سياه پوشي در فرهنگ شيعه (بخش پایانی)

بخش سوم: ادله استحباب سیاه‌پوشی، نقد تعارض و بیان موارد استثنا

در این بخش مستند فقهاء بر استحباب سیاه‌پوشى در عزادارى و روایاتى را که از پوشش سیاه نهى مى‌کنند مورد بررسى قرار مى‌دهیم.

فصل اول: مستند فقهاء در فتوا بر استحباب سیاه پوشی در عزاداری

همانطور که گفته شد، علماى شیعه، سیاه‌پوشى در عزادارى را از مطلق کراهت سیاه‌پوشى استثنا کرده‌اند؛ دلیل این کار، روایتى است که با سند صحیح از ائمه علیهم السلام به ما رسیده است؛ در این جا ابتدا‌ خود روایت را ذکر کرده و سپس سلسه سند آن را مورد بررسى قرار مى‌دهیم:

الْحَسَنُ بْنُ ظَرِیفٍ بن ناصِح عَنْ أَبِیهِ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ زَیْدٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ قَالَ لَمَّا قُتِلَ الْحُسَیْنُ بْنُ عَلِیٍّ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِ لَبِسَ نِسَاءُ بَنِی هَاشِمٍ السَّوَادَ وَالْمُسُوحَ وَکُنَّ لَا یَشْتَکِینَ مِنْ حَرٍّ وَلَا بَرْدٍ وَکَانَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ یَعْمَلُ لَهُنَّ الطَّعَامَ لِلْمَأْتَمِ.

ابو حفص عمر، فرزند امام سجاد و برادر ناتنى امام باقر مى‌گوید: زمانى که حسین بن على(علیهما السلام) به شهادت رسید، زنان بنى هاشم لباسهاى سیاه و جامه هاى خشن مویین پوشیدند و از گرما و سرما شکایت نمى‌کردند و پدرم، على بن الحسین(علیهما السلام) به علت (اشتغال آنان به) مراسم عزادارى، براى شان غذا آماده مى‌کرد.

أحمد بن محمد بن خالد البرقی، المحاسن ج۲ ص۴۲۰ متوفای۲۷۴ التحقیق: السید جلال الدین الحسینی، ناشر: دار الکتب الإسلامیه– طهران، الطبعه الأولی – ۱۳۳۰ ش
بررسی سند روایت :
۱. الحسن بن ظریف:

نجاشى در باره او مى‌گوید:

الحسن بن ظریف بن ناصح کوفی یکنى أبا محمد ثقه.

حسن بن ظریف از اهل کوفه و کنیه اش ابا محمد و شخص موثق بود:

النجاشی الأسدی الکوفی، ابوالعباس أحمد بن علی بن أحمد بن العباس (متوفای۴۵۰هـ)، فهرست أسماء مصنفی الشیعه المشتهر ب‍ رجال النجاشی، ، ص۶۱، رقم: ۱۴۰، تحقیق: السید موسی الشبیری الزنجانی، ناشر: مؤسسه النشر الاسلا مى‌ـ قم، الطبعه: الخامسه، ۱۴۱۶هـ.
۲. ظریف بن ناصح:

نجاشى در باره او مى‌گوید:

ظریف بن ناصح أصله کوفی، نشأ ببغداد، وکان ثقه فی حدیثه، صدوقا. له کتب.

ظریف بن ناصح از اهل کوفه و در بغداد بزرگ شد و زندگى کرد، ‌ او در روایت موثق و راستگو و داراى کتاب هاى بود.

النجاشی الأسدی الکوفی، ابوالعباس أحمد بن علی بن أحمد بن العباس (متوفای۴۵۰هـ)، فهرست أسماء مصنفی الشیعه المشتهر ب‍ رجال النجاشی، ، ص۲۰۹، رقم: ۵۵۳، تحقیق: السید موسی الشبیری الزنجانی، ناشر: مؤسسه النشر الاسلا مى‌ـ قم، الطبعه: الخامسه، ۱۴۱۶هـ.
۳. حسین بن زید:

نجاشى ایشان را از اصحاب امام صادق و امام کاظم علیهما السلام ذکر مى‌کند:

الحسین بن زید بن علی بن الحسین علیهما السلام أبو عبد الله یلقب ذا الدمعه. کان أبو عبد الله علیه السلام تبناه ورباه وزوجه ببنت (بنت) الأرقط، روى عن أبی عبد الله وأبی الحسن علیهما السلام.

حسین پسر زید پسر على بن الحسین کنیه اش ابوعبدالله و لقبش ذالدمعه است. امام صادق(علیه السلام) او را به فرزندى گرفت و تربیت کرد و دختر ارقط را به همسریش در آورد. وى از امام صادق و امام کاظم(علیهما السلام) نقل روایت مى‌کند.

النجاشی الأسدی الکوفی، ابوالعباس أحمد بن علی بن أحمد بن العباس (متوفای۴۵۰هـ)، فهرست أسماء مصنفی الشیعه المشتهر ب‍رجال النجاشی، ، ص۵۲ رقم :‌۱۱۵ تحقیق: السید موسی الشبیری الزنجانی، ناشر: مؤسسه النشر الاسلا مى‌ـ قم، الطبعه: الخامسه، ۱۴۱۶هـ.

مرحوم مامقانى در تنقیح المقال او را از اعلى الحسان دانسته است:

فهو من اعلی الحسان.

مامقانی، ‌ عبدالله، ‌ تنقیح المقال فی علم الرجال، ‌ ج۱ص ۳۲۹رقم ۹۰۲۵ ‌ناشر:‌ المکتبه‌المرتضویه‌، ‌ نجف اشرف ۱۳۵۰ هـ

برخى از علماى شیعه و از جمله مرحوم سید بحر العلوم رضوان الله تعالى علیه اعتقاد دارند که بناى مرحوم شیخ طوسى در فهرست و مرحوم نجاشى در رجالش این بوده که راویانى را نقل کنند که امامى ‌باشند و اگر غیر شیعه هستند، حتماً ذکر مى‌کنند؛ پس هر راوى را که این دو بزرگوار به صورت مطلق آورده است، دلالت مى‌کند که صحیح المذهب و همچنین ممدوح به مدح عام هستند.

ایشان در فائده دهم از فوائد الرجالیه مى‌فرمایند :

فائده: الظاهر أن جمیع من ذکر الشیخ فی (الفهرست) من الشیعه الإمامیه إلا من نص فیه على خلاف ذلک من الرجال: الزیدیه، والفطحیه، والواقفیه وغیرهم، کما یدل علیه وضع هذا الکتاب، فإنه فی فهرست کتب الأصحاب ومصنفاتهم، دون غیرهم من الفرق .

وکذا (کتاب النجاشی). فکل من ذکر له ترجمه فی الکتابین، فهو صحیح المذهب ممدوح بمدح عام یقتضیه الوضع لذکر المصنفین العلماء والاعتناء بشأنهم وشان کتبهم، وذکر الطریق إلیهم، وذکر من روى عنهم ومن رووا عنه .

