قیام ترک ها در عصر ظهور

9e99d4d76a6d0a4891e238dcad5530fd - قیام  ترک ها در عصر ظهور

از دیگر احادیث مربوط به ترکان، حدیثى است که مى گوید دوبار شورش مى کنند . اصل حدیث از ابن حماد به نقل از مکحول است که پیغمبر فرمود : ترکان دو بار شورش مى کنند : یک بار که آذربایجان را ویران مى کنند ; بار دوم آن قدر پیش مى آیند که اسبان شان را کنار ساحل فرات مى بندند ; اما پس از آن ترکى باقى نمى ماند … ارطاه نقل مى کند : سفیانى با ترکان مى جنگد و شکست شان به دست مهدى است . نخستین پرچمى که مهدى براى نبرد برمى افرازد، براى نبرد با ترک هاست … عبد الله بن عمرو نقل مى کند : یکى از ملاحم باقى مانده، که نبرد با ترکان در جزیره است .

در اینجا منظور ما علاوه بر ترک هاى ترکیه به روس و دیگر ملل اروپاى شرقى هم ترک گفته مى شود، چون از آنها هم به ملت هاى ترک تعبیر شده است . بنابراین در تمام احادیثى که نامى از ترک ها برده شده، مى بایست به دنبال قرائنى گشت که معلوم شود مقصود، ترکان ترکیه است یا ملل دیگر . مهم ترین احادیث عبارت است از :
« قرقیسیا » در مرز سوریه، عراق و ترکیه اتفاق مى افتد . علت جنگ، پیدا شدن گنج در مسیر رود فرات یا در نزدیکى مسیر آن است . به نظر مى رسد که ترکان در این نبرد، ترکان ترکیه‌اند، نه روس ; گرچه روایات ابن حماد درباره قرقیسیا ضعیف است .

از دیگر احادیث، آتش آذربایجان است که نعمانى در الغیبهاز ابو بصیر روایت کرده است که ابوعبدالله فرمود : پدرم به من فرمود : آتش آذربایجان حتماً رخ مى دهد و چیزى مانع آن نیست . وقتى رخ داد، در خانه بمانید و هر جا ماندیم، بمانید . وقتى قائم ما حرکت کرد، به سویش بروید، گرچه روى زمین بخزید . به خدا گویا مى بینم که بین رکن و مقام با مردم بیعت مى کند و قرآن جدیدى مى آورد که پذیرش آن بر عرب سخت است . واى بر طاغیان عرب، از شرى که زمانش نزدیک شده است !

این حدیث گنگ و مجمل است و آتشى که گفته شده، ممکن است حقیقى و شعله ور باشد، مانند آتش شرق حجاز که روایت مى گوید از مسافت دور دیده مى شود. این آتش نزدیک زمان ظهور امام(علیه السلام) است، اما ممکن است مقصودش آتش مجازى باشد، یعنى آتش جنگ و فتنه اى که در آذربایجان رخ مى دهد، یا از آنجا آغاز مى شود .
امام صادق(علیه السلام) زمانش را مشخص نکرده و خبر را از پدرش ( امام باقر ) نقل مى کند . نزد مردم معروف بود که امام باقر(علیه السلام) رخدادهاى بسیارى را پیش بینى کرد که درست از آب درآمد، از جمله سقوط دولت بنى امیه و برپایى دولت بنى عباس . شاید آتشى که امام در این روایت فرموده، از رخدادهاى زمان ایشان و مربوط به قیام بر ضد بنى امیه باشد.

حدیث ملاحم سید بن طاووس مى گوید : در آخر الزمان، فرورفتگى اى در بصره رخ مى دهد و آتشى دامنه دار در مشرق ظاهر مى شود که سه یا هفت روز در آسمان مى ماند . آتشى در آذربایجان پدیدار مى گردد که چیزى جلودارش نیست، همچنین شام ویران مى شود . حدیث مرسل است و ظاهراً برگرفته از روایات، بر حسب فهم راوى یا گوینده روایت .

از دیگر احادیث مربوط به ترکان، حدیثى است که مى گوید دوبار شورش مى کنند . اصل حدیث از ابن حماد به نقل از مکحول است که پیغمبر فرمود : ترکان دو بار شورش مى کنند : یک بار که آذربایجان را ویران مى کنند ; بار دوم آن قدر پیش مى آیند که اسبان شان را کنار ساحل فرات مى بندند ; اما پس از آن ترکى باقى نمى ماند … ارطاه نقل مى کند : سفیانى با ترکان مى جنگد و شکست شان به دست مهدى است . نخستین پرچمى که مهدى براى نبرد برمى افرازد، براى نبرد با ترک هاست … عبد الله بن عمرو نقل مى کند : یکى از ملاحم باقى مانده، که نبرد با ترکان در جزیره است .

ر.ک : ابن حماد ۱/۲۷۳ و ۲/۶۷۷ و ۶۸۳، ابن طاووس /۹۹ و ۱۹۱ و ۳۷۰، کنز العمال ۱۱/۲۷۵ و ۲۷۶ .
ابن حماد چندین روایت مى آورد که همگى با جنگ مغولان در سرزمین هاى اسلامى همخوان است، و ظهور امام مهدى را پس از آن مى داند، همچنین روایت دیگرى درباره نبرد امام در قرقیسیا با سفیانى و نبرد با ترکان مى آورد، اما بعید است از نشانه هاى ظهور باشد . در به نقل از ابن مسعود گفته شده است : وقتى ترکان و خزر به جزیره و آذربایجان بیایند و رومیان به « عمق » و اطراف آنجا بروند، مردى از قبیله قیس از اهالى قنسرین با رومیان مى جنگد و سفیانى هم در عراق با اهالى شرق مى جنگد . هر ناحیه اى سرگرم نبرد با دشمن است . وقتى مهدى چهل روز بجنگد و کمکى به او نرسد، با رومیان، به شرطى که هیچ کدام به دیگرى خراجى نپردازد، صلح مى کند …

حذیفه مى گوید : وقتى پیشقراولان ترک را دیدید که به جزیره آمده‌اند، با آنها بجنگید تا شکست شان بدهید ; اینها با این کار، حرمت آنجا را زیر پا گذاشته‌اند . این نبرد نشانه خروج غربیان و شکست پادشاهى آنان است .

از این گونه روایات زیاد وارد شده است .

اما شاید مهم ترین روایت، روایت عمار یاسر است که مى گوید : دولت اهل بیتِ پیامبر نشانه هایى دارد . پس سرِ جاى خود بمانید (تا آن نشانه ها ظاهر شود، از جمله : )آمدن ترکان که هم پیمان مردى ضعیف اند، که دو سال پس از بیعت با وى، بر کنار مى شود و ترکان بر ضد روم با هم پیمان مى شوند .

دیوار غرب مسجد دمشق فرو مى ریزد و سه نفر در شام خروج مى کنند و از همان منطقه و توسط افرادى، حکومت شان از بین مى رود، ترکان به جزیره مى آیند و رومیان به فلسطین و جنگجویى بر جنگجویى دیگر پیشى مى گیرد، تا سپاهشان در قرقیسیا با هم برخورد کنند .

این روایت، در هر منبعى آمده و غیر مرفوع(با ذکر تمامى راویان) است دعوت و دولت اهل بیت پیامبر، در آخر الزمان است . پس بر جاى خود بمانید و دست نگه دارید تا امام تان را ببینید . وقتى ترکان با رومیان مخالفت کنند، جنگ هاى روى زمین زیاد مى شود و منادى بر دیوار دمشق ندا مى دهد : واى از شرى که نزدیک شده است، همچنین دیوار مسجد دمشق فرو مى ریزد … ) . اینها نشانه هاى ظهور امام زمان است، چرا که رخدادهایى را ذکر مى کند که به هنگام خروج سفیانى روایت شده، اما روایت مقطوع و بریده است .

روایت ابن حماد به نقل از ارطاه ضعیف تر است . او مى گوید : وقتى ترکان و رومیان جمع شوند، روستایى در دمشق فرو برود و قسمتى از دیوار غربى مسجد دمشق فرو بریزد، در شام سه پرچم برافراشته مى شود …

این روایت مى گوید : زمان گرد آمدن رومیان و ترکان، نزدیک خروج سفیانى است اما این نص، حدیث پیامبر و آل(علیهم السلام) نیست و سخن « ارطاه » است، و ارزشى ندارد .

عبدالرزاق ۱۱/۳۸۰ روایت مشابهى به نقل از ابن مسعود را مى آورد و مى گوید : گویا مى بینم که ترکان سوار بر یابوهاى گوش بریده به سویتان مى آیند و مرکب هاى خود را کنار نهر فرات مى بندند .

ر.ک : طبرانى کبیر ۹/۱۹۲، حاکم ۴/۴۷۵ مانند روایت عبد الرزاق، مجمع الزوائد ۷/۳۱۲ از طبرانى، که به شرط شنیدن ابن سیرین از ابن مسعود، روایت را صحیح مى داند .

اما حدیث ربطى به ظهور امام ندارد و مقطوع است .

ابن طاووس در ملاحم این نوع روایت را به نقل از فتن سلیلى آورده است که به او خبر دادند که على بن ابى طالب به ابن عباس فرمود : اى ابن عباس ! چیزهاى گوناگونى شنیده اى، اما آنچه را که من مى گویم، نقل کن … نخستین فتنه در سال ۲۰۰ قمرى، حکومت خردسالان است، همچنین تجارت بسیار مى شود اما سود کمى به دست مى آید، بعد مرگ عالمان و صالحان است، بعد قحطى شدید، سپس ستم و کشتار اهل بیتم با تشنگى در « زواء » و نیز جدایى و نفاق پادشاهان و شاه عجم .

وقتى ترکان بر شما چیره شدند، به حوالى شهرها و سواحل دریاها بروید و بگریزید. در سال ۲۵۳ یا ۲۵۵ فتنه هایى در مناطق گوناگون رخ مى دهد . فتنه اى در مصر است . واى بر مصر ! دومین فتنه در کوفه است، و سومى در بصره . ویرانى بصره به دست مردى است که به جنگ با بصره فرا مى خواند . رگ و ریشه اى ندارد ; مردم را به دو گروه تقسیم مى کند، گروهى طرفدار وى و عده اى بر ضد او هستند . چند سال بر آنان حکومت مى کند، بعد خلیفه اى حاکم شما مى شود که سختگیر و بداخلاق است . نامش در آسمان « قتّال » و در زمین « جبّار » است . خون هاى زیادى مى ریزد ; خون را با آب قاطى مى کند اما نمى تواند آن را بنوشد . اعراب بر آنها یورش مى آورند .

خلیفه در هجوم اعراب، کشته مى شود و ستم و گناه بین مردم رواج مى یابد . پرچم هایى پى در پى به سویتان مى آیند، گویا رشته اى پیوسته هستند که بریده شده، به دنبال هم مى آیند .

وقتى خلیفه تان کشته شد، منتظر خروج آل سفیان باشید که حکومتش به هنگام هلال ماه نو، در مصر است ; در همان زمان، کرانه و اطراف بصره و نیز بازار و مسجد بصره فرو مى روند، بعد طوفان آب است . اگر کسى از کشتن با شمشیر نجات یابد، از غرق شدن نجات نمى یابد، مگر کسانى که حوالى بصره و از مرکز دور باشند .

سه خسوف و شش زلزله در مصر پدید مى آید و از آسمان سنگ خواهد بارید ; بعد فتنه اى در کوفه رخ مى دهد و سفیانى در شام ظهور مى کند، وقتى سپاهش به کوفه برود، منتظر بهترین فرد آل محمد(صلى الله علیه وآله)، مهدى، باشید که به کعبه آویخته است . زنده ها در زمان وى آرزو مى کنند که کاش مرده بودند . زمین را از عدل پُر مى کند، چنان که از ستم آکنده شده بود .

راوى این روایت، ناشناخته و مجهول است و متنش اشکال دارد . حدیث درست، خبر مشهورى است که امیر مؤمنان(علیه السلام) در مورد جنگ ترکان مغولى در سرزمین هاى اسلامى بیان کرده است ; که حضرت در نهج البلاغه، خطبه ۱۲۸ آمده است :

« گویا آنها را مى بینم ; گروهى که چهره هایشان مانند سپر ]پهن و گرد[ چکش خورده است . لباس هاى ابریشم و دیبا مى پوشند و اسب هاى خوبى دارند . وقتى وارد آنجا شوند، خونریزى زیادى مى شود، بطورى که فرد زخم خورده، روى کشته ها راه مى رود و شمار فراریان، کمتر از اسیران است » .

یکى از یاران حضرت گفت : اى امیر مؤمنان ! مگر علم غیب مى دانى ؟! امام خندید و به آن مرد که از قبیله کلب بود فرمود : « اى برادر کلبى ! علم غیب نیست، بلکه آن را از دارنده دانش ( رسول خدا ) یاد گرفته ام . علم غیب، دانستنِ وقت قیامت است که خدا فرموده : « فقط خدا مى داند چه زمان، قیامت است . اوست که باران مى فرستد، نیز آنچه را در رَحِم مادران است مى داند . هیچ کس نمى داند فردا چه به دست مى آورد و هیچ کس نمى داند در چه سرزمینى مى میرد . خدا عالِم و آگاه است » ( لقمان /۳۴ ) .

خدا مى داند که در رَحِم، پسر است یا دختر ; زشت است یا زیبا ; بخشنده است یا بخیل; بدبخت است یا نیک بخت; مى داند که چه کسى هیزم دوزخ مى شود یا در بهشت، یار پیامبران است . این علم غیبى است که کسى جز خدا نمى داند اما بقیه، دانشى است که خدا به پیامبر آموخته، و او نیز به من یاد داده است و دعا کرده که سینه ام آن را حفظ کند و وجودم آن را نگه دارد .

در این خطبه، حضرت خبر جنگ مغولان ترک در سرزمین هاى مسلمانان را مى دهد که مى توان آن را جزء نشانه هاى دور ظهور دانست .

حاکم در روایت مشابهى را آورده و آن را صحیح دانسته است و از قول بریده مى گوید که پیغمبر فرمود : قومى مى آیند که چشمان ریز دارند و صورت شان مانند سِپَر پهن است ; در صحراى عرب، به مسلمانان مى رسند . گویا مى بینم که اسبان شان را به دیوار مسجد بسته‌اند. پرسیدند : اى رسول خدا ! آنها چه کسانى هستند ؟ فرمود : ترکان .

از دیگر احادیث مربوط به ترکان، حدیث ابن مهزیار است که طولانى است، و کمال الدین آن را آورده است ; و از دیدار وى با امام مهدى(علیه السلام) در زمان غیبت در مکانى نزدیک طائف سخن گفته است . امام، علامات ظهور و مطالبى درباره ترک ها را به او فرموده است .

عبارت مربوط به ترکان در روایت کمال الدین چنین است که امام پرسید : اى ابن مهزیار ! برادرانت در عراق چگونه‌اند ؟ عرض کرد : زندگى سختى دارند و شمشیرهاى بنى شیصبان بر سر آنهاست . امام فرمود : خدا دشمنان را نابود کند ! به کجا مى روند ؟! گویا مى بینم که گروهى در شهرشان کشته مى شوند و اراده پروردگار شب و روز بر آنان چیره است . عرض کرد : یابن رسول الله ! این رخداد چه زمانى است ؟

فرمود : وقتى قومى که بهره اى از ایمان ندارند و خدا و رسول از آنها بیزار است، مانع رسیدن شما به کعبه شوند . نشانه اش آن است که سه روز در آسمان سرخى اى ظاهر مى شود که ستون هایى همچون نقره دارد که از روشنى و نور مى درخشند . « سروشى » از ارمنستان و آذربایجان خروج مى کند و قصد مناطق پس از رى و کوه سیاه را دارد که جنب کوه سرخ و کنار کوه طالقان است .

بین او و « مروزى » نبرد صلیمانیه است، که در آن جوانان پیر، بزرگ سالان فرتوت و کشتگان نمودار مى شوند . در آن هنگام منتظر خروج او به سوى « زوراء » باشید . در آنجا نمى ماند و به « باهات » و سپس به « واسط » عراق مى رود یک سال یا کمتر در آنجا مى ماند، سپس به کوفان مى رود، در آنجا نبردى رخ مى دهد که دامنه اش از نجف تا حیره و غرى است . نبردى سخت که ذهن ها آن را به فراموشى مى سپارد . هلاک دو گروه در آن وقت است، خدا بازماندگان را نابود مى کند .

آن گاه امام این آیه را تلاوت کرد : « زندگى دنیا مانند آبى است که از آسمان نازل کرده ایم، که در پى آن، گیاهان زمین که مردم و چارپایان از آن مى خورند مى روید، تا زمانى که زمین، زیبایى خود را یافته و آراسته مى گردد و اهل آن مطمئن مى شوند که مى توانند از آن بهره مند گردند ; اما ناگهان فرمان ما شب هنگام یا در روز براى نابودى آن فرا مى رسد و چنان آن را درو مى کنیم که گویى دیروز هرگز نبوده است !» ( یونس /۲۴ ) .

نص روایت در الغیبه طوسى چنین است: امام از اهالى عراق پرسید، عرض کردم : مولایم ! لباس خوارى بر تن دارند و در میان گروهى ذلیل زندگى مى کنند ! فرمود : یابن مهزیار ! همان طور که بر شما حاکم شدند، بر آنان حکومت خواهید کرد و آن روز خوار خواهند شد ! عرض کردم : مولایم ! طول مى کشد تا به آرزویمان برسیم ؟

فرمود : یابْن مازیار ! پدرم ابو محمد با من عهد بست که نزدیک قومى نباشم که خدا بر آنها غضب کرده و لعن شان نموده است، خوارى دنیا و آخرت براى آنان است و عذابى دردناک خواهند داشت . به من دستور داد در کوره راه هاى کوه و ویرانه شهرها زندگى کنم . به خدا که مولاى شما تقیه مى کند و تا روزى که خدا به من اذن خروج دهد و قیام کنم، در تقیه به سر مى برم .

عرض کردم : مولایم ! چه زمان قیام مى کنید ؟ فرمود : وقتى مانع رسیدن شما به کعبه شوند، و خورشید و ماه گرد هم آیند، و کواکب و ستارگان پیرامون آن دو روان شوند . عرض کردم : چه زمان چنین رخ مى دهد ؟

فرمود : در سال فلان، نیز وقتى دابه الأرض از بین صفا و مروه خارج شود، عصاى موسى و انگشتر سلیمان را همراه دارد و مردم را به سوى محشر روانه مى کند.

روایت دلائل الامامه چنین است : سپس امام فرمود : یابن مهزیار ! به تو خبرى بدهم ؟ وقتى کودکان بر تحت حکومت بنشینند، مغربى حرکت کند، عمانى روانه شود و با سفیانى بیعت گردد، به ولىّ خدا اجازه ظهور داده مى شود ; همراه سیصد و سیزده مرد از صفا و مروه بیرون مى آیم . به کوفه مى آیم و مسجد آنجا را خراب کرده، مانند اولش آن را مى سازم و ساختمان هاى ستمگران را که آن حوالى است، خراب مى کنم . همچنین همراه مردم حج مى گزارم و به یثرب مى آیم … آن روز فقط مؤمنى روى زمین زنده مى ماند که قلبش را براى ایمان پیراسته و خالص کرده باشد .

عرض کردم : مولایم ! بعد چه اتفاقى مى افتد ؟ فرمود : بازگشت و رجعت ; بعد این آیه را تلاوت کرد : « سپس شما را بر آنها چیره مى کنیم و به وسیله دارایى ها و فرزندانى کمک مى نماییم و نفرات شما را بیشتر از دشمن قرار مى دهیم » ( اسراء / ۶ ) . ر.ک : مختصر البصائر /۱۷۶، ایقاظ /۲۸۶، تبصره الولى /۷۷۳ و ۷۷۸ و ۷۸۰، بحار ۵۲/۹ و ۴۲ .

چند اشکال بر این روایت وارد است، از جمله : متن و نصوص آن بسیار متفاوت است و همین اشکال براى عدم اعلام نظر درباره آن کافى است . همچنین در روایت کمال الدین، از هلاک عباسیان ستمگر سؤال مى شود که به ظهور امام(علیه السلام) مربوط نمى شود . پاسخ آن هم در بردارنده رخدادهایى مربوط به عباسیان در عصر آنان است که ربطى به نشانه هاى ظهور ندارد .

قسمتى از روایت الغیبه طوسى مربوط به نشانه هاى ظهور است اما مجمل و نامشخص است . دابه الأرض، از نشانه هاى قیامت است، نه ظهور و ذکر آن در حدیث باعث تضعیف حدیث شده است .

در روایت دلائل الامامه نشانه هاى معروفى هست که در جاى دیگر نیز آمده است . قسمت مربوط به ترک ها هم این است : « فردى به نام « سروشى » از ارمنستان و آذربایجان خروج مى کند و قصد مناطق پس از رى و کوه سیاه را دارد که جنب کوه سرخ و کنار کوه طالقان است » .

روایت گزارش مى کند که سپاه از ارمنستان و باکو به سوى تهران و بغداد حرکت مى کند، که حرکت طبیعى سپاهیان در آن زمان، همین راه بوده است . اگر روایت صحیح باشد، از رخدادى مربوط به آن زمان سخن مى گوید ; حال آنکه سند روایت هم ناقص است، چون رواى جلیل القدر و مورد اطمینان از آل مهزیار، على بن مهزیار است که پیش از غیبت درگذشته است، پس روایت از یکى از فرزندان یا برادرزادگانش است که مورد اعتماد بودنش جاى بحث دارد .

آیه الله خویى در معجم رجال الحدیث مى گوید : تعجب است که برخى خیال مى کنند که او تا زمان غیبت نیز زندگى کرده است، اینها على بن مهزیار، که خدمت امام حجت مشرف شده را با على بن ابراهیم بن مهزیار اشتباه گرفته‌اند، اما این پندار نادرست بوده و داستان تشرف على بن مهزیار خدمت امام(علیه السلام) ثابت نشده است و حتى اگر هم ثابت شده باشد، راوى فرزند مهزیار است نه خود او . صدوق در المشیخه و نجاشى و شیخ در ذکر سند روایت ها تصریح کرده‌اند که راوى ابراهیم بن مهزیار، برادر على بن مهزیار است .

از دیگر احادیث مربوط به ترک ها، نبرد امام مهدى(علیه السلام) با ترکان است . در بشاره الاسلام به نقل از امام صادق آمده است : مهدى(علیه السلام)، نخستین پرچم جنگ را به سوى ترکان روانه مى کند، که آنان را شکست مى دهد و اموال و اسیرانشان را، به چنگ مى آورند، سپس امام به سوى شام مى رود و آنجا را فتح مى کند .

این روایت، مُرسَل است و ابن حماد و دیگران به نقل از « ارطاه » آورده‌اند . اگر روایت صحیح باشد، مقصود ترکان ترکیه هستند و بر اساس سیر منطقى پیشامدها، مى بایست که ترکیه از کشورهاى آغازینى باشد که از ظهور تأثیر مى پذیرد و ساکنانش به حرکت مى آیند . امام پس از سر و سامان دادن به عراق، بدان سو متوجه مى شود .

از دیگر احادیث ترکان، روایات آمدن آنان به جزیره و کنار فرات است . نعمانى از امام صادق(علیه السلام) آورده است : امیر مؤمنان(علیه السلام) از رخدادهایى سخن گفت که پس از ایشان تا قیام قائم رخ مى دهد، حسین پرسید : چه زمانى خدا زمین را از شر ستمگران پاک مى کند ؟ امیر مؤمنان فرمود : زمانى خداوند زمین را از وجود ستمگران پاک مى کند که بناحق خون ریزى شود .

سپس امام در حدیثى طولانى، از بنى امیه و بنى عباس سخن گفت و بعد فرمود : فردى در خراسان قیام مى کند و بر کوفان و مُلتان چیره مى شود، و از جزیره بنى کاوان هم ردّ مى شود، همچنین فردى از ما در گیلان قیام مى کند و «آبر» و دیلمان به او لبیک مى گویند و پرچم هاى ترکان که در سرزمین هاى مختلف، اینجا و آنجا پراکنده است، براى کمک به فرزندانم مى آیند . آن زمان بصره ویران مى شود و امیر الأمراى مصر قیام مى کند .

سپس امام حکایتى طولانى فرمود و افزود : هزاران نفر آماده شده، صف لشکریان آراسته مى شود ; یکى، دیگرى را مى کشد که باعث قیام فردى مى شود ; شخص انقلابى شورش مى کند و کافر هلاک مى شود . آن گاه قائم، که به او امید بسته‌اند، و امامى ناشناخته است، قیام مى کند . صاحب شرافت و فضیلت است . اى حسین ! وى از فرزندان توست، بى مانند است . بین دو رکن یمانى و حجر الأسود ظهور مى کند و دو لباس کهنه به تن دارد . بر جن و انس ظاهر مى شود و خون بهاى کسى روى زمین پایمال نمى شود . خوشا به حال کسى که آن زمان را دریابد و شاهد روزهاى حضورش باشد .

مقصود از قیام کننده در خراسان، ابو مسلم خراسانى یا سید خراسانى است که نزدیک زمان ظهور مهدى(علیه السلام) قیام مى کند . مُلْتان، منطقه اى نزدیک غزنه است ( معجم البلدان ۵/۱۸۹ ) که الان جزء پاکستان است . جزیره بنى کاوان آنجا یافت نشده اما کاودان و کاوردان روستاهایى در مازندران نزدیک آمل هستند .

در صورت صحت سند این روایت، قسمت مربوط به ترکان اینجاست که مى گوید : « پرچم هاى ترکان که در سرزمین هاى مختلف، اینجا و آنجا پراکنده است، براى یارى فرزندم مى آیند»; این دلالت دارد که گروه هایى از ترک ها براى کمک به امام(علیه السلام)آماده‌اند. شاید این جریان پس از سروش آسمانى و اعلام ظهور امام باشد، والله العالم .

Check Also

محل وقوع بدترین درگیری های آخرالزمانی

نزاع و درگیری بزرگ، اختلاف شدید و وضعیت آشفته و طوفانی سوریه و سرکوبی ها و کشتارها در آنجا، وجه غالب این دوره است. در این میان چند رویداد ...

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *