آرماگدون: تدارک جنگ بزرگ» -۱

نبرد هارمجدّون(۱)
از سال ۱۹۸۰، این عادت در من پیدا شده است که هر یکشنبه، برنامه «ساعت بشارت انجیل کهن» فال ول را در تلویزیون بگیرم.
براى آنکه مطالب بیشترى درباره خداشناسى هار مجدون فال ول بدانم؛ و دریابم که پیروانش تا چه‌اندازه مانند خودش فکر مى‏کنند، در سال ۱۹۸۳، در گشت مسافرتى به سرپرستى او به سرزمین قدس، نام نویسى کردم.
من یکى از ۶۳۰ نفر مسیحى‏اى بودم، که از نیویورک به تل آویو پرواز کردیم. در آنجا ما را به گروههاى حدود ۵۰ نفرى تقسیم کردند. به هر یک از گروهها یک اتوبوس و یک راهنماى اسراییلى اختصاص داده شده بود. ما پس از یک استراحت شبانه با اتوبوس ها یمان به راه افتادیم.
حالا در این سفر کوتاه، شما هم با من همراه شوید:
براى این که به دره مجدو برویم، از تل آویو حدود ۵۵ مایل به طرف شمال سفر ‏مىکنیم. به محلى مى‏رسیم که در ۲۰ مایلى جنوب – جنوب شرقى حیفا، قرار دارد و فاصله آن از دریاى مدیترانه، حدود ۱۵ مایل است

پس از پیاده شدن از اتوبوس، با کلاید، یک مدیر اجرایى بازرگانى بازنشسته از مینیاپولیس، که سالهاى آخر دهه ۶۰ سالگى خود را مى‏گذراند، همگام مى‏شوم.
 کلاید، فارغ التحصیل کالج است و در جنگ دوم جهانى، در ارتش آمریکا با درجه سروانى، در آفریقاى شمالى و اروپا، خدمت کرده و به خاطر فرماندهى هوشمندانه سربازانش و شجاعت شخصى اش در زیر آتش دشمن به گرفتن نشان افتخار، مفتخر شده است. قدى دارد در حدود شش پا و هیکلى مناسب، که آن را نتیجه خدمتش در ارتش مى‏داند.

همسر کلاید دو سال پیش درگذشته است و به همین جهت در این سفر تنهاست. سر و وضعش تمیز و مرتب است. با شلوارى پشمى، پیراهنى سفید، کراوات مناسب و کت کشمیر؛ سرى دارد پرمو که تنها بخشى از آن خاکسترى شده است.

فاصله کوتاهى تا یک تل یا پشته کوچک، پیاده طى مى‏کنیم. این تپه‏اى است مصنوعى، که از لایه‏هاى مختلف یا برجا مانده از گیاهان و جانوران و یا جامعه‏هاى باستانى کهن پوشیده شده است.

کلاید توضیح مى‏دهد: «زمانى در اینجا یک شهر قدیمى کنعانى قرار داشته است» و اضافه مى‏کند که ما در لبه جنوبى فضاى بزرگ گسترده و هموار دشت اسدرالون (۲) قرار داریم، که در کتاب مقدس «دره جزرال» هم گفته شده است.

در زمانهاى قدیم مجدو شهر بسیار مهمى بود. این شهر در محل تقاطع دو جاده مهم استراتژیک نظامى و کاروان رو قرار داشت.

کلاید، این کهنه سرباز از تاریخ دان مى‏گوید: «جاده ماریس، یعنى جاده باستانى ساحلى، که مصر را از راه مجدو، به دمشق و مشرق مربوط مى‏ساخت، از این دره مى‏گذشت.»

مى‏گویم: «پس با این توصیف، این محل همیشه میدان جنگ بوده است؟»

کلاید پاسخ مى‏دهد: «بله، برخى از تاریخ نویسان اعتقاد دارند، که در اینجا بیش از هر جاى دیگر در جهان، جنگ روى داده است. فاتحان کهن همیشه مى‏گفتند، هر فرماندهى که مجدو را داشته باشد، در برابر همه مهاجمان پایدارى مى‏کند.»

«شما در صحیفه یوشع بن نون (باب ۱۲، آیه ۲۱)(۳) مى‏خوانید که چگونه یوشع و اسراییلیان، در اینجا کنعانیان را شکست دادند. و در «کتاب داوران» باب چهارم و پنجم مى‏خوانید که دو قرن پس از آن نیروهاى اسراییلى در زیر فرماندهى دبوره و باراق، در نبردى بر سیسرا سردار کنعانیان چیره شدند.(۴)»

«و بعد چنانکه مى‏دانیم، شاه سلیمان این شهر را مستحکم ساخت و به مرکزى براى اسبها و ارابه هایش بدل کرد.

حتى در طى سالهاى عمر من هم در اینجا نبردهاى مهمى داشته‏ایم. نزدیک به پایان نخستین جنگ جهانى، در سال ۱۹۱۸، ژنرال انگلیسى آلن بى، درست در همین جا در مجدّو، به پیروزى قاطعى بر ترکها دست یافت.»

همه عضوهاى گروه ما، به پیاده روى خود تا یک نقطه مناسب ادامه مى‏دهیم و سپس در نقطه‏اى که بر همه دره جزدال که به سوى شمال غربى تا دوردست اشراف دارد، غرق تماشا مى‏شویم.

کلاید با صداى هیجان زده‏اى مى‏گوید: «و سرانجام، حالا دارم میدان آخرین نبرد بزرگ را تماشا مى‏کنم!»

مى‏پرسم: اما آخر شما از کجا مى‏دانید که نبرد نهایى در اینجا روى خواهد داد؟

– «شما همین اسم – یعنى مجدّو – را بگیرید، کلمه عبرى هار، یعنى کوه را به آن اضافه کنید. این دو کلمه به شما هارمجدّو را مى‏دهد، که ما هارمجدّون ترجمه مى‏کنیم.»

در حالى که او صحبت مى‏کند، من مى‏کوشم استدلال او را، با جستجوى هار یا کوه دنبال کنم؛ اما کوهى پیدا نمى‏کنم. با وجود این، چون دره روبروى خودمان را مى‏توانیم ببینم، پس نقطه مناسبى که روى آن ایستاده‏ایم، بآسانى مى‏تواند هار (کوه) تلقى بشود. اما با همه اینها، آیا هارمجدّو – که کلمه کلمه به معنى کوه مجدو است – به یک محل دلالت مى‏کند یا یک رویداد؟

کلاید، کمى با بى حوصلگى پاسخ مى‏دهد: «نه، نه، این میدان نبردى است که همه ملتها در آن درگیر مى‏شوند. این آخرین نبرد میان نیروهاى نیکى و نیکوکارى به رهبرى مسیح و نیروهاى شیطانى به رهبرى دجال خواهد بود.»

من، مانند میلیونها مردم دیگر، سخن کلاید را باور مى‏کنم. من همیشه چیزهایى درباره هارمجدّون شنیده بودم، اما با همه شنیدن هاى این واژه اشتقاق آن را نمى‏دانستم. پرسیدم که آیا درباره این واژه هارمجدّون مطالب زیادى خوانده‏اید؟

– «مى‏دانید، واژه هارمجدّون تنها یک بار در انجیل آمده است؛ یعنى درست همان که در کتاب مکاشفه یوحنا باب شانزدهم، آیه ۱۶ آمده است؛ و سپس این آیه مختصر را نقل مى‏کند:

«و ایشان را به موضعى که آن را در عبرانى هارمجدّون مى‏خوانند، فراهم آوردند.»

از آن جا که این واژه در زندگى ما نقش چنین با اهمیتى دارد، امیدوارم بتوانم اشتقاق آن را پیدا کنم، من آنچه را که کلاید گفت تکرار مى‏کنم: در کتاب عهد عتیق، هیچ ذکرى از این واژه نشده است. در کتاب عهد جدید هم تنها یک مورد، یعنى در باب مکاشفه که گاهى مکاشفات، یا مکاشفه یوحناى قدیس هم گفته مى‏شود، آمده است. اما من هنوز سردرگم هستم، در حالى که در مکاشفه، از «محلى» به نام هارمجدّون صحبت مى‏کند، کلاید اصرار دارد که هارمجدّون معنى یک نبرد را مى‏رساند.

کلاید مى‏گوید: «یوحناى پیش گو کتاب مکاشفه را نوشته است؛ و چنانکه مى‏دانیم ما از همین اثر یوحنا است که بیشترین اطلاعات خودمان را از آخرین روزهایى که داریم مى‏گذرانیم، به دست مى‏آوریم. او تصویر کاملى از آخرین نبردى که باید درست در همین محل صورت بگیرد، به دست داده است. به یاد دارید که او در پیشگویى خود از این نبرد بزرگ، مى‏نویسد(۵):

«و بلدان امتها خراب شد… و هر جزیره گریخت و کوهها نایاب گشت.» و بعد مى‏افزاید:

«خداوند همه چیز را درباره آینده مى‏داند. هیچ چیز را از او گریزى نیست. خداوند از همان آغاز مى‏داند، چه کسى به هاویه خواهد رفت و چه کسى دقیقا نخواهد رفت. هنگامى که خداوند قانون را نازل کرد، دقیقا مى‏دانست کدام انسان قادر به رعایت آن نخواهد بود.»

من به خودم جرات داده مى‏پرسم: «خداوند از پیش مى‏داند؟ و از پیش مقرر کرده است؟»

– «شما باید به خاطر داشته باشید که این از پیش دانستن، تعیین کننده همه چیز نیست. اما آنچه که خداوند مى‏داند، فراتر از هر حدس و گمانى است. آنچه خداوند مى‏داند، با یقین کامل صددرصد مى‏داند؛ و او همه چیز را مى‏داند.

«در کتاب مکاشفه، خداوند با بکار گرفتن یوحنا، توصیف کاملى از آنچه که این جنگ آخرالزمان خواهد بود، به ما مى‏دهد»

و ادامه مى‏دهد:«یک ارتش ۲۰۰ میلیونى شرقى در طى یک سال به سمت غرب به حرکت درمى آید. این ارتش به حرکت درمى آید و در تغییر مکان خود پرجمعیت‏ترین ناحیه‏هاى جهان را پیش از رسیدن به رودخانه فرات، ویران خواهد ساخت.»

«باب ۱۶ مکاشفه به ما مى‏گوید که رودخانه فرات خشک خواهد شد، و این به پادشاهان مشرق زمین، مشرقیان، اجازه خواهد داد که سرزمین اسراییل را درنوردند.»(6) {mospagebreak}

– تکرار کردم: پادشاه مشرق زمین؟ و ذهن من به سوى سرزمینهاى جهان که در مشرق رود فرات قرار دارند، به پرواز درمى آید. هیچ پادشاهى که امروز در آن ناحیه حکمروایى داشته باشد به ذهنم خطور نمى‏کند. در زمان ما، شاه ایران آخرین پادشاه مشرق رود فرات بود. امروز دیگر هیچ شاهى در آنجا نیست، اما در زمان یوحنا چنین شاهانى وجود داشتند – پس گفتم آیا این نمایانگر آن نیست که یوحنا این سخنان را درباره زمان خودش گفته است، و نه زمان ما؟

کلاید گفت:«نه، نه، شما مى‏توانید پادشاهان را به معنى رهبران یا سران دولتها بگیرید.»

کلاید که در همه جا طرفدار جدى تعبیر کلمه به کلمه کتاب مقدس است، در این مورد، خود کلمه کتاب مقدس را قبول ندارد.

حرف او را قطع نمى‏کنم و او به نقل خود ادامه مى‏دهد: «این پادشاهان – یا رهبران – تمامى ربع مسکون، بزرگترین ارتش تاریخ جهان را درست به اینجا، به مجدّو مى‏آورند.» با چشمان فراخ شده سخن مى‏گوید و چهره‏اش وقتى از فرشته‏اى حرف مى‏زند که پیاله خود را بر نهر عظیم فرات ریخت و آبش خشکید تا راه ارتش بزرگ پادشاهانى که از مشرق آفتاب مى‏آیند از بستر آن باز بشود، برق و درخشندگى ناشى از پیش بینى به خود مى‏گیرد.

اما وقتى سازمان دادن یک ارتش خوب، ارتشى بسیار کوچکتر از همه ارتش هاى مشرق زمین، تا این اندازه دشوار باشد، چگونه یک رهبر، یا گروهى از رهبران مى‏توانند موفق به بسیج کردن یک ارتش ۲۰۰ میلیون نفرى بشوند؟

کلاید مى‏گوید: «خوب، روشن است، این رهبران هدف هاى ژئوپلیتیک دارند، و ارواح شیطانى آنان را به پیش مى‏رانند».

پرسیدم: ارواح شیطانى؟

– «در این مورد، اینها همان ارواح شیطانى فرشتگان به خاک افتاده‏اى هستند، که از شیطان در عصیانش در برابر خداوند، پشتیبانى کردند. پس از اینکه این ارواح شیطانى بر ذهن رهبران جهان مسلط شدند، این رهبران و ارتش هاى جهان، نادانسته به پیادگان آنها تبدیل مى‏شوند.»

به نظرم همه چیز دارد بخوبى جفت و جور مى‏شود. براى اینکه مطمئن شوم که همه چیز را به درستى فهمیده‏ام، گفتم: آیا این دجال است که این ارواح شیطانى را در ذهن رهبران جهان جاى مى‏دهد؟ و کلاید تصدیق کرد.

کلاید علاوه بر ارواح شیطانى، از «وحش» مکاشفه یوحنا هم صحبت کرد و توضیح داد که: «وحش، یعنى اینکه اتحاد نیرومندى از ملت هاى اروپایى و گروهى از ملت ها که در آخرین روزها به پا خواهند خاست، به وجود خواهد آمد. حالا ما مى‏دانیم که داریم در عهد آخرالزمان زندگى مى‏کنیم. زیرا پیدایش اتحاد نیرومند ملت هاى اروپایى را دیده‏ایم – و این همان چیزى است که ما جامعه اقتصادى اروپا یا بازار مشترک مى‏نامیم. با مطالعه این پیش‏گویى، ما مى‏توانیم به چشم ببینیم که خداوند همه این رویدادها را از پیش خبر داده است.(۷)

«همه آنچه که روی دادنش را در جهان امروز مى‏خوانیم، به روشنى نشانگر این است که این پیشگویى به زودى روى خواهد داد.

و در این نبرد آخرالزمان – که با مطالعه زکریاى نبى و همین مکاشفه از آن آگاه مى‏شویم – نیروهاى ملت هاى سرتاسر زمین در زیر فرمان دجال، بر ضد خداوند ما عیسى مسیح و قدیسان پرافتخارش خواهند جنگید و چنان که مى‏دانیم، مسیح، در این خونین‏ترین نبرد تاریخ، آن میلیون ها را از میان خواهند برد و دجال را به قتل خواهد رسانید.»

کلاید براى اینکه نکته‏اش را اثبات کند، آیه هشتم از باب دوم تسالونیکیان (کتاب عهد جدید) را از بر خواند:

«آن گاه آن بى دین – که کلاید اضافه مى‏کند، منظور از بى دین همان دجال است – ظاهر خواهد شد، که عیسى خداوند، او را به نفس دهان خود هلاک خواهد کرد و به تجلى ظهور خویش او را نابود خواهد ساخت.»

من براى کلاید تفسیر کردم که، احتمال ندارد مسیحیان، جز در مورد بهشت و جهنم، این اندازه‌اندیشه و کلام را به هارمجدّون اختصاص داده باشند.

هنگامى که کلاید و من، گرم گفتگو هستیم، دیگر کسان گروه ما، با نشستن بر روى سنگها یا علفها، غرق اندیشه درباره این دره داراى مزرعه‏هاى گندم و جو و باغهاى میوه شده‏اند. در حالى که این دره تا این اندازه ساکت و آرام تا این اندازه صلح‏آمیز به نظر مى‏رسد، رفتار و گفتار کلاید نشانگر آن است که زیر و رو شدن همه جهان در یک انفجار بزرگ، ناگزیر به نظر مى‏رسد. او از جزئیات توصیف خودش درباره این آتش سوزى بزرگ، سخت مطمئن به نظر مى‏رسد.

با این همه، این جنگ قرار است که در همین میدان برابر ما روى دهد – دره‏اى که چنان کوچک است، که در یک مزرعه نیراسکا جاى مى‏گیرد؛ و اگر در یک ایلخى پرورش گاو تگزاس قرار داشته باشد، در آن گم مى‏شود. در حالى که به سوى این دره کوچک آرام پوشیده از مزرعه‏هاى با سنگچین از هم جدا شده اشاره مى‏کردم، به کلاید گفتم که اینجا، براى یک چنین جنگ عظیمى، بیش از اندازه کوچک به نظر مى‏رسد.

خیلى جدى گفت: «نه، تانکهاى خیلى زیادى را مى‏توان در اینجا جاى داد.»

تکرار کردم، تانکها، و همه ارتشهاى روى زمین؟

– «بله، همه این ها را. اما باید به خاطر داشته باشید که این بزرگترین نبردى خواهد بود که تاکنون روى داده است. چندین میلیون نفر، همین جا خواهند مرد.»

پرسیدم: «و یک جنگ هسته‏اى همین جا، در مجدّو شروع خواهد شد و همه دنیا را ویران خواهد کرد؟»

پاسخ داد: «بله، شما این را در باب سى و هشتم و سى و نهم صحیفه حزقیال نبى مى‏خوانید. در این دو باب یک جنگ هسته‏اى توصیف شده است. سپس مى‏گوید: «باران هاى سیل آسا و تگرگ سخت آتش و گوگرد، تکان هاى سختى در زمین پدید خواهند آورد، کوه ها سرنگون خواهد شد و صخره‏ها خواهد افتاد و جمیع حصارهاى زمین منهدم خواهد گردید، رویارو «در برابر هر گونه وحشت».(8) امکان ندارد که حزقیال نبى، به چیز دیگرى جز مبادله سلاح هاى تاکتیکى هسته‏اى، اشاره کرده باشد.»

اطمینان و یقین کلاید، احساس واقع بینى مرا متزلزل مى‏سازد. با این حال مى‏دانم، او چیزى را مى‏گوید، که میلیون ها آمریکایى، دقیقا به آن باور دارند.

– پرسیدم: «آیا تصور کلاید از مسیح، شبیه یک ژنرال پنج ستاره‏اى است که ارتش ها را رهبرى مى‏کند؟ و آیا کلام کتاب مقدس را چنان تعبیر مى‏کند که مسیح به عنوان سر فرمانده آن، نیروهایى را که بر ضد او متحد شده‏اند، با به کار بردن سلاح هاى هسته اى، نابود خواهد کرد؟»

– پاسخ داد: «بله، در واقع مى‏توانیم انتظار داشته باشیم که مسیح، ضربه نخست را وارد کند. او، سلاح نوینى را براى نخستین بار، به کار خواهد برد. و این سلاح، همان اثرهایى را خواهد داشت، که بر اثر یک بمب نوترونى ایجاد مى‏شود. شما مى‏توانید این مطلب را در آیه دوازدهم باب چهاردهم کتاب زکریاى نبى بخوانید، که مى‏گوید:

– «گوشت ایشان در حالتى که بر پایهاى خود ایستاده‏اند، کاهیده خواهد شد و چشمانشان در حدقه گداخته خواهد گردید، و زبان ایشان در دهانشان کاهیده خواهد گشت.»

مى‏پرسم، منظور حرف کلاید این ست که آیا خود مسیح ضربه نخست را خواهد زد؟ کلاید پیش از دادن پاسخ همه قد شش پایى خودش را روى پاهایش راست مى‏کند و با صداى قوى و سخت صمیمى خود مى‏گوید:

«بله، عیسى مسیح به این زمین باز مى‏گردد، تا حکومت الهى را در آن برقرار سازد؛ و این کار را از ستاد خود در اورشلیم، خواهدکرد.»

– و بر سر یهودیانى که در اسراییل زندگى مى‏کنند، چه خواهد آمد؟ {mospagebreak}

کلاید گفت: «دو سوم یهودیانى که در اینجا زندگى مى‏کنند، کشته خواهند شد. این مطلب را مى‏توانید در آیه‏هاى هشتم و نهم باب سیزدهم کتاب زکریاى نبى بخوانید.(۹)امروز در حدود ۱۳ میلیون و نیم یهودى در جهان هستند. به این ترتیب، خداوند به ما مى‏گوید که ۹ میلیون یهودى در این نبرد، کشته خواهند شد – یعنى بیش از همه یهودیانى که توسط نازی ها کشته شدند. آن قدر خون جارى خواهد شد که خداوند آن را به چرخشت شراب‏گیرى، که خون آنان را مى‏گیرد، تشبیه مى‏کند. تا مسافت ۲۰۰ مایل، خون تا به دهانه اسبان، بالا خواهد آمد.»

پرسیدم، چرا کلاید تصور مى‏کند که خداوند خواستار آن باشد، که یک رشته از عقوبت ها را نازل گرداند تا بیشتر مردمان جهان را بکشد و بخش اعظم تمدن ما را نابود کند؟

کلاید گفت: «خداوند، این کار را بیشتر به خاطر امت قدیمى‏اش، یهودیان مى‏کند، خداوند دوران هفت ساله آزمایش سخت را مقرر کرده است، تا یهودیان تصفیه شوند، تإ وادارشان سازد، روشنایى را ببینند و مسیح را به عنوان نجات دهنده خود بشناسند.»

اعتراف مى‏کنم که تعبیرهاى او، مرا سخت گرفتار شبهه کرده است. چرا خداوند باید یهودیان را، یعنى برگزیده‏ترین در میان همه امتها را برگزیده باشد، تنها براى اینکه – بنا بر واژه همراه با حسن تعبیر کلاید- «آنان را تصفیه» کند؟

– «آیا نمى‏بینید که خداوند میخواهد آنان در برابر تنها پسرش، خداوندگار ما عیسى مسیح به سجده درآیند؟»

سپس کلاید توضیح مى‏دهد که خداوند پس از نابود کردن دو سوم این امت، سرزمین اسراییل را نجات خواهد داد. یعنى اینکه خود شخصا وارد نبرد هارمجدّون خواهد شد. و خداوند همه آن چیزهایى را که براى نابودى کسانى که مصمم به آزادی اسراییل هستند، نیازمند است؛ در اختیار دارد.»

در ذهن من این نکته شروع به جا افتادن مى‏کند که کلاید اسراییل را دوست دارد، اما علاقه‏اى به یهودیان ندارد. به نظر مى‏رسد که هیچ احساس تاسفى براى آن یهودیان یا دیگرانى که مى‏گوید کشته مى‏شوند، در او نیست.

«هفت ماه طول خواهد کشید تا یهودیان زنده اسراییل بتوانند همه سربازان کشته شده را دفن کنند» و به عنوان دلیل، آیه دوازدهم باب سى و نهم کتاب حزقیال نبى را نقل مى‏کند: «و خاندان اسراییل مدت هفت ماه ایشان را دفن خواهند کرد تا زمین از وجودشان پاک گردد.»(10)

با پذیرش احتمال خطر تکرار سخنم، دوباره پرسیدم، چرا خداوند رحمان باید بخواهد که ما سلاح هاى هسته‏اى به کار ببریم؟

پاسخ داد: «به خاطر داشته باشید، انسان دانش خود را و چگونگى ایجاد کردن این قدرت ویرانگر را، از خداوند کسب کرده است. انرژى هسته‏اى، براى خداوند چیز تازه‏اى نیست؛ و تهدید یک همه سوزى هسته‏اى، قادر متعال را غافل گیر نخواهد کرد. خداوند در همه اوقات مى‏داند چند ماهى در دریاها و چند ستاره در آسمانها و چند دانه شن در ساحلهاى دریاها وجود دارد. او خداوند عالم و قادر متعال است. آنچه که او بخواهد، خواهد شد. هیچ انسان، یا امتى نمى‏تواند از تحقق اراده خداوندى جلوگیرى کند.»

و کلاید با لبخندى مرموز با این سخنان، حرف خود را به پایان برد: «هنگامى که مسیح دوباره به زمین بازگردد، از آسمانها به ارض اورشلیم نزول خواهد کرد. ملاحظه کنید، همه تاریخ مربوط و متمرکز است بر امت اسرائیل که تخم چشم و برگزیده خداوند دوباره زمان تاریخ بشر را به دست خود مى‏گیرد.»


پایان نزدیک است

در طى گشت در سرزمین مقدس، من سخنان کلاید را روى نوار ضبط صوت ضبط کردم؛ و وقتى بعدها به آن گوش دادم، آن را بسیار همانند سخنان جرى فال ول و بسیارى از کشیشان معتبر انجیلى پروتستان تلویزیونى دیدم که مى‏گویند: بى هیچ نرمشى از پیش چنین مقرر کرده است؛ و بنا به سخن کلاید، خداوند زمام تاریخ بشر را خود به دست مى‏گیرد.

پس از بازگشتم از سفر کوتاه ۱۹۸۳، به تحقیق پرداختم، دیگر کشیشان پروتستان انجیلى بنیادگرا در موضوع هارمجدّون، چه مى‏گویند. در سال ۱۹۷۰، بیلى گراهام هشدار داد که: «جهان اکنون به سرعت دارد به سوى جنگ آخرالزمان هارمجدّون خود نزدیک مى‏شود» و «نسل کنونى جوان ما، شاید آخرین نسل در تاریخ باشد».

گراهام در فرصت دیگرى گفت: «اکنون بسیارى از مردم مى‏پرسند. این آخرین جنگ آخرالزمان در کجاست؟ ما چه‌اندازه به آن نزدیکیم؟ خوب، محل این جنگ در غرب رودخانه اردن است، در دشت جزرال، میان جلیله و سامریه. ناپلئون وقتى این جایگاه سترگ را دید، گفت: «این میدان بزرگترین نبرد جهان است»، زیرا که انجیل به ما آموزش مى‏دهد که جنگ بزرگ آخرالزمان، این بزرگترین جنگ تاریخ؛ در این بخش جهان روى خواهد داد: یعنى در خاورمیانه!»

س.س.کریب، رییس پیشین انجمن کشیشان پروتستان انجیلى، در سال ۱۹۷۷ نوشت: «شاه مسیح، میلیونها نظامى گرد آمده توسط دیکتاتور شیطان صفت، دجال را، به سختى تار و مار خواهد ساخت.»

هال لیندسى، نویسنده یک کتاب پرفروش، همه تاریخ را – یعنى تاریخ خاورمیانه و همه جهان را – به کمک قرائت کتاب مقدس تعبیر مى‏کند. او در کتاب خود به نام «زمین، سیاره بزرگ مرحوم» مى‏گوید: دولت اسراییل، خط مرزى میان رویدادهاى عمده کنونى و آینده است.

لیندسى مى‏گوید: «پیش از این که یهودیان، تشکیل یک ملت بدهند، هیچ چیز درست سر جایش نبود. تنها حالا که این اتفاق افتاده است، تحقق همه گونه علایم پیشگویى‏هاى نبوى، دارد سر جاى خودش قرار مى‏گیرد. زیرا که برخى فضاهاى قدرت سیاسى بایستى نخست پدید مى‏آمد، و اکنون بنابر الگوى پیشگویى‏هاى نبوى، کانون همه جهان در خاورمیانه، و بویژه، در سرزمین اسراییل امروزى متمرکز شده است. همه ملت هاى جهان، بر اثر آنچه که در آن جا مى‏گذرد، به رنج و عذاب خواهند افتاد؛ و در آن درگیر خواهند شد. حالا مى‏توانیم ببینیم چگونه آنچه که در این زمان ها روى مى‏دهد، مانند همین اتفاقهایى که روزنامه‏ها مى‏نویسند، درست، با الگوى پیشگویی هاى نبوى جور درمى آید.

ناخداى پیشین یک قایق رودخانه‏اى که تولد دوباره یافته است و طلبه سمینارهاى مذهبى لیندسى شده، چهار سرانجام را براى مرحوم سیاره بزرگ زمین پیشگویى کرده است، که همگى دربردارنده پیشگویى‏هاى نبوى کتاب مقدس هستند؛ و در همه آنها اسراییل نقش اساسى را ایفا مى‏کند.
{mospagebreak}
من لیندسى را در سال ۱۹۸۵، در یک گردهمایى دعاى صبحانه براى اسراییل، ملاقات کردم. او به عنوان ناظر و کارپرداز تحقق پیشگویی هاى نبوى، نسبت به بسیارى از پیشینیان، و حتى رقیبان خود، برترى در خور ملاحظه‏اى دارد. او از زمره واعظان سنتى بر حذر دارنده از آتش دوزخ و لعنت ابدى نیست. لیندسى با صداى کم و آرام و قیافه‏اى روشنفکرنما، آدمى است، تقریبا پنجاه ساله، با سرى پر از موها و سبیلهاى تیره. وى در شگرد جا زدن خود به عنوان کارشناس رویدادهاى تاریخ عمومى جهان، به استادى رسیده است. ظاهر آدمى دل سوز و در غم دیگران و علاقمند به آنان را دارد. او، در محفل هاى وعظ و خطابه، و حوزه‏هاى مذهبى – که در آنها مدت هشت سال به عنوان عضو هیات علمى «جنگ صلیبى دانشجویان در راه مسیح» کار کرده است – به عنوان سخنران و مبلغ شناخته شده پیشگویی هاى مکاشفه‏یى انبیا، محبوبیت دارد.

لیندسى در برداشت خود از کتاب مکاشفات، به گفته خودش «روش استقرایى و استنباطى» دارد. او مى‏کوشد آنچه را که خداوند، از خلال دانش فنى و مجموعه واژگان محدود یوحناى رسول مى‏خواهد بگوید؛ استنباط و نتیجه‏گیرى کند. به عنوان مثال، یوحناى رسول، در مکاشفه یا رویاى خود، ملخ هایى را با دم عقرب دیده بود. لیندسى حدس مى‏زند که اینها هلى کوپترهاى کبرا هستند، که از دم خودشان، یک نوع گاز فلج کننده اعصاب پخش مى‏کنند.(۱۱)

لیندسى با قطعیت اظهار مى‏کند: نسلى که از ۱۹۴۸ به این سو به دنیا آمده است، شاهد عینى دومین ظهور مسیح خواهد بود.

اما پیش از آن رویداد، ما باید هم جنگ «یاجوج و ماجوج» را ببینیم و هم نبرد هارمجدّون را. کشتار همه سوزى بدین گونه آغاز خواهد شد: همه عرب ها به اضافه کنفدراسیون روسیه، به اسراییل هجوم خواهند برد.

او در کتاب «دنیاى نوینى دارد فرا مى‏رسد» مى‏نویسد: «فکرش را بکنید، دست کم ۲۰۰ میلیون سرباز از مشرق زمین، با میلیون ها سرباز بیشتر از مغرب زمین، در زیر رهبرى دجال امپراطورى نوزاده روم (یعنى اروپاى غربى)!

«عیسى مسیح، نخست، کسانى را که شهر او، اورشلیم را غارت کرده‏اند، تار و مار خواهد کرد؛ سپس ارتش هایى را که در دره مجدو یا هارمجدّون جمع شده‏اند، به هلاکت خواهد رسانید. تعجبى ندارد اگر تا فاصله ۲۰۰ مایلى اورشلیم، خون تا دهنه اسبان بایستد …. همه این دره با آلات و وسایل جنگى، حیوانات و جسدهاى آدمیان، و با خون، پر خواهد شد!»

لیندسى مى‏نویسد: «باور نکردنى مى‏نماید! ذهن آدمى، حتى نمى‏تواند رفتار ضد بشرى انسان با انسان را تصور بکند. با این حال، خداوند اجازه مى‏دهد که انسان در آن روز، ماهیت خود را به تمامى به نمایش بگذارد.

با خواندن کتاب لیندسى، من هیچ نشانى از روح اوگوستین قدیس در کتاب «شهرخدا» را نمى‏یابم. وقتى او اعلام مى‏کند که همه شهرهاى جهان در جنگ هسته‏اى آخرالزمان ویران خواهند شد، کوچکترین اثرى از اندوه، در او دیده نمى‏شود: «تصورش را بکنید، شهرهایى مانند لندن، پاریس، توکیو، نیویورک، لوس آنجلس و شیکاگو با خاک یکسان شده باشند!»

تنها نیروهاى مشرق زمین یک سوم جمعیت جهان را نابود خواهند کرد. لیندسى مى‏نویسد:«مسیح زمین را ویران خواهد کرد و مردمانش را خواهد سوزاند. هنگامى که «جنگ بزرگ آخرالزمان» به چنان نقطه اوجى رسید که تقریبا تمام آدمیان کشته شدند، «عظیم‏ترین لحظه» فرا مى‏رسد – و مسیح با نجات دادن مومنان باقى مانده، نوع بشر را از نابودى کامل نجات خواهد داد. در این ساعت، آن یهودیانى که کشتار نشده باشند، به دین مسیح خواهند گروید.

لیندسى مى‏گوید، پس از نبرد هارمجدّون، تنها ۱۴۴۰۰۰ یهودى زنده خواهند ماند؛ و همه آنان چه مرد، چه زن و چه کودک، در برابر مسیح سجده خواهند کرد و به عنوان مسیحیان نوآیین، همگى خود به تبلیغ کلام مسیح خواهند پرداخت. و چنین به وجد درمى آید: «تصورش را بکنید! اینها شبیه ۱۴۴۰۰۰ بیلى گراهام یهودى خواهند شد، که همگى با هم شروع به تبلیغ کنند!»

جرى فال ول، موضوع هارمجدّون را تقریبا به هر موضوع دیگر ترجیح مى‏دهد. او در موعظه دوم دسامبر ۱۹۸۴ خود، وعظ خود را با قرائت آیه شانزدهم باب شانزدهم مکاشفات آغاز کرد – که نخستین و تنها مورد ذکر هارمجدّون را در کتاب مقدس به دست مى‏دهد(۱۲) – پس از ذکر این آیه اعلام کرد:

«این سخن در قلب مردم ترس مى‏پراکند! آخرین بار نبردى پیش مى‏آید، سپس خداوند همه کیهان را در اختیار خود مى‏گیرد. کتاب مقدس در بابهاى ۲۱ و ۲۲ مکاشفات، به ما مى‏گوید، خداوند این زمین را – یعنى آسمانها و زمین را – ویران خواهد کرد. و پطرس قدیس در نوشته‏هاى خود مى‏گوید که آن ویرانى، با یک حرارت بسیار سوزان، یا انفجار بس نیرومند همراه خواهد بود»

فال ول در «همه سوزى در هارمجدّون» ادامه مى‏دهد که «دجال، وارد خاورمیانه مى‏شود، و هیکل (تندیس) خود را در معبد یهودى، یعنى مقدس‏ترین معبدهاى مقدس، نصب مى‏کند و تقاضا مى‏کند که همه جهان آن را به جاى خداوند بپرستند.

میلیون ها یهودى دیندار در این مرحله کشته خواهند شد (آیه هشتم از باب سیزدهم کتاب زکریاى نبى (۱۳))، اما باقیماندگان نجات خواند یافت (آیه نهم از باب سیزدهم کتاب زکریاى نبى)؛ و خداوند، به گونه خارق العاده‏اى آنان را در طى مدت سه سال و نیم آخر دوران آزمایش سخت، از خود پنهان خواهد ساخت. برخى خود را در شهر پترا (واقع در کشور اردن) که داراى سنگهاى سرخ است تصور خواهند کرد. من نمى‏دانم چگونه، اما خداوند آنان را حفظ خواهد کرد؛ زیرا که یهودیان امت برگزیده خداوند هستند.».

فال ول با نقل آیه یازدهم باب دوازدهم کتاب زکریاى نبى (۱۴)، و آیه شانزدهم باب شانزدهم کتاب مکاشفه یوحناى نبى و همچنین آیه‏هاى سى و پنجم و سى و ششم باب سى و چهارم و آیه نخست همین باب سى و ششم از صحیفه اشعیاى نبى (۱۵) مى‏گوید:

«میدان نبرد هارمجدّون از مجدو در شمال تا ادوم در جنوب، فاصله‏اى در حدود ۲۰۰ مایل کشیده شده است. این میدان از دریاى مدیترانه در غرب تا تپه‏هاى موآب در شرق، خواهد بود؛ یعنى فاصله‏ى حدود ۱۰۰ مایل و شامل وادى یهوشافاط هم مى‏شود. آیه دوم و همچنین دوازدهم باب سوم صحیفه یوییل نبى (۱۶) را بخوانید. و مرکز همه این ناحیه بنابر آیه‏هاى ۱ و ۲ باب چهاردهم کتاب زکریایى نبى (۱۷) – شهر اورشلیم و وادى جزرال، خواهد بود.

«در این وادى چندین میلیون مردم به هارمجدّون درمى آیند که شمار آنان بى گمان نزدیک به ۴۰۰ میلیون نفر خواهد بود. اینان براى آخرین همه سوزى بشریت جمع خواهند شد و یوییل نبى در آیه ۱۴ باب سوم کتاب خود مى‏گوید، شاهان با ارتش هاى خود، از شمال و جنوب و شرق و غرب خواهند آمد. این وادى، در برجسته‏ترین مفهوم آن، وادى تصمیم درباره بشریت خواهد بود، که چنانکه در مکاشفه یوحناى رسول اشارت شده است (آیه ۱۵ باب نوزدهم)(۱۸)، چرخشت خمر غضب و خشم خداى قادر مطلق، در آن ریخته خواهد شد.

«چرا این ارتش ها در آنجا خواهند جنگید؟ چرا دجال ارتش هاى همه جهان را بر ضد خداوند عیسى مسیح رهبرى خواهد کرد؟ در درجه نخست از این رو که او، از سلطنت خداوند نفرت دارد. نبرد، همیشه نبرد شیطان بر ضد مسیح بوده است. این یک دلیل. این امت ها به علت فریب شیطان خواهند آمد. سوم، به علت نفرت این امتها نسبت به خداوند عیسى مسیح. برخى معجزات در طى این نبرد ظاهر خواهد شد. نهر عظیم فرات خشک خواهد شد (مکاشفه یوحناى رسول، آیه ۱۲ باب ۱۶)(۱۹)، و ویرانى اورشلیم حادث خواهد گردید.»

فال ول باز با نقل مکاشفه یوحناى رسول، به سخن خود ادامه مى‏دهد: «تمامى مرغانى که در آسمان پرواز مى‏کنند، به جهت ضیافت عظیم خدا فراهم مى‏شوند، تا بخورند گوشت پادشاهان و گوشت سپه سالاران و گوشت جباران و گوشت اسبها و سواران آنها و گوشت همگان را، چه آزاد، چه غلام، چه صغیر و چه کبیر».

فال ول ادامه مى‏دهد: «یوحنا در مکاشفه خود وحش را دید.» و پادشاهان زمین را و لشکرهاى ایشان را که جمع شده بودند، تا با خداوند عیسى مسیح و لشکر او جنگ کنند. در رویاى یوحنا مردى هست که بر اسب سفیدى سوار است. هنگامى که جنگ هارمجدّون به پایان رسید و میلیون ها نفر به خاک هلاک افتادند، خداوند عیسى مسیح، وحش و نبى کاذب (دجال) را زنده به دریاچه آتش افروخته شده به کبریت خواهد انداخت» و عیسى مسیح، همه دشمنان دیگرش را که به گونه‏اى در هارمجدّون زنده مانده‏اند، هلاک خواهد کرد.

فال ول تصویر وحشتناکى از پایان جهان تصویر کرده است. اما به نظر نمى‏رسد که از آن هیچ غم و اندوهى و حتى نگرانى، داشته باشد. در واقع او وعظ خودش را با لبخند بزرگى به پهناى صورتش و گفتن این جمله، به پایان برد:

«هى، چه عظمتى دارد مسیحى بودن! ما آینده‏اى بس عالى در پیش رو داریم.» {mospagebreak}

پس از گوش دادن به این موعظه، من نوار «دکتر جرى فال ول، پیشگویى‏هاى کتاب مقدس را تعلیم مى‏دهد» را، که توسط «ساعت جزوى از کتاب مقدس کهن» در سال ۱۹۷۹ منتشر شده بود، گذاشتم. فال ول در این نوار مى‏گوید:

«چنانکه مى‏بینید، هارمجدّون واقعیت است، واقعیتى وحشتناک اما شکر خدا، این پایان روزگار امت هاى جز یهودى و جز مسیحى است. زیرا که پس از آن، صحنه براى سلطنت پادشاه ما، خداوندگار عیسى مسیح، در نهایت قدرت و افتخار آماده مى‏شود.

تقریبا تمام تعلیم دهندگان کتاب مقدس که من مى‏شناسم، بازگشت بسیار نزدیک مسیح را پیش بینى مى‏کنند. و من مشخصا ایمان دارم که ما بخشى از آن نسل آخرین هستیم. آن واپسین نسلى که تا سلطان ما مسیح نیاید، نخواهد مرد.»

«در همین آخرها، پیش آمدهایى در روسیه اتفاق افتاده‏اند که توسط حزقیال نبى، پیشگویى شده بود و بر ظهور مجدد نزدیک خداوندگار دلالت مى‏کند. این کمونیست ها بى خدا هستند، آنها مسیح را انکار مى‏کنند و هدف نهایى شان، تسخیر جهان است. حدود ۲۶ قرن پیش، حزقیال، نبى یهودى، پیشگویى کرده است که چنین امتى، درست پیش از دومین ظهور مجدد مسیح، از شمال فلسطین قیام خواهد کرد.

«در باب هاى ۳۸ و ۳۹ کتاب حزقیال نبى، ما مى‏خوانیم که نام این سرزمین «روش» خواهد بود. و این در آیه ۲ باب ۳۸، ترجمه رسمى آمریکایى «روش» است: ر-و-ش. او، (یعنى حزقیال نبى) در ادامه پیش گویى‏هاى خود، نام دو تا از شهرهاى روش را مى‏برد. این دو ماشک و توبال هستند. همه اینها در آیه دوم آمده است. این دو نام، به نحو عجیبى شبیه مسکو و و توبولسک یعنى دو پایتخت حکومتى روسیه امروزى هستند.

«حزقیال همچنین نوشته است که آن سرزمین ضد خدا است – یعنى در آیه ۳، و بنابراین، خداوند ضد آن سرزمین است. و باز او – در آیه ۸ – مى‏گوید: که روسیه یا «روش» در آخرین روزها، به اسراییل هجوم خواهد برد. بعد او – در آیه‏هاى ۵ و ۶ مى‏گوید: در این هجوم، متحدان مختلفى، متفق روش خواهند بود.(۲۰)

«او، این متفقین را نام مى‏برد: ایران (که ما در گذشته پارس مى‏نامیدیم) جنوب آفریقا یا اتیوپى [!] شمال افریفا یا لیبى، اروپاى شرقى (که در اینجا در باب ۳۸ جومر نامیده شده است)، و قزاق هاى جنوب روسیه، که در این باب توجرمه نامیده شده‏اند. در آیه ۱۵ باب ۳۸ کتاب حزقیال نبى، این نبى نقش عمده اسبان را در این هجوم توصیف کرده است.(۲۱)

«البته قزاقها، همیشه بیشترین و بهترین خیل اسبان را در تاریخ داشته‏اند. حزقیال (در آیه ۱۲ باب ۳۸ مى‏گوید: «هدف از این هجوم، تاراج نمودن و بردن غنیمت(۲۲) است. امإ؛ اگر کسى دو حرف نخست واژه spoil (23) را بردارد، فورى مى‏فهمد که روسیه در حقیقت دنبال نفت (oil) است. و این درست همان جا است که ما امروز در آن قرار داریم. بنابراین، این است نبوت حزقیال درباره روسیه.»

«به رغم انتظارهاى خوشبینانه و سخت دور از واقع بینى دولت ما (درباره قراردادهاى کمپ دیوید در میان اسراییل و مصر)، این قرارداد، پیمان پایدارى نخواهد بود. ما از صمیم قلب براى صلح در اورشلیم دعا مى‏کنیم. ما به یقین بالاترین احترام ها را براى نخست وزیر اسراییل و ریاست جمهورى مصر قایل هستیم. این دو، مردان بزرگى هستند و در این هیچ تردیدى نیست. اینان به یقین صلح مى‏خواهند. من به این حرف ایمان دارم. اما هم شما و هم من مى‏دانیم، تا روزى که خداوندگار ما عیسى مسیح، بر روى تخت داوود در اورشلیم جلوس نکند، صلحى در خاورمیانه، برقرار نخواهد شد.»

«آن روز دارد فرا مى‏رسد، و به یقین فرا خواهد رسید و شما و من هم بخشى از آن خواهیم بود. اما تا آن روز، یعنى تا روزى که شاهزاده صلح، نجات دهنده ما بازگردد، هیچ صلحى در روى زمین وجود نخواهد داشت.»

وقتى فاول با خبرنگار رابرت شیر مصاحبه مى‏کرد – که بعد در شماره ۴ مارس ۱۹۸۱ لوس آنجلس تایمز، منتشر شد – بیشتر نبرد هارمجدّون را در ذهن خود داشت. گفتگوى آن وقت این دو از این قرار است:

شیر: «اما درباره آینده، شما در جزوه خودتان درباره هارمجدّون یک جنگ هسته‏اى را با روسیه پیش بینى مى‏کنید.»

فال ول:«ما باور داریم که روسیه، به علت نیازش به نفت – چون حالا نفتش دارد تمام مى‏شود – به خاورمیانه؛ و به ویژه – به علت نفرتش از یهودیان – به اسراییل مى‏آید؛ و درست در همان وقت است که درهاى جهنم باز مى‏شود. آن وقت به اعتقاد من چند همه سوزى هسته‏اى در این کره زمین روى خواهد داد. زیرا [کتاب مقدس‏] مى‏گوید که در جاده‏هاى دره اسدراون، تا ۲۰۰ مایل، خون، تا دهنه اسبان راه خواهد افتاد. نیز از حوادث وحشتناکى صحبت مى‏کند که یک انسان، بنا به شرح رساله دوم پطرس رسول در باب سوم – یعنى گداخته شدن عناصر از گرما – را تنها مى‏تواند به یک جنگ هسته‏اى نسبت دهد. اما من فکر مى‏کنم در پایان عصر کلیسا، یعنى وقتى کلیسا – چنانکه ما اصطلاحا مى‏گوییم – از خود بیگانه شده یا فاسد شده، ربوده شده باشد – آن وقت جنگ و ستیزهاى افسارگسیخته‏اى، در روى زمین، روى خواهد داد.»

شیر: «و روسیه…»

فال ول: «و روسیه هجوم خواهد کرد و سرانجام به کلى نابود خواهد شد.»

شیر: «و همه جهان، جز اینست؟»

فال ول:«نه، نه همه جهان، زیرا خداوند ما به جهان باز مى‏گردد. نخست، او مى‏آید و کلیسا را به دست خود مى‏گیرد. هفت سال بعد، بعد از هارمجدّون، یعنى آن همه سوزى وحشتناک؛ او، درست به همین زمان ما باز مى‏گردد. در نتیجه زمین نابود نخواهد شد. کلیسا هم با او مى‏آید، تا در طى هزاران سال، در زمین با مسیح حکومت و سلطنت نماید. و سپس آسمان هاى نوین و زمین نوین و ابدیت فرا مى‏رسد. این است همه آنچه که در آن کتاب درباره هارمجدّون گفته شده – و این، البته فقط کلیات مطلب است.»

شیر: اما مگر ممکن است که روسیه با سلاحهاى هسته‏اى نابود شود، بى آنکه دنیا را نابود کرده باشد؟»

فال ول:«بله، البته منظورم این نیست که هر فرد روسى نابود مى‏شود، چون در آنجا هم مسیحیان بسیار والایى هستند. کلیساى مخفى در روسیه و چین سرخ، به طرز بسیار موثرى، دارد کار مى‏کند. اینان به هنگام از خود بیخود شدگى، نجات داده خواهند شد … آن جنگ، از شمال برافروخته مى‏شود – که باید از اتحاد شوروى باشد – و به وسط زمین مى‏رسد – یعنى اسراییل و خاورمیانه؛ و به این علت است که ما فکر مى‏کنیم جنگ و جدال توسط اتحاد شوروى شروع خواهد شد. به این علت است که بیشتر ما به ظهور نزدیک عیسى مسیح اعتقاد داریم. به اعتقاد ما، ما داریم درست، در روزگار پیش از ظهور مسیح به سر مى‏بریم.»

شیر: «ظهور نزدیک؟ منظورتان یک سال است، یا چند سال؟»

فال ول: «البته، هیچ کس این را نمى‏خواهد – خداوند هشدار داده است که هرگز تاریخى معین نکنیم. خداوند مى‏گوید: «هیچ انسانى، روز یا ساعت آن را را نمى‏داند.» من فکر می‌کنم هر گروه یا رهبر مذهبى که تاکنون تاریخش را معین کرده باشد، به حیثیت و آبروى خداوند، بى احترامى کرده و خودش را به زحمت انداخته است. ممکن است ۵۰ سال بشود. من این طور فکر نمى‏کنم، من فکر نمى‏کنم این همه وقت داشته باشیم. من فکر مى‏کنم، ما داریم به یک بن بست مى‏رسیم. همه تاریخ، دارد به نقطه اوج خود مى‏رسد. فکر نمى‏کنم که بچه‏هاى من، همه عمرشان را بکنند…» {mospagebreak}

فال ول در تراکتى که با عنوان «جنگ هسته‏اى و دومین ظهور مسیح» توسط «ساعت جزوى از کتاب مقدس کهن»، در سال ۱۹۸۳ منتشر شد، چنین نوشته بود: «بر اثر این آزمایش سخت، چنان خونریزى و ویرانى به بار خواهد آمد که همه جنگ هاى پیش از آن، بى اهمیت خواهند بود.»

فال ول در فصلى از کتاب خود با عنوان «جنگ آینده با روسیه»، تهاجمى را از سوى شوروى به اسراییل پیشگویى مى‏کند، که به نابودى نیروى‏هاى شوروى در کوه هاى اسراییل، انجامیده خواهد شد.

و کتاب مقدس به عنوان سرانجام این نبرد، به ما مى‏گوید که پنج ششم (۸۳ درصد) سپاهیان روسى، هلاک خواهند شد (حزقیال، آیه ۲ از باب ۳۹) و نخستین میهمانى مهیب خداوند آغاز مى‏شود، (حزقیال، آیه‏هاى ۴ و ۱۷ تا ۲۰ باب ۳۹)(۲۴). به نظر مى‏رسد که میهمانى مشابهى، پس از آن، یعنى پس از نبرد هارمجدّون، پیش بیاید (مکاشفه یوحنا، آیه‏هاى ۱۷ و ۱۸ از باب نوزدهم (۲۵) و آیه ۲۸ باب ۲۴ انجیل متى(۲۶).) تهدید کمونیستى براى همیشه پایان خواهد گرفت. هفت ماه طول مى‏کشد تا کشتگان را دفن کنند (حزقیال نبى، آیه‏هاى ۱۱ تا ۱۵ از باب سى و نهم).(۲۷)

نویسنده: گریس هال سل
تـرجمــه: خســرو اســدی

شریف نیوز
———————————–

پی نوشت:

Armageddon .1

Esdraelon .2

۳. متن آیه:«وى یک ملک تعناک و یکى ملک مجدو».

۴. متن سفر داوران باب پنجم، آیه ۱۹: «پادشاهان آمده جنگ کردند. آنگاه پادشاهان کنعان مقابله نمودند «تعنک نزد آبهاى مجدو»

۵. متن دو آیه مکاشفه یوحناى سول، باب شانزدهم، آیه‏هاى ۱۹ و ۲۰: «و شهر بزرگ، به سه قسم منقسم گشت و بلدان امتها خراب شد و بابل بزرگ در حضور خدا به یاد آمد تا پیاله خمر غضب آلود خشم خود را بدو دهد. و هر جزیره گریخت و کوهها نایاب گشت.»

۶. «و ششمین پیاله خود را بر نهر عظیم فرات ریخت و آبش خشکید تا راه پادشاهانى که از مشرق آفتاب مى‏آیند مهیا شود.»

۷. متن باب سى و هشتم، آیه ۴ تا ۷ کتاب صحیفه حزقبال نبى: «… و تو را با تمامى لشکرت بیرون مى‏آورم، اسبان و سواران، که جمیع ایشان با جمعیت تمام آراسته و جمعیت عظیمى با سپرها و مجنها و همگى ایشان شمشیر به دست گرفته. فارس و کوش و فوط با ایشان و جمع ایشان با سپر و خود. جومر و تمامى افواجش و خاندان توجرمه از اطراف شمال با تمامى افواجش و قومهاى بسیار همراه تو.»

۸. متن آیه‏هاى ۱۸، ۱۹ و ۲۰ باب سى و هشتم کتاب حزقیال نبى:«خداوند یهوه مى‏گوید در آن روز یعنى در روزى که جوج به زمین اسرائیل برمى آید همانا حدت خشم من به بینیم خواهد برآمدریا، زیرا غیرت و آتش خشم خود گفته‏ام که هر آینه در آن روز تزلزل عظیمى در زمین اسرائیل خواهد شد و ماهیان دریا و مرغان هوا و حیوانات صحرا و همه حشراتى که بر زمین مى‏خزند و همه مردمانى که بر روى جهانند، به حضور من خواهند لرزید و کرم ها سرنگون خواهد شد و صخره‏ها خواهد افتاد و جمیع حصارهاى زمین منهدم خواهد گردید»

۹. متن آیه‏هاى هشتم و نهم باب سیزدهم کتاب زکریاى نبى: «و خداوند مى‏گوید در تمامى زمین دو حصه منقطع شده خواهند مرد و حصه سوم در آن باقى خواهد ماند و حصه سوم را از میان آتش خواهم گذرانید و ایشان را مانند قال گذاشتن نقره، قال خواهم گذاشت و مثل مصفى ساختن طلا ایشان را مصفى خواهم نمود و اسم مرا خواهند خواند و من ایشان را اجابت نموده خواهم گفت که ایشان قوم من هستند و ایشان خواهند گفت یهوه خداى ما مى‏باشد»

۱۰. متن آیه دوازدهم از بابت سى و نهم کتاب حزقیال نبى: «و در آن روز موضعى براى قبر در اسراییل یعنى وادى عابریم را به طرف دریا به جرج خواهم داد و راه عبورکنندگان را مسدود خواهد ساخت و در آنجا جوج و تمامى جمعیت او را دفن خواهند کرد و آنرا وادى جوج خواهند نامید»

۱۱. متن آیه‏هاى ۳ تا ۷ باب نهم مکاشفات یوحنا: «و از میان دود ملخ ها به زمین آمدند و به آنها قوتى چون عقربهاى زمین داده شد و بدیشان گفته شد که ضرر نرسانند، به گیاه و نه به هیچ سبزى و نه به درختى؛ بلکه به آن مردمانى که مهر خدا را بر پیشانى خود ندارند و به آنها [امر] داده شد که ایشان را نکشند، بلکه تا مدت پنج ماه معذب بدارند و اذیت آنها مثل اذیت عقرب بود وقتى که کسى را نیش زند و در آن ایام هر دم طلب موت خواهند کرد و آن را نخواهند یافت و تمناى موت خواهند داشت اما موت از ایشان خواهد گریخت»

۱۲. متن آیه ۱۶ از باب ۱۶ مکاشفه یوحناى قدیس: «و ایشان را به موضعى که آن را عبرانى هارمجدّون مى‏خوانند، فراهم آوردند.»

۱۳. متن آیه ۸ و ۹ از باب ۱۳ کتاب زکریاى نبى: «و خداوند مى‏گوید که در تمامى زمین دو حصه منقطع شده خواهند مرد و حصه سوم در آن باقى خواهد ماند و حصه سوم را از میان آتش خواهم گذرانید و ایشان را مثل قال گذاشتن نقره قال خواهم گذاشت و مثل مصفى ساختن طلا ایشان را مصفى خواهم نمود و اسم مرا خواهند خوانند و من ایشان را اجابت نموده خواهم گفت: ایشان قوم من هستند و ایشان خواهند گفت که یهوه خداى ما مى‏باشد»

۱۴. متن آیه ۱۱ از باب ۱۲ کتاب زکریاى نبى:«در آن روز، ماتم عظیمى مانند ماتم هددرمون در هموراى مجدون در اورشلیم خواهد بود»

۱۵. در متن اصلى چنین است؛ اما باب سى و چهارم تنها ۱۷ آیه دارد و به نظر مى‏رسد که غلط چاپى باشد و درست آن: آیه‏هاى پنجم و ششم باب سى و چهارم باشد که متن آن اینست: «زیرا که شمشیر من در آسمان سیراب شده است و اینک بر آدوم و بر قوم مغضوب من براى داورى نازل مى‏شود شمشیر خدواند پرخون شده و از پیه فربه گردیده است یعنى از خون بره‏ها و بزها و از پیه گرده قوچها»

۱۶. متن آیه‏هاى دوم و دوازدهم باب سوم کتاب بوییل نبى:«آن گاه جمیع امت ها را جمع کرده به وادى یهوشافاط فرود خواهم آورد و در آنجا با ایشان درباره قوم خود و میراث خویش اسراییل محاکمه خواهم نمود، زیرا که ایشان را در میان امتها پراکنده ساخته و زمین مرا تقسیم نموده‏اندریا، امت ها برانگیخته شوند و به واى یهوشافاط برآیند، زیرا که من در آنجا خواهم نشست تا بر همه امتهایى که به اطراف آن هستند داورى نمایم»

۱۷. متن آیه‏هاى ۱ و ۲ باب چهاردهم کتاب زکریاى نبى: «اینک روز خداوند مى‏آید و غنیمت تو در میانت تقسیم خواهد شد و جمیع امتها را بر ضد اورشلیم براى جنگ جمع خواهم کرد و شهر را خواهند گرفت و خانه‏ها را تاراج خواهند نمود و زنان را بى عصمت خواهند کرد و نصف اهل شهر به اسیرى خواهند رفت و بقیه قوم از شهر منقطع نخواهند شد»

۱۸. متن آیه ۱۵ باب نوزدهم مکاشفه یوحناى رسول: «و از دهانش شمشیرى نیز بیرون مى‏آید تا به آن امت ها را بزند و آنها را به عصاى آهنین حکمرانى خواهد نمود و او چرخشت خمر غضب و خشم خداى قادر مطلق را زیر پاى خود مى‏افشرد»

۱۹. متن آیه ۱۲ باب شانزدهم مکاشفه یوحناى رسول: «و ششمین پیاله خود را بر نهر عظیم فرات ریخت و آبش خشکید، تا راه پادشاهانى که از مشرق آفتاب مى‏آیند مهیا شود»

۲۰. متن آیه‏هاى ۲ تا ۸ باب ۳۸ کتاب حزقیال نبى: «اى پسر انسان نظر خود را بر جوج که از زمین ماجوج و رییس روش و ماشک و توباټ/te

همچنین ببینید

پروتستانتیزم ، روشنگری و میستی‌سیزم عبرانی

شاید عنوان این نوشته در برخورد اول بسیار تعجب‌برانگیز باشد. همچنین ممکن است این سؤال مطرح شود که قرار گرفتن واژه «میستی‌سیزم (نهان‌گرائی) ...

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *