گروههای انشعابی بهائیت و اصول مشترک برای معارضه با اسلام و خدمت به بیگانگان
پس از مرگ « عباس افندی » (عبدالبها) , « شوقی افندی ربانی » راه باطل و گمراهی آفرین او را تداوم بخشید و در تقویت و گسترش مذهب استعمار ساخته « بهائیت » از هیچ تلاش و فعالیتی دریغ نورزید.
عباس افندی به هنگام مرگ فرزند پسر نداشت تا او را به پیشوایی و رهبری بعد از خود بگمارد و به همین دلیل برای رهبری بهائیت چاره ای دیگر اندیشید که عبارت بود از بنیان نهادن سلسله « ولایت امرالله » !
بر اساس آنچه عباس افندی تحت عنوان « الواح وصایا » از خود باقی گذاشت , « ولی امر » ها باید پی در پی و یکی پس از دیگری زمام رهبری و ریاست بهائیت را به عهده بگیرند و هر کدام از آنها جانشین پس از خود را تعیین نماید. این « ولی امر » ها باید هر کدام حافظ اصول و مبانی و فروع بهائیت باشند و از طرف همه بهائیان جهان به طور کامل تبعیت و اطاعت شوند.
شوقی افندی ربانی , نوه دختری عباس افندی , اولین ولی امرالله بود که بر اساس الواح وصایا , رهبری بهائیت را به عهده گرفت تا پس از او سلسله اولیا امر در نسل و فرزندان او تداوم یابد.
پس از به قدرت رسیدن شوقی افندی عده ای به مخالفت پرداختند و از همین جا اختلافات در بهائیت به وجود آمد.
گروهی از مخالفان , الواح وصایا را معتبر ندانستند و از همین رو به رهبری و اطاعت شوقی افندی در نیامدند و « میرزا احمد سهراب » را که از نزدیکان و خویشاوندان شوقی افندی بود به رهبری برگزیدند و خود را « سهرابی » نامیدند و با تشکیل « کاروان خاور و باختر » به فعالیت های باطل بهائی گری پرداختند.
گروهی دیگر از مخالفان , خود را از مهلکه کفر و الحاد بهائیت نجات دادند و به دامان پر مهر اسلام التجا جستند و از گذشته های سیاه و عقاید و افکار باطلشان توبه نمودند. در میان این افراد , عبدالحسین آیتی (آوار) , میرزاحسین نیکو , و فضل الله صبحی (کاتب وحی بهائیت ) از دیگران سرشناس تر بودند. اینان که پس از بازگشت به اسلام مورد ناسزاگویی شوقی افندی واقع شدند , با نوشتن کتاب هایی چون کشف الحیل , فلسفه نیکو , و خاطرات صبحی به افشای سوابق زشت و باطل شوقی افندی اقدام نمودند.
شوقی افندی بهائیت را به صورت یک تشکیلات حزبی , محافل منتخب محلی و ملی , شرکتهای تجارتی قوام بخشید و در گسترش آن به شدت کوشید. براساس نظام کنترل اجتماعی تثبیت شده در این تشکیلات , هر کس که بر خلاف نظر و تمایل شوقی افندی عمل میکرد ابتدا از تشکیلات تحت عنوان « طرد اداری » اخراج میشد و سپس از جامعه تحت عنوان « طرد روحانی » رانده و منفور میگردید و بدینوسیله مجازات میشد.
در دوران حیات شوقی افندی و پس از تشکیل حکومت اسرائیل توسط انگلیس , فرقه بهائیت به دلیل سرسختی و عداوت علیه اسلام و قرآن مورد توجه و نظر خاص اسرائیل قرار گرفت و اموال آنان تحت حمایت درآمد و از مالیات معاف گردید. شوقی افندی هم به سرسپردگی و خدمات خالصانه برای اسرائیل همت گماشت و هم او بود که برای اولین بار نام « ارض اقدس » و « مشرق الاذکار » را برای بزرگداشت اسرائیل استفاده نمود و این کشور غاصب را مرکز اصلی بهائیت قرار داد و با یهودیان و صهیونیست ها در اوج احترام و بزرگداشت مواجهه نمود و این در حالی بود که بر اساس تعالیم ساخته دست استعمار , بهائیان مال و جان و ناموس مسلمانان را مباح اعلام می نمودند و به شکنجه و سپس شهادت آنان می پرداختند! (۱ )
سرانجام « شوقی افندی « در سال ۱۳۳۶ هجری شمسی در لندن در گذشت و همانجا مدفون گردید.
بر خلاف پیش بینی و پیشگویی « عباس افندی » که قرار بود رهبری بهائیت تحت عنوان ولایت امرالله در سلسله نسل شوقی افندی تداوم یابد , او عقیم بود و فرزندی از خود باقی نگذاشت .
شوقی افندی با توجه به وجود این مشکل , قبل از مرگ خود برای تداوم بهائیت به تشکیل « بیت العدل اعظم الهی » ! فرمان داد. بر اساس الواح وصایای عباس افندی باید پس از آن که شوقی افندی ربانی به عنوان اولین « ولی امر الله » , قبل از مرگ خود « ولی امرالله ثانی » را تعیین نمود , از میان رجال بهائی هشت نفر انتخاب شوند و به ریاست ولی امرالله ثانی و با تشکیل بیت العدل اعظم به اداره و رشد و گسترش بهائیت بپردازند.
با وجود این پیش بینی ها و تعیین وظایف , پس از مرگ شوقی افندی ربانی چند دستگی و تشتت و نزاع در میان عناصر اصلی بهائیت شدت گرفت و بر سر جانشینی و رهبری این مذهب و حزب استعماری به اختلاف و کشمکش روی آورد که در اثر آن , سه گروه انشعابی در بهائیت به وجود آمد :
۱ ـ گروهی از بهائیان , زن آمریکایی شوق افندی ربانی را به نام « روحیه ماکسول » به رهبری خود انتخاب کردند.
روحیه ماکسول با این که به خوبی می دانست همسرش شوقی افندی در سال ۱۳۰۸ هجری شمسی « ایادی امرالله » را تعیین نموده و در سال ۱۳۳۰ هجری شمسی دستور بنیان نهادن « بیت العدل اعظم » را صادر کرده و جانشینی به نام « میسن ریمی » برای خود انتخاب نموده است , پس از مرگ شوهرش همه انتصابات و انتخابات را ملغی اعلام کرد و خود به تصاحب قدرت پرداخت . (۲ )
روحیه ماکسول و طرفدارانش در لندن کنفرانسی از عناصر اصلی بهائی تشکیل دادند و نه نفر از اعضای مجلس بیت العدل را انتخاب کردند و پس از آن به برپایی این مجلس در « حیفا » (فلسطین اشغالی ) اقدام کردند. این بیت العدل هم اینک نیز دایر است و هر چند سال یک بار انتخابات مجدد برگزار میگردد و از این طریق بر پیروان این شاخه از بهائیت در جهان رهبری و حکمرانی می نماید.
پیروان روحیه ماکسول درباره او این چنین اعلام نظر میکنند :
« او پنجمین پیشوای بهائیت و اداره کننده فرقه بهائی در جهان است . » (3 )
۲ ـ گروه دیگری از بهائیان , به مخالفت با رهبری روحیه ماکسول پرداخته و بیت العدل حیفا را ساختگی و فاقد اعتبار اعلام کردند. به اعتقاد آنان جانشین و رهبر اصلی بهائیت « چارلز میسن ریمی » میباشد و هم او « ولی امرالله ثانی » است که توسط شوقی افندی ربانی تعیین شده است , چنانکه شوقی افندی پیش از مرگ علاوه بر انتخاب او , ایادی امرالله را نیز تعیین نموده و دستور تشکیل بیت العدل اعظم را نیز صادر کرده است .
« چارلز میسن ریمی » فرزند یکی از روحانیون کلیسای اسقفی میباشد که در سال ۱۲۵۳ هـ . ش در یکی از شهرهای کنار رودخانه « می سی سی پی » پای به عرصه وجود می نهد و با تعلیمات کلیسای اسقفی پرورش مییابد. او با شوقی افندی ربانی سابقه طولانی داشته است و از جانب او به حیفا برده میشود و به عنوان نماینده وی در جلساتی که خود حضور نداشته است , شرکت میکند.
پیروان چارلز میسن ریمی او را جانشین شوقی افندی و پنجمین پیشوای بهائیت می دانند. و او را « ولی امرالله ثانی » ! و « عزیزالله » ! می نامند.
مخالفان میسن ریمی میگویند او آمریکایی است و فارسی و عربی نمی داند و نمی تواند به تفسیر و تبیین الواح عربی و فارسی بپردازد! حملات میسن ریمی علیه ایادی امرالله که بر خلاف تصمیماتش عمل نموده و به رهبری اش خرده میگیرند , موجب طرد او از جانب ایادی امرالله شده است . (۴ )
۳ ـ گروه دیگری نیز از بهائیت انشعاب اختیار کردند که به « سمائی » معروف میباشند و به همراه گروه دوم معروف به « ریمی » ها ـ که به آن اشارت رفت ـ در کشورهای هند , پاکستان , اندونزی , ایران و آمریکا پیروان و طرفدارانی را گرد آوردهاند.
شیوه شکل گیری « سمائی ها » به این صورت بود که جوانی از خراسان در کشور اندونزی بپاخاست و اعلام نمود که « موعود کتاب اقدس بهائیت » و صاحب « دین و آیین جدید » میباشد! نام این شخص « جمشید معانی » ملقب به « سماالله » است که همچون سایر بهائیان که « کتاب بیان » سیدعلی محمد باب و « کتاب اقدس » میرزا حسینعلی نوری (بهاالله ) را مستند ادعاهای خود می دانند و بر اصول و مبانی و فروع و تعالیم استعمار ساخته آن استناد می جویند , خود را موعود الواح و تعالیم کتاب اقدس بهائیت یعنی « من یظهره الله جدید » ! نامید.
هم اکنون این سه گروه و شعبه یاد شده از بهائیت , در حال فعالیتهای مخرب استعماری علیه اسلام میباشند و با شبکه های وسیعی که زیر نظر « ایادی امرالله » قرار دارند , کار تبلیغ و ترویج آموزه های کفرآمیز و استعمار ساخته بهائیت را در سراسر جهان سامان دهی میکنند.
امروز , « بیت العدل » مرکزیت این فرقه را به عهده دارد , و « ایادی امرالله » نقش حفاظت و تبلیغ و سایر وظایف مربوط به رشد و گسترش این مذهب استعمار ساخته را ایفا می نمایند.
برای تشکیل « بیت العدل » به عنوان « مرکزیت بهائیت » , شوقی افندی هشت سال پیش از مرگش ابتدا به تاسیس یک « هیئت بین المللی بهائی » با اهداف زیر اهتمام ورزید :
الف ـ با اولیای حکومت اسرائیل رابطه برقرار نماید!
ب ـ او را در ایفای وظایف مربوط به ساختمان فوقانی مقام اعلی کمک کند.
ج ـ با اولیای کشوری در باب مسائل مربوط به احوال شخصی وارد مذاکره شود.
این هیئت پس از تغییر و تحولاتی میباید به شکل بیت عدل عمومی در آمده اعضای آن از طریق انتخابات معین شوند . (۵ )
اعضای انتخاب شده هیئت بین المللی بهائی که به نام « بیت العدل اعظم الهی » ! و در نقش « مرکزیت سیاسی بهائیت » فعالیت آغاز کرد , نه نفر بودند.
برای بنیان نهادن « ایادی امرالله » نیز شوقی افندی ربانی قبل از مرگش اقدام نمود و با گزینش او , بیست و هفت نفر برای انجام مسئولیت حفاظت و ترویج بهائیت انتخاب شدند. تعداد ۹ نفر از این افراد « ایرانی » و بقیه « خارجی » میباشند!
گروههای سه گانه یاد شده بهائیت , با وجود اختلافات فرقه ای با یکدیگر , در اصول و مبانی و تعالیم بهائیت و اهداف و ماموریت های سیاسی و استعماری و سرسپردگی برای کشورهای غربی همچون انگلیس و آمریکا , « مشترک » و « متحد » عمل می نمایند! و از همین جا به وضوح مشخص میشود که این انشعاب ها و تعدد فرقه های بهائیت , به دست استعمار صورت میگیرد و به نفع آنان تمام میشود. این انشعاب ها به عنوان ضرورتهایی چون ایجاد « تنوع » و « نوگرایی » برای صیانت بهتر از اصول و مبانی دین ساخته شده دست قدرتهای سیطره جو و نیز تداوم حفاظت از منافع غرب و آمریکا و اسرائیل , لازم و حیاتی میگردد!
شوقی افندی قبل از مرگ خویش برای رفع مشکلات بهائیت , سلسله « ایادی امرالله » را بنیان نهاد و با گزینش او ۲۷ نفر برای انجام مسئولیت حفاظت و ترویج بهائیت انتخاب شدند که ۹ نفر از این افراد « ایرانی » و بقیه « خارجی » میباشند. « ایادی امرالله » تحت نظر « بیت العدل » که مرکزیت بهائیت محسوب میشود و در « اسرائیل » قرار دارد , فعالیت می نماید!
گروههای انشعابی بهائیت با وجود اختلافات فرقه ای با یکدیگر , در اصول و مبانی و تعالیم بهائیت و اهداف و ماموریت های سیاسی و استعماری و سرسپردگی برای کشورهای غربی همچون انگلیس و آمریکا , « مشترک » و « متحد » عمل می نمایند!
جمعی از عناصر اصلی و سرشناس بهائیت همچون عبدالحسین آیتی و میرزا حسین نیکو و فضل الله صبحی , خود را از مهلکه فرقه ضاله بهائیت نجات دادند و به دامان پرمهر اسلام بازگشتند و با انتشار کتاب های ارزشمندی چون « کشف الحیل » و « فلسفه نیکو » و « خاطرات صبحی » به افشای تعالیم باطل و سوابق زشت رهبران بهائیت اقدام نمودند.
به نقل از جمهوری اسلامی
پاورقی :
۱ ـ بهائیت در ایران , دکتر زاهد زاهدانی , مرکز اسناد انقلاب اسلامی , ص ۲۵۷
۲ ـ انشعاب در بهائیت , اسماعیل رائین , موسسه تحقیقی رائین , ص ۲۰۳
۳ ـ همان منبع , ص ۲۳۲
۴ ـ بهائیت در ایران , ص ۲۶۱ ـ ۲۶۰
۵ ـ همان منبع , ص ۲۶۲