بحر العلوم الطباطبائی، السید محمد المهدى (متوفای۱۲۱۲هـ)، الفوائد الرجالیه، ج ۴، ص۱۱۱ـ ۱۱۶، تحقیق: محمد صادق بحر العلوم / حسین بحر العلوم، ناشر : مکتبه الصادق ـ تهران، ۱۳۶۳ش.

بنابر این دیدگاه، ‌ حسن بن زید مورد اعتماد است.
۴. عمربن علی بن الحسن:

شیخ طوسى کنیه او را ابو حفص اشرف برادر ناتنى امام باقر علیه السلام و تابعى ذکر مى‌کند:

عمر بن علی بن الحسین بن علی بن أبی طالب علیه السلام، أبو حفص الأشرف، أخوه علیه السلام .

الطوسی ابوجعفر، محمد بن الحسن بن علی بن الحسن (متوفای ۴۶۰ ) رجال الطوسی، ‌، ص۱۳۹رقم ۱۴۶۷، ‌ تحقیق : جواد القیو مى‌الإصفهانی، ناشر: مؤسسه النشر الإسلا مى‌التابعه لجماعه المدرسین بقم، الطبعه‌الأولى ۱۴۱۵

شیخ طوسى او را درجاى دیگر او را از اهل مدینه و از تابعان اصحاب دانسته است:

عمر بن علی بن الحسین بن علی بن أبی طالب علیهم السلام، مدنی تابعی، روى عن أبی امامه بن سهل بن حنیف، مات وله خمس وستون سنه، وقیل: ابن سبعین سنه.

الطوسی الشیخ ابوجعفر، محمد بن الحسن بن علی بن الحسن (متوفای ۴۶۰ ) رجال الطوسی، ‌ ص۲۵۲ رقم ۴۴۹، ‌ تحقیق : جواد القیو مى‌الإصفهانی، ناشر: مؤسسه النشر الإسلا مى‌التابعه لجماعه المدرسین بقم، الطبعه‌الأولى ۱۴۱۵

شیخ مفید در باره او مى‌گوید:

وکان عمر بن علی بن الحسین فاضلا جلیلا، وولی صدقات النبی صلى الله علیه وآله وصدقات أمیر المؤمنین علیه السلام وکان ورعا سخیا. وقد روى داود بن القاسم قال: حدثنا الحسین بن زید قال: رأیت ‌عمر بن علی بن الحسین یشرط على من ابتاع صدقات علی علیه السلام أن یثلم فی الحائط کذا وکذا ثلمه، ولا یمنع من دخله یأکل منه .

عمر بن على فاضل گرانقدر بود و تولیت صدقات پیامبر(صلى الله علیه وآله) و امیرالمؤمنین(علیه السلام) را به عهده داشت و شخصیتى پرهیزگار و سخاوتمند بود. داود بن قاسم مى‌گوید: حسین بن زید براى ما نقل کرد که: دیدم عمویم، عمر بن على بن الحسین، با کسانى که صدقات على(علیه السلام) را از او مى خرند شرط کرد که در دیوار [باغ] شکافى اینگونه ایجاد کنند و مانع کسى که [از آن شکاف] وارد [باغ] مى شود تا از میوه‌هاى آن میل کند، نشوند.

الشیخ المفید، محمد بن محمد بن النعمان ابن المعلم أبی عبد الله العکبری، البغدادی (متوفای۴۱۳ هـ) الإرشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، ج۲، ص۱۷۱ تحقیق: مؤسسه آل البیت علیهم السلام لتحقیق التراث، ناشر: دار المفید للطباعه والنشر والتوزیع،بیروت، لبنان، الطبعه: الثانیه، ۱۴۱۴هـ – ۱۹۹۳م.

با توجه به صراحت گفته هاى رجالیون، ‌ راویان سند روایت هیچ گونه مشکلى ندارند و از نظر دلالت هم دلالت این روایت کاملاً‌ بر رحجان پوشیدن لباس سیاه روشن است؛ ‌ زیرا از شخصیتهایى هم چون خواهر، همسر و دختران سیدالشهداء(علیه السلام) و نیز ام البنین، همسر وفادار مولاى متقیان (علیه السلام)، بعید است کارى سرزند که بر خلاف موازین شرع باشد. البته بعضى از بزرگان در کیفیت دلالت روایت بر استحباب استدلال کرده‌اند که در بخش قبل، بیان شده است.

فصل دوم : نقد تعارض در روایات

در بخش هاى قبلى بیان شده که تعدادى از روایت در منابع شیعه وجود دارد که بر نهى از سیاه‌پوشى دلالت دارد. از طرفى نیز دسته از روایات حاکى از این است که خود ائمه علیهم السلام در بعضى موارد عملاً‌ لباس مشکى پوشیده‌اند. در این قسمت هر دو دسته را بررسى نموده و سپس در حل تعارض آنها سخن خواهیم گفت.
الف: روایات نفی سیاه پوشی:

در کتاب علل الشرایع جلد دوم مرحوم شیخ صدوق رحمه‌الله علیه روایاتى را در باره عدم جواز نماز در لباس سیاه آورده است که دست آویز شبهه افکنان شده است. تعداد سه روایت، از پوشش سیاه نهى مى‌کند:

۱. أَبِی رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى الْعَطَّارُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سُلَیْمَانَ عَنْ رَجُلٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ قُلْتُ لَهُ أُصَلِّی فِی قَلَنْسُوَهِ السَّوْدَاءِ قَالَ لَا تُصَلِّ فِیهَا فَإِنَّهَا لِبَاسُ أَهْلِ النَّارِ.

مردى، از حضرت امام صادق علیه السلام پرسید: آیا در عرقچین سیاه نماز بخوانم؟ فرمود: در آن نماز نخوان زیرا لباس سیاه، لباس اهل آتش است.

الصدوق، ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین (متوفای۳۸۱هـ)، علل الشرائع ج‏۲، ص ۳۴۸، ناشر: داوری ـ قم، ‌ الطبعه: الأولی.

این روایت مرسل است؛ زیرا تعبیر«‌عن رجل» دارد.

۲. وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى الْیَقْطِینِیِّ عَنِ الْقَاسِمِ‏ بْنِ یَحْیَى عَنْ جَدِّهِ الْحَسَنِ بْنِ رَاشِدٍ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ حَدَّثَنِی أَبِی عَنْ جَدِّی عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام قَالَ فِیمَا عَلَّمَ أَصْحَابَهُ لَا تَلْبَسُوا السَّوَادَ فَإِنَّهُ لِبَاسُ فِرْعَوْنَ.‏

به روایت ابو بصیر، حضرت امام صادق علیه السلام فرمودند: پدرم از جدّم، از پدرش، از حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام نقل کرده که آن حضرت از جمله چیزهایى که به اصحابش تعلیم نمود این است که فرمود: لباس سیاه نپوشید زیرا آن لباس فرعون مى‏باشد.

الصدوق، ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین (متوفای۳۸۱هـ)، علل الشرائع ج‏۲، ص ۳۴۸، ناشر: داوری ـ‌ قم، ‌ الطبعه: الأولى.

