طی یکسالی که از به قدرت رسیدن اخوانیها در مصر میگذرد، این جماعت سیاستهایی را اتخاذ کرده که پیشتر حزب سلفی النور اتخاذ میکرد و بالعکس و این سوال را مطرح میکند که آیا مصر شاهد سلفی شدن اخوانیها یا اخوانی شدن سلفیهاست.
به گزارش موعود به نقل از فارس به نظر میرسد که رابطه «محمد مرسی» رئیس جمهوری مصر و جماعت اخوان المسلمین مصر از یک سو و مابقی نیروها و جریانهای اسلامگرای مصری از سوی دیگر از جمله مهمترین روابطی است که به شدت و به دقت مورد توجه و رصد ناظران و کارشناسان امور مصر بود.
دلیل این امر را باید در این امر ملاحظه کرد که «محمد مرسی» اولین رئیس جمهور غیر نظامی و منتخب تاریخ مصر است که از درون یکی از بزرگترین جماعتها و گروههای اسلامگرا سر برآورده است.
افزون بر اینکه جماعت اخوان المسلمین مصر دارای روابط متغییر و متنوعی با دیگر نیروها و جریانهای سیاسی فعال در مصر است که از حیث جایگاه و اهمیت هیچگاه نمیتوان هیچ یک از آنها را هم رتبه و هم درجه اخوان المسلمین از حیث ساختار سازمانی و سازمانی و فعالیت قرار داد.
«حسام ابو البخاری» سخنگوی کل جریانهای اسلامگرای مصر در گفتوگو با روزنامه لبنانی الاخبار تاکید میکند که وی هیچ تفاوتی بین «محمد مرسی» به عنوان رئیس جمهوری مصر با جماعت اخوان المسلمین و دفتر ارشاد آن نمیبیند.
ابو البخاری رابطه جماعت اخوان المسلمین با دیگر گروهها و جنبشهای اسلامگرای مصر را همواره رابطهای سیاسی و نه عاطفی و ترحم برانگیز ملاحظه میکند و بر این باور است که اخوان المسلمین از نیروها و جنبشهای اسلامگرای مصر برای همکاری سیاسی جهت تحقق روند و اهدافی که مد نظر آنهاست، استفاده میکند و در این رابطه تلاشی برای همکاری تکاملی جهت ایجاد و اجرای طرحی اسلامی مشاهده نمیشود.
«کمال جبیب» پژوهشگر جنبشهای اسلامی میگوید: کسانیکه روند رابطه مرسی با دفتر ارشاد جماعت اخوان المسلمین، بزرگترین قدرت این جماعت را زیر نظر دارد به خوبی درمییابد که این رابطه، رابطهای مستحکم و با میزان زیادی هم پوشانی و تداخل است.
وی دلیل این امر را در این ملاحظه میکند که مرسی تابع آن بخش از جماعت است که بیانگر نگهبانان آهنین در درون جماعت را تشکیل میدهد. مرسی تمایل بسیاری در تعامل با این جریان و تن دادن به آرا و دیدگاههای آنها دارد و به همین دلیل باید گفت، تفاوت چندانی میان مرسی و دفتر ارشاد جماعت اخوان المسلمین وجود ندارد.
«صلاح الدین حسن»، پژوهشگر امور گروهها و جماعتهای اسلامیبا «حبیب کمال» هم عقیده است و در این ارتباط به الاخبار میگوید: شیوه انتخاب محمد مرسی به جای «خیرت الشاطر» تا اینکه کاندیدای جماعت اخوان المسلمین در انتخابات ریاست جمهوری مصر باشد، نشان میدهد که جماعت خواهان نامزدی کسی است که واقعا به وی اعتماد داشته باشد تا از جماعت جدا نشود و یا به مخالفت با آن برنخیزد، حتی اگر این عضو جماعت بالاترین مقام در کشور باشد.
به اعتقاد صلاح الدین حسن، بازتاب این امر را میتوان در متمم اخیر قانون اساسی مصر مشاهده کرد که در نوامبر سال گذشته منتشر شد و نشان داد که دفتر ارشاد و کمیسیون قانونی حزب آزادی و عدالت که شاخه سیاسی جماعت اخوان المسلمین به شمار میآید، آن را بدون مشورت و رایزنی با مشاوران حقوقی تدوین و وضع کرده است و بازتاب این امر را در ناتوانی جماعت در دفاع از محمد مرسی در جریان واقعه کاخ «الاتحادیه» ملاحظه کرد.
حسن همچنین در اثبات ادعای خود مبنی بر رابطه مستحکم و قدرتمند مرسی با دفتر ارشاد جماعت به دلیل دیگری استناد میجوید و آن تشکیل تیم ریاست جمهوری است که دور محمد مرسی را فراگرفته بود و افرادی همچون «مدحت الحداد» معاون مرسی در امور روابط خارجی و «احمد عبد العاطی» مسئول دفتر رئیس جمهوری مصر اشاره کرد که پیشتر منصب دبیرکلی سازمان دانشجویی اتحادیه بین المللی اسلامی و «خالد القزاز» مشاور رئیس جمهوری مصر در روابط سیاسی اعضای آن را تشکیل میدادند.
اما جماعت اخوان المسلمین با این دیدگاه موافق نیست و تاکید میکند، بالطبع باید میان کاندیدای حزب با دستگاه ریاست جمهوری همخوانی و مطابقت وجود داشته باشد و در این خصوص ادعاهای مربوط به اینکه تصمیمات مرسی متاثر از تصمیمات و دیدگاههای دفتر ارشاد است، را رد و تکذیب کرد.
اما درباره رابطه محمد مرسی با جماعت اخوان المسلمین طی یک سال اخیر که سال اول ریاست جمهوری مرسی به شمار میآید، ابو البخاری بر این باور است که همکاری بین دو طرف طی سال اخیر بیش از هر مرحله دیگری آشکار و قابل ملاحظه است و این موضوع به خصوص در مرحله دوم ریاست جمهوری که مرسی میبایست با «احمد شفیق» به رقابت برخیزد و مرحله همه پرسی قانون اساسی این همکاری بیش از پیش قابل ملاحظه بود، اما پس از همه پرسی قانون اساسی رقابت بر سر حفظ و تامین منافع روی داد، به گونهای که هر گروه و جریان سیاسی خود را بهترین و مناسبترین گزینه برای به دست گرفتن عرصه سیاسی مصر ملاحظه میکرد و این موضوع آشکارا درباره معرفی کردن حزب سلفی «النور» به عنوان مهمترین و مناسبترین گزینه به جای اخوان المسلمین قابل ملاحظه است.
اما کمال حبیب ملاحظات دیگری درباره رابطه جماعت اخوان المسلمین با رئیس جمهوری اسلامگرایشان ارائه میداد و میگوید: جماعت اخوان المسلمین تلاش کرد، از طریق خیرت الشاطر رابطه جماعت با هیئت شرعی حقوق و اصلاح را مهندسی کند تا بیانگر وجه سلفی اخوان المسلمین و حمایت آن جریان سلفی در مصر باشد و افرادی همچون «شیخ محمد عبد المقصود» و «شیخ فوزی السعید» مسئولیت اداره این دایره از جماعت را برعهده گرفتند تا بعدها بیانگر رابطه مرسی با شیوخ جریان سلفی در تمام طیفها و شاخههای آن و رهبران جریانهای اسلامگرای مصر و دعوت از نمایندگان آنها جهت حضور در کاخ ریاست جمهوری پس از پیروزی وی باشد تا اینگونه نشان دهد که وی دارای جایگاه و پایگاه مردمیبزرگ و گستردهای در مصر است.
کمال حبیب در ادامه میافزاید: با این حال محمد مرسی و جماعت اخوان المسلمین طی یک سال گذشته رابطه خود با جریانها و گروههای مدنی را چنان از دست دادند که در این اواخر مجبور شدند، به جریان سلفی به طور کلی و جریانهای سلفی جهادی به طور خاص نزدیک شوند، برعکس جریان سلفی که طی همین دوره زمانی تلاش بسیار کرد که به جریانها و گروههای مدنی نزدیک شود و این برای بسیاری از صاحبنظران این سوال را به وجود آورد که آیا در مصر شاهد سلفی شدن اخوانیها هستیم یا اخوانیشدن سلفیها؟