احتمالا بارها و بارها با برنامه های نقد و بررسی سینمای غرب رو به رو شده اید. برنامه هایی که خط اصلی شان این است که عمده آثار تولید شده در رسانه های غرب و به ویژه سینمای غرب یک جریان یکسان را دنبال میکنند که همان آخرالزمان و موعودگرایی است.
این درحالی است که سخن گفتن از موعود و منجی (عج) و معرفی وی به مردم با توجه به اهمیت ویژه ای که دارند احتمالاً کمترین کاری است که باید انجام شود. قاعدتاً انتظار نداریم که همچون سینمای غرب به طور مستقیم در سینما به این موضوع پرداخته شود، اما اینکه هرچه بگردیم اشاره ای و نشانه ای غیرمستقیم هم نتوانیم پیدا کنیم کم معضلی نیست؟
اینکه هر بار صحبت از اشاعه ی فرهنگ مهدوی شود، ذهنمان برود به سراغ برنامه هایی کارشناسی با حضور یک مجری و یک روحانی و بعد هم پخش دعای عهد و چند نماهنگ با عکس گل نرگس نشان از کدام درایت در این عرصه ی فرهنگی دارد؟ سوال اینجاست که متولیان فرهنگی کشور طی سالهایی که عنوان اسلامی آذین بخش نام کشورمان شده است، کدام تز و تفکر را از طریق یکی از مهمترین وسایل فرهنگ ساز که همچنین به عنوان یکی از مهمترین صداهای فرهنگ هر کشور در جهان محسوب میشود منتشر کرده ایم؟ آیا «جدایی نادر از سیمین» فارغ از خوب یا بد بودن فیلم، باید نماینده تفکر و فرهنگ ایران در دنیا باشد یا فیلمیبا مضمونی که بیانگر شیعه خانه ی امام زمان (عج) بودن است؟
از طرفی مطمئنا حفظ ارزشهای انقلاب اسلامی و جنگ، مهم و با ارزش و دقیقا در همین راستاست اما درگیر شدن صرف به این حوزه و رها کردن سرچشمه و توجه به رودها و جوی های منشعب از این سرچشمه کاری خلاف قاعده به نظر می رسد.
شاید ایجاد یک اتاق فکر از کسانی که هم فن کار را بلد باشند و هم با محتوا آشنا باشند و هم تکنیک ها را طی این سالها شناسایی کرده باشند کمترین کاری باشد که بتوان از دستگاه عریض و طویل فرهنگ در کشورمان انتظار داشت.
مریم محبی