۳ . حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ مَعْرُوفٍ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ یَزِیدَ النَّوْفَلِیِّ عَنِ السَّکُونِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: أَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ إِلَى نَبِیٍّ مِنْ أَنْبِیَائِهِ قُلْ لِلْمُؤْمِنِینَ لَا تَلْبَسُوا لِبَاسَ أَعْدَائِی وَلَا تَطْعَمُوا طَعَامَ أَعْدَائِی وَلَا تَسْلُکُوا مَسَالِکَ أَعْدَائِی فَتَکُونُوا أَعْدَائِی کَمَا هُمْ أَعْدَائِی.

محمّد بن الحسن از محمّد بن الحسن الصفّار، از عبّاس بن معروف، از حسین بن یزید نوفلى، از سکونى از حضرت ابى عبد اللَّه علیه السّلام نقل کرده که آن حضرت فرمودند:

خداوند عزّ و جل به پیامبرى از پیامبرانش وحى فرمود که به مؤمنین بگو: لباس دشمنان من را نپوشید و طعام دشمنانم را تناول نکنید و راه دشمنان مرا طى نکنید پس شما نیز دشمن من خواهید شد همان طورى که آنها دشمن من هستند.

الصدوق، ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین (متوفای۳۸۱هـ)، علل الشرائع ج‏۲، ص۳۴۸، ناشر: داوری ـ قم، ‌ الطبعه: الأولى.

طبق نقل بالا روایت موثق و مسند است اما طبق نقل عیون ضعیف است که آن را شیخ صدوق با اضافاتى در اول، با سند دیگر اینگونه نقل کرده است:

حدثنا تَمِیمِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ تَمِیمٍ الْقُرَشِیِّ عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عَلِیٍّ الْأَنْصَارِیِّ عَنْ عَبْدِ السَّلَامِ بْنِ صَالِحٍ الْهَرَوِیِّ قال سمعت أبا الحسن علی بن موسى الرضا علیه السلام یقول أول من اتخذ له الفقاع فی الإسلام بالشام یزید بن معاویه لعنه الله …. و لقد حدثنی أبی عن أبیه عن آبائه عن علی بن أبی طالب علیه السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وآله لَا تَلْبَسُوا لِبَاسَ أَعْدَائِی وَلَا تَطْعَمُوا طَعَامَ أَعْدَائِی وَلَا تَسْلُکُوا مَسَالِکَ أَعْدَائِی فَتَکُونُوا أَعْدَائِی کَمَا هُمْ أَعْدَائِی.

شیخ صدوق، عیون أخبار الرضا (ع)، ج ۲، ص۲۳، ناشر: انتشارات جهان، ۱۳۷۸هـ
ب: ‌روایات اثبات سیاه پوشی

در علل الشرایع بخشى از روایات سیاه‌پوشى را توسط امام صادق علیه السلام اثبات مى‌نماید:

۱. وَبِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ الْحُسَیْنِ اللُّؤْلُؤِیِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ حُذَیْفَهَ بْنِ مَنْصُورٍ قَالَ کُنْتُ عِنْدَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ بِالْحِیرَهِ فَأَتَاهُ رَسُولُ أَبِی الْعَبَّاسِ الْخَلِیفَهِ یَدْعُوهُ فَدَعَا بِمِمْطَرَهٍ لَهُ أَحَدُ وَجْهَیْهِ أَسْوَدُ وَالْآخَرُ أَبْیَضُ فَلَبِسَهُ ثُمَّ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام: أَمَا إِنِّی أَلْبَسُهُ وَأَنَا أَعْلَمُ أَنَّهُ مِنْ لِبَاسِ أَهْلِ النَّارِ.

حذیفه بن منصور مى‏گوید: در حیره محضر حضرت ابى عبد اللَّه علیه السّلام بودم که رسول و فرستاده ابى العبّاس خلیفه نزد آن حضرت آمد و حضرتش را دعوت نمود، امام علیه السّلام بالاپوش بارانى را که یک طرفش سیاه و طرف دیگرش سفید بود طلبیده و پوشیدند سپس فرمودند: توجّه داشته باشید من این را مى‏پوشم و مى‏دانم که لباس اهل آتش است.

الصدوق، ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین (متوفای۳۸۱هـ)، علل الشرائع ج‏۲، ص۳۴۸، ناشر: داوری ـ قم، ‌ الطبعه: الأولی.

مرحوم کلینى این روایت با این سند نقل کرده است:

۲. أَبُو عَلِیٍّ الْأَشْعَرِیُّ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ حُذَیْفَهَ بْنِ مَنْصُورٍ قَالَ کُنْتُ عِنْدَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام بِالْحِیرَهِ فَأَتَاهُ رَسُولُ أَبِی جَعْفَرٍ الْخَلِیفَهِ یَدْعُوهُ فَدَعَا بِمِمْطَرٍ أَحَدُ وَجْهَیْهِ أَسْوَدُ وَ الْآخَرُ أَبْیَضُ فَلَبِسَهُ ثُمَّ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام أَمَا إِنِّی أَلْبَسُهُ وَأَنَا أَعْلَمُ أَنَّهُ لِبَاسُ أَهْلِ النَّار.ِ

الکلینی الرازی، أبی جعفر محمد بن یعقوب بن إسحاق (متوفای۳۲۸ هـ)، الکافی، ج ۶ ص۴۴۹ ناشر: اسلامیه‏، تهران‏، الطبعه الثانیه، ۱۳۶۲ هـ.ش.

۳. حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ قَالَ حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى الْعَطَّارُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ عَلِیِّ بْنِ إِبْرَاهِیمَ الْجَعْفَرِیِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفَضْلِ عَنْ دَاوُدَ الرَّقِّیِّ قَالَ کَانَتِ الشِّیعَهُ تَسْأَلُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام عَنْ لُبْسِ السَّوَادِ قَالَ فَوَجَدْنَاهُ قَاعِداً عَلَیْهِ جُبَّهٌ سَوْدَاءُ وَقَلَنْسُوَهٌ سَوْدَاءُ وَخُفٌّ أَسْوَدُ مُبَطَّنٌ بِسَوَادٍ قَالَ ثُمَّ فَتَقَ نَاحِیَهً مِنْهُ وَقَالَ أَمَا إِنَّ قُطْنَهُ أَسْوَدُ وَأُخْرِجَ مِنْهُ قُطْنٌ أَسْوَدُ ثُمَّ قَالَ بَیِّضْ قَلْبَکَ وَالْبَسْ مَا شِئْتَ.‏

محمّد بن الحسن از محمّد بن یحیى عطّار، از محمّد بن احمد، از على بن ابراهیم جعفرى، از محمّد بن فضل، از داود رقّى وى مى‏گوید: شیعه از حضرت ابى عبد اللَّه علیه السّلام راجع به پوشیدن لباس سیاه سؤال مى‏کردند و دیدیم آن جناب را که نشسته بودند در حالى که جبّه‏اى سیاه به تن و عرق چینى سیاه به سر و موزه‏اى سیاه که در داخلش پنبه سیاه بود به پا داشتند، راوى مى‏گوید: سپس حضرت قسمتى از موزه را شکافت و فرمود پنبه‏اى که داخل آن است سیاه مى‏باشد و از آن قسمت شکافته شده مقدارى پنبه سیاه بیرون آورد و پس از آن فرمود: دل و قلب خود را [با قبول ولایت ما] سفید نما و هر چه خواستى بپوش..
تعارض دو دسته از روایات

در دسته اول، روایت نخست از نماز خواندن با عرقچین سیاه نهى مى‌کند و در روایات دوم و سوم، سخن در نهى پوشیدن لباس سیاه و لباس اعداء ائمه است.

اما دسته دوم مى‌گوید: امام صادق علیه السلام در یک مورد بالاپوش بارانى سیاه پوشید و در نزد خلیفه وقت عباسى رفت. در مورد دیگر از عرقچین، جبه و کفش سیاه استفاده کرد.

بنا براین از یکطرف نهى از پوشش سیاه و از طرف دیگر عمل امام در سیاه پوشى کاملاً‌ مشهود است. سؤال این است که این تعارض را چگونه باید حل کرد؟

پاسخ تعارض

پاسخ اول: عدم وجود شرایط تعارض در میان روایات

روایات نهى از پوشش سیاه معتبر نیست؛ زیرا از نظر سندی، ‌ روایت اول مرسل است؛ ‌چون تعبیر (‌عن رجل) دارد و روایت سوم نیز بر طبق یک نقل شیخ صدوق در عیون الاخبار ضعیف است؛ زیرا عبدالله و پدرش از نظر رجالى مجهول است. فقط روایت دوم مى‌ماند که از سند تضعیف نشده است. روى این جهت فقهاء این روایات نهى از سیاه‌پوشى را حمل بر کراهت کرده‌اند و آنهم فقط در نماز مکروه است.

دسته دوم از روایات که دال بر اثبات سیاه‌پوشى توسط امام صادق علیه السلام است روایت اولش طبق نقل مرحوم کلینى مرفوع اما طبق نقل شیخ صدوق معتبراست.

حال با توجه به مطالب فوق، هردو دسته روایت تعارض ندارند؛ ‌زیرا دسته اول موضوع شان کراهت پوشش سیاه فقط در نماز است و طبق روایات دسته دوم، امام صادق علیه السلام در حال نماز آن ها را نپوشید. تعارض در صورتى است که در یک مورد نفى و اثبات وارد شود و در اینجا موارد هردو دسته از روایات کاملاً‌ جدا است.

پاسخ دوم: تقیه در پوشش سیاه

مقصود ائمه علیهم السلام در دسته اول، نهى از تشبه به اعداء الله است؛ که مصداق آن در طول تاریخ عده‌اى خاصى است. در یک مقطع تاریخ، مصداق اعداء الله فرعون و در مقطع دیگر حاکمان عباسى است که هریکى از آنها شعارشان پوشش سیاه بود. لذا ائمه علیهم السلام پیروانش را از تشبه به آنان برحذر مى‌دارد؛ اما در حال حاضر پوشیدن لباس سیاه مصداق هیچ یک از آن‌ها نیست؛ بلکه در تمام دنیا رنگ سیاه نماد حزن، اندوه و عزادارى است؛ پس تشبه به اعداء الله در این زمان مصداق ندارد.

اما طبق دسته دوم روایات، عمل امام (ع) در پوشش سیاه بر حسب «تقیه» است و تقیه یکى از وظایف وجوبى است که در فقه اسلا مى‌جایگاه ویژه دارد و مورد قبول شیعه و اهل سنت است.

مرحوم شیخ صدوق ذیل حدیث پنجم در این باره مى‏گوید:

فعل ذلک کله تقیه والدلیل على ذلک قوله فی الحدیث الذی قبل هذا أما إنی ألبسه و أنا أعلم أنه من لباس أهل النار و أی غرض کان له علیه السلام فی أن صبغ القطن بالسواد إلا لأنه کان متهما عند الأعداء أنه لا یرى لبس السواد فأحب أن یتقی بأجهد ما یمکنه لتزول التهمه عن قلوبهم فیأمن شرهم‏.

امام لباس‏ سیاه را از روى تقیّه پوشید، دلیل برآن، ‌ فرموده امام علیه السلام در حدیث قبلى است که فرمودند:

توجه داشته باش من لباس سیاه مى‏پوشم و مى‏دانم که آن لباس اهل آتش است.

و هیچ غرض و مقصودى نمى‏توان براى این تصوّر کرد که آن حضرت پنبه داخل را نیز سیاه قرار داده بودند مگر آنکه حضرتش نزد دشمنان متّهم بودند که لباس سیاه نمى‏پوشند از این رو آن جناب خواستند شدیدا تا آنجایى که امکان داشت رعایت تقیّه را نموده تا بدین وسیله از دل‏هاى دشمنان تهمت را زایل کرده پس از شرّ آنها در امان باشند.

الصدوق، ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین (متوفای۳۸۱هـ)، علل الشرائع، ج‏۲، ص۳۴۸، ناشر: داوری ـ‌ قم، ‌ الطبعه: الأولی.
لباس سیاه، نماد عباسیان

سیاهپوشى عباسیان دو مرحله داشته است:

۱. مرحله پیش از رسیدن به قدرت:

در این مرحله ظاهراً‌ سیاه‌پوشى آل عباس و پیروان آنان، عمدتاً جنبه اعتراض به ظلم‌هاى بنى امیه و اظهار اندوه بر مصائب اهل البیت (علیهم السلام) به ویژه حضرت سیدالشهداء علیه السلام را داشت؛ به همین جهت شعار شان در قیام، خونخواهى از شهداى اهل بیت علیهم السلام بود.

۲.
مرحله پس از دستیابى به قدرت:

در این مرحله با پیروزى آل عباس و حصول انتقام از خاندان اموى، دیگر وجهى براى ادامه سیاهپوشى (جز در ایام وفات و شهادت) باقى نمانده بود و بایستى سران دولت عباسى به سیاه‌پوشى خویش پایان مى‌دادند؛ اما چنین نشد و سیاه‌پوشى [به شکل و شیوه اى خاص، متمایز از سیاه‌پوشى معمول شیعیان] در قالب کلاه‌هاى مخروطى دراز و سیاهرنگ (قلنسوه سوداء) و جُبّه هاى جلوباز منقوش به برخى آیات قرآن (سواد) شعار معمول عباسیان گردید و به نشانه بستگى و اطاعت مردم از رژیم جدید، الزامى شد.

سیوطى در این زمینه مى‌نویسد:

وفی سنه ثلاث وخمسین ألزم المنصور رعیته بلبس القلانس الطوال فکانوا یعلمونها بالقصب والورق ویلبسونها السواد.

در سال ۵۳ هجرى منصور عباسى پیروانش را به پوشیدن کلاه سیاه دراز ملزم کرد، آنان این کار را در ده ها اعمال مى‌کردند و براى همه جا نوشتند و این رنگ را مى‌پوشیدند.

السیوطی، عبد الرحمن بن أبی بکر(متوفای۹۱۱ ) تاریخ الخلفاء، ج ۱، ص۲۶۲: تحقیق : محمد محی الدین عبد الحمید، دار النشر: مطبعه السعاده – مصر – ۱۳۷۱هـ – ۱۹۵۲م، الطبعه : الأولی.

طبرى مورخ معروف اهل سنت ایام منصور دوانقى را این گونه گزارش مى‌کند:

أبو الحسن الحذاء قال: أخذ أبو جعفر الناس بالسواد فکنت أراهم یصبغون ثیابهم بالمداد.

علی بن الجعد قال: رأیت أهل الکوفه أیامئذ أخذوا بلبس الثیاب السود حتى البقالین إن أحدهم لیصبغ الثوب بالأنفاس ثم یلبسه.

ابوالحسن حذّاء مى‌گوید: منصور دوانقى مردم را وادار به پوشیدن سیاه مى‌کرد و من مى‌دیدم که آنها جامه هاى خود را با جوهر سیاه رنگ مى‌کردند.

على بن جعد مى‌گوید: اهل کوفه را در روزهایى که مجبور به پوشیدن لباس سیاه بودند مشاهد کردم. حتى بقالها، جامه خویش را با جوهر مشگى رنگ کرده و سپس بر تن مى‌کردند

الطبری، أبی جعفر محمد بن جریر، ( متوفای:۳۱۰ ) تاریخ الطبری، ج ۴، ص۴۶۶، ناشر: دار الکتب العلمیه – بیروت.

با صراحت تاریخ، در حقیقت، بعد از به قدرت رسیدن عباسیان، موضوع سیاه‌پوشى به عنوان عزاى اهل بیت (علیهم السلام) بکلّى منتفى شده و انگیزه‌هاى دیگرى چون اظهار قدرت و ارعاب مخالفین [به ویژه خاندان پیامبر صلى الله علیه وآله] جایگزین شده بود.

به خاطر همین اندیشه‌هاى پست بود که آنان پس از استحکام پایه هاى قدرت خویش از هیچ کوششى براى حبس و تبعید و قتل و غارت فرزندان پیامبر (صلى الله علیه وآله) خوددارى نکردند و در این راه، حتى گوى سبقت را از بنى‌امیه نیز ربودند! اعتراف «مأمون» شاهد زنده بر این مطلب است، آنجا که در نامه مشهورش به بنى عباس مى‌نویسد:

ثم نحن وهم ید واحده [کما زعمتم] حتى قضى الله تعالى بالأمر إلینا، فأخفناهم. وضیقنا علیهم، وقتلناهم أکثر من قتل بنی أمیه إیاهم . ویحکم، إن بنی أمیه إنما قتلوا من سل منهم سیفا، وإنا معشر بنی العباس قتلناهم جملا، فلتسألن أعظم الهاشمیه بأی ذنب قتلت، ولتسألن نفوس ألقیت فی دجله والفرات، ونفوس دفنت بغداد والکوفه أحیاء.

ما و آل على، همان گونه که مى‌دانید، با هم یَد واحده بودیم تا آنکه دست تقدیر کار حکومت را به ما واگذاشت. پس ما آنان را ترساندیم و بر آنها سخت گرفتیم و آنان را بیشتر از بنى امیه کشتیم. واى بر شما! بنى امیّه تنها کسى را مى کشتند که به روى آنان شمشیر مى‌کشید; امّا ما ـ جماعت بنى عباس ـ آنها را گروه گروه کشتیم.

همانا، در باب استخوانهاى بنى هاشم ـ در روز بازپسین ـ از شما سؤال خواهد شد که [صاحبان آن ] به چه جرمى کشته شدند؟! و نیز در باب نفوسى که [توسط شما] به رود دجله و فرات ریخته شدند و جماعتى که در بغداد و کوفه زنده به گور شدند، مورد سؤال قرار خواهید گرفت.

العاملى، جعفر مرتضى، حیاه الأمام الرضا (علیه السلام)، ، ص۴۵۶،‌ ناشر: دارالتبلیغ اسلامى ـ قم ۱۳۹۸هـ.

و زمانى که عبدالصمد بن على، عموى منصور، وى را به خاطر شتاب در مجازات مخالفان و اینکه گویا نامى از عفو نشنیده سرزنش کرد، منصور به وى گفت:

إن بنی مروان لم تبل رممهم، وآل أبی طالب لم تغمد سیوفهم – ونحن بین قوم رأونا بالأمس سوقه، والیوم خلفاء، فلیس تتمهد هیبتنا إلا بنسیان العفو، واستعمال العقوبه.

هنوز استخوانهاى بنى مروان نپوسیده و شمشیرهاى خاندان ابوطالب در نیام نرفته است. ما بین مردمى زندگى مى‌کنیم که دیروز، ما را مردمى عادى و بى نام و نشان دیده و امروز خلیفه مى بینند. پس هیبت ما جز با از یاد بردن عفو و گذشت، و به کار بستن مجازات فراهم نمى شود.

الذهبی، شمس الدین محمد بن أحمد بن عثمان، ، (متوفای ۷۴۸هـ )‌ تاریخ الإسلام ووفیات المشاهیر والأعلام، ج۹، ص۴۷۰ تحقیق: عمر عبد السلام تدمرى، دار النشر: دار الکتاب العربی، لبنان/ بیروت، ۱۴۰۷هـ – ۱۹۸۷م، الطبعه الأولى

السیوطی، عبد الرحمن بن أبی بکر، ( متوفای: ۹۱۱ )‌ تاریخ الخلفاء، ج۱، ص۲۶۷ تحقیق: محمد محی الدین عبد الحمید، دار النشر: مطبعه السعاده، مصر، ۱۳۷هـ – ۱۹۵۲م، الطبعه الأولى.

همین منصور به امام صادق (علیه السلام) گفت:

لأقتلنک، ولأقتلن أهلک، حتى لا أبقی على الأرض منکم قامه سوط.

قطعاً تو را مى کشم و حتماً خانواده ات را به قتل مى رسانم. حتى کسى از شما را که قامتش به‌اندازه طول تازیانه اى باشد بر روى زمین باقى نمى گذارم

ابن شهر آشوب، (متوفای ۵۸۸هـ ) مناقب آل أبی طالب ج ۳، ص۳۵۷ تحقیق: لجنه من أساتذه النجف الأشرف، ناشر: مطبعه الحیدریه- النجف الأشرف، ۱۳۷۶ – ۱۹۵۶م

با توجه به این تکه هاى تاریخی، روشن مى‌شود که عباسیان بعد از رسیدن به قدرت، نیت پلید درونى (دشمنى با اهل بیت)‌ خویش را با کشتن پیشوایان دین و فرزندان پیامبر صلى الله علیه وآله که برگزیدگان الهى و هادیان بشر بودند، ظهور و بروز دادند و با این کار دشمنى خود را با خداوند نیز اثبات کردند؛ ‌ زیرا دشمنى با آنها در حقیقت دشمنى با خداوند است و هر کسى آنها را به شهادت رساند دشمن خدا است. به همین جهت ‌در روایت امام صادق علیه السلام از تشبه به اعداء الله در پوشش، ‌ نوع غذا و روش و منش نهى شده است :

عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: أَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَى نَبِیٍّ مِنْ أَنْبِیَائِهِ قُلْ لِلْمُؤْمِنِینَ لَا تَلْبَسُوا لِبَاسَ أَعْدَائِی وَلَا تَطْعَمُوا طَعَامَ أَعْدَائِی وَلَا تَسْلُکُوا مَسَالِکَ أَعْدَائِی فَتَکُونُوا أَعْدَائِی کَمَا هُمْ أَعْدَائِی.

الصدوق، ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین (متوفای۳۸۱هـ)، علل الشرائع ج‏۲، ص ۳۴۸، ناشر: داوری ـ قم، ‌ الطبعه: الأولی.

مرحوم شیخ صدوق در توضیح این روایت مى‌فرماید:

لباس الأعداء هو السواد، ومطاعم الأعداء هو النبیذ والمسکر والفقاع والطین والجری من السمک والمارماهی والزمیر و الطافی وکل ما لم یکن له فلوس من السمک و لحم الضب والأرنب و الثعلب وما لم یدف من الطیر وما استوى طرفاه من البیض والدبى من الجراد وهو الذی لا یستقل بالطیران و الطحال ومسالک الأعداء مواضع التهمه ومجالس شرب الخمر والمجالس التی فیها الملاهی ومجالس الذین لا یقضون بالحق والمجالس التی تعاب فیها الأئمه والمؤمنون ومجالس أهل المعاصی والظلم والفساد .

لباس دشمنان، ‌ همان پوشش سیاه و غذاى آنان آب انگور مسکر(شراب) و آب جو و خاک و انواع ماهى مانند جری، (نوعى از ماهى ولى از جنس انسانهاى مسخ شده امت هاى پیشین است) مارماهی، زمیر (گونه‏اى از ماهى است که بر پشت خار درشتى دارد و اغلب در آبهاى رودخانه وجود دارد.) و طافى (ماهى مرده‌اى که بالاى آب مى‌آید) و کل انواع ماهى که فلس(پولک) ندارد و گوشت سوسمار، ‌روباه و شغال و گوشت پرنده‌اى که در حال طیران بالهایش را به هم ن مى‌زند ( مانند کرکس و باز) و تخمى‌که دو طرف آن مساوى است (‌یعنى سر و ته آن معلوم نباشد) و ریز ترین ملخ قبل از این که طیران کند و طحال (‌گوشت سیاه عریضى در شکم انسان و چسپیده به پهلو) است.

مراد از مسالک و روش اعداء، حضور در مواضع تهمت و مجالس نوشیدنى هاى حرام مانند شراب است و مجالس لهو و مجالسى که به حق در آن حکم نمى‌شود و مجالس توهین به ائمه علیهم السلام و مؤمنان و مجالس اهل عصیان و ظلم و فساد است.

شیخ صدوق، عیون أخبار الرضا (ع)، ج ۲، ص۲۴، ناشر: انتشارات جهان، ۱۳۷۸ هجرى قمرى.

و در دسته دوم از روایات که امام صادق علیه السلام در برخى موارد لباس سیاه پوشید از باب تقیه و خوف کشتن خود به دست این اعداء الله بوده است و یکى از موارد کار برد تقیه، ‌ تقیه از سلطان جابر و ستمگر است حالا فرق نمى‌کند این حاکم، حاکم اسلامى‌باشد یا کافر.

با توجه به این مطلب، ‌ امام صادق علیه السلام در زمان خلفاى عباسى مى‌زیسته است و آنها در ظاهر سنگ اسلام و مسلمانى را به سینه مى‌کوبیدند، اما در عمل با فرزندان رسول خدا صلى الله علیه وآله که خود آورنده آیین اسلام و مروج آن در میان بشر بود؛ آن چنان رفتار کردند که بازگویى و باز خوانى آن، شرم آور است. و کار را به جایى رساندند که امامان اهل بیت علیهم السلام نتوانستند از خانه خود بیرون آیند و با دوستان و پیروان شان معاشرت داشته باشند و نتوانند آزادانه به عقاید خود عمل نمایند به این جهت براى حفظ جان خود و شیعیانش مجبور به تقیه شدند.

در این شرایط است که مى‌بینیم ائمه و از جمله امام صادق علیه السلام از این حکم ثانوى استفاده مى‌کند. بنابر این، از نظر اسلام در صورت ترس ضرر بر نفس خود و دیگران تقیه جایز و واجب است.

نکته مهم در بحث تقیه و کلاً‌ در احکامى‌ که عناوین ثانویه به خود مى‌گیرد این است که اگر در موردى حکمى‌ با عنوان ثانوى آمد، موضوع حکم اول برداشته مى‌شود و حکم ثانویه مستقلاً‌ اعمال مى‌شود.

در مورد بحث ما طبق روایات، حکم اولى پوشش سیاه، کراهت است اما در صورتى که موضوع تقیه قرار بگیرد حکم کراهت به کلى برداشته مى‌شود و تقیه با حکم وجوبى‌اش جاى آن را مى‌گیرد. پس عمل امام علیه السلام تعارض با روایات ندارد.

فصل سوم : موارد استثنا از لباس سیاه (غیر از عزاداری)

در بسیارى از موارد، در کتب شیعه و سنى، مواردى نقل شده است که پیامبر (ص) و ائمه (علیهم السلام) عمامه سیاه پوشیده و یا مواردى را (در غیر از عزاداری) از پوشش سیاه استثنا کرده‌اند که به ذکر آنها مى‌پردازیم :
عمامه سیاه رسول خدا(ص)

۱. حدثنا علی أخبرنی حماد بن سلمه عن أبی الزبیر عن جابر أن رسول الله صلى الله علیه وسلم دخل یوم الفتح مَکَّهَ وَعَلَیْهِ عِمَامَهٌ سَوْدَاءُ.

جابر مى‌گوید: رسول خدا صلى الله علیه وآله در روز فتح مکه در حالى که عمامه سیاه برسرداشت وارد مکه شد.

الجوهری البغدادی، علی بن الجعد بن عبید أبو الحسن الوفاه: ۲۳۰، مسند ابن الجعد ج ۱، ص۴۷۸، تحقیق : عامر أحمد حیدر، دار النشر : مؤسسه نادر – بیروت، الطبعه: الأولى- ۱۴۱۰ – ۱۹۹۰.

الشیبانی، أحمد بن حنبل أبو عبدالله الوفاه: ۲۴۱، مسند الامام أحمد بن حنبل ج ۳،، ص۳۶۳، دار النشر : مؤسسه قرطبه – مصر.

النیسابوری، مسلم بن الحجاج أبو الحسین القشیری الوفاه: ۲۶۱، صحیح مسلم ج ۲، ص۹۹۰، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی، الناشر: دار إحیاء التراث العربی – بیروت

الترمذی السلمی، محمد بن عیسى أبو عیسى الوفاه: ۲۷۹، سنن الترمذی ج ۴،، ص۱۹۶، تحقیق : أحمد محمد شاکر وآخرون، دار النشر: دار إحیاء التراث العربی- بیروت،

العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر ابوالفضل (متوفای۸۵۲ هـ)، فتح الباری شرح صحیح البخاری، ج ۴، ص۶۱، تحقیق: محب الدین الخطیب، ناشر: دار المعرفه – بیروت.
عمامه سیاه امیرمومنان علی (ع)

۲. أخبرنا الفضل بن دکین قال أخبرنا شریک عن جابر عن مولى لجعفر فقال له هرمز قال رأیت علیا علیه عمامه سوداء قد أرخاها من بین یدیه.

جابر مى‌گوید: هرمز غلام جعفر گفت: على علیه السلام را دیدم که عمامه سیاه برسر داشت که (‌یک سر)‌ آن را از پیش رو (بر شانه) انداخته بود.

الزهری، محمد بن سعد بن منیع أبو عبدالله البصری (الوفاه: ۲۳۰ )، الطبقات الکبرى ج ۳، ص۲۹، دار النشر : دار صادر – بیروت؛

البلاذری، أحمد بن یحیی بن جابر (متوفای۲۷۹هـ)، أنساب الأشراف، ج ۱ ص۱۹۶، طبق برنامه الجامع الکبیر.

طبق نقل ابو حاتم تمیمى عمامه سیاه پوشیدن امام على در بصره بوده‌است:

زید بن عبد الله بن أبی إسحاق یروى عن أبیه عن جده قال رأیت علیا بالبصره وعلیه عمامه سوداء من خز.

التمیمی البستی، محمد بن حبان بن أحمد ابوحاتم (متوفای۳۵۴ هـ)، الثقات، ج ۶، ص۳۱۶، تحقیق السید شرف الدین أحمد، ناشر: دار الفکر، الطبعه: الأولى، ۱۳۹۵هـ – ۱۹۷۵م.
عمامه سیاه امام حسن مجتبى (ع)

این قطعه از تاریخ را احمد حنبل این چنین نقل کرده‌است:

حدثنا عبد الله قال حدثنی أبی نا وکیع عن شریک عن عاصم عن أبی رزین قال خطبنا الحسن بن علی بعد وفاه علی وعلیه عمامه سوداء فقال لقد فارقکم رجل لم یسبقه الأولون بعلم ولا یدرکه الآخرون.

ابى زرین مى‌گوید: بعد از در گذشت علی، (پسرش) حسن در حالى‌که عمامه سیاه برسر داشت براى ما خطبه خواند. و فرمود: مردى از میان شما رفت که از نظر مقام علمى کسى [جز رسول خدا] بر او پیشى نگرفت و بعد از او نیز همانند او نخواهد بود.

فضائل الصحابه، اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبد الله الشیبانی الوفاه: ۲۴۱، فضائل الصحابه، ج ۲، ص۶۰۰، تحقیق : د وصی الله محمد عباس، دار النشر : مؤسسه الرساله – بیروت، الطبعه: الأولى،۱۴۰۳- ۱۹۸۳

نسائى در دو کتابش و دولابى این روایت را از طریق دیگر اینگونه آورده‌اند:

اخبرنا إسحاق بن إبراهیم ابن راهویه قال أخبرنا النضر بن شمیل قال حدثنا یونس عن أبی إسحاق عن هبیره بن یریم قال خرج إلینا الحسن بن علی وعلیه عمامه سوداء فقال لقد کان فیکم بالأمس رجل ما سبقه الأولون ولا یدرکه الآخرون وإن رسول الله صلى الله علیه وسلم قال لأعطین الرایه غدا رجل یحب الله ورسوله ویحبه الله ورسوله فقاتل جبریل عن یمینه ومیکائیل عن یساره ثم لاترد یعنی رایته حتى یفتح الله علیه ما ترک دینارا ولا درهما إلا سبعمائه درهم أخذها من عطائه کان أراد أن یبتاع بها خادما لأهله.

هبیره ابن یریم مى‌گوید: حسن بن على در حالى که عمامه سیاه برسر داشت به سوى ما آمد و فرمود: دیروز در میان شما مردى بود که پیشینیان بر او ( در علم و… )‌ سبقت نگرفت و بعد از او دیگران هم به مقام او نمى‌رسند . همانا رسول خدا صلى الله علیه وآله (در جنگ خیبر)‌ در باره او فرمود: فردا پرچم را به دست مردى مى‌دهم که خدا و رسولش را دوست دارد و خدا و رسولش نیز او را دوست دارند، پس جبرئیل از طرف راست و میکائیل از جانب چپ او جنگیدند و سر انجام با پیروزى برگشت. هیچ درهم و دینارى برجاى نگذاشت جز هفت صد درهم که آن را حقوق خود گرفته بود و مى‌خواست توسط آن براى اهلش خدمت کار تهیه کند.

النسائی، أحمد بن شعیب أبو عبد الرحمن (متوفای۳۰۳ )، خصائص أمیر المؤمنین علی بن أبی طالب، ج ۱، ص۴۶، تحقیق : أحمد میرین البلوشی، دار النشر: مکتبه المعلا- الکویت – الطبعه : الأولى، ۱۴۰۶،

النسائی،أحمد بن شعیب أبو عبد الرحمن (متوفای۳۰۳هـ)، سنن النسائی الکبرى ج ۵، ص۱۱۲، تحقیق : د.عبد الغفار سلیمان البنداری , سید کسروی حسن، الناشر : دار الکتب العلمیه- بیروت- الطبعه: الأولى ۱۴۱۱ – ۱۹۹۱

الدولابی، الإمام الحافظ أبو بشر محمد بن أحمد بن حماد الوفاه: ۳۱۰، الذریه الطاهره النبویه، ج ۱، ص۷۸، تحقیق : سعد المبا رک الحسن، الناشر : الدار السلفیه – الکویت- الطبعه: الأولى، ۱۴۰۷

عمامه سیاه امام سجاد

مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرٍ الرَّزَّازُ عَنْ أَیُّوبَ بْنِ نُوحٍ وَأَبُو عَلِیٍّ الْأَشْعَرِیُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ یَحْیَى عَنْ حَرِیزٍ عَنْ حَمْزَهَ بْنِ حُمْرَانَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سُلَیْمَانَ عَنْ أَبِیهِ قَالَ کُنْتُ فِی الْمَسْجِدِ فَدَخَلَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ علیه السلام وَلَمْ أُثْبِتْهُ وَعَلَیْهِ عِمَامَهٌ سَوْدَاءُ قَدْ أَرْسَلَ طَرَفَیْهَا بَیْنَ کَتِفَیْهِ...

از عبد اللَّه بن سلیمان از پدرش: با پدرم در مسجد بودیم که حضرت على بن- الحسین (ع) وارد شد، و من حضرت را[تا هنوز]‌ ندیده بودم، و عمامه‏اى سیاه بسر داشت که دو طرفش را بر شانه هایش انداخته بود.

الکلینی الرازی، أبو جعفر محمد بن یعقوب بن إسحاق (متوفای۳۲۸ هـ)، الأصول من الکافی، ج۶، ص۶۳، ‌ ناشر: اسلامیه‏، تهران‏، الطبعه الثانیه، ۱۳۶۲ هـ.ش

استثنای کفش و عبای سیاه

۱. وَ رُوِیَ لَا تُصَلِّ فِی ثَوْبٍ أَسْوَدَ فَأَمَّا الْخُفُّ أَوِ الْکِسَاءُ أَوِ الْعِمَامَهُ فَلَا بَأْس‏

در لباس سیاه نماز نخوانید. ولى چکمه و عبا و عمامه اشکالى ندارد.

الکلینی الرازی، أبی جعفر محمد بن یعقوب بن إسحاق (متوفای۳۲۸ هـ)، الکافی، ج: ۳ص۴۰۳ ناشر: اسلامیه‏، تهران‏، الطبعه الثانیه، ۱۳۶۲ هـ.ش.

۲. مُحَمَّدُ بْنُ یَعْقُوبَ عَنْ عِدَّهٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ رَفَعَهُ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ یُکْرَهُ السَّوَادُ إِلَّا فِی ثَلَاثَهٍ الْخُفِّ وَ الْعِمَامَهِ وَ الْکِسَاءِ.

امام صادق علیه السلام فرمود: لباس سیاه مکروه است مگر در سه مورد : عمامه و چکمه و عبا.

الطوسی، الشیخ ابوجعفر، محمد بن الحسن بن علی بن الحسن (متوفای۴۶۰هـ)، تهذیب الأحکام، ج۲، ص۲۱۳، تحقیق : السید حسن الموسوی الخرسان، ناشر : دار الکتب الإسلامیه ـ طهران، الطبعه الرابعه، ‌۱۳۶۵ ش .

۳. عِدَّهٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ رَفَعَهُ قَالَ کَانَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وآله یَکْرَهُ السَّوَادَ إِلَّا فِی ثَلَاثٍ الْخُفِّ وَ الْعِمَامَهِ وَ الْکِسَاء.

الکلینی الرازی، أبو جعفر محمد بن یعقوب بن إسحاق (متوفای۳۲۸ هـ)، الأصول من الکافی، ج ۶، ص۴۴۹، ناشر: اسلامیه‏، تهران‏، الطبعه الثانیه، ۱۳۶۲ هـ.ش.

البته قبلا گفته شد که این روایات دال بر استثنا، سند صحیح ندارند .

نتیجه کلی

از مطالبى که در سه بخش ذکر شد نتایج ذیل به دست مى‌آید :

۱- در مصائبى که بر خاندان رسول خدا صلى الله علیه وآله در طول تاریخ وارد شده خود اهل بیت علیهم السلام، علاوه بر عزادارى در ماتم آنها لباس سیاه بر تن نمودند. که نمونه هاى فراوانى بیان شد و بعضى این موارد فعل خود امام معصوم است و این بزرگترین دلیل بر مشروعیت و استحباب عزادارى و اظهار مظاهر آن است. بنا براین، ‌ روایاتى که در باب مذمت سیاه پوشى وارد شده با عمل ائمه تخصیص مى‌خورد.

از این جا به دست مى‌آید که:

اولاً: پوشش سیاه در فرهنگ شیعه، اقتداء‌ به عمل خود اهل بیت است.

ثانیاً: یک نوع اظهار همدردى و محبت به اهل بیت خصوصاً‌ صاحب عزاى اصلى و آخرین ذخیره الهى در دوره غیبت امام زمان علیه السلام است.

ثالثاً: از نظر روان شناسى نیز پوشش سیاه در هنگام رخداد مصیبت و عزادارى کاهش دهنده آلام ناشى از مصیبت و بر طرف کننده اضطراب است.

رابعاً: این روایاتى که در مذمت و نهى از پوشش سیاه وارد شده نمى‌گوید که پوشش سیاه فى نفسه مکروه است بلکه حکم کراهت آن معلق است به این بیان که اگر به قصد تشبه به جباران تاریخ مانند فرعون و حاکمان عباسى (‌که آنان این رنگ را پوشش رسمى ‌خود قرار دادند و از آن سوء استفاده کردند) باشد ممنوع است و اگر به قصد اظهار عزا در مصیبت اهل بیت و پیروانش باشد مستحب است.

۲- فقهاء‌ با توجه به روایات ناهی، استفاده از این رنگ را فقط در نماز مکروه مى‌دانند و مسأله عزادارى امام حسین و ائمه اطهار علیهم السلام را از حکم کراهت استثناء کرده‌اند و در خصوص عزادارى با تکیه به روایتى که (‌از نظر سند محکم است) در محاسن برقى آمده قائل به استحباب سیاه‌پوشى شده‌اند؛ زیرا این روایت، سیاه پوشى زنان هاشمى ‌را در سوگ سالار شهیدان حضرت حسین بن على علیه السلام بیان مى‌کند که در محضر امام سجاد علیه السلام صورت گرفت و حضرت آن ها را از این کار منع نکرد بلکه با سکوت خود و تهیه طعام براى آنها در آن مدت، عملشان را تأیید کردند و این دلیل است که نه تنها پوشش سیاه، ‌بلکه اقامه مجالس عزاداری، اطعام به عزاداران و خدمت گزارى و هر نوع تلاش در خدمت گزارى به این مجالس یک امر راجح است.

و از طرف دیگر روایات زیادى در رابطه با استحباب اظهار عزادارى وارد شده که یکى از مظاهر آن سیاه پوشیدن در ایام عزادارى اهل بیت علیهم السلام است.

۳- در مقام تعارض روایات نفى سیاه‌پوشى و روایات اثبات سیاه پوشى (که نشانگر عمل خود ائمه علیهم السلام است) دو پاسخ داده شده است:

اولا: این دو دسته روایات با هم تعارض ندارند؛ زیرا یکى از شرایط تعارض وحدت در مکان است به این معنا که در یک مورد نفى و اثبات وارد شود در حالیکه در مورد بحث ما روایات نافى پوشش سیاه، در مورد نماز (‌که فقهاء‌ این روایات را حمل بر کراهت در نماز کردند)‌ و روایات اثبات، موردش غیر نماز است و با فقد شرط تعارضى نیست.

ثانیاً: عمل امام علیه السلام از باب تقیه بوده است که در دین اسلام در صورت احساس خطر و ضرر برنفس خود یا مسلمان دیگر تقیه یک امر واجب و ضرورى است. از آنجائى که امام صادق علیه السلام در عصر حاکمان عباسى مى‌زیست و آنان از هیچ تلاشى در آزار و اذیت فرزندان رسول خدا صلى الله علیه وآله و پیروان شان فروگذار نمى‌کردند، ‌ حضرت در بعض موارد از باب تقیه لباس سیاه پوشیده و به پیروانشان نیز هشدار داده‌اند.

نکته مهم در باب تقیه این است که تقیه موضوع حکم اول را بر مى‌دارد لذا در این مورد اگر پوشش سیاه حکمش کراهت باشد، تقیه که آمد حکم اولى (‌کراهت) را بر مى‌دارد.

مواردى که از پوشش عمامه سیاه توسط رسول خدا و امام على و امام سجاد علیهم السلام در منابع اهل سنت و شیعه ذکر شده؛ جزء استثنائات است و در آن هیچگونه حکم کراهت یا حرمت نیست و این موارد نمى‌تواند پاسخ ما را در حل تعارض روایات نقض نماید.

گروه پاسخ به شبهات، مؤسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)

Check Also

لوشاتو

لوکاشنکو: به پریگوژین گفتم که نیروهای واگنر مثل حشره له خواهند شد

رئیس جمهور بلاروس تأکید کرد که به رئیس واگنر در مورد نابودی اعضای گروه هشدار …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *