پیشگفتار
عنوان فوق نه یکی از دهها و صدها بلکه از صد هزاران عناوینی هست از بدو ظهور اسلام در ساحت مقدس این دین آسمانی از ناحیه دشمنان مصمم و قسم خورده اسلام از عربستان گرفته تا سرتاسر قارهی آسیا، اروپا و آمریکا طنین انداز بوده و با مراجعه به صفحات تاریخ عموماً و تاریخ اسلام اختصاصاً، و تحقیق و بررسی عمیق و دقیق و همه جانبه معلوم و مسلم میگردد. و از روزی که حضرت محمد بن عبدالله (ص) از غار حرا مراجعت و مقام نبوت و رسالت خود را به نوع بشر ابلاغ و تعالیم نجات بخش و انسانساز خود را عرضه نمودند، نه یکسال و یکماه و یکروز، بلکه حتی یک لحظه هم آتش حقد، حسد، کینه و عداوت در سینههای کینهتوز دشمنان دین و انسانیت خاموش نشده و نه لحظهای پرچمها و علمهای مخالفتشان با اسلام در سرتاسر جهان از اهتزاز باز نایستاده است.
عنوان فوق به استناد مدارک و اسناد مورد اشاره در این نوشتار، یکی از عناوینی است که «وزارت مستعمرات انگلستان» در قرن ۱۸ میلادی پس از گردآوری همه معلومات و اطلاعات حاصل از تحقیقات وسیع بالغ بر پنجهزار جاسوس اعزامیبه تمامیکشورهای اسلامی در یک مجموعه هزار صفحهای تدوین و با خلاصه نمودن فهرست رئوس مطالب (مربوط به تصمیم گیریها و مبارزات وسیع دراز مدت با اسلام توسط جاسوسان و کارشناسان امور خاور میانه در کشورهای اسلامی) در پنجاه صفحه آن هم در آستانهی اقدامات مهم و قیامهای عملی برای انهدام اسلام از صفحهی روزگار، چندین عنوان را برای آن طرح خائنانه نسبت به کشورهای اسلامی، انتخاب و تحت عنوان طرح «چگونه اسلام نابود میشود؟» به تمام جاسوسان و وابستگان وزارت مستعمرات انگلستان ابلاغ نموده است.
تمام جاسوسان و وابستگان وزارت مستعمرات انگلستان ابلاغ نموده است.
«همفری» یکی از آن «جاسوسان» زبردست و فعال خطرناکی است که در سال ۱۷۱۰ میلادی ماموریت انجام مقدمات انهدام اسلام را (به یاری پنجهزار جاسوس دیگر پراکنده شدهی انگلیسی در کشورهای اسلامی) بر عهده گرفته و …
در همان سال برای انجام ماموریت خود عازم کشورهای ترکیه، عراق، عربستان و ایران گردید و با تسلطی که ضمن آموزشهای قبلی به زبانهای ترکی استانبولی، فارسی و عربی داشت، پس از طی موفقیت آمیز مراحل مختلف، اقدامات مقدماتی و اولیه و ورود در سلک طلاب علوم دینی و گذراندن دورههای تحصیلی در حوزههای علمیه مختلف و فراگیری دقیق و کامل همهی تعالیم دین و آشنایی با متون و منابع اسلامی، مخصوصاً با یکیک آیات قرآن مجید و جلب نظر و اعتماد بعضی از علما و اساتید معتبر وقت در هر یک از این کشورها و اغوای آنها (به عنوان یک مسلمان حقیقی) بالاخره شخصی بنام «محمد بن عبدالوهاب» را در بصره مطابق نیات پلید خود و نیاز وزارت مستعمرات انگلستان یافت که برای پیاده کردن برنامهی «نابودی اسلام» از همه مناسبتر بود. و پس از مدتها تلاش و کوشش برای تربیت او در جهت مقاصد شوم خود و با صبر و حوصله و استقامت شگفت انگیزی ابتدا از راه مجادلات لفظی و تفسیر نادرست آیات قرآنی وی را گرفتار شبهات سخت کرده و پس از طی مراحل مختلف استعمار و استثمارش، او را با خود همکار و هم صدا و داخل در جرگه جاسوسان انگلیسی برعلیه اسلام و مسلمین نمود، که مبتکر و پایه گذار مسلک سیاسی «وهابیت» در کشورهای اسلامیگردید و سپس با ایجاد پیوند اتحاد شومی میان «محمد عبدالوهاب» با «محمد بن سعود» – یکی از امرای «درعیه» – یعنی دو قدرت اصلی (مذهبی و حکومتی) توانست مسلک سیاسی «وهابیت» یا «وهابیگری» را زیر نظر انگلستان در عربستان رسمیت داده و در نتیجه با به روی کار آوردن «آل سعود» بر حکومت شبه جزیره عربستان دست یافته و موفق به تسخیر آن مرکز اصلی و مهم اسلامیگردید که از آن تاریخ «وهاببت» را به عنوان یک دین رسمی در داخل دیانت اسلام به کرسی نشانند.
همفری در یادداشت شماره ۲ خاطرات سیاسی خود مینویسد: «در سال ۱۷۱۰ میلادی از طرف وزارت مستعمرات بریتانیا برای جستجوی راههای منحرف ساختن ملل اسلامیبه طرف مصر، عراق، ایران، حجاز، آستانه (پایتخت آن روز دولت عثمانی) با یک اکیپ ده نفره با پول کافی و معلومات و اطلاعات مفید لازم و نقشههای از قبل طرح شده، اعزام شدیم و نامهای سلاطین و حکام و رؤسای اغلب قبایل و اکثر علمای کشورهای اسلامی را به ما آموختند و سکرتر (منشی و همه کاره وزارت مستعمرات) در آخرین لحظه به من گفت: "بدانید آینده مملکت ما به پیروزی شماها بستگی دارد" » بعد از ۲ سال به لندن برگشته و پس از گزارش فعالیتهای ۲ ساله، سکرتر (منشی وزیر) ضمن تشویق وی گفت: «بدان وظیفهی مهم تو در سفر آینده به ممالک اسلامی دو چیز است:
۱- اینکه نقطهی ضعف مسلمانان را باید جستجو کنی و دریابی که از چه راهی امکان دارد در قلب جامعهی اسلامی نفوذ کنیم و ملیت و وحدت آنها را از هم بگسلیم که رمز پیروزی بر آنها همین است.
۲- پس از شناسایی نقاط ضعف مسلمین و یافتن راههای از هم پاشی وحدت آنان بلافاصله برای از هم گسیختن اجتماع ملیت آنها اقدام کن که اگر در این امر موفق شدی منصب بزرگی در وزارتخانه بدست خواهی آورد.» همفری در ادامه خاطراتش چنین مینویسد: من بعد از مراجعت دوم توانستم محمد عبدالوهاب را که جوانی گستاخ و پر شور و سرکش نسبت به علمای فرقههای چهارگانهی اهل تسنن بود، پس از هفتهها و ماهها مباحثات و تحریک یر علیه مسلمین، به عنوان تنها عامل موثر مهمی در پیاده کردن نقشهها و انجام وظایف محوله، انتخاب و به اقدامات مهمیبپردازم. پس از مدتی که به لندن احضار شدم و پس از ارائهی گزارش کارم که سخت مورد توجه وزیر مستعمرات واقع شده، سکرتر(منشی) به من گفت: «وزیر شخصاً به من دستور داده که دو راز مهم از اسرار دولت را در اختیارت بگذارم که در آینده برای اجرای نقشههایت بسیار مفید واقع خواهد شد. ولی بدان که از این دو سر در تمام کشور بریتانیا جز یک عدهی اندکی ـ که مورد اعتمادند ـ کس دیگری خبر ندارد.» سپس دست مرا گرفت و وارد یکی از اتاقهای محرمانه وزارتخانه کرد که در آن ده نفر از کارشناسان انگلیسی نشسته بودند و هر کدام متخصص در امور سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و علوم دینی یکی از کشورهای مهم اسلامیبودند و کلیهی گزارشات واصله از هر کشور اسلامی را مسئول امور آن رسیدگی و در جهت نابودی اسلام تصمیمات لازم گرفته شده و اقدامات جدی به عمل میآمد. سپس سکرتر کتاب بزرگی در حدود هزار صفحه به من داد که در آن کتاب بر اساس تحقیقات و گزارشات جاسوسان متعدد وزارتخانه از کشورهای مختلف اسلامی، معلومات و اطلاعات وسیعی از تمام نقاط ضعف مسلمین و نقشهها و طرحها و اقدامات عملی لازم برای انهدام استقلال کشورهای اسلامی دقیقاً گردآوری شده بود. من کتاب را بردم و طی سه هفته مرخصی خواندم و در حین خواندن از دقت و ریزهکاریهایی که در تحقیقات وزارتخانه راجع به اوضاع مسلمانان انجام گرفته بود در شگفت ماندم، زیرا صدی هفتاد آنچه نوشته شده بود را با چشم خود در اجتماعات مختلف مسلمانان دیده بودم. سکرتر دومین راز را با من در میان گذارد و آن یک کتابچهی ۵۰ صفحهای با طرحها و نقشههای مختلف بود که میتوان با اجرای آنها در طی یک قرن اسلام و مسلمانان را در هم کوبید ….. شرح بقیهی جریانات عیناً به نقل از یادداشت شمارهی «7» در این نوشتار درج شده است.
اما پس از گذشت ۲ قرن از این جابجاییهای خطرناک و موفقیت نسبی انگلستان در پیاده کردن نقشهی «انهدام اسلام» دولت جنایتکار بریتانیا تصمیم گرفت که بر طبق آداب و سنن سیاسی و ملی خود اسرار پیروزی خود را در مبارزه با اسلام و امت اسلامی را در اختیار افکار عمومی غرب -مخصوصاً ملت انگلستان- قرار دهد و قسمتی از یادداشتهای جاسوسان خود را در مبارزه با اسلام را منتشر نماید، یکی از آن اسناد و مدارک هم عبارت بود از «خاطرات جاسوسی همفری» به همکاری ۵۰ هزار جاسوس اعزامی انگلستان به کشورهای اسلامی؛ این کتاب که به زبان انگلیسی منتشر گردیده بود، پس از مدتی قسمتهایی از آن توسط یک نشریهی فرانسوی به زبان فرانسوی ترجمه و انتشار یافت. پس از سالیان دراز نسخهای از این نشریهی فرانسوی به عربی ترجمه و در لبنان به چاپ رسید و بالاخره در اواخر سالهای سلطنت پهلوی توسط آقای سید احمد علم الهدی از عربی به فارسی ترجمه و تحت عنوان «وهابیت ایدهی استعمار» در سال ۱۳۶۰ شمسی انتشار یافت. هم چنین توسط آقای دکتر محسن مؤیدی این خاطرات در سال ۱۳۶۲ مجدداً به فارسی ترجمه و با عنوان "خاطرات همفر" به چاپ رسیده است (چاپ هفتم این کتاب در سال ۸۲ توسط انتشار امیر کبیر منتشر شده هست.) شایان ذکر هست این کتاب (کتاب ترجمهی دکتر محسن مؤیدی) در بعضی موارد اندکی با ترجمه قبلی که روح مطالب و مراتب خیانت را واضحتر و رساتر نشان میداد، فرق دارد.
بنا به اعتراف خود این جاسوس در یادداشتهای مستند خود در آن زمان – قرن ۱۸- وزارت مستعمرات انگلستان طرحی برای گسترش فعالیتهای جاسوسانش در کشورهای اسلامیبه اجرا گذارده بود که در آن طرح تعداد جاسوسانش را از پنج هزار به یکصد هزار میرسید تا هرچه بهتر بتوانند تمام کشورهای اسلامی را تحت سلطهی خود قرار داده و برنامهی «نابودی اسلام» را عملی سازند. هر چند که تا کنون به این آرزوی شوم خود (یعنی نابودی کامل اسلام) نرسیدهاند اما با توجه به اینکه بسیاری از مواد نامبرده شده در دو مجموعهی هزار و پنجاه صفحهای (که بالغ بر ۸۵ ماده برای خرابکاری و انحراف اسلام و مسلمین از دین اصیل اولیهشان پیشبینی و دقیقاً تنظیم و ذکر شده بود) تقریباً پیاده شده است و ما امروز عملاً شاهد و ناظر آثار و نتایج شوم این تصمیم گیریهای خطرناک و مهلک دشمنان اسلام در بعضی شئون زندگی مردم کشورهای اسلامی هستیم، که در بعضی از مسائل مهم و حیاتی دینی، حتی یک مسلمان هم شبیه مسلمان دیگر نیست، بلکه در اثر این خیانتها و جنایات استعمار غرب عموماً – و انگلستان خصوصاً- در حق اسلام و خواب رفتگی خود مسلمین از سویی دیگر، آنچنان آشفتگی در میان مسلمین ریشه دوانیده و آنقدر به جای اسلام حقیقی، اسلامهای متعدد و متنوعی قدم به عرصه وجود گذاشته است که اگر بگوییم «امروز به تعداد مسلمانان، اسلام وجود دارد» مبالغه نکردهایم. یعنی درست است که آن خیانت پیشگان و پست فطرتان به آرزوی خود یعنی نابودی کامل اسلام، نرسیدهاند که مانند ماجرای حمله «ابرهه» به خانه کعبه، صاحب خانه خود مدافع اصلی آن بود، در این مقام هم مدافع اصلی دین مبین اسلام، خود صاحب دین است. اما مطالعهی حدود ۸۵ مادهای که اجرای هر یک از آنها کافی بود ضربات مهلکی به اسلام و مسلمین وارد کند، کجا رسد که همه با هم به معرض اجرا درآید، از یک طرف غفلت مسلمین را میرساند و از طرف دیگر عمق رذالت و ذرائت و پست فطرتی دشمنان اسلام را بخوبی آشکار میسازد. متاسفانه این کتاب ـ با وجود چندین بار انتشارـ آنقدر کمیاب یا به دست دشمنان جمعآوری و از صحنه بیرون شده که در اختیار همگان قرار نگرفته است و همچنین هر کسی هم دارای آن همتی نیست که ساعتی با دقت و حوصله تمام کتاب را بخواند، آنهم در شرایطی که این خیانتها عیناً ـیا مشابهشانـ در حق اسلام هنوز ادامه دارد، از این رو تصمیم گرفتیم که بصورت خلاصه و برگزیدهای از مهمترین بخشهای کتاب را بصورت جزوهی حاضر تهیه و تنظیم و در اختیار علاقهمندان ـ بخصوص جوانان پاکدل و مؤمن ـ قرار داده و اعلام خطر را تجدید کنیم. در این نوشته فقط قسمتی از ۲ یادداشت آخری از خاطرات همفری (که در اصل ۷ یادداشت هست) انتخاب گردیده که شامل همهی «دستورات و نقشههای مبارزه با اسلام» میباشد. در پایان پیشگفتار توجه شما خوانندهی گرامی را به خواندن آنها جلب میکنیم.
{mospagebreak}
یادداشت شمارهی «6»
سکرتر کتاب بزرگی را که در حدود هزار صفحه بود به من داد، آن کتاب شامل پیشبینی و نقاط ضعف و نقشههای مختلف و گوناگون در انهدام اساس استقلال مسلمین بود که نتیجه گزارشات مختلف و برخوردهای گوناگون کارمندان و جاسوسان وزارت مستعمرات با مقامات سیاسی و مذهبی بوده است.
من کتاب را به خانه برده بودم و در طی سه هفته که مرخصی مرا تجدید کرده بودند این کتاب را خواندم و بر حسب امر سکرتر آن را به وزارتخانه برگرداندم، و در هنگام خواندن کتاب از دقت و ریزه کاریهائی که در تحقیقات وزارتخانه راجع به اوضاع مسلمین انجام گرفته بود در شگفت بودم، زیرا صدی هفتاد آنچه در کتاب نوشته شده بود، من (در طول سه سالی که در ترکیه، ایران، عراق و عربستان بودم) با چشم در اجتماعات مختلف مسلمین دیده بودم، و اطمینان من به پیشبینیها و نقشههای سیاسی دولت زیاد شد، یقین کردم همچنانکه در این کتاب پیشبینی شده، امپراطوری عثمانی در کمتر از یک قرن منهدم خواهد شد.
من کتاب را با دقت مطالعه کردم و نکتههای تازهای راجع به اوضاع محمدیها از مطالعه کتاب برایم کشف شد و ضمناً علت انحطاط و سقوط آنها را به دست آوردم و نقاط ضعف مسلمانان را کاملاً متوجه شدم، همچنانکه نقاط و عوامل نیرو بخشی آنها برایم روشن شد.
و نیز دانستم چگونه باید نقاط قوت و عوامل نیرو بخشی آنها را منهدم کرد و به نقاط ضعف تبدیل نمود.
اما نقاط ضعف مسلمانان را که از آن کتاب متوجه شدم از این قرار بود:
۱- اختلاف بین سنی و شیعه و اختلاف بین ملتها و دولتها و اختلاف بین دولت ایران و عثمانی و اختلاف بین قبایل و عشایر و اختلاف بین علما و دولت.
۲- کسالت و خمودی ملت مسلمان و فقدان بیداری و توجه.
۳- جهل و بیسوادی که عموم اجتماعات مسلمانها را به استثنا عده کمی فراگرفته بود.
۴- توجه خاص متدینین به آخرت و بیتوجه بودن آنها به دنیا و زندگی دنیا
۵- استبداد و دیکتاتوری دولتهای اسلامی.
۶- امنیت نداشتن راهها و عدم وسائل ارتباط جمعی بین آنان.
۷- فقدان بهداشت عمومیبطوریکه همواره شهرهای مسلمانان نشین از میکروب وبا و طاعون مالامال است.
۸- خرابی و ویرانی شهرها و بایر بودن اراضی و سرزمینها و بسته شدن نهرها و قناتها و خلاصه نقص کشاورزی.
۹- استبداد رای و ملوک الطوایفی در اداره تمام شئون مملکتهای مسلمان، بطوریکه در بین آنها نه قانون و نه نظام و نه مقیاس و میزانی در کار است و هر کس در راس هر اداره و سازمان خود مختار و خود رای هر چه میخواهد میکند. البته از نظر ظاهر به قرآن احترام میکنند ولی قرآن از نظر آنها ارزش قانونیش را از دست داده است.
۱۰- ضعف شدید اقتصاد بطوریکه فقر در تمام شهرها و خانوادهها سرایت کرده است.
۱۱- نداشتن ارتش منظم و وسایل جنگی مجهز و وجود اسلحههای کهنه و خراب.
۱۲- ناچیز شمردن زن و تضییع حقوق زنان.
۱۳- کثافت زیادی که خیابانها و بازارهای آنها را فرا گرفته و همه زندگی آنان را آلوده نموده است.
البته در این کتاب بعد از ذکر هر یک از این نقاط ضعف این نکته را هم متذکر شده بود که اصل قانون اسلام و دستور پیغمبر(ص) بر خلاف این است، پس لازم است کاری کنیم که مسلمانها از حقیقت دینشان با خبر نشوند، تا این نقاط ضعف در آنها ثابت بماند.
در آن کتاب به نکات ذیل اشاره شده بود که اسلام برخلاف وضع موجود مسلمانان:
۱- آنها را به اتحاد و یگانگی و همکاری فرمان داده و در قرآن میفرماید: واعتصموا بحبل الله جمیعا و لاتفرقوا (سوره آل عمران آیهی ۱۰۳) معنی: چنگ بزنید به ریسمان خدا همگی و پراکنده نشوید.
۲- آنان را به تحصیل علم و دانش آموزی واداشته، در حدیث است: طلب العلم فریضه علی کل مسلم و مسلمه (معنی: دانش آموزی بر هر مرد و زن مسلمان واجب است.)
۳- آنان را به بیداری و هشیاری متوجه نموده، قرآن میگوید: فسیروا فی الارض (سوره نحل آیه ۳۶) معنی: سیر کنید در کره زمین.
۴- آنان را به برپاداری اصول عمران و آبادانی دستور داده؛ قرآن میگوید: و منهم من یقول ربنا اتنا فی الدنیا حسنه و فی الاخره حسنه (سوره بقره آیه ۲۰۱) معنی: بعضی از آنها کسی است که میگوید خدایا در دنیا به ما نیکویی عنایت فرما و در آخرت هم نیز.
۵- خدا آنان را امر به مشورت با یکدیگر فرموده و از استبداد رای بر حذر داشته است، قرآن میگوید: و امرهم شوری بینهم (سوره شوری آیه ۲۸) معنی: امر زندگانی آنان بین آنها به مشورت گذارده میشود.
۶- آنها را به ایجاد امنیت راهها دستور داده است، در قرآن گفته: فامشوا مناکبها (سوره ملک آیه ۱۵) معنی: راه بروید در پشت زمین.
۷- و نیز اسلام مسلمانها را امر فرموده که در مورد تامین سلامتی جسمشان کوشا باشند و بهداشت را رعایت کنند، همچنانکه در حدیث آمده، دانشها بر چهار قسماند: علم فقه برای حفظ دین، علم طب برای حفظ بدن، علم نحو برای حفظ زبان از خطا در گفتار، علم نجوم برای محاسبه زمانها (پاورقی: ظاهراً این جمله از گفتارهای حکیمانه حکمای اسلامی است، و آنچه در حدیث آمده این جمله است: العلم علمان، علم ادیان و علم الابدان؛ دانش دو دانش است یکی مربوط به دینها و دیگر علم مربوط به بدنها)
۸- و نیز مسلمانها را به بهرهبرداری از منابع طبیعی تشویق فرموده است، قرآن میگوید: و خلق لکم ما فی الارض جمیعا (سوره بقره آیه ۵۹) معنی: همه چیز زمین را خدا برای شما خلق فرموده.
۹- و آنها را به نظم در امور دستور داده است، در آنجا که قرآن میفرماید: و انبتنا فیها من کل شی موزون (سوره الحجر آیه ۱۹) معنی: همه چیز را منظم رویاندیم. و در حدیث است: و نظم امرکم؛ بر شما باد به نظم کردن برنامههایتان.
۱۰- و اسلام مسلمانان را دستور داده که در مقام پیشرفت اقتصاد خود بکوشند، چون در حدیث آمده: من لا معاش له لا معادله؛ معنی: هر کس در دنیا نتواند معاش خود را تامین کند، قدرت تامین سعادت آخرت را نخواهد داشت.
۱۱- آنان را به تامین قوای نظامی و تشکیلات جنگی فرمان داده است، چون قرآن گفته: و اعدوا لهم ما استطعتم من قوه (سوره انفال آیه ۶۰) هر چه میتوانید برای آنها نیرو فراهم کنید.
۱۲- آنان را به نظافت دستور میدهد، در حدیث است: النظافه من الایمان؛ نظافت از ایمان است.
۱۳- آنان را بر رعایت حقوق زن وادار فرموده، قرآن میگوید: و لهن مثل الذی علیهن بالمعروف (سوره بقره آیه ۲۸۸) معنی: در برابر وظیفهای که زنان اجرا میکنند بهره نیکی را مستحق میشوند.
نقاط قوت و عوامل نیرو بخشی مسلمانان که در آن کتاب ضبط شده بود و به عدم و نابود ساختن آنها توصیه شده بود:
۱- امتیازات قبیلهای و فامیلی و نژادی و جغرافیایی و زبان از نظر مسلمانها لغو و غیر قابل اهمیت است، و همدیگر را از خود میدانند.
۲- ربا، احتکار، فحشا، شراب و خوک را حرام و نجس میدانند.
۳- به علما خود خیلی علاقمندند.
۴- سنیها سلطان و حاکم را خیلی احترام میکنند و او را نماینده پیغمبر(ص) میدانند، اطاعتش را واجب میپندارند.
۵- جهاد و مبارزه با دشمن از نظر آنها واجب است.
۶- شیعیان غیر مسلمانان را از هر مذهب و دینی نجس میدانند.
۷- معتقد بودند که اسلام بالاترین ادیان است و برتر از او دینی در جهان نیست.
۸- شیعیان ساختمان کنیسه یهود را در شهرهای خود مانع میشوند.
۹- نظر اکثر مسلمانان این است که باید یهود و نصاری از جزیره العرب خارج شوند.
۱۰- در مورد عبادات سهگانه (نماز، روزه، حج) ممارست شدیدی دارند.
۱۱- شیعیان ادای خمس را واجب میدانند و یک پنجم اضافه درآمد سالیانه خود را به علما میپردازند.
۱۲- به عقیده اسلامی خود سخت پابندند.
۱۳- فرزندان خود را به روش پدران و نیاکان مسلمان خود تربیت میکنند بطوریکه جدا کردن هیچ فرزندی از روش پدرش امکان پذیر نیست.
۱۴- زنان آنها با حجاباند و این امر موجب شده که فحشا و فساد در جوامع آنها سرایت نمیکند.
۱۵- نماز جماعت در بین آنها مرسوم است و این برنامه باعث میشود روزی چند بار دور هم جمع شوند.
۱۶- قبور پیغمبر و فرزندان پیغمبر(ص) و بزرگان مذهبی آنها مرکز تجمع آنها است، و بعنوان زیارت این قبور اجتماعات بزرگی تشکیل مییابد.
۱۷- در بین آنها اشخاصی که از نظر نسب متصل به پیغمبراند مورد احترام دیگراناند و لذا همیشه مردم با دیدن این افراد به یاد پیغمبر میافتند.
۱۸- شیعیان حسینیههای زیادی دارند که در مواقع عزاداری در آن اجتماعات سخنرانی میکنند و آنها را به حفظ ایمان و کردار نیک تحریک مینمایند.
۱۹- امر به معروف و نهی از منکر (نظارت ملی) از نظر آنها واجب است.
۲۰- به ازدواج مقیدند و تکثیر نسل و تعدد زوجات را مستحب میدانند.
۲۱- از نظر آنها اگر یک فرد بتواند غیر مسلمانی را به اسلام بیاورد بهتر است از اینکه دنیا را به او بدهند.
۲۲- معتقدند که اگر هر یک آنها سنت و یا بنای خیری را بنیان گذاری کند، پاداش عموم برنامههای نیک و عبادی که در آن بنا و یا بوسیله آن سنت انجام بگیرد به او تعلق دارد.
۲۳- حدیث و قرآن از نظر آنها خیلی مورد توجه است، و پیروی از آن دو را سبب بهشت و ثواب میدانند.
پس از ذکر نقاط قوت و عوامل نیروبخشی مسلمانان در آن کتاب توصیه شده بود که باید برای از بین بردن این عوامل و توسعه دادن نقاط ضعف کوشید، و کیفیت اجرای این دو برنامه را راهنمایی کرده بود.
در مورد توسعه نقاط ضعف مسلمانها دستورات آن کتاب از این قرار بود:
۱- تنها راه تشدید اختلافات ایجاد بدبینی بین اصناف و طبقاتی است که با هم در نزاعاند و باید کتابهایی منتشر کرد که این اختلاف را دامن بزند و برای اجرای این منظور باید بودجه کافی مصرف گردد.
۲- برای ادامه جهل و بیسوادی آنان باید از افتتاح مدارس و انتشار کتابها جلوگیری کرد و تا آنجا که امکان دارد کتابها و ذخایر علمی را باید سوزانید. و مردم را نسبت به مدارس دینی بدبین کرد که فرزندان خود را در آن مدارس نگذارند و تنها راه اجرای این نکته اتهامات نابجا به رجال دینی است.
۳ و ۴- راه باقی گذاردن مردم بر غفلت و خفتگی این است که بهشت و آخرت را زیاد باید بنظر آنها جلوه داد و سر مردم را باید به اذکار و ادعیه بند کرد، و برای اجرای این منظور باید حلقهها و جمعیتهای صوفی گری را تقویت نمود و اشعار و غزلیات به ویژه منظومات مثنوی و کتابهای محیی الدین عربی را ترویج کرد.
۵- قسمت دیکتاتوری دولت و حکومتهای مسلمانان را باید به این ترتیب تقویت کرد که به مردم القا نمود این حکام دیکتاتور ظل اللهاند و از روز اول حکومت بر اساس شمشیر بوده است، حتی ابوبکر و عمر و عثمان و علی(ع) و سایر خلفای بنیامیه و بنیالعباس همه با قدرت شمشیر روی کار آمدند، و حتی ابوبکر که اولین حاکم اسلام بود با قدرت شمشیر عمر و تهدید مردم و سوزاندن خانههای افرادی که تسلیم نمیشدند ازجمله خانه فاطمه(س) دختر پیغمبر(ص) روی کار آمد، و عمر با نصب ابوبکر و عثمان با فرمان عمر حکومت را به چنگ گرفتند، و علی(ع) را هم یک عده انقلابیون روی کار آوردند، و معاویه با زور و قلدری و جنگ مملکت را گرفت پس اینها همه دلالت میکند که باید حکومت اسلام بر اساس دیکتاتوری باشد.
۶- ناامنی راهها و شهرها را باید از طریق وادار کردن حکام و زمامداران به لهو و لعب تقویت کرد، باید حکومتها را با هوس بازی و عیاشی مشغول نمود تا از تعقیب خائنین و دزدان بازداشته شوند، از آن طرف باید دزدها و گردن کشها را تقویت کرد و به آنها اسلحه داد و آنها را به اغتشاش وادار کرد.
۷- برای ادامه عدم بهداشت عمومیباید فکر درمانی را از مغز مردم بیرون آورد و راهش این هست که مذهب جبر را باید در بین مسلمانان تقویت کرد، (هر چه خدا بخواهد همان میشود، اگر خدا خواست که انسان بمیرد هیچ علاجی نتیجه ندارد و اگر خدا بخواهد شفا بدهد احتیاج به دارو و درمان و طبیب نیست.)
۸- برای ادامه خرابی شهرها و ویرانی دیار و بلاد باید نکتهای که در شماره ۳ و ۴ توضیح داده شد اجرا شود، مردم را باید به جهات روحی و شئون معنوی خشک توجه داد و مکتبهای عرفان بافی و صوفیگری را بین آنها ترویج کرد.
۹- برای تشدید خود رای بودن حکام و خود سر بودن ماموران باید به مسلمانان تلقین نمود که اسلام فقط دین عبادت است و دین قانون و تشکیلات اداری نیست و لذا پیغمبر(ص) و جانشینانش اداره و وزارتخانه و قانون نداشتند.
۱۰- در مقام ایجاد رکود اقتصادی مسلمانان باید تا آن اندازه کوشید که محصولات کشاورزی آنها را آتش زد و کشتیهای تجارتی آنان را در دریا غرق نمود. در بازارها و مراکز تجارتی آتش سوزیهای بزرگ ایجاد کرد، و نقشهای کشید که بعضی مزارع بسیار حاصلخیز آنان بصورت باتلاق درآید و در آبهای آشامیدنی مردم سم ریخت.
۱۱- برای اخلال در شئون نظامی و تشکیلات ارتشی کشورهای اسلامیباید حکومتها و اطرافیان آنها را به فساد و شراب خواری و عیاشی کشاند تا تمام بودجه را در امور شخصی و خوش گذارنیهای فردی خود مصرف کنند و بودجه کافی برای تهیه اسلحه و تنظیم هزینه ارتش نداشته باشد.
۱۲- باید در مورد تحقیر زن در اجتماعات اسلامیکوشش کرد و زن را بصورت موجود غیر قابل توجه و اینکه همه چیز او بد است و دارای هیچ حق و حدی در اجتماع نیست باید معرفی کرد.
۱۳- برای تثبیت کثافت و آلودگی محیط زیست آنان باید از ازدیاد آب جلوگیری کرد و باید در تخریب منابع آبیاری آنان کوشید.
{mospagebreak}
طرحهایی که آن کتاب در مورد از بین بردن نقاط قوت و عوامل نیروبخشی مسلمانان ذکر کرده بود:
۱- باید امتیازات فامیلی و تبعیضات نژادی و امتیازات جغرافیایی و زبان و لغت را در آنها تشدید و ترویج کرد، و بدنباله آن باید سوابق تاریخی و ملی هر ملت مسلمان که مربوط به قبل از اسلام آوردن آنان بوده است برای آنها به رخ کشید، و به اصطلاح حسن ملیت خواهی هر جمعیت را به عنوان پایبندشدن به اصول ملی قبل از اسلامشان تحریک نمود. مثلاً تاریخچه فراعنه و سابق تمدن قبطیان را در مصر و مجوست (پاورقی: آیین باستانی ایرانیان) را در ایران و سوابق تاریخی کلده و آشور را در عراق زیاد به مردم مسلمان تلقین نمود، و به این وسیله بین ملتهای مسلمانان اختلاف ایجاد کرد.
۲- باید شراب، قمار، فحشا و گوشت خوک را بین مسلمانها زیاد شایع کرد، و برای این منظور باید اقلیتهای مذهبی را در کشورهای اسلامیبویژه یهودیها و مسیحیها را کمک کرد که این امور را در بین مسلمانان شایع کنند، و باید وزارت مستعمرات بریتانیا بودجه کلانی به این برنامه اختصاص بدهد و کارمندان مخصوص را برای شایع کردن این مفاسد در بلاد اسلامی استخدام کند.
و هر کدام که توانستند در این خصوص پیشرفت قابل ملاحظهای داشته باشند جایزههای ارزنده از طرف وزارتخانه حائز گردند، تا هر چه زودتر با سرعت هر چه بیشتر این چهار قلم فساد در بین جوامع اسلامیشایع شود، و باید به کارمندان دولت بریتانیا که در کشورهای اسلامی ساکناند(از قبیل کارمندان سفارتخانهها) دستور داده شود که آنها به شرابخواری و قماربازی و فحشا تظاهر کنند و این اعمال را به رخ مسلمانان بکشند و اگر احیاناً از طرف حکومتهای اسلامی مورد تعقیب قرار گرفتند باید دولت بریتانیا از آنها حمایت کامل انجام دهد، گذشته از آن چهار قلم فساد بزرگ، باید ربا را به هر وسیلهای که شده در بین مسلمانان متداول نمود، زیرا ربا علاوه بر شکست اقتصادی که برای مسلمانان به بار میآورد، آنها را به مخالفت قوانین قرآن جری میکند، زیرا وقتی که این قانون بزرگ را که قرآن در مورد منع آن این همه سفارش کرده تخلف کردند، برای تخلف سایر قوانین هم جرات پیدا میکنند، و برای اجرای این برنامه باید ابتدا به مسلمانان تلقین کرد که ربا دو برابر حرام است زیرا خدا فرموده: «لا تاکلو الربا اضعفاناً مضاعفه» (سوره آل عمران آیه ۱۳۰) معنی: ‹ربا را چند برابر نخورید.› اما ربا کمتر از دو برابر حرام نیست.
۳ و ۴- لازم است ارتباط و علاقه مسلمانان با علما و دانشمندان مذهبیشان تضعیف شود، و برای این کار باید تهمت زیادی به علما زد و بعضی از افراد را استخدام نمود که در لباس علما اسلامی درآیند و اعمال خلاف بسیار زننده انجام دهند تا مردم به این طبقه بدبین شوند، و باید یک عده از این مامورین را در الازهر مصر در جامعه علیه آستانه و در حوزه علمیه نجف داخل کرد.
وسیله دیگر برای جدا کردن مردم از علمای دین افتتاح و تاسیس مدارس بچهگانه بوسیله کارمندان وزارت مستعمرات است، در این مدارس از همان ابتدای طفولیت و کودکی باید بچههای مسلمان را ضد علما و روحانیون اسلامی تربیت کرد، و بدیهای آنان را به بچهها گوشزد نمود، وباید به آنها تلقین کرد که این علما سرگرم لذائذ و عیش و نوش و پول ملت را صرف خوشگذرانی خود میکنند. (پاورقی: از این یادداشت ما این نتیجه را میگیریم که عموم افرادی که در مقالات و نوشتههای خود یا در کنفرانسها و سخنرانیها روحانیت و مقامات مقدسه مرجعیت را مورد تهاجم قرار میدهند، و از هر نوع گستاخی نسبت به آنها خودداری نمیکنند، یا خود مستقیماً جاسوس و مامور اجرای منویات شوم استعمارند، و یا غیر مستقیم در تحت پرورش و تلقین تبلیغات استعمار قرار گرفتهاند.)
۵- در موضوع وجوب جهاد باید مسلمانها را به شک انداخت و به آنها تلقین کرد که جهاد فقط در زمان پیغمبر(ص) و در رکاب آن حضرت واجب بوده و هم اکنون واجب نیست.
۶- اعتقاد به نجاست کفار را باید از مغز شیعیان خارج کرد و این استدلال را بایستی در فکر آنها جا داد که خدا در قرآن در مورد اهل کتاب فرموده: «طعام الذین اوتوا الکتاب حل لکم و طعامکم حل لهم» (سوره مائده آیه ۵) معنی: غذای اهل کتاب بر شما حلال است و غذای شما بر آنان حلال. و اینکه پیغمبر(ص) یک زن یهودی داشت به نام "صفیه" و یک زن نصرانی داشت به نام "ماریه" و چگونه ممکن است که زن پیغمبر(ص) نجس باشد؟
۷- باید مسلمانان را به این نکته پایبند کرد: که مقصود از اسلام و مسلمانی متدین بودن و دین داشتن است، چه دین یهودی و یا نصرانی یا محمدی(ص)، چون در قرآن از قول حضرت یوسف نقل کرده که از خدا خواست: «توفنی مسلماً» (سوره یوسف آیه ۱۰۱) معنی: خدایا مرا مسلمان بمیران. درحالیکه هنگام مرگ یوسف پیر و محمد(ص) نبود، و ابراهیم و اسماعیل از خدا خواستند: «ربنا واجعلنا مسلمین لک» (سوره بقره آیه ۱۲۸) معنی: پروردگارا ما دو نفر را مسلمان قرار بده. و به نقل قرآن یعقوب به پسرانش گفت: «فلاتموتن الا و انتم مسلمون» (سوره بقره آیه ۱۳۲) معنی: هرگز نخواهید مرد مگر اینکه مسلمان باشید.
۸- و نیز باید این فکر را از شیعیان گرفت که نباید از ساختمان کلیسا و کنیسه در شهرهای خود جلوگیری کنند، چون قرآن به اهل کتاب میگوید: «و لولا دفع الله الناس بعضم ببعض لهدمت صوامع و بیع و صلوات» (سوره حج آیه ۴۰) معنی: اگر این نبود که خدا بعضی افراد را به بعضی دیگر دفع کرد هر آینه صومعهها (معبد مسیحیان) وبیع (عبادتگاه یهود) و صلوات (عبادتگاه مجوس) خراب میشد، و پیغمبر و خلفا آن حضرت این مکانها را خراب نمیکردند، بلکه احترام مینمودند، و محلهای عبادت از نظر اسلام محترم است.
۹- در این دو حدیثی که بین مسلمانان معروف است: «اخرجوا الیهود من جزیره العرب» معنی: یهود را از جزیره العرب خارج کنید. «و لا یجتمع دینان فی جزیره العرب» معنی: دو دین در جزیره العرب قابل جمع نیست. باید تشکیک کرد، و به آنها باوراند که اگر این احادیث صحیح بود، پیغمبر(ص) زن یهودی و با نصرانی نمیگرفت و زن صحابی پیغمبر (طلحه) یهودی نبود و با نصاری نجران مفاوضه نمیکرد و قرار جزیه نمیگذاشت.
۱۰- باید مسلمانان را از عبادات بازداشت، و به آنها تلقین کرد که خدا از عبادت و اطاعت شما بینیاز است، مخصوصاً نسبت به موضوع حج، باید به هر وسیلهای که شده مسلمانان را از ادای فریضه حج جلوگیری کرد، و اصولاً از هر نوع عبادتی که موجب تشکیل اجتماع آنها در یک مکان معین و موجب ایجاد انس و الفت آنان با یکدیگر گردد، مثل نماز جماعت یا حضور در مجالس عزاداری و روضهخوانی امام حسین(ع) باید شدیداً ممانعت کرد و اساساً باید از ساختمان مساجد و حسینیهها و مدارس علمی دینی و تعمیرات کعبه و قبور پیغمبر(ص) و بزرگان اسلام جلوگیری شدید به عمل آورد.
۱۱- باید در موضوع وجوب خمس بین شیعیان تشکیک نمود و به آنها آموخت که خمس مخصوص غنائم جنگی است که از میدان نبرد به دست بیاید، و به هر نوع درآمدی که مربوط به کاسبی، پیشهوری، هنرمندی باشد خمس تعلق نمیگیرد، و به غیر از این جهت باید شیعیان را در این موضوع مردد ساخت، که خمس باید مستقیماً به پیغمبر(ص) یا امام(ع) پرداخت گردد، نه به عالم دینی و مرجع مذهبی، و از جهت سوم باید در گوش آنها زمزمه نمود که این خمسی که شما به علما میپردازید با این پول اینها خانهها قصرها و آپارتمانها و مستقلات تهیه میکنند و آنها را در مورد مردم مصرف نمیکنند.
۱۲- باید مسلمانها را در مورد عموم عقاید اسلامی مردد نمود، و به آنها تلقین کرد که اسلام دین خود رایی و استبداد نظر است و آئینی است که عمل به احکام آن امکان پذیر نیست، و خلاصه دینی است که مرتب از آن تخلف میشود دلیلش وجود این همه اغتشاشات و دزدیها در ممالک اسلامی است.
۱۳- باید بین فرزندان و پدران از نظر عقیده و فکر و سلیقه جدائی انداخت، تا در نتیجه فرزندان از تحت پرورش پدران خارج شوند، و در اینصورت نوجوانان و جوانان به دامن تربیت ما خواهند آمد و بخوبی میتوانیم آنها را از افکار اسلامی و از دامن علما اسلام جدا کنیم.
۱۴- به هر وسیله شده باید زن مسلمان را از حجاب اسلام خارج کرد و بی حجابی را در بین زنان مسلمان رایج نمود و ابتدا برای گول زدن آنها که حجاب را کنار بگذارند باید به آنها تفهیم کرد که حجاب بصورت چادر و یا عبا مربوط به اسلام نیست، چادر لباس قدیمی ایرانیان قبل از اسلام بوده و عبا لباسی است که خلفا عباسی برای مسلمانان رسم کردهاند و این یک لباس اسلامی نیست، مردم صدر اسلام زنان پیغمبر را میدیدند و زنان در همه شئون و مشاغل مردان مداخله میکردند، خواه ناخواه وقتی زنها از حجاب بیرون آمدند مردها و جوانان فریفته آنان میشوند و در نتیجه فساد در کانون خانوادهها رخنه میکند و برای اجرای این برنامه اول باید سعی کرد زنهای غیر مسلمانی که در کشورهای اسلامی از حجاب خارج شوند تا در نتیجه زنان مسلمان از آنها پیروی کنند.
۱۵- معمولاً برای به هم زدن نماز جماعتها باید از این راه نفوذ کرد که امام جماعتها را به فسق نسبت داد، و برای آنها یک نوع اتهاماتی درست کرد که فسق آنها بر مردم ثابت شوند، و یا اینکه بین امام جماعتها و مامومین اختلاف بوجود آورد.
۱۶- قبور پیغمبر(ص) و بزرگان دین و حرمهای آنها بزرگ عامل نیرو بخشی مسلمین به حساب میآید، باید در مقام از بین بردن و نابود ساختن آنها کوشید، و مردم را از زیارت این حرمها منصرف کرد، به این شکل که گفته شود در زمان پیغمبر(ص) این حرمها نبود، پس وجود اینها چون بعد از شریعت اسلام بوده بدعتی است در اسلام و از طرف دیگر باید در اصل راست بودن این قبرها تشکیک کرد، به اینکه قبر پیغمبر اینجا نیست، و در "ابوا" کنار قبر مادرش است، و ابوبکر و عمر هم در بقیع دفن شدهاند، و قبر عثمان معلوم نیست، قبر علی(ع) در نجف نیست و در بصره است، و این قبر نجف، قبر مغیره بن شعبه است و حسین(ع) سرش در مسجد حنانه دفن شده و جسمش معلوم نیست کجا است. در کاظمین قبر دو خلیفه عباسی است نه قبر موسی بن جعفر(ع) و امام جواد(ع) و در مشهد هم قبر هارون هست نه قبر امام رضا(ع) و در سامرا هم قبر خلفای بنیالعباس میباشد نه قبر امام هادی(ع) و امام عسگری(ع) و باید تمام قبرها و ساختمانها و ضریحهایی که در بقیع است از بین برد و بقیع را با خاک یکسان نمود.
و خلاصه باید در خراب کردن تمام این حرمها، ضریحها و گنبدها در شهرهای اسلامیکه به نام قبور بزرگان دین است، با تمام قدرت کوشید.
۱۷- باید مسئله سیادت و انتساب به پیغمبر(ص) از بین مسلمانان رخت بربندند، زیرا اینکه عدهای به عنوان اینکه منسوب به پیغمبرند مورد احترام مردم هستند، آنها را به یاد خود پیغمبر(ص) میاندازد و خاطره پیغمبر(ص) و احترام او را در بین مسلمانان تجدید میکند، باید در نسب این اشخاص تشکیک کرد، و عمامه سبز و یا سیاه که علامت این افراد است از اختصاص آنها درآورد و افراد غیر سید را وادار کرد که این عمامهها را به سر بگذارد، و یک عده سادات قلابی که مردم آنها را میشناسند سید نیستند در بین اجتماعات باید ظاهر کرد تا اینکه نسبت به سایرین هم افراد مشکوک شوند. کمکم این امتیاز ظاهری این عده لغو گردد.
همچنان که این طرح برای از بین بردن علمای مذهبی هم موثر است، زیرا وقتی لباس و عمامه که امتیاز ظاهری و یونیفورم آنان است تحت عنوان لزوم اتحاد شکل از آنها گرفته شد کمکم موقعیت اجتماعی آنها هم از بین میرود، و از نفوذ آنان کاسته میشود.
۱۸- به هر ترتیبی شده باید حسینیهها را خراب کرد و مجالس عزاداری که به عنوان تعظیم و احترام حسین(ع) بین شیعیان برگزار میشود باید تعطیل گردد، یا لااقل خطبا و وعاظ را باید تقلیل داد و برای اجرای این منظور باید وعاظ و گردانندگان حسینیه و مجالس و مراسم عزاداری را متهم کرد تا در نتیجه علاقه و اطمینان مردم از این طبقه قطع شود.
۱۹- باید در بین مسلمانان آزادی را به معنی بیبند و باری ترویج کرد، و به آنها تلقین نمود که امر به معروف و نهی از منکر معنی ندارد، و هر کس باید در کار خود آزاد باشد. این جملات را باید بین آنها زمزمه کرد و به زبانشان داد: "عیسی به دین خود، موسی به دین خود؛ کسی را در قبر دیگر نمیگذارند؛ موضوع امر و نهی و جلوگیری وظیفه دولت است و مردم حق دخالت در این کار را ندارند"
۲۰- باید موضوع ازدواج را بین مسلمانها خیلی سنگین قرار داد و مخصوصاً از تعدد زوجات جلوگیری کرد و باید این قانون بین آنها تثبیت گردد که عرب حق ندارد زن ایرانی بگیرد، و نیز ترک حق ندارد زن عرب بگیرد.(پاورقی: نتیجه این مطلب و منع تعدد زوجات این است که زنهای بیشوهر و بیسرپرست زیاد میشوند، و وجود آنان باعث فساد و تشییع فحشا در جوامع اسلامی خواهد بود، همچنانکه ازدیاد مردان مجرد و غیر مسئول هم در این جهت بیاثر نخواهد بود.)
۲۱- باید جلوی ترویج و تبلیغ اسلام را گرفت و به مسلمانها باید تلقین کرد که اسلام دین قبیلهای است و مخصوص عرب است چون قرآن میگوید: و «انه لذکر لک و لقومک» (سوره زخرف آیه ۴۴) معنی: قرآن ذکری است برای تو و قومت.
۲۲- صدقات جاریه و سنتهای حسنه از قبیل موقوفات و تاسیسات خیریه را باید به تدریج از بین برد، و از دست مردم گرفت و اجرای این برنامهها را بصورت وظیفه دولتها قرار داد و اینکه مردم حق ندارند مدرسه و یا مسجد و یا پرورشگاه بسازند، و اینها کار دولت است و باید دولت این برنامهها را اجرا کند.
۲۳- باید در وضع قرآن مسلمانها دست برد؛ بدین معنی که اولاً آنها را از معانی و تفاسیر قرآن منصرف کرد و آنان را به قرائت و زیبا سرایی و حفظ اصول تلفظ لغات وادار نمود و این تشکیک را در بین آنها ایجاد کرد که قرآن تحریف شده و باید با هر دستی شده آیاتی که در قرآن در مذمت یهود و نصاری است از قرآن بیرون آورد و به هر ترتیبی که امکان دارد باید برای مسلمانهای غیر عرب قرآن را به زبانهای محلی مثل ترکی و فارسی ترجمه کرد و آنها را از خواندن قرآنهای عربی جلوگیری نمود، همچنانکه باید کمکم این رسم را بین آنان متداول کرد که از خواندن عربی اذان، نماز و دعاها هم خودداری کنند و اذان، نماز و دعا را به زبان محلی خود ادا نمایند.(پاورقی: البته این مطلب بزرگترین عامل در هم شکستن وحدت اسلامی هست و یگانگی اجتماعی مسلمانان جهان را که از ملل و لغات مختلف تشکیل شدهاند از بین میبرد. و در بسیاری از ممالک اسلامی از جمله ترکیه موفق شدهاند.)
اینها نکاتی بود که از آن کتاب به یاد دارم، اسم آن کتاب "چگونه اسلام نابود میشود؟" بود. و آن کتاب مهمترین برنامهها را در اجرای هدفم در اختیارم گذارد. وقتی کتاب را به سکرتر برگرداندم و شگفتی خود را از مطالب کتاب به او اظهار کردم، گفت: بدان در مقام اجرای برنامههای این کتاب تو تنها نیستی بلکه تا به امروز (حدود سال ۱۷۱۳ میلادی) وزارتحانه موفق شده پنج هزار نفر را برای اجرای این برنامهها استخدام کند و در ممالک و جوامع اسلامی منتشر سازد که تو یکی از آنها هستی و وزارت مستعمرات پیشبینی کرده که برای اجرای این نکات و برنامه تا صد هزار نفر را استخدام کند، و هر روز که توانستیم تعداد جاسوسان و کارمندان خود را به این اندازه برسانیم آن روز است که میتوانیم اسلام و کشورهای اسلامی را سقوط بدهیم.
سپس سکرتر اضافه کرد: من به تو مژده میدهم آخرین مدتی که ما میتوانیم به همه این آمال نائل شویم و عموم منویاتمان اجرا گردد، بیش از یک قرن نیست، و اگر خود ما در آن زمان نباشیم فرزندان ما در آن هنگام هستند و بزودی این پیشرفت و قدرت را خواهند دید، و این مثل معروفی است که میگوید: "دیگران کاشتند ما خوردیم، ما بکاریم دیگران بخورند."
آری آن هنگام سَرور اقیانوسها (بریتانیا) موفق شد اسلام را از بین ببرد و بر کشورهای اسلامی مسلط گردد، آن هنگام است که مسیحیت توانسته انتقام دوازده قرن ذلت و نکبتی را که در زیر بار قدرتهای اسلامی تحمل کرده بگیرد. سکرتر گفت: جنگهای صلیبی نتوانست انتقام مسیحیت را از اسلام بگیرد و فایدهای نداشت، همچنانکه مغول نتوانستند با همه کشتار بیرحمانه، اسلام را ریشه کن نمایند، زیرا برنامهی آنها حساب نشده بود و بدون نقشه بود، یک سلسله برنامهها و فشارهای نظامی را پیاده کردند و بزودی هم قدرت آنها و هم آثارش از بین رفت.
ولی اکنون امپراطوری بزرگ ما در مقام نابودی اسلام با یک نقشه حساب شده دقیق و با یک صبر طولانی پیش میرود، البته ما هم در هر حال نیاز به یورش و کوبیدن نظامی داریم ولی این برنامه آخر کار پیاده میشود و آن هنگامی است که ما توانستهایم خود اسلام و معارف و حقایق آن را نابود کنیم و تارپودش را از هم بگسلیم.
{mospagebreak}
یادداشت شماره «7»
سکرتر دومین راز را با من در میان گذارد، و آن این بود که یک جزوه پنجاه صفحهای به من داد و در آن جزوه نقشههای مختلفی که میتوان با اجرای آنها در طی یک قرن اسلام و مسلمانان را در هم کوبید، ترسیم شده بود. و طوری مطلب را پیاده کرده بود که با اجرای آن برنامهها بعد از یک قرن از اسلام جز افسانهای بیش باقی نمیماند، البته طرف خطاب در این جزوه روسا و سرپرستان جاسوسان و کارمندان وزارتخانه بود. در این جزوه چهارده بند بود.
سکرتر در مورد نگهداری این جزوه و کتمان مطالب آن سفارش زیادی کرد که مبادا نقشهها به گوش مسلمانها برسد و بر ضد آنها، آنان هم نقشه طرح کنند.
خلاصه آن جزوه این بود:
بند ۱: باید به امپراطوری روسیه تزار کمک کرد، تا بر یک منطقه وسیع اسلامی دست یابد، که آن عبارت است از بخارا، تاجیکستان، ارمنستان، خراسان و نیز باید این امپراطوری را کمک کرد که تمام منطقه مرزی خود را با ترکیه تصاحب کند.
بند ۲: با فرانسه و روسیه باید در مورد اجرای یک نقشه مشترک که موجب در هم کوبیدن جهان اسلامیباشد، قرار داد بست و آنها را کمک نمود.
بند ۳: اختلافات و نزاعهای شدید باید بین دولت ایران و عثمانی ایجاد کرد و آتش اختلاف ترک و فارس را دامن زد، قبیلهها و عشایری را که از دو مملکت در دو خط مرزی قرار گرفتهاند باید به جان هم انداخت و این اختلاف را در همه شهرهای اسلامی از طریق ایجاد مذاهب تازه یا تجدید مذاهب اختلافی کهنه باید بوجود آورد.
بند ۴: در طی اجرای یک نقشه عمیق باید کاری کرد که حکومت بعضی از شهرهای اسلامیبدست غیر مسلمانها بیافتد، مثلاً مدینه به دست یهود، اسکندریه به دست مسیحیان؛ یزد به دست زردشتیها؛ عماره به دست ستاره پرستها؛ کرمانشاه به دست علیاللهیها؛ موصل به دست یزید پرستها؛ بعد از اینکه عدهای از هندوها به جزایر خلیج فارس هجرت داده شوند باید آن مرزوبوم به دست هندوها سپرده شود؛ طرابلس به دست درزیها (پاورقی: درزی و علوی دو آئینی است شبیه علیاللهی)؛ قارض به دست علویها؛ مسقط به دست خوارج و ناصبیها و عموم این حکومتهای غیر مسلمان را باید از نظر مال و اسلحه تقویت کرد و تعدادی مستشار انگلیسی از نظر عامل اجرای منویات بریتانیا باید در آنجاها مستقر نمود.
و هر یک از این حکومتها را باید به توسعه دادن آب و خاک خود تحریک کرد، تا جایی که به این وسیله عموم بلاد اسلامی در هم کوبیده شود.
بند ۵: تا آنجا که ممکن است باید برای تجزیه دولت عثمانی و دولت ایران نقشه کشید، که آنها را به کشورهای هرچه بیشتر و هر چه کوچکتر تقسیم نمود. همچنانکه این نقشه باید در مورد سرزمین هند نیز اجرا شود.
بند ۶: باید دینها و مذهبهایی به نظر ظاهر زیبا و فریبا در اجتماعات اسلامیکشت کرد، و برای اجرای این منظور باید مناسب با آب و هوا و شئون ذوق اهالی هر منطقه و مردم آنجا برای آنها دین تازهای کشید، مثلاً در منطقههای شیعه نشین باید دینی احداث کرد که حسین(ع) را خدا بدانند و نیز دینی بوجود آورد که جعفر صادق(ع) را پرستش کنند، و دینی که مهدی(ع) را به پرستند، و مذهبی که علی بن موسی(ع) را عبادت نمایند، و جای مناسب برای دین اول: کربلا، برای دوم: اصفهان، برای سوم: سامرا، برای چهارم خراسان است. از آنطرف این چهار مذهبی که بین سنیها وجود دارد باید بصورت چهار دین مستقل درآید بطوریکه هیچگونه رابطهای با هم نداشته باشند، و آنچنان باید در کتابهای آنها دست برد که پیروان هر مذهب خیال کنند مسلمان واقعی هستند و سایرین آنچنان کافری هستند که قتلشان واجب است.
بند ۷: انواع مفاسد از زنا، لواط، شراب و قمار را باید بین مسلمانان شایع کرد و بهترین وسیله برای اجرای این برنامه غیر مسلمانانی هستند که در بلاد اسلامی ساکناند و باید از اینها یک جمعیت زیادی را برای اجرای این برنامه استخدام نمود.
بند ۸: باید حکام و مامورینی که در بلاد اسلامی صاحب پست و مقاماند را خرید و یا با وسائلی افرادی که در استخدام وزارتحانه درآمدهاند و مجری منویات ما هستند در این مقامها گماشت، و حتی الامکان باید کاری کرد که حاکم در هر شهر اسلامی غیر مسلمان باشد و اگر شد برای اجرای این مقصود افرادی را که در واقع غیر مسلماناند باید بظاهر آنها را مسلمان کرد و در این مرکز نصب نمود، که مجموع خواستههای ما بوسیله آنها، بی زحمت اجرا گردد.
بند ۹: باید حتی الامکان لغت عربی را از بین برد و لغات غیر عربی را از قبیل فارسی، کردی و پشتو را توسعه و اصطلاحات غیر عربی را در لغت عربی داخل کرد و حتی باید لهجههای محل