سعید بن عمرو جعفی میگوید:
در مکه به دیدار امام صادق علیه السلام رفتم و از تنگدستیام شکایت کردم. بعد که از خانه امام بیرون رفتم، بیرون در کیسهای به چشمم خورد که هفتصد دینار در آن بود. بلافاصله نزد امام برگشتم و آنچه را دیده بودم گفتم. امیدوار بودم به من اجازه بدهد آن را مصرف کنم، ولی امام فرمود:« ای سعید، تقوای خدا را پیشه کن و در موسم حج در محلهایی که مردم اجتماع میکنند، خبر پیداشدن کیسه را اعلام کن.»
با ناراحتی بیرون رفتم و به منی رفتم. در آنجا از مردم فاصله گرفتم و در اتاقی که نشسته بودم صدا زدم:« چه کسی کیسه پولی گم کرده است؟»
مردی که کنارم بود، گفت:« صاحب کیسه من هستم.»
پیش خود گفتم تو صاحب کیسه نیستی. نشانهی کیسه را از او پرسیدم. نشانههای درستی داد و من ناچار کیسه را به او دادم. وقتی کیسه را از من گرفت، دینارهایش را شمرد و دید چیزی کم نشده. جلو آمد و تمام هفتصد دینارش را به من داد و گفت:« بگیر که حلال است و از هفتصد دینار حرام بهتر است.».
منبع: بحارالانوار، جلد ۴۷