زندگی حضرت لوط (ع)

در قرآن ۲۷ بار سخن از حضرت لوط ـ علیه السلام ـ به میان آمده، و او را به عنوان یکی از پیامبران مرسل و صالح خوانده که در برابر قوم سرکش و شهوت پرستی قرار داشت و آنها را به آیین حضرت ابراهیم ـ علیه السلام ـ فرا می‎خواند، ولی آنها از اطاعت دستورهای او سرپیچی می‎کردند.

واژه «لوط» در اصل از لاطَ یلُوط گرفته شده و به معنی ارتباط قلبی است، بنابراین این پیامبر خدا که پیوند محکم قلبی با خدا داشت، با نام لوط خوانده می‎شد، و به عکس او، قومش به لواط و ارتباطهای نامشروع آلوده بودند.
حضرت لوط ـ علیه السلام ـ از خویشان حضرت ابراهیم ـ علیه السلام ـ بود، مطابق پاره‎ای از روایات، برادرزاده یا پسر خاله ابراهیم ـ علیه السلام ـ بود، و طبق بعضی از روایات، برادر حضرت ساره همسر ابراهیم ـ علیه السلام ـ بود. هنگامی‌که حضرت ابراهیم ـ علیه السلام ـ در سرزمین بابِل (عراق کنونی) مردم را به یکتا پرستی دعوت نمود، لوط نخستین مردی بود که در آن شرایط سخت به ابراهیم ـ علیه السلام ـ ایمان آورد، و همواره در کنار ابراهیم ـ علیه السلام ـ بود، ‌و یگانه یار و یاور ابراهیم ـ علیه السلام ـ در دوران مبارزات او با نمرود به شمار می‎آمد، چنان که ساره نخستین زنی بود که به ابراهیم ـ علیه السلام ـ ایمان آورد.[۱]لوط ـ چنان که ظاهر امر نشان می‎دهد ـ در همان بابل به دنیا آمد، و پس از اعتقاد به حقّانیت آیین ابراهیم ـ علیه السلام ـ از مبلّغین و مدافعین این آیین بود، و در این مسیر به مقام ارجمندی از نبوّت و رسالت رسید که خداوند (در آیه ۱۳۳ صافّات) می‎فرماید:
«وَ إِنَّ لُوطاً لَمِنَ الْمُرْسَلِینَ؛ همانا لوط از رسولان بود.»
از امام باقر ـ علیه السلام ـ نقل شده فرمود: حضرت لوط در میان قوم خود سی سال سکونت کرد و آنها را به سوی خدا دعوت نمود و از عذاب الهی برحذر داشت. لوط پسر خاله ابراهیم ـ علیه السلام ـ و برادر ساره همسر ابراهیم بود. ابراهیم و لوط ـ علیه السلام ـ هر دو پیامبر مرسل و هشدار دهنده بودند.
لوط مردی سخی، بزرگوار و مهمان دوست بود، و مقدم مهمان را گرامی می‎داشت.[۲]زندگی لوط ـ علیه السلام ـ با قومش ـ چنان که خاطرنشان می‎شود ـ از دردناکترین و تلخترین زندگی‎ها بود، که آن مرد خدا با کمال مقاومت تحمل کرد و به مسؤولیت ارشادی خود ادامه داد.
هجرت لوط ـ علیه السلام ـ همراه ابراهیم از سرزمین بابِل به فلسطین

هنگامی‌که حضرت ابراهیم ـ علیه السلام ـ از سرزمین بابِل به سوی فلسطین، هجرت کرد (یا تبعید شد) حضرت لوط ـ علیه السلام ـ و خواهرش ساره همراه حضرت ابراهیم ـ علیه السلام ـ هجرت نمودند، و پس از ورود به مصر، در آن جا (چنان که قبلاً ذکر شد) یک نفر کنیز به نام هاجر بر تعدادشان افزوده شد، و گروه چهار نفری به طرف فلسطین حرکت نمودند.
ابراهیم و ساره و هاجر در بیابانی کنار راه عمومی‌یمن و شام و… سکنی گزیدند، ‌هر کسی که از آن جا می‎گذشت، ابراهیم او را به توحید و آیین حق دعوت می‎کرد و خبر در آتش افکندن او و نسوختنش، در دنیا شایع شده بود، بعضی به او می‎گفتند: با آیین شاه (نمرود) مخالفت مکن، زیرا مخالفانش را می‎کشد، اما ابراهیم به راه خود ادامه می‎داد.
یکی از کارهای ابراهیم این بود که هر کس از کنار خیمه‎اش رد می‎شد، او را مهمان می‎کرد، و در محل سکونت او تا هفت فرسخ، ‌شهرها و روستاهای پر از نعمت و درخت و میوه وجود داشت، و وفور نعمت در همه جا به چشم می‎خورد و هرکس از مسافرین از این شهرها می‎گذشت، بدون جلوگیری، از میوه‎های درختان می‎خورد.
ابلیس که در کمین انسانها است، بخصوص اگر غرق در وفور نعمت باشند، زودتر می‎تواند آنها را فریب داده و غافل سازد، از عیش و نوش مردم استفاده کرد و به آنها لواط را یاد داد، نخست خودش به صورت انسانی آماده شد که با او لواط کنند و کم کم این کار زشت شایع و عادی گردید، ‌ به طوری که مردان به مردان و زنان به زنان اکتفا می‎کردند.
عده‎ای از مردم از این وضع بسیار پست ناراحت شده و به حضور ابراهیم ـ علیه السلام ـ آمدند و به او شکایت کردند، ابراهیم حضرت لوط را به عنوان مبلّغ به سوی آنها فرستاد تا آنها را نصیحت کند و از عواقب شوم این اعمال زشت برحذر دارد.
لوط به سوی این قوم (که در شهرهای سدوم و عمورا و ادوما و صاعورا و صابورا) بودند روانه شد.[۳] و چنان که قبلاً‌ گفتیم، ابراهیم در قسمت بلند فلسطین، و لوط در قسمت پایین به فاصله هشت فرسخ قرار گرفتند آنها وقتی که لوط را دیدند، گفتند تو کیستی؟ فرمود: من پسر خاله ابراهیم هستم، همان ابراهیمی‌که شاه (نمرود) او را به آتش افکند، آتش نه تنها او را نسوزاند بلکه برای او سرد و گوارا شد، و او در چند فرسخی، نزدیک شما است.
از خدا بترسید، راه پاکی را بپیمایید، این کارهای زشت را نکنید، خدا شما را هلاک خواهد کرد، گستاخی به خدا نکنید از او بترسید و خوددار باشید و خدا را از یاد نبرید….
گاه می‎شد که مردی که از آن دیار عبور می‎کرد، مردم زشتکار آن دیار به سوی او می‎رفتند تا با او عمل زشت لواط انجام دهند، لوط ـ علیه السلام ـ او را از دست آنها نجات می‎داد….[۴]ازدواج لوط ـ علیه السلام ـ
یکی از سنّتهای صحیح آیین‎های حق، ازدواج است که راه طبیعی برای ارضای غریزه جنسی، و بقای نسل می‎باشد، لوط در همان محل مأموریت ازدواج کرد تا بلکه آنها نیز از این روش پیروی کنند و از انحراف جنسی دست بردارند، ثمره این ازدواج این شد که لوط پس از مدتی دارای چند دختر گردید.
لوط هم چنان به امر به معروف و نهی از منکر و مبارزه با فساد ادامه می‎داد، اما بیانات مستدل لوط در آنها اثر نمی‎کرد، و این جریانها سالها طول کشید، ‌ تا این که به لوط گفتند اگر دست از سرزنش ما برنداری تو را تبعید خواهیم کرد، ‌ در این وقت بود که دیگر امیدی به اصلاح آنها نبود و آنها مستحق هیچ چیز، ‌ جز عذاب سخت الهی نبودند، از این رو دل حضرت لوط که سالها نسبت به آنها مهربان بود تا بلکه به سوی حق برگردند، ناراحت شد و بر آنها نفرین کرد.[۵]

منابع

[۱] . سفینه البحار، ج ۲، ص ۵۱۶.
[۲] . بحار، ج ۱۲، ص ۱۴۷ و ۱۴۸.
[۳] . بحار، ج ۱۲، ص ۱۶۳ و ۱۵۵.
[۴] . بحار، ج ۱۲، ص ۱۶۳ و ۱۵۵.
[۵] . بحار، ج ۱۲، ص ۱۵۵.

همچنین ببینید

از شیراز تا حیفا

«از شیراز تا حیفا»روایتی از بنیاد و تاریخ فرقه بابیه

«از شیراز تا حیفا» نقدی عالمانه و روایتی منصفانه از چگونگی شکل‌گیری فرقه بابیه و …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *