معرفت خدا

آگاهی انسان از حقایق هستی همواره یکسان نیست. آگاهی ما نسبت به امور گاه ظنی و گاه یقینی است.

معرفت حقیقی زمانی به دست می آید که انسان یک حقیقت را همان طور که در واقع است بشناسد و نسبت به آن یقین داشته باشد. یقین زمانی حاصل می‌شود که هیچ گونه تردیدی نیست به درستی آگاهی خود نداشته باشیم. بنابراین معرفت حقیقی اولا مطابق با واقع است و ثانیا یقینی است یعنی به شک و تردید آلوده نیست.
کسی که دارای معرفت یقینی به حقایق است در واقع به کمال یکی از قوای نفس خود نزدیک تر شده است. قوه عاقله انسان هر چه دارای معرفت یقینی بیشتری باشد دارای کمال برتری است چنان قبلا گفتیم منشا معرفت جویی انسان کمال خواهی اوست یعنی انسان به وسیله معرفت نوعی برتری و کمال را در خود پدید می آورد و چون انسان فطرتا خواستار کمال است به طور فطری خواستار معرفت است هر چه معرفت انسان به حقایق عالم بیشتر باشد و هر چه معرفت او یقینی تر و پیراسته تر از شک و تردید باشد کمال حاصل از معرفت او قوی تر و برتر است بنابراین آدمی‌به طور فطری خواهان یقین محکم تر و استوارتر است و اگر آن چه انسان به آن معرفت دارد موجود اشرف و کامل تر باشد کمال قوه عاقله انسان نیز برتر خواهد بود پس می توان گفت برترین کمال قوه عاقله انسان شناخت یقینی خداوند است زیرا خداوند کمال مطلق است و هیچ موجودی به درجه کمال او نمی رسد.
معرفت انسان به خداوند همانند دیگر معرفت های او دارای مراتبی است انسان پس از حصول علم به وجود خداوند در حقیقت شک و تردید را از بین می‌برد و به رتبه یقین می رسد ولی یقین او نیز می تواند رشد کند و استحکام بیشتری یابد.
اولین مرتبه از مراتب یقین را علم الیقین می نامند علم الیقین از طریق استدلال به دست می آید. براهین کلامی و فلسفی موجب علم الیقین می‌شوند؛ مشروط بر آن که انسان تحت تاثیر گرایشات نفسانی نباشد بنابراین باید گفت رسیدن به مرتبه علم الیقین نیز نیازمند مجاهده با نفس است فردی می تواند نتایج براهین کلامی و فلسفی را بپذیرد و به آنها معتقد شود که نفس خود را تربیت کرده باشد و با تمرین و ممارست آموخته باشد که در مسیر کشف حقیقت از گرایشات نفسانی مزاحم پرهیز کند و فقط تابع حکم عقل خویش گردد تربیت نفس به گونه ای که در برابر حکم عقل تسلیم باشد، اختصاص به مؤمنین ندارد یعنی فرد غیر مؤمن هم می تواند در این مرحله با نفس خود مبارزه کند و خود را به تابیعت حکم عقل عادت دهد.البته اگر کسی بتواند چنین کاری کند به زودی ایمان در دل او راه خواهد یافت زیرا ایمان به خدا و معارف دین مطابق حکم عقل است.
دومین مرتبه یقین عین الیقین نام دارد در این مرتبه، حقیقت به کمک بصیرت درونی مشاهده می‌شود و به صورت روشن تر و آشکارتر بر صاحب یقین معلوم می‌گردد. شخص در مرتبه علم الیقین از طریق لوازم و وسایط حقیقت را در می‌یافت ولی در مرتبه عین الیقین خود حقیقت را می‌بیند برای تشبیه گفته‌اند که علم الیقین مانند آگاهی از وجود آتش به واسطه مشاهده دود است و عین الیقین همچون آگاهی از وجود آتش با مشاهده خود آن است عین الیقین نیز نیازمند مجاهده با نفس و تصفیه باطن از آلودگی هاست کسی می تواند به این مرتبه برسد که بر گرایشات نفسانی خود مسلط باشد از ارتکاب گناه پرهیز کند و ریاضت های شرعی را تحمل کند. تفاوت مجاهده با نفس در این مرتبه با مرتبه علم الیقین این است که در این مرتبه فرد به سبب داشتن علم الیقین به مرتبه نخست ایمان راه یافته و تصفیه باطن خود را باید با تبعیت از شریعت صورت دهد بنابراین می توان درک رتبه عین الیقین را مخصوص مؤمنان دانست. انسان مؤمن در اثر پیروی از فرمان پروردگار خود مرتبه یقین خود را بالا می‌برد و بر کمال قوه عاقله خویش می افزاید و عمل صالح را نردبان کمال حقیقی خویش قرار می دهد.
مرتبه سوم از مراتب یقین حق الیقین است. در این مرحله انسان خود و همه هستی را فقیر می‌یابد آن گونه که فیض دائمی خداوند به آنان می رسد. درک انسان در این مرتبه از مشاهده هم واضح تر و نزدیک تر است. مانند کسی که داخل در آتش شود.
چنین فردی علاوه بر مشاهده حرارت آتش را با همه وجود احساس می‌کند پس درک عمیق تر و نزدیک تری از آتش دارد صاحب حق الیقین نیز حضور خداوند را با همه وجود حس می‌کند و خود را پیوسته دریافت کننده فیض خداوند می‌بیند رسیدن به این مرتبه با ریاضت ها و مجاهدت های دشوارتری ممکن می‌شود. باید علایق مادی و دنیایی را ترک گفت و عمل صالح و تصفیه باطن را ادامه داد تا جایی که حتی تخیلات انسان در اختیار خود او باشد و از آلودگی دنیا پیراسته شود.
مرتبه بالاتر از حق الیقین مرتبه فنا است انسان عارف در اثر سیر و سلوک و انجام ریاضت های شرعی به مرتبه ای می رسد که خود را نمی‌بیند و جز وجود خداوند مطلق وجودی را مشاهده نمی‌کند و در نظر او موجودات دیگر حباب های روی آبند که هیچ اصالتی ندارند و تنها دریایی که زیر این حباب ها و کف هاست حقیقت دارد. عارف وقتی که علم و قدرت و اراده ای جز علم و اراده و قدرت خداوند نبیند به این مقام رسیده است.
دستیابی به این مراتب فقط از طریق ریاضت های شرعی امکان پذیر است و پایداری و خلوص و توکل می خواهد و مهم تر از همه نیازمند راهنمایی معلمان و مربیان آزموده و عارف است سالک این طریق باید از تعلیم و تربیت انسان های راه رفته بهره گیرد و در تمامی مسیر عقل و شرع را چراغ هدایت و میزان سنجش خطا از صواب قرار دهد و به هیچ بهانه ای از این دو تخطی نکند و گرنه در خطر سقوط و در معرض هلاک خواهد بود.
انواع توحید
معرفت حقیقی به خداوند معرفت به وجود و صفات اوست کسی که به خداوند معرفت دارد به یگانگی او آگاه است اعتقاد به توحید رابطه انسان و خداوند را تشکیل می دهد در نتیجه همه اعمالی که این عقیده را تقویت می‌کنند از لحاظ اخلاقی ارزشمند هستند و به کمال حقیقی انسان کمک می‌کنند از سوی دیگر عقیده به توحید در اعمال و روابط دیگر انسان نیز تأثیر فراوانی دارد. انسان موحد در روابط خود با دیگر انسان ها و محیط به گونه ای عمل می‌کند که با رفتار و عمل انسان های مشرک متفاوت است.
توحید عقیده ای ظریف و دقیق است که شناخت تفصیلی آن نیازمند آگاهی از انواع آن است انواع توحید عبارتند از: توحید ذات، توحید صفات، توحید افعال و توحید در عبادت.
توحید ذات
مقصود از توحید ذات توحید خداوند یگانه است یعنی موجودی که واجب الوجود است و مبدا همه هستی است یکی است قل هواللَّه احد مثل و مانند ندارد لیس کمثله شی و در مرتبه وجود او موجودی نیست و لم یکن له کفوا احد
توحید صفات
توحید صفات یعنی عقیده به این که صفات خداوند عین ذات اوست و صفات او نیز یکدیگر یگانه‌اند یعنی تعدد صفات موجب کثرت در ذات او نیست توحید ذات به این معناست که موجود واجب دیگری غیر از خداوند و جود ندارد یعنی توحید ذات وجود مثل و مانند را برای خداوند نفی می‌کند به این معنا که علاوه بر آن که خارج از ذات خداوند واجب الوجود دیگری وجود ندارد ذات خداوند نیز منزه از هر گونه کثرت و ترکیب است.
توحید افعالی
خداوند همان طور که در ذات شریک ندارد در فاعلیت نیز شریکی ندارد همه موجودات وابسته به اویند و هیچ فعلی از موجودات مستقل از فاعلیت خداوند نیست و تاثیر هر فاعلی در عالم قائم به خداوند است. انسان اگر چه در سرنوشت خویش مؤثر است ولی این تاثیر را به حول و قوه الهی داراست نه آن که فاعلی هم عرض با خداوند باشد هر فعل و حرکتی در عالم به فعل و اراده خداوند وابسته است و هیچ موجودی وانهاده به خود نیست.
توحید در عبادت
اعتقاد به یگانگی ذات و توحید صفات و افعال خداوند در انسان بینشی پدید می آورد که او را به برقراری رابطه ای خاص با خدا و جهان وادار می‌کند. انسانی که از لحاظ نظری به توحید ذات و صفات و افعال خداوند باور داشته باشد، در عمل به سوی خداوند می‌شتابد و توحید عملی را در خود محقق می سازد. توحید نظری علاوه بر آن که کمال قوه نظری نفس است مبدا افعال و رفتاری در انسان می‌شود که کمالات دیگری نیز در او پدید می آورد.
توحید در عبادت یعنی یگانه پرستی و تنها از خداوند اطاعت کردن و همه اعمال را برای او انجام دادن اگر چه عبادت به اعمالی همچون نماز و روزه و نیایش خداوند گفته می‌شود و هر انسان موحد باید این اعمال را برای خدا انجام دهد و در عبادت پروردگار شریکی را راه ندهد ولی عبادت منحصر به این اعمال نیست اگر کسی به کارهای خود جهت الهی بدهد و برای خدا کار کند عبادت کرده است از همین رو حضرت ابراهیم می‌گوید:
ان صلوتی و نسکی و محیای و مماتی للَّه رب العالمین...[۱]

منبع

[۱] . انعام، ۱۶۲.

همچنین ببینید

ماهنامه موعود شماره 280 و 281

شماره ۲۸۰ و ۲۸۱ مجله موعود منتشر شد

با امکان دسترسی سریع دیجیتال ؛ شماره ۲۸۰ و ۲۸۱ مجله موعود منتشر شد ماهنامه …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *