اولین برتری عملی انسان بر حیوان
در ابتدای حضور آدم، ابلیس را در کنار او حاضر میبینیم که در ماجرای سجده بر آدم رسماً اعلام کرد: «لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعینَ- إِلاَّ عِبادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصین»[۱]: آدم و نسلش همگی را اغواء خواهم کرد. مگر بندگان خالص شدۀ تو. و میبینیم که اولین برنامه او درباره آدم و حوّا لخت کردن آن دو است که وادارشان کرد از آن درخت ممنوعه خوردند و پوشش شان ریخت[۲]. ابلیس فوراً فهمید که اشتباه کرده است زیرا به نفع او بود که آدم و حوّا در همان لاک سخت خود می ماندند و اینک به دست خود موجبات کمال آن دو را سرعت بخشیده
است. اگر از آن درخت نمی خوردند نسل ها طول میکشید تا انسان از لباس لاکی و سختپوستی به در آید.
در همان حین متوجه یک نقطۀ حساس روحی آن دو شد: می دید آنان به سرعت و با دستپاچگی تمام، به پوشانیدن عقب و جلو خود پرداختند گویا با یک حادثه ناخوشایند بزرگ رو به رو شدهاند، رفتاری که ابلیس تا آن روز چنین رفتاری را از هیچ موجود دیگر (حتی موجودات دو پای پیش از آدم) ندیده بود. فهمید که این اولین و پایه ای ترین انگیزش است که انسان را از حیوان متمایز میکند. تصمیم گرفت که او هم باید کارش و پایه برنامه اش را از همین نکته شروع کند تا انسان را از سیر انسانیت باز داشته و در مسیر حیوان ها که قبلاً دیده بود قرار دهد. در بخش انسان شناسی مبحث پیش اشاره شد که انسان موجودی است از لختی دو عضو عقب و جلو، به شدت مضطرب میشود. این اقتضای همان روح سوم (فطرت) است که انسان (علاوه بر روح غریزه که حیوان هم دارای آن است) دارای آن میباشد. و منشأ تاریخ، خانواده، جامعه، اخلاق، هنجار و ناهنجار (باید و نباید)، قانون، زیبائی خواهی، حتی خنده و گریه در انسان، همین روح سوم است که قرآن از آن با «نفس لوّامه» و از روح غریزه با «نفس امّاره» تعبیر میکند.
منشأ لباس در انسان چیست؟ چرا انسان پوشش خواه شده است؟ به دلیل حفاظت از سرما و گرما؟ در حالی که لباس در اصل نه از سرما حفظ میکند و نه از گرما و این نکته بس مهم است؛ حیوان که از لباس محروم است خیلی کمتر از انسان دچار سرماخوردگی یا گرما زدگی میشود. لباس انسان را آسیب پذیر کرده است. بحث در انگیزه اصلی لباس است وگرنه انسان در نسل های بعدی به خاطر سرما و گرما نیز نیازمند لباس است.
از نظر قرآن منشأ لباسخواهی و پوششجوئی انسان، زیبائی خواهی است به دو صورت:
۱- اضطراب شدید روحی از پیدا بودن «سؤات»: انسان با احساس درونی فطری، عریان بودن دو عضو عقب و جلو را خیلی نازیبا، منفور، مشمئز کننده می داند.
آزمایش: آزمایش این موضوع با کودکانی که تحت تربیت پدر و مادر لخت بزرگ شوند، درست نیست. این آزمایش وقتی صحیح است که دو کودک دختر و پسر تنها در دامن طبیعت (مانند آدم و حوا) بزرگ شوند. در این صورت هر دو به محض رشد شخصیتی خود اقدام به پوشانیدن آن دو عضو خواهند کرد.
این حس در زنان درباره پستان ها هم هست اما نه به شدت آن دو عضو.
۲- زیبائی خواهی درباره بقیهاندام و بدن: انسان موجودی است که خود را در لباس زیبا می داند و در لختی نازیبا. یعنی لباس اولین آرایش انسان است.
درباره هر دو مورد به آیه های زیر توجه کنید:
«فَلَمَّا ذاقَا الشَّجَرَهَ بَدَتْ لَهُما سَوْآتُهُما وَ طَفِقا یَخْصِفانِ عَلَیْهِما مِنْ وَرَقِ الْجَنَّهِ»[۳]: وقتی که (آدم و حوا) از آن درخت چشیدند سوات شان برای شان پدیدار شد و شروع کردند از برگ جنگل بر خود شان می چسبانیدند.
سوات از ماده سوء و جمع «سوئه»: نا خوشایند، بد، منفور و مشمئز کننده. در ماجرای هابیل و قابیل نیز میگوید «یَبْحَثُ فِی الْأَرْضِ لِیُرِیَهُ کَیْفَ یُواری سَوْأَهَ أَخیهِ»[۴] قابیل جنازه هابیل را به دوش حمل کرده و سرگردان میگشت که چگونه سوئه (جنازه) او را بپوشاند. قابیل احساس میکرد که نباید جنازه را همچنان رها کند زیرا جنازه در احساس او سوئه بود. از نظر قرآن برهنگی عقب و جلو دقیقاً مانند جنازه ای است که در فضای بدون پوشش رها میشود. بل از آن نیز منفورتر، زیرا مشاهده جنازه دیگران و سوئه دانستن آن، شاید قابل تحمل تر از سوئه دانستن خود است.
در آن محیط که سوات آدم و حوا برهنه شد، چرا فوراً به فکر پوشش افتادند؟ در آن جا کس دیگری و باصطلاح نا محرمی حضور نداشت. پس این پوششجوئی آنان انگیزش ویژه ای داشته است انگیزش فطری.
به فاصله دو آیه از آیه بالا که درباره لباسجوئی آدم و حوا است، می فرماید: «یا بَنی آدَمَ قَدْ أَنْزَلْنا عَلَیْکُمْ لِباساً یُواری سَوْآتِکُمْ وَ ریشاً وَ لِباسُ التَّقْوى ذلِکَ خَیْرٌ ذلِکَ مِنْ آیاتِ اللَّهِ لَعَلَّهُمْ یَذَّکَّرُونَ»[۵]: ای بنی آدم آفریدم برای شما لباس که بپوشاند سوات شما را و برای زیبائی شما، و لباس تقوی بهتر است، این (موضوع و پدیدۀ لباس) از آیه ها و نشانه های خداوند است اگر آنان فهمنده باشند.
لغت: ریش: زیبائی: وسیله زیبائی.
سه نوع لباس در این آیه ردیف شده: اول لباس سواتی، دوم لباس ریش یعنی لباسی که اگر نباشد در حد نبود لباس سواتی اضطراب آفرین نیست اما انسان باز در آن حالت خود را زیبا نمییابد. سوم لباس تقوی.
لباس تقوی: لباس سواتی لباس تقوی نیست، بی تقوا ترین افراد نیز آن را ضروری می دانند مگر برخی افراد که بیمار باشند. و همچنین لباس ریش نیز در اصل لباس تقوی نیست برای زیبائی خواهی انسان است که خود را زیبا احساس کند؛ می تواند همراه با تقوی باشد و
می تواند بدون تقوی باشد.
تقوی یعنی به ندای روح فطرت در توجه به باید ها و نباید ها پاسخ مثبت دادن. بی تقوائی یعنی مطابق اقتضاهای غریزی رفتار کردن در این صورت لباس که اقتضای فطرت است ابزاری در اختیار غریزه خواهد بود.
با بیان دیگر: غریزه زیبا خواه نیست هیچ حیوانی به طور آگاهانه در صدد زیبائی خود و جنس مخالف، نیست[۶]. انسان اگر تنها روح غریزه را داشت مانند حیوان کاری با زیبائی نداشت. غریزه در صورت تسلط بر فطرت زیبا خواهی، فطرت را نیز به خدمت خود
میگیرد. بر خورد با زیبائی و زیبائی ها مطابق اقتضای فطرت، یعنی تقوی. و برخورد با آن مطابق اقتضای غریزه یعنی بی تقوائی.
و پوشش حجاب (خواه در مرد و خواه در زن، هر کدام با شرایط خود) بخشی از تقوی درباره لباس است که برای حفاظت از پدیده اساسی خانواده است. حیوان فاقد روح فطرت است لذا نه خانواده دارد، نه جامعه و نه تاریخ و نه… بیش از این، این موضوع تکراری را طول ندهیم[۷] بر گردیم به اولین برنامه ابلیس:
ابلیس با فراست شیطانی خود با مشاهده پوشش جوئی آدم و حوا دانست که اگر بخواهد انسان را حیوان کند باید با این حس پوشش جوئی انسان مبارزه کند، این حس را در او کور کند و بر این کار تصمیم اکید گرفت به آیه بعدی که در ادامه آیه پیش آمده توجه کنید: «یا بَنی آدَمَ لا یَفْتِنَنَّکُمُ الشَّیْطانُ کَما أَخْرَجَ أَبَوَیْکُمْ مِنَ الْجَنَّهِ یَنْزِعُ عَنْهُما لِباسَهُما لِیُرِیَهُما سَوْآتِهِما»[۸]: ای بنی آدم مواظب باشید که ابلیس شما را به دام فتنه نیندازد همان طور که پدر و مادرتان را از آن باغ خارج کرد برداشت از بدن آن دو، لباس شان را تا بنمایاند به ایشان سوات شان را.
خداوند در بیان ماجرای آدم و ابلیس بلافاصله و فوراً اخطار می دهد که ابلیس در صدد عریان کردن شما خواهد بود. یعنی این برنامه ابلیس را پیش از هر برنامه او، تذکر می دهد.
فطرت به حدی در پوششجوئی سواتی، قوی بود و هست که شیطان از این که سوات همگان را لخت کند تا حدودی مایوس شد و به سمبل سازی پرداخت و بعل را ساخت. این است که اولین سمبل کابالا (قابالا= جریان قابیلی تاریخ) بعل گشته است. بعل در قرن های بعدی با سمبل اهرام همراه شد که نماد ابدی بودن کاخ های عیاشی است.
ابلیس تا عصر مدرنیته حتی در برابر لباس ریش نیز عاجز بود و باصطلاح زورش به فطرت بشری نمی رسید. در دوران مدرنیته به براندازی لباس ریش، موفق گشت. در سوئیس به استاد جامعه شناسی دانشگاه گفتم: چرا توانستید همه جای بدن زنان را لخت کنید اما این دو تکه که نام یکی مایو و دیگری سینه بند است همچنان مانده است؟.؟ گفت: قانون برهنه کردن این دو بخش بدن را ممنوع کرده تا زنان مورد حمله قرار نگیرند. گفتم با کمی دقت در مییابی که منشأ این قانون چیز دیگر است و آن: ناخوشایندی عریان بودن این دو بخش از بدن، برای خود زنان است؛ اگر قانون نیز نداشتید باز زنان از لختی عقب و جلو و پستان ها خودداری میکردند. دلیلش هم روشن است چرا درباره هر قانون، قانون شکنی میشود و اما درباره این قانون هرگز قانون شکنی نمیشود.
وانگهی در اروپا جزیره ها و مکان هائی درست کردند و ورود به آن جاها را با لباس ممنوع کردند و هر کس باید کاملاً لخت به آن اماکن قدم میگذاشت. اما این برنامه کاملاً با شکست رو به رو شد. و نیروی فطرت ثابت کرد که گزارشات توصیفگران از برخی بومیان بی چاره جزایر دور افتاده، بیانگر ماهیت انسان و انسان شناسی نیست. بل در اثر
بی چارگی است.
امروز جریان کابالیست در برابر پوشش خواهی ریش هم شکست خورده و مردم عریان ترین جامعه به تدریج از لختی بر میگردند و ابلیس در این موضوع نیز پایان تاریخ خود را مشاهده میکند.
اهل بیت(ع) گفتهاند: حتی در موقع خواب و در توی لحاف هم لخت نباشید. حتی از امام باقر(ع) حدیث داریم که در حمام نیز یک نخ یا شبیه آن بر دوش تان بیاویزید. تا به آن ندای درونی فطرت همیشه پاسخ داده باشید. انسان در حالت لختی در زیر لحاف در خانۀ خودش نیز آن احساس آسایش روحی و تعادل روانی را ندارد. البته حساب بیماران روانی یا تربیت شدگان در محیط کابالائی، چیز دیگر است.
حدیث هائی زیبا و بس علمی در انسان شناسی اهل بیت(ع) در این موضوع داریم که نمونه هائی را در کتاب «دانش ایمنی در اسلام» و نیز در کتاب مذکور آورده ام. و در این جا تکرار نمیکنم. اما به یک نکته در آیه بالا اشاره میکنم:
فرمود: «ذلِکَ مِنْ آیاتِ اللَّهِ لَعَلَّهُمْ یَذَّکَّرُونَ»[۹]: این از آیه های خداوند است (اگر آنان دقت کنند) شاید بفهمند.
قرآن به هر چیز که انسان را آگاه کند و به او دانش دهد، آیه میگوید. یعنی اگر در همین مسئلۀ بزرگ «رابطه انسان با لباس» و چیزی بنام «پدیده لباس» اندیشه کنند به دانش استوار و پرفایده در انسان شناسی، روان شناسی و جامعه شناسی می رسند.
در این آیه به یک نکته دیگر باید دقت شود: بیان آیه ابتدا با خطاب و «یا بنی آدم» شروع میشود اما سپس به غیاب و صیغه غایب «لعلّهم» بر میگردد. نمیگوید «شاید شما بنی آدم بفهمید». این تغییر بیان از خطاب به غیاب، نشان می دهد که افراد بنی آدم بازیچه دست کابالیسم شده و با ژست محقق و دانشمند، عکس مسئله را علمی خواهند دانست. اما این که به پیامبرش می فرماید: شاید آن ها بفهمند. نشان می دهد که بالاخره روزی جامعه جهانی به اصل و اساس و چگونگی «رابطه انسان با لباس» پی خواهد برد. و ظاهراً (اگر فکرمان دچار عجله نباشد) این دوره علمی آغاز شده است.
آن روز فرا می رسد، و یک تاریخ با ماهیت جدید (بدون ماهیت کابالی) دارد می آید که همه چیز قرآن، همۀ سخنان قرآن حتی آن گزاره ها که مانند گزاره بالا از خطاب به غیاب میگرایند، تحقق پیدا کنند. «وَ اللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْکافِرُون»[۱۰]. می توانید بگوئید «و لو کره القابیلیون».
——————————————————————————–
[۱] آیه۸۲ سوره ص [۲] در این باره بحث اساسی هست که در «تبیین جهان و انسان» به شرح رفته است [۳] آیه۲۲ سوره اعراف [۴] آیه۳۱ سوره مائده [۵] آیه۲۶ سوره اعراف [۶] شرح بیشتر این موضوع در کتاب «انسان و چیستی زیبائی» سایت بینش نو [۷] شرح بیشتر در همان کتاب و نیز «تبیین جهان و انسان» [۸] آیه۲۷ سوره اعراف [۹] آیه۲۶ سوره اعراف [۱۰] آیه۸ سوره صفمنبع : کتاب کابالا و پایان تاریخش