معلممان به ما می گفت سخن گفتن و غذا خوردن با شیعیان حرام است!

«هند المصری» زن تازه شیعه شده ی سوری است که اخیرا به دین اسلام و مذهب حقه شیعه ایمان آورده است؛ وی در هنگام زیارت از عتبات عالیات در عراق با خبرنگار شفقنا به گفتگو نشسته است که تمامی سخنانش از حب زائدالوصف وی نسبت به اهل بیت علیهم السلام پرده برمی دارد:

به گزارش موعود به نقل از شیعه نیوز
متن گفت و گو به شرح زیر است:
کمی از خودتان بگویید؟
در سال ۱۹۶۶ در شهر دمشق به دنیا آمدم و در همین شهر تحصیلاتم را یکی پس از دیگری پشت سر گذاشتم و در سال ۱۹۸۹ در رشته اقتصاد و بازرگانی از دانشگاه دمشق فارغ التحصیل شدم. همانند دیگر دختران در دوران جوانی به نشستن پشت تلویزیون تا ساعات طولانی و پرداختن به خوشحالی مشتاق بودم و کمتر به به امور دینی توجه می‌کردم. یکسال پیش از شیعه شدن، به انجام مناسک دین اسلام گرایش پیدا کردم و با شادی و رغبت به انجام آنها پرداختم و همین موضوع باعث شد تا من در مطالعات دینی خود، به مذهب شیعه بیش از مذاهب دیگر تمایل پیدا کنم و همین موضوع هم باعث شد تا پیش از پایان تحصیلات دانشگاهی، شیعه شوم.
چگونه به مذهب اهل بیت(علیهم السلام) پی بردی؟ و چه چیزی تورا واداشت که به این مذهب گرایش پیدا کنید؟

داییم با خبری که از بیروت آورد، خانواده ما را دچار نوعی شوک کرد چون در سفر خود به بیروت گفت که پسر برادرش به حزب الله پیوسته است. خانواده ما به گونه ای از این خبر ناراحت شدند که گویا او از دین اسلام خارج و مرتد شده است. من حزب الله را در آن زمان نمی‌شناختم و فکر می‌کردم که حزب الله به خاطر اینکه جنگ را دوست دارد، می جنگد. علاوه بر این از شیعه چیزی نمی دانستم و نمی دانستم معنایش چیست و اختلاف شیعه و سنی بر سر جیست؟ تا اینکه پس از مدت ها از این ماجرا، پسر داییم را دیدم. تازه به دمشق آمده بود تمام اعضای خاندان او را به خاطر پیوستن به یک حزب شیعی سرزنش می‌کردند. سخنانی از این قبیل که تو کافر شده ای، تو صحابه را تکفیر می‌کنی. تو بت می پرستی و برای ستارگان نماز می خوانی و از این دست به او می‌گفتند. اما من از این سخنان ناراحت می‌شدم و به خود می‌گفتم دلیل این سخنان چیست.
ما آن زمان دروس دینی را در نزد زنی به نام «حنان» می‌گذراندیم البته او چیز زیادی از دین اسلام نمی دانست و معلوماتش در این زمینه سطحی بود اما چون ما به شدت آمادگی روحی و روانی برای پایبندی به دین حنیف را داشتیم، خواسته ی دینی که او از قبیل نماز و پوشش حجاب از من می خواست، انجام می دادیم. آمدن پسر داییم به خاندان پس از پیوستن به حزب الله، و سخنانی که به او زدند، باعث شد تا من درباره مذهب شیعه تحقیق کنم و حقیقت را جویا شوم. به همین خاطر فرصت را در یکی از کلاس های دروس دینی غنیمت شمردم و از خانم «حنان» درباره مذهب شیعه سوال کردم و به او گفتم نظرت درباره شیعه چیه؟ همین که سوال را پرسیدم، عصبانی شد و با در هم کردن سگرمه های خود، به صورتی غضبناک گفت: شیعیان کافر هستند، سخن گفتن با آنها حرام است با انها غذا خوردن هم حرام است.
اما وقتی که خانم «حنان» گفت که غذا خوردن و حتی سخن گفتن با شیعیان حرام است، ما نمی توانستیم با پسر داییمان این کار را انجام دهیم زیرا او مهمان ما بود و ما با همدیگر بزرگ شده بودیم. مجبور شدیم سوالاتمان را از او بپرسیم او نیز با جواب هایی قانع کننده ما را قانع کرد بدون اینکه هیچ گونه تعصبی داشته باشد. مثال ها و روایاتی در جواب های خود می آورد که به خوبی ما را قانع می‌کرد. تا اینکه ماه رمضان فرا رسید، با خواهرم در حال خواندن قرآن بودیم که به این آیه رسیدیم: «واتموا الصیام إلی اللیل» در هنگام خواندن این آیه شریفه، این سوال برایم پیش آمد که منظور از شب چه موقع است. به آسمان نگاه کردم و دیدم که همچمنان روز است تا زمان فرارسیدن شب افطار نکردیم. و بعدا فهمیدیم که سخن شیعه در این زمینه صحیح ترین دیدگاه است اما جرات نگردیم این سخن درا بگوییم زیرا از آن شیعه بود.
چرا با کسی در این زمینه سخن نگفتی و مشاوره نکردید؟

این حکمت و خواست خدا بود که حق برای ما آشکار شود؛ یکی از پسر دایی هایم ساق پایش شکست. نمی دانستم که او هم شیعه شده است و می‌بایست مدتی در خانه ما می ماند؛ او چند کتاب مذهبی درباره شیعه داشت که گاهی اوقات جلوی ما از آن می خواند. هنگامی‌که مشکل افطار در ماه رمضان بر روی آن آیه برایمان پیش امد و پس از اینکه به شیعه شدن این برادر پی بردیم، همه اینها به عنوا کلیدی برای هدایت به سوی حقیقت و کنار رفتن تعصب کورکورانه از جلوی چشم ما شد.
آیا حوادث تاریخ اسلام هم در شیعه شدن شما هم تاثیر داشت؟
بله حوادث تاریخی نیز در شیعه شدن من تاثیر داشت؛ برای مثال یکی از این حوادث تاریخی، حمله به خانه امام علی(علیه السلام)و شکستن دنده های حضرت فاطمه (سلام الله علیها)و سوزاندن خانه وی است؛ چگونه چنین اقدامی صورت می‌گیرد در حالی که حضرت فاطمه(سلام الله علیها)پاره تن پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) بودند.حوادث تاثیر گذار دیگری نیز وجود دارد که هرکدام تاثیر بالایی در شیعه شدن من داشتند، مانند حدیث «همه درها بسته است جز در خانه حضرت علی(علیه السلام) که باز است» و حدیث معروف ثقلین و همچنین سخن عمر بن خطاب که گفته بود «خداوند مرا زنده نگه ندارد در مشکلی که ابالحسین نیست».
مهم ترین کتاب های شیعه که روی شما تاثیر گذاشت، کدام کتاب ها بودند؟
کتاب «المراجعات» نوشته سید عبدالحسین شرف الدین»، «النص و الاجتهاد» و کتاب شیخ فاضل تیجانی «ثم اهتدیت»، کتاب «معالم المدرستین» نوشته «سید علامه مرتضی العسکری» و همینطور کتاب های شهید مطهری و برخی دیگر از کتاب های مهم شیعه.
توصیه شما در پایان سخنانتان چیست؟
همه افراد مخلص مذهب اهل بیت را دعوت میکنم که به دانش جویان دانشگاهها توجه کرده و از طریق برگزاری سمینارها و سخنرانی ها و دیگر فعالیت های موثر در این زمینه، آنها را بیشتر در جریان این مذهب الهی قرار دهند.

همچنین ببینید

لوشاتو

لوکاشنکو: به پریگوژین گفتم که نیروهای واگنر مثل حشره له خواهند شد

رئیس جمهور بلاروس تأکید کرد که به رئیس واگنر در مورد نابودی اعضای گروه هشدار …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *