در شب نوزدهم ماه رمضان، در منبرهای اول شب علاوه بر گفتن داستان افطار نمودن حضرت علی علیه السلام در منزل دخترش ام کلثوم، خواندن این اشعار مناسب است.
در شب نوزدهم ماه رمضان، در منبرهای اول شب علاوه بر گفتن داستان افطار نمودن حضرت علی علیه السلام در منزل دخترش ام کلثوم، خواندن این اشعار مناسب است:
مسجد کوفه نگر عزم سفر کرد علی // با دل خون ز تو هم قطع نظر کرد علی
مسجد کوفه مگر مسجدالاقصایی تو // که زمحراب تو تا عرش سفر کرد علی
رفت آن شب که به مهمانی ام کلثوم // دخترش را ز غم خویش خبر کرد علی
خبر از کشتن خود داد به تکبیر و قنوت // هر زمان جامه به افلاک نظر کرد علی
کس چو او روزه یک ساعته هرگز نگرفت // ئچونکه افطار به هنگام سحر کرد علی
گرچه جانش سپر تیغ بلا گردیدی // پیش شمشیر ستم فرق سپر کرد علی
گرچه در هر نفسی بود علی در معراج // غوطه در خون زد و معراج دگر کرد علی
ریخت بر دامن محراب ز فرق و سر و رو// آن چهاندوخته از خون جگر کرد علی
نزدیک طلوع فجر امام حسن علیه السلام به ملاقات پدر رفت، حضرت علی علیه السلام فرمود: لحظه ای به خواب رفتم، و رسول خداصلی الله علیه وآله را در خواب دیدم. عرض کردم: بعد از شما از دست امّت خون دلها خوردم، حضرت رسول صلی الله علیه وآله فرمود: علیه آنها نفرین کن، پس این گونه نفرین کردم: خدایا مرا از آنها بگیر و یک فرد نالایق بر آنها مسلّط ساز. (۱)
الهی گر سحر گردد مرا این شام تار امشب // کنم این جان شیرین در رهت جانا نثار امشب
الهی مردم از من سیر و من هم سیرم از مردم // نما راحت مرا ای خالق ارض و سما امشب
الهی درد دلها باشدم اندر دل سوزان // چه گویم با دل سوزنده درد بی شمار امشب
رسن برگردنم گاهی و گاهی زیر شمشیرم // چه گویم از جفا و کینه قوم شرار امشب
سپارم بر تو یارب نوگلان باغ زهرا را // که باشد در جنان از بهر طفلان بی قرار امشب
وقت رفتن امام علی علیه السلام به مسجد، مرغابیها ناله میکردند. حضرت فرمود:”دَعُوهُنَّ فَاِنَّهُنَّ صَوائِحُ وَ تَتْبَعُها نَوائِحُ؛ آنها را رها کنید که صیحه می زنند و به دنبال آن صدای نوحه گری انسانها بلند میشود.»
وقتی به مسجد رسید، بعد از خواندن چند رکعت نماز، رفت اذان بگوید، اوّل با سپیده دم خداحافظی کرد و فرمود: «ای فجر! از روزی که علی به دنیا چشم گشوده، آیا شده که تو بدمی و چشمان علی در خواب باشد؟(۲)
فجر تا سینه آفاق شکافت // چشم بیدار علی خفته نیافت
یعنی ای سپیده فجر! بعد از این چشمان علی برای همیشه به خواب خواهد رفت.
بعد از اذان مشغول نافله فجر شد، سر از سجده دوم برداشت که شمشیر ابن ملجم مرادی جای زخم عمرو بن عبدود را تا موضع سجده شکافت، در این هنگام دو صدا شنیده شد: یکی از خود آن حضرت بود که فرمود: «بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ وَ عَلی مِلَّهِ رَسُولِ اللَّهِ فُزْتُ وَ رَبِّ الْکَعْبَهِ… هذا مَا وَعَدَنَا اللَّهُ وَ رَسُولُهُ؛ (۳) به نام خدا و به یاری خدا و بر دین رسول خدا [از دنیا می روم] . به پروردگار کعبه قسم رستگار شدم… این [شهادت] چیزی است که خدا و رسول او به ما وعده داده بودند.»
ای تیغ زهرآلوده مجنون تو هستم // چشم انتظارت هر شب اینجا می نشستم
ای تیغ من لب تشنه دیدار بودم // شبها برای دیدنت بیدار بودم
عمری به راهت چشم حسرت دوختم من(۴)// با آتش دل ساختم من سوختم من
هر نیمه شب من گفتگو با ماه کردم // فریادهای سینه را در چاه کردم
ای تیغ زهرآگین مرا دلگیر کردی // چون دیرکردی تو علی را پیر کردی
با نخلهای خشکِ بی جان گریه کردم // من نیز هم پای یتیمان گریه کردم
ای تیغ دارم داغ زخمی را به سینه // از کوچه های خالی از مهر مدینه
آنجا که از غمها گریبان چاک کردم // با دستهای خود گلم را خاک کردم
آنجا که طفلانم زغم آزرده بودند // چون مرغ سرها زیر پرها برده بودند
آنجا که از انبوه غم لب بسته بودم // زهرا کتک می خورد و من لب بسته بودم
نوحه
از تیغ ابن ملجم مرادی //در سجده گه جان بر کفت نهادی
تویی امام متقین // تویی امیرالمؤمنین
مظلوم علی جان، // مظلوم علی جان
محراب خونین یادگاریت شد// آنجا محل رستگاریت شد
تویی امام متقین…
فزت و ربّ الکعبه را سرودی // الحق که تو عرش آشیانه بودی
تویی امام متقین…
و صدای دیگر از عالم بالا آمد که «تَهَدَّمَتْ وَ اللَّهِ اَرْکانُ الهُدی وَ انْطَمَسَتْ اَعْلامُ التُّقی وَ انْفَصَمَتِ الْعُرْوَهُ الْوُثْقی قُتِلَ ابْنُ عَمِّ الْمُصْطَفی قُتِلَ الْوَصی الْمُجْتَبی قُتِلَ عَلِی الْمُرْتَضی قَتَلَهُ اَشْقَی الْاَشْقِیاءِ؛ (۵) به خدا سوگند که ارکان هدایت در هم شکست، و نشانه های پرهیزکاری برداشته شد، و ریسمان محکم الهی از هم گسست، پسر عموی مصطفی کشته شد، وصی پیغمبر کشته شد، علی مرتضی کشته شد، شقی ترین اشقیا او را به شهادت رساند.»
در ظلمت شب نور جلی را کشتند //در مسلخ عاشقان ولی را کشتند
در لوح قدر نوشته با خط جلی // از فرط عدالتش علی را کشتند
***
در بیت خدا شیرخدا را کشتند// داماد نبی امام ما را کشتند
یا رب چه گنه داشت که در وقت سحر//آیینه روشن دعا را کشتند
***
در سجده آنچه علی خواست مستجاب شد//محراب پر زخون دل بوتراب شد
سیمرغ عشق از قفس آزاد گشت باز //آری قسم به کعبه علی کامیاب شد
پیچید در فضای جهان بانگ قد قُتِلَ //روح الامین به سوی زمین با شتاب شد
برسر زدند جمله ملکهای آسمان //گریان که پایگاه هدایت خراب شد
شام یتیمی حسنین است و زینبین //گریان بتول و حضرت ختمی مأب شد
گیسوی شب سپید شد از داغ مرتضی //وقت سحر که صورتش از خون خضاب شد
کشتند چون که شیر خدا را به سجده گاه//دیگر برای کشتن حق فتح باب شد
جسمیبخاک رفت که جانها فدای اوست //داغی بجای ماند که دلها کباب شد
خفتند دشمنان دگر آسوده بعد از آن //برخاست فتنه چشم علی چون بخواب شد(۶)
روز نوزدهم و آوردن پزشک
دنبال پزشک رفتند، «فَلمَّا نَظَر اَثیرُ بن عَمْرو بنِ هانی اِلی جُرْحِ اَمْیرِالْمُؤْمِنینَ علیه السلام دَعا بِرِیَهِ شاهٍ حارَهٍ فَاسْتَخْرَجَ مِنْها عِرْقاً ثُمَّ نَفَخَهُ ثُمَّ اسْتَخْرَجَهُ وَ إِذا عَلَیْهِ بَیاضُ الدِّماغِ فَقال یا اَمْیرَالْمُؤْمِنینَ اِعْهَدْ عَهْدَکَ فَاِنَّ عَدُوَّ اللَّهِ قَدْ وَصَلَتْ ضَرْبَتُهُ اِلی ام رَأسِکَ؛ (۷) پس هنگامیکه [طبیب] اثیر بن عمرو بن هانی به جراحت [پیشانی] امیرمؤمنان نگاه کرد، شُش تازه گوسفند خواست و از آن رگی را بیرون آورده [بر زخم علی گذارد] و بعد از دمیدن بیرون آورد در حالی که سفیدی مغز [سر مولا] بر آن نمایان بود. پس گفت: ای امیرمؤمنان! وصیّت خود را انجام بده، براستی ضربت دشمن خدا به مغز سرت رسیده است.»
طبیبا زخم سر آهسته وا کن //طبیبا زخم مولا را دوا کن
مدارا کن بر این فرق شکسته //که شمشیرش به پیشانی نشسته
مبادا دیگر از آن خون بریزد//از آن ترسم که دیگر برنخیزد
طبیب از دیدن زخم علی سوخت //نگه با چشم گریان بر حسن دوخت
بگفتا ای حسن را نور دیده //علی دیگر دل از دنیا بریده
زمام چاره دیگر دست من نیست //دوایی بر علی غیر کفن نیست
طبیبا قلب زینب را شکستی //مگر از زخم بیمارت چه دیدی
شب و روز بیستم
بر خلق جهان محرم راز است علی //نامش به لب اهل نیاز است علی
در مسجد کوفه شهیدش کردند//گفتند مگر اهل نماز است علی
***
ناله کن ای دل به عزای علی //گریه کن ای دیده برای علی
منبر و محراب کشد انتظار//تا که زند بوسه به پای علی
ماه دگر در دل شب نشنود//صوت مناجات و دعای علی
آه که محروم شد امشب دگر//چشم یتیمان ز لقای علی
مانده تهی سفره بیچارگان //خانه غم گشته سرای علی
پیش حسین و حسن و زینبین //خون چکد از فرق همای علی
خواهی اگر ملک دو عالم حسان //از دل و جان باش گدای علی(۸)
اصبغ بن نباته میگوید: برای ملاقات علی علیه السلام رفتم، عده ای پشت در و دیوار در حال گریه بودند، من هم به آنها ملحق شدم. امام حسن علیه السلام بیرون آمد و فرمود: حضرت در حالی نیست که با او ملاقات کنید، همگی به خانه هایتان برگردید.
اصبغ میگوید: همه رفتند و من ماندم، آرام آرام گریه میکردم که ناگهان صدای گریه از درون خانه مولا شنیده شد، من هم صدای خویش را به گریه بلند کردم. امام حسن مجدّداً بیرون آمد و فرمود: مگر نگفتم بروید؟ عرض کردم: ای پسر رسول خدا! به خدا قدمهایم یاری نمیکند.
امام حسن علیه السلام برگشت و اجازه ملاقات برای اصبغ گرفت. اصبغ میگوید: وارد بر امیرالمؤمنین شدم، دیدم پارچه زردی را به پیشانی مبارکشان بستهاند و خون هم مرتب از سر ریخته و رخسار شریفشان زرد شده است؛ به گونه ای که من ما بین صورت و پارچه تشخیص ندادم. آنگاه فریاد کشیدم و خود را به دامان حضرت انداختم و گریه کردم.
صدای ناله از خرابه ای شنیدند، دیدند پیرمرد نابینایی است که ناله می زند، فرمودند: چه شده، چرا ناله می زنی؟ گفت: سه شبانه روز است سرپرست من نیامده و برایم غذا نیاورده است. پرسیدند، اسمی و رسمی و نشانی از او داری؟ عرض کرد: اسمش را نمی دانم، ولی نشانی او این است که هرگاه کنار من می نشست، میگفت: فقیری کنار فقیری نشسته و مسکینی کنار مسکینی نشسته، و هر گاه ذکر میگفت، در و دیوار خرابه با او هم صدا میشد. فرمودند: او پدر ما علی بوده است که ما از دفنش بر میگردیم.
حضرت فرمودند: «لاتَبْک یا اَصْبَغَ فَاِنَّها وَاللّهِ الجَنَّهُ؛ اصبغ گریه نکن، به راستی که آن بهشت است. »(۹)
امشب علی در بستر خون آرمیده //رنگ از رخ طفلان معصومش پریده
ویرانه های کوفه امشب بی چراغ است //بر قلب طفلان یتیم از غصه داغ است
دیگر نمی آید زنخلستان صدایش //صوت مناجات رسا و دلربایش
شب و روز بیست و یکم (شهادت)
زمین را از عدالت پاک کردند//گریبان فلک را چاک کردند
زچشمان ملائک اشک می ریخت //بمیرم مرتضی را خاک کردند
علی علیه السلام در شهر کوفه نیمه شب از دنیا رفت. غیر از خوارج همه آرزو داشتند در تشییع جنازه علی شرکت کنند، ولی فرزندان او و عده ای از شیعیان که شاید از شش نفر تجاوز نمیکردند، همان شب بعد از غسل و… وی را در نقطه ای که خود حضرت تعیین نموده بُود دفن کردند، و محل دفن را مخفی نمودند.
حتی بعضی نوشتهاند که امام حسن علیه السلام صورت جنازه ای را تشکیل داده، به مدینه فرستاد تا مردم خیال کنند که علی را به مدینه بردند، چرا؟ به خاطر همین خوارج که مبادا نبش قبر کنند. بعد از حدود صد سال از انقراض خوارج، در دوره بنی العباس توسط امام صادق علیه السلام محل قبر امام علی علیه السلام آشکار شد و حضرت صادق علیه السلام به صفوان دستور داد که سایبانی برآن بسازد. (۱۰)
امشب در و دیوار کوفه داد می زد//محراب و منبر از جگر فریاد می زد
امشب علی با فرق تا ابرو شکسته //میکرد یاد همسر پهلو شکسته
امشب حکایت از یزید و ملک ری بود//صحبت ز قرآن خواندن بالای نی بود
امشب سخن از هر دری میگفت مولا//از پاره پاره پیکری میگفت مولا
امشب اجل در کوفه فتح باب میکرد//بر باب شهر علم دقُّ الْباب میکرد
ملاقات علی و فاطمه علیه السلام
علی شیر خدا امشب به جنّت می نهد پارا //پیمبر آورد از بهر استقبال زهرا را
ملاقات علی و فاطمه باشد تماشایی //ز مظلومیکند مظلومه ای امشب پذیرایی
نشان برهم دهند از چشم احمد دور و سر بسته //علی فرق شکسته فاطمه پهلوی بشکسته
***
جهان شیعه را رخت مصیبت در بر است امشب //که زهرا در جنان چشم انتظار شوهر است امشب
علی با فرق تا ابرو شکسته عازم جنّت //به شوق دیدن پهلو شکسته همسر است امشب
اگر در خانه جای همسر غم پرورش خالی است //پرستار پدر زینب، به جای مادر است امشب
زچشم ام کلثومش بُود سیلاب خون جاری //که مهمان عزیزش را شهادت باور است امشب
در و دیوار کوفه می زند فریاد مظلومی //تو گویی فاطمه ما بین دیوار و در است امشب
هنگام برداشتن جنازه
خدایا علی را کجا میبرند//غریبانه او را چرا میبرند
برون شد زخانه، //چو زهرا شبانه، غریبم علی
اجابت شد آخر دعای علی //الهی بمیرم برای علی
جبینش دو تا شد //چه حاجت رواشد، غریبم علی
زکار دو عاشق گره واشده //شب وصل مولا و زهرا شده
دو سَرْو خمیده //شهید و شهیده، غریبم علی
علی هدیه بر عقل کل میبرد//زخون جبین دسته گل میبرد
رخش لاله گون است //کفن غرق خون است، غریبم علی
یتیمی سرسفره بی غذا//به ویرانه گردیده صاحب عزا
رخش لاله گون است //کفن غرق خون است، غریبم علی(۱۱)
****
تمام کوفه را ماتم گرفته //در و دیوار مسجد دم گرفته
علی جانم علی جانم علی جان
بیابان نجف را غم گرفته //در آنجا فاطمه ماتم گرفته
علی جانم علی جانم علی جان
غریبانه غریبانه شبانه ///کجا بردند علی را مخفیانه
علی جانم علی جانم علی جان
همیشه غصه ات در دل نهان بود//به چشمت تیر و حلقت استخوان بود
علی جانم علی جانم علی جان
دوباره داغ زینب گشته تازه //که شب بیرون شد از خانه جنازه
علی جانم علی جانم علی جان
یتیمان را بگو بابا کجا رفت //ابرمرد جهان تنها چرا رفت
علی جانم علی جانم علی جان
بعد از دفن
بعد از دفن امیرالمؤمنین علی علیه السلام، حسنین صدای ناله از خرابه ای شنیدند، دیدند پیرمرد نابینایی است که ناله می زند، فرمودند: چه شده، چرا ناله می زنی؟ گفت: سه شبانه روز است سرپرست من نیامده و برایم غذا نیاورده است. پرسیدند، اسمی و رسمی و نشانی از او داری؟ عرض کرد: اسمش را نمی دانم، ولی نشانی او این است که هرگاه کنار من می نشست، میگفت: فقیری کنار فقیری نشسته و مسکینی کنار مسکینی نشسته، و هر گاه ذکر میگفت، در و دیوار خرابه با او هم صدا میشد. فرمودند: او پدر ما علی بوده است که ما از دفنش بر میگردیم. (۱۲)
سلام ای سیّد اهل مناجات //حریمت خرقه پوشان خرابات
زبان روزه چون افتادی از پای //نماز خون بجا آوردی ای وای
یتیمان تشنه خوابیدند امشب //یتیمان خواب نان دیدند امشب
حسین و مجتبی عباس و زینب //تنت را مثل زهرا نیمه شب
چه غمگین با پدر تودیع کردند//ز کوفه تا نجف تشییع کردند
نشسته گوشه ویرانه محزون //فقیر پیرمردی با دل خون
به سوز سینه چون نی ناله میکرد//چنین میگفت در آن لحظه درد
چه شد انبان بدوش نیمه شبها//علیاً واعلیاً واعلیاً
شام غریبان امیرمؤمنان علیه السلام
شب شام غریبان باشد امشب //عزای شاه مردان باشد امشب
بود جای علی در خانه خالی //بزیر خاک پنهان باشد امشب
حسن از داغ بابایش دل افکار//حسینش دیده گریان باشد امشب
زند بر سینه و سر ام کلثوم //به غم سقای طفلان باشد امشب
کشند از دل فغان ایتام کوفه //کجا یار یتیمان باشد امشب
بباید تسلیت گفتا به مهدی //که از غم زار و نالان باشد امشب
منابع
۱)- نهج البلاغه، صبحی صالح، ص ۹۹.
۲)- انسان کامل، شهید مطهری، انتشارات کتابخانه امیرالمؤمنین علیه السلام، اصفهان، ۱۴۰۰ ق.، ص ۴۷.
۳)- بحارالانوار، ج ۴۱، ص ۲؛ منتهی الآمال، ج ۱، ص ۱۲۷.
۴)- بعد از جنگ احد پیامبراکرم صلی الله علیه وآله خبر شهادت حضرت علی علیه السلام را داد و از آن زمان، حضرت منتظر شهادت بود تا سرانجام به آرزوی دیرین خود رسید.
۵)-منتهی الآمال، شیخ عباس قمی، ص ۱۲۷.
۶)-دیوان حسان (چایچیان)، ص ۶۵.
۷)- شیخ عباس قمی، انوار البهیه، ص ۳۳.
۸)- دیوان حسان، ص ۶۶.
۹)-جوادی آملی، اسرار عبادات، ص ۲۶۵.
۱۰)- سیره ائمه علیهم السلام، مرتضی مطهری، ص ۵۲، با تلخیص.
۱۱)- گلچین احمدی، غلامرضا سازگار، ص ۷۳.
۱۲)- ر. ک: زندگی امیرالمؤمنین، سیدمحمد شیرازی، ص ۳۲.
ماهنامه اطلاع رسانی، پژوهشی، آموزشی مبلغان شماره۸۳
گر نهادی تاج قرآنی به سر
یا نهادی سر به سجده تا سحر
دل شکست و آمدت اشک بصر
زیر لب آهسته نام ما را ببر
التماس دعا