار، ج ۹۶، ص ۳۴۰.
۱۳ـ همان، ج ۷۱، ص ۸۶.
۱۴ـ اصول کافى، ج ۱، ص ۵۵.
۱۵ـ همان، ج ۱ص ۵۸.
۱۶ـ تنبیه الخـواطـر و نزهه النواظر(معروف به مجمـــوعه ورام )، ج ۱، ص ۱۳۴.
۱۷ـ خصـال صـدوق ص ۲۵۳، و مشکـاه الانـوار، ص ۱۷۱.
۱۸ـ امالى صدوق، ص ۲۳۱.
۱۹ـ لئالى الاخبار، ص ۳۸۶.
۲۰ـ محموعه ورام، ج ۲، ص ۱۱۰.
۲۱ـ روضه کافى، ص ۲۴۸.
۲۲ـ تفسیر کشاف زمخشرى، ج ۳، ص ۴۶۷.
۲۳ـ امالى شیخ صدوق، ص ۲۵۷.
۲۴ـ همان، ص ۲۸۵.
۲۵ـ سفینه البحـار، ماده قتل، ج ۲، ص ۴۰۷.
۲۶ـ جواهر الکلام، ج ۳۱، ص ۳۵۹.
۲۷ـ مشکات الانوار، ص ۳۱۲.
۲۸ـ یعنـى بـراى چشـم مـردم وخـوشـاینـد آنـان کـار مـیکـرده انـد.
۲۹ـ لئالى الاخبار،ص ۴۶۵.
۳۰ـ سفینه البحار ماده حبیب، ص ۲۰۱.
۳۱ـ حلیه الاولیاء، ج ۱، ص ۸۶.
۳۲ـ امالى شیخ طوسى، ج ۱، ص ۳۱۴.
۳۳ـ مکارم الاخلاق، ص ۱۹۵.
۳۴ـ اصول کافى، ج ۳، ص ۲۹۳.
۳۵ـ سیره ابن هشام، ج ۱، ص ۷۲.
۳۶ـ الغدیر، ج ۸، ص ۲۹۱.
۳۷ـ شـرح نهج البلاغه ابـن ابـى احـدیـد، ج ۱، ص ۳۴۲.
۳۸ـ اصول کافى، ج ۳، ص ۴۰۴.
۳۹ـ الغدیـر، ج ۸، ص ۹۷، و شـرح نهج البلاغه ابـن ابـى الحـدیــــد، ج ۲، ص ۳۵۴.
۴۰ـ تحف العقول، ص ۴۱.
۴۱ـ خیانت در گزارش تاریخ، ج ۳، ص ۲۷۱.
۴۲ـ اصول کافى، ج ۴، ص ۴۹۳