در روایت است که ابوالفضایل حضرت عباسبن علی «کان افقهالناس»؛ او فقیهترین افراد زمان خویش بود، لذاست که او شمع شهیدان کربلا گردید. کربلا عرصهای به وسعت تاریخ است و کسانی که میخواهند از آبشخور گوارای ولایت جرعهای بنوشند، باید از دستان مبارک حضرت عباسبن علی(علیه السلام) این حقیقت را بنوشند و جرعهنوش حرم او باشند.
بصیرت
درباره حضرت عباس(علیه السلام) مطالب فراوانی نقل شده است و از هر زاویهای به آن حضرت نگریسته شود، مطالب فراوانی قابل بررسی است. از امام صادق(علیه السلام) نقل شده است: «کان عمّناالعباس نافذالبصیره، صلبالایمان، جاهد مع أبىعبدالله، و ابلى بلاء حسنا، و مضى شهیدا»؛ ابصارالعین/ص۳۰
عموی گرانقدرم، عباس، انسانی هوشمند و ژرفنگر و آراسته به ایمانی آگاهانه و استوار و عمیق بود؛ به همراه حسین(علیه السلام) دلیرانه مبارزه کرد و در آزمون سخت زندگی- با به جان خریدن رنجها و گرفتاریهای بسیار در راه خدا- سرفراز و سربلند سر بر آورد و پس از جهادی سترگ و شجاعانه، جان خود را در راه خدا هدیه کرد.
حضرت عباس(علیه السلام) بصیرت نافذی داشتند؛ «بصیرت» عنصر بسیار مهمی در پیشبرد اهداف متعالی جامعه مسلمین است، هزینه سنگینی که امت اسلامی پرداخت و واقعه سال ۶۱ هجری به وجود آمد و امت اسلام از نعمت عظمای ولایت حضرت حسینبن علی(علیه السلام)و از نعمت برکت حضرت عباسبن علی(علیه السلام)محروم شد، اگر بصیرت وجود داشت، شاید اینگونه نمیشد، هنوز زمان زیادی از رحلت پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) نگذشته بود که جامعه اسلامی دچار انحراف و انحطاط گردید و در سایه این انحطاط دست به بزرگترین جنایت تاریخ زدند. همه این مسایل در نبود بصیرت تحقق یافت، کما اینکه رهبر معظم انقلاب هم به این نکته مکرر اشاره داشتهاند که اگر بصیرت نباشد، هرچند علم هم فراوان باشد، انسان دچار اشتباه و خطا میشود، چراکه شناخت حق از باطل بسیار مشکل است.
امام علی(علیه السلام) در تعریف شبهه میفرمایند: «و إنما سمّیتالشبهه شبههً لأنّها تشبهالحقّ فأمّا أولیاءالله فضیاؤهم فیهاالیقین و دلیلهم سمتالهدى و أمّا أعداءالله فدعاؤهم فیهاالضلال و دلیلهمالعمى»، نهجالبلاغه صبحی صالح/ص۸۱؛ شبهه امر باطلی است که لباسی از حق بر تن کرده است و شناخت حق از باطل، آنجا که لباس حقیقت بر تن کرده است، کار دشواری است و اگر انسان اهل بصیرت نباشد، در تشخیص حق از باطل دچار تردید و اشتباه میگردد. اگر در روایات از حضرت عباسبن علی(علیه السلام)به «نافذالبصیره» یاد گردیده، این صفت از صفات بسیار مهمی است که در شناخت شخصیت عظیم ایشان ارائه طریق میکند. گاه درون و مغز مطلبی حق است و ظاهر آن تلخ است و لذا باطل جلوه میکند؛ و گاه ظاهر بسیار شیرین و زیباست و باطن تلخ است و شناخت حقیقت این دو مطلب، کار اهل بصیرت است و اگر ما در تشخیص حق از باطل دچار مشکل میگردیم، مشکل از حقیقت نیست بلکه مشکل از حقنشناسهاست. چراکه حق را نمیشناسند و حق را منتسب به باطل میکنند، نفوذ بصیرت موجب رؤیت عمق میگردد، اگر حضرت عباس، عباس شد، در سایه همین بصیرت عمیق آنحضرت بود. برخی از صحابه و اصحاب در نبود همین بصیرت، رو به سپاه یزیدیان آوردند و اهل شقاوت شدند.
چگونه اهل بصیرت شویم؟
در آیات قرآنی، این بصیرت، زاییده جهاد فیسبیلالله معرفی شده است، «والذین جاهدوا فینا لنهدینّهم سبلنا و إنّالله لمعالمحسنین»، عنکبوت/۶۹؛ و کسانیکه در راه ما کوشیدهاند، به یقین راههای خود را بر آنان مینماییم و در حقیقت، خدا با نیکوکاران است. مراد از جهاد، صرف جهاد با دشمن بیرونی نیست، بلکه عمده تأکید در جهاد، جهاد با دشمن درونی و مبارزه با نفس خبیث اماره است، کسیکه اهل مجاهده و مقاتله با این دشمن درون گردید و در این نبرد در راستای حرکت توحیدی خویش از هر چه بوی شرک و نفاق میدهد پرهیز کرد و قهرمان جبهه مبارزه با نفس گردید، از میوه شیرین هدایت الهی برخوردار میگردد و یکی از آثار این هدایت، اهل بصیرتشدن است. البته حقیقت این گوهر دردانه، یکی است و دارای وحدت است و اگر آیه شریفه از این حقیقت به صورت جمع تعبیر کرده و گفته است «سبلنا»، نه از باب تکثر حقیقت است، بلکه از باب مصادیق مختلف آن است؛ حقیقت، امر واحدی است که میتواند مصادیق متعددی داشته باشد، حق متعال در این آیه شریفه میفرماید: ما در هر موردی راه حق را به انسان مجاهد نشان میدهیم.
چگونه این بصیرت از کف میرود؟
نکته مهم دیگری که میتواند محل توجه قرار بگیرد، این است که این بصیرت در سایه اموری میتواند محل دستبرد شیطان قرار بگیرد و سعادت ابدی انسان را دستخوش تزلزل و نابوی قرار دهد. یکی از این امور، لقمه حرام است.
حضرت اباعبداللهالحسین(علیه السلام) در خطبه غرای خود، خطاب به سپاه یزیدبن معاویه فرمودند: «و ملئت بطونکم منالحرام، فطبعالله علی قلوبکم» امام(علیه السلام) در برابر سپاه کوفه ایستادند و از آنها خواستند ساکت شوند، ولی آنان نپذیرفتند!! امام به آنها فرمودند: «ویلکم ما علیکم أن تنصتوا إلىَّ فتسمعوا قولی، و إنّما أدعوکم إلى سبیلالرشاد، فمن أطاعنی کان منالمرشدین، و من عصانی کان منالمهلکین، و کلکم عاصٍ لأمری غیر مستمعٍ قولی، فقد ملئت بطونکم منالحرام، و طبعالله على قلوبکم، ویلکم ألا تنصتون، ألا تسمعون؟» بحارالانوار/۴۵/۸.
«وای بر شما! چرا ساکت نمیشوید تا سخنان مرا گوش کنید؟! من شما را به راه راست دعوت میکنم، هر کس از من پیروی کند، به راه راست هدایت میشود، و هر کس از من نافرمانی کند هلاک خواهد شد. شما از دستور من سرپیچی میکنید و به سخنانم گوش فرا نمیدهید، چراکه هدایای شما، جوایزی که برای کشتن من گرفتید، تنها از راه حرام بوده و شکمهایتان از حرام پر شده است، و خداوند بر دلهای شما مهر زده است. وای بر شما! آیا ساکت نمیشوید؟ آیا به سخنانم گوش فرا نمیدهید؟». لقمه حرام مانع شناخت حق و حقیقت گردیده است؛ اگر کسی تقوا و ورع الهی داشته باشد و زخرف دنیا او را فریب ندهد و اهل ایمان و معتقد واقعی به معاد و مجاهد فی سبیلالله بود، خدای متعال قوه تمییز و تشخیص حق از باطل به او میدهد. کسیکه در این مسیر حرکت کند خدا او را هدایت میکند و به او بصیرت میدهد. اگر آیه شریفه میفرماید «من جاء بالحسنه فله عشر أمثالها»، انعام/۱۶۰، مراد از حسنه صرفاً صدقه نیست، بلکه عموم این آیه شامل امور دیگر هم میشود، کسیکه در راه خدا تلاش کند و اهل مجاهده باشد نیز در عموم این آیه جای دارد و یکی از آثار جهاد فی سبیلالله با توضیحی که گذشت، بصیرت است که در سایه لطف الهی این بصیرت میتواند بیشتر و بیشتر گردد. لذا بهترین کسانیکه اهل بصیرتاند، مؤمنان واقعی هستند که اهل بازی نیستند و دین را ابزار دنیا قرار نمیدهند.
صفات اهل بصیرت
شاید بتوان صفات اهل بصیرت را در چند محور محل توجه قرار داد:
الف- وفای به عهد: اگر ایمان راستین را در جان و دل خویش پاس داشتیم، در پرتو این ایمان راستین، صفاتی چون وفای به عهد تبلور مییابد، اگر اهل کوفه اهل وفای به عهد بودند، واقعه کربلا اتفاق نمیافتاد. در مقابل اهل بصیرت، کسانیکه بهرهای از بصیرت نبردهاند نوعاً زودباور هستند و به راحتی فریب میخورند.
ب- ایثار: اهل بصیرت اهل ایثار هستند و دیگران را بر خود ترجیح میدهند، چنانچه در عصر عاشورا، عاشورائیان اهل ایثار بودند.
ج- شجاعت و دلاوری: شجاعت را تنها در میدان جنگ نباید خلاصه کرد، بلکه شجاعت در میدان عقیده بسیار مهمتر است. اگر شجاعت اعتقادی حضرت عباسبن علی(علیه السلام)نبود، آنحضرت به این مقامات نمیرسیدند؛ عدهای، حضرت عباس(علیه السلام) را در عرصه عاشورا متهم به واپسگرایی کردند! اهل ایمان در هر زمانی باید شجاعت اعتقادی داشته باشند و در ابراز اعتقادات راستین خود شجاعت و دلاوری داشته باشند.
د: صبر: یکی دیگر از صفات اهل بصیرت صبر است. صبر به معنای پایداری و مقاومت است و اهل بصیرت در همه زمینهها مقاوم هستند، در مقابل شیاطین جن و انس صبوری نشان میدهند و در راه خدای متعال بر هر بلیهای مقاومت میکنند.
پیامهای حضرت عباس(علیه السلام) به امت اسلامی:
پیام ایمان؛
سر حد ایمان، صبر، استقامت و پایداری در مسیر حق است «الذین قالوا ربّناالله ثم استقاموا» و همه اینها پیام است. جمع کردن تمامی صفات فضیله و طرد تمامی صفات رذیله از پیامهای سیره عملی حضرت عباسبن علی(علیه السلام)است.
ولایتمداری به معنای واقعی کلمه: ولایتمداری تنها به سیاست منحصر نمیگردد بلکه در عرصه اعتقادات، اقتصاد، و در هر زمینهای انسان باید ولایتمحور باشد.
کلام آخر: حضرت عباس(علیه السلام)، بابالحوایج هستند.
حضرت عباسبن علی(علیه السلام)در اجابت دعا، اهل تعجیل هستند، کسانیکه حاجتی دارند، از توجه به باب کرم حضرت عباس(علیه السلام)، غافل نشوند. حکایات فراوانی در این باب از بزرگان اهل معنا و معرفت نقل شده است.
حضرت عباسبن علی(علیه السلام)پرچمدار حضرت امام حسین(علیه السلام) بودند. آنحضرت علاوه بر سمت علمداری و پرچمداری؛ مقام سقایت را نیز دارا بودند و مدیریت تقسیم آب هم با ایشان بوده است؛ آب را عادلانه توزیع میکردند و برای آوردن آب هم خیلی تلاش کردند و چندین بار هم آب آوردند. سقایت حضرت عباس(علیه السلام) دو بعد مادی و معنوی دارد. یک معنای سقایت همان معنای متداول آن است، اما مهمتر از بعد ظاهری، بعد معنوی سقایت آنحضرت است. اگر ما به حضرت عباس(علیه السلام) سقای کربلا میگوییم، باید بدانیم که کربلا عرصهای به وسعت تاریخ است و کسانیکه میخواهند از آبشخور گوارای ولایت جرعهای بنوشند باید از دستان حضرت عباسبن علی(علیه السلام)این حقیقت را بنوشند و جرعهنوش حرم آنحضرت باشند. بیش از سخن گفتن باید اهل عمل بود، «و کونوا دعاهً إلی أنفسکم بغیر ألسنتکم و کونوا زینا و لاتکونوا شیئا»، کافی/۲/۷۷ رفتار و سیره حضرت عباس(علیه السلام) تا قیام قیامت ملاک عمل اهل ایمان و بصیرت است، جامعهای که میخواهد «ابالفضلی» باشد و در خط سرخ عاشوراییان قرار بگیرد، باید اهل عمل باشد.