شاید برخی بگویند استدلال علیه ازدواج تکجنسیتی صرفاً از منظر دینی صورت میگیرد و تنها به تحمیل باورهای دینی شخص بر دیگران ناظر است و از این رو، یکی از اَشکال تبعیض است. همان گونه که توضیح المسائل کلیسای کاتولیک برای جوانان۷۶ متذکر میشود، این اصلاً حقیقت ندارد: «ما ایمان را بر هیچ کس تحمیل نمیکنیم این نوع تبلیغ دینی، با مسیحیت نمیسازد. ایمان تنها به شرط آزادی میتواند شکل گیرد»
مترجم: محمدرضا امین۲
چکیده:
حتی ده سال پیش، فکر قانونی کردن ازدواج تکجنسیتی هم در استرالیا نامعقول بود، اما اکنون سه لایحه در پارلمان استرالیا مطرح است که هر یک از آنها خواستار تعریف مجدد ماهیت ازدواج است.۳ بیشک، بررسی دقیق سِیر منتهی به این نقطه، آگاهیبخش خواهد بود. این مقاله ضمن مطرح ساختن دو دیدگاه متقابل زناشویی و تجدیدنظرطلبانه درباره ازدواج، به طور کلی تبیین میکند که چرا استدلال تجدیدنظرطلبان که بر نسبیتِ تقلیلگرا و دگرگونی حقوق بشر مبتنی است، به طور بنیادین، مخدوش است. به علاوه، دیگر موضوعات مهم در بحث، از جمله نسبت بین قانون و اخلاق، پیوند بین پیشگیری از بارداری و همجنسبازی و نقش رسانهها در شکل دادن افکار عمومی را به بحث میگذارد و با نتیجهگیری حاصل از بازتعریف ازدواج به پایان میرسد.
کلیدواژگان
ازدواج تکجنسیتی، ماهیت ازدواج، قانون، دین.
مقدمه
در مورد ازدواج، دو دیدگاه متقابل مطرح است: زناشویی۴ و تجدیدنظرطلبانه.۵ بهتر است بحث را با معرفی این دو دیدگاه آغاز کنیم.
فعلاً دیدگاه زناشویی، بر اساس قانون سال ۱۹۶۱۶ ازدواج در استرالیا مقبولیت حقوقی دارد و البته در سال ۲۰۰۴ با این تفسیر اصلاح شد: «ازدواج یعنی وصلت منحصراً یک مرد و یک زن که به طور داوطلبانه زندگی را آغاز میکنند».۷ عمل زناشویی (که تولید نسل را امکانپذیر میسازد)، همسران را از نظر عاطفی و جسمانی به یکدیگر پیوند میدهد و کامیاب میکند. ازدواج به دلیل ساختار ذاتی آن که مشتمل بر تکهمسری، وفاداری و پرورش فرزندان در کنار مادر و پدر است، امری نیکو تلقی میشود. این وحدت، «تجلّی وحدت ناشی از ازدواج، مراقبت دوجانبه، صداقت و گشادهرویی و تصریح به پذیرش و شناخت صمیمانه یکدیگر در عمیقترین سطح است».۸
از سوی دیگر، دیدگاه تجدیدنظرطلبان در زمینه ازدواج میگوید: «ازدواج، صرفنظر از جنسیت، یعنی پیوند بین دو فردِ دارای تعلق عاطفی، دارای رابطه عاشقانه و خواستار زندگی مشترک.»۹ از این رو، به گفته آنها، ازدواج تکجنسیتی، حقی است که از طالبان آن دریغ میشود و قانون باید تغییر کند تا به زوجهای همجنس اجازه دهد به خاطر مصلحت موجود در «مشارکت و بزرگ کردن هر کودکی که میخواهند»، با یکدیگر ازدواج کنند و این بیعدالتی در امر ازدواج تصحیح شود.۱۰ برای فهم کاملتر این مسائل، تبیین اینکه چرا ازدواج تا این اندازه گیجکننده شده، راهگشاست.
علت اساسی این مشکل، با اینکه ظاهراً آسیبزا نیست، از نوع پاسخ ما به این سؤال ناشی میشود که: انسان بودن به چه معناست؟۱۱ در غرب، به طور سنتی، خداباوری و قانون فطری، ۱۲ مفروض بودند، اما امروزه جهانبینی فروکاهشگرایانه، ۱۳ پدیدهها را صرفاً بر اساس دادههای تجربی یا گونه محدودی از شهود تبیین میکند، حوزه تحقیق را با هدف ضدیت با مسائل مرتبط با تعالی محدود میسازد و از این رو، احتمال وجود خدا را کاملاً منتفی میداند. این جهانبینی، خداباوری را به چالش میکشد و عملاً به لاأدریگرایی، نسبیتگرایی اخلاقی و شکاکیت میانجامد.۱۴
توضیح بیشتر آن که اصول اخلاقی سنتگرایانه یا قانون فطرت، به منزله خصیصهای همگانی تعریف میشود. این خصیصه عقلاً همه افراد را دربرمیگیرد، بر تمام حقوق و وظایف مقدّم است، به همه آنها وحدت میبخشد، زندگی اخلاقی را بسامان میکند و آزادیبخش است.۱۵ مبنای چنین تفکری این مفهوم است که تمام افراد بشر به دلیل شأن ذاتی که بر اثر موهبت خدادادی «شخصیت انسانی»۱۶ به آنها بخشیده شده است، برابر هستند. […] بر اساس قانون فطرت، شأن، بر خلاف دیگر عوامل مانند وضعیت ثروت، تحصیل، بیماری، ناتوانی و جنسیت همواره پابرجاست.
در مقابل، ویژگی نسبیتگرایی عبارت است از اینکه انسان، موجودی فردگرا و درونگراست که بسته به زمان و موقعیتها، متغیر است. بر اساس این دیدگاه، هر جامعهای باید تعیین کند که چه چیزی برایش کارآمد است.۱۷ بر اثر انقلاب جنسی دهه ۶۰، نسبیتگرایی جان گرفت و امروزه به فلسفهای برجسته در جامعه غربی بدل شده و بر حوزههایی مانند تحصیل، فنآوری و اقتصاد اثرگذار است.۱۸ دموکراسی مدرن و قانون مدنی که هر دو اساساً بر قانون فطرت مبتنی هستند، به شیوههای گوناگونی تحت تأثیر نسبیتگرایی قرار گرفتهاند. حتی وجود مرجع نیز در تمامی سطوح زیر سؤال رفته است. تفسیر حقوق بشر نیز ـ به ویژه در مورد «شأن» باید رهین «شخصیت» باشد، اما معیارهای دیگری مانند اولویت جنسی جای آن را گرفتهاند. درنتیجه این تفسیر لطمه ضربهای باورنکردنی خورده۱۹ و به ابزار فشاری برای دادن «حق» ازدواج تکجنسیتی به افراد منجر شده است. این مسئله باعث شده است شرایطی مانند ناتوانی یا بیماری شدید، معادل فقدان ارزش در شخصیت تلقی گردد و به پذیرش «حقی» ساختگی برای «مرگ آسان» و «کودککشی» منجر شود.۲۰ […]
سوء برداشتی خطرناک از آزادی
به دنبال فرمان وزارت خدمات بشردوستانه و بهداشتی ایالات متحده۲۱ که بحث بر سر آزادی دینی را در این کشور به راهانداخت، مسئله پیشگیری از بارداری دوباره مطرح شد.۲۲ اکنون در جامعه پستمدرن و لیبرال استرالیا، بیشتر افراد برآنند که مخالفت با پیشگیری از بارداری، نامعقول است و در واقع، امروزه در مسیحیت، کلیسای کاتولیک، تنها نهاد مخالف با این مسئله است، اما بر اساس نگاهی ژرفکاوانه به این موضوع، مسئله صرفاً به همین جا ختم نمیشود. پیشینه پذیرش پیشگیری از بارداری جالب است. […]
]در نیمه دوم قرن بیستم[ در استرالیا، قوانین، سهلگیرانه بود و در سال ۱۹۶۱، دسترسی به پیشگیری از بارداری به وسیله هورمون را که درست مثل ایالات متحده، تنها تا مدتی مشخص برای زنان ازدواج کرده مجاز بود، امکانپذیر میساخت. طلاق توافقی۲۳ نیز در سال ۱۹۷۵ مطرح شد و به حذف جنبه استمرار ازدواج کمک کرد.۲۴ وانگهی، قانون مدنی، همخانگی و اقدامات تکجنسیتی را مجاز میدانست.۲۵
تمامی این تحولات در صورتی خوب و مطلوب است که یا نظام سنتی کم و کاستی میداشت یا این اصل اخلاقی که عمل جنسی مستلزم ازدواج است، ۲۶ قطعاً نادرست از آب در میآمد، اما به وضوح میتوان دریافت که مسئله این نبود (و هنوز هم نیست) و در ظاهر، دلیل اصلی این تحول بنیادین این بود که با تولید «قرصهای ضدبارداری»، علم، راهی برای رهایی افراد از مسئولیتهای عمل جنسی یافته است.۲۷
رفتهرفته، روزنهای به سوی تعطیلی کامل اخلاقیاتِ قانون فطرت باز شد و ـ به ویژه در عرصه مسائل جنسی ـ نسبیتگرایی جای آن را گرفت که اصول آن، تنها پیروی کردن از احساسات یا ارزشهای شخصی و فردگرایانه شخص بود که به باز تعریف وجدان، به صورت «هر آنچه دلمان میخواهد» انجامید. مشکل این است که نسبیتگرایی به تضعیف انسجام بین افراد جامعه منجر میشود و به عبارت دیگر، افراد، خودمحور و مادیگرا میشوند.۲۸ مصرفگرایی، قوه تخیل ما را به گونهای تحلیل میبرد که بینش خود را نسبت به ارزشمندترین داراییمان، یعنی انسانیت از دست میدهیم. امروزه پزشکان به بیماران خود میگویند: «برای خودتان چه کاری انجام میدهید؟» از این رو، فداکاری یک عمل بیثمر تلقی میشود. همان گونه که پاپ بندیکت شانزدهم۲۹ میگوید: «و همه اینها زیر نقاب سوء برداشتی خطرناک از آزادی انجام میشود که آزادی انسان را حقیقتاً متزلزل و در نهایت آن را نابود میکند».۳۰ برای ریشهیابی چنین موضوع پیچیدهای باید در مورد سه بعد مختلف عمل جنسی تأمل کرد.
شرکای لذت
ذهنیت پیشگیری از بارداری، ۳۱ بر اساس برداشت رایج از آن، پیوند عناصر زایشی، لذتبخش و وحدتبخش در عمل نکاح را قویاً از بین برده […] و عمل جنسی را به امری صرفاً در راستای لذت بردن یا ابراز علاقه تبدیل کرده است. اینجاست که کودکان به کالا بدل میشوند و در نتیجه، شخص به جای «دوست داشتن افراد و استفاده از اشیا»، شروع میکند به «دوست داشتن اشیا و استفاه از افراد.»۳۲ دکتر ادوارد سری۳۳ توضیح بیشتری میدهد:
… و این همان آسیب بزرگی است که عمل جنسی نابارورانه، بر ازدواج وارد میآورد … هنگامیکه همسران به واسطه کنترل غیر طبیعی موالید عامدانه، امکان پدر و مادر شدن را از بین میبرند، ویژگی بنیادین رابطه جنسی آنها عمیقاً تغییر میکند. رابطه جنسی نابارورانه به جای این که اتحاد عاشقانهای باشد که همسران در آن دستکم آزادند تا عشقشان را از طریق شراکت در عرصه پدر و مادر شدن بسط دهند، روابط نکاحی، آنها را به سمت صرفاً یک رابطه التذاذی دوجانبه هدایت میکند که هدفی غیر از مورد استفاده قرار گرفتن به عنوان ابزار لذت نداشته باشد… در این صورت، همسر به جای این که به منزله همکار در زمینه ایجاد عشق در نظر گرفته شود، عمدتاً شریک تجربه لذتبخش تلقی میگردد.۳۴
بنابراین، درک پیوند بین مقبولیت عام پیشگیری از بارداری و سپس تأیید تدریجی دیگر اعمال جنسی ـ مانند روابط همجنسبازانه که طبیعت، آنها را نیز به علت غیر زایشی بودن کنار گذارده است ـ دشوار نیست.۳۵ وانگهی بدون تحصیل کردن در زمینه علوم اجتماعی هم میتوان درک کرد که سقط جنین در صورت شکست برنامه پیشگیری از بارداری، «نقشه شماره ۲» خواهد بود. همزمان با مقبولیت این نگرش، طلاق ـ عمدتاً به دلیل زایل کردن جنبه اتحادی عمل جنسی ـ و نیز بیماری روانی، هرزهنگاری، خودکشی و جنایت افزایش یافته است.۳۶ عجیب آن که در حضور طرفداران پیشگیری از بارداری، ما نیز معتقد شدهایم بر اثر پیشگیری از بارداری ـ که ما را آزاد میگذارد تا فقط کودکان حاصل از تولد کاملاً برنامهریزیشده را بزرگ کنیم ـ جامعه شکوفا خواهد شد، افراد سعادتمندتر میشوند، سقط جنین به ندرت رخ خواهد داد و ازدواجها مستحکمتر از همیشه خواهند بود.۳۷
علاوه بر این، جِی. بادزیژکسی، ۳۸ دانشیار رشته حکومت و فلسفه در دانشگاه تگزاس در مقالهای با عنوان «انتقام وجدان»، ۳۹ وقایع جاری را بیشتر توضیح میدهد:
برای مصونیت از آنچه که به سرعت ما را تهدید میکند، باید چهار درس دشوار بیاموزیم:
۱. تن دادن به قانون فطرت به منزله اخلاقیات همگانی و حقیقی؛
۲. حفظ حالت دفاعی در برابر اقدامات خودمان در بازنویسی قانون فطرت به شکل قوانین جدیدی که توجیه امور نادرست هستند؛
۳. هراس از عواقب طبیعی نقض قانون فطرت و به عبارت دیگر، پذیرش تغییرناپذیری آنها؛
۴. خودداری از هر تلاش دیگری برای جبران بیبندوباری.
به عبارت دیگر، باید از راهی که ما را به این نقطه رسانده است، بازگردیم.۴۰
در این صورت، این مسئله به ذهن خطور میکند که خواهناخواه، عالم دارای نظم است. فیزیک، ریاضیات، و حتی ـ به شهادت گوشهایمان ـ موسیقی، قوانینی دارد. انسانها مستثنا نیستند. ما فطرتی داریم که بر برداشت ما از اصول اخلاقی حاکم است و در واقع، رابطه نزدیکی با وجدان دارد.۴۱ هنگامیکه میکوشیم برخلاف آن حرکت کنیم، آن را انکار کنیم یا تغییر دهیم، نه تنها در سطح فردی دچار مشکل میشویم، بلکه این گزینهها، به ویژه هنگامیکه به صورت قانون در آیند ـ مانند مسائل مطرح در مورد ازدواج تکجنسیتی ـ میتوانند بر جامعه به عنوان یک کل اثر بگذارند. مِلانی بِیکر۴۲ در نشریه گفتمان عمومی۴۳ در این مورد میگوید:
نمیتوان قانون را از واقعیت، یعنی از فطرت جدا کرد. در این صورت بلافاصله، قانون به امری مستبدانه و به عبارت دیگر، به هوس قدرت حاکم، بدل خواهد شد. قانون به استبداد تبدیل میشود. بنیانهای دموکراسی ما در معرض بحث […نسبیتگرایی] هستند و این امر بر تکتک ما تأثیر دارد.۴۴
پارادوکس بیطرفی حکومت
بیشک، افرادی هم وجود دارند که مجذوب تکجنسیتی هستند، اما دلیلی وجود ندارد که مجبور باشند بر اساس دلخواهشان عمل کنند، درست همان طور که علاقهمندان به جنس مخالف نیز وادار به چنین کاری نیستند.۴۵ علاوه بر این، آنچه حکومت به عنوان قانون به رسمیت میشناسد، آن چیزی است که مطلوب، عادلانه و درست است. بنابر این، مفهوم بیطرفی حکومت، اصلاً نمیتواند حقیقت داشته باشد. […]
با این حال، به نظر میرسد که قانون دارای ابهام معنایی باشد و بسیاری نیز احساس میکنند که قانون باید تنها در موارد به خطر افتادن امنیت شخصی یا داراییهای انسان اِعمال شود. علاوه بر این، قدرت دموکراسی، معادل اراده اکثریت تلقی میشود یا همان گونه که مارک کالریج، ۴۶ اسقف اعظم کاتولیک و جدید بریسبان، ۴۷ مخاطب را به دقت وامیدارد: «یک جامعه آزاد، با اقلیتی که اگر به قدرت برسد یا دیگر اقلیت نباشد، به دنبال ملغی کردن آن آزادی خواهد بود که پیشاپیش موجودیت و رشد آن اقلیت را فراهم کرده، چگونه باید برخورد کند؟»۴۸ علاوه بر این، مشاهده میکنیم که عوامل شخصیتی در زمینه اصول اخلاقی به خاطر آزار ندیدن دیگران، قربانی شدهاند۴۹ و مسئولیت افراد در قبال رفتارشان، تا زمانی که «قانونی» باشد، ملغی میشود. در این مورد، همان گونه که پاپ ژان پل دوم۵۰ بازگو میکند، قدرت قانون، زیر بار خود فرو میریزد:۵۱
بنیان این ارزشها نمیتواند نظرات موقت یا تغییرپذیر «اکثریت» باشد، بلکه فقط اذعان به یک قانون عینی اخلاقی، قانونی که به عنوان «قانون فطرت» در قلب انسان حک شده، نکته ارجاع الزامآور برای خود قانون مدنی است. اگر در نتیجه مبهمسازی اسفانگیز وجدان جمعی، قرار بود نگرشی شکگرایانه بتواند حتی اصول بنیادین قانون اخلاقی را به چالش بکشد، شالوده خود نظام دموکراتیک به لرزه درمیآمد و صرفاً به ساز و کاری برای تنظیم علاقهمندیهای مختلف و متضاد بر مبنایی کاملاً تجربی تنزل مییافت.۵۲
وانگهی قانون فطرت […] با این استدلال محدود تعارض دارد که حکومت اگر امکان ازدواج را برای همجنسبازان فراهم نسازد، این گروه از حقوق اساسی بشری محروم میشوند. […] پدر و مادر بودن از نوع تکجنسیتی، هیچ وظیفهای را آن گونه که ازدواج سنتی به انجام میرساند، ادا نمیکند. تفاوت آنها از نظر حقوق، در وهله نخست، به ماهیت عمل ازدواج و سعادت کودک حاصل از این وحدت بازمیگردد.۵۳
[…] فرهنگ ما نیاز مبرمیبه بازآفرینی زیبایی، تنوع و طبیعت مکمل بین جنسها دارد، ۵۴ نه این که نیازمند تقویت بیشتر یکسانی باشد. روی دیگر این سکه هنگامی است که تریبونِ برابری به مصالحی مانند ازدواج، و نه به شخصیت اشخاص داده شود و این «شبهبرابری» به صورت تناقضآمیزی، حقوق و شأن هر فردی را که قرار بوده است به آزادی برساند و حتی مصالح افراد را تضعیف میکند.سرکوبشده به دست برابری
مطالبه برابری، جنبه جالب این بحث است و نمیتوان انکار کرد که رسانهها در حال ایفای نقش مهمی در شکل دادن به افکار عمومی در مورد آن هستند. قطعاً چنین به نظر میآید که رسانهها در لوای «تساهل» و «برابری» از طرفداران ازدواج همجنسبازانه جانبداری کردهاند و هر کس که برخلاف این رویه حرکت کند، قدیمی، تنگنظر یا بدتر از آن، متعصب و ضدّ همجنسبازی معرفی میشود. فیلیپ بنتون، ۵۵ استاد علوم سیاسی در دانشکده حقوقِ دانشگاه رِن۵۶ در فرانسه، این گرایش را چنین تحلیل میکند:
این هنجار، که [به وسیله رسانهها] عادی یا همگانی و از این رو، مشروع یا مناسب نمایانده شده است، به خودی خود عمدتاً از جانب کسانی سرهمبندی شده است که افکار حاکم را شکل میدهند. به دیگر سخن، نگرش غالب، با افکار عمومی که مدعی ابراز آن است، یکی نیست، بلکه تمایل دارد که افکار عمومی را از بیرون شکل دهد. کسانی که تابلوهای جدید خیر و شر را سرهمبندی کرده و آن را از طریق رسانهها و در مدارس سامان دادهاند، انسانهای معمولی نیستند. چه کسی میتواند نقش محوری نخبگان سیاسی و عقلانی را در انقلاب اخلاقی دهه ۶۰ انکار کند؟
فرآیند برابری، به واسطه نبود هیچ گزینه دیگری، در وهله نخست، کار فعالان در زمینه برابری است: یعنی کار فلاسفه آزادی محض، کارشناسان افراطی مسائل اجتماعی، هواداران متعصب و تندروی حقوق، فمینیستهای افراطی و شبهنظامیان طرفدار تکثر فرهنگی.۵۷
[…] این مسئله در مقایسه با شیوه نمایاندن همجنسبازی، در ساعتهای پرمخاطب برنامههای تلویزیونی مانند خانواده مدرن۵۸ و در مجلههای پرطرفدار مانند هفتهنامه زنان استرالیا، ۵۹ به عنوان یک هنجار، داستان کاملاً متفاوتی را در زمینه تبلیغ ازدواج تکجنسیتی بیان میکرد.وانگهی نمیتوان این استدلال را در سطح هیجانها به چالش کشید (، هرچند رسانهها در این سطح، آن را به چالش میکشند). همان گونه که رابرت پی. جورج، ۶۰ استاد حقوق در دانشگاه پرینستون۶۱ در کتاب خود با عنوان برخورد سنتها۶۲ تأکید دارد، «هیجان یا عشق، هنگامیکه به درستی سامان یابد، پشتیبان محکم عقل است و در محقق ساختن اهداف مطلوب اخلاقی کمک میکند که برای پیگیری آن اهداف، دلایلی بنیادین داریم».۶۳ از این رو، تلاش برای به بحث گذاردن این موضوع، صرفاً در سطح هیجانی و قربانی کردن عقل به این معناست که تا پایان، مسیر فایدهگرایی۶۴ را […] میپیماییم؛ ۶۵ مسیری که در آن، حکومت، خانواده را «یک واحد صرفاً حقوقی، اجتماعی یا اقتصادی» میداند، ۶۶ نه شالودهای که از قبل وجود داشته و باید وجود داشته باشد و علاوه بر آن، متأسفانه به نام لیبرالیسم […]، از قویترین اعضای جامعه در برابر ضعیفترین اعضای آن پشتیبانی میشود (آن هم در مواردی که باید مطلب بر عکس این باشد).۶۷ […]
عدم قطعیت در حاشیه شهرها
با کنار هم گذاردن نکات مختلف، به سادگی پیمیبریم که چگونه از اینجا سر درآوردهایم و همان گونه که پاپ بندیکت شانزدهم، ضمن توجه دادن ما به مقدمه بودن قصور در پایبندی به قانون فطرت، برای نظام استبدادی و نسبیتگرایی، از آییننامه زندگی۶۸ نقل میکند:۶۹ «آینده جامعه و شکلگیری یک دموکراسی سالم، مستلزم کشف ارزشهای اخلاقی و انسانی، فطری و بنیادین است؛ ارزشهایی که هیچ فرد، اکثریت یا دولتی هرگز نمیتواند آنها را ایجاد کند، تغییر دهد یا از بین ببرد، بلکه تنها میتواند آنها را بپذیرد، مراعات کند و ارتقا دهد».۷۰
قطعاً مسائل آن گونه نیستند که باید باشند. […] نهاد ازدواج متلاشی شده و این آسیب قابل توجه است. مردم در حال آسیب دیدن هستند. آنها نسبت به ازدواج خود، بیتوجه شدهاند، کودکان، پدران خود را از دست دادهاند؛ زنان پس از سقط جنین، غمگین هستند؛ قمار و اعتیاد به مواد مخدر شیوع دارد و این فهرست به اینجا ختم نمیشود.۷۱ به نظر میرسد اصل خودمختاری، با اینکه نیست، نکته اصلی باشد؛ مردم احساس میکنند گویا بر جوامع، مدارس، کسب و کارها، درآمدها و زمان خود هیچ کنترلی ندارند. ]به دیگر سخن، [ «فضائل، رسوم، و سبکها به نفع متدها، قوانین و گرایشها عقب میکشند».۷۲ […]
علاوه بر این، به خاطر این واقعیت که امروزه بسیاری از خانوادهها بر اثر ذهنیت پیشگیری از بارداری، فرزندان کمتری دارند، درآمد مضاعف باعث شده است قیمتهای مسکن و هزینه زندگی بیشتر ناشی از داشتن فرزندان پرشمار افزایش یابد و ورود به بازار مسکن و جفت و جور کردن دخل و خرج برای کمدرآمدها دشوار شود؛ یعنی در واقع، خانوادهها حتی با وجود بیمیلی، برای دوشغله شدن زیر فشار قرار میگیرند. در نتیجه این وضعیت تورم مرکب، پدر یا مادرِ فرزندانِ پرشمار بودن را دشوار میسازد و هزینههای باروری پایین میماند.۷۳ در این بین، هرچه قانون، لیبرالتر شود، حکومت هم نیاز بیشتری به برقراری نظم خواهد داشت. […] مردم به صورتی باورنکردنی از سیاستها سرخورده هستند و بر اساس مطالعات مؤسسه هایتروپ، ۷۴ این فقط نقطه شروع است:
افراد در جامعه به شیوهای کاملاً سودمدارانه زندگی میکنند که هرگونه احتمال زندگی کردن در راستای «مصلحت عمومی» را از بین میبرد. سیاست به ناچار به سوی حالت بزرگ جلوه دادن مصالح پیش میرود؛ موقعیتی که سیاست در آن میتواند برای جلب حمایت همگانی مطرح شود و سپس موجب رهایی بدبینانه از فرآیند دموکراتیک گردد. این تنشها و تعارضها در نیروی سیاسی و فرهنگی، بر تمامی نهادها، از جمله جامعه مسیحیت تأثیر میگذارد.۷۵
دین تکثرگرایی
شاید برخی بگویند استدلال علیه ازدواج تکجنسیتی صرفاً از منظر دینی صورت میگیرد و تنها به تحمیل باورهای دینی شخص بر دیگران ناظر است و از این رو، یکی از اَشکال تبعیض است. همان گونه که توضیح المسائل کلیسای کاتولیک برای جوانان۷۶ متذکر میشود، این اصلاً حقیقت ندارد: «ما ایمان را بر هیچ کس تحمیل نمیکنیم این نوع تبلیغ دینی، با مسیحیت نمیسازد. ایمان تنها به شرط آزادی میتواند شکل گیرد».۷۷ وانگهی باید توجه داشت که قانون یکسره با تحمیل و تبعیض مرتبط است. قانون صحیح، به خودی خود، برای همه اعضای جامعه، عادلانه، خیر و معقول است و با فطرت همخوان است و آزادی را مستحکم میکند.۷۸ روشن است که قانون، بسته به این که اعتقادات دینی چه چیزی باشد، ممکن است با آن همارز باشد یا نباشد. نکته بدیهی دیگر آن است که افرادی غیر مذهبی، بلکه مخالف دین هم وجود دارند. کاستیهای این استدلال از مشکل بزرگتری ناشی میشود.
بیشک، در نظر گرفتن این مطلب بسیار مهم است که در صورت قانونی شدن ازدواج تکجنسیتی، چه اتفاقی رخ خواهد داد. صرف نظر از موضوعات پیشگفته، از نظر مخالفان ازدواج تکجنسیتی، این ازدواج بدین معنا خواهد بود که آنها باید ارزشها یا ایمان خود را یا سازگار یا شخصیتر کنند (و دقیقاً به همین علت است که در دهههای اخیر، افراد بسیاری، از شاخههای اصلی مسیحیت جدا شدهاند).۷۹ این پدیده موسوم به «سکولاریزاسیون»، دین را کاملاً تحقیر میکند و به ویژه با ادعاهای ناظر به حقیقت مطلق تعارض دارد. بحث بر سر وجود خدا از عرصه سکولار کنار زده شده است و کتاب مقدس (با وجود عمیقاً تاریخی بودن آن) به عنوان کتاب داستانهای جنّ و پری استهزا میشود.۸۰ روشن است که در سالهای اخیر، اوضاع چنان دگرگون شده که آزادی دینی به طور جدّی در معرض تهدید قرار گرفته است. […] پاپ بندیکت شانزدهم، قاطعانه به ما یادآوری میکند که:
در واقع، با جریان قوی تفکر سکولاریسم مواجهیم که هدفش، به حاشیه راندن خدا در زندگی مردم، از طریق مطرح کردن «بهشتِ» بدون خدا و تلاش برای ایجاد آن است. بر اساس تجربه میتوانیم بگوییم دنیای بدون خدا، «دوزخ» است: مملو از خودخواهی، خانوادههای از هم پاشیده، نفرت بین افراد و ملتها و کمبود شدید محبت، شادی و امید. از دیگر سو، در هرجا که افراد و ملتها حضور خدا را بپذیرند، او را بحق عبادت کنند و سخنش را بشنوند، تمدن محبت بنا میگردد؛ تمدنی که در آن، شأن همه مراعات میگردد و همدلی، با همه محاسنش تقویت میشود.۸۱
در واقع، در این عصر، با سوء تفاهم وحشتناکی در مورد مفهوم ماهیت مستبدانه کلیسا مواجهیم.۸۲ سکولاریسم و انکار مرجعیت، کاملاً به تکثرگرایی منجر شده که در ضمن در حال تبدیل شدن به دینی جایگزین برای دین قدیمی است. جدایی کلیسا از حکومت، […] بر دموکراسی تفوق دارد، اما فعلاً در جامعه در مورد محتوای این جدایی، سوء برداشت وجود دارد و همان گونه که اسقف اعظم کاتولیک سیدنی۸۳ میگوید، «پلورالیسم عنانگسیخته»۸۴ نیز نمیتواند راه حل باشد:
جدایی دین از حکومت، تضمین مهمیبرای آزادی دین و عقیده است. باید به نقش مسیحیت در تبدیل این جدایی به شاخصه معرِّف جامعه و فرهنگ غربی اذعان کرد. از نظر تاریخی این جدایی باعث صیانت از حوزه دین و معنویت در برابر مضمحل شدن آن در قدرت سیاسی شد. این وضعیت همچنان ادامه دارد و به هدف اصلی آن در این دوران بدل شده است[…].۸۵
این اسقف اعظم در ادامه، نگرانیهای خود را در مورد پیشنهاد هر گونه قانون ناظر به ایجاد توازن بین حقوق خاص و آزادی دین ابراز کرده است و میگوید تجربه در دیگر کشورها نشان میدهد چنین قانونی همیشه به ضرر آزادی دین است.۸۶
علاوه بر این، لایحه مرکز آزادی دینی اَمبروز۸۷ در مورد پروژه آزادی دین و عقیده در قرن بیست و یکم۸۸ که در سال ۲۰۰۸ اجرا شد، بخشی بسیار آگاهیبخش دارد که اصول حقوق بشر و نیز حقهای فکر، وجدان و دین را […] دربرمیگیرد و در ادامه میافزاید: «ملاحظات ایدئولوژیک یا نسبیتگرایانه نباید با» حقوق بشر «تزاحم پیدا کند».۸۹
[…] بندهای ناظر به صیانت از آزادی دین در اعلامیههای پیشنهاددهنده ازدواج تکجنسیتی موجب بروز نگرانیهای جدّی میشود.۹۰ صادقانه باید گفت درک این مطلب دشوار نیست که مخالفان ازدواج تکجنسیتی و همجنسبازی، اعم از متدین و غیرمتدین، […] به سهولت، با تعصب مطلق نسبت به عقاید خود مواجه میگردند و عوامالناس معترض با مجازات روبهرو میشوند که در واقع، بدین معناست که آزادی بیان تنها زمانی آزادی است که از نظر سیاسی مطلوب باشد و آزادی دین نیز تنها زمانی آزادی است که «دین» جدید یعنی تکثّر را اِعمال کند. به عبارت دیگر، تاریخ، خود را تکرار خواهد کرد؛ تنها با این تفاوت که جامه دموکراسی به خود میپوشد، اما چه کسی میتواند اصول آن را به بحث و گفتوگو بگذارد؟۹۱نتیجه
بخش مثبت این بحث آن چیزی است که به هر حال، واجد آن هستیم؛ یعنی این نکته که هیچ یک از دو طرف، نگران گفتمان با طرف دیگر نیست و در صورت غلبه عقل، خواهیم توانست خود و جامعه خود را احیا و در مسیرمان به سوی هزاره سوم پیشرفت کنیم. موضوعات مربوط، پیچیده هستند و این واقعیت اصلاً قابل انکار نیست. ساختارهای واقعی قانون، سیاست، اقتصاد و فنآوری بر این مفهوم فریبنده مبتنی هستند که نسبیتگرایی اخلاقی، یک واقعیت است. جهانیسازی فقط مشکل را تشدید میکند: ظاهراً یا همگی غرق خواهیم شد یا اینکه با یکدیگر شنا خواهیم کرد. سردرگمی در مورد ازدواج واقعاً فقط نشانهای از این مسائل زیربنایی است و ظاهراً به نقطه جدایی رسیدهایم. قطعاً نمیتوانیم آنچه را در گذشته رخ داده است، تغییر دهیم، اما هنگامیکه همه این مسائل مطرح باشد، هنگامیکه به قوانین ناعادلانهای که امکانپذیر شدهاند، به دستکاری در برداشتمان از رابطه جنسی و پیشگیری از بارداری و به نابودی زیبایی حقیقی ازدواج، خانواده و مسائل بین دو جنس نگاه میکنیم، شگفتزده میشویم که هیچ گزینهای پیش رو نداریم، مگر این که در برابر آن مقاومت کنیم. آیا صرفاً میخواهیم والدینی لذتجو باشیم که برابری، احساساتشان را سرکوب کرده است، در حومه شهرها بلاتکلیف هستند و دین جدیدِ پلورالیسم را میپرستند؟
و ناگهان درمییابیم که دو گزینه داریم: ایمان آوردن به انسانیت حقیقیمان، همراه کردن زندگی، امید و شادیمان با آن یا انکار حقیقت، نقض آزادی و تقویت ایدئولوژی ویرانگری که پیآمدهای هولناکی برای تمام ما خواهد داشت.
سیاحت غرب
۱. Same-Sex Marriage in Australia: Why Now? April 13, 2012
Source: https://thefriendlyblogger.wordpress.com/2012/04/13/same-sex-marriage-in-australia-why-now/
۲. دانشجوی دکتری تفسیر و علوم قرآن ( [email protected]).
۳. See Dan Harrison, Tim Lester & Josephine Tovey, “PM Praised for Help in Planning Passage of Same-Sex Marriage Bill”, The Age, 14 February, 2012.
۴. conjugal.
۵. revisionist.
۶. Marriage Act 1961.
۷. “Marriage Amendment Act”, Australian Government, Com Law.
۸. Rod Benson et al., “Revising Marriage? Why Marriage is the Union of a Man and a Women“, ۱۹ May, 2011, Section 2. This paper gives a Biblical and theological view of marriage. See also Sherif Girgis, Robert P. George & Ryan T. Anderson, “What is Marriage?”, Harvard Journal of Law & Public Policy, Wntr, 2011.
۹. Ibid.
۱۰. See the Australian Mariage Equality website.
۱۱. See John Paul II, Encyclical Letter, Redemptor Hominis, Holy See, 4 March, 1979, n. 10.
۱۲. natural law.
۱۳. Reductionism، تقلیلگرایی یا واگشتگرایی هم ترجمه شده است.
۱۴. See Peter Kreeft, »Four Arguments for Transcendence«؛ cf. John Paul II, Encyclical Letter, Fides et ratio, Holy See, 14 September, 1998: […]۱۵. See ”Compendium of the Social Doctrine of the Church“, Pontifical Council for Justice and Peace, 2 April, 2004, n. 140.
۱۶. personhood.
۱۷. See Peter Kreeft, “A Refutation of Moral Relativism”.
۱۸. See Cardinal George Pell, “Cardinal Pell on the Dictatorship of Relativism”, Zenit, 23 September, 2005.
۱۹. Ibid.
۲۰. For a more in-depth analysis see Patrick Lee & Robert P. George, Body-Self Dualism in Contemporary Ethics and Politics, Cambridge University Press, 2008.
۲۱. United States HHS Mandate.
۲۲. See Steven Ertelt, “Protests Against Obama Mandate to Take Place in 129 Cities”,Lifenews, 21 March, 2012.
۲۳. no-fault divorce گونهای از طلاق که حتی در صورت نبود سوء رفتار هیچ یک از زوجین در امور ازدواج نیز امکانپذیر است (مترجم).
۲۴. See The Australian Family Law Court website on “No-fault Divorce“.
۲۵. See “Top legal mind surveys the Slippery Slope from Civil Unions…”, Australian Marriage Forum, March 22, 2012.
۲۶. See Sherif Girgis, Robert P. George & Ryan T. Anderson, “What is Marriage?”,Harvard Journal of Law & Public Policy, Wntr, 2011. Also, “Marriage and the Public Good: Ten Principles”, The Witherspoon Institute, August, 2008; Cf. William J. Doherty et. al., “Twenty-One Reasons Why Marriage Matters”, National Marriage Coalition, 2004.
۲۷. Archbishop Charles Chaput, “Of Human Life”, Pastoral Letter to the people of God of northern Colorado on the truth and meaning of married love, 22 July, 1998.
۲۸. See John Paul II, Encyclical Letter, Evangelium Vitae, 1995, n. 13; In this way contraception is actually bad for the environment, although we are constantly told that population growth is the problem. For more information see Benedict XVI, Encyclical Letter, Caritas in Veritate, 2009, Ch. 4.
۲۹. Pope Benedict XVI.
۳۰. “Address of His Holiness Benedict XVI on the Occasion of Christmas Greetings to the Roman Curia”, ۲۰ December, 2010.
۳۱. See Donald Demarco, “Contraceptive Mentality”, CatholicCulture.org, which explains what the contraceptive mentality is.
۳۲. Peter Kreeft, “A Defence of Culture Wars: A Call for Counterrevolution”.
۳۳. Edward Sri.
۳۴. Dr. Edward Sri, “How Contraception Destoys Love”, Focus Equip. See also Paul VI, Encyclical Letter, Humanae Vitae, 25 July 1968; Cf. Luke Gormally, “Contraception and Catholic Sexual Ethics”, The Linacre Centre, 1997. […]۳۵. For a discussion on the similarities between contraceptive heterosexual sex and homosexual practice see Patrick Fagan, “A ‘Culture’ of Inverted Sexuality“, Catholic Education Resource Center, November, 1998.Conversely, this occurs also with conception that is removed from the conjugal act, i.e., IVF and surrogacy.
۳۶. See Richard P. Fitzgibbons, “Marital Love, Sexuality and Faith“, MaritalHealing.com, 2005; Cf. Patrick B. Crain, “Contraception Linked to Massive Rise in Abortion Rate”,LifeSiteNews.com, 5 January, 2011; also see Bishop John T. Steinbock, “Life-Giving Love” January 1, 2002. […]۳۷. It has in fact lead to wider acceptance of abortion, euthanasia and infanticide; otherwise known as the “Culture of Death”, see John Paul II, Encyclical Letter,Evangelium Vitae, 1995, n. 21.
۳۸. J. Budziszewski.
۳۹. The Revenge of Conscience.
۴۰. J. Budziszewski, “The Revenge of Conscience”, First Things, June/July 1998.
۴۱. Rev. Thomas V. Berg, “What is Moral Conscience”, Homiletic & Pastoral Review, 1 January, 2012.
۴۲. Melanie Baker.
۴۳.The Public Discourse نشریه آنلاین مؤسسه ویدرسپون (Witherspoon Instituteـ که به دنبال ارتقای فهم عمومی از بنیانهای اخلاقی جوامع آزاد است (مترجم).
۴۴. Melanie Baker, “What’s at Stake in the “Same-Sex Marriage Debate“; The Public Discourse, 27 February, 2012. See also Pope Benedict XVI, “The Listening Heart Reflections on the Foundations of Law”, Address of His Holiness Benedict XVI Reichstag Building, Berlin, 22 September, 2011.
۴۵. See Joseph Cardinal Ratzinger, “Considerations Regarding Proposals to Give Legal Recognition to Unions between Homosexual Persons”, Congregation for the Doctrine of the Faith, 3 June, 2003.
۴۶. Mark Coleridge.
۴۷. Brisbane بندری در کوئینزلند در شرق استرالیا (مترجم).
۴۸. Archbishop Mark Coleridge, “In the World But Not of It“, Keynote Address at the Colloquium on the Mission and Identity of Catholic Institutions and Agencies, Australian Catholic University, St Patrick’s Campus, Melbourne, 26 March 2008, p.11.
۴۹. This piece goes into this concept more in regards to same-sex marriage: Stephen J. Heaney, “Personally Opposed, but Sleeping with the Enemy”, The Public Discourse, 6 February, 2012.
۵۰. Pope John Paul II.
۵۱. See John Paul II, Encyclical Letter, Evangelium Vitae, 1995, n. 69-71.
۵۲. Ibid, n. 70.
۵۳. Also see Sherif Girgis, Robert P. George & Ryan T. Anderson, “What is Marriage?”,Harvard Journal of Law & Public Policy, Wntr, 2011.
۵۴. Ibid., and also see John Paul II, Apostilic Letter, Mulieris Dignitatem, 1988, III.
۵۵. Philippe Bénéton.
۵۶. University of Rennes.
۵۷. Philippe Bénéton, “True & False Tolerance”, Catholic Education Resource Center, 1996.
۵۸. Modern Family.
۵۹. Australian Women’s Weekly.
۶۰. Robert P. George.
۶۱. Princeton University.
۶۲. The Clash of Orthodoxies.
۶۳. Robert P. George, The Clash of Orthodoxies, 2001, ISI Books, p. 16.
۶۴. utilitarianism.
۶۵. See John Paul II, Encyclical Letter, Veritatis splendor, Holy See, 6 August, 1993, n. 74-84.
۶۶. “Charter of the Rights of the Family”, Holy See, 1983
۶۷. See John Paul II, Encyclical Letter, Evangelium Vitae, 1995, n. 22-24.
۶۸. Evangelium Vitaeمنشور همگانی که پاپ ژان پل دوم (Pope John Paul II) برای بیان موضع کلیسای کاتولیک در قبال ارزش و حرمت زندگی انسان نوشت و در ۲۵ مارس ۱۹۹۵ منتشر کرد (مترجم).
۶۹. Asia News, “Pope Benedict XVI: Totalitarianism and Relativism Arise from the Failure to Respect the Natural Law”, Catholic Online, 17 June 2010.
۷۰. See John Paul II, Encyclical Letter, Evangelium Vitae, 1995, n. 71.
۷۱. For example, from “Address of His Holiness Benedict XVI to the Bishops of the United States of America from Region VIII on their “Ad Limina” Visit”, ۹ March, 2012:
It is in fact increasingly evident that a weakened appreciation of the indissolubility of the marriage covenant, and the widespread rejection of a responsible, mature sexual ethic grounded in the practice of chastity, have led to grave societal problems bearing an immense human and economic cost.
۷۲. Philippe Bénéton, Equality By Default, 2004, ISI Books, p. 31.
۷۳. Timothy Reichert , “Bitter Pill”, First Things, May 2010.
۷۴. Heythrop Institute : مؤسسهای که در سال ۱۶۱۴ به منظور مطالعات فلسفی و الهیاتی در بلژیک تأسیس شد و از سال ۱۹۷۰ به صورت یکی از دانشکدههای دانشگاه لندن در آمد (مترجم).
۷۵. James Hanvey, “On the Way to Life: Contemporary Culture and Theological Development as a Framework for Catholic Education, Catechesis and Formation”, The Heythrop Institute for Religion, Ethics and Public Life, 2005, p. 15.
۷۶. Youth Catechism of the Catholic Church (YOUCAT).
۷۷. Pope Benedict XVI, Youth Catechism of the Catholic Church (YOUCAT), Ignatius Press, San Francisco, p. 195.
۷۸. See Rev. Tadeusz Pacholczyk, “Imposing our Beliefs on Others”, The National Catholic Bioethics Center, September 2005.
۷۹. For more insight on this phenomenon, see Pius X, Encyclical Letter, Pascendi Dominici Gregis, 1907.
۸۰. See Carl Olson, “Are the Gospels Myth?“,
Catholic Education Resource Center, March, 2008.
۸۱. Pope Benedict XVI, “Message for the Twenty-Sixth World Youth Day (2011)“, The Vatican, 6 August, 2010, n. 3.
Globalisation and multiculturalism also have a role in this.
۸۲. See Simon Rowney, “True authority doesn’t force, it compels“, Cathnews, May 17, 2011. […]۸۳. Catholic Archdiocese of Sydney.
۸۴. hyperpluralism.
۸۵. Catholic Archdiocese of Sydney, “Submission to the Australian Human Rights Commission on Freedom of Religion and Belief in the 21st Century”.
۸۶. Ibid. Also see Pope Benedict XVI, “Religious Freedom the Path to Peace”, Message of His Holiness Pope Benedict XVI for the Celebration of the World Day of Peace, 1 January 2011.
۸۷.Ambrose Centre for Religious Liberty’s Submission مرکزی که برای دفاع از آزادی دینی به عنوان یکی از شالودههای حقوق بشر و جامعهای تکثرگرایانه، دموکراتیک و توانمند تأسیس شد (مترجم).
۸۸. Freedom of Religion and Belief in the 21st Century Projectکمیتهای که در سال ۱۹۸۶ بر اساس قانون پارلمان فدرال استرالیا به عنوان سازمانی قانونی و مستقل برای گزارشدهی به پارلمان فدرال از طریق دادستان کل تأسیس شد (مترجم).
۸۹. R. Mimmo, “Submission to the 2008 Freedom of Religion and Belief in the 21st Century”, Ambrose Centre for Religious Liberty, February, 2009, Section 5.
۹۰. Of course same-sex marriage would be only one of the factors involved; nevertheless due to its assault on the institution of marriage itself which is crucial for a healthy society (as already discussed), it would play a major role.
۹۱. See Michael D. O’Brien, “The New Totalitarianism”, ۲۳ October, 2001