در روایت شیخ صدوق است که جنازه حضرت را آوردند به آنجا که محل نیروهای نظامیبود و مأموران بلد، چهار نفر را بر پاداشتند تا ندا نمایند: هر کسی میخواهد موسی بن جعفر را ببیند حاضر شود. پس در شهر غلغله افتاد.
سلیمان بن ابی جعفر عموی هارون قصری در کنار شط داشت. چون صدای غوغای مردم شنید و این ندا به گوشش رسید از قصر بیرون آمد و غلامان خود را امر کرد که مزدورانِِ اندک دولتی را طرد کردند.
خود عمّامه بر زمین کوبید و گریبان چاک زد و پای برهنه به دنبال جنازه حضرت روان شد و دستور داد پیشاپیش جنازه فریاد کنند. هر کس میخواهد بر جنازه طیّب پسر طیّب حاضر شود، به تشییع جنازه موسی بن جعفر (علیه السلام) حاضر شود. خلق عظیم به هم آمد و غلغله به آسمان میرسید.
چون پیکر حضرت به مقابر عرش رسید، به حسب ظاهر شخصاً به امورات تجهیز و کفن حضرت اقدام نمود و کفن شخصی که تمام قرآن را بر او نوشته بود و برای خود قرار داده بود و مبلغ ۲۵۰۰ دینار قیمت داشت بر پیکر مطهر امام پوشاند و حضرت را با احترام تمام به خاک سپرد.
منابع: بحار الانوار، ج ۴۸، ص ۲۲۷، ح ۲۹ / منتهی الامال باب نهم فصل پنجم.