بررسی نقاط عطف تاریخ فرهنگی رنگ خدا (نقشه کلی الهی در دعای ندبه)
مقارن با ایام مبارک میلاد حضرت ثامن الاحجج، هفتاد و پنجمین نشست موعود در هوای بوی پائیز گرفته ی شهریور ۱۳۹۲ برگزار شد. این نشست که در ادامه ی نشست ماه قبل با موضوع «تاریخ فرهنگی رنگ خدا: بررسی نقاط عطف تاریخ بر اساس دعای ندبه» بود، با رونمایی از جدیدترین اثر موعود، کتاب «ملک عظیم خداوندی» آغاز شد.
سخنران این نشست، «اسماعیل شفیعی سروستانی» خلاصه ای از سخنرانی نشست قبل، ارائه کردند و گفتند: «تاریخ فرهنگی، در عبارت تاریخ فرهنگی رنگ خدا، به معنای تاریخ سیاسی- اجتماعی و تاریخ آمد و شد پادشاهان نیست؛ بلکه بیان نقطه عطفهای مهم رفته بر یک فرهنگ است. «رنگ خدا» نیز ترجمه ی عبارت «صبغه الله» است. طایفه ای که واجد رنگ خدا بودند و هستند؛ طایفه ی سلحشوران ایمان.
بنا براین تاریخ فرهنگی رنگ خدا، نقطه عطفهایی است که بر فرهنگ الهی مردان اهل ایمان گذشته است؛ سلسله وقایعی که بر مردان برگزیده و سلحشوران اهل ایمان جاری شده است و میشود.»
در نشست قبل، سه نقطه عطف مهم، که عبارت بودند از: «راز میوه ی ممنوعه» (ماجرای عهد حضرت آدم (ع) و هبوط نخستین پدر و مادر بشر)، گذار از امت واحده (نجات کشتی حضرت نوح (ع))، تاریخ فراموش شده (ماجرای رفته بر حضرت ابراهیم (ع)) بیان شد.
نقطه عطف چهارم: قاعده استبدال
سخنران جلسه در ادامه ی جریانات گذشته بر آل ابراهیم، نقطه عطف چهارم را «قاعده ی استبدال» خواندند و در توضیح آن افزودند:
«وَ بَعْضٌ کَلَّمْتَهُ مِنْ شَجَرَهٍ تَکْلیماً، وَ جَعَلْتَ لَهُ مِنْ أَخیهِ رِدْءاً وَ وَزیراً (بعضى را از شجره طور با وى تکلّم کرده و برادرش را وزیر و معاون وى گردانیدى)
وقتی حضرت موسی (علی نبینا و آله و علیه السلام) با همسرشان در حال حرکت به سمت مصر بودند، از دور آتشی دیدند. در حالی که خود و خانواده شان در سرما و گرسنگی به سر میبردند. حضرت موسی (ع) به قصد آوردن آتش به سمت آن نور حرکت کردند و دیدند که این نور، در واقع درختی است. در همان لحظه، صدایی از دوران درخت به گوش رسید که: «یَا مُوسَى إِنِّی أَنَا رَبُّکَ فَاخْلَعْ نَعْلَیْکَ إِنَّکَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًى» (۱) (ای موسی، همانا من پروردگار تو هستم، نعلینت را در بیاور که تو در وادی مقدس طوی هستی)
در آن شب، با آن وحی آسمانی، حضرت موسی (ع) به رسالت مبعوث شد. این مسئله آغازی بود برای ماجرای بزرگی که حضرت موسی (ع) با بنی اسرائیل گذراندند. در همان ابتدای امر، حضرت موسی (ع) از خداوند درخواست کردند که برادرشان هارون را وزیر و همراه شان قرار دهد. «وَاجْعَل لِّی وَزِیرًا مِّنْ أَهْلِی هَارُونَ أَخِی» (۲)
بدین ترتیب، حضرت موسی و حضرت هارون (علیهما السلام)، به سوی فرعون حرکت کردند.
نقشه ی فرار مخفیانه ی ۶۰۰هزار نفر
حضرت موسی (ع) در واقع همان منجی بنی اسرائیل بود که یهودیان، پس از وفات یافتن حضرت یوسف (ع) در رنج و مشقت فرعونیان قرار گرفته بودند، در انتظار ایشان بودند.
مصر، در آن زمان، مرکز سحر و جادوگری بود. حضرت موسی (ع)، زمانی که به مصر رسید، شروع به محاجه با فرعون کرد و بدین ترتیب زمینه ی مهاجرت بزرگی شکل گرفت. دوازده قبیله ی بنی اسرائیل که از دوازده فرزند حضرت یعقوب (ع)، ایجاد شده بود، در آن زمان به حدود ۶۰۰ هزار نفر رسیده بودند. حضرت موسی (ع) همه ی این افراد را به همراه با و بنه و بز و گوساله و مرغشان، شبانه از مصر خارج کردند به طوری که هیچ یک از مصریان، متوجه خروج آنان نگشتند. تصور کنید چه برنامه ی سیاسی نظامی دقیق و پیچیده ای توسط نبی خدا (ع) شکل گرفته بود که فرعون زمانی متوجه خروج بنی اسرائیل شد که کار از کار گذشته بود.
شکست بنی اسرائیل در ماموریت اول
پس از گذر از دریا و هلاکت فرعون، بنی اسرائیل تحت تعلیمات حضرت موسی و هارون (ع) در آمدند تا جایی که قرار شد همراه با حضرت موسی (ع) وارد بیت المقدس شوند و آنجا را فتح کنند و در فلسطین ساکن شوند. در اینجا بهانه گیری های بنی اسرائیل شروع شد. گفتند ما ار مردان نیرومند این سرزمین می ترسیم. بنابراین: «گفتند اى موسى تا وقتى آنان در آن [شهر]ند ما هرگز پاى در آن ننهیم تو و پروردگارت برو[ید] و جنگ کنید که ما همین جا مىنشینیم» (۳)
حضرت موسی (ع) با دلخوری از قوم شان جدا شدند و بدین ترتیب، بنی اسرائیل چهل سال در صحرا سرگردان شدند. در مدت این چهل سال، حضرت موسی (ع) نیز از دنیا رفتند و بنی اسرائیل حتی محل دفن ایشان را پیدا نکردند…
استبدال، سنت قطعی خداوند
قاعده ی استبدال، مهمترین سخن این نقطه عطف تاریخی است. خداوند با برداشتن مأموریت از دوش بنی اسرائیل، خواست به تمام اقوام هشدار بدهد که اگر مطابق آنچه خداوند اعلام کرده است، مأمورین فردی یا قومی خود را انجام ندهند، طبق قاعده ی استبدال، مأموریت از آنها برداشته میشود و بر دوش فرد یا قوم دیگری می افتد. این قاعده اختصاص به بنی اسرائیل ندارد و سنت جاری خداوند برای همه ی افراد و همه ی اقوام است.
استبدال به معنای جایگزینی است و در اصطلاح بدین معناست که در اثر استکبار ورزی قوم یا فرد، مأموریت الهی شان به قوم یا فرد دیگری محول میشود.
در این نقطه عطف تاریخ فرهنگی رنگ خدا، خداوند به همه هشدار داده است که ممکن است قاعده ی استبدال، گریبان همه را بگیرد.
وجوه قاعده ی استبدال
استبدال از دو وجه تربیتی بر مردم بار میشود: نخست برای تنبیه و عقوبت جامعه ای که استحقاق خود را از دست داده است و به جامعه ای غیر الهی تبدیل شده است. مانند بنی اسرائیل که مبتلا به خارج شدن از مدار الهی شدند و خداوند ایشان را لعن کرد. لعن شدن به معنای محروم شدن از رحمت تا ابد است.
وجه دیگر استبدال، تکریم جامعه ای است که جایگزین قوم اول شده است. امّا باید این را هم مد نظر قرار داد که جامعه ی دوم نیز، با نافرمانی و سرکشی، از مدار الهی خارج میشوند. در روایات ما آمده است که قوم جایگزین قوم بنی اسرائیل، عجم و ایرانیان بودند. حالا با طرز عملکرد ما باید بسیار مراقب باشیم که قاعده ی استبدال بر ما نیز جاری نشود.
نقطه عطف پنجم: بشارت دهنده
نزول اجلال حضرت عیسی (ع) و مأموریت آن حضرت برای بشارت به پیامبر آخرالزمان (ص) بود. این، نقطه عطف پنجم است.
حضرت عیسی (ع)، آخرین پیامبر بنی اسرائیلی از نسل حضرت اسحاق (ع) بودند. چهل و هشت پیامبر از نسل حضرت اسحاق (ع) فرستاده شد و حضرت عیسی (ع) آخرین آنها بود. آن حضرت، با آمدن خویش نوید دادند که زین پس، پیامبری از نسل حضرت اسماعیل (ع) خواهد آمد.
وَ بَعْضٌ أَوْلَدْتَـهُ مِنْ غَـیْـرِ أَبٍ، وَ آتَـیْـتَـهُ الْبـَیِّـنـاتِ، وَ أَیَّـدْتَـهُ بِـرُوحِ الْـقُـدُسِ وَ کُلٌّ شَرَعْتَ لَهُ شَریعَهً، وَ نَهَجْتَ لَهُ مِنْهاجاً، وَ تَخَیَّرْتَ لَهُ أَوْصِیاءَ… (بعضى را بدون پدر و تنها از مادر ایجاد کردى و به او معجزات عطا فرموده، او را به روح قدس الهى مـؤیّـد داشتى. و همه آن پیمبران را شریعت و طریقه و آیینى عطا کردى. و براى آنان وصى و جانشینى، براى آنکه یکى بعد از دیگرى مستحفظ دین و نگهبان آیین و شریعت و حجّت بر بندگان تو باشد از مدّتى تا مدّت معین، قرار دادى.)
مخاطب اصلی حضرت عیسی (ع) در بشارتها و هشدارهایشان، بنی سارائیل و در میان بنی اسرائیل، کاهنان معبد بود.
از این پس دشمنی کاهنان و بنی اسرائیل با حضرت شدیدتر شد و سرانجام با همکاری یکی از امپراتوران روم، خواستن حضرت را به صلیب بکشند امّا به لطف خداوند، حضرت عروج کرد و جان سالم به در برد.
مأموریتی که به دست یهودیان به انجام نرسید
حضرت عیسی (ع)، برای سه چیز رنج ها را تحمل میکردند: یکی در راه اتمام حجت با بنی اسرائیل، یکی بشارت به حضرت محمد (ص) و دیگری آنکه می خواستن بنیاد آیین الهی مسیحی را بنیان نهند تا اعلام کنند دین موسوی به انتها رسیده است و نوبت دین مسیحی است.
نقطه عطف ششم: یک پله تا آسمان هفتم
استاد شفیعی سروستانی، آخرین بخش سخنانشان را اینگونه آغاز کردند: «مهمترین نقطه عطف تاریخ فرهنگی قبیله ی رنگ خدا، بعثت پیامبر رحمت (ص) است:
إِلى أَنِ انْتَهَیْتَ بِالْأَمْرِ إِلى حَبیبِکَ وَ نَجیبِکَ، مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ فَکانَ کَمَا انْتَجَبْتَهُ، سَیِّدَ مَنْ خَلَقْتَهُ، وَ صَفْـوَهَ مَنِ اصْطَفَیْتَهُ، وَ أَفْضَلَ مَنِ اجْتَبَیْتَهُ، وَ أَکْرَمَ مَنِ اعْتَمَدْتَهُ، قَدَّمْتَهُ عَلى أَنْبِیائِکَ، وَ بَعَثْتَهُ إِلَى الثَّقَلَیْنِ مِنْ عِبادِکَ، وَ أَوْطَأْتَهُ مَشارِقَکَ وَ مَغارِبَکَ، وَ سَخَّرْتَ لَـهُ الْـبُـراقَ وَ عَرَجْتَ بِرُوحِهِ إِلى سَمائِکَ …
(تا آنکه امر رسالت به حبیب گرامیت محمّد صلى اللَّه علیه و آله منتهى گردید. او چنانکه تو او را به رسالت برگزیدى سید و بزرگ خلایق بود و خاصه و خلاصه پیمبرانى که به رسالت انتخاب فرمودى و افضل از هر کس که برگزیده تست و گرامى تر از تمام رُسُلى که معتمد تو بودند. بدین جهت او را بر همه رسولانت مقدّم داشتى و بر تمام بندگانت از جن و انس مبعوث گردانیدى و شرق و غرب عالمت را زیر قدم فرمان رسالتش گستردى و براق را مسخّر او فرمودى و روح پاک وى را به سوى آسمان خود به معراج بردى و علم گذشته و آینده، تا انقضاء خلقت را به او به ودیعت سپردى.آنگاه او را به واسطه رعب و ترس دشمن از او، بر دشمنان مظفّر و منصور گردانیدى و جبرئیل و میکائیل و دیگر فرشتگان با اسم و رسم و مقام را گرداگردش فرستادى. و به او پیروزى دینش را بر تمام ادیان عالم به رغم مشرکان وعده فرمودى.)
در مقابل این شجره مبارکه، شجره ملعونه ای قرار داشت.
بر اساس روایات شیعیان و اهل سنت، این شجره ملعونه، بنی امیه هستند که به تمامی مقابل عالی ترین خاندان قرار گرفتند و دشمنی شان تا قیامت با آن خاندان ادامه دارد.
این شجره ملعونه، باعث منحرف شدن مردم شد و فجایع تلخی به بار آورد. زمانی که رسول خدا (ص)، وصی خود را اعلام کردند، دشمنی ها تیره تر شد و در نهایت، آنچه از این دشمنی ها سبب شد، وقایعی بود که اشک هر مومنی را جاری میکند و دل هر محبی را می سوزاند: فَقُتِلَ مَنْ قُتِلَ، وَ سُبِىَ مَنْ سُبِىَ، وَ أُقْصِىَ مَنْ أُقْصِىَ، وَ جَرَى الْقَضاءُ لَهُمْ بِما یُرْجى
خاندان رسالت را کشتند و تبعید کردند و از وطن دور ساختند و ظالمانه بر آن حضرات تاختند.»
از امروز، دعای ندبه، معنای دیگری می دهد. وقتی که ظلم ها را از روز اول خلقت برمیشمریم و تابش انوار هدایت و ستمهای رفته بر آنان را نظاره میکنیم. آن وقت است که ندبه و زاری معنایی تازه مییابند وقتی که میگوییم:
کجاست حسن (ع)؟
کجاست حسین (ع)؟
کجایند فرزندان حسین (علیهم السلام)؟
صالحی از پس صالحی دیگر؛
صادقی از پس صادقی؛
کجاست راه نجات…
این نشست همراه با پخش چند فیلم ویژه و مرتبط با موضوع سخنرانی بود. سخنران محترم همه سعی خود را مصروف آن کرد تا با بیان نقطه عطفهای مهم رفته بر تاریخ فرهنگی مردان اهل ایمان نشان دهد که چگونه نقشه کلی الهی در قالب دعای ندبه منعکس شده است. به دلیل اتمام وقت گفتگو از آخرین نقطه عطف یعنی «تاریخ فردا» به جلسات بعدی موکول شد.
نشست با پخش زیارت آل یاسین به اتمام رسید. یادآور میشویم که این نشستها هر ماهه در آخرین پنجشبه بعد از ظهر در محل کانون پرورشی فکری کودکان و نوجوانان برگزار میشود و استفاده برای عموم آزاد است.
پی نوشت:
۱. طه: ۱۱- ۱۲
۲. طه: ۲۹- ۳۰
۳. مائده: ۱۴
۴. جهاد النفس وسائل الشیعه / ترجمه افراسیابى، ص: ۱۷۱؛ با استفاده از نرم افزار جامع الاحادیث نور ۳/۵
۵. رعد: ۱۱
۶. الصف: ۶
۷. اسرا: ۶